توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شکوه روزی که علم ما را قادر به درک آغازین لحظات کیهان کرد
شکوه روزی که علم ما را قادر به درک آغازین لحظات کیهان کرد (http://www.khabaronline.ir/detail/345029)
(http://www.khabaronline.ir/detail/345029)وبلاگ > ناظمی، پوریا - پس از چند روز حدس و گمان در میان جامعه علمی، در روزی شگفت انگیز و به یاد ماندنی برای علم، دانشمندان خبر یافتن مدارکی مبنی بر تایید مدل تورمی عالم را اعلام کردند
روز دوشنبه مرکز اخترفیزیک هاروارد اسمیتسونین، با برگزاری کنفرانسی خبری شایعاتی (http://khabaronline.ir/detail/344372/science/fundamental-knowledge) که چند روزی بود جهان علم را به وجد آورده بود تایید کرد. سرانجام و برای اولین بار در تاریخ دانشمندان موفق شدند نشانه و مدرکی دال بر صحت نظریه تورمی عالم پیدا کنند.
قبل از اینکه کمی درباره این خبر (http://www.cfa.harvard.edu/news/2014-05) توضیح دهم اجازه دهید یادآوری کنم این رویداد فوقالعاده مهمی است و این روز در تاریخ علم ثبت خواهد شد. با این کشف فصل تازهای در کیهانشناسی باز شد و دو نظریه بنیادینی که به توصیف عالم میپردازند یعنی نظریه کوانتوم و نسبیت به گونهای بی سابقه در کنار هم قرار گرفتند. بسیاری از کیهانشناسان مدتهای طولانی است به دنبال چنین کشفی بودهاند و آن را به جستجوی یکی از جامهای مقدس کیهانشناسی معاصر تشبیه میکردند. اما این دانشمندان چه چیزی را کشف کردهاند که از نظر اهمیت به یکی از بینظیرترین خبرهای علمی سالهای اخیر بدل شده است؟
به سادهترین شکل ممکن این دانشمندان توانستهاند امواج گرانشی را رصد کنند که حاصل دوران تورمی ابتدای عالم است. اما مدل تورمی چیست؟ و امواج گرانشی کدامها هستند؟
مدل تورمی چیست؟
بیایید از مدل تورمی شروع کنیم. جهان ما در کلیترین حالت و شمایل خود در حال انبساط است. کهکشانها، خوشههای کهکشانی، همه و همه از هم در حال دور شدن هستند. اما این دور شدن به این دلیل نیست که مثلا تحت تاثیر نیروی دافعهای درون فضا و زمان از هم دور میشوند. بلکه درواقع بافتار فضا زمانی که جهان ما را شکل داده است و این کهکشانها نیز روی آن قرار دارند در حال توسعه و انبساط است. مثال رایج و آشنای چنین امری داستان معروف بادکنک خالخالی است.
یک بادکنک کوچک بردارید و قبل از آنکه آن را باد کنید روی آن با ماژیک چند علامت بزنید. حال شروع به بادکردن بادکنک کنید. میبینید که فاصله نقطههای روی بادکنک از هم دور میشود. شما به به خود نقطهها کاری ندارید اما چون سطح بادکنک در حال انبساط است این نقاط نیز به تبع آن از هم دور میشوند. کهکشانها نیز همانند این نقاط روی بادکنک و به علت انبساط عالم درحال دور شدن از هم هستند.
حالا اگر این داستان را که از زمان پیدایش عالم در حدود 13.8 میلیارد سال پیش تاکنون ادامه داشته به عقب برگردانید، عالم کوچکتر و و منقبضتر میشود تا جایی که عملا به سمت یک نقطه با چگالی بینهایت (حجم صفر) میل میکند. این همان نقطه معروفی است که آن را مهبانگ یا انفجار بزرگ یا BigBang مینامیم.
داستان تورم از آنجا شروع میشود که همیشه روند انبساط عالم یکسان نبوده است. در آن دوران نوزادی و در کسر بسیار بسیار کوچکی از ثانیه روند انبساط عالم به طور سرسام آوری بالا بوده است. این کسر بسیار کوچک از زمان را چیزی در حدود 10 به توان منفی 35 تا 10 به توان منفی 32 ثانیه بعد از مهبانگ تخمین میزنند.
اصلا سعی نکنید این عدد را در ذهن تصور کنید. مغز ما هیچ راهی برای درک چنین کوچکی باورنکردنی ندارد اما اگر میخواهید یک این عدد را به شکل آشناتری ببینید باید عددی مانند 10 به توان منفی 35 را به این شکل بنویسید:
0.000.000.000.000.000.000.000.000.000.000.000.01 ثانیه
در این مدت اتفاقی که افتاد این بود که جهان ما با شتابی بسیار بالا منبسط شد. برخی از نظریهها حدس میزنند در این فاصله زمانی حجم جهان ما چیزی در حدود 10 به توان 50 برابر بیشتر شده باشد یعنی 10 تریلیون تریلیون تریلیون تریلیون (یا اگر راحتتر هستید یک عدد 1 بگذارید و 50 تا صفر مقابل آن).بعد از این بازه زمانی شتاب انبساط عالم کاهش پیدا کرد.
این بخش مهمی از توسعه عالم ما است و در واقع این مدل تورمی است که وضعیت امروز جهان ما را میتواند توضیح دهد. اگر مدل تورمی را از نظریه مهبانگ حذف کنید انتظار دارید جهان ما توزیع غیر متجانسی داشته باشد یعنی در جاهایی با تراکم ماده و انرژی بیشتری مواجه باشیم اما در مقیاس بزرگ اینگونه نیست و عالم ما خیلی یکنواختتر از چیزی است که در غیاب نظریه تورمی باید وجود میداشت.
به طور خلاصه نظریه تورمی عالم امروز ما را به خوبی توصیف میکند و اگرچه مدارک غیر مستقیمی - از جمله وضعیت فعلی جهان ما - برای تایید آن وجود دارد، اما مشکل مهم در این رابطه این بود که تاکنون هیچ مدرک و سند مستقیمی که بتواند وجود این مرحله را در تکامل عالم اثبات یا تقویت کند وجود نداشت.
موج گرانشی چیست؟
مدل تورمی به دلیل اینکه یک باره انبساطی عجیب و غریب را به عالم تحمیل میکند، باعث به وجود آمدن موج خوردگیهایی روی بافتار فضا - زمان میشود. به عبارتی باعث میشود تا همانند زمانی که سنگی را روی سطح آب یک برکه آرام میاندازید و روی آن موج ایجاد میشود، امواجی روی بافت فضا - زمان به وجود آیند. این امواج را امواج گرانشی مینامند. البته فقط دوره تورمی نیست که امواج گرانشی تولید میکند. مثلا دو ستاره پرجرم که به دور هم میچرخند یا دو تپاختر هم میتوانند چنین امواجی را به وجود آورند. پیدا کردن این امواج کار سادهای نیست و دامنه این امواج هم فوقالعاده کوچک است. البته شاید این موضوع کار دانشمندان را سخت کند اما برای ما خبر خوشآیندی است. تصور کنید موج عظیمی از جنس موج گرانشی بخواهد با زمین برخورد و از آن عبور کند. تصورش هم تکان دهنده است.
به هر حال اگرچه ما از قبل از وجود این امواج مطمئن بودیم و حتی نمونههایی در باره امواج گرانشی با منشاء دیگر پیدا شده بود، اما تا کنون نتوانسته بودیم نشانهای از امواج گرانشی که حاصل تورم عالم است را پیدا کنیم.
تا امروز صبح که دفتر علم ورق خورد.
خبری که امروز اعلام شد به نتایج گروهی از دانشمندان مربوط بود که با کمک رصدخانهای به نام (Background Imaging of Cosmic Extragalactic Polarization) که در قطب جنوب مستقر است منطقهای با قطر 10 درجه از آسمان (20 برابر قرص کامل ماه) را درجستجوی نشانههایی از این امواج زیر نظر گرفته بودند. نشانهای که آنها به دنبالش بودن نوعی قطبیدگی خاص در بین امواج تابش پسزمینه کیهان است. تابش پسزمینه کیهان درواقع تابشی رادیویی است که باقی مانده انفجار بزرگ و به نوعی پژواک آن به شمار میرود. این امواج الکترومغناطیسی تحت تاثیر امواج گرانشی دچار قطبیدگی ویژه و خاصی میشوند. البته نور (و امواج الکترومغناطیسی) را میتوان به روشهای مختلف پولاریزه یا قطبیده کرد اما امواج گرانشی که به دوران تورمی مربوط میشوند، انتظار میرفت نوع خاصی از قطبیدگی را در این تابش ایجاد کند (B-mode polarization) که به نوعی اثر انگشت دوران تورمی عالم باشد و این دقیقا همان چیزی است که امروز اعلام شد دانشمندان موفق به ثبت آن شدهاند.
حالا سندی در دست داریم که میتوان با استناد به آن با اطمینان بیشتری از صحت مدل تورمی حرف زد؛ اما این همه داستان نیست. حالا درک بهتری از ابتدای عالم، در نخستین لحظات آن و مسیری که طی کرده است در اختیار داریم. از طرف دیگر این یافته به نوعی تلاقی دو نظریه مهمی است که خیلی با هم سر سازگاری ندارند.
امواج گرانشی از یک سو از دل نسبیت بیرون میآیند و بخشی از مدل تورمی بر اساس نظریه کوانتومی است و این شاید برای اولین باری است که یافتهای این دو را تا این حد به هم نزدیکتر کرده است.
آیا این پایان داستان است؟ قطعا نه.
اولا در گام اول گروههای دیگر باید این یافتهها را بررسی و آزمایشهای دیگری ترتیب دهند. تازه فصل جدیدی آغاز شده است که می توانیم بر مبنای آن با رصد این امواج گرانشی از حال و روز نخستین لحظات عالم سر دربیاوریم. از سوی دیگر کار برروی نزدیک کردن نظریههای نسبیت و کوانتوم ادامه مییابد.
علم یک سوال مهم را پاسخ داد. اما این راه و رسم علم است که هر پاسخی سوال بیشتر ایجاد میکند.
امروز روز پرشکوهی برای علم بود. اما نه فقط به این دلیل که ما نشانهای از صحت مدل تورمی یافتیم بلکه باردیگر علم نشان داد چه ابزار قدرتمندی است و نشان داد اگر از آن درست استفاده شود چه قدرت بی نظیری را به دست میدهد. ما انسانهایی که در فرآیند تاریخ جهان نوقدمانی بیش به شمار نمیرویم به مدد روش علمی که چیزی در حدود 4 قرن سابقه دارد به نقطهای رسیدهایم که میتوانیم اسرار ابتدای عالم را رازگشایی کنیم.
شاید خبر امروز در میان انبوهی خبر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره گم شود. شاید بسیاری شانه بالا بیاندازند که به ما چه ربطی دارد که عالم در آن کسر کوچک آغازین جهان چه بلایی برسرش آمده است، اما اشتباه نکنید. این نمادی از آن چیزی است که ما را انسان میکند. ماجراجویانی که به کنجکاوی خود پر و بال میدهند و در راه ناشناختهها پیش میروند.
1-این مقدار انبساط در چنین کسری از زمان به چه معناست و چگونه قابل توجیه است؟
2-در صورت صحت و ثابت شدن مطلب فوق، این موضوع به نفع خداست یا به ضرر او؟
Mehrbod
03-19-2014, 10:24 PM
1-این مقدار انبساط در چنین کسری از زمان به چه معناست و چگونه قابل توجیه است؟
آماسش کیهانیک (cosmic inflation) یک پدیده است و معنای ویژهای ندارد. باید نیک بنگرید که هیچ
کجای نگرهیِ مهابنگ سخن از "آغازِ زمان" نرفته, تنها از آغازِ گسترش جهان آمده و به هیچ روی نمیگوید که جهان آفریده شده است.
اینکه چرا جهان فشرده بوده و ناگهان مهبانگیده و آماسیده دهها نگرهیِ دانشیک دارد و هیچکدام هنوز هایسته نشدهاند. میتوانید جهان
را چرخهاین (cylical) بیانگارید که همینجور میآماسد و وامیگسترد تا زمانیکه به یک آستانهیِ ویژهای رسیده و دوباره درخود چگالیده و به مهبانگی دیگر میانجامد.
نگرهیِ دیگر, «جهانهایِ همراستا» میپردازد که جهان ما خود یک نوزاد-جهان است و مهبانگ را یک پدیدهیِ کوانتومیک بسیار کم گِرایند میداند که گرایندیِ
رخداد آن یک در چند تریلیون سال است — عمر جهان ما از مهبانگ به اینور ١٣.٧ میلیارد سال بیشتر نیست — و اینجور در دنبال میگوید که اگر به جهان ما هم
زمان بسنده بدهیم, پس از میلیاردها سال در آن سرمایش پایانی در جایی از بستر اسپاشزمان پدیدهیِ کوانتومیک بختانه رویداده و یک جهان دیگر از جهان زاده میشود.
رویهمرفته در هیچکدام از نگرههایِ فیزیک شما رد پایی از "آفرینش (= پدید آمدن چیز از هیچ)" نخواهید یافت.
2-در صورت صحت و ثابت شدن مطلب فوق، این موضوع به نفع خداست یا به ضرر او؟
نگرهپردازان آفرینش هوشمند چند دروغ را آن میانها لامیپوشانند:
١- مهابنگ را برابر با آفرینش میگیرند: آفرینش = پدید آمدن یک چیز از هیچ; هنگامیکه مهابنگ هیچ سخنی در دربارهیِ آفرینش نمیزند.
٢- با دستآویز به کژفرنود «خدایِ سوراخها», میکوشند از ناآگاهیِ [کنونی] ما دربارهیِ رویدادهای پیشامهبانگ به سودِ هستیِ خدا بهرهبردارند: «شما نمیدانید پیش از مهبانگ چه بوده؟ پس خدا هست.»
پارسیگر
نگرهپردازان آفرینش هوشمند چند دروغ را آن میانها لامیپوشانند:
١- مهابنگ را برابر با آفرینش میگیرند: آفرینش = پدید آمدن یک چیز از هیچ; هنگامیکه مهابنگ هیچ سخنی در دربارهیِ آفرینش نمیزند.
٢- با دستآویز به کژفرنود «خدایِ سوراخها», میکوشند از ناآگاهیِ [کنونی] ما دربارهیِ رویدادهای پیشامهبانگ به سودِ هستیِ خدا بهرهبردارند: «شما نمیدانید پیش از مهبانگ چه بوده؟ پس خدا هست.»
ممنون از توضیحات نه چندان ضروری پیرامون آفرینش و آغاز آن
اما اگر در سوالات من اندکی درنگ کرده باشید در آن هیچ سخنی از آفرینش و آغاز و پایان آن نرفته است.
سوال دقیق این است :
چنین تورمی دهشتناک (فارغ از اینکه قبل از آن چیزی بوده یا نبوده) در چنین کسری از ثانیه چگونه ممکن است؟
تا به حال ما اینگونه می دانستیم که هر ماده ای به سرعت نور برسد تبدیل به نور و انرژی شده و از بین می رود ،
حال در فرآیندی که در مقاله توضیح آن آمده است ظاهرا هستی با سرعتی میلیونها یا شاید میلیارد برابر سرعت نور گسترش یافته است، این پدیده چگونه از نظر علمی قابل توجیه است؟
Mehrbod
03-20-2014, 03:33 PM
چنین تورمی دهشتناک (فارغ از اینکه قبل از آن چیزی بوده یا نبوده) در چنین کسری از ثانیه چگونه ممکن است؟
چرایی آنچنانی ندارد, در دامنهیِ قانونهای مادی جهان ما هست که همچو آماسشی را داشته باشیم.
تا به حال ما اینگونه می دانستیم که هر ماده ای به سرعت نور برسد تبدیل به نور و انرژی شده و از بین می رود ،
از بین میرود؟ ماده هرگز از میان نمیرود. تنمایه و کارمایه هم هر دو چهرهای همارز از یک گوهر مادی به نام مایه (ماده) هستند. آماسش
کیهان نیز پیوند آنچنانی به رسیدن به تُندای شید یا نور ندارد, زیرا ما دربارهیِ خود بستر اسپاشزمان داریم میگوییم, نه چیزهای درون آن.
جُدای آن آماسش نامبرده در آغاز کمی هم واشتافته و همین واشتابی مایهیِ سرد شدن و پدیدآمدن کهکشانها گشته:
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/03/41.jpg
حال در فرآیندی که در مقاله توضیح آن آمده است ظاهرا هستی با سرعتی میلیونها یا شاید میلیارد برابر سرعت نور گسترش یافته است، این پدیده چگونه از نظر علمی قابل توجیه است؟
این لغزشی فراگیر است که میاندیشند هیچ چیز فراتر از تُندای شید نمیتواند
بجنبند, هنگامیکه «نگرهیِ نسبیت» تنها از مرزمندیِ ریزگان پیامرسان در اینباره میگوید و بس.
به دیگر زبان فرایافتهایِ درونِ جهان را نمیشود به خود جهان واگسترانید. کرانههایِ جهان را نیز کمابیش از همان آغاز نگرهیِ مهابنگ میدانستهایم
که فراتر از تُندای شیر وامیگسترند و اگر بهمین روند کنونی پیشبرود, در آیندهیِ دور آن اندازه کهشانها از هم با شتابی روزافزون میدورند که دیگر هیچ
ستارهای در آسمان شبِ زمین دیده نخواهد شد و هیچ رّد پایی از اینکه هرگز کهکشان دیگر بجز راهِ شیری بوده نیز بجا نخواهد ماند, زیرا تتُندای ریزگان
پیامرسان از ستارههایِ دوردست برابر با C (شید) است ولی بستری که در آن جای گرفتهاند تُندتر از C وامیگسترد و راهی برای رساندن خود به ما نخواهند داشت.
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/03/42.jpg
پارسیگر
چرایی آنچنانی ندارد, در دامنهیِ قانونهای مادی جهان ما هست که همچو آماسشی را داشته باشیم.
متوجه نمی شوم، یعنی به عنوان پیش فرض باید آن را قبول کنیم هر چند دلیل آن را (حداقل فعلا) ندانیم؟
اگر اینگونه باشد معنای آن می شود نوعی ایمان !
از بین میرود؟ ماده هرگز از میان نمیرود. تنمایه و کارمایه هم هر دو چهرهای همارز از یک گوهر مادی به نام مایه (ماده) هستند.
منظور من هم از بین رفتن به معنای معدوم شدن نبود؛ تبدیل شدن به نوع دیگری از ماده
آماسش کیهان نیز پیوند آنچنانی به رسیدن به تُندای شید یا نور ندارد, زیرا ما دربارهیِ خود بستر اسپاشزمان داریم میگوییم, نه چیزهای درون آن.
این لغزشی فراگیر است که میاندیشند هیچ چیز فراتر از تُندای شید نمیتواند
بجنبند, هنگامیکه «نگرهیِ نسبیت» تنها از مرزمندیِ ریزگان پیامرسان در اینباره میگوید و بس.
به دیگر زبان فرایافتهایِ درونِ جهان را نمیشود به خود جهان واگسترانید. کرانههایِ جهان را نیز کمابیش از همان آغاز نگرهیِ مهابنگ میدانستهایم
که فراتر از تُندای شیر وامیگسترند و اگر بهمین روند کنونی پیشبرود, در آیندهیِ دور آن اندازه کهشانها از هم با شتابی روزافزون میدورند که دیگر هیچ
ستارهای در آسمان شبِ زمین دیده نخواهد شد و هیچ رّد پایی از اینکه هرگز کهکشان دیگر بجز راهِ شیری بوده نیز بجا نخواهد ماند, زیرا تتُندای ریزگان
پیامرسان از ستارههایِ دوردست برابر با C (شید) است ولی بستری که در آن جای گرفتهاند تُندتر از C وامیگسترد و راهی برای رساندن خود به ما نخواهند داشت.
یعنی قوانین حاکم بر درون هستی با قوانینی که بر مجموعه هستی حاکم است فرق دارد؟
آیا بر ماده قوانینی فرا مادی (حالا نه لزوما به معنای آنچه در فلسفه مجرد نامیده می شود) حکومت می کند؟
Mehrbod
03-21-2014, 01:38 PM
متوجه نمی شوم، یعنی به عنوان پیش فرض باید آن را قبول کنیم هر چند دلیل آن را (حداقل فعلا) ندانیم؟
اگر اینگونه باشد معنای آن می شود نوعی ایمان !
یعنی قوانین حاکم بر درون هستی با قوانینی که بر مجموعه هستی حاکم است فرق دارد؟
آیا بر ماده قوانینی فرا مادی (حالا نه لزوما به معنای آنچه در فلسفه مجرد نامیده می شود) حکومت می کند؟
پاسخ همهیِ اینها برمیگردد به اینکه شناختی که خود ما دارید چگونه و خود به چراهی شناختهایم:
شناخت (گذشته) + شناسی (کنون) —> شناختشناسی
یکی از مِهادهایِ شناختشناسیک اینه که نمیتوان قانونهایِ که در یک سامانه روامند هستند را بر سامانه هم واگستراند.
نمونهیِ خوب, ما میتوانیم با فرایافت زمان, دربارهیِ آغاز و پایان هر چیز سخن بگوییم بجز خود زمان: نمیشود گفت زمانی بوده که زمانی نبوده, یا زمانی
بوده که زمان آغازیده, زیرا فرایافتهایِ آغاز و پایان خود با فرایافت زمان کراننمایی میشوند و نمیتوان از زمان, بر زمان سخنراند.
پس گرفتاریِ شما دربارهیِ چراییِ تندتر بودن واگسترش بستر اسپاشزمان از تُندای شید به همین
برمیگردد, در اسپاش همهیِ ریزگان پایبند مرز C هستند, ولی این مرز بر خود اسپاسزمان دیگر کارگر نیست.
اگر اینگونه باشد معنای آن می شود نوعی ایمان !
درسته, شناخت ما در زیرینترین تراز خود یک باور است. نکتهای که ولی باید هوش کنید, بُنداشتن (باوریدن) را
از چیزهای خُرد و کوچک به کلان میآغازند و پایههایِ دانش را بر روی آنها میسازند, نه وارونه و از کلان به خرد.
پارسیگر
پاسخ همهیِ اینها برمیگردد به اینکه شناختی که خود ما دارید چگونه و خود به چراهی شناختهایم:
شناخت (گذشته) + شناسی (کنون) —> شناختشناسی
یکی از مِهادهایِ شناختشناسیک اینه که نمیتوان قانونهایِ که در یک سامانه روامند هستند را بر سامانه هم واگستراند.
نمونهیِ خوب, ما میتوانیم با فرایافت زمان, دربارهیِ آغاز و پایان هر چیز سخن بگوییم بجز خود زمان: نمیشود گفت زمانی بوده که زمانی نبوده, یا زمانی
بوده که زمان آغازیده, زیرا فرایافتهایِ آغاز و پایان خود با فرایافت زمان کراننمایی میشوند و نمیتوان از زمان, بر زمان سخنراند.
پس گرفتاریِ شما دربارهیِ چراییِ تندتر بودن واگسترش بستر اسپاشزمان از تُندای شید به همین
برمیگردد, در اسپاش همهیِ ریزگان پایبند مرز C هستند, ولی این مرز بر خود اسپاسزمان دیگر کارگر نیست.
درسته, شناخت ما در زیرینترین تراز خود یک باور است. نکتهای که ولی باید هوش کنید, بُنداشتن (باوریدن) را
از چیزهای خُرد و کوچک به کلان میآغازند و پایههایِ دانش را بر روی آنها میسازند, نه وارونه و از کلان به خرد.
توضیحات شما قانع کننده به نظر نمی رسد و تنها توجیهی است برای درک وضعیت موجود، صرف یک ادعا بدون ذکر چرایی آن.
قبل از خواندن این مطلب، وقتی می شنیدم علم از یک طرف مدعی آغاز جهان در حدود چهارده میلیارد سال قبل است و از طرف دیگر می گوید
مثلا فاصله فلان کهکشان تا زمین ما مثلا ده میلیارد سال نوری است این سوال در ذهنم شکل می گرفت که چگونه ممکن است که در این مدت زمان (چهارده میلیارد سال معمولی ) این فاصله های بسیار زیاد بین دو جرم آسمانی که زمانی یکی بوده اند، ایجاد شود؟
و وقتی در قرآن در مورد نشانه های قیامت می خواندم که
وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ و در آن هنگام كه ستارگان بىفروغ شوند
باز این سوال به ذهن می رسید که چگونه ممکن است انسان در روی زمین شاهد چنین رویدادی باشد
در حالی که از نظر علمی چنین چیزی ممکن نیست؛ اگر ستاره ای در کهکشانی منفجر و نابود شود، انسان درروی زمین میلیاردها سال بعد متوجه این موضوع خواهد شد و
با توجه به فاصله های میلیون و میلیارد سال نوری بین ستارگان، این وعده قرآن از نظر علمی به هیچ وجه قابل تحقق نیست!
حال با این کشف علمی و ضمیمه کردن آیاتی از قرآن نظیر
وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ، و فرمان ما یك امر بیش نیست، همچون یك چشم بر هم زدن!
و
( وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ،غیب آسمانها و زمین، مخصوص خداست (و او همه را مىداند)؛ و امر قیامت (بقدرى نزدیك و آسان است) درست همانند چشم برهم زدن، و یا از آن هم نزدیكتر؛ چرا كه خدا بر هر چیزى تواناست)
و
(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُون، فرمان او چنین است كه هرگاه چیزى را اراده كند، تنها به آن مىگوید: «موجود باش!»، آن نیز بىدرنگ موجود مىشود )
این سوال در ذهن شکل می گیرد که
آیا آنچه ما به آن دنیای ماده می گوییم که قوانین خاصی بر آن حاکم است، وجود عینی و خارجی دارد؟
یا بیشتر یک نوع فضا سازی مجازی در محیطی ساختگی توسط موجودی ماورائی به منظور و هدف خاص است؟
تقریبا مثل یک برنامه نویس کامپیوتری که بعد از نوشتن برنامه و کدهای خاص، تنها با زدن یک اینتر تمام آنچه طراحی کرده را در کسری از ثانیه بر روی صفحه مانتیور به نمایش درآورده و محقق می کند؛
درون این برنامه هر حرکتی از نقطه ای به نقطه دیگر نیازمند سپری شدن مقداری زمان و صرف میزانی از نیرو و انرژی است اما فاصله نوشته شده در برنامه بین دو نقطه، در حقیقت وجود ندارد و تنها پندار کسی است که از صفحه مانیتور به این دو نقطه نگاه می کند.
یک بام و دو هوا ممکن نیست، جنس هستی و عالم ماده نمی تواند بیش از یک نوع باشد هستی از هر جنسی که باشد یکپارچه از همان جنس است لذا
عقلا نمی توان برای کرانه های آن یک قانون و برای مجموعه داخل هستی قانونی کاملا متفاوت و یا حتی متناقض در نظر گرفت !
به نظر می رسد ما چاره ای جز پذیرفتن این واقعیت که هستی خارج از ذهن ما توهمی بیش نیست نداریم و فاصله ما تا درک این واقعیت یک مرگ (اختیاری یا اجباری) است؛ الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا، مردمان در خوابند آنگاه که بمیرند بیدار می شوند !
Mehrbod
03-23-2014, 04:14 PM
[INDENT]
[SIZE=3]توضیحات شما قانع کننده به نظر نمی رسد و تنها توجیهی است برای درک وضعیت موجود، صرف یک ادعا بدون ذکر چرایی آن.
پرسش به اینکه چرا جهان آماسیده, مانند پرسش به اینه که چرا آب با داغی میجوشد یا چرا هوای سرد به ابرها خورد میبارد; قانون مادی آن چرایی
که شما دوست دارید — آفریدگار بیکار نشسته به این میگوید بجوش, به آن میگوید ببار و پس از مرگ به ما حوری میدهد — را شوربختانه درسته, ندارد.
قبل از خواندن این مطلب، وقتی می شنیدم علم از یک طرف مدعی آغاز جهان در حدود چهارده میلیارد سال قبل است و از طرف دیگر می گوید
مثلا فاصله فلان کهکشان تا زمین ما مثلا ده میلیارد سال نوری است این سوال در ذهنم شکل می گرفت که چگونه ممکن است که در این مدت زمان (چهارده میلیارد سال معمولی ) این فاصله های بسیار زیاد بین دو جرم آسمانی که زمانی یکی بوده اند، ایجاد شود؟
پاسخ همان چرایِ بالا.
تقریبا مثل یک برنامه نویس کامپیوتری که بعد از نوشتن برنامه و کدهای خاص، تنها با زدن یک اینتر تمام آنچه طراحی کرده را در کسری از ثانیه بر روی صفحه مانتیور به نمایش درآورده و محقق می کند؛
درون این برنامه هر حرکتی از نقطه ای به نقطه دیگر نیازمند سپری شدن مقداری زمان و صرف میزانی از نیرو و انرژی است اما فاصله نوشته شده در برنامه بین دو نقطه، در حقیقت وجود ندارد و تنها پندار کسی است که از صفحه مانیتور به این دو نقطه نگاه می کند.
اینجور نیست, هر نرمافزار برای روان شدن زمان میبرد و این فرایند از بیخ و بن از راهِ جنبش الکترونها (ریزگان
پیامرسان) شدنی است, بی الکترون و بی پردازشگر مادّین (= cpu, ram) نرمافزاری هم در کار نیست.
یک بام و دو هوا ممکن نیست، جنس هستی و عالم ماده نمی تواند بیش از یک نوع باشد هستی از هر جنسی که باشد یکپارچه از همان جنس است لذا
عقلا نمی توان برای کرانه های آن یک قانون و برای مجموعه داخل هستی قانونی کاملا متفاوت و یا حتی متناقض در نظر گرفت !
دریافت شما از شناختشناسی و فرایند بُندارش (axiomatizing) درست نیست, قانونهایِ درون یک سامانه هم همواره در بیرون از آن سامانه کارگر نیستند,
برای اینکه بهتر بهوشید, یک نرمافزار یک جهان مجازی است که در آن قانونهایِ دیگری فرمانروا هستند تا آنچه بیرون, درست مانند
یک بازیِ رایانهاین که بازیکن میتواند هزاربار بمیرد, ولی در جهان بیرون یکبار بیشتر نه. از دیدگاه سادهانگارانه باز هم
درسته, ما اینجا به پادستیز برخوردهایم, یکی میتواند همزمان یکجا پیوسته بمیرد و بزوید, ولی دگرجا نه!
به نظر می رسد ما چاره ای جز پذیرفتن این واقعیت که هستی خارج از ذهن ما توهمی بیش نیست نداریم و فاصله ما تا درک این واقعیت یک مرگ (اختیاری یا اجباری) است؛ الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا، مردمان در خوابند آنگاه که بمیرند بیدار می شوند !
شما آزادید خودبفریبید و با پندارههایِ حوری و جویِ انگبین خودارضایی کنید, ولی فرنودسار به ما چیز دیگری میگوید.
پارسیگر
پرسش به اینکه چرا جهان آماسیده, مانند پرسش به اینه که چرا آب با داغی میجوشد یا چرا هوای سرد به ابرها خورد میبارد; قانون مادی آن چرایی
که شما دوست دارید — آفریدگار بیکار نشسته به این میگوید بجوش, به آن میگوید ببار و پس از مرگ به ما حوری میدهد — را شوربختانه درسته, ندارد.
!!!!
اینکه چرا در زمان ده به توان منفی سی و پنچ ثانیه هستی ده به توان پنجاه بار گنده شده یا به قول شما آماسیده واقعا قابل قیاس با فهم چرایی جوش آمدن آب در درمای صد درجه است ؟؟؟؟؟
اگر با این قیاس قانع شده و مشکل به همین راحتی برایتان حل می شود، خوش به حالتان !!
اینجور نیست, هر نرمافزار برای روان شدن زمان میبرد و این فرایند از بیخ و بن از راهِ جنبش الکترونها (ریزگان
پیامرسان) شدنی است, بی الکترون و بی پردازشگر مادّین (= cpu, ram) نرمافزاری هم در کار نیست.
اولا یک مثال بود برای نزدیک شدن موضوع به ذهن
ثانیا هنگام نوشتن برنامه و نرم افزار هیچ فاصله طولی و عرضی بین نقطه آ و نقطه ب وجود ندارد و تنها چند کد این فاصله را برای نرم افزار تعریف کرده و ما آن را روی صفحه نمایش توهم می کنیم.
دریافت شما از شناختشناسی و فرایند بُندارش (axiomatizing) درست نیست, قانونهایِ درون یک سامانه هم همواره در بیرون از آن سامانه کارگر نیستند,
برای اینکه بهتر بهوشید, یک نرمافزار یک جهان مجازی است که در آن قانونهایِ دیگری فرمانروا هستند تا آنچه بیرون, درست مانند
یک بازیِ رایانهاین که بازیکن میتواند هزاربار بمیرد, ولی در جهان بیرون یکبار بیشتر نه. از دیدگاه سادهانگارانه باز هم
درسته, ما اینجا به پادستیز برخوردهایم, یکی میتواند همزمان یکجا پیوسته بمیرد و بزوید, ولی دگرجا نه!
درون و بیرونی در هستی قابل فرض نیست هستی تنها هستی است و بس طبق فرض شما ماده تنها قابلیت چینش و دگرش های گونه گون دارد و بر اساس همین فرض است که وجود جهان دیگر و آخرت را منکرید.
قیاستان هم خیلی خیلی مع الفارق است، یک بازیکن رایانه ای اصلا زنده نیست که بخواهد هزاران بار بمیرد!
همانطور که اشاره شد در هستی ما دو چیز نداریم صحبت بر سر هستی و کرانه هستی است که تنها می توان یک مرز فرضی و ذهنی میان آنها کشید.
اگر قبول کنید که محیط هستی موجود با محیطی که تورم در آن رخ داده متفاوت است خوبخود خود را خلع سلاح کرده و پذیرفته اید که غیر از عالم ماده عالم دیگری (هر اسمی مایلید روی آن بگذارید) نیز موجود است.
شما آزادید خودبفریبید و با پندارههایِ حوری و جویِ انگبین خودارضایی کنید, ولی فرنودسار به ما چیز دیگری میگوید.
یکبار دیگر دو عدد ده به توان منفی سی و پنج و ده به توان پنجاه را به دستگاه فکرتان بسپارید تا قدری آنها را با پیش فرض های یک انسان مادی نشخوار کند اگر چاره ای جز خود فریبی پیدا کردید بگویید تا من نیز از دست از خود فریبی بردارم.
Mehrbod
03-23-2014, 09:04 PM
!!!!
اینکه چرا در زمان ده به توان منفی سی و پنچ ثانیه هستی ده به توان پنجاه بار گنده شده یا به قول شما آماسیده واقعا قابل قیاس با فهم چرایی جوش آمدن آب در درمای صد درجه است ؟؟؟؟؟
اگر با این قیاس قانع شده و مشکل به همین راحتی برایتان حل می شود، خوش به حالتان !!
این چراها پاسخ به «علت غایی» که شما دنبال اش میگردید (یا میخواهد آن لاماها رد کنید)
نیست, جوشش آب و آماسش کیهان فرایندهایِ مادی هستند و پیرویِ قانونها مادی و چرایِ ویژهای ندارند.
اولا یک مثال بود برای نزدیک شدن موضوع به ذهن
ثانیا هنگام نوشتن برنامه و نرم افزار هیچ فاصله طولی و عرضی بین نقطه آ و نقطه ب وجود ندارد و تنها چند کد این فاصله را برای نرم افزار تعریف کرده و ما آن را روی صفحه نمایش توهم می کنیم.
این هم یک مشت واژهیِ بی سر و ته و بی معنا بود. دو خط کُدی که میگویید را بنویسید ببینیم چه "توهمی" میزنیم :39:
درون و بیرونی در هستی قابل فرض نیست هستی تنها هستی است و بس طبق فرض شما ماده تنها قابلیت چینش و دگرش های گونه گون دارد و بر اساس همین فرض است که وجود جهان دیگر و آخرت را منکرید.
قیاستان هم خیلی خیلی مع الفارق است، یک بازیکن رایانه ای اصلا زنده نیست که بخواهد هزاران بار بمیرد!
همانطور که اشاره شد در هستی ما دو چیز نداریم صحبت بر سر هستی و کرانه هستی است که تنها می توان یک مرز فرضی و ذهنی میان آنها کشید.
اگر قبول کنید که محیط هستی موجود با محیطی که تورم در آن رخ داده متفاوت است خوبخود خود را خلع سلاح کرده و پذیرفته اید که غیر از عالم ماده عالم دیگری (هر اسمی مایلید روی آن بگذارید) نیز موجود است.
اینها سامههایِ افزودهیِ بیخودی هستند که یک بازیکن زنده باشد یا نباشد. نمونهیِ من بسیار ساده و گویا بود, ما میتوانیم (و کردهایم)
هماکنون در همین جهان کنونی یک جهان مجازی بسازیم که قانونهایِ دیگری در آن فرمانروا باشند (ولی قانونهایِ جهان ما بر خود آن فرمانروا).
زنده بودن و نبودن agentهایِ درون این جهان مجازی هم پیوندی به نمونه ندارند,
اگر agent به اندازهیِ بسنده هوشمند باشد (turing test را رد کند) زنده هم به شمار خواهد رفت.
یکبار دیگر دو عدد ده به توان منفی سی و پنج و ده به توان پنجاه را به دستگاه فکرتان بسپارید تا قدری آنها را با پیش فرض های یک انسان مادی نشخوار کند اگر چاره ای جز خود فریبی پیدا کردید بگویید تا من نیز از دست از خود فریبی بردارم.
هر چه برای شما دریافت اش سخت بود که برای دیگران هم سخت نیست.
این هم گونهای ابزار شارلاتانیسم است که واژههایِ غُلمبه سلمبه پرانیده و با گیجاندن
خواننده به او چیزیکه دوست داریم (بودن آفریدگار و حوری و بهشت و سهم امام و ...) را بپذیرانیم.
پارسیگر
این چراها پاسخ به «علت» که شما دنبال اش میگردید (یا میخواهد آن لاماها رد کنید)
نیست, جوشش آب و آماسش کیهان فرایندهایِ مادی هستند و پیرویِ قانونها مادی و چرایِ ویژهای ندارند.
این "لاماها رد کردن" یعنی چه؟
همین قانون مادی که فرمودید چرایی هر پدیده است، علت غایی را نمی دانم از کجا استخراج کردید؟
این هم یک مشت واژهیِ بی سر و ته و بی معنا بود. دو خط کُدی که میگویید را بنویسید ببینیم چه "توهمی" میزنیم :39:
بی سر و ته؟؟!!!
لازم نیست من چیزی بنویسم، دیگران انواع و اقسام آن را نوشته اند
کافی است مثلا بازی فیفا دو هزار و چند را ران کرده و یک شوت بلند از این سر زمین به سر دیگرش بزنید و توپ را از نقطه آ به نقطه ب بفرستید؛ سه چهار ثانیه ای زمان جهت طی این مسافت فرضی نیاز است بدون اینکه چنین مسافت و فاصله ای در کدهای برنامه موجود باشد و این تنها توهم ماست که توپ از یک نقطه به نقطه دیگر سیرکرده است.
اینها سامههایِ افزودهیِ بیخودی هستند که یک بازیکن زنده باشد یا نباشد. نمونهیِ من بسیار ساده و گویا بود, ما میتوانیم (و کردهایم)
هماکنون در همین جهان کنونی یک جهان مجازی بسازیم که قانونهایِ دیگری در آن فرمانروا باشند (ولی قانونهایِ جهان ما بر خود آن فرمانروا).
شما که عینا مدعای مرا تکرار و تایید کردید !
بله می توان در دنیای مجازی خود ساخته به جای آب اسید نوشید و کاملا سیراب شد و آب را درون باک وسیله نقلیه ریخت و با سرعت مافوق نور فاصله میلیاردها کیلومتری بین کهکشانها را پیمود.
شما از کجا می دانید که این جهان "جهان ما" است؟
اگر اکنون ما می توانیم جهانی مجازی برای خود ساخته و قوانین مطلوبمان را بر آن جاری کنیم، از کجا معلوم که قبل از ما دیگری این کار را نکرده و جهان مجازی خود را ساخته و قوانینش را بر آن حاکم نکرده باشد؟
و ما در حال بازی کردن نقش هایمان طبق قانون سازنده این دنیای مجازی نباشیم؟
اگر باد غرور و نخوت جلوی چشم را نگرفته و ما را کور نکرده باشد به راحتی می توانیم تصور کنیم که این سازنده احتمالی می تواند با یک شیفت دلیت این "جهان ما" را در آنی و کمتر از آنی از صفحه دسکتاپ رایانه شخصی اش حذف و برای همیشه آن را محو کند !
کما اینکه روز اول این کار را کرده و در آنی و کمتر از آنی (ده به توان منفی سی و پنج، و ده به توان پنجاه) این دنیای مجازی را ایجاد کرده.
هر چه برای شما دریافت اش سخت بود که برای دیگران هم سخت نیست.
دیدید که فهمش سخت نیست و به راحتی قابل تصور است اما به دنبال فهم چرایی و قانون آن هستم.
این هم گونهای ابزار شارلاتانیسم است که واژههایِ غُلمبه سلمبه پرانیده و با گیجاندن
خواننده به او چیزیکه دوست داریم (بودن آفریدگار و حوری و بهشت و سهم امام و ...) را بپذیرانیم.
شما می دانید علت اینکه در بین بیخدایان انسان موقر و متین و با حوصله کمتر پیدا می شود چیست؟ چرا این دسته از موجودات نمی توانند مطلب خود را بدون چاشنی توهین و تهمت و تمسخر به طرف مقابلشان منتقل کنند؟ !!
Mehrbod
03-24-2014, 07:11 PM
این "لاماها رد کردن" یعنی چه؟
همین قانون مادی که فرمودید چرایی هر پدیده است، علت غایی را نمی دانم از کجا استخراج کردید؟
[/SIZE
پس اگر تنها همین "قـانون مادی" است, میبینیم که چرا ندارد. چرا دو الکترون همدیگر را میرانند؟ چرا مولکولهایِ آب با داغ شدن میجوشند؟
این چراها و چرا جهان اینجور آماسیده و ... پاسخ اشان به خدا نمیرسد, به همان قانونمندی مادی میرسد و بس.
[SIZE=3]بی سر و ته؟؟!!!
لازم نیست من چیزی بنویسم، دیگران انواع و اقسام آن را نوشته اند
کافی است مثلا بازی فیفا دو هزار و چند را ران کرده و یک شوت بلند از این سر زمین به سر دیگرش بزنید و توپ را از نقطه آ به نقطه ب بفرستید؛ سه چهار ثانیه ای زمان جهت طی این مسافت فرضی نیاز است بدون اینکه چنین مسافت و فاصله ای در کدهای برنامه موجود باشد و این تنها توهم ماست که توپ از یک نقطه به نقطه دیگر سیرکرده است.
سپاس, برای همین خواستم نمونه بیاورید که نمونهآوری همه چیز را به سادهترین چهرهیِ خود میکاهد.
در همین بازیِ فیفا و زمانیکه در کُد نرمافزار آمده توپ از را تیل A به تیل B بفرست, پردازشگر رایانهیِ شما در برخ ای از ثانیه مینیازد
که جابجایی مختصات توپ را بپردازشد, این زمان آن اندازه کوتاه است که از دیدگاه یک هومن 0 میاید, ولی هرگز 0 نیست.
برای اینکه دریافت بهتری داشته باشید, بیانگارید ما در نرمافزار یک ورتنده به نام a با مقدار 0 کراننمودهایم, زمانیکه به این ورتنده ١٠٠ را میافزاییم,
در پشتِ زمینه به همچو چیزی در زبان ماشین رخمیدهد:
>>> code = compile('a = 0; a += 100', '<string>', 'exec')
>>> dis.disassemble(code)
1 0 LOAD_CONST 0 (0)
3 STORE_NAME 0 (a)
6 LOAD_NAME 0 (a)
9 LOAD_CONST 1 (100)
12 INPLACE_ADD
13 STORE_NAME 0 (a)
16 LOAD_CONST 2 (None)
19 RETURN_VALUE
>>>
هر کدام از این رَجها برای "روان" شدن یا اجرا شدن مینیازند که به پردازشگر رایانه خورانده شوند. پردازشگر چنانکه از نام آن برمیاید
تنها instructionها یا دستورکارها را یکنواخت و پشت سر هم بی اینکه بداند چه میکنند یا چه آماجی را میدنبالند, میپردازشد و خود این
فرایند پردازش ازراهِ دادوستد الکترونها (پایین و بالا بردن ولتاژ انبارهها) انجامپذیر میشود; پس اگر نیک بنگرید, این رویداد (افزایش a از 0 به
١٠٠) گرچه در جایی بجز نرمافزار نیست و گرچه بسیار تند انجام میپذیرد, ولی همچنان زمان خُردی میبرد و بیدرنگ نیست.
هر آینه, با برگشت به نمونهیِ من میتوانید ببینید که در بازی و جهان مجازی با این ورتندهها میتوان قانونهایِ نویی برساخت که تنها در نرمافزار فرمانروا
هستند ولی در جهان راستین نه, نمونهوار در همان بازیِ فیفا میتوان قانونِ گرانش را جوری ساخت که پرواز شدنی باشد و بازیکنها بتوانند بپروازند.
شما که عینا مدعای مرا تکرار و تایید کردید !
بله می توان در دنیای مجازی خود ساخته به جای آب اسید نوشید و کاملا سیراب شد و آب را درون باک وسیله نقلیه ریخت و با سرعت مافوق نور فاصله میلیاردها کیلومتری بین کهکشانها را پیمود.
شما از کجا می دانید که این جهان "جهان ما" است؟
اگر اکنون ما می توانیم جهانی مجازی برای خود ساخته و قوانین مطلوبمان را بر آن جاری کنیم، از کجا معلوم که قبل از ما دیگری این کار را نکرده و جهان مجازی خود را ساخته و قوانینش را بر آن حاکم نکرده باشد؟
و ما در حال بازی کردن نقش هایمان طبق قانون سازنده این دنیای مجازی نباشیم؟
درسته ما ١٠٠% نمیدانیم, ولی ١٠٠% هم نمیدانیم فردا خورشید در میاید یا نمیاید و تاکنون کسی از روی نداشتِ این دلاستواری به گرفتاری نیافتاده.
هیچکدام اینها نیز مایهیِ اینکه این در میان به یک چیز خندهدارتر و کم گرایندتر چون هستومندی خدا (آنهم از جنس پوزخندآورِ الله) بباوریم, نمیشوند.
اگر باد غرور و نخوت جلوی چشم را نگرفته و ما را کور نکرده باشد به راحتی می توانیم تصور کنیم که این سازنده احتمالی می تواند با یک شیفت دلیت این "جهان ما" را در آنی و کمتر از آنی از صفحه دسکتاپ رایانه شخصی اش حذف و برای همیشه آن را محو کند !
کما اینکه روز اول این کار را کرده و در آنی و کمتر از آنی (ده به توان منفی سی و پنج، و ده به توان پنجاه) این دنیای مجازی را ایجاد کرده.
بجای ترسیدن از آفریدگار بیمغزی که روشن نیست از این بازیها؟ دنبال چه آماجی است, بهتر است خود امان را نگران
چیزهایی بکنیم که بساویدنی و مِهندتر هستند, مانند کودنی مسلمانان انتحاری یا بمب اتم در دست احمدینژاد یا نابودی بشر ازراهِ فندآوری.
پارسیگر
Theodor Herzl
03-24-2014, 07:36 PM
بحث با این جناب کوشا بی فایده است مهربد گرامی ، ایشان فکر میکند که جهان برای عصمت فاطمه دختر ممد آفریده شده است و هرچه وراجی میکند میخواهد به این نتیجه برسد! :e530:
Mehrbod
03-24-2014, 08:36 PM
بحث با این جناب کوشا بی فایده است مهربد گرامی ، ایشان فکر میکند که جهان برای عصمت فاطمه دختر ممد آفریده شده است و هرچه وراجی میکند میخواهد به این نتیجه برسد! :e530:
من که پاسخ میدهم, به هر روی بجز ایشان چند تایی خوانندهیِ دیگر هم میخوانند.
پس اگر تنها همین "قـانون مادی" است, میبینیم که چرا ندارد. چرا دو الکترون همدیگر را میرانند؟ چرا مولکولهایِ آب با داغ شدن میجوشند؟
این چراها و چرا جهان اینجور آماسیده و ... پاسخ اشان به خدا نمیرسد, به همان قانونمندی مادی میرسد و بس.
عجب !
یعنی هر چه در عالم ماده واقع شود طبق قانون مخصوص به خود است، ما در باره این قانون چیزی بدانیم یا ندانیم، اگر چنین است دلیل این همه تلاش و کوشش انسان برای کشف علت پدیده ها چیست، یعنی از نظر شما این همه دانشمند مغز خر تناول کرده اند که خود را این همه به زحمت می اندازند تا چیزی را کشف کنند که از اول معلوم است؛ از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است !!!
سوال اصلی همین است طبق کدام قانون هستی در این زمان تقریبا صفر این مقدار حجیم و متورم شده است؟
سپاس, برای همین خواستم نمونه بیاورید که نمونهآوری همه چیز را به سادهترین چهرهیِ خود میکاهد.
در همین بازیِ فیفا و زمانیکه در کُد نرمافزار آمده توپ از را تیل A به تیل B بفرست, پردازشگر رایانهیِ شما در برخ ای از ثانیه مینیازد
که جابجایی مختصات توپ را بپردازشد, این زمان آن اندازه کوتاه است که از دیدگاه یک هومن 0 میاید, ولی هرگز 0 نیست.
بله توالی اجرای کدها زمان بر است اما فاصله طولی و عرضی طی شده و زمانی که جهت حرکت توپ از نقطه آ به نقطه به لازم است و آن را در روی صفحه نمایش توهم می کنیم در بین کدها لحاظ نشده است (دقت کنید عین این فاصله و عین این زمان نه کدی که حاصل عملکرد آن نمایش فاصله و طی شدن زمان در روی صفحه نمایش است).
علاوه بر اینکه خودتان اقرار کردید که فاصله و زمان اجرا شدن کدها نزدیک به صفر است اما صفر نیست در حالیکه فاصله و زمان توهمی بسیار بیش از این مقدار است پس مشکل همچنان به حال خود باقی است.
جالب است که در مورد متورم شدن هستی نیز همین قاعده جاری است یعنی در زمان نزدیک به صفر (ده به توان منفی سی و پنج ثانیه) فاصله های میلیارد میلیارد کیلومتری ایجاد شده است.
درسته ما ١٠٠% نمیدانیم, ولی ١٠٠% هم نمیدانیم فردا خورشید در میاید یا نمیاید و تاکنون کسی از روی نداشتِ این دلاستواری به گرفتاری نیافتاده.
هیچکدام اینها نیز مایهیِ اینکه این در میان به یک چیز خندهدارتر و کم گرایندتر چون هستومندی خدا (آنهم از جنس پوزخندآورِ الله) بباوریم, نمیشوند.
درست نیست
ما می دانیم فردا و فرداهای دیگر طبق قانونی که بر حرکات ستاره ها و سیارات جاری است خورشید طلوع خواهد کرد اما اکنون با پدیده ای مواجه شده ایم که با هیچکدام از قوانینی که قبلا کشف کرده ایم همخوانی ندارد و اینکه بخواهیم با توجیه "هر پدیده مادی قانون مخصوص به خود را دارد" پس این پدیده هم حتما قانونی دارد، به آرامی از کنار موضوع رد شویم، این نوع توجیه همان نسخه بدل خدای حفره هاست و این بسیار خنده آور تر از ملتزم شدن به قانون علیت است.
در ضمن اگر کلماتی مثل خدا ،الله و مانند آن موجب حساسیت شما و کهیر زدنتان می شود می توانید کلمه دیگری به بکار ببرید، مهم این است که اگر ایجاد دنیایی مجازی با قوانین خاص به خود توسط ما نه تنها قابل پذیرش بلکه قابل تحقق است و تحقق هم یافته است، بپذیریم امکان دارد که ما نیز اکنون در یکی از همین دنیاهای مجازی در حال زندگی هستیم با لحاظ اینکه هستی ما با همه طول و عرض وسیعی که دارد در مقایسه با بینهایت وسعتی معادل صفر دارد پس اصلا جای تعجب نخواهد بود که همه این وسعت دهشتناک مانند دانه ارزنی در کف دست خالق آن باشد کما اینکه برنامه های مجازی نوشته شده توسط ما تقریبا چنین خاصیتی دارد.
بجای ترسیدن از آفریدگار بیمغزی که روشن نیست از این بازیها؟ دنبال چه آماجی است, بهتر است خود امان را نگران
چیزهایی بکنیم که بساویدنی و مِهندتر هستند, مانند کودنی مسلمانان انتحاری یا بمب اتم در دست احمدینژاد یا نابودی بشر ازراهِ فندآوری.
یعنی به صرف اینکه توان توجیه و فهم کلیت هستی را نداریم، کلاه را تا زیر زانویمان پایین بکشیم و به آنچه در زیر کلاه در حال اتفاق است مشغول شویم!
این بی مغزی و کم خردی است یا تلاش برای فهم هر چند ناقص این کلیت؟ مگر زیر کلاه چه اتفاق مهمی غیر از خوردن و تناسلیدن و مردن وجود دارد که ارزش نگرانی داشته باشد ؟
بحث با این جناب کوشا بی فایده است مهربد گرامی ، ایشان فکر میکند که جهان برای عصمت فاطمه دختر ممد آفریده شده است و هرچه وراجی میکند میخواهد به این نتیجه برسد! :e530:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر طینت خود می تند
انتظاری بیش از لودگی و مسخره کردن از امثال شما نیست چرا که
از کوزه همان برون تراود که در اوست.
Mehrbod
03-25-2014, 02:06 PM
عجب !
یعنی هر چه در عالم ماده واقع شود طبق قانون مخصوص به خود است، ما در باره این قانون چیزی بدانیم یا ندانیم، اگر چنین است دلیل این همه تلاش و کوشش انسان برای کشف علت پدیده ها چیست، یعنی از نظر شما این همه دانشمند مغز خر تناول کرده اند که خود را این همه به زحمت می اندازند تا چیزی را کشف کنند که از اول معلوم است؛ از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است !!!
سوال اصلی همین است طبق کدام قانون هستی در این زمان تقریبا صفر این مقدار حجیم و متورم شده است؟
کنجکاوی برای شناخت جهان هستی از نیاز آدمی برخاسته. همانجور که شناخت ماههایِ سال و چراییِ بارش باران یا گردش خورشید و ماه به نیاکان
ما در زمانبندی و کشت و کشاورزی اشان یاری میرسانیده, امروز هم شناختِ پدیدهایِ پیچیدهتر در راستای فرازیست و والایش کیفیت زندگی ما کاربرد دارند.
پس این کنجکاوی سرشتین از روی نیازی راستین و کارکردپذیر فرگشته و برخاسته, نه اینکه خدادادین و فطری و این پرت و پلاهایِ دیگر باشد.
[/SIZE]بله توالی اجرای کدها زمان بر است اما فاصله طولی و عرضی طی شده و زمانی که جهت حرکت توپ از نقطه آ به نقطه به لازم است و آن را در روی صفحه نمایش توهم می کنیم در بین کدها لحاظ نشده است (دقت کنید عین این فاصله و عین این زمان نه کدی که حاصل عملکرد آن نمایش فاصله و طی شدن زمان در روی صفحه نمایش است).
علاوه بر اینکه خودتان اقرار کردید که فاصله و زمان اجرا شدن کدها نزدیک به صفر است اما صفر نیست در حالیکه فاصله و زمان توهمی بسیار بیش از این مقدار است پس مشکل همچنان به حال خود باقی است.
جالب است که در مورد متورم شدن هستی نیز همین قاعده جاری است یعنی در زمان نزدیک به صفر (ده به توان منفی سی و پنج ثانیه) فاصله های میلیارد میلیارد کیلومتری ایجاد شده است.
اگر میپذیرید هنگامیکه ورتندهیِ a از ٠ به ١٠٠ میدگرد زمان میبرد, چگونه نمیپذیرید جابهجایی توپ (که نمایندهیِ a باشد) روی نمایشگر از ٠ به ١٠٠ زمانبر نیست؟
همانندیِ جهان ما به جهانهایِ مجازی هم همانندیِ زیباییست, ولی باز به هیچ روی خدا و آفریدگار نمیرسد.
مگر ما "آفریدگار" هستیم که باشندههایِ مجازی همچون فوتبالیستهایِ فیفا ساختهایم؟
درست نیست
ما می دانیم فردا و فرداهای دیگر طبق قانونی که بر حرکات ستاره ها و سیارات جاری است خورشید طلوع خواهد کرد اما اکنون با پدیده ای مواجه شده ایم که با هیچکدام از قوانینی که قبلا کشف کرده ایم همخوانی ندارد و اینکه بخواهیم با توجیه "هر پدیده مادی قانون مخصوص به خود را دارد" پس این پدیده هم حتما قانونی دارد، به آرامی از کنار موضوع رد شویم، این نوع توجیه همان نسخه بدل خدای حفره هاست و این بسیار خنده آور تر از ملتزم شدن به قانون علیت است.
= خدایِ سوراخها.
یک زمانی هم ما نمیدانستیم چرا باران میبارد و میگفتند کار خداست, امروزه خداباوران هم پابهپا
فرگشتهاند و این سوراخهایِ دانش را جاهایِ دیگر میجویند: نمیدانید پیش از مهبانگ چه بوده؟ پس خدا هست!
در ضمن اگر کلماتی مثل خدا ،الله و مانند آن موجب حساسیت شما و کهیر زدنتان می شود می توانید کلمه دیگری به بکار ببرید، مهم این است که اگر ایجاد دنیایی مجازی با قوانین خاص به خود توسط ما نه تنها قابل پذیرش بلکه قابل تحقق است و تحقق هم یافته است، بپذیریم امکان دارد که ما نیز اکنون در یکی از همین دنیاهای مجازی در حال زندگی هستیم با لحاظ اینکه هستی ما با همه طول و عرض وسیعی که دارد در مقایسه با بینهایت وسعتی معادل صفر دارد پس اصلا جای تعجب نخواهد بود که همه این وسعت دهشتناک مانند دانه ارزنی در کف دست خالق آن باشد کما اینکه برنامه های مجازی نوشته شده توسط ما تقریبا چنین خاصیتی دارد.[/SIZE]
هتّا همین جهان مجازی که گفتیم هم آفرینش نیست و سازش است. پس هتّا اگر جهان خود ما هم جهانی مجازی اندر جهانی دیگر
باشد شناخت کنونی ما میگوید باشندگان آن جهان بیرونی نیز آفریدگار و خدا نیستند و بساکه در بهترین چهرهیِ خود, ساختگار اند, همچون ما!
به زبانیکه شما هم دریافت کنید:
آفریدگار = خالق
ساختگار = صانع
یعنی به صرف اینکه توان توجیه و فهم کلیت هستی را نداریم، کلاه را تا زیر زانویمان پایین بکشیم و به آنچه در زیر کلاه در حال اتفاق است مشغول شویم!
این بی مغزی و کم خردی است یا تلاش برای فهم هر چند ناقص این کلیت؟ مگر زیر کلاه چه اتفاق مهمی غیر از خوردن و تناسلیدن و مردن وجود دارد که ارزش نگرانی داشته باشد ؟
نه بساکه بوراونه. ما میگوییم بجای فانتزیپروری و خودارضایی با فرایافتهایِ نباشندهیِ آفریدگار و حوری و بهشت و
این پرت و پلاهایِ هذیانگونه, بکوشیم با کاربرد خرد و دانش در همین جهان پردیسی زمینی (بجایِ بهشتی آسمانی) پدیدبیاوریم.
نخستین گام برای رسیدن به این نیز خرافهزدایی و دورریختن باورهای کودکانه و دلخوشکنکی است که بالا گفتیم.
پارسیگر
کنجکاوی برای شناخت جهان هستی از نیاز آدمی برخاسته. همانجور که شناخت ماههایِ سال و چراییِ بارش باران یا گردش خورشید و ماه به نیاکان
ما در زمانبندی و کشت و کشاورزی اشان یاری میرسانیده, امروز هم شناختِ پدیدهایِ پیچیدهتر در راستای فرازیست و والایش کیفیت زندگی ما کاربرد دارند.
پس این کنجکاوی سرشتین از روی نیازی راستین و کارکردپذیر فرگشته و برخاسته, نه اینکه خدادادین و فطری و این پرت و پلاهایِ دیگر باشد.
چه نیازی بالاتر از رها شدن دور باطل تولد و مرگ و رنج زندگی
فعلا هم قید خدا و آفریدگار و ... را بزنید و بیشتر روی موجودی که کدهای یک دنیای مجازی را به دلخواه خود نوشته است تمرکز کنید.
با این کشف جدید و گنجیده نشدن آن در دایره قوانین شناخته شده قبلی، چنین فرضیه ای خیلی به ذهن نزدیک شده است.
اگر میپذیرید هنگامیکه ورتندهیِ a از ٠ به ١٠٠ میدگرد زمان میبرد, چگونه نمیپذیرید جابهجایی توپ (که نمایندهیِ a باشد) روی نمایشگر از ٠ به ١٠٠ زمانبر نیست؟
فکر کنم اشتباه نوشته باشید، من عکس این مطلب را می گویم؛ حرکت مجازی توپ روی صفحه نمایش زمان بر است و ما این طی شدن زمان و مسافت توهمی را کاملا رویت و فهم می کنیم در حالیکه در پشت صحنه این حرکت یعنی کدها، معادل چنین مسافت و زمانی کاملا روشن است که موجود نیست، هست؟
همانندیِ جهان ما به جهانهایِ مجازی هم همانندیِ زیباییست, ولی باز به هیچ روی خدا و آفریدگار نمیرسد.
مگر ما "آفریدگار" هستیم که باشندههایِ مجازی همچون فوتبالیستهایِ فیفا ساختهایم؟
همانطور که قبلا اشاره کردم ظاهرا شما روی کلمه خدا و آفریدگار و صانع و ... حساس هستید؛ چرا ما آفریدگار و صانع و خالق نباشیم هر صنعتی صانعی دارد، نویسنده هر برنامه مجازی و غیر مجازی خالق آن است، این بدیهیات که نیاز به بحث ندارد !
= خدایِ سوراخها.
یک زمانی هم ما نمیدانستیم چرا باران میبارد و میگفتند کار خداست, امروزه خداباوران هم پابهپا
فرگشتهاند و این سوراخهایِ دانش را جاهایِ دیگر میجویند: نمیدانید پیش از مهبانگ چه بوده؟ پس خدا هست!
خداباوران هنوز هم می گویند کار خداست،
مگر حرکت توپ به سمت دروازه و گل شدن آن کار نویسنده کدهای بازی نیست؟
هتّا همین جهان مجازی که گفتیم هم آفرینش نیست و سازش است. پس هتّا اگر جهان خود ما هم جهانی مجازی اندر جهانی دیگر
باشد شناخت کنونی ما میگوید باشندگان آن جهان بیرونی نیز آفریدگار و خدا نیستند و بساکه در بهترین چهرهیِ خود, ساختگار اند, همچون ما!
من روی الفاظ حساسیتی ندارم، شما بگو ساختگار !
همانطور که سازنده یک بازی رایانه ای بعد از کشته شدن غول هر مرحله قدرت بیشتری به کارکتر بازی داده و امتیازهای او را افزایش می دهد
سازنده دنیای مجازی ما هم این کار را کرده و برای عبور از هر مرحله امتیازات خاصی در نظر گرفته است.
به زبانیکه شما هم دریافت کنید:
آفریدگار = خالق
ساختگار = صانع
همه این کلمات مترداف و یک معنا دارند.
نه بساکه بوراونه. ما میگوییم بجای فانتزیپروری و خودارضایی با فرایافتهایِ نباشندهیِ آفریدگار و حوری و بهشت و
این پرت و پلاهایِ هذیانگونه, بکوشیم با کاربرد خرد و دانش در همین جهان پردیسی زمینی (بجایِ بهشتی آسمانی) پدیدبیاوریم.
نخستین گام برای رسیدن به این نیز خرافهزدایی و دورریختن باورهای کودکانه و دلخوشکنکی است که بالا گفتیم.
اوج فانتزی !!!
دنیای مجازی ما بر اساس قوانین شناخته شده حاکم بر آن ظریفت پردیس شدن را ندارد
خیلی ها به این هوس و توهم روزگار گذراندند اما
جز بالش سرد خاک نصیب دیگری نبردند،
حال فرض کنید روی زمین به این ظرفیت رسیدیم با عوامل خارج از زمین چه می توانیم بکنیم؟
یک ریگ آسمانی اگر نابودی کامل زمین را رقم نزند به راحتی می تواند همه چیز را به وضعیت هزاران سال قبل برگرداند.
Mehrbod
03-25-2014, 07:41 PM
چه نیازی بالاتر از رها شدن دور باطل تولد و مرگ و رنج زندگی
فعلا هم قید خدا و آفریدگار و ... را بزنید و بیشتر روی موجودی که کدهای یک دنیای مجازی را به دلخواه خود نوشته است تمرکز کنید.
با این کشف جدید و گنجیده نشدن آن در دایره قوانین شناخته شده قبلی، چنین فرضیه ای خیلی به ذهن نزدیک شده است.
خب میانگاریم یک باشندگانی جهان ما را در یک رایانهیِ دیگر مانندیدهاند. اکنون باید چه کنیم,
شباروز دولام خم شویم که پس از مرگ کُدهای ما را بفرستند بهشت تا با حوری حال و هول کنیم؟ :39:
فکر کنم اشتباه نوشته باشید، من عکس این مطلب را می گویم؛ حرکت مجازی توپ روی صفحه نمایش زمان بر است و ما این طی شدن زمان و مسافت توهمی را کاملا رویت و فهم می کنیم در حالیکه در پشت صحنه این حرکت یعنی کدها، معادل چنین مسافت و زمانی کاملا روشن است که موجود نیست، هست؟
من که برایتان رج به رج کردم, هر پردازشی زمانبَر است, چیزی به نام بیدرنگ نداریم.
پس آری, رفتن توپ از تیل a به b زمان میبرد, هتّا در جهان مجازی و رایانهاین.
همانطور که قبلا اشاره کردم ظاهرا شما روی کلمه خدا و آفریدگار و صانع و ... حساس هستید؛ چرا ما آفریدگار و صانع و خالق نباشیم هر صنعتی صانعی دارد، نویسنده هر برنامه مجازی و غیر مجازی خالق آن است، این بدیهیات که نیاز به بحث ندارد !
روشنه که دارم. آفریدگار یک باشنده بیشتر نیست, هنگامیکه ساختگار میتواند یک تا هزار باشنده باشد.
آفریدگار جهان را از هیچ میآفریند, ساختگار تنها جهان را میسازد و شایستهیِ پرستش؟ نیست.
آفریدگار یک آماج فرامادی میدنبالد (که وعدهیِ بهشت و حوری میتواند بدهد), ساختگار یک باشندهیِ دیگر است که ما را تنها به بازی گرفته.
خداباوران هنوز هم می گویند کار خداست،
مگر حرکت توپ به سمت دروازه و گل شدن آن کار نویسنده کدهای بازی نیست؟
نه, جنبش همان توپ هتّا در جهان مجازی باز پیروی قانونهایِ مادی و مرزمندیهایِ مادی جهان ما است. ما
نمیتوانیم قانونهایِ مادی را بدگرانیم, تنها میتوانیم در دامنهیِ آنها دست به ساختگاری و سازندگی بزنیم.
رویهمرفته اینکه در آیندهیِ دور بگوییم در همین جهان باشندگانی (شاید خود ما) هوشوارههایی بسازیم که تنها در
جهان مجازی هستومند باشند و سُهش و اندیشه هم داشته باشند هیچ خردستیز نیست, ولی خب این باشندگان مجازی از
دید شما کودنانه نیست بنشینند ما را بجای آفریدگار جهان و هستی بپرستند, هنگامیکه ما خود امان هم ساختهای بیش نیستیم؟
من روی الفاظ حساسیتی ندارم، شما بگو ساختگار !
همانطور که سازنده یک بازی رایانه ای بعد از کشته شدن غول هر مرحله قدرت بیشتری به کارکتر بازی داده و امتیازهای او را افزایش می دهد
سازنده دنیای مجازی ما هم این کار را کرده و برای عبور از هر مرحله امتیازات خاصی در نظر گرفته است.
خب اگر اینجور براستی میباورید بروید قران؟ این ساختگارها را بخوانید تا پس از مرگ به شما حوری بدهند! ((:
من که ترهای هم برای این باشندگان ساختگار خورد نخواهم کرد.
همه این کلمات مترداف و یک معنا دارند.
برای مردم هام, آری.
اوج فانتزی !!!
دنیای مجازی ما بر اساس قوانین شناخته شده حاکم بر آن ظریفت پردیس شدن را ندارد
خیلی ها به این هوس و توهم روزگار گذراندند اما
جز بالش سرد خاک نصیب دیگری نبردند،
حال فرض کنید روی زمین به این ظرفیت رسیدیم با عوامل خارج از زمین چه می توانیم بکنیم؟
یک ریگ آسمانی اگر نابودی کامل زمین را رقم نزند به راحتی می تواند همه چیز را به وضعیت هزاران سال قبل برگرداند.
نه بساکه وارونه, ما تا همینجا هم دیدهایم که خرد و دانش چه ابزارهای کارآمدی هستند و هوداد و پریستارهایِ
زندگی امان را ازراه آنها بارها بار بهترانیدهایم; خرد و فرنود اینجا به ما میگویند اگر از این ابزارها هر چه بیشتر و بهتر و خردمندانهتر
بهرهبگیریم میتوانیم بآسانی به هر آنچه که در این دروغکتابهایِ آسمانی به ما و نیاکان ما برای هزارههایِ دراز وعده داده شده, در چند دههیِ کوتاه جامهیِ عمل بپوشانیم.
چزهایی چون نامیرایی, جوانی, خوشی بیپایان, نبود هیچگونه رنج و بود همهگونه آسایش و داشتن
آسودگی جاودانه همگی در همین جهان با همین ابزارها شدنی هستند, ولی تنها و تنها زمانی به آنها دستمیابیم که
دست از خودفریفی برداشته باشیم و باورهای کودکانه را دورافکنده باشیم و بکوشیم هوش و خرد امان را در این راه بکار ببندیم.
ستیز من هم با خداباوری از همینرو است, نیروی پندار و انگار مردم را میافسُراند و در زندگی بجای اینکه دنبال راهکار کاربردین
باشند که نمونهوار چنگار را نابود کنند, میروند به ضریح آقا نالان و گریان آویزان میشوند که ما را شفا* بده!
* و ای کاش یکی براستی شفا بدهد!
پارسیگر
Parastesh
03-26-2014, 09:04 AM
بحث با این جناب کوشا بی فایده است مهربد گرامی ، ایشان فکر میکند که جهان برای عصمت فاطمه دختر ممد آفریده شده است و هرچه وراجی میکند میخواهد به این نتیجه برسد! :e530:
چرا فکر میکنید بحث با دیگران بی فایده است ؟ غیر از این است خودتان را حقیقت مطلق میدانید ؟
Mehrbod
03-26-2014, 09:21 AM
چرا فکر میکنید بحث با دیگران بی فایده است ؟ غیر از این است خودتان را حقیقت مطلق میدانید ؟
جدای اینها کسیکه اینجا دربارهیِ جهانهایِ مجازی و آماسش کیهان سخن میراند بروشنی یک سر و گردن از مسلمانی که کورکورانه میباورد بالاتر است.
هموند کوشا هم اینجا هوش بالایی از خود اشان نمایاندهاند و من گرفتاری راستین ایشان را نه در فرنودین بودن و نبودن
جایگاه خداناباوران, که در ترس ژرف از نیستی و نابودی همچون هرکس دیگر میبینم; جاییکه دین با دروغهایِ بهشت و زندگی جاودان آنها را سرمیپوشاند.
خب میانگاریم یک باشندگانی جهان ما را در یک رایانهیِ دیگر مانندیدهاند. اکنون باید چه کنیم,
شباروز دولام خم شویم که پس از مرگ کُدهای ما را بفرستند بهشت تا با حوری حال و هول کنیم؟ :39:
چرا که نه ؟
اگر فرض را بر این بگیریم که کدها را اینگونه نوشته اند چه توجیهی برای عمل کردن بر خلاف آنها وجود دارد؟
البته دولا راست شدن و حال و هول تنها جزء ناچیزی از قصه و ماجراست.
من که برایتان رج به رج کردم, هر پردازشی زمانبَر است, چیزی به نام بیدرنگ نداریم.
پس آری, رفتن توپ از تیل a به b زمان میبرد, هتّا در جهان مجازی و رایانهاین.
من هم مکرر گفتم که منظور زمانی که کدها جهت پردازش نیاز دارند نیست بلکه مقصود عین زمانی است که روی صفحه نمایش توهم می کنیم؛ این زمان در بین کدها وجود ندارد و لحاظ نشده است.
روشنه که دارم. آفریدگار یک باشنده بیشتر نیست, هنگامیکه ساختگار میتواند یک تا هزار باشنده باشد.
آفریدگار جهان را از هیچ میآفریند, ساختگار تنها جهان را میسازد و شایستهیِ پرستش؟ نیست.
آفریدگار یک آماج فرامادی میدنبالد (که وعدهیِ بهشت و حوری میتواند بدهد), ساختگار یک باشندهیِ دیگر است که ما را تنها به بازی گرفته.
چرا شایسته نیست؟
ما برای عبور دادن تکه ای چرم و هوا (توپ) از روی خط یک چارچوب (دروازه) توسط یک انسان معمولی حاضریم دقایقی روی پا ایستاده و او را با کف و جیغ و هورا تشویق و تکریم کنیم و کفش و توپ طلا نصیبش کنیم حال چنین ساختگاری که بی نهایت عظمت و شکوه ساخته به گونه ای که توجه به هر جزء آن عقل و هوش از سر انسان می برد، شایسته تکریم و تعظیم نیست؟
فرامادی بودن این صانع کاملا طبیعی است و نقص برای او محسوب نمی شود همانطور که سازنده یک برنامه مجازی لزوما نباید خودش مجازی باشد و می بینیم که نیست و
مشکلی هم پیش نیامده که هیچ
در این دو دهه اخیر دنیای ما را به دنیای دیگری تبدیل کرده است.
نه, جنبش همان توپ هتّا در جهان مجازی باز پیروی قانونهایِ مادی و مرزمندیهایِ مادی جهان ما است. ما
نمیتوانیم قانونهایِ مادی را بدگرانیم, تنها میتوانیم در دامنهیِ آنها دست به ساختگاری و سازندگی بزنیم.
بحث تنها در مقایسه دنیای مجازی و واقعی است نه اینکه بر دنیای مجازی قوانین دیگری غیر از قوانین دنیای مادی حاکم باشد
حرکت یک توپ از نقطه ای به نقطه دیگر در خارج از دنیای مجازی لوازمی دارد که به هیچ وجه با لوازم حرکت همان توپ در همان فاصله در دنیای مجازی، قابل مقایسه نیست
رویهمرفته اینکه در آیندهیِ دور بگوییم در همین جهان باشندگانی (شاید خود ما) هوشوارههایی بسازیم که تنها در
جهان مجازی هستومند باشند و سُهش و اندیشه هم داشته باشند هیچ خردستیز نیست, ولی خب این باشندگان مجازی از
دید شما کودنانه نیست بنشینند ما را بجای آفریدگار جهان و هستی بپرستند, هنگامیکه ما خود امان هم ساختهای بیش نیستیم؟
در بالا توضیح داده شد، اگر جهت رساندن به قول شما این باشندگان به مرحله ای که قادر به باز تولید موجوداتی شبیه خود باشند لازم باشد فرمول خاصی (پرستش) اجرا شود چرا اجرای این فرمول باید کودنانه باشد؟
خب اگر اینجور براستی میباورید بروید قران؟ این ساختگارها را بخوانید تا پس از مرگ به شما حوری بدهند! ((:
والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات، اگر توان دارید ثابت کنید اینگونه نیست تا من همه حق را یکجا به شما بدهم.
من که ترهای هم برای این باشندگان ساختگار خورد نخواهم کرد.
طبق فرض من، شما و دیگران در جایگاهی نیستیم که با علم کردن گزاره فوق از خود سلب مسئولیت کنیم، کدها ما را احاطه کرده اند و هر کدی در صفحه نمایش بروز و جلوه خود را دارد و تره خرد کردن و نکردن تاثیری در عملکردشان نداشته بلکه همین تره خرد نکردن نیز کدی است که جلوه و نمایش خاص خود را دارد.
نه بساکه وارونه, ما تا همینجا هم دیدهایم که خرد و دانش چه ابزارهای کارآمدی هستند و هوداد و پریستارهایِ
زندگی امان را ازراه آنها بارها بار بهترانیدهایم; خرد و فرنود اینجا به ما میگویند اگر از این ابزارها هر چه بیشتر و بهتر و خردمندانهتر
بهرهبگیریم میتوانیم بآسانی به هر آنچه که در این دروغکتابهایِ آسمانی به ما و نیاکان ما برای هزارههایِ دراز وعده داده شده, در چند دههیِ کوتاه جامهیِ عمل بپوشانیم.
بله با این توهم هم می توان اندکی خوش بود
فرق به قول شما دروغ های کتابهای آسمانی (که البته هیچ دلیلی بر دروغ بودن آنها نداشته و تنها تکیه بر ظن و گمان دارید) و این توهمی که بیان کردید این است که نتیجه گزاره های کتابهای آسمانی در صورت درست بودن و محقق شدن نصیب شخص من و شما و دیگران می شود اما نتیجه این توهم موقت شامل حال یک موجود کلی به نام انسانیت شده و تک تک انسانها (در خوشبینانه ترین حالت) بهره ای موقت و محدود می برند و صد البته انسانهای بسیاری در راه تحقق آن قربانی و نابود می شوند.
چزهایی چون نامیرایی, جوانی, خوشی بیپایان, نبود هیچگونه رنج و بود همهگونه آسایش و داشتن
آسودگی جاودانه همگی در همین جهان با همین ابزارها شدنی هستند, ولی تنها و تنها زمانی به آنها دستمیابیم که
دست از خودفریفی برداشته باشیم و باورهای کودکانه را دورافکنده باشیم و بکوشیم هوش و خرد امان را در این راه بکار ببندیم.
سیلی نقد به از حلوای نسیه
طبق بعضی از آمارها تاکنون هشتاد و خورده ای میلیارد انسان روی زمین آمده و مرده اند و معلوم نیست چند ده یا چند صد میلیارد نفر دیگر باید بیایند و بروند تا چنین فانتزی احتمالی قابلیت تحقق پیدا کند، تازه بعد از محقق شدن اول مشکل و دردسر است.
و در هر صورت حداقل برای من و شما آبی از این آتش احتمالی گرم نخواهد شد.
ستیز من هم با خداباوری از همینرو است, نیروی پندار و انگار مردم را میافسُراند و در زندگی بجای اینکه دنبال راهکار کاربردین
باشند که نمونهوار چنگار را نابود کنند, میروند به ضریح آقا نالان و گریان آویزان میشوند که ما را شفا* بده!
* و ای کاش یکی براستی شفا بدهد!
از این زاویه که شما نگاه می کنید حق با شماست
اما آیا واقعا دین چنین خواسته ای از مردمان دارد؟
آیا دین به مردمان می گوید که دست از کار و تلاش و کوشش برداشته و تنها دست به سوی آسمان و دامان این و آن دراز کنند؟
از طرف دیگر به طور مطلق دست از آسمان شستن و همچون خر عصاری تمام عمر به دور خود گشتن و
همچون گاو زمین را شخم زدن چه نتیجه و حاصلی جز در انتها مردن دارد؟
جدای اینها کسیکه اینجا دربارهیِ جهانهایِ مجازی و آماسش کیهان سخن میراند بروشنی یک سر و گردن از مسلمانی که کورکورانه میباورد بالاتر است.
هموند کوشا هم اینجا هوش بالایی از خود اشان نمایاندهاند و من گرفتاری راستین ایشان را نه در فرنودین بودن و نبودن
جایگاه خداناباوران, که در ترس ژرف از نیستی و نابودی همچون هرکس دیگر میبینم; جاییکه دین با دروغهایِ بهشت و زندگی جاودان آنها را سرمیپوشاند.
من از ابن سینا آموخته ام که هر نوع ادعایی که ظاهری معقول دارد و باطل بودن آن به صورت آشکار روشن نیست را هر چند دلیل محکمی بر آن نداشته باشم، به صرف اینکه با خواسته های نفسانی ام سازگاری ندارد را رد نکنم.
اگر شما هم اگر از موضع یک خداناباور متعصب به این کشف جدید نگاه نکنید به روشنی از هماهنگی آن با مدعای هزار اندی سال قبل قرآن متعجب خواهید شد.
Mehrbod
03-26-2014, 02:24 PM
چرا که نه ؟
اگر فرض را بر این بگیریم که کدها را اینگونه نوشته اند چه توجیهی برای عمل کردن بر خلاف آنها وجود دارد؟
البته دولا راست شدن و حال و هول تنها جزء ناچیزی از قصه و ماجراست.
به یاد سرور مزدک, اگر خالهیِ من هم چیز داشت دایی من میشد ((:
من هم مکرر گفتم که منظور زمانی که کدها جهت پردازش نیاز دارند نیست بلکه مقصود عین زمانی است که روی صفحه نمایش توهم می کنیم؛ این زمان در بین کدها وجود ندارد و لحاظ نشده است.
با بازگویی هزاربارهیِ سخنی بیمعنی هم چیزی بدست نمیاید:
- "مقصود عین زمانی است که روی صفحهیِ نمایش توهم میکنیم"
چه چیزی را توهم میکنیم؟
چرا شایسته نیست؟
ما برای عبور دادن تکه ای چرم و هوا (توپ) از روی خط یک چارچوب (دروازه) توسط یک انسان معمولی حاضریم دقایقی روی پا ایستاده و او را با کف و جیغ و هورا تشویق و تکریم کنیم و کفش و توپ طلا نصیبش کنیم حال چنین ساختگاری که بی نهایت عظمت و شکوه ساخته به گونه ای که توجه به هر جزء آن عقل و هوش از سر انسان می برد، شایسته تکریم و تعظیم نیست؟
خیر, اینکه شما از ترس دوزخ و به امید بهشت — که کُدهایی باشند که ساختگارهایِ ما نوشته اند ((: —
میخواهید آنان؟ را بپرستید بیشتر به درونمایهیِ یک داستان آبکی دانشیک-پندارین میخورد و بس!
فرامادی بودن این صانع کاملا طبیعی است و نقص برای او محسوب نمی شود همانطور که سازنده یک برنامه مجازی لزوما نباید خودش مجازی باشد و می بینیم که نیست و
مشکلی هم پیش نیامده که هیچ
در این دو دهه اخیر دنیای ما را به دنیای دیگری تبدیل کرده است.
خیر باز هم هوش نکردید, جهان مجازی رایانهاین ما فرامادی نیست, بسیار هم مادی است و پیرویِ قانونهایِ مادی است.
ساختگارهایِ ما هم پس فرامادی نیستند و مانند این میماند که هوشوارههایِ دستساختِ مجازی ما بنشینند ما
را بپرستند که کُد آنها را پس از shut down به بهشت بفرستیم.
از آن خندهدارتر که این ساختگارهای کودن جهان برداشتهاند قران و پیغمبر هم فرستادهاند که
در آن قران آیه برای ممّد هم نازل شده که چند تا زن بگاید و چجوری بیشتر در این جهان حال و هول کند!
شما هم اگر با این پادستیزهایِ مغزسپوز دشواری ندارید نداشته باشید, من برای خوانندگان هم مینویسم! (:
بحث تنها در مقایسه دنیای مجازی و واقعی است نه اینکه بر دنیای مجازی قوانین دیگری غیر از قوانین دنیای مادی حاکم باشد
حرکت یک توپ از نقطه ای به نقطه دیگر در خارج از دنیای مجازی لوازمی دارد که به هیچ وجه با لوازم حرکت همان توپ در همان فاصله در دنیای مجازی، قابل مقایسه نیست
باز هم خود اتان را گیجاندید. بکوشید سخن ساده را بگیرید: جهانهایِ مجازی فرامادی
نیستند, بر پایهیِ قانونهایِ مادی و در دامنهیِ مرزمندیهایِ مادی ساخته و پرداخته میشوند.
آفریدگار ≠ ساختگار
در بالا توضیح داده شد، اگر جهت رساندن به قول شما این باشندگان به مرحله ای که قادر به باز تولید موجوداتی شبیه خود باشند لازم باشد فرمول خاصی (پرستش) اجرا شود چرا اجرای این فرمول باید کودنانه باشد؟
نمیدانم, شاید آن بخش آن که فرمول را ١٤٠٠ سال پیش به زبان عربیک در بیابان به ممد چوپون دادهاند بجای اینکه مانند "آدم" به همه بگویند؟
یا اینکه در فرمول در بخش افمارش ارث دختر و پسر این ساختگارهای کودن ما که کسر و برخ نمیدانستهاند را ناجور سوتی دادهاند؟ خودتان از میان اینها بردارید (:
والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات، اگر توان دارید ثابت کنید اینگونه نیست تا من همه حق را یکجا به شما بدهم.
به ملانصرالدین هم گفتند مرکز زمین کجاست, یک چوب در زمین فروکرد و گفت: همینجا.
گفتند: اِ اینکه نمیشود ثابت کن!
گفت: شما ثابت کنید نیست :4:
طبق فرض من، شما و دیگران در جایگاهی نیستیم که با علم کردن گزاره فوق از خود سلب مسئولیت کنیم، کدها ما را احاطه کرده اند و هر کدی در صفحه نمایش بروز و جلوه خود را دارد و تره خرد کردن و نکردن تاثیری در عملکردشان نداشته بلکه همین تره خرد نکردن نیز کدی است که جلوه و نمایش خاص خود را دارد.
اینجا هم ساختگارهایِ کودنِ من باید یخهیِ خود اشان را بگیرند که کُدهایِ مرا جوری نوشتهاند که برای آنها تره خورد نمیکنم (:
بله با این توهم هم می توان اندکی خوش بود
فرق به قول شما دروغ های کتابهای آسمانی (که البته هیچ دلیلی بر دروغ بودن آنها نداشته و تنها تکیه بر ظن و گمان دارید) و این توهمی که بیان کردید این است که نتیجه گزاره های کتابهای آسمانی در صورت درست بودن و محقق شدن نصیب شخص من و شما و دیگران می شود اما نتیجه این توهم موقت شامل حال یک موجود کلی به نام انسانیت شده و تک تک انسانها (در خوشبینانه ترین حالت) بهره ای موقت و محدود می برند و صد البته انسانهای بسیاری در راه تحقق آن قربانی و نابود می شوند.
= خودفریبی.
سیلی نقد به از حلوای نسیه
بهشت و حوری وعده داده آنگاه سیلی نقد است, جهان راستین و دارو و درمان پزشکی و مهندسی ژنتیک حلوای نسیه؟
طبق بعضی از آمارها تاکنون هشتاد و خورده ای میلیارد انسان روی زمین آمده و مرده اند و معلوم نیست چند ده یا چند صد میلیارد نفر دیگر باید بیایند و بروند تا چنین فانتزی احتمالی قابلیت تحقق پیدا کند، تازه بعد از محقق شدن اول مشکل و دردسر است.
و در هر صورت حداقل برای من و شما آبی از این آتش احتمالی گرم نخواهد شد.
پس بکوشید این کودنی فراگیر خداباوران را بهتر و بهینهترین بپالایید که زودتر بشود و به من و شما هم برسد!
پارسیگر
Mehrbod
03-26-2014, 02:28 PM
[SIZE=3]من از ابن سینا آموخته ام که هر نوع ادعایی که ظاهری معقول دارد و باطل بودن آن به صورت آشکار روشن نیست را هر چند دلیل محکمی بر آن نداشته باشم، به صرف اینکه با خواسته های نفسانی ام سازگاری ندارد را رد نکنم.
خسته نباشید, چیزهاییکه شما دارید میگویید یکی از یکی بیشتر با خواستههایِ خود اتان سازگاری و همسازگاری دارند.
ما هستیم که داریم اینجا میکوشیم در آن مغز خودفریب شما فروکنیم که بهشتی و حوریای در کار نیست و بجای آویزان شدن از
ضریح آقا بهتر و سودمندتر است دو تا نسک دانشیک بخوانید و خرد و فرنود را به کار ببندید بساکه در همین جهان پردیسی زمین بجای بهشتی آسمانی ساختیم.
پارسیگر
mosafer
03-26-2014, 05:47 PM
جدای اینها کسیکه اینجا دربارهیِ جهانهایِ مجازی و آماسش کیهان سخن میراند بروشنی یک سر و گردن از مسلمانی که کورکورانه میباورد بالاتر است.
بالاتر در دنیای مجازی؟
چه فایده ای دارد وقتی برخی از آنها جرات ندارند در دنیای واقعی سخن بگویند؟
Mehrbod
03-26-2014, 05:57 PM
بالاتر در دنیای مجازی؟
چه فایده ای دارد وقتی برخی از آنها جرات ندارند در دنیای واقعی سخن بگویند؟
آتش زیر خاکستر.
گسترش خردگرایی فرایندی زمانبر و یکزمان نارژگین است.
پارسیگر
mosafer
03-26-2014, 06:10 PM
آتش زیر خاکستر.
گسترش خردگرایی فرایندی زمانبر و یکزمان نارژگین است.
پارسیگر
گسترش خردگرایی ربط مستقیم به خداناباوری دارد؟
Mehrbod
03-26-2014, 06:16 PM
گسترش خردگرایی ربط مستقیم به خداناباوری دارد؟
١٠٠% در پیوند هستند.
نمیشود که شما از یکسو به ضریح آقا آویزان شوید و چشمداشت اینکه یکی آن بالا در آسمان
بجای شما اندیشیده و گرفتاریها و بدبختیهایِ این جهان را درست کند, از یکسو هم خود اتان را خردگرا بدانید.
شدت خردگرایی کس بسته به این است که چه اندازه و چه جاهایی در زندگی از خرد اش بهره بجوید. کسیکه هنگام بدبیاری و گرفتاری
و ناکامی بجای کاربرد خرد به خدا و افسانههایِ دل خوش کنک بهشت و از آن بدتر حوری و غلمان روی میاورد, در فرهود کسی نیست جز یک خردباخته.
پارسیگر
mosafer
03-26-2014, 06:36 PM
١٠٠% در پیوند هستند.
نمیشود که شما از یکسو به ضریح آقا آویزان شوید و چشمداشت اینکه یکی آن بالا در آسمان
بجای شما اندیشیده و گرفتاریها و بدبختیهایِ این جهان را درست کند, از یکسو هم خود اتان را خردگرا بدانید.
شدت خردگرایی کس بسته به این است که چه اندازه و چه جاهایی در زندگی از خرد اش بهره بجوید. کسیکه هنگام بدبیاری و گرفتاری
و ناکامی بجای کاربرد خرد به خدا و افسانههایِ دل خوش کنک بهشت و از آن بدتر حوری و غلمان روی میاورد, در فرهود کسی نیست جز یک خردباخته.
پارسیگر
این میزان اعتماد را شما عنوان میکنید همانگونه که مسلمانان آنرا برای خود و ایمانشان
انکس که اویزان ضریح میشود به وقت گرفتاری، بی شک خردباخته ست
البته من در مورد این نوع باور و ایمان سخنی نگفتم و صحبتم ربطی به دخیل شدن نداشت
خردی که باور مردمی را تحقیر میکند خرد آگاهی ست؟
برخی دوست دارند دل خوش شوند به باورهایی که حتی به آن فکر هم نکرده اند ولی عمیقا قبولش دارند
از نظر آنها همین دخیل بستن نوعی قانون جاذبه برای آنهاست و گاه بواقع آرامش را در آن میدانند
این اتش زیر خاکستر ِ شما نیز زیاد دوام ندارد چون اگر فردی پیدا شود که این تصورات شما را درهم بکوبد همانگونه که شما چنین کردید(شمای نوعی)افکار بدان سو حرکت خواهد کرد
اکثر ادمها دنبال لقمه ای اماده هستند تا فرو برند
دوستتر دارند بقیه بجای انها فکر کنند و اینان باورش کنند
چه انانی که مسلمانند چه انانی که نه،
اکثرا افکار دیگری را سرلوحه قرار داده اند و خود را به جریان اب میسپارند بدون انکه بخواهند تجسسی کنند
زبان هر که گیراتر باشد مغزشان به همان سو انان را فرمان میدهد
Mehrbod
03-26-2014, 06:59 PM
این میزان اعتماد را شما عنوان میکنید همانگونه که مسلمانان آنرا برای خود و ایمانشان
انکس که اویزان ضریح میشود به وقت گرفتاری، بی شک خردباخته ست
البته من در مورد این نوع باور و ایمان سخنی نگفتم و صحبتم ربطی به دخیل شدن نداشت
خردی که باور مردمی را تحقیر میکند خرد آگاهی ست؟
روشنگری = زدایش تاریکی
بخشی از خردگرایی همین است که شما باورهای کودنانه و خرافهمندانهیِ دیگران را بپالایید. اگر هرکس چشماش
را به روی تاریکیها و لغزشهایِ دیگران ببندد که دیگر چیزی از من و شما نمیماند, همگی گوسپندوار به سوی نیستی میرویم.
برخی دوست دارند دل خوش شوند به باورهایی که حتی به آن فکر هم نکرده اند ولی عمیقا قبولش دارند
از نظر آنها همین دخیل بستن نوعی قانون جاذبه برای آنهاست و گاه بواقع آرامش را در آن میدانند
به اینها میگویند آدمهایِ خویشکاری گُریز. کسیکه بجای بجای آوردن خویشکاریهای خود اش در این جهان که همانا کاربرد خرد و گسترش
آگاهی و یاریرسانی به خود و دیگران و برداشتن باری از روی دوش هومنی باشد, میاید آنجا به باورهایِ دروغین و دل خوش کنک و افیونآمیز
فرومیرود را باید بی هیچ گمانی به خود آورد. ما نمیتوانیم چون برخی دوست دارند خودبفریبند و در نادانی بزیوند آیندهیِ خود و نژاد امان را فدایِ این خوشیِ دروغین آنان کنیم.
این برای مسلمانان دوبرابر مِهندی دارد, چراکه این دسته نه تنها خودمیفریبند بساکه میکوشند دیگران
را هم به خودفریبی واداشته و آنها را هم گول بزنند و در این راه از آدمکشی و سربریدن هم رویگردان نیستند.
این اتش زیر خاکستر ِ شما نیز زیاد دوام ندارد چون اگر فردی پیدا شود که این تصورات شما را درهم بکوبد همانگونه که شما چنین کردید(شمای نوعی)افکار بدان سو حرکت خواهد کرد
اکثر ادمها دنبال لقمه ای اماده هستند تا فرو برند
دوستتر دارند بقیه بجای انها فکر کنند و اینان باورش کنند
چه انانی که مسلمانند چه انانی که نه،
اکثرا افکار دیگری را سرلوحه قرار داده اند و خود را به جریان اب میسپارند بدون انکه بخواهند تجسسی کنند
زبان هر که گیراتر باشد مغزشان به همان سو انان را فرمان میدهد
خردگرایی همین است که شما بجای پیروی از این آن پیرویِ خرد
و فرنود خود اتان باشید و تنها الگویِ درست زیستن است, نه یک دین و باور دیگر.
پارسیگر
به یاد سرور مزدک, اگر خالهیِ من هم چیز داشت دایی من میشد ((:
از ابتدا بحث بر اساس یک فرض آغاز و ادامه پیدا کرد.
"مقصود عین زمانی است که روی صفحهیِ نمایش توهم میکنیم"
چه چیزی را توهم میکنیم؟
حرکت توپ روی صفحه مانیتور را
خیر, اینکه شما از ترس دوزخ و به امید بهشت — که کُدهایی باشند که ساختگارهایِ ما نوشته اند ((: —
میخواهید آنان؟ را بپرستید بیشتر به درونمایهیِ یک داستان آبکی دانشیک-پندارین میخورد و بس!
روغن چراغ ریخته را نذر امامزاده کردن ضرری برای انسان ندارد !
خیر باز هم هوش نکردید, جهان مجازی رایانهاین ما فرامادی نیست, بسیار هم مادی است و پیرویِ قانونهایِ مادی است.
ساختگارهایِ ما هم پس فرامادی نیستند و مانند این میماند که هوشوارههایِ دستساختِ مجازی ما بنشینند ما
را بپرستند که کُد آنها را پس از shut down به بهشت بفرستیم.
این شمایید که در فهم خود را تخته کرده اید !
فرامجازی در برابر مجازی و
فرامادی در برابر مادی
فهم این موضوع به این سادگی اینقدر سخت است؟؟
از آن خندهدارتر که این ساختگارهای کودن جهان برداشتهاند قران و پیغمبر هم فرستادهاند که
در آن قران آیه برای ممّد هم نازل شده که چند تا زن بگاید و چجوری بیشتر در این جهان حال و هول کند!
شما هم اگر با این پادستیزهایِ مغزسپوز دشواری ندارید نداشته باشید, من برای خوانندگان هم مینویسم! (:
باز هم خود اتان را گیجاندید. بکوشید سخن ساده را بگیرید: جهانهایِ مجازی فرامادی
نیستند, بر پایهیِ قانونهایِ مادی و در دامنهیِ مرزمندیهایِ مادی ساخته و پرداخته میشوند.
آفریدگار ≠ ساختگار
نمیدانم, شاید آن بخش آن که فرمول را ١٤٠٠ سال پیش به زبان عربیک در بیابان به ممد چوپون دادهاند بجای اینکه مانند "آدم" به همه بگویند؟
یا اینکه در فرمول در بخش افمارش ارث دختر و پسر این ساختگارهای کودن ما که کسر و برخ نمیدانستهاند را ناجور سوتی دادهاند؟ خودتان از میان اینها بردارید (:
به ملانصرالدین هم گفتند مرکز زمین کجاست, یک چوب در زمین فروکرد و گفت: همینجا.
گفتند: اِ اینکه نمیشود ثابت کن!
گفت: شما ثابت کنید نیست :4:
اینجا هم ساختگارهایِ کودنِ من باید یخهیِ خود اشان را بگیرند که کُدهایِ مرا جوری نوشتهاند که برای آنها تره خورد نمیکنم (:
= خودفریبی.
بهشت و حوری وعده داده آنگاه سیلی نقد است, جهان راستین و دارو و درمان پزشکی و مهندسی ژنتیک حلوای نسیه؟
پس بکوشید این کودنی فراگیر خداباوران را بهتر و بهینهترین بپالایید که زودتر بشود و به من و شما هم برسد!
فکر کنم مطلب مورد نظر خود را منتقل کردم، آنکه باید بگیرد خواهد گرفت .
میکوشیم در آن مغز خودفریب شما فروکنیم که بهشتی و حوریای در کار نیست .
دلیل؟
mosafer
03-26-2014, 07:26 PM
روشنگری = زدایش تاریکی
بخشی از خردگرایی همین است که شما باورهای کودنانه و خرافهمندانهیِ دیگران را بپالایید. اگر هرکس چشماش
را به روی تاریکیها و لغزشهایِ دیگران ببندد که دیگر چیزی از من و شما نمیماند, همگی گوسپندوار به سوی نیستی میرویم.
به اینها میگویند آدمهایِ خویشکاری گُریز. کسیکه بجای بجای آوردن خویشکاریهای خود اش در این جهان که همانا کاربرد خرد و گسترش
آگاهی و یاریرسانی به خود و دیگران و برداشتن باری از روی دوش هومنی باشد, میاید آنجا به باورهایِ دروغین و دل خوش کنک و افیونآمیز
فرومیرود را باید بی هیچ گمانی به خود آورد. ما نمیتوانیم چون برخی دوست دارند خودبفریبند و در نادانی بزیوند آیندهیِ خود و نژاد امان را فدایِ این خوشیِ دروغین آنان کنیم.
این برای مسلمانان دوبرابر مِهندی دارد, چراکه این دسته نه تنها خودمیفریبند بساکه میکوشند دیگران
را هم به خودفریبی واداشته و آنها را هم گول بزنند و در این راه از آدمکشی و سربریدن هم رویگردان نیستند.
خردگرایی همین است که شما بجای پیروی از این آن پیرویِ خرد
و فرنود خود اتان باشید و تنها الگویِ درست زیستن است, نه یک دین و باور دیگر.
پارسیگر
ولی گاهی افرادی را نمیتوان آگاه کرد دوست دارند در جهل خود بمانند
شما نمیتوانید تمام این افراد را به خردگرایی سوق دهید
افرادی که نیازی نمیبینند از عقل خود استفاده کنند و منطق برای انها معنی ندارد چون اسیر سخنانی هستند که در اطراف انها منتشر شده و الگوی رفتاری و زندگی خود را همان قرار میدهند
این بین،تعداد افرادی که بدنبال حقیقت هستند به مراتب کمتر هست
خرد گرایی برای ان دسته از افرادی که خود بدان رسیده اند ارزش دارد نه افرادی که جا پای انها میگذارند چون کارشان فقط تقلید ست و ارزش اولیه را از دست میدهد حتی اگر بواقع حقیقت باشد،و اکثر افراد چنین هستند
Mehrbod
03-26-2014, 07:43 PM
ولی گاهی افرادی را نمیتوان آگاه کرد دوست دارند در جهل خود بمانند
شما نمیتوانید تمام این افراد را به خردگرایی سوق دهید
افرادی که نیازی نمیبینند از عقل خود استفاده کنند و منطق برای انها معنی ندارد چون اسیر سخنانی هستند که در اطراف انها منتشر شده و الگوی رفتاری و زندگی خود را همان قرار میدهند
این بین،تعداد افرادی که بدنبال حقیقت هستند به مراتب کمتر هست
خرد گرایی برای ان دسته از افرادی که خود بدان رسیده اند ارزش دارد نه افرادی که جا پای انها میگذارند چون کارشان فقط تقلید ست و ارزش اولیه را از دست میدهد حتی اگر بواقع حقیقت باشد،و اکثر افراد چنین هستند
بهترین پاسخ این را سرور خردمند مزدک دادهاند:
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
— مزدک بامداد
کوشش ما میتوانید جایگزینی تنها یک واژهیِ پارسی باشد, گسترش خردگرایی تنها برای یک تن دیگر باشد
یا هر کار خُرد و گام کوچک دیگر, در همهیِ اینها فرنود به ما میگوید بجای آه و ناله و نمیشود و شاید آنجور نشود و رویهمرفته
نومید کردن خود امان و دیگران بکوشیم تا همان اندازهای که میشود و در توان امان است واقعیت را به سود خود بدگرانیم.
پارسیگر
Mehrbod
03-26-2014, 07:54 PM
از ابتدا بحث بر اساس یک فرض آغاز و ادامه پیدا کرد.
هموند گرامی, خب من هم به شما گفتم, اگر بیانگارید این جهان مجازی است و ساختگارهایی فراتر از ما آنرا ساختهاند,
شما بجای گیر دادن به من نامسلمان بروید خر آنها را بگیرید که چرا کُدهایِ مهربد را جوری نوشتهاند که نمیخواهد آنها را بپرستد.
گناه من اینجا چیست که سرشت و کُد مرا بد نوشتهاند؟
حرکت توپ روی صفحه مانیتور را
و چرا این جنبش توپ از تیل a به تیل b روی نمایشگر را شما بیدرنگ میبینید؟
روشنه که این فرایندی زمانبر است, پردازشگر باید به پیکسلهایِ نمایشگر شما فرمان بدهد
که روشن یا خاموش بشوند و این فرایند بی هیچ گمانی زمان میبرد. مغز شما برای دریافت اینکه
پیکسلهایِ نمایندهیِ توپ روشن شدهاند باز به پردازش مینیازد و رویهمرفته همهیِ اینها پس از اندکی درنگ دریافت میشوند.
روغن چراغ ریخته را نذر امامزاده کردن ضرری برای انسان ندارد !
چرا, دارد!
هر انرژی و کارمایهای اندازه دارد. زبانزد زیبای پارسی میگوید: چراغی که به خانه رواست, به مسجد حرام است.
خردگرا هم اندک انرژی و کارمایهای که دارد را باید در راه خرد و فرنود هزینه کند, نه در راه خودفریبی و آویزان شدن از ضریح آقا!
این شمایید که در فهم خود را تخته کرده اید !
فرامجازی در برابر مجازی و
فرامادی در برابر مادی
فهم این موضوع به این سادگی اینقدر سخت است؟؟
خیر, قانونهایِ جهان مجازی از آسمان که نیامدهاند و شما نمیتوانید چیزی بر پاد و در ستیز با قانونهایِ این جهان بسازید, هتّا اگر مجازی باشد.
به زبان دیگر, سرچشمهیِ همه چیز هتّا جهانهایِ مجازی ساختهیِ ما به ماده میرسند: آیا منشا تمامی مفاهیم از ماده است؟ - برگ 3 (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D9%85%D9%86%D8%B4%D8%A7-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%85%D9%81%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F-161/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-3.html)
پارسیگر
Mehrbod
03-26-2014, 07:59 PM
میکوشیم در آن مغز خودفریب شما فروکنیم که بهشتی و حوریای در کار نیست .
دلیل؟
نبود چیزی دلیل و گواه نمیخواهد, بود هر چیزی است که به گواه مینیازد.
تا زمانیکه گواهی بر بود بهشت و حوری و غلمان دیده نشده و چیزی بجز چند تا کاغذ پاره و پوسیده به زبان عربیک که یک مشت ورد و
اوراد و سخنان همستیز در آن باشد در دست نبود, باور به آنها گرچه خوشایند و زیبا و دل خوش کنم باشد, ولی بدبختانه خودفریبیای بیشتر نخواهد بود.
شما هم که این اندازه در پی سیلی نقد بجای حلوای نسیه هستید دیگر این را باید بگیرید!
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کآواز دهل شنیدن از دور خوش است
— فرزانه خیام
پارسیگر
نبود چیزی دلیل و گواه نمیخواهد, بود هر چیزی است که به گواه مینیازد.
تا زمانیکه گواهی بر بود بهشت و حوری و غلمان دیده نشده و چیزی بجز چند تا کاغذ پاره و پوسیده به زبان عربیک که یک مشت ورد و
اوراد و سخنان همستیز در آن باشد در دست نبود, باور به آنها گرچه خوشایند و زیبا و دل خوش کنم باشد, ولی بدبختانه خودفریبیای بیشتر نخواهد بود.
شما هم که این اندازه در پی سیلی نقد بجای حلوای نسیه هستید دیگر این را باید بگیرید!
بین حکم قطعی به بود یا نبود چیزی و ادعای اینکه دلیل بر آن وجود ندارد و یا دلائل موجود ناکافی است، فاصله بسیاری است.
شما مدعی هستید که قطعا بهشتی در کار نیست این قضیه در حکم یک قضیه اثباتی است و به طور طبیعی نیازمند دلیل لذا
ادعای فوق جهت شانه خالی کردن از اقامه دلیل کارساز نیست.
Parastesh
03-26-2014, 08:42 PM
گسترش خردگرایی ربط مستقیم به خداناباوری دارد؟
خرد گرایی یک دیدگاه معرف شناختی است
که پدران آن ارسطو افلاطون و اسپونزا و کانت
و دکارت و لایبنیتز بوده اند که همه یا خدا باور
بودند یا ذهن را به عنوان یک جوهر غیر مادی پذیرفته
بودند .
در مقابل ِ خرد گرایی تجربه گرایی قرار دارد .
میتوان یک خداباور تجربه گرا و خرد گرا بود
همچنین خدا ناباور تجربه گرا و خرد گرا . این
دو هیچ ستیزی با هم ندارند اما در فلسفه
و معرفت شناختی در مقابل هم تعریف
میشوند .مثلا میتوان پوپر را در زمره میانه
روی این جریان ها قرار داد که یک ندانم گرا
بود و خرد گرایی انتقادی را مطرح کرد .
Parastesh
03-26-2014, 08:54 PM
ولی گاهی افرادی را نمیتوان آگاه کرد دوست دارند در جهل خود بمانند
شما نمیتوانید تمام این افراد را به خردگرایی سوق دهید
افرادی که نیازی نمیبینند از عقل خود استفاده کنند و منطق برای انها معنی ندارد چون اسیر سخنانی هستند که در اطراف انها منتشر شده و الگوی رفتاری و زندگی خود را همان قرار میدهند
این بین،تعداد افرادی که بدنبال حقیقت هستند به مراتب کمتر هست
خرد گرایی برای ان دسته از افرادی که خود بدان رسیده اند ارزش دارد نه افرادی که جا پای انها میگذارند چون کارشان فقط تقلید ست و ارزش اولیه را از دست میدهد حتی اگر بواقع حقیقت باشد،و اکثر افراد چنین هستند
من نمیدانم این خداباوران که مدام برهان خدا شناسی
اقامه میکنند چطور نیازی نمیبینند از عقل و منطق خود
استفاده کنند !
کمی در مورد چیزهایی که میفرمایید تفکر و تعقل نمایید .
Mehrbod
03-26-2014, 09:56 PM
بین حکم قطعی به بود یا نبود چیزی و ادعای اینکه دلیل بر آن وجود ندارد و یا دلائل موجود ناکافی است، فاصله بسیاری است.
شما مدعی هستید که قطعا بهشتی در کار نیست این قضیه در حکم یک قضیه اثباتی است و به طور طبیعی نیازمند دلیل لذا
ادعای فوق جهت شانه خالی کردن از اقامه دلیل کارساز نیست.
خیر, در منطق بار اثبات ادعا بر دوش مدعی است. این شما هستید که میداوید بهشت و حوری هست.
به ملانصرالدین هم گفتند مرکز زمین کجاست, یک چوب در زمین فروکرد و گفت: همینجا.
گفتند: اِ اینکه نمیشود ثابت کن!
گفت: شما ثابت کنید نیست :4:
شاید یکی هم فردا داوید اژدهای هفت سر هست. اکنون که چه, ما باید برویم سرتاسر گیتی و جهان را بکاویم و به آقا ثابت کنیم که نه, نیست؟
پس میبینیم شما باز دارید در راستایِ رسیدن به حوریِ وعده داده شده قانونهایِ خرد و فرنودسار را لامیپوشانید (= خودفریبی).
پارسیگر
mosafer
03-26-2014, 09:56 PM
من نمیدانم این خداباوران که مدام برهان خدا شناسی
اقامه میکنند چطور نیازی نمیبینند از عقل و منطق خود
استفاده کنند !
کمی در مورد چیزهایی که میفرمایید تفکر و تعقل نمایید .
شاید به این خاطر ست : افرادی که برهان خداشناسی(یا هر برهان دیگر) از انان اموخته اند ازنظرشان ادمهای معتبری هستند و چون انها ان پدیده را پذیرفته اند اینان نیز میپذیرندو منتشرش میکنند بی انکه حتی خود به عمق مطلب پی ببرندو حتی بتوانند از سخنان خود دفاع کنند
+
مگر شما چنین کردید؟
Mehrbod
03-27-2014, 07:20 PM
خرد گرایی یک دیدگاه معرف شناختی است
که پدران آن ارسطو افلاطون و اسپونزا و کانت
و دکارت و لایبنیتز بوده اند که همه یا خدا باور
بودند یا ذهن را به عنوان یک جوهر غیر مادی پذیرفته
بودند .
در مقابل ِ خرد گرایی تجربه گرایی قرار دارد .
میتوان یک خداباور تجربه گرا و خرد گرا بود
همچنین خدا ناباور تجربه گرا و خرد گرا . این
دو هیچ ستیزی با هم ندارند اما در فلسفه
و معرفت شناختی در مقابل هم تعریف
میشوند .مثلا میتوان پوپر را در زمره میانه
روی این جریان ها قرار داد که یک ندانم گرا
بود و خرد گرایی انتقادی را مطرح کرد .
این نگرش چند هزارهای کهنه نیست؟
فلسفه نیز همچون دیگر دانشها فرگشته و دگریسته, یک زمانی به کسیکه جدول ضرب میدانست هم مزدائیگر میگفتند, امروز ولی ریاضیدان کس دیگریست.
نگرش آروینگرایی و خردگرایی نیز امروز یک کاسه شدهاند, چرا که هر چه باشد خرد خود اش
از آروین برخاسته و تنها در همان شناختشناسی برای ما راه شناخت جهان هستی را تندا میبخشد.
پارسیگر
هموند گرامی, خب من هم به شما گفتم, اگر بیانگارید این جهان مجازی است و ساختگارهایی فراتر از ما آنرا ساختهاند,
شما بجای گیر دادن به من نامسلمان بروید خر آنها را بگیرید که چرا کُدهایِ مهربد را جوری نوشتهاند که نمیخواهد آنها را بپرستد.
گناه من اینجا چیست که سرشت و کُد مرا بد نوشتهاند؟
اینجا فارقی نیز موجود است؛ اختیار.
و چرا این جنبش توپ از تیل a به تیل b روی نمایشگر را شما بیدرنگ میبینید؟
روشنه که این فرایندی زمانبر است, پردازشگر باید به پیکسلهایِ نمایشگر شما فرمان بدهد
که روشن یا خاموش بشوند و این فرایند بی هیچ گمانی زمان میبرد. مغز شما برای دریافت اینکه
پیکسلهایِ نمایندهیِ توپ روشن شدهاند باز به پردازش مینیازد و رویهمرفته همهیِ اینها پس از اندکی درنگ دریافت میشوند.
برای فهم بهتر و ساده تر این موضوع فاصله دو نقطه ثابت در دو سمت صفحه را در نظر بگیرید، این فاصله در بین کدها موجود نیست.
همینطور است مثلا فاصله بین زمین و مریخ در دنیای واقعی
چرا, دارد!
هر انرژی و کارمایهای اندازه دارد. زبانزد زیبای پارسی میگوید: چراغی که به خانه رواست, به مسجد حرام است.
خردگرا هم اندک انرژی و کارمایهای که دارد را باید در راه خرد و فرنود هزینه کند, نه در راه خودفریبی و آویزان شدن از ضریح آقا!
خدا عددی است که به صفرهای هستی اعتبار می بخشد، البته شما مختارید خود را بفریبید و این صفرهای مطلق را عدد معتبر بینگارید و چند صباحی در آغوش آنها توهم اعتبار کرده و خوش باشید.
خیر, قانونهایِ جهان مجازی از آسمان که نیامدهاند و شما نمیتوانید چیزی بر پاد و در ستیز با قانونهایِ این جهان بسازید, هتّا اگر مجازی باشد.
به زبان دیگر, سرچشمهیِ همه چیز هتّا جهانهایِ مجازی ساختهیِ ما به ماده میرسند: آیا منشا تمامی مفاهیم از ماده است؟ - برگ 3 (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D9%85%D9%86%D8%B4%D8%A7-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%85%D9%81%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F-161/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-3.html)
اوایل انقلاب در زمان دولت موقت هیئتی از کشورهای عربی به ایران آمده بودند، روی جلد یکی از مجلات کاریکاتور آن زمان عکس ملاقات این هیئت و مقامات ایران را کشیده بود و از قول عربها نوشته بود:
_ ما هست عرب !
و از قول مقامات ایران:
_ ما هست از بیخ عرب !
فکر کنم شما هم از بیخ عرب ! باشید
لذا از تحلیل یک مثال ساده که به طور طبیعی ممکن از جهات متعدد با اصل موضوع ارتباطی نداشته باشد، عاجز هستید.
خیر, در منطق بار اثبات ادعا بر دوش مدعی است. این شما هستید که میداوید بهشت و حوری هست.
برای ما صرف احتمال وجود با توجه به قرائن موجود کافی است.
اما برای شما یک دلیل محکم و استوار بر عدم لازم است؛ برهان اسکاتی دفع ضرر محتمل (به قول شما پاسگال قمار باز)
شاید یکی هم فردا داوید اژدهای هفت سر هست. اکنون که چه, ما باید برویم سرتاسر گیتی و جهان را بکاویم و به آقا ثابت کنیم که نه, نیست؟
پس میبینیم شما باز دارید در راستایِ رسیدن به حوریِ وعده داده شده قانونهایِ خرد و فرنودسار را لامیپوشانید (= خودفریبی).
این شمایید که با این مثال های مسخره و بی ارتباط با موضوع خود را می فریبید، وجود دنیایی دیگر هیچ تناقضی با عقل و منطق و قوانین دنیای ماده ندارد؛ هستی موجود آنقدر با شکوه و عظمت است که جایی برای انکار دنیایی دیگر با قوانینی کمی متفاوتر باقی نمی گذارد.
ادامه از جستار الهام چرخنده
(http://www.daftarche.com/%DA%86%D9%87%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-16/%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7%D9%85-%DA%86%D8%B1%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%87-1548/برگه-5.html#post70346)اگر همه جستار را مطالعه کرده باشید در آنجا تاکید چندانی روی وجود و عدم وجود موجودی به نام خدا نداشتم
شاید خلاصه آن جستار را بتوان چنین خلاصه کرد که
آنچه ما در جهان مادی خودمان شاهدیم واقعیتی وراء آن وجود نداشته و صرفا مجعولاتی از طرف یک جاعل است
در قرآن آمده که : و من الماء جعلنا کل شیئ حی ، و از آب هر چیزی را زنده قرار دادیم
آنچه در این قضیه مهم است خاصیت آب نیست بلکه مهم جعل خاصیت برای آب است یعنی می شد این جعل مثلا روی جیوه می رفت و
حیات و زندگی همه موجودات وابسته به وجود جیوه می شد؛ سایر پدیده ها و قوانین طبیعت نیز این گونه اند؛ کما اینکه اصل هستی مورد درک به بزرگی
ده به توان پنجاه در کسر زمان ده به توان منفی سی و پنج ثانیه در حقیقت جعل شده است با در نظر گرفتن این واقعیت
شاید بتوان ادعا کرد که ما هم اکنون نیز در ماوراء ماده زندگی می کنیم چرا که اصلا ماده ای (با مشخصاتی که ما می شناسیم) وجود ندارد!
نظریه های ریسمان (http://www.tonelehasti.blogsky.com/1391/08/07/post-5/) و جهان های موازی (http://www.hupaa.com/20000000000003546/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B2%DB%8C)نیز می تواند با این موضوع در ارتباط باشد.
"بسم الله الرحمن الرحیم
.. ﻳُﻮﺻِﻴﻜُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻓِﻲ ﺃَﻭْﻟَﺎﺩِﻛُﻢْ ۖ ﻟِﻠﺬَّﻛَﺮِ ﻣِﺜْﻞُ ﺣَﻆِّ ﺍﻟْﺄُﻧْﺜَﻴَﻴْﻦِ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻛُﻦَّ ﻧِﺴَﺎﺀً ﻓَﻮْﻕَ ﺍﺛْﻨَﺘَﻴْﻦِ ﻓَﻠَﻬُﻦَّ ﺛُﻠُﺜَﺎ ﻣَﺎ ﺗَﺮَﻙَ ۖ ﻭَﺇِﻥْ ﻛَﺎﻧَﺖْ ﻭَﺍﺣِﺪَﺓً ﻓَﻠَﻬَﺎ ﺍﻟﻨِّﺼْﻒُ ۚ ﻭَﻟِﺄَﺑَﻮَﻳْﻪِ ﻟِﻜُﻞِّ ﻭَﺍﺣِﺪٍ ﻣِﻨْﻬُﻤَﺎ ﺍﻟﺴُّﺪُﺱُ ﻣِﻤَّﺎ ﺗَﺮَﻙَ ﺇِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﻟَﻪُ ﻭَﻟَﺪٌ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦْ ﻟَﻪُ ﻭَﻟَﺪٌ ﻭَﻭَﺭِﺛَﻪُ ﺃَﺑَﻮَﺍﻩُ ﻓَﻠِﺄُﻣِّﻪِ ﺍﻟﺜُّﻠُﺚُ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﻟَﻪُ ﺇِﺧْﻮَﺓٌ ﻓَﻠِﺄُﻣِّﻪِ ﺍﻟﺴُّﺪُﺱُ ۚ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﻭَﺻِﻴَّﺔٍ ﻳُﻮﺻِﻲ ﺑِﻬَﺎ ﺃَﻭْ ﺩَﻳْﻦٍ ۗ ﺁﺑَﺎﺅُﻛُﻢْ ﻭَﺃَﺑْﻨَﺎﺅُﻛُﻢْ ﻟَﺎ ﺗَﺪْﺭُﻭﻥَ ﺃَﻳُّﻬُﻢْ ﺃَﻗْﺮَﺏُ ﻟَﻜُﻢْ ﻧَﻔْﻌًﺎ ۚ ﻓَﺮِﻳﻀَﺔً ﻣِﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ۗ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻛَﺎﻥَ ﻋَﻠِﻴﻤًﺎ ﺣَﻜِﻴﻤًﺎ 11 ﻭَﻟَﻜُﻢْ ﻧِﺼْﻒُ ﻣَﺎ ﺗَﺮَﻙَ ﺃَﺯْﻭَﺍﺟُﻜُﻢْ ﺇِﻥْ ﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦْ ﻟَﻬُﻦَّ ﻭَﻟَﺪٌ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﻟَﻬُﻦَّ ﻭَﻟَﺪٌ ﻓَﻠَﻜُﻢُ ﺍﻟﺮُّﺑُﻊُ ﻣِﻤَّﺎ ﺗَﺮَﻛْﻦَ ۚ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﻭَﺻِﻴَّﺔٍ ﻳُﻮﺻِﻴﻦَ ﺑِﻬَﺎ ﺃَﻭْ ﺩَﻳْﻦٍ ۚ ﻭَﻟَﻬُﻦَّ ﺍﻟﺮُّﺑُﻊُ ﻣِﻤَّﺎ ﺗَﺮَﻛْﺘُﻢْ ﺇِﻥْ ﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦْ ﻟَﻜُﻢْ ﻭَﻟَﺪٌ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﻟَﻜُﻢْ ﻭَﻟَﺪٌ ﻓَﻠَﻬُﻦَّ ﺍﻟﺜُّﻤُﻦُ ﻣِﻤَّﺎ ﺗَﺮَﻛْﺘُﻢْ ۚ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﻭَﺻِﻴَّﺔٍ ﺗُﻮﺻُﻮﻥَ ﺑِﻬَﺎ ﺃَﻭْ ﺩَﻳْﻦٍ ۗ ﻭَﺇِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﺭَﺟُﻞٌ ﻳُﻮﺭَﺙُ ﻛَﻠَﺎﻟَﺔً ﺃَﻭِ ﺍﻣْﺮَﺃَﺓٌ ﻭَﻟَﻪُ ﺃَﺥٌ ﺃَﻭْ ﺃُﺧْﺖٌ ﻓَﻠِﻜُﻞِّ ﻭَﺍﺣِﺪٍ ﻣِﻨْﻬُﻤَﺎ ﺍﻟﺴُّﺪُﺱُ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﺃَﻛْﺜَﺮَ ﻣِﻦْ ﺫَٰﻟِﻚَ ﻓَﻬُﻢْ ﺷُﺮَﻛَﺎﺀُ ﻓِﻲ ﺍﻟﺜُّﻠُﺚِ ۚ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﻭَﺻِﻴَّﺔٍ ﻳُﻮﺻَﻰٰ ﺑِﻬَﺎ ﺃَﻭْ ﺩَﻳْﻦٍ ﻏَﻴْﺮَ ﻣُﻀَﺎﺭٍّ ۚ ﻭَﺻِﻴَّﺔً ﻣِﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ۗ ﻭَﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠِﻴﻢٌ ﺣَﻠِﻴﻢٌ 12 ﺍﻟﻨﺴﺎﺀ .."
"به شناسه خداوند مهرگستر خیلی مهربان
..فرمان میسپاردتان خداوند در زاده هاتان برا نر نمونهء بهرمندیُ دو ماده ،باز اگرند آنها زنی سری دوتاهایی باز تاشان دوسومی چه رهاشد ، هم اگرِ یکی زنی باز تاش نیم،هم برا پدرمادرهاش برا هر یکی از دوتاشان یک ششم از چه رهاشد اگر بود تاش زاده ای ، باز اگر نبوده میباشد تاش زاده ایُ بجامانده گیردَش پدرمادرش باز برا مادرش یک سوم، باز اگر بود تاش برادرخواهرهایی باز برا مادرش یک ششم ، از چندی فرمان سپاریده ای فرمان سپاریده میشوید بِهِش یا آیینی »بده بستانی» ،پدرمادرهاتان یا فرزندهاتان نه درمییابید کدامشان نزدیکتری تاتان سودی، بایسته ای از خداوند اگرِ خداوند بود خیلی دانایی فرمانرانی ١١ هم تاتان مردها نیمی چه رهاکرد جفتهاتان اگر نبوده میباشد تاشان زاده ای ، باز اگر بود تاشان زاده ای باز تاتان یک چهارم از چه رهاکردند از چندی فرمان سپاریده ای فرمان میسپارند بِهِش یا آیینی»بده بستانی« ، هم تاشان یک چهارم از چه رهاکردید اگر نبود میباشد تاتان زاده ای، باز اگر بود تاتان زاده ای باز تاشان یک هشتم از چه رهاکردید از چندی فرمان سپاریده ای فرمان میسپارید بِهِش یا آیینی»بده بستانی«، هم اگر بود مردی بجامانده گیردش گرانشده تنبلهایی یا زنیُ تاش برادری یا خواهری باز برا هر یکی ازِشان یک ششم ، باز اگر آنها فراوانتری باز آنها همبازهایی در یک سوم، از چندی فرمان سپاریده ای فرمان سپرده میشود بِهِش یا آیینی»بده بستانی« بیگانهء آسیبرسانی،فرمان سپاریده ای از خداوندُ خداوند خیلی دانایی بردباری ١٢ زن.. "
نمیدانم, شاید آن بخش آن که فرمول را ١٤٠٠ سال پیش به زبان عربیک در بیابان به ممد چوپون دادهاند بجای اینکه مانند "آدم" به همه بگویند؟
یا اینکه در فرمول در بخش افمارش ارث دختر و پسر این ساختگارهای کودن ما که کسر و برخ نمیدانستهاند را ناجور سوتی دادهاند؟ خودتان از میان اینها بردارید (:
ببینید شما چون به زبان گویای عربی آشنا نیستید ،شاید چنین گویید که از کمکاری خودتانست،
عربی زمانی که •أل• به واژه ای افزاییم میشود شناخته شده معرفه جورِ•ألنصف•،،میشود •نیم• ولی زمانی که بی •أل• آید نمیرساند که همان باشد که نزدیکش یا خودش میشود جورِ •نصف•،،میشود•نیمی• میرساند که اگر چیز خواسته مان »53درصد»یا »46درصد» شد گردش میکنیم به نیم،
پس در دونشانه آیه بالایی اگر ببینیم »ثلثا» بی •أل•آمد، »نصف» یکبار با •أل• هم بارِ دگر بی آن آمد، ،، ،
خداوندا تو دانایی مرا اگر روزی به نادانی گفته ای نابجا گفتم ببخشُ جورِ ناباورها کوته اندیش مسازُ برپاساز پیوست نماز دار
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.