kourosh_iran
05-30-2015, 09:10 AM
راستش شک داشتم این بحث رو توی تالار فلسفه یا هم اندیشی مطرح کنم یا اینجا، چون بنظرم یجورایی به همش ربط داره و بحث ترکیبی از فلسفه و سیاست و اخلاق هست. بهرحال اینجا مطرح کردم.
در دنیای امروز مشاهده میکنیم که قدرتهای بزرگ سعی میکنن حال و آیندهء دنیا رو کاملا در دست بگیرن و خودشون بر اساس تفکر (و البته طبیعتا منافع شخصی) خودشون شکل بدن.
چنین پدیده ای در طول تاریخ فکر نمیکنم حداقل به این شدت و گستردگی سابقه داشته بوده باشه. مثلا یه تمدن در یه جایی میتونسته و شانس بیشتری داشته که رشد بکنه و اونم در حد تمدن های قوی قرار بگیره، یا اصلا نگیم تمدن، بگیم کشور، مردم، ملت، قوم، ... و خب همینطور بوده که یکسری امپراطوری ها و ملت ها و تمدن ها در طول تاریخ اومدن و رفتن و خیلی هاشون بوسیلهء تمدن های جدیدتر، هرچند گاهی در ظاهر یا باطن کم فرهنگ تر، تضعیف و سرنگون شدن. مثلا مغلول ها رو میتونیم بی فرهنگ و وحشی بدونیم، که تمدن هایی رو تضعیف یا نابود کردن. ولی خب بعضیا دیگه هم لزوما اینقدر وحشی و بی فرهنگ نبودن شاید حتی برتر هم بودن در کل یا از جهاتی. بهرحال این چرخهء طبیعی و تنوع و تنازع بقا در جریان بوده که بنوعی شاید عدالت رو هم بیشتر برقرار میکرده و از نظر فرگشت فرهنگی و تمدن و انسان هم شاید مفید بوده در کل.
ولی الان شاهد هستیم با پیشرفت قدرت و فناوری بشر، یکسری ابرقدرت ها دیگه میتونن تمام کرهء زمین رو تحت نظارت و کنترل و دستکاری داشته باشن و دیگه براحتی به کشورها و تمدن های جدید یا در حال پیشرفت فرصت داده نمیشه که بتونن به حد اون ابرقدرت ها برسن.
مثلا همین الان عربستان به پشتیبانی غرب و آمریکا داره یمن رو بمباران میکنه و جلوی به ثمر رسیدن انقلاب اونا رو میگیره. چرا؟ چون بخصوص منطقهء استراتژیک هست و برای کنترل آیندهء خودشون خطرناک میبینن. حال اینکه واقعا نفع خود مردم یمن چیه و اینکه انقلابشون ایدئولوژی اونا چیه چقدر برحقه یا نه این بحث دیگری هست که اونایی که قدرت دارن طبیعتا بهش توجهی هم نمیکنن و براشون مهم نیست. البته هدف دیگر هم جلوگیری از قدرت یافتن ایران و شیعیان در منطقه است و بطور کلی کسانی که با غرب آبشون توی یک جوب نمیره.
همین ایران هم بنظر من در حقش ناجوانمردی و ظلم شده. سر همین مسئلهء هسته ای مثلا که خیلی آشکار هست.
اولا که خوبی و بدی و حق و ناحق بنظر من در جهان امروز اونقدرها واضح و مطلق نیست که آدم بخواد دربست طرف یک طرف رو بگیره. مثلا بگیم ج.ا. برحقه یا آمریکا. هرکدام نقاط ضعف و قوت خودشون رو دارن و هرکدام دلایل و اشتباهات و انحرافات و ظلم های خودشون رو. و خود جابجایی قدرت و اینکه مثلا یک طرف خیلی قوی تر بشه هم باز خودش مسئله ساز هست چون ماهیت های انسانی ناپایدار هستن و یکجور باقی نمیمونن و چه بسا قدرت و حکومت و مردمی که الان نسبتا خوب هستن وقتی قدرت بیشتری پیدا کنن فرصت بیشتری پیدا کنن بد بشن و سوء استفاده کنن. بنظر من همون یک تعادل قوا در جهان باشه بهتر از اینه که امثال آمریکا دنیا رو تحت کنترل تقریبا کامل خودشون داشته باشن. هرچند شاید بعضی با این نظر من موافق نباشن و دلایل و اسناد خودشون رو داشته باشن که خواهش میکنم در این تاپیک مطرح کنن.
بهرحال بحث اصلی سر این پدیده کنترل جهانی هست و اینکه اگر بخوام با نظام طبیعت و فرگشت قیاس کنیم باید بگیم مثل اینه که یک موجود زنده ای بوجود آمده برای اولین بار در تاریخ که تونسته تکامل و جمعیت و بقا و پیشرفت بقیهء انواع موجودات زنده رو در سراسر کرهء زمین تحت کنترل زیادی قرار بده و از پیشرفت و برتری اونا و بوجود آمدن گونه های جدیدی که میتونن تهدیدی بر علیه خودش باشن جلوگیری کنه، بخاطر منفعت و بقای خودش. آیا این برای طبیعت و فرگشت چیز خوبی است؟ و از دید دیگر از نظر اخلاق هم میشه این مسئله رو بررسی کرد چون بهرحال ما انسان هستیم و معتقد به اخلاق، و نه صرف قانون جنگل!
اگر بخوایم خیلی شدیداللحن بگیم میتونیم با یک غدهء سرطانی قیاس کنیم که داره بخش اعظم یا خیلی بیشتر از حد طبیعی منابع بدن موجود زنده و نظام اکولوژیک رو خودش مصرف میکنه و بخشهای دیگر رو ضعیف کرده و از کار انداخته و سیستم ایمنی هم در مقابلش کاری ازش برنمیاد. موجود زنده در این حالت قطعا بیماره و در کل رنج میکشه (هرچند وضع خود غدهء سرطانی خوب باشه) و عمرش هم ممکنه خیلی کوتاهتر بشه یا حالا شایدم پیشرفت سرطان کند باشه و سالهای بیشتری عمر کنه، ولی بهرحال بیماره و زودتر از عمر طبیعی خواهد مرد.
من فکر میکنم کشورهایی مثل آمریکا که در سراسر دنیا در تاریخ معاصر در حال انگولک و کنترل پیشاپیش به نفع خودشون و بر اساس تفکر و باور خودشون بودن، یجورایی یه بیماری برای کل بشریت هستن. هرچند نمیدونم مطمئن نیستم و این مسئله و پدیده جای بحث داره و شاید هم اینطور نباشه یا بهرصورت در نهایت این شرایط به نفع بشریت تموم بشه. مثلا فرض کنیم شاید این پدیده بوده که اگر نبود شاید تاحالا امثال هیتلر و آلمان نازی یا کشورها و حکومت ها و دسته هایی حالا در اون حد بد و قدرتمند یا کمتر و بیشتر، متعدد امکان بوجود آمدن داشتن و بوجود آمده بودن و وضعیت دنیا سخت تر و بغرنج تر از حال حاضر میبود و شاید حتی جنگ ها و کشتارهای گسترده ای هم صورت گرفته بود. اما خب این بحث سختی هست و جای ایراد و ابهام زیاد داره! بهرحال هم در دنیای امروز میتونیم بگیم همین مقدار آرامش و ثباتی هم که هست شاید به قیمت رنج و استثمار و بدبختی میلیون ها انسان دیگه و کشورهای ضعیف نگه داشته شده و به آشوب کشیده شده تموم شده.
بهرحال بنظر من این مسئله غیرطبیعی و در تاریخ احتمال زیاد بی سابقه است. این حد از کنترل و انگولک و جهت دهی موثر در مقیاس جهانی! اینکه بر اساس تفکر و منافع آیندهء خودت بیای و دنیا و کشورها و انسانهای دیگه رو سعی کنی و بتونی پیشاپیش شکل بدی، ضعیف نگه داری، جلوی پیشرفت و قوی شدن طبیعی اونا رو بگیری یا حداقل این فرایند رو کند کنی، حتی ضعیف تر از حال حاضر کنه و به آشوب و قهقرا برگردونی. در گذشته فناوری و امکانات بشر اینقدر نبوده که بتونه نهایتا تا چندتا کشور اونورتر خودش رو اینطور تحت کنترل و سلطه بگیره و نذاره برای خودش تهدید جدی بشن.
شاید این پدیده با نسبت خود انسان با کرهء زمین و دیگر موجودات زنده قابل قیاس باشه. اینکه انسان منابع و محیط زیست کرهء زمین رو تاحد زیادی تحلیل برده و فقط برای خودش مصرف کرده و حتی برای آیندگان هم زیاد باقی نذاشته. یعنی این گونه تهدیدی برای تمام گونه های دیگر و در نهایت حتی بقای خودش و قابلیت زیست کرهء زمین شده. هرچند میتونیم بگیم خود بشر متوجه این خطر و عوارض شد و در طول سالها پیشرفت های قابل توجهی در زمینهء حفظ محیط زیست و منابع زمین برای نسل های آینده برداشته شده و با پیشرفت فناوری هم کمک زیادی به این امر شده و میتونه بشه (مثلا فناوریهای سازگار با محیط زیست، مواد مصنوعی قابل تجزیه، بازیافت). ولی بهرحال با اینکه این فرایند نسبت به رشد جمعیت و افزایش رفاه انسان خیلی کندتر شده اما هنوزم محیط زیست و منابع داره در کل تحلیل میره. بنابراین شاید نظام جهانی حال حاضر هم نیاز داره و میتونه به همین شکل به مرور در این زمینه پیشرفت کنه و اصلاح و بهینه تر بشه. ولی عاقبت چه خواهد شد و نقش ما در حال حاضر این وسط چیه؟ آیا اگر گروههای سبز برای حمایت از محیط زیست اقدام نمیکردن، اگر دیگران اعتراض نمیکردن عکس العملی نشون نمیدادن، الان وضع اینقدر خوب شده بود؟ پس بنظر من همهء ما انسانها باید درمورد این مسئله هم فکر کنیم و اگر میتونیم کاری بکنیم مسئول و موثر باشیم، وگرنه نمیشه به اصلاح و تکامل خودکار و خود کنترلی از جانب قدرتهای بزرگ و سیاست مداران به تنهایی چندان مطمئن و دلخوش بود. نه؟
یه موجودیت هایی مثل اسلام، ج.ا.، و اینطور چیزها هم که ما اونا رو کم و بیش پلید یا دچار انحراف و بیماری و مضر میدونیم، خب در طبیعت هم موجودات زیادی هستن بینشون درنده و بیماری زا هم هست که میتونن گریبان خودمون رو هم بگیرن، ولی ما اونا رو هم حفظ میکنیم و حتی وجود اونا هم در کل برای حفظ تعادل کرهء زمین لازم بنظر میاد. مثلا شیر و کفتار اگر نباشن مشکلاتی پیش میاد. آیا درسته و میشه تمام مارهای سمی رو کشت؟ و از اون طرف آیا امثال آمریکا با اون قدرتشون که هر روز هم میخوان زیادترش کنن و بر همه برتری مطلق داشته باشن، آهوی دوست داشتنی و بی خطری هستن؟
در دنیای امروز مشاهده میکنیم که قدرتهای بزرگ سعی میکنن حال و آیندهء دنیا رو کاملا در دست بگیرن و خودشون بر اساس تفکر (و البته طبیعتا منافع شخصی) خودشون شکل بدن.
چنین پدیده ای در طول تاریخ فکر نمیکنم حداقل به این شدت و گستردگی سابقه داشته بوده باشه. مثلا یه تمدن در یه جایی میتونسته و شانس بیشتری داشته که رشد بکنه و اونم در حد تمدن های قوی قرار بگیره، یا اصلا نگیم تمدن، بگیم کشور، مردم، ملت، قوم، ... و خب همینطور بوده که یکسری امپراطوری ها و ملت ها و تمدن ها در طول تاریخ اومدن و رفتن و خیلی هاشون بوسیلهء تمدن های جدیدتر، هرچند گاهی در ظاهر یا باطن کم فرهنگ تر، تضعیف و سرنگون شدن. مثلا مغلول ها رو میتونیم بی فرهنگ و وحشی بدونیم، که تمدن هایی رو تضعیف یا نابود کردن. ولی خب بعضیا دیگه هم لزوما اینقدر وحشی و بی فرهنگ نبودن شاید حتی برتر هم بودن در کل یا از جهاتی. بهرحال این چرخهء طبیعی و تنوع و تنازع بقا در جریان بوده که بنوعی شاید عدالت رو هم بیشتر برقرار میکرده و از نظر فرگشت فرهنگی و تمدن و انسان هم شاید مفید بوده در کل.
ولی الان شاهد هستیم با پیشرفت قدرت و فناوری بشر، یکسری ابرقدرت ها دیگه میتونن تمام کرهء زمین رو تحت نظارت و کنترل و دستکاری داشته باشن و دیگه براحتی به کشورها و تمدن های جدید یا در حال پیشرفت فرصت داده نمیشه که بتونن به حد اون ابرقدرت ها برسن.
مثلا همین الان عربستان به پشتیبانی غرب و آمریکا داره یمن رو بمباران میکنه و جلوی به ثمر رسیدن انقلاب اونا رو میگیره. چرا؟ چون بخصوص منطقهء استراتژیک هست و برای کنترل آیندهء خودشون خطرناک میبینن. حال اینکه واقعا نفع خود مردم یمن چیه و اینکه انقلابشون ایدئولوژی اونا چیه چقدر برحقه یا نه این بحث دیگری هست که اونایی که قدرت دارن طبیعتا بهش توجهی هم نمیکنن و براشون مهم نیست. البته هدف دیگر هم جلوگیری از قدرت یافتن ایران و شیعیان در منطقه است و بطور کلی کسانی که با غرب آبشون توی یک جوب نمیره.
همین ایران هم بنظر من در حقش ناجوانمردی و ظلم شده. سر همین مسئلهء هسته ای مثلا که خیلی آشکار هست.
اولا که خوبی و بدی و حق و ناحق بنظر من در جهان امروز اونقدرها واضح و مطلق نیست که آدم بخواد دربست طرف یک طرف رو بگیره. مثلا بگیم ج.ا. برحقه یا آمریکا. هرکدام نقاط ضعف و قوت خودشون رو دارن و هرکدام دلایل و اشتباهات و انحرافات و ظلم های خودشون رو. و خود جابجایی قدرت و اینکه مثلا یک طرف خیلی قوی تر بشه هم باز خودش مسئله ساز هست چون ماهیت های انسانی ناپایدار هستن و یکجور باقی نمیمونن و چه بسا قدرت و حکومت و مردمی که الان نسبتا خوب هستن وقتی قدرت بیشتری پیدا کنن فرصت بیشتری پیدا کنن بد بشن و سوء استفاده کنن. بنظر من همون یک تعادل قوا در جهان باشه بهتر از اینه که امثال آمریکا دنیا رو تحت کنترل تقریبا کامل خودشون داشته باشن. هرچند شاید بعضی با این نظر من موافق نباشن و دلایل و اسناد خودشون رو داشته باشن که خواهش میکنم در این تاپیک مطرح کنن.
بهرحال بحث اصلی سر این پدیده کنترل جهانی هست و اینکه اگر بخوام با نظام طبیعت و فرگشت قیاس کنیم باید بگیم مثل اینه که یک موجود زنده ای بوجود آمده برای اولین بار در تاریخ که تونسته تکامل و جمعیت و بقا و پیشرفت بقیهء انواع موجودات زنده رو در سراسر کرهء زمین تحت کنترل زیادی قرار بده و از پیشرفت و برتری اونا و بوجود آمدن گونه های جدیدی که میتونن تهدیدی بر علیه خودش باشن جلوگیری کنه، بخاطر منفعت و بقای خودش. آیا این برای طبیعت و فرگشت چیز خوبی است؟ و از دید دیگر از نظر اخلاق هم میشه این مسئله رو بررسی کرد چون بهرحال ما انسان هستیم و معتقد به اخلاق، و نه صرف قانون جنگل!
اگر بخوایم خیلی شدیداللحن بگیم میتونیم با یک غدهء سرطانی قیاس کنیم که داره بخش اعظم یا خیلی بیشتر از حد طبیعی منابع بدن موجود زنده و نظام اکولوژیک رو خودش مصرف میکنه و بخشهای دیگر رو ضعیف کرده و از کار انداخته و سیستم ایمنی هم در مقابلش کاری ازش برنمیاد. موجود زنده در این حالت قطعا بیماره و در کل رنج میکشه (هرچند وضع خود غدهء سرطانی خوب باشه) و عمرش هم ممکنه خیلی کوتاهتر بشه یا حالا شایدم پیشرفت سرطان کند باشه و سالهای بیشتری عمر کنه، ولی بهرحال بیماره و زودتر از عمر طبیعی خواهد مرد.
من فکر میکنم کشورهایی مثل آمریکا که در سراسر دنیا در تاریخ معاصر در حال انگولک و کنترل پیشاپیش به نفع خودشون و بر اساس تفکر و باور خودشون بودن، یجورایی یه بیماری برای کل بشریت هستن. هرچند نمیدونم مطمئن نیستم و این مسئله و پدیده جای بحث داره و شاید هم اینطور نباشه یا بهرصورت در نهایت این شرایط به نفع بشریت تموم بشه. مثلا فرض کنیم شاید این پدیده بوده که اگر نبود شاید تاحالا امثال هیتلر و آلمان نازی یا کشورها و حکومت ها و دسته هایی حالا در اون حد بد و قدرتمند یا کمتر و بیشتر، متعدد امکان بوجود آمدن داشتن و بوجود آمده بودن و وضعیت دنیا سخت تر و بغرنج تر از حال حاضر میبود و شاید حتی جنگ ها و کشتارهای گسترده ای هم صورت گرفته بود. اما خب این بحث سختی هست و جای ایراد و ابهام زیاد داره! بهرحال هم در دنیای امروز میتونیم بگیم همین مقدار آرامش و ثباتی هم که هست شاید به قیمت رنج و استثمار و بدبختی میلیون ها انسان دیگه و کشورهای ضعیف نگه داشته شده و به آشوب کشیده شده تموم شده.
بهرحال بنظر من این مسئله غیرطبیعی و در تاریخ احتمال زیاد بی سابقه است. این حد از کنترل و انگولک و جهت دهی موثر در مقیاس جهانی! اینکه بر اساس تفکر و منافع آیندهء خودت بیای و دنیا و کشورها و انسانهای دیگه رو سعی کنی و بتونی پیشاپیش شکل بدی، ضعیف نگه داری، جلوی پیشرفت و قوی شدن طبیعی اونا رو بگیری یا حداقل این فرایند رو کند کنی، حتی ضعیف تر از حال حاضر کنه و به آشوب و قهقرا برگردونی. در گذشته فناوری و امکانات بشر اینقدر نبوده که بتونه نهایتا تا چندتا کشور اونورتر خودش رو اینطور تحت کنترل و سلطه بگیره و نذاره برای خودش تهدید جدی بشن.
شاید این پدیده با نسبت خود انسان با کرهء زمین و دیگر موجودات زنده قابل قیاس باشه. اینکه انسان منابع و محیط زیست کرهء زمین رو تاحد زیادی تحلیل برده و فقط برای خودش مصرف کرده و حتی برای آیندگان هم زیاد باقی نذاشته. یعنی این گونه تهدیدی برای تمام گونه های دیگر و در نهایت حتی بقای خودش و قابلیت زیست کرهء زمین شده. هرچند میتونیم بگیم خود بشر متوجه این خطر و عوارض شد و در طول سالها پیشرفت های قابل توجهی در زمینهء حفظ محیط زیست و منابع زمین برای نسل های آینده برداشته شده و با پیشرفت فناوری هم کمک زیادی به این امر شده و میتونه بشه (مثلا فناوریهای سازگار با محیط زیست، مواد مصنوعی قابل تجزیه، بازیافت). ولی بهرحال با اینکه این فرایند نسبت به رشد جمعیت و افزایش رفاه انسان خیلی کندتر شده اما هنوزم محیط زیست و منابع داره در کل تحلیل میره. بنابراین شاید نظام جهانی حال حاضر هم نیاز داره و میتونه به همین شکل به مرور در این زمینه پیشرفت کنه و اصلاح و بهینه تر بشه. ولی عاقبت چه خواهد شد و نقش ما در حال حاضر این وسط چیه؟ آیا اگر گروههای سبز برای حمایت از محیط زیست اقدام نمیکردن، اگر دیگران اعتراض نمیکردن عکس العملی نشون نمیدادن، الان وضع اینقدر خوب شده بود؟ پس بنظر من همهء ما انسانها باید درمورد این مسئله هم فکر کنیم و اگر میتونیم کاری بکنیم مسئول و موثر باشیم، وگرنه نمیشه به اصلاح و تکامل خودکار و خود کنترلی از جانب قدرتهای بزرگ و سیاست مداران به تنهایی چندان مطمئن و دلخوش بود. نه؟
یه موجودیت هایی مثل اسلام، ج.ا.، و اینطور چیزها هم که ما اونا رو کم و بیش پلید یا دچار انحراف و بیماری و مضر میدونیم، خب در طبیعت هم موجودات زیادی هستن بینشون درنده و بیماری زا هم هست که میتونن گریبان خودمون رو هم بگیرن، ولی ما اونا رو هم حفظ میکنیم و حتی وجود اونا هم در کل برای حفظ تعادل کرهء زمین لازم بنظر میاد. مثلا شیر و کفتار اگر نباشن مشکلاتی پیش میاد. آیا درسته و میشه تمام مارهای سمی رو کشت؟ و از اون طرف آیا امثال آمریکا با اون قدرتشون که هر روز هم میخوان زیادترش کنن و بر همه برتری مطلق داشته باشن، آهوی دوست داشتنی و بی خطری هستن؟