PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هدف از خلقت انسان توسط خدای احتمالی!



kourosh_iran
12-06-2014, 06:50 AM
اگر بتونی هدفی معقول تر از آنچه قرآن برای وجود انسان ذکر کرده (عبادت کردن برای رسیدن به رستگاری) به من معرفی کنی من همینجا کافر شدن خودم را علنا بیان می کنم و دست از تمام عقایدم می کشم
بفرمایید عبادت دقیقا یعنی چه؟ مثلا نماز خواندن؟ یا اینکه یک معنای گسترده ای برای آن قائل میشوید که مثلا شامل هر کار نیکی کردن هم میشود؟
دوما منظور از رستگاری دقیقا چیست؟ جهنم نرفتن؟ به بهشت رفتن؟ درجات پایین بهشت؟ درجات بالا؟ درجهء کمال و سعادت مطلق (کمالی که در عرفان میگویند). ...؟

mbk
12-06-2014, 11:01 AM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ6 وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّى مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها کَأَنَّ فی‏ أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلیمٍ7لقمان"
"هم از آدمیان هست کسی می خرد بیهوده رخدادگفته تا گمراه سازد برای راه خداوند به بیگانه ء دانشی هم می گیردش پوسخندی آندسته تا آنها را است ناگواری خیلی سست کننده گشته ای 6هم آنگاه خوانده می شود برش نشانه ها مان روی کج کرد بزرگ خواسته گشته ای جوری که نشنیده است اش جوری که در گوشهایش سنگینی ای هست باز مژده دهش به گوارایی هایی خیلی دردناکی 7لقمان"

بفرمایید عبادت دقیقا یعنی چه؟ مثلا نماز خواندن؟ یا اینکه یک معنای گسترده ای برای آن قائل میشوید که مثلا شامل هر کار نیکی کردن هم میشود؟
دوما منظور از رستگاری دقیقا چیست؟ جهنم نرفتن؟ به بهشت رفتن؟ درجات پایین بهشت؟ درجات بالا؟ درجهء کمال و سعادت مطلق (کمالی که در عرفان میگویند). ...؟
خداوند می فرماید مردانی که از یادشان نمی برد خرید هم فروش هم کارفرمایی ها از زبان آوری خداوند هم برپایی نماز هم دادن پاکیزه که خداوند روش زندگی درست را به ما می آموزد در زندگی نزدیک دنیا همچنین مزد خوبی برای همین درست زندگی کردن در برپایی واپسین به ما می دهد که شماها هدفی جز همین نزدیک گمان ندارم داشته باشید گفتید هر چه پیدا کردیم پدرانمان را آنگونه خواهیم بود که سرکش شیطان شما را سوی گوارایی های گدازان دوزخ خواهد برد
خداوندا مرا اندوهگین از نزدیک خواهان نا دلبسته به واپسین مکن

کوشا
12-06-2014, 01:48 PM
بفرمایید عبادت دقیقا یعنی چه؟ مثلا نماز خواندن؟ یا اینکه یک معنای گسترده ای برای آن قائل میشوید که مثلا شامل هر کار نیکی کردن هم میشود؟

منظور از عبادت هر عملی است که به گونه ای مستند به شرع شود و شرع از آن نهی نکرده باشد، نماز در قله اعمال عبادی است به گونه ای که قبول شدن آن مهر قبولی سایر اعمال است.


دوما منظور از رستگاری دقیقا چیست؟ جهنم نرفتن؟ به بهشت رفتن؟ درجات پایین بهشت؟ درجات بالا؟ درجهء کمال و سعادت مطلق (کمالی که در عرفان میگویند). ...؟
هر کدام از اینها که بیان کردید مصداقی از رستگاری هستند، رستگاری نسبت به افراد مختلف معنا و مصداقی متفاوت دارد، رفتن به بهشت برای افراد عادی رستگاری است اما در قرآن آمده است که
رضوان من الله، اکبر

اینکه انسان بداند که خدا از او راضی است از نعمت ورود به بهشت بالاتر است

در روایتی آمده که سه چیز در بهشت است که لذت از آن از لذت خود بهشت بالاتر است، مورد رضایت خدا بودن، همسایگی محمد و آل محمد علیهم السلام و خلود.

Hezbollah_YaHasan
12-06-2014, 06:44 PM
بسمه تعالی
خداوند تبارک و تعالی هیچ کاری را بی حکمت نمیکند. اول جهان را برای انسان خلق کرده بعد انسان را آفریده تا خدا را عبادت کنند و به سعادت برسند.
اسلام بر خلاف مسیحیت تحریفی، دین رهبانیت نیست و می خواهد انسان در مدت کوتاه عمرش خدا را ستایش کند ولی در همین دنیا هم لذت ببرد اگر ماه رمضان هست که باید گرسنگی بکشد در عوض اعیاد و محرم هست تا در کنار عبادت الله بخورد و سیر شود اگر گفته جهاد کن درذکنارش نعمت غنیمت و کنیز گرفتن را برای شیرین کردن عبادة الله به او ارزانی داشته و سرانجام، خدا که از ستایش انسان ارضا شد بهشت را به او ارزانی می دارد تا ابد بخورد با حوریان عشق و لعب کند. مثل همین قانون حقوق بازنشستگی.
هدف خدا شناساندن خود به انسان و سعادتمند کردن او است.

kourosh_iran
12-07-2014, 07:14 AM
منظور از عبادت هر عملی است که به گونه ای مستند به شرع شود و شرع از آن نهی نکرده باشد.
یعنی غذا خوردن و خوابیدن و سکس با همسر هم عبادته؟ چون اینا که در شرع نهی نشده و صریحا هم خدا مجوز داده.


هر کدام از اینها که بیان کردید مصداقی از رستگاری هستند، رستگاری نسبت به افراد مختلف معنا و مصداقی متفاوت دارد، رفتن به بهشت برای افراد عادی رستگاری است اما در قرآن آمده است که رضوان من الله، اکبر
اینکه انسان بداند که خدا از او راضی است از نعمت ورود به بهشت بالاتر است

در روایتی آمده که سه چیز در بهشت است که لذت از آن از لذت خود بهشت بالاتر است، مورد رضایت خدا بودن، همسایگی محمد و آل محمد علیهم السلام و خلود.
حداقل وضعیتی که بشه بهش رستگاری بگیم از نظر شما چیه؟ جهنم نرفتن؟ (و به گمانم در نتیجه رفتن به پایین ترین درجات بهشت)

kourosh_iran
12-07-2014, 07:15 AM
خدا که از ستایش انسان ارضا شد بهشت را به او ارزانی می دارد
یعنی میفرمایید خدا به عبادت انسان نیاز داره تا ارضا بشه؟
اگر ارضا نشه واسش عقده میشه؟ :e057:
یعنی خدا همینطوری رایگان به موجودی محبت و خوشبختی نمیده؟

mbk
12-07-2014, 08:34 AM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان

یعنی غذا خوردن و خوابیدن و سکس با همسر هم عبادته؟ چون اینا که در شرع نهی نشده و صریحا هم خدا مجوز داده.
چرا نباشه ؟خداوندا تو را بری همه ء اینها هم وادارکردنمان به بهره وریشان پاس تو

kourosh_iran
12-07-2014, 10:02 AM
خب منم همینو میگم، میگم همین خوردن و خوابیدن و زندگی طبیعی ما، فقط به شرط اینکه آدم خوب و با وجدانی باشی و به دیگر مخلوقات ظلم نکنی، برای رستگاری کافیه. یعنی حداقلش آدم جهنم نباید بره (بنابراین احتمالا میبرن پست ترین درجهء بهشت).
ولی کوشا قبول نمیکنه!
آخه خدا چه نیازی به عبادت ما مثلا به شکل نماز و اینها داره!
اصلا خدا چرا باید بابت خوشبختی که به ما میده چیزی ازمون بخواد؟
خیلی ساده است. تشخیص نیکی یک امر ذاتیه. مگر اینطور نیست؟ مثلا من اگر بی حد و حصر ثروت داشته باشم به همهء فقرا پول میدم که راحت زندگی کنن و از این بابت چیزی هم ازشون نمیخوام، حتی اگر از این بابت از من تشکر نکنن، حتی اگر بهم احترام نذارن، حتی اگر بهم توهین هم بکنن فحش هم بدن از من خوششون نیاد و منو آدم بدی بدونن! اینو وجدانا میگم! دروغ و اغراق نیست. آخه وقتی من خودم هرچی بخوام دارم به کسی نیازی ندارم همه خوشبختی رو دارم و کسی نمیتونه روم تاثیری بذاره صدمه ای بهم بزنه، چه دلیلی داره که نظر و رفتار اونا نسبت به خودم برام مهم باشه و تنها به این دلیل خواستار رنج و بدبختی اونا باشم؟ مثل اینکه یک حیوان درنده ای رو انداختی توی قفس و طبیعتا نمیتونه به شما آسیبی بزنه ولی صرفا بخاطر اینکه میدونی وحشیه و اگر بیاد بیرون شما رو پاره میکنه بخوای عذابش بدی و شکنجش کنی بهش غذا ندی و آزارش بدی! آخه این کار درسته منطقیه؟
آیا خدا از من که مخلوقش هستم کمتره؟ آیا درک من از نیکی و شفقت متفاوت/اشتباه است؟

بعدم اینکه خدا میگه انسان رو آفریدم که منو عبادت کنه دقیقا یعنی چی؟ از این بابت به انسان چی میرسه؟ آیا لذتی میبریم از این بابت؟ به زبان ساده و عامیانه، چی به ما میرسه؟ واسه چی ما رو آورد به هستی و چطوری از این بابت به ما لطفی کرد؟ در جهان هستی در واقع تنها دو نیروی بنیادین وجود داره: لذت و رنج! بنابراین هر لطفی به مخلوقات هم در نهایت در غالب لذته که معنی پیدا میکنه. صرف اینکه ما عبادت کنیم که برامون معنا نداره، و برای خدا هم معنا نداره چون خدا نیازی به عبادت ما نداره. پس یا باید عبادت خودش برترین لذت رو برامون داشته باشه و یا اینکه ما رو به ظرفیت دریافت لذت های بیشتری برسونه. مثلا اون حیوان درنده وحشی اگر بتونه خوی خودش رو عوض کنه و با هم دوست بشیم اونوقت خودش هم میتونه لذت بیشتری ببره و مثلا من میتونم نوازشش هم بکنم!

چون کوشا این عبارت «انسان را آفریدیم تا ما را عبادت کند» رو «معقول» میخونه، لطفا بیاد توضیح بده که دقیقا چرا معقوله به چه دلیل چطوری ثابت میشه که معقوله! بنظر من این گفته اونقدرها روشن و بدیهی نیست و اصلا نمیدونم چطوری چرا باید اون رو معقول بدونیم! این سوال هست که از این بابت چی به ما میرسه مگه، و به خدا هم که نمیشه گفت چیزی میرسه چون خدا بی نیاز مطلقه. آیا از عبادت خدا به اشکال خاصی هست که انسان خودش بیشترین لذت رو میبره؟ آیا عبادت به اشکال خاص باعث رشد روحی میشه که انسان وارد مراتب بالاتری از شناخت خدا بشه و در نتیجه با نزدیکی بیشتر به خدا و ظرفیت درک بیشتر او به لذت های برتری نائل میشه؟
بهرحال این هست که انسانی اگر واقعا به دین و خدا و عبادت به اشکال خاص ظاهری، با انصاف و وجدان و عقل خودش تاحدی که دانش و توان داشته، اعتقاد نداشته یا نمیتونسته به هر دلیلی انجام بده، درست و منطقی نیست که به جهنم بره و اون رو در درگاه خدا انسان مردودی بدونیم و بگیم رستگار نیست!
بنظر من رستگاری در همون نیک بودنه. در اینکه آزارت به کسی نرسه. حتی یک ببر وحشی رو هم صرفا بخاطر اینکه وحشیه و اگر میتونست تو رو پاره میکرد و میخورد آزار نکنی. اینقدر شعور درک این رو داشته باشی و اینقدر خودخواهی بر تو غلبه نکنه که بگی فقط کسانی که از من خوششون میاد و منو قبول دارن یا سودی برام دارن حق حیات و خوشبختی و لذت بردن از زندگی رو دارن.
حال میتونیم بگیم عبادت خداوند هم چون یک نوع تشکر و شعوره و چون خداوند لایق ترین برای دوست داشتن و عشق ورزیدن است، میتونه انسان رو به درجات نهایی خوشبختی و در نتیجه لذت برتر برسونه؛ اما بهرحال این به شرطی هست که شما واقعا بتونی به خدا و این معنا و ضرورت عبادات ظاهری و با اشکال خاص باور بیاری، که بنظر من دلایل روشن و محکم کافی در این زمینه برای همگان وجود نداره و نه از نظر توان واقعی هرکسی توانش رو داره.

ضمنا عبادات و مناسک ادیان معمولا هزینه های قابل توجهی داره. در مثال حیوان درندهء وحشی، محبت کردن و نزدیک شدن فکر نمیکنم کار خیلی سخت و هزینه بری باشه. حالا شاید بعضی افراد باشن به دلایل خاصی که برای درک این مسائل نیاز به سالها عبادت و پیروی کلیشه ای از یکسری آداب و باورها داشته باشن، ولی لزوما همه اینطور نیستن!

من یک بار براتون تعریف کردم که چطور با یک سگی که اولش از من خوشش نمی آمد از در دوستی و محبت وارد شدم و با هم دوستان صمیمی شدیم. بنظر من شعور و محبت و نیکی همینه و به همین سادگی میتونه ممکن باشه. اون سگ محبت منو دریافت، محبتی که برای من هم هزینهء مادی و دشواری آنچنانی نداشت (هزینش فقط غلبه بر غرور و خودخواهی و داشتن شعور و تسلیم شدن در برابر حق بود + چندتا کتلت که هزینهء بحساب آمدنی ای نبود)، و دو طرف تونستیم با هم دوست باشیم و به هم محبت کنیم. دیگه نه اون سگ بیشتر از اون از من انتظاری داشت و نه من بابت نیکی کردن و محبت و دوستی از اون سگ انتظار بیشتری داشتم. آخه محبت و نیکی که مزد و دلیل و شرایط بیشتری نمیخواد، یه چیزیه که توی ذات خود موجودات باید باشه و کاری که طبق ذات خودشون میکنن! حالا ما بیایم کلی شرایط و شروط بذاریم برای این دوستی ها و محبت ها و سختش بکنیم، که چی بشه؟ که فرضا یه عده نتونن بگیم آره میخواستیم ببینیم کیا از همه بیشتر مایه میذارن از همه بیشتر ایمان دارن و اونایی که شکست خوردن رستگار نمیشن میبریم شکنجه میکنیم حق زندگی و خوشبختی و لذت بردن ندارن!؟

هرکسی هر نیکی ای که میتونه، در حق هر موجودی، باید بکنه؛ اگر واقعا انسان نیکی است! و انتظار از هر موجود نیکی هم جز این نیست.
این عقیدهء منه، تجربه و ذات منه، وجدان و عقل منه.
حتی یک حیوان وحشی هم حق حیات و آسایش و حتی خوشبختی و لذت بردن رو داره.
آدم فقط وقتی حق داره با دیگر موجودات وارد جنگ بشه که خودش در معرض تهدید باشه و اونا بهش حمله کنن. وگرنه مثلا ببری که توی قفسه، نمیتونه به من آسیبی بزنه، من چه حقی دارم فقط بخاطر اینکه وحشیه و اگر میتونست منو میدرید، بخاطر اینکه از من خوشش نمیاد، حتی بخاطر اینکه از پشت میله های قفس به من چنگ و دندون نشون میده، بیام و بهش صدمه بزنم، آزارش بدم، بکشمش؟
حالا یوقت میگی آدم از روی ترس و اینکه میگه شاید یوقت فرصت پیدا کرد صدمه ای به من زد میخواد اقدام پیشگیرانه بکنه (که اونم بحث داره و قبلا نمونش رو با مزدک بحث کردیم که توجیه تهاجم و پیشدستی نسبت به دیگران قرار میداد)، ولی خدا که بی نیاز و قادر مطلقه و هیچوقت هیچ موجودی هیچ چیزی نمیتونه بهش صدمه ای بزنه برای چی باید همچین کاری بکنه؟

من حالا نماز نخونم، خدا رو باور نداشته باشم، بهش ایمان نداشته باشم (که تازه اونم دلایل معقول داره و در حد آگاهی و تجربه و وجدان و تشخیص خودم بوده)، اصلا از خدا خوشم نیاد، بهش بد و بیراه بگم، ...، باوجود تمام اینا بنظر من منطقی نیست که خدا بیاد و منو مجازات و شکنجه کنه!
درواقع ما اگر واقعا بدونیم خدای هست و خوبه و نسبت به ما نیکی کرده و خیرخواه ماست و میخواد به ما خوشبختی بده، دلیلی نداره که ازش بدمون بیاد؛ پس اینکه نسبت به وجودش شک میکنیم یا قبولش نداریم یا چیزهایی رو که بعنوان دستور او بهش منسوب میکنن باور نداریم، پس حتما واقعا دلیل و مشکلی وجود داره.

میگن خدا انتقام گیرنده است و انتقام میگیره! خب ببینید همین حرفا خودشون غیرمنطقی و مسخره هستن! آخه خدا واسه چی باید از مخلوقات خودش انتقام بگیره؟ انتقام چی رو بگیره؟ مگه چه صدمه ای بهش زدن؟ انتقام مال یه وقتیه که به کسی صدمه ای زدی. حالا بگیم مثلا از روی عمد و با اینکه میتونستی نکنی اومدی به یکی دیگه از مخلوقاتش ظلم کردی، صدمه ای زدی، کشتیش، اون یه حرفی و میشه براش معنا قائل شد، ولی یه چیزهایی که فقط مربوط به خود خدا میشه، مثل عبادات ظاهری/با اشکال خاص، نماز و روزه و ایمان و غیره، واسه اونا بنظر من انتقام گرفتن معنا نمیده و منصفانه نیست، خو و وجدان و رفتار یک موجود براستی نیک و خوشبخت مطلق این نیست.

کوشا
12-07-2014, 11:45 AM
یعنی غذا خوردن و خوابیدن و سکس با همسر هم عبادته؟ چون اینا که در شرع نهی نشده و صریحا هم خدا مجوز داده. به شرط اینکه مستقیم شرع به آن دستور داده باشد و من به منظور اطاعت امر شرع به آن عمل کنم عبادت است مثل ازدواج همچنین اگر شرع دستور مستقیم به آن نداده اما من به منظور آمادگی و قدرت داشتن بر انجام دستورات شرع آن را انجام دهم عبادت محسوب می شود مثل خوردن و خوابیدن.
حداقل وضعیتی که بشه بهش رستگاری بگیم از نظر شما چیه؟ جهنم نرفتن؟ (و به گمانم در نتیجه رفتن به پایین ترین درجات بهشت) نجات از عذاب رستگاری حداقلی است.

کوشا
12-07-2014, 12:41 PM
خب منم همینو میگم، میگم همین خوردن و خوابیدن و زندگی طبیعی ما، فقط به شرط اینکه آدم خوب و با وجدانی باشی و به دیگر مخلوقات ظلم نکنی، برای رستگاری کافیه. یعنی حداقلش آدم جهنم نباید بره (بنابراین احتمالا میبرن پست ترین درجهء بهشت).
ولی کوشا قبول نمیکنه!
کوشا قبول نمی کنه چون داری نقش پیامبری رو بازی می کنی که هیچ معجزه ای برای اثبات نبوتش نداره و برای ادعایی که می کنه نمی تونه دلیل و برهان اقامه کنه

ببین عزیز جان همین که مجبوری برای بیان یک مطلب بسیار ساده یه طومار بنویسی یقین کن که یه جای کارت می لنگه و مشکل داره



آخه خدا چه نیازی به عبادت ما مثلا به شکل نماز و اینها داره!
اصلا خدا چرا باید بابت خوشبختی که به ما میده چیزی ازمون بخواد؟
خیلی ساده است. تشخیص نیکی یک امر ذاتیه. مگر اینطور نیست؟ مثلا من اگر بی حد و حصر ثروت داشته باشم به همهء فقرا پول میدم که راحت زندگی کنن و از این بابت چیزی هم ازشون نمیخوام، حتی اگر از این بابت از من تشکر نکنن، حتی اگر بهم احترام نذارن، حتی اگر بهم توهین هم بکنن فحش هم بدن از من خوششون نیاد و منو آدم بدی بدونن! اینو وجدانا میگم! دروغ و اغراق نیست. آخه وقتی من خودم هرچی بخوام دارم به کسی نیازی ندارم همه خوشبختی رو دارم و کسی نمیتونه روم تاثیری بذاره صدمه ای بهم بزنه، چه دلیلی داره که نظر و رفتار اونا نسبت به خودم برام مهم باشه و تنها به این دلیل خواستار رنج و بدبختی اونا باشم؟ مثل اینکه یک حیوان درنده ای رو انداختی توی قفس و طبیعتا نمیتونه به شما آسیبی بزنه ولی صرفا بخاطر اینکه میدونی وحشیه و اگر بیاد بیرون شما رو پاره میکنه بخوای عذابش بدی و شکنجش کنی بهش غذا ندی و آزارش بدی! آخه این کار درسته منطقیه؟
آیا خدا از من که مخلوقش هستم کمتره؟ آیا درک من از نیکی و شفقت متفاوت/اشتباه است؟

تجربه خارجی خلاف این موضوع را ثابت می کنه چه بسیار انسانهای بدبخت و بیچاره ای که قربانی جاه طلبی های انسانهای ثروتمند و حاکمان قدرتمند شدند و می شوند، خداوند در قرآن می فرماید:

كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏

چنین نیست كه شما مى‏ پندارید به یقین انسان طغیان مى‏ كند، از این‏كه خود را بى‏ نیاز ببیند.



و یا


وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لكِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیر


اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى‏ كنند؛ ولى به مقدارى كه مى‏ خواهد و مصلحت مى‏ داند نازل مى‏ كند، چراكه او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست‏



خداوند بعد از نعمت وجود به انسان عقل عطا کرده و به همین دلیل تکالیفی را از او خواسته اگر صرف خوردن و آشامیدن و تناسلیدن و نهایت نیکی کردن در حد سایر حیوانات به یکدیگر کافی بود گاو و خر هم جزء عقلا محسوب می شدند

تمام سر پاداش و مجازات و جواب طومار شما در همین یک نکته است؛ عقل، عقل، عقل و عقل و دیگر هیچ اگر انسان با داشتن چنین گوهر گرانبهایی خود را همطراز سایر حیوانات وحشی و اهلی ببیند و به خواب و خور راضی شود از حیوان پست تر است و بهشت و رضایت خدا جایگاه انسان و در خور شأن انسان است نه حیوان

بعدم اینکه خدا میگه انسان رو آفریدم که منو عبادت کنه دقیقا یعنی چی؟ از این بابت به انسان چی میرسه؟ آیا لذتی میبریم از این بابت؟ به زبان ساده و عامیانه، چی به ما میرسه؟
خداوند به ما لیاقت درک هستی خودمان و اطرافمان را داده است وسعت وجود ما بلکه وسعت کهکشانی که ما در آنیم نسبت به هستی مادی شناخته شده در حد و در مرز صفر است همین نسبت بین وسعت هستی شناخته شده با آنچه امکان وجود دارد برقرار است و این نسبت تا بی نهایت ادامه دارد یعنی اگر میلیاردها میلیارد هستی به وسعت هستی موجود کشف شود باز وسعت آن نسبت به آنچه امکان وقوع دارد در حد و مرز صفر است و خدا احاطه بر این بی نهایت بلکه عین این بی نهایت است و ما عبادت می کنیم تا شاید ذره ای از این بی نهایت را درک کنیم
اگر به مراحل بالای عبودیت رسیدم در همین دنیا و اگر نرسیدیم در دنیای دیگر

شاید شنیده باشی که از حضرت علی علیه السلام نقل شده که من به راههای آسمان آشنایی بیشتری از راههای زمین دارم و داستان معراج گوشه ای از حقیقت عبادت و بندگی است.

میگن خدا انتقام گیرنده است و انتقام میگیره! خب ببینید همین حرفا خودشون غیرمنطقی و مسخره هستن!

خداوند احدی را عذاب نمی کند آب آتش نمی گیرد بلکه به هر جا برسد مایه حیات و زندگی و سرسبزی است این هیزم است که جز سوزانده شدن خاصیت دیگری ندارد خدا از من و تو می خواهد که آب باشیم نه هیزم و نفت
انتخاب با ماست/



واسه چی ما رو آورد به هستی و چطوری از این بابت به ما لطفی کرد؟ در جهان هستی در واقع تنها دو نیروی بنیادین وجود داره: لذت و رنج! بنابراین هر لطفی به مخلوقات هم در نهایت در غالب لذته که معنی پیدا میکنه. صرف اینکه ما عبادت کنیم که برامون معنا نداره، و برای خدا هم معنا نداره چون خدا نیازی به عبادت ما نداره. پس یا باید عبادت خودش برترین لذت رو برامون داشته باشه و یا اینکه ما رو به ظرفیت دریافت لذت های بیشتری برسونه. مثلا اون حیوان درنده وحشی اگر بتونه خوی خودش رو عوض کنه و با هم دوست بشیم اونوقت خودش هم میتونه لذت بیشتری ببره و مثلا من میتونم نوازشش هم بکنم!

چون کوشا این عبارت «انسان را آفریدیم تا ما را عبادت کند» رو «معقول» میخونه، لطفا بیاد توضیح بده که دقیقا چرا معقوله به چه دلیل چطوری ثابت میشه که معقوله! بنظر من این گفته اونقدرها روشن و بدیهی نیست و اصلا نمیدونم چطوری چرا باید اون رو معقول بدونیم! این سوال هست که از این بابت چی به ما میرسه مگه، و به خدا هم که نمیشه گفت چیزی میرسه چون خدا بی نیاز مطلقه. آیا از عبادت خدا به اشکال خاصی هست که انسان خودش بیشترین لذت رو میبره؟ آیا عبادت به اشکال خاص باعث رشد روحی میشه که انسان وارد مراتب بالاتری از شناخت خدا بشه و در نتیجه با نزدیکی بیشتر به خدا و ظرفیت درک بیشتر او به لذت های برتری نائل میشه؟
بهرحال این هست که انسانی اگر واقعا به دین و خدا و عبادت به اشکال خاص ظاهری، با انصاف و وجدان و عقل خودش تاحدی که دانش و توان داشته، اعتقاد نداشته یا نمیتونسته به هر دلیلی انجام بده، درست و منطقی نیست که به جهنم بره و اون رو در درگاه خدا انسان مردودی بدونیم و بگیم رستگار نیست!
بنظر من رستگاری در همون نیک بودنه. در اینکه آزارت به کسی نرسه. حتی یک ببر وحشی رو هم صرفا بخاطر اینکه وحشیه و اگر میتونست تو رو پاره میکرد و میخورد آزار نکنی. اینقدر شعور درک این رو داشته باشی و اینقدر خودخواهی بر تو غلبه نکنه که بگی فقط کسانی که از من خوششون میاد و منو قبول دارن یا سودی برام دارن حق حیات و خوشبختی و لذت بردن از زندگی رو دارن.
حال میتونیم بگیم عبادت خداوند هم چون یک نوع تشکر و شعوره و چون خداوند لایق ترین برای دوست داشتن و عشق ورزیدن است، میتونه انسان رو به درجات نهایی خوشبختی و در نتیجه لذت برتر برسونه؛ اما بهرحال این به شرطی هست که شما واقعا بتونی به خدا و این معنا و ضرورت عبادات ظاهری و با اشکال خاص باور بیاری، که بنظر من دلایل روشن و محکم کافی در این زمینه برای همگان وجود نداره و نه از نظر توان واقعی هرکسی توانش رو داره.

ضمنا عبادات و مناسک ادیان معمولا هزینه های قابل توجهی داره. در مثال حیوان درندهء وحشی، محبت کردن و نزدیک شدن فکر نمیکنم کار خیلی سخت و هزینه بری باشه. حالا شاید بعضی افراد باشن به دلایل خاصی که برای درک این مسائل نیاز به سالها عبادت و پیروی کلیشه ای از یکسری آداب و باورها داشته باشن، ولی لزوما همه اینطور نیستن!

من یک بار براتون تعریف کردم که چطور با یک سگی که اولش از من خوشش نمی آمد از در دوستی و محبت وارد شدم و با هم دوستان صمیمی شدیم. بنظر من شعور و محبت و نیکی همینه و به همین سادگی میتونه ممکن باشه. اون سگ محبت منو دریافت، محبتی که برای من هم هزینهء مادی و دشواری آنچنانی نداشت (هزینش فقط غلبه بر غرور و خودخواهی و داشتن شعور و تسلیم شدن در برابر حق بود + چندتا کتلت که هزینهء بحساب آمدنی ای نبود)، و دو طرف تونستیم با هم دوست باشیم و به هم محبت کنیم. دیگه نه اون سگ بیشتر از اون از من انتظاری داشت و نه من بابت نیکی کردن و محبت و دوستی از اون سگ انتظار بیشتری داشتم. آخه محبت و نیکی که مزد و دلیل و شرایط بیشتری نمیخواد، یه چیزیه که توی ذات خود موجودات باید باشه و کاری که طبق ذات خودشون میکنن! حالا ما بیایم کلی شرایط و شروط بذاریم برای این دوستی ها و محبت ها و سختش بکنیم، که چی بشه؟ که فرضا یه عده نتونن بگیم آره میخواستیم ببینیم کیا از همه بیشتر مایه میذارن از همه بیشتر ایمان دارن و اونایی که شکست خوردن رستگار نمیشن میبریم شکنجه میکنیم حق زندگی و خوشبختی و لذت بردن ندارن!؟

هرکسی هر نیکی ای که میتونه، در حق هر موجودی، باید بکنه؛ اگر واقعا انسان نیکی است! و انتظار از هر موجود نیکی هم جز این نیست.
این عقیدهء منه، تجربه و ذات منه، وجدان و عقل منه.
حتی یک حیوان وحشی هم حق حیات و آسایش و حتی خوشبختی و لذت بردن رو داره.
آدم فقط وقتی حق داره با دیگر موجودات وارد جنگ بشه که خودش در معرض تهدید باشه و اونا بهش حمله کنن. وگرنه مثلا ببری که توی قفسه، نمیتونه به من آسیبی بزنه، من چه حقی دارم فقط بخاطر اینکه وحشیه و اگر میتونست منو میدرید، بخاطر اینکه از من خوشش نمیاد، حتی بخاطر اینکه از پشت میله های قفس به من چنگ و دندون نشون میده، بیام و بهش صدمه بزنم، آزارش بدم، بکشمش؟
حالا یوقت میگی آدم از روی ترس و اینکه میگه شاید یوقت فرصت پیدا کرد صدمه ای به من زد میخواد اقدام پیشگیرانه بکنه (که اونم بحث داره و قبلا نمونش رو با مزدک بحث کردیم که توجیه تهاجم و پیشدستی نسبت به دیگران قرار میداد)، ولی خدا که بی نیاز و قادر مطلقه و هیچوقت هیچ موجودی هیچ چیزی نمیتونه بهش صدمه ای بزنه برای چی باید همچین کاری بکنه؟

من حالا نماز نخونم، خدا رو باور نداشته باشم، بهش ایمان نداشته باشم (که تازه اونم دلایل معقول داره و در حد آگاهی و تجربه و وجدان و تشخیص خودم بوده)، اصلا از خدا خوشم نیاد، بهش بد و بیراه بگم، ...، باوجود تمام اینا بنظر من منطقی نیست که خدا بیاد و منو مجازات و شکنجه کنه!
درواقع ما اگر واقعا بدونیم خدای هست و خوبه و نسبت به ما نیکی کرده و خیرخواه ماست و میخواد به ما خوشبختی بده، دلیلی نداره که ازش بدمون بیاد؛ پس اینکه نسبت به وجودش شک میکنیم یا قبولش نداریم یا چیزهایی رو که بعنوان دستور او بهش منسوب میکنن باور نداریم، پس حتما واقعا دلیل و مشکلی وجود داره.

آخه خدا واسه چی باید از مخلوقات خودش انتقام بگیره؟ انتقام چی رو بگیره؟ مگه چه صدمه ای بهش زدن؟ انتقام مال یه وقتیه که به کسی صدمه ای زدی. حالا بگیم مثلا از روی عمد و با اینکه میتونستی نکنی اومدی به یکی دیگه از مخلوقاتش ظلم کردی، صدمه ای زدی، کشتیش، اون یه حرفی و میشه براش معنا قائل شد، ولی یه چیزهایی که فقط مربوط به خود خدا میشه، مثل عبادات ظاهری/با اشکال خاص، نماز و روزه و ایمان و غیره، واسه اونا بنظر من انتقام گرفتن معنا نمیده و منصفانه نیست، خو و وجدان و رفتار یک موجود براستی نیک و خوشبخت مطلق این نیست.

دلیل این همه روضه های جانسوزی که جنابعالی می خوانید این است که ما هنوز فرصت نکرده ایم به آسمان نگاه کنیم و سر به زیر در زباله دانی طبیعت دنبال تکه نانی کپک زده و استخوانی جویده شده هستیم به قول سهراب
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید و به قول مولوی
سالها فکر من این است و همه شب سخنم ...

kourosh_iran
12-08-2014, 07:47 AM
کوشا قبول نمی کنه چون داری نقش پیامبری رو بازی می کنی که هیچ معجزه ای برای اثبات نبوتش نداره و برای ادعایی که می کنه نمی تونه دلیل و برهان اقامه کنه
من تشخیص تجربه و وجدان و عقل خودم رو دارم میگم. ربطی به پیامبر بودن و نبودن هم نداره. اتفاقا این پیامبران هستن که با این معیارها اگر شناسایی نشن راهی برای نفوذ و ایجاد باور در درون انسانها ندارن. همون فطرت که در دین میگن مثلا برای چیه بخاطر همین که تا در درون خود انسان زمینه و سازگاری و وجدان و شناسایی پایه ای وجود نداشته باشه، مقدمهء باور کردن و بقیهء مراحل میلنگه.

دریافت و درک درونی و ذاتی و وجدانی من از نیکی که با عقل و تجربه هم سازگاری داره جز این چیزهایی که گفتم نیست و طبیعتا چیزی رو که خلاف این باشه نمیتونم باور کنم. مگه شما خودت تونستی یک تعریف منطقی و اثبات روشن و محکمی برای نیکی بیاری؟ خیر! حالا خودت فکر کن که چرا!


ببین عزیز جان همین که مجبوری برای بیان یک مطلب بسیار ساده یه طومار بنویسی یقین کن که یه جای کارت می لنگه و مشکل داره

عجب اینم برهان جدیدی که شما اختراع کردی! فکر نمیکنم در منطق و فلسفه چنین چیزی تعریف شده باشه! طولانی بودن به خودی خودش چیزی رو ثابت نمیکنه و نشانهء مطمئن چیزی هم نیست (مگر بصورت احتمالاتی که اونم طبیعتا احتماله و خطاپذیر). این یک مغلطه است. تازه این چند خط که چیزی نیست انگار چقدره مثلا! توی همین ادیان و مذاهب اینقدر کتابها و مطالب حجیم و پیچیده دارن که آسمون رو به ریسمون بافتن تا چیزهایی رو که بهش باور دارن ثابت کنن آخرش هم میبینی جز یکسری محتوای سطحی و مغلطه چیزی نیست.

اتفاقا شما که فقط دوتا حرف میزنی و کلی گویی و مبهم گویی میکنی کارت راحته و نیازی نیست چیز زیادی هم بنویسی چون اساسا محتوی و اثبات خاصی درش نیست بلکه فقط مبهم گویی و کلی گوییه و سردرگم کردن و انداختن بخشی از کار و اثبات که وظیفهء شماست بدوش مخاطب. این اثبات واقعیه که اکثرا کار دشوار و پیچیده و حجیمی است.


تجربه خارجی خلاف این موضوع را ثابت می کنه چه بسیار انسانهای بدبخت و بیچاره ای که قربانی جاه طلبی های انسانهای ثروتمند و حاکمان قدرتمند شدند و می شوند
ربطش رو به عقیدهء من دربارهء نیک بودن متوجه نشدم!
اینکه یه عده پولدار بودن به دیگران چیزی ندادن یا حتی بهشون ظلم کردن به حرفای من چه ربطی داره؟
من میگم نیکی واقعی اینه.
ضمنا بنظرم آدمهای پولدار خوب هم وجود داشتن که تاجاییکه تونستن به دیگران کمک کردن.
بهرحال تعریف منطقی و وجدانی نیک بودن واقعی بنظر من اینه و اینکه شما نمونه های انسانی میاری دخلی به درستی این تعریف نداره چون انسانها ضعیف و نادان و محدود هستن درحالیکه خدا این نقاط ضعف رو نداره و طبیعتا ازش انتظار نمیره که معیار رفتارش رفتار انسانهای محدود باشه. کما اینکه یک آدم پولدار هم اگر به ضعفا ظلم میکنه تا خودش پولدار بشه این بخاطر محدود بودنه که برای پولدار شدن و بهره مند شدن خودش نیاز به استثمار دیگران داره، ولی خدا که هرچی اراده کنه از هیچی براش بوجود میاد چه نیازی داره که به کسی ظلم کنه یا دیگران رو محروم کنه؟


خداوند بعد از نعمت وجود به انسان عقل عطا کرده و به همین دلیل تکالیفی را از او خواسته اگر صرف خوردن و آشامیدن و تناسلیدن و نهایت نیکی کردن در حد سایر حیوانات به یکدیگر کافی بود گاو و خر هم جزء عقلا محسوب می شدند

تمام سر پاداش و مجازات و جواب طومار شما در همین یک نکته است؛ عقل، عقل، عقل و عقل و دیگر هیچ اگر انسان با داشتن چنین گوهر گرانبهایی خود را همطراز سایر حیوانات وحشی و اهلی ببیند و به خواب و خور راضی شود از حیوان پست تر است و بهشت و رضایت خدا جایگاه انسان و در خور شأن انسان است نه حیوان

من هم دقیقا چیزهایی که گفتم بر اساس عقل و تشخیص خودمه. پس مشکلی نداره، مگر اینکه شما واقعا بتونید خلافش رو بطور روشن و محکمی ثابت کنید و بعد من روی عقیدهء خودم بی دلیل پافشاری کنم که اونوقت معلوم بشه دارم دروغ میگم.


خداوند به ما لیاقت درک هستی خودمان و اطرافمان را داده است وسعت وجود ما بلکه وسعت کهکشانی که ما در آنیم نسبت به هستی مادی شناخته شده در حد و در مرز صفر است همین نسبت بین وسعت هستی شناخته شده با آنچه امکان وجود دارد برقرار است و این نسبت تا بی نهایت ادامه دارد یعنی اگر میلیاردها میلیارد هستی به وسعت هستی موجود کشف شود باز وسعت آن نسبت به آنچه امکان وقوع دارد در حد و مرز صفر است و خدا احاطه بر این بی نهایت بلکه عین این بی نهایت است و ما عبادت می کنیم تا شاید ذره ای از این بی نهایت را درک کنیم
خب درک کردن همینطوری به خودی خودش بازم همون سوال رو مطرح میکنه که چی به ما میرسه؟ صرف درک کردن که هدف نیست. درک کنیم حالا که چی بشه؟ اگر از این درک خوشحال میشیم و لذت میبریم و خوشبخت خواهیم بود خب منم همینو میگم. اما اگر درک فقط درک و دونستن باشه و ازش لذتی نبریم که معنایی نداره.
ضمنا چه وقت ثابت شد که راه رسیدن به این درک فقط یک شکل خاص یک دین خاص و یکسری عبادات خاص ظاهری و کلیشه ای با شکل مشخصه یا اینکه باوجودی که بنظرمون دلایل قانع کننده روشن و محکم کافی وجود نداره به وجود خدا و یکسری مسائل دیگه ای (کل محتوای عریض و طویل ادیان) که بهش نسبت میدن باور دربست بیاریم ولو خیلی از موارد اونا برخلاف عقل و وجدان و تجربه های شخصی ما باشه؟


خداوند احدی را عذاب نمی کند آب آتش نمی گیرد بلکه به هر جا برسد مایه حیات و زندگی و سرسبزی است این هیزم است که جز سوزانده شدن خاصیت دیگری ندارد خدا از من و تو می خواهد که آب باشیم نه هیزم و نفت
انتخاب با ماست
من بر اساس عقل و وجدان و تجربه و تشخیص خودم با صداقت عمل میکنم و بنابراین درک نمیکنم که چرا به این دلیل ممکنه هیزم باشم و آتش بگیرم و رنج بکشم!
تشخیص وجود من، که برایند تمام نیروهای درونی من منجمله عقل است، جز این نبوده. پس من گناهی نکردم، حتی اگر تشخیص من اشتباه بوده باشه. در توان من همین بوده، همین برام ممکن بوده.


دلیل این همه روضه های جانسوزی که جنابعالی می خوانید این است که ما هنوز فرصت نکرده ایم به آسمان نگاه کنیم و سر به زیر در زباله دانی طبیعت دنبال تکه نانی کپک زده و استخوانی جویده شده هستیم به قول سهراب
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید و به قول مولوی
سالها فکر من این است و همه شب سخنم ...
اینا هم که شعر و ور.
دریغ از اثبات و حرف حساب و منطق درست و حسابی.

kourosh_iran
12-08-2014, 07:57 AM
بطور کلی شما همش با یکسری مفروضات اثبات نشده صحبت میکنی، بدون اینکه خودت تونسته باشی اونا رو تعریف دقیقی بکنی و صحت تعریفت رو اثبات کنی (بطور مثال تعریف نیکی)، بعد میای واسه ما از بالا صحبت میکنی و روضه میخونی و منبر میری و نصیحت و سرزنش میکنی!!
من تعریف خودم رو از نیکی و در نتیجه چیزی که از موجود قادر مطلقی مثل خدا انتظار میره بیان کردم که بنظرم معقول هم هست و با وجدان و تجربه های شخصی بنده و با دریافتهای درونی بنده مطابقت داره. شما هم آلترناتیوی روشن و دقیقی که خلافش باشه و تونسته باشی ثابت کنی و معیارهای برتری برای درستی اون ارائه بدی نیاوری فقط مدام ادعا میکنی و یکسری مفروضات اثبات نشده داری واسه خودت و البته بصورت مبهم و کلی که دقیقا معلوم نیست سر و تهش چیه که بشه روش بحث بیشتری کرد!
من حداقل یه چیزی میگم که بنظر خودم معقوله و دلیلش رو هم سعی کردم براتون بگم، و وجدان و فطرت منم تایید میکنه. ولی شما عملا هیچ چیزی خلافش رو دقیقا تعریف و اثبات نکردی! چرا من باید عقیدهء خودم رو تغییر بدم؟ شما بگو! چرا میگی نظرم اشتباهه؟ دلیل و اثباتت چیه دقیقا؟

من میگم اگر مثل خدا قادر مطلق باشم و کسی هم نتونه بهم آسیبی برسونه به کسی نیازی نداشته باشم، چه دلیلی داره که کسی رو محروم کنم؟ چرا به همه خوشبختی و لذت ندم که برن حالش رو ببرن؟ چرا باید اصرار داشته باشم که حتما به من کورکورانه باور بیارن و منو ستایش کنن تا بهشون نیکی کنم و لذت و خوشبختی بدم؟ من شخصا هیچ دلیلی نمیبینم! نیکی واقعی اونیه که بدون چشمداشت باشه. و چنین نیکی ای قطعا باید از عهدهء خداوند قادر مطلق براحتی بربیاد! بعد شما میای مثال از انسانهای ضعیف و محدود میزنی!! تازه میتونید امتحان کنید به من ثروت بدید منم بین محرومان توزیع میکنم و از این بابت ازشون هیچی نمیخوام، حتی یک تشکر حتی اینکه به من احترام بذارن از من خوششون بیاد. آخه چرا باید به این دلایل خودخواهانه رنج و محرومیت رو بر دیگران روا بدارم، درحالیکه خودم کاملا خوشبخت و بی نیاز از اونا و هر نظر و احترام و تشکر اونا هستم؟

بخشیدن انسان به دیگران سخته، محدودیت داره، ولی برای خدا که هیچ سختی و محدودیتی نداره دیگه چه دلیلی داره که این کار رو نکنه؟ چرا باید به باور و ستایش خودش و اعمال شاقه مشروطش کنه؟

کوشا
12-08-2014, 11:22 AM
من تعریف خودم رو از نیکی و در نتیجه چیزی که از موجود قادر مطلقی مثل خدا انتظار میره بیان کردم که بنظرم معقول هم هست اگر همین قدر بفهمید و عنادی در کار نباشد بیش از این تکلیفی ندارید.

مزدك بامداد
12-08-2014, 11:40 AM
من میگم اگر مثل خدا قادر مطلق باشم و کسی هم نتونه بهم آسیبی برسونه به کسی نیازی نداشته باشم، چه دلیلی داره که کسی رو محروم کنم؟
آفرین، این نکته ای است که همه ی خدایاران تا کنون از پاسخ بدان درمانده اند
و یک ورتش آن، همان " فرنود پتیاره" ( برهان شر ) است که چرا خدا از بیخ باید
شایندگی (امکان) بدی را بیافریند؟ چرا نمیتوانست از آغاز جهانی بسازد بهشت‌آسا؟
و اینکه از بیخ چرا باید جهانی میساخت و افرینشی انجام میداد و چه نیازی بدان داشت؟
که اکنون آفریدگان، در رنج و شکنجه گرفتار ان و در پی نان و و خانه و کار و همسر !
سگ دو بزنند؟ برخی میگویند از تنهایی حوصله اش سررفته بوده برای خودش تئاتر ساخت!
:e057:

پارسیگر

mbk
12-08-2014, 01:10 PM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"‏فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ ‏سَیِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ *لاَ یَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ كَفَرُواْ فِی الْبِلاَدِ ‏مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ‏لَكِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلاً مِّنْ عِندِ اللّهِ وَمَا ‏عِندَ اللّهِ خَیْرٌ لِّلأَبْرَارِ*
"باز کسانی کوچ کردند هم درشوند از سرزمینشان هم آزارببینند در راهم هم بکشند هم کشته شوند تا پوشم برایشان بدیهاشان را هم تا درون کنمشان باغهایی روان می شود از زیرشان رودها پاداشی از نزد خداوند هم خداوند نزدش نیکو پاداش است*نباشد می فریبدت دگرگونی کسانی روپوشاندند در سرزمینها بهره ای اندکی پس جایگاهشان دوزخی هم بدترین گهواره هاست تا بودند کسانی بیم دارند پروردگارشان را تا آنها را باغهایی روان می شود از زیرشان رودهایی پیوسته درش فرودآمده ای از نزد خداوند هم چه نزد خداوند بهتری برای نیکوکاران است"

آفرین، این نکته ای است که همه ی خدایاران تا کنون از پاسخ بدان درمانده اند
هیچم آفرین ندارید که بدا به رویتان که پیشتر گفتم دانش آموزی یک بگیرد خواهش 10 کند که چرا مرا آموزگار می زند
خداوند در این زمانها برای گوشی که فرو نرود زمانش دهد تا به شیوه خودش فرو می کند که نه من هم هیچکس نچشیده اش همانند کسی که دست توی آبجوش می کند خودبینانه

sonixax
12-09-2014, 02:04 AM
یرخی میگویند از تنهایی حوصله اش سررفته بوده برای خودش تئاتر ساخت!
خوب در این صورت که باز نیازمند میشود و صفت بینیازیش نقض!

mbk
12-09-2014, 07:15 AM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"لقد سمع الله قول الذین قالوا إن الله فقیر ونحن أغنیاء سنكتب ما قالوا وقتلهم الأنبیاء بغیر حق ونقول ذوقوا عذاب الحریق 181""تا پیش شنید خداوند گفته ء کسانی گفتند چون خداوند خیلی نیازمند است هم ما توانگرا زود می نویسیم چه گفتند هم کشتن شان پیامبران به بیگانه ء درستی هم می گوییم بچشید گوارایی خیلی سوزان 181"

خوب در این صورت که باز نیازمند میشود و صفت بینیازیش نقض!
خداوند در آغاز از کسی دستور نمی گیرد هم هیچ زمان گفته اش همان است که انجام شود همانند خوردن خوابیدن کسی نتواند بگوید رهایشان می کنم بازهم زندگی کنم یا دم بازدم داشتن هم هرکه را می دهد یا ازش می گیرد بجا است که کسی جلودارش نیست همانند چشم هم گوشی که می دهد یا ندهد
خداوندا مرا از روپوشندگانی نزدیک خواه که خودشان را همه کاره دانند که ازشان گرفته شود مگذار

کوشا
12-09-2014, 12:45 PM
آفرین، این نکته ای است که همه ی خدایاران تا کنون از پاسخ بدان درمانده اند
و یک ورتش آن، همان " فرنود پتیاره" ( برهان شر ) است که چرا خدا از بیخ باید
شایندگی (امکان) بدی را بیافریند؟ چرا نمیتوانست از آغاز جهانی بسازد بهشت‌آسا؟
و اینکه از بیخ چرا باید جهانی میساخت و افرینشی انجام میداد و چه نیازی بدان داشت؟
که اکنون آفریدگان، در رنج و شکنجه گرفتار ان و در پی نان و و خانه و کار و همسر !
سگ دو بزنند؟ برخی میگویند از تنهایی حوصله اش سررفته بوده برای خودش تئاتر ساخت!


همه اینها از عوارض خلقت عقل و اعطای آن به انسان است، انسان را از طبیعت حذف کنید همه اشکالات خودبخود رفع می شود، نه رنجی باقی می ماند نه دردی

در عالم ماده همه چیز بی وقفه در حال شدن است و عقل مستثنا از این قاعده نیست و عقل برای شدن نیازمند درد و رنج و مکافات کشیدن است

حال چرا عقل را شده نیافرید باید گفت اولا که آفرید (ملائکه) ثانیا نشده اش هم اقتضای وجود داشت لذا او را هم آفرید.

البته اگر مبنای کار عناد باشد، بر هر میخی دبه ای قابل آویختن است !

Anarchy
12-09-2014, 01:39 PM
همه اینها از عوارض خلقت عقل و اعطای آن به انسان است، انسان را از طبیعت حذف کنید همه اشکالات خودبخود رفع می شود، نه رنجی باقی می ماند نه دردی

در عالم ماده همه چیز بی وقفه در حال شدن است و عقل مستثنا از این قاعده نیست و عقل برای شدن نیازمند درد و رنج و مکافات کشیدن است

حال چرا عقل را شده نیافرید باید گفت اولا که آفرید (ملائکه) ثانیا نشده اش هم اقتضای وجود داشت لذا او را هم آفرید.

البته اگر مبنای کار عناد باشد، بر هر میخی دبه ای قابل آویختن است !

هدف از خلقت ؟

کوشا
12-09-2014, 05:17 PM
هدف از خلقت ؟

هدف از خلقت ابتهاج است

جهت توضیح سوال و جوابی را از سایت گفتمان قرآن (http://www.askquran.ir/thread23282.html) نقل قول می کنم:

سوال:


بر اساس نقل و قولی از اقای لاریجانی1 ، عالم جلوه ای از خداوند متعال است.
پس عالم ، خداوند متعال نیست .
در آن صورت ، این جلوه می توانسته نباشه به جای اینکه باشه .
همانند منبع نور که می تواند باشد و لیکن نوری را ساطع ننماید. و اگر نوری ساطع نگردد به مفهوم نفی منبع نمی باشد.اما نورانیدن نور از منبع نور در عالم مادی علل و اسباب خود را دارد. اما آیا جلوه عالم از خداوند هست ، همانند منبع نور و خود نور یا عالم با اذن خداوند فعلیت می یابد.اگر عبارت اول را بپذیریم عالم جزئی از خداوند است و اگر جمله دوم را بپذیرم انگیزه فعلیت عالم مورد سئوال هست ، به این معنی که ایا خداوند نیازمند این فعلیت بوده است؟
----------------
1- ما در عالمی زندگی می‌كنیم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودی را فرا گرفته است و در پرتو همین جاذبه، از بزرگترین پدیده‌های عالم تا كوچك‌ترین ذره آن، میل درونی به سوی مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكیمان هستی‌شناس نام این میل را ابتهاج و شوق معشوقی یا عشق نهاده‌اند. یعنی خداوند متعال با شوق باطنی صبغه عاشقی را همراه صبغه معشوقی دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازی‌های ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است.عرفان اسلامی دكتر اسماعیل منصوری لاریجانی


جواب:

نقل قولی كه آقای لاریجانی كردند كاملا درست هست ؛ حكمای الهی و فلاسفه حكمت متعالیه معتقدند عالم هستی جلوه ای از جمال الهی است ، و همه عالم ظهور و بروز كمالات هستی مطلق است .

عالم، خداوند متعال نیست اما اینگونه نیز نیست كه عالم جدای از وجود خداوند باشد عالم نه خداست و نه جدای از خداست . زیرا عالم معلول علت هستی بخش است و تمام هستی خویش را آن به آن از علت خود دریافت می كند و معلول ظهور كمالات ذات علت است فلذا چیزی مستقل و جدای از علت نیست .

اما اینكه فرمودید « این جلوه می توانسته نباشه به جای اینکه باشه » جای تأمل دارد به دو جهت :

الف: وقتی علت تامه محقق شد معلول نیز بالضروره تحقق پیدا خواهد كرد ، اگر خداوند سبحان علت تامه كل هستی است بالضروره جلوه خواهد نمود و جهان هستی و كل موجودات محقق خواهند شد .

ب: خداوند سبحان دارای تمامی كمالات هستی است و اتم و اكمل كمالات را داراست ، خالقیت صفت كمال برای خداوند سبحان است و اگر نباشد خداوند فاقد این كمال خواهد بود فلذا خداوند از ازل جلوه داشته و تا ابد نیز جلوه خواهد كرد فلذا عالم همیشه بوده و همیشه خواهد بود ، اما عالم هستی ربط محض به وجود خداوند سبحان است و در حقیقت به تعبیر فلاسفه واجب الوجود بالغیر است . یعنی وجود عالم ضروری است به جهت علت تامه اش نه به جهت ذات خود ؛ زیرا ممكن الوجود در ذات خود ممكن است باشد و ممكن است نباشد فلذا اگر علتش محقق شد موجود می شود و اگر علتش محقق نشد موجود نمی شود .

عالم هستی جلوه و ظهور و بروز ذات خداوند هست اما این بدین معنی نیست كه اختیار را از خداوند سبحان سلب كنیم ، اینطور نیست كه خداوند در خلقت مجبور باشد همانند خورشید كه مجبور است پرتو افشانی كند و در نورانیت خود اختیار ندارد ، چه بخواهد و چه نخواهد جلوه خورشید عالم را پر خواهد نمود .

خداوند سبحان اگر چه همانند خورشید جلوات وجودی اش عالم هستی را پر كرده است اما اینطور نیست كه در خلقت نعوذ الله مجبور باشد ، جبر از ضعف و ناتوانی ناشی می شود در صورتی كه خداوند سبحان قادر مطلق است و ضعف و ناتوانی در ذات مقدس ربوبی اش راه ندارد .

فلذا خداوند در خلقت عالم هستی مختار تام بوده و جبر در ساحت قدسش راه ندارد ، اما اختیار در خداوند بدین معنی نیست كه عالم ممكن بود نباشد چون ممكن بود خداوند عدم خلقت را اختیار بكند ! خداوند در عین اینكه مختار است اما محال است خلقت صورت نگیرد زیرا ذات مقدسش فیاض است و اگر فیض ندهد و خلق نكند خدا نخواهد بود .

تعبیر خود من از این ابتهاج این است که خداوند مسرور از علم به ذات خویش است (به معنایی که نسبت دادن آن به خدا صحبح است) و خلقت خلق بزمی است برای شریک کردن دیگران در این سرور و لذت.

kourosh_iran
12-10-2014, 07:05 AM
تعبیر خود من از این ابتهاج این است که خداوند مسرور از علم به ذات خویش است (به معنایی که نسبت دادن آن به خدا صحبح است) و خلقت خلق بزمی است برای شریک کردن دیگران در این سرور و لذت.
خب دیگه منم که از اول همینو گفتم!
گفتم ما رو آفریده تا حال بده بهمون!
چون خودش خوشبخت و غرق در لذت مطلق و بینهایت است، و قادر مطلق است، پس بی چشمداشت خلق میکنه و دیگران رو هم در این خوشبختی و لذت شریک میکنه. تعریف نیکی و محبت و عشق واقعی جز این چیزی نیست به گمانم!

پس تو واسه چی مخالفت کردی با نظر من؟ :e059:
یجوری گفتی هدف از خلق انسان عبادت کردن انسانه خب این هنوزم قضیه رو مقداری مبهم میکنه. بنظرت الان درسته با این تعریف که آوردی سازگاری داره؟ رسیدی به اینکه عبادت هم برای رسیدن به اون ظرفیت و خوشبختی و لذت بردنه؟

کوشا
12-10-2014, 10:27 AM
خب دیگه منم که از اول همینو گفتم!
گفتم ما رو آفریده تا حال بده بهمون!

پس تو واسه چی مخالفت کردی با نظر من؟ :e059:

بله ! اما راه رسیدن به این سرور را هم خودش توسط انبیاء مشخص و معین کرده

نه آنگونه که شما فکر می کنی که هر کسی با اجتهاد شخصی خود بدون هیچ دلیل و مدرکی برای خدا خط و نشان کشیده و تعیین تکلیف کند.

mbk
12-10-2014, 10:50 AM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
" أم اتخذوا من دونه أولیاء فالله هو الولی وهو یحیی الموتى وهو على كل شیء قدیر ( 9 ) وما اختلفتم فیه من شیء فحكمه إلى الله ذلكم الله ربی علیه توكلت وإلیه أنیب ( 10 ) فاطر السماوات والأرض جعل لكم من أنفسكم أزواجا ومن الأنعام أزواجا یذرؤكم فیه لیس كمثله شیء وهو السمیع البصیر ( 11 ) له مقالید السماوات والأرض یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر إنه بكل شیء علیم ( 12 ) شرع لكم من الدین ما وصى به نوحا والذی أوحینا إلیك وما وص​ینا به إبراهیم وموسى وعیسى أن أقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه كبر على المشركین ما تدعوهم إلیه الله یجتبی إلیه من یشاء ویهدی إلیه من ینیب ( 13 )"
"یا گیرند از جدایش سرپرستانی باز خداوند اوست سرپرست هم او زنده می کند مرده را هم او برهر چیزی خیلی تواناست 9 هم چه پشت درپشت شدید درش از چیزی باز فرمانش سوی خداوند است اینتان خداوند است پرورنده ام برش تکیه کردم هم سویش بازگشت پی درپی کنم 10 تازه آفرین آسمانها هم زمین گذاشت تا شما را از تنتان جفت هایی هم از جانوران جفت هایی می افشاندتان درش نیست جور مانندش چیزی هم او خیلی شنوای خیلی بیناست 11 تا او را کلیدهای آسمانها هم زمین است پهناورمی کند توشه تا کسی را می خواهد هم اندازه می کند چون او به هر چیزی خیلی داناییست 12 شاخه کرد تا شما را از آیین چه سفارش کرد بهش نوحی را هم آنچه نشانه دهیم ما سویت هم چه سفارش کردیم بهش ابراهیم هم موسی هم عیسی که برپادارید آیین را هم نباشد فرازفراز می شوید درش بزرگ شد بر همبازگذاران چه فرامی خوانید سویش خداوند بر می گزیند سویش کسی را می خواهد هم راه می نمایاند سویش کسی بازگشت پی درپی می کند13"
خداوندا مرا از باورمندان به واپسین کن که به نزدیک دل نبندم

kourosh_iran
12-10-2014, 12:13 PM
بله ! اما راه رسیدن به این سرور را هم خودش توسط انبیاء مشخص و معین کرده

نه آنگونه که شما فکر می کنی که هر کسی با اجتهاد شخصی خود بدون هیچ دلیل و مدرکی برای خدا خط و نشان کشیده و تعیین تکلیف کند.
خب اینکه بحث تکراری هست و قبلا مشابهش رو به شکلهای مختلف بحث کردیم.
اینکه شما میگی فقط در تئوری و به حرف ساده و روشنه، و در عمل عمرا اینقدر ساده و روشن نیست.
حالا دوباره بخوایم با شما بحث کنیم سر این مسائل از پایه از خود خدا شروع کن که ثابتش کن تا بعد برسیم به پیامبران الهی بعد برسیم به اثبات اصالت منابع و مطالب مذهبی بعد تفسیر بعد ببینیم نقش تجربه و وجدان و دریافتهای مستقیم شخصی در میان همهء اینها چی میتونه باشه و غیره.

تشخیص و روشی که من دارم تمام بر اساس همین واقعیت هاست، نه یک مشت تئوری مجرد و ساده اندیشانه و کلی گویی و مبهم گویی و شعر و شور و احساسات و هیجان.

حقیقت اینه که بیشتر مسائل رو نمیشه بصورت مطلق ثابت کرد و نمیشه نقش تجربه و عقل و خرد و دریافت و وجدان های شخصی رو این وسط بی اعتبار و بدون کاربرد دونست.

کوشا
12-10-2014, 04:54 PM
خب اینکه بحث تکراری هست و قبلا مشابهش رو به شکلهای مختلف بحث کردیم.
اینکه شما میگی فقط در تئوری و به حرف ساده و روشنه، و در عمل عمرا اینقدر ساده و روشن نیست.
حالا دوباره بخوایم با شما بحث کنیم سر این مسائل از پایه از خود خدا شروع کن که ثابتش کن تا بعد برسیم به پیامبران الهی بعد برسیم به اثبات اصالت منابع و مطالب مذهبی بعد تفسیر بعد ببینیم نقش تجربه و وجدان و دریافتهای مستقیم شخصی در میان همهء اینها چی میتونه باشه و غیره.

تشخیص و روشی که من دارم تمام بر اساس همین واقعیت هاست، نه یک مشت تئوری مجرد و ساده اندیشانه و کلی گویی و مبهم گویی و شعر و شور و احساسات و هیجان.

حقیقت اینه که بیشتر مسائل رو نمیشه بصورت مطلق ثابت کرد و نمیشه نقش تجربه و عقل و خرد و دریافت و وجدان های شخصی رو این وسط بی اعتبار و بدون کاربرد دونست.
نیازی به اثبات مطلق نیست، ما چیزی برای باختن و از دست دادن نداریم، روغن چراغ ریخته ای که چاره ای جز نذر امامزاده کردنش نداریم !
با هر فرمولی که محاسبه شود گریزی از قبول وجود خدا نیست
ما در چاهی به نام طبیعت اسیر و گرفتاریم تنها راه و روزنه نجاتی که قابل تصور است طنابی است که این خدا توسط پیامبرانش به داخل این چاه آویخته است و ما چاره ای جز گرفتن این طناب نداریم.

برو یک نیم ساعت دراز بکش و به این جملات فکر کن
اگر تونستی راه دومی پیدا کنی که در همین اندازه قابل اعتماد و اتکاء باشه به من هم اطلاع بده تا شال و کلاه کنم و بیام باهات همسفر بشم.

والعصر ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات، نابودی انسان قطعی است مگر ایمان بیاورد و عمل نیک انجام دهد.

kourosh_iran
12-11-2014, 06:36 AM
نیازی به اثبات مطلق نیست، ما چیزی برای باختن و از دست دادن نداریم، روغن چراغ ریخته ای که چاره ای جز نذر امامزاده کردنش نداریم !
با هر فرمولی که محاسبه شود گریزی از قبول وجود خدا نیست
ما در چاهی به نام طبیعت اسیر و گرفتاریم تنها راه و روزنه نجاتی که قابل تصور است طنابی است که این خدا توسط پیامبرانش به داخل این چاه آویخته است و ما چاره ای جز گرفتن این طناب نداریم.

برو یک نیم ساعت دراز بکش و به این جملات فکر کن
اگر تونستی راه دومی پیدا کنی که در همین اندازه قابل اعتماد و اتکاء باشه به من هم اطلاع بده تا شال و کلاه کنم و بیام باهات همسفر بشم.

والعصر ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات، نابودی انسان قطعی است مگر ایمان بیاورد و عمل نیک انجام دهد.
در تمام این مسائل، خدا، ادیان، مناسک، ادعاها، آموزه ها، ظواهر، ... اینقدر موارد عجیب و غریب و غیرمنطقی دیده میشه و اینقدر خیلی موارد با عقل و تجربه و علم و وجدان آدمی ناسازگاری دارن که آدم نمیتونه به همین راحتی چشمش رو ببنده و بگه مجبوریم و اگر راهی باشه جز این نیست! مسئله در عمل از این مشکل دارتر است. بازهم شما داری واقعیت رو با یکسری تئوری های ذهنی و بازیهای فکری مجرد ساده تر و روشن تر از اون چیزی که واقعا هست نشون میدی.
شما میگی راه دوم! من میگم ده ها راه هست! از همون ادیان شروع کنی ما ادیان و مکاتب زیادی داریم. بطور مثال چرا بریم دنبال اسلام؟ چرا آیین بودایی نه؟ بنظر من آیین بودایی معقول تره و مشکلات کمتری نسبت به اسلام داره. بطور مثال نظام زندگیهای چندگانه رو هم داره که ابزار بسیار قدرتمندی در توجیه خیلی از سوالات و مشکلات عمده و اساسی است. تازه همون آیین بودا هم باز خودش چندین نوع و تفسیر و مکتب داره به گمانم (یکیش رو من از استاد چینگ های در ماهواره دیدم که حتی خدا هم داره!)، دقیقا مثل اسلام و بقیهء ادیان که چند نوع و چند ورژن و مکاتب عرفانی مختلف و غیره دارن.
از طرف دیگر ما میتونیم در باب خدا و این مسائل خیلی فکرها بکنیم که چندان هم نامحتمل و دور از واقعیت نیستن. مثلا من میتونم فکر کنم و استنباط و احتمال منطقی خوبی داشتم باشم که خدا به من عقل داده و منو در این شرایط سخت و متناقض قرار داده تا بهم فشار بیاد و مجبور بشم شورش کنم و بجای پیروی کورکورانه و منتظر کمک و هدایت های برونی بودن، نیروهای درونی خودم رو بشناسم و بکار بگیرم و تقویت کنم. یعنی دقیقا همین نتیجه و راه و روشی که الان بهش رسیدم و بنظرم تحت این شرایط عملا اجتناب ناپذیر هم بوده!
خیلی از این چیزهایی که در ادیان هست من اصلا به خودم کاملا حق میدم که شک منطقی زیادی به اصالت و صحتشون داشته باشم. چرا باید همینطور کورکورانه ازشون پیروی کنم باوجود اینکه عقل و وجدان و تجربهء من داره بهم چیز دیگری میگه؟ بنظرت معقول نیست اگر دنیای دیگری در کار بود اونور بگن خب چرا از عقل و وجدان و تجربه خودت تبعیت نکردی و اینقدر خر بودی پس اینا رو واسه چی خدا بهت داده چرا به منابع برونی و دست دوم اعتبار بیشتری دادی و این از تنبلی و خودفریبی و بی عرضگی خودت بوده؟!
بهرحال هم بالا بری پایین بیای عقل و تجربه و وجدان انسان در این شرایط که خودت هم قبول داری اثبات روشن و محکمی در کار نیست، یکی از معیارهای مهم و اساسی در تشخیص درستی و واقعیت داشتن هرچیزی محسوب میشن.
ضمنا مسئلهء عمل و واقعیت اینه که من شخصا دریافتم اصولا اگر نتونم در این دنیا یک کیفیت حداقلی زندگی رو برای خودم فراهم کنم، نمیتونم، عملا توان این رو ندارم، که بتونم با معنویت هم آشتی کنم! این یه مسئلهء تجربیه و بر اساس واقعیت واقعی، نه تئوری و ادعا و شعار و تبلیغات و تلقین (اینا هیچ فایده ای نداشته برام). پس بهرحال مجبورم راهی رو برم که عملا فشار و محرومیت بیش از حد بهم وارد نکنه تا بتونم یک تعادل بهینه تری بین همه چیز منجمله معنویت و اعمال اخلاقی برقرار کنم. اون چیزهایی که در ادیان عریض و طویل هست واقعا باور و عمل بهشون در توان من نیست اصلا ظرفیت و روحیه برای باور و انجامشون رو ندارم به هیچ وجه و اصلا یک حالت تنفر و پس زدن شدیدی در من ایجاد میکنن، چون به تجربه بهم ثابت شده که معقول و منصفانه نیستن (حداقل برای من یکی آدم بخصوص با خصوصیات و توان و شرایطی که داشتم و دارم). پس این حرفهای شما در عمل برای من بی معنیه و تفاوت خاصی ایجاد نمیکنه!

kourosh_iran
12-11-2014, 06:40 AM
اون چیزی که تو بهش میگی راه و امید، در دید من اصلا راه و امید نیست. یعنی احتمال اینکه حق باشه در دید من تقریبا صفره! چون اینقدر غیرمنطقی و نامنطبق با واقعیت هاست که به هیچ وجه نمیتونم اینقدر ساده لوح باشم که بعنوان راه نجات باورش کنم! یه چیز مسخرس!
ولی تا این حد که یک نسخهء محدود شده و راحت تر خودمم قبلا بارها گفتم در حد اصول بنیادین معنویت و مشترکات و واضحات ادیان میتونم بپذیرم.

kourosh_iran
12-11-2014, 08:31 AM
کوشا بدجوری ترسوندنت!
ترس برادر مرگه!
ادیان و مذاهب اینقدر کس شعر هستن که اگر بخوایم بعنوان روزنهء امید اونا رو بگیریم بنظرم از روی بزدلی و تهی بودن خودمون از ارزش و نیروهای درونی واقعی خواهد بود.
این همه اراجیف و چرندیات صدمن یک غاز رو بپذیریم از ترس اینکه خدایی باشه و همون خدای ادیان باشه و اون دنیا ازمون بابت باور و عمل به این به اصطلاح آموزه های بی سر و ته حساب بکشه، بنظر من اون خدا رو همون در نظر نگیری بهتره عاقلانه تره حداقلش در این دنیا راحتتر و کاراتر زندگی میکنی.

ببخشید اون خدایی که دنیا و ما رو اینطور آفریده و شرایط رو اینطور کرده خدا نیست، بلکه یک دلقک مسخره است!
دو کلام حرف حساب میذاشت که قابل درک و قانع کننده و منصفانه باشه قابل قبول میبود؛ ولی نه دیگه اینقدر انتظار باور و عمل به چیزهای عجیب و غریب و غیرمنطقی و بی سر و ته و متناقض!
البته من گفتم که اصول بنیادین معنویت و مشترکات و واضحات ادیان رو میشه منطقی و محتمل دونست.
اگر خدایی باشه، خودش عقل ما رو آفریده، پس اگر از عقل خودمون تبعیت کنیم دلیلی نداره ما رو خطاکار بدونه! اعتبار عقل از این همه کاغذ پاره پر از چیزهای مسخره بیشتره بنظر من!

Anarchy
12-11-2014, 09:50 AM
خلقت خلق بزمی است برای شریک کردن دیگران در این سرور و لذت.

شراکت زوری و با شرایطی بدون توافق و رضایت قبلی طرف مقابل ؟!

mbk
12-11-2014, 11:59 AM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"قل یا ایهالکافرون لااعبد ما تعبدون ولا انتم عابدون ما اعبد ولاانا عابد ما عبدتم ولا انتم عابدون ما اعبد لکم دینکم و لی دین""بگو ای همه روپوشندگان نباشد بندگی می کنم چه بندگی می کنید هم نباشد شما بندگی کننده چه بندگی می کنم هم نباشد من بندگی کننده چه بندگی کردید هم نباشد شما بندگی کننده چه بندگی می کنم تا شما آیینتان هم برای من آیینی "


شراکت زوری و با شرایطی بدون توافق و رضایت قبلی طرف مقابل ؟!
دیگر همباز گذاری هم شراکتی نیست خداوند همجورهایمان را نابود کرد آیا کسی هست پند بگیرد که هر ریز هم درشت پیشش نوشته شد چشم گوش زندگی آسمان زمین همه جور داد
نادرست می پنداریدشان که ارزشمند هم به شماره گذاری کارکنند ؟
خداوندا مرا به پیشانی بخاک گذاران گردآوری کن

کوشا
12-11-2014, 03:58 PM
شراکت زوری و با شرایطی بدون توافق و رضایت قبلی طرف مقابل ؟!

نیکی و پرسش !!؟؟؟

کوشا
12-11-2014, 05:07 PM
کوشا بدجوری ترسوندنت!
ترس برادر مرگه!
ادیان و مذاهب اینقدر کس شعر هستن که اگر بخوایم بعنوان روزنهء امید اونا رو بگیریم بنظرم از روی بزدلی و تهی بودن خودمون از ارزش و نیروهای درونی واقعی خواهد بود.
این همه اراجیف و چرندیات صدمن یک غاز رو بپذیریم از ترس اینکه خدایی باشه و همون خدای ادیان باشه و اون دنیا ازمون بابت باور و عمل به این به اصطلاح آموزه های بی سر و ته حساب بکشه، بنظر من اون خدا رو همون در نظر نگیری بهتره عاقلانه تره حداقلش در این دنیا راحتتر و کاراتر زندگی میکنی.

ببخشید اون خدایی که دنیا و ما رو اینطور آفریده و شرایط رو اینطور کرده خدا نیست، بلکه یک دلقک مسخره است!
دو کلام حرف حساب میذاشت که قابل درک و قانع کننده و منصفانه باشه قابل قبول میبود؛ ولی نه دیگه اینقدر انتظار باور و عمل به چیزهای عجیب و غریب و غیرمنطقی و بی سر و ته و متناقض!
البته من گفتم که اصول بنیادین معنویت و مشترکات و واضحات ادیان رو میشه منطقی و محتمل دونست.
اگر خدایی باشه، خودش عقل ما رو آفریده، پس اگر از عقل خودمون تبعیت کنیم دلیلی نداره ما رو خطاکار بدونه! اعتبار عقل از این همه کاغذ پاره پر از چیزهای مسخره بیشتره بنظر من!

گفتم که اگر واقعا عنادی در کار نباشه و انکار برای فرار از تکلیف که به طور طبیعی سختی داره نباشه (که در نوشته هاتون نشانه هایی از این موضوع هست) و توانایی درک بیش از این مقدار را نداشته باشید تکلیفی نیز بیش از این ندارید.


بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ‏


انسان شك در معاد ندارد بلكه او مى‏ خواهد آزادانه در تمام عمر گناه كند.

Anarchy
12-12-2014, 12:12 AM
نیکی و پرسش !!؟؟؟

در نبود ما و پیش از خلقت ، چنین سخنی بی مورده ...

sonixax
12-12-2014, 12:14 AM
نیکی و پرسش !!؟؟؟

نیکی ؟!

4586
4587
4588

کوشا
12-12-2014, 08:53 AM
نیکی ؟!






اولا سهم آنها اینجا (http://www.shafaf.ir/fa/news/152874/%DB%8C%DA%A9-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%88%DB%8C%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DB%B3%DB%B1-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1)و مکانهای مشابه است:
4589
4590



ثانیا گفتم بزم سرور نه آخور طویله !

کوشا
12-12-2014, 09:00 AM
در نبود ما و پیش از خلقت ، چنین سخنی بی مورده ...
؟؟
بالاخره کی باید با ما شور می کرد قبل از ایجاد ما یا بعد از ایجاد ؟

در هر دو صورت مشورت کردن بی معناست.

kourosh_iran
12-12-2014, 10:40 AM
گفتم که اگر واقعا عنادی در کار نباشه و انکار برای فرار از تکلیف که به طور طبیعی سختی داره نباشه (که در نوشته هاتون نشانه هایی از این موضوع هست) و توانایی درک بیش از این مقدار را نداشته باشید تکلیفی نیز بیش از این ندارید.



فرار از تکلیف؟ اصلا تکلیف چی هست، چطور ثابت شده، از کجا میاد؟
من در اون حدی که خودم عقلا و وجدانا درک میکنم که چی درسته و در قبالش مسئول هستم رو انجام میدم (طبیعتا برای مسئول دانستن خود باید عملا قدرتش را هم داشت)، و چیزی که بدونم برام بقدر کافی نافع است (سودش در مقابل هزینه اش بیارزد).

سختی که هست. و اجتناب از سختی هم طبیعی است. هیچ عقلی نمیپذیرد که سختی و هزینه ای بدون اینکه سود و منفعت کافی در آن باشد را مختارا بپذیرد. و موضوع اینست که منابع و فرصت و توان و وقت و انرژی آدمی محدود است، و بنابراین باید بین موارد نافع هم اولویت بندی کرد و سهم/اولویت بیشتری را بدانهایی داد که بازدهی بیشتری دارند. یعنی در مقابل هزینه ای که دارند، بیشتری کاربرد و منافع واقعی را در پی دارند. به تئوری و حرف و از کیسه خلیفه ساده است که مثل خدا هزار و یک جور دستور و مسئولیت و مناسک و اعمال شاقه وضع کرد و گفت خب انسان عاقل و نیک باید به همهء اینها پایبند باشد و عمل کند! ولی در عمل واقعیت چیز دیگریست. اینست که ادیان پر از ادعا و دستور و ظواهر و مناسک و وظایف و امر و نهی های گسترده و پیچیده هستند، ولی در عمل گویی تقریبا هیچکس نمیتواند بطور کامل آنها را بداند، درک کند، و همه را کامل و دقیق عمل کند، هرچند خلاف این ادعا و تبلیغ و تلقین میشود! به همین دلیل بنظر من ادیان که بیشتر مطلق گرا و از نوع همه چیز یا هیچ چیز هستند، غیرواقعگرا و مسخره اند! به درد همان یک مشت توده و عوام نادان و کودن ها میخورند که بعضا فکر میکنند کارشان هم درست است و سوپرمنی چیزی هستند! اما این فقط یک توهم است. یک خیال. یک فریب روانی.
شاید قدیم ترها که زندگی بشر ساده تر و نیازهایش محدودتر بودند میشد تا حد قابل توجهی به این بازیهای سطحی ادیان پرداخت و سرگرم و علی الظاهر موفق هم شد، ولی امروز دیگر چنان شرایطی در عمل وجود ندارد. به همین دلیل من تمامی شاخ و برگ های زائد و فرعیات و ظواهر را به دور انداختم! گذشته از اینکه اساسا در الهی و اصیل بودن و برحق بودن ادیان شک منطقی هست!

بله من دنبال چیزهای واقعی هستم، چیزهای ثابت شده، چیزهایی که عقل و تجربه بقدر کافی بر درستی و کارایی و بازدهی آنها گواهی میدهد. ظواهر و جزییات ادیان هیچگاه جزو این موارد نبوده اند! واضحا! فکر هم نمیکنم که فقط برای من اینطور است، بلکه تقریبا برای همه درواقع باید اینطور باشد، گرچه خودشان معترف نباشند و طور دیگری فکر/ادعا کنند. من تاحالا هرچه آدم دیده ام هرچه به زندگی و سرگذشت و رفتار و گفتار و اعمال و واقعیت های آنها نگاه کرده ام متوجه شده ام که هیچکس از این واقعیت ها خارج و فراتر نیست! هیچکس! هیچکس! شاید بعضی موارد را نتوان ثابت کرد یا به قدر کافی مطمئن دریافت، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که کسی استثناء باشد. پیشفرض معقول این است که هیچکس غیر از این نبوده و نیست، مگر اینکه خلافش ثابت شود.

بله پس وقتی اولویت بندی کردی، بر اساس درجهء اطمینان از درستی، و همزمان بر اساس درجهء کارایی و بازدهی (سود در مقابل هزینه)، آنوقت طبیعی است که برای خیلی موارد اهمیت و سهم خیلی کمتری قائل شوی، و البته برای خیلی چیزها اصولا هیچ سهم و فرصتی باقی نمی ماند، چون منابع انسانهای عادی محدودتر از آن است که بتوان همزمان به این همه چیز سهم بحساب آمدنی اختصاص داد. بخصوص که بعضی چیزها وقتی بدان بپردازی بالاخره یک سهم مشخص حداقلی مصرف میکنند و در عمل اینطور نیست که بتوانی زمان و انرژی ای را که صرف آنها میکنی به هر میزان دلخواه کوچک کنی. بعضی موارد هم اگر سهم بیش از اندازه کوچک باشد اصولا کارایی و بازدهی آنها هم با سیر تصاعدی به سمت صفر میل میکند و اگر کوچک بوده، بارها از کوچک هم کوچکتر میشود که اصلا دیگر میتوان گفت عملا نزدیک صفر است.

بنده شخصا اتفاقا فکر میکنم نسبت به اکثر بقیهء انسانها، فرد با اراده و هدفمند و جدی ای هستم. این را با نمودهای عملی و مقایسهء عینی با دیگران میتوان دریافت. منتها وقت و انرژی محدود و ارزشمند خود را طبیعتا روی چیزهایی صرف میکنم که بنظرم واقعا ارزشش را دارند. موارد مهم، واضح، ثابت شدنی، دارای اطمینان کافی، دارای بازدهی و سود کافی نسبت به سختی/هزینه هایشان.
بطور مثال یک ورزشکار جدی هستم. در این سن و سال که خیلی ها هیچ یا خیلی کم ورزش میکنند، ورزش جزو اساسی ای از کارهای همیشگی من است. درواقع همان موقع هم که باشگاه رزمی رفتم سنم از همه دیگر اعضاء بیشتر بود (اکثرا با اختلاف زیاد)، ولی چون وقت و انرژی بسیار بیشتری میطلبید که بخاطر مسائل شغلی و اولویت بندی و موارد دیگر نمیتوانستم آنقدر بدان اختصاص بدهم، دیگر باشگاه نرفتم، اما هرگز ورزش را قطع نکردم و در خانه هروقت که فرصت و انرژی اش باشد ورزش میکنم و همیشه یاد و دنبال هدفهای خودم در این زمینه هستم؛ همیشه سعی میکنم حداقل پسرفت نکنم و خودم را در سطح خوبی از آمادگی بدنی و رزمی نگه دارم.
از آن سو مثلا در مسائل حرفه ای و تخصصی و علم و دانش هم بطور مستمر فعال بوده و هستم و میتوان گفت بازهم به ندرت کسی مثل من پیدا میکنید که اینقدر جدی و با برنامهء دائمی طولانی مدت در این زمینه باشد. بطوریکه از زمان تحصیل در دانشگاه تا اکنون که بیش از 10 سال میگذرد من دائما در حال مطالعه و یادگیری و افزایش دانش و توانایی های خودم بوده ام و هنوز هم این جریان ادامه دارد و آنقدر انگیزه و مهارت و جدیت و اراده در این کار دارم که به گمانم میتوانم حتی تا آخرین لحظهء عمرم هم آن را ادامه دهم! به چه خاطر؟ بخاطر اینکه درستی و بازدهی و ضرورت آن برایم ثابت شده و در عمل کاربرد واقعی دارد و بازدهی بالایی هم دارد.
حتی از چند وقت پیش کتابهای ریاضی دبیرستان خودم را از توی انباری درآوردم تا خورده خورده هم که شده مرور کنم و کم کاری هایی را که از روی نادانی زمانی داشتم تاحدی که میتوانم جبران کنم و نیز اکنون که انگیزه و آگاهی و قدرت ذهنی بیشتری یافته ام و کاربردهای عملی آنها را دریافته ام بتوانم با تکمیل و بازسازی و افزایش دانش و مهارت خودم در این زمینه، مرزهای جدیدی از دانایی و توانایی را برای خودم بگشایم! هرچند حتی برای آدم مجردی مثل من هم وقت و انرژی جانبی و سهم برای این کار کم پیدا میشود (چون خیلی موارد و کارها و اولویت های دیگر هنوز وجود دارند)، ولی بهرحال تلاش خودم را میکنم و تاجاییکه میتوانم پیش میروم. آیا تمامی اینها یک تفاوت شگرف با اکثر آدمهای دیگر را ثابت نمیکند؟ براستی چه کسی سراغ دارید که اینطور باشد و بعد از ده ها سال گذشت از دوران تحصیلات رسمی و پایه اش هنوز هم اینقدر دانشجو و در حال درس خواندن و یادگیری و دنبال جبران ضعف و کم کاری هایش که از روی کودکی و نادانی بوده باشد؟ چه کسی اینقدر اراده و جدیت و انگیزه دارد؟ گذشته از اینکه زندگی های کلیشه ای عادی به اکثر مردم اصولا چنین فرصتی را نمیدهد، ولی من خواستم تا زندگی ام را خودم هدایت و کنترل کنم، و البته برای این نیاز به صرفنظر کردن از یکسری چیزها و جاذبه ها و لذت ها، و تصمیم های اساسی و بزرگ متفاوت و انتخاب مسیرهایی متفاوت از اکثر افراد دیگر و توده ها میباشد.

پس من آدم تنبلی نیستم. آدمی نیستم که بی دلیل بخواهم از زیر باری در بروم! اصولا در رفتن از زیر بار هم بنظر من به خودی خودش دلیل ندارد بلکه بهرحال به علت تردید/نادانی/ناباوری است، چون اگر آدمی واقعا بداند که انجام چیزی درست/لازم است و در نهایت به نفعش تمام میشود، دلیلی ندارد که بخواهد آن کار را نکند بخاطر سختی و هزینه اش! پس این فرد نمیداند، بهش ثابت نشده است، درک نکرده است، که شاید هم آن مورد واقعا درست یا دارای بازدهی کافی نیست، که به سمتش نمیرود، زیر بارش نمیرود. شاید بنظرش یکسری کارها/روشهای راحتتری یا با بازدهی بالاتری وجود دارند و ترجیح میدهد وقت و انرژی ارزشمند و محدود خودش را صرف آنها کند. بهرحال هم که راه هرچه راحتتر و سریعتر و بازدهی هرچه بیشتر خب بهتر! دلیلی ندارد که همینطوری دنبال سختی و هزینه و طولانی بودن باشیم. ما اگر سختی و هزینه و راههای زمانبر را انتخاب میکنیم چون مجبوریم و راه و روش بهتری برای رسیدن به آن اهداف مطلوب/ضروری سراغ نداریم.

kourosh_iran
12-12-2014, 11:12 AM
امروز اتفاقا با یک نفر صحبتی داشتیم درمورد همین حرفهای خدا و اعتقادات و اینها.
آخرین صحبتی که با هم کردیم این بود که من گفتم ببین من اگر بی اعتقاد هستم بطور مثال بخاطر اینکه میگویم اگر خدایی هست و خدای نیکی هست پس چرا جهان را اینطور سخت و ناجوانمردانه آفریده و انسان را ضعیف و محدود و بعد انتظار دارد در عین تمام اینها نیک و خوشبین و معتقد هم باشیم و این عریض و طویل مناسک و ظواهر و جزییات و امر و نهی و دستورات دین را هم انجام دهیم و ازدواج و خانواده و زندگی کلیشه ای استاندارد و نرمالی هم داشته باشیم، در حالیکه در عمل با این شرایطی که محیط و خود داریم این کار غیرممکن است و حداقل منکه شخصا نتوانستم و هرگز توان خودم را در این حد نیافتم و به همین علت ازدواج نکردم و حتی فکرش را هم نکردم و آدمی هم نبودم که بروم دنبال روابط سطحی و فریب کارانه و علافی و بی بند و باری و هرزگی و زنا و دوستی های موقتی و این حرفها و بنابراین بدون اینکه خودم بخواهم و مطلوب بدانم از این نظر محروم ماندم.
ایشان در پاسخ گفت که چرا اینها را تقصیر خدا میدانی و این آیا تقصیر جامعه و دیگر انسانها نیست.
البته بحث ما در اینجا بخاطر اینکه یک مشتری آمد قطع شد و دیگر هم فرصت ادامهء آن را نیافتم (به خانه آمدم)، ولی من در همان اثناء فکر کردم و یک مثالی بنظرم رسید! مثال من اینست که فرض کنیم مثلا من خدا هستم! من می آیم و یک موجود ضعیف و محدود و آسیب پذیری مثل انسان را خلق میکنم، بعد یک هفت هشت تا گرگ درنده و قوی را هم خلق میکنم و میگذارم این انسان را دوره کنند! طبیعتا این انسان خود را درمانده می یابد و بدون قدرت کافی برای دفاع در مقابل آن گرگها و اینکه بتواند از پسشان بطور مناسبی بربیاید، و در نتیجه شکست میخورد، بی اعتقاد میشود، انگیزه و خوشبینی و حوصلهء خودش را برای باور و پرستش و عبادت و عمل به دستورات خدای یگانه کمال و خیر مطلق از دست میدهد، حتی شاید دهان به گله و شکایت و بد و بیراه میگشاید! بعد منکه خدا هستم میگویم خب اینکه تقصیر من نیست، بلکه آن گرگها مقصر هستند و آنها ظالمند!!
بنظر شما واقعا این درست است؟
همینطور بنظر من هم اینکه مسئولیت را گردن خدا ندانیم و آن را گردن آفریده هایش بیاندازیم، یک مغلطه است، یک فریب، یک سفسطه، که آدمهای نادان و کودن که هوش و زیرکی و باریک بینی ندارند فریب آن را میخورند.
درواقع خداوند مسئول هرچیزی است و هر شرایطی که خلق میکند. در جایی که در واقعیت مخلوق توان دخالت کافی در سرنوشت خودش را ندارد، خداوند مسلما مسئول است! نمیتوان تقصیر و توجیه را گردن مخلوقات او انداخت. این یک دروغ/فریب بی شرمانه است. بازهم از کلاهبرداری هایی که مذهبیون زیاد مرتکب میشوند برای ماله کشی و ماست مالی کردن تناقض ها و ضعفهای باورهایشان!
فرقی هم نمیکند چه گرگ درنده باشد و چه انسان که موجودی مختار است که او را مقصر بدانیم. بله آن انسان که ظلم میکند میتواند مسئول دانسته شود و بخاطر آن مجازات شود، اما کسی که بدون اینکه قدرت دفاع از خودش و تغییر کافی سرنوشت خودش را داشته باشد آن ظلم به او وارد آمده باشد، مقصر نیست، ولی همچنین نمیتواند خداوند را مسئول نداند و تقصیر را گردن ظالمان بیاندازد! بالاخره این خدا بود که او را در آن شرایط قرار داده است، با خلق کردن او و آن انسانهای دیگر بدان شکل و در آن شرایط، و اینکه اجازه داده است چنین شرایط و وقایعی رخ دهند، در عین اینکه آگاهی قبلی و قدرت تغییر تمامی اینها را داشته است. عملا فرقی نمیکند که یک سنگ از کوه سقوط کند و به پای من بخورد و مرا لنگ کند، یا اینکه یک گرگ پایم را گاز بگیرد و پاره کند، یا یک ظالم با چوب بزند پایم را لنگ کند! هیچ فرقی نمیکند! و همهء اینها در تاریخ رخ داده اند، و مضحک است که بگوییم مسئول اینها خدا نیست!

البته من شخصا میتوانم این چیزها را با تئوری های دیگری توجیه کنم. یک روش شناخته شده برای توجیه این مسائل و چیزهای ظاهرا نامطوبی که نسبت به ما جبر میشوند، بر اساس نظام زندگیهای چندگانه است که میتوان گفت خیلی از این مسائل میتوانند عکس العمل و مکافات اعمال ما در زندگی های گذشتهء ما باشند و بدین شکل هم آن گناهان تسویه میشوند و هم ما متنبه میشویم و رشد میکنیم و اصلاح میشویم و درمان میشویم و فرصت دوباره ای برای پیشرفت و ادامهء مسیر پیدا میکنیم. یک حالت دیگر هم همان است که این سختیها سازنده هستند و باعث قویتر شدن و رشد کردن ما میشوند. البته این توجیه اخیر را نمیتوان به هر شرایط و موردی بطور قانع کننده ای اطلاق کرد، اما بهرحال در خیلی موارد هم قابل دفاع است!

بهرحال من باوجود تمام بی اعتقادی ام، فکر میکنم این مسائل به این صورت هستند، و عملا درس گرفتن و تعالی یافتن و قدرتمند شدن و رشد کردن دیگر جنبه های وجود خودم را در این جریان مشاهده کرده ام و میکنم و در نظرم امری تردیدناپذیر است چون بصورت مستقیم آن را در مورد خودم تجربه و لمس و درک میکنم. اما خب از دید مذهبی اش و باورهای کلیشه ای که بخواهیم اعتبارسنجی کنیم، خیلی از این موارد را با شکل و توجیه های خاص خودشان نمیپذیرند، اما من به دلیل همین محدود و کلیشه ای بودن و متناقض بودن ادعاها/باورها با واقعیت هایی که در عمل مستقیما دریافته و تجربه کرده ام و در آنها شک چندانی ندارم (حداقل به آنها از آنچه باورها ادعا میکنند خیلی بیشتر اطمینان یافته ام)، باورمند و پیرو این بارهای ساده اندیشانه نیستم! بطور مثال مذهب، بخصوص اسلام، به شما میگوید ازدواج کن! ازدواج در اسلام امری بسیار مهم و نزدیک به واجب شمرده میشود. بخصوص اگر خود را در معرض خطر انحراف و گناه ببینی. اما با این حال من به تشخیص خودم عمل کردم و ازدواج نکردم و از این بابت پشیمان هم نیستم. البته این یک محرومیت است، و رنج و فشار و خطر خودش را دارد، اما من فکر میکنم در کل و در نهایت این مسیر برای من بسیار بهتر بوده است.

mbk
12-12-2014, 02:36 PM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"﴿ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً كَانَتْ آَمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا یَصْنَعُونَ ﴾[ سورة النحل: 112]" "هم زد خداوند نمونه ای شهری بودند باورمندی آرام گشته ای می آمدش توشه اش فراخی از هر جایگاه گشته ای باز روپوشاند به بخشش سراسری خداوند باز چشاندشان خداوند پیراهن گرسنگی هم ترس به چه بودند کار می کردند 112 زنبور"

نیکی ؟!
توانت هست روزی برسانی ما بدکاره ایم ای خداوند

sonixax
12-12-2014, 05:00 PM
اولا سهم آنها اینجا و مکانهای مشابه است:

و همین نشان میدهد یا خدایی نیست! یا اصلن عادل نیست! یا کلن بی عرضه هست چرا که نتوانسته جلوی تقسیم عادلانه ی منابع را بگیرد و زورش به انسان مخلوق خودش نرسیده.

Anarchy
12-13-2014, 08:53 AM
؟؟
بالاخره کی باید با ما شور می کرد قبل از ایجاد ما یا بعد از ایجاد ؟

در هر دو صورت مشورت کردن بی معناست.

از اینها میشه نتیجه گرفت یا خدایی نیست یا اگر هست شرور هست و ظالم ...

Rouzbeh
12-13-2014, 10:08 AM
به‌‌‌ باور "آفرینشی "‌های دین‌های سامی، خدا (یهوه، الله ) با خودش گفت بیاییم آفرینشی بکنیم. تا آنزمان چیزی نبود. ( داستان غیر از خدا هیچی‌ نبود..).

از سویی این خدا همیشه بود و دانسته نیست چه نقشی‌ داشت و بود و نبودش چه فرقی‌ میکرد ؟ در این میان ناگاه اندیشید و گفت: این هایی را که آفریدیم ما را نمیتوانند بشناسند... بیائیم چیزی بیافرینیم که ما را بشناسند و بپرستند... این شد که آدمی‌ را آفرید، جّن را آفرید.

قرآن در این باره بروشنی هدف این کار را گفته است. " ما جّن و آانس را نیافریدیم مگر برای بندگی کردن". خوب دقت کنید که تنها هدف از این کار "بندگی کردن" گفته شده است:

"الا لتعبدون"... .. "الا =مگر =نه‌ برای خواست دیگر. یعنی شناخته بشود و پرستش بشود.

کّل داستان افرینش نشان میدهد که چنین خدای فرضی‌ نیازمند بوده است. از دید منطقی‌ انجام هعر کاری نیازی را برورده می‌کند .. و آفرینش هم انگار نیاز خدا را بر آورده تا خودی نشان بدهد، شناخته شود...و این با این ادعا که خدا بی‌ نیاز است در تناقض است.

کوشا
12-13-2014, 01:50 PM
به‌‌‌ باور "آفرینشی "‌های دین‌های سامی، خدا (یهوه، الله ) با خودش گفت بیاییم آفرینشی بکنیم. تا آنزمان چیزی نبود. ( داستان غیر از خدا هیچی‌ نبود..).

از سویی این خدا همیشه بود و دانسته نیست چه نقشی‌ داشت و بود و نبودش چه فرقی‌ میکرد ؟ در این میان ناگاه اندیشید و گفت: این هایی را که آفریدیم ما را نمیتوانند بشناسند... بیائیم چیزی بیافرینیم که ما را بشناسند و بپرستند... این شد که آدمی‌ را آفرید، جّن را آفرید.

قرآن در این باره بروشنی هدف این کار را گفته است. " ما جّن و آانس را نیافریدیم مگر برای بندگی کردن". خوب دقت کنید که تنها هدف از این کار "بندگی کردن" گفته شده است:

"الا لتعبدون"... .. "الا =مگر =نه‌ برای خواست دیگر. یعنی شناخته بشود و پرستش بشود.

کّل داستان افرینش نشان میدهد که چنین خدای فرضی‌ نیازمند بوده است. از دید منطقی‌ انجام هعر کاری نیازی را برورده می‌کند .. و آفرینش هم انگار نیاز خدا را بر آورده تا خودی نشان بدهد، شناخته شود...و این با این ادعا که خدا بی‌ نیاز است در تناقض است.

هدف آفرینش انسان
(http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7% D9%86#%D9%87%D8%AF%D9%81%20%D8%A2%D9%81%D8%B1%DB%8 C%D9%86%D8%B4%20%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86)
قرآن کریم، از علم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D9%84%D9%85) و یقین (http://www.wikifeqh.ir/%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%86) به عنوان برترین هدف (http://www.wikifeqh.ir/%D9%87%D8%AF%D9%81) آفرینش یاد می‌کند. در واقع پیدا کردن علم و یقین و رسیدن به معرفت (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA)، هدف نهایی آفرینش انسان است. پیش از آن، عبادت (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%AA) جای دارد که هدف ابتدایی است.
چنان که قرآن می‌فرماید، ما جنّ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%86) و انس (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D9%86%D8%B3) را تنها برای عبادت آفریدیم [۲۳] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7% D9%86#foot23) و در جایی دیگر می‌فرماید، خداوند را عبادت کن تا به یقین برسی. [۲۴] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7% D9%86#foot24)بدین سان، انسان از گذر عبادت، به یقین می‌رسد که هدف نهایی آفرینش او است.
یقین، عبارت است از معرفت به ذات (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B0%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86% D8%AF) و صفات خداوند (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88% D9%86%D8%AF) متعال. [۲۵] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7% D9%86#foot25) [۲۶] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7% D9%86#foot26)

کوشا
12-13-2014, 01:52 PM
از اینها میشه نتیجه گرفت یا خدایی نیست یا اگر هست شرور هست و ظالم ...

چه جوری ؟

Agnostic
12-13-2014, 02:24 PM
هدف آفرینش انسان
(http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7% D9%86#%D9%87%D8%AF%D9%81%20%D8%A2%D9%81%D8%B1%DB%8 C%D9%86%D8%B4%20%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86)
قرآن کریم، از علم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D9%84%D9%85) و یقین (http://www.wikifeqh.ir/%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%86) به عنوان برترین هدف (http://www.wikifeqh.ir/%D9%87%D8%AF%D9%81) آفرینش یاد می‌کند. در واقع پیدا کردن علم و یقین و رسیدن به معرفت (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA)، هدف نهایی آفرینش انسان است. پیش از آن، عبادت (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%AA) جای دارد که هدف ابتدایی است.
چنان که قرآن می‌فرماید، ما جنّ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%86) و انس (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D9%86%D8%B3) را تنها برای عبادت آفریدیم [۲۳] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7% D9%86#foot23) و در جایی دیگر می‌فرماید، خداوند را عبادت کن تا به یقین برسی. [۲۴] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7% D9%86#foot24)بدین سان، انسان از گذر عبادت، به یقین می‌رسد که هدف نهایی آفرینش او است.
یقین، عبارت است از معرفت به ذات (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B0%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86% D8%AF) و صفات خداوند (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88% D9%86%D8%AF) متعال. [۲۵] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7% D9%86#foot25) [۲۶] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7% D9%86#foot26)

در نتیجه مختصر و مفید آقای روزبه بدرستی بیان کرده اند:
به‌‌‌ باور "آفرینشی "‌های دین‌های سامی، خدا (یهوه، الله ) با خودش گفت بیاییم آفرینشی بکنیم. تا آنزمان چیزی نبود. ( داستان غیر از خدا هیچی‌ نبود..).

از سویی این خدا همیشه بود و دانسته نیست چه نقشی‌ داشت و بود و نبودش چه فرقی‌ میکرد ؟ در این میان ناگاه اندیشید و گفت: این هایی را که آفریدیم ما را نمیتوانند بشناسند... بیائیم چیزی بیافرینیم که ما را بشناسند و بپرستند... این شد که آدمی‌ را آفرید، جّن را آفرید.

قرآن در این باره بروشنی هدف این کار را گفته است. " ما جّن و آانس را نیافریدیم مگر برای بندگی کردن". خوب دقت کنید که تنها هدف از این کار "بندگی کردن" گفته شده است:

"الا لتعبدون"... .. "الا =مگر =نه‌ برای خواست دیگر. یعنی شناخته بشود و پرستش بشود.

کّل داستان افرینش نشان میدهد که چنین خدای فرضی‌ نیازمند بوده است. از دید منطقی‌ انجام هعر کاری نیازی را برورده می‌کند .. و آفرینش هم انگار نیاز خدا را بر آورده تا خودی نشان بدهد، شناخته شود...و این با این ادعا که خدا بی‌ نیاز است در تناقض است.

مرزبان
07-24-2015, 02:21 PM
این جوری بحث کردن فایده نداره .شما از نتیجه یک مساله که اصلا خود مساله مورد قبول نیست دارید استفاده میکنید . بابا طرف اصلا خدا رو قبول نداره اونوقت شما از کتاب قرآنش نکته میآرین و جواب میدین . قرآن رو بزارید کنار و خدا رو اثبات کنید . بعد بیاید سمت قران .وقتی میگه خدای احتمالی یعنی چی ؟ یعنی اصلا معلوم نیست خدایی باشه . بابا من خودمم یه جور خالقم . میخواید ثابت کنم . هرکسی که توانایی ایجاد اثری رو داشته باشه خالق اون اثره .

در کل اینجوری بحث کردن فایده نداره . دین رو بزاریم کنار و راجعب خدا بحث کنیم .

Rouzbeh
01-01-2016, 03:28 AM
این جوری بحث کردن فایده نداره .شما از نتیجه یک مساله که اصلا خود مساله مورد قبول نیست دارید استفاده میکنید . بابا طرف اصلا خدا رو قبول نداره اونوقت شما از کتاب قرآنش نکته میآرین و جواب میدین . قرآن رو بزارید کنار و خدا رو اثبات کنید . بعد بیاید سمت قران .وقتی میگه خدای احتمالی یعنی چی ؟ یعنی اصلا معلوم نیست خدایی باشه . بابا من خودمم یه جور خالقم . میخواید ثابت کنم . هرکسی که توانایی ایجاد اثری رو داشته باشه خالق اون اثره .

در کل اینجوری بحث کردن فایده نداره . دین رو بزاریم کنار و راجعب خدا بحث کنیم .
ما بر پایه ی همان قرآن هم میتوانئم پوچی ادعای وجود خدایی مانند الله را نشان بدهیم.
از یکسو آن خدا (الله) ادعا میکند که هیچ نیازی ندارد ولی چیزی از گل درست میکند که او را بپرستد و اگر نکرد آن/او را در آتش میسوزاند.... ما مگوییم بفرمان خرد چنین خدایی نمیتواند وجود داشته باشد.

mbk
01-01-2016, 02:12 PM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان


ما بر پایه ی همان قرآن هم میتوانئم پوچی ادعای وجود خدایی مانند الله را نشان بدهیم.
از یکسو آن خدا (الله) ادعا میکند که هیچ نیازی ندارد ولی چیزی از گل درست میکند که او را بپرستد و اگر نکرد آن/او را در آتش میسوزاند.... ما مگوییم بفرمان خرد چنین خدایی نمیتواند وجود داشته باشد.
کجا بدست آوردی بی نیازی برابرِ رهاسازی هم گوشه گزینیست؟
خداوندا ای که در همه چیزِ بندگانت دارایی که ناگوار سازی هم خوشی دهی

Transcendence
01-11-2016, 09:49 AM
ما بر پایه ی همان قرآن هم میتوانئم پوچی ادعای وجود خدایی مانند الله را نشان بدهیم.
از یکسو آن خدا (الله) ادعا میکند که هیچ نیازی ندارد ولی چیزی از گل درست میکند که او را بپرستد و اگر نکرد آن/او را در آتش میسوزاند.... ما مگوییم بفرمان خرد چنین خدایی نمیتواند وجود داشته باشد.
قادر مطلق, رحمت مطلق , بی نیاز مطلق ,علم مطلق اگر ما خداوند را موجودی مطلق در نظر بگیریم چنین تضاد هایی ایجاد می شود..چه می شود اگر خداوند موجودی مطلق نباشد!
مسئله دیگر انکه تضاد وتناقض دلیلی بر "وجود نداشتن" نیست .جهان هستی موجودی است پر از تضاد وتناقض و در عین حال وجود دارد.