PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فریب دادن برای رابطهء جنسی



folaani
12-03-2013, 12:44 PM
آیا فریب دادن طرف مقابل برای اینکه به سمت ما جلب شود و سرانجام از او کام جنسی بگیریم، کار درستی است؟

من طور کلی از فریب دادن خوشم نمی آید.
منظورم فریب بخاطر منافع شخصی خودم است.

کار زیبایی نیست که یک موجود دیگر را فریب دهیم.
بخصوص یک موجود بی آزار و ضعیف تر را.
و کام خویش از او بگیریم.
و بدتر اینکه در نهایت رهایش کنیم یا احساس تعهد چندانی نسبت به آن موجود نداشته باشیم.

اینطور فریب دادن مثلا یعنی اینکه کاری کنیم که او فکر کند ما چیزی هستیم که واقعا نیستیم. کاری کنیم که بیش از حدی که واقعا ارزشش را دارد و عاقلانه و میل طبیعی خودش است، نسبت به عمل جنسی مشتاق شود.

شاید شبیه فروشنده ای باشد که برای فروش کالایش تبلیغات میکند.
و بگوییم اشکالی ندارد.
ولی تبلیغات و تجارت هم حدی و اصول اخلاقی و ارزش محدودی مگر ندارد؟
آیا این درست است که یک کالا را با تبلیغات و ترفندهای روانی و فریب مردم به قیمتی بسیار بیش از آنچه واقعا ارزش دارد به مردم بفروشیم؟
آیا آدمی نباید خودش را جای دیگران بگذارد؟
آیا ما دوست داریم کس دیگری با ما همین کار را بکند؟
آیا احساس حماقت، تحقیر، و خشم نخواهیم کرد؟
اگر دیگران هیچوقت نفهمند، خودمان که میدانیم، میفهمیم، که آنها را فریب داده ایم.
من از این کارها خوشم نمی آید. این استثمار است!
آدمی از هرچیزی که استفاده میکند و کام میگیرد، باید برای آن ارزش و احترامی قائل باشد، و در قبال آن تاحد امکان و توانش احساس تعهد داشته باشد.
این یک احساس درونی است.
نمیدانم شاید دلیل عقلایی نداشته باشد.
ولی حداقل درمورد موجوداتی که هویت و شعور و احساس دارند، فکر میکنم باید اینطور رفتار کرد.
براستی شعور چیست؟
اینکه موجودی میفهمد که با او چه میکنیم.
اینکه به ما اعتماد میکند.
و بعد ما باید چطور جوابش را بدهیم؟
بدون هیچ تعهدی؟ بدون هیچ صداقت و مهربانی؟
آخر این چه انسانی است!

شاید اینها را نمیتوان اثبات کرد، ولی میتوان احساس کرد.
میتوان بصورت مستقیم دریافت، که دیگران هم شبیه ما هستند، که دیگران هم چیزی در اشتراک با ما دارند، گویی همه جزیی از یک جهان و یک کائنات هستیم، و انگار آنچه در حق دیگران میکنیم در ارتباط با خود ما معنایی دارد.
گویی شعور کیهانی ما این را بعنوان یک تناقض میبیند.
اما عطش کمال و قدرت همچنان در من قوی ترین نیروهاست.
تنها میگویم حتی الامکان باید مرام راستی و محبت داشت.
اینکه تا چه حد این امکان باشد نمیدانم. آیا همیشه و همه جا به هر مقدار شدنی است؟
همواره موجوداتی قربانی موجودات دیگر میشوند.
حداقل در ظاهر.
بطور مثال حیواناتی را میکشیم و میخوریم.
اما حداقل کاری که میتوانیم بکنیم اینست که آنها را با احترام و مهربانی بکشیم و از بابت استفاده از آنها ممنون باشیم (راستی یاد فیلم آواتار افتادم در اون قسمتی که آداب شکار رو اجرا میکردن).

من نمیدانم آیا جا برای همهء ما هست؟
برای تمام موجودات.
آیا همهء ما میتوانیم تا حداکثر ممکن پیشرفت کنیم و تا حداکثر ممکن خوشبخت شویم؟
آیا همه میتوانیم شکوهمند و حاکم بر سرنوشت خویش شویم؟
اما من تلاش خود را برای دستیابی به این هدف میکنم، چرا که شاید این تنها از من بربیاید، و شاید آن کسی یا جزء کسانی که گزینش و این آزمون را پشت سر میگذارند باشم.
در این راه سعی میکنم تاحد ممکن از زیر پا گذاشتن دیگر موجودات اجتناب کنم.
اما بعضی وقتها شاید دیگر چاره ای نیست.
مثلا وقتی یک سوسک در خانه است، مجبوریم آنرا بکشیم!
البته مسلم است که اغلب ما کمترین میزان تردید و دلسوزی را برای آن سوسک خواهیم داشت، اما موارد بزرگتر و سخت تر از این نیز وجود دارند.
ما حداقل برای دفاع از خود هم که شده، موجودات دیگر قربانی میکنیم.
بعد میرسیم به درجهء بقا.
یعنی موجوداتی که به ما حمله نکرده اند، اما مجبوریم بخاطر بقای خودمان آنها را زیرپا بگذاریم. بخوریم، گرسنه کنیم، ناراحت کنیم (بطور مثال با عمل کردن بر خلاف میلشان)، برانیم.
بعد میرسیم به درجهء پیشرفت.
یعنی موجوداتی هستند که نه به ما حمله کرده اند و نه تنها برای زنده ماندن خودمان مجبوریم آنها را زیرپا بگذاریم، ولی اگر بخواهیم پیشرفت کنیم و قویتر شویم و چیزهای بیشتری بدست بیاوریم مجبوریم آنها را زیرپا بگذاریم.

نظر شما چیست؟

راستی بحث تحت عنوان و هدف فریب دادن جهت رابطه با جنس مخالف شروع شد، اما بدون قصد اولیه از جانب خودم بسیار بسط یافت و به مسائل کلی تری وارد شد. فکر کنم بتوان درمورد هردو بحث کرد. یا فکر میکنم حداقل بتوان اولی را بعنوان مقدمه و مثالی برای مسئلهء کلی تر درنظر گرفت.

folaani
12-03-2013, 12:55 PM
من اعتقاد دارم که ارزش موجوداتی که به خوشبختی بیشتری دست می یابند بیشتر است.
چون این مسئله ایست که بطور مستقیم درمیابم. در زندگی ام تجربه کرده ام. شخصا لمس کرده ام. تقریبا مطمئن هستم.
موجودی که خوشبختی بیشتری دارد از زندگی بهرهء بیشتری میبرد، و بنابراین با از بین رفتن، چیز بیشتری از دست میدهد.
من خودم را مستثنی نمیکنم.
و در این زمینه زندگی را به شکل یک مبارزه یا رقابت میبینم، که همه ناگزیر از شرکت در آن هستند.
همه باید تلاش کنند.
در پایان فرد یا عده ای موفق، کامیاب، خوشحال خواهند بود، و عدهء دیگری ممکن است موفق نشده و متضرر و ناراحت باشند. اما این تقصیر شرکت کنندگان در مسابقه نیست. این یک تحمیل بوده است. چیزی خارج از کنترل ما. شاید یک نتیجهء جانبی از فرایندی و هدفی مهمتر.

بنابراین، من از اینکه دیگران را زیرپا بگذارم، احساس گناه نخواهم کرد، اما فقط وقتی که براستی نتوانسته باشم از آن جلوگیری کنم. اگر بتوانم از این جلوگیری کنم، تاحد توان و امکان سعی میکنم که اینطور نشود.

من خویش را مستثنی نمیکنم.
شاید من برنده نباشم.
شاید قربانی شوم.
اما ترجیح میدهم اگر سرانجام برنده نخواهم شد و به خوشبختی دست نمی یابم، بطور کلی از صحنهء هستی محو شوم. برای همیشه. چراکه بدون موفقیت و کامیابی و خوشبختی، بودن ارزشی نخواهد داشت.

اگر خدایی باشد، و اگر ساختار ادراکش شبیه من باشد، یعنی من شبیه او آفریده شده باشم، پس او هم باید همینطور فکر کند، و بنابراین باید تمامی موجودات در نهایت از رنج و ناکامی نجات یابند و همه بتوانند خوشبخت شوند.
من دربارهء وجود موجودات ضعیف و بدبخت که فکر میکنم، تنها دلیلی که میتوانم برای وجودشان بیابم همین است، یعنی اینکه در نهایت آنها هم به این درجه و موفقیت و خوشبختی خواهند رسید، اما فعلا ضعیف و ناکام هستند، که شاید این لازمهء این فرایند باشد.

folaani
12-03-2013, 01:05 PM
بنظر من، رواست که موجودات ضعیف/بدبخت قربانی شوند تا موجوداتی که میتوانند، خوشبخت شوند.
اگر برای دست یافتن به خوشبختی چارهء دیگری نباشد!
البته شاید در این جهان، که ایستادن و پیشرفت نکردن خودش یک خطر است و نمیتوان آرام داشت.

ولی این هم روا بنظر نمی آید که موجودات نگون بخت تا ابد در بدبختی و رنج باقی بمانند؛ حتی بخاطر بقای آن موجودات کامیاب.

بنابراین، بنظر من بهتر است که موجودات نگون بخت در نهایت برای همیشه نابود شوند.
چرا که بودن در چنین وضعیتی، رنج است، و موجود در رنج ابدی، بهره ای از هستی ندارد، دلیلی برای خواستن بودنش نیست.

و سرانجام باید از مدعیان پرسید، آیا خداوند قادر مطلق و وهاب و رحیم، این قدرت را نداشت که گزینهء دیگری را انتخاب کند؟ آیا قدرت نداشت کاری کند که هیچ موجودی تا ابد بدبخت نماند، و در عین حال موجودات دیگر هم بتوانند به کمال و خوشبختی شان برسند؟
و در این بودن، بطور مثال در جهنم ابدی، چه دلیل و سودی است؟

پس من باور ندارم که جهنم ابدی باشد.
باور ندارم خدایی آنچنان غیرمنطقی و ظالم را.
ظلم است خلق کردنی که عاقبتش رنج ابدی باشد. عاقبتش ناکامی ابدی باشد.
ظلم است. چطور میتوان در این شک کرد؟
خداوند محدودیتی ندارد. هر چه بخواهد میشود.

و در نهایت، تمام موجودات بسوی کمال و خوشبختی حرکت کرده و بدان خواهند رسید. دیر یا زود.
ولی در این بین شاید پاره ای بیشتر اشتباه کرده بیشتر هم هزینه میپردازند و رنج میکشند.
و لابد این بخاطر اختیار است.

شنیده ام از عرفا، که هیچ موجودی پس از آنکه خلق شد دیگر نابود نمیشود.
پس، آن گزینهء نابود کردن موجودات بدبخت هم دیگر وجود ندارد.
تنها دو گزینه باقی میماند، یا هیچ بدبختی تا ابد بدبخت نخواهد بود، و یا بدبخت هایی خواهند بود که تا ابد بدبخت خواهند بود. اما گزینهء دوم هم منطقی نیست. پس تنها یک گزینه باقی میماند که گفتم.

Mehrbod
12-03-2013, 07:22 PM
راست بگوییم و سرمان بیکلاه بماند؟
دروغ بگوییم و دختران را بفریبیم؟


از آنجاییکه چشمداشت دخترها بنادرستی و بیهودگی (= ناحق) بالاست, من
به دومی رای میدهم, ولی نباید فراموشید که فریب هم تراز و اندازه دارد.

Alice
12-03-2013, 08:03 PM
راست بگوییم و سرمان بیکلاه بماند؟
دروغ بگوییم و دختران را بفریبیم؟

از آنجاییکه چشمداشت دخترها بنادرستی و بیهودگی (= ناحق) بالاست, من
به دومی رای میدهم, ولی نباید فراموشید که فریب هم تراز و اندازه دارد.

من آمدم به شما بد و بیراه بگویم که یک دم یادم آمد چندی‌ست نهیلیست چپی شده‌ام و
در دانشنامه‌ی ویرم (دایرة‌المعارف ذهنم) خوب و بدی کران‌نمایی نشده است! پس به دید
من اینکه پسری از دختری بهره‌ی جنسی ببرد و فریبگری کند هیچ دگرسانی ندارد. :e01a:
---
راستی، مدت‌ها پیش برای واژه‌ی "ثانیه" یک برابر پارسی درخور یافته بودم که به شما
پیشنهاد دادم و پسندیدید ولی اکنون در یادم نیست که چه واژه‌ای بوده است. شما یادتان
میاید؟!

پارسیگر

مزدك بامداد
12-03-2013, 10:25 PM
این تذکر آخر هست و بار بعد جور دیگه برخورد میشه !!
:e421:
خواهش میکنم با این بیمداد ها ، این دو تا مسلمان قراضه ی بجای مانده را گریزان نکنید
از اینجا! که ما دستمایه ی و انگیزه ی هستی مان را از دست ندهیم یهو ( برهان شر!)


پارسیگر

Theodor Herzl
12-03-2013, 10:26 PM
اگر برای one night stand باشد و قرار باشد دیگر طرف را نبینید دروغ گفتن اشکالی‌ ندارد چون آخر گندش در نمی‌‌آید ، ولی‌ اگر احتمال هست دوباره طرف را ببینید دروغ‌های گنده حداقل نگویید! من حداقل ۵،۶ بار با دروغ اینکه هفته پیش به من چند میلیون دلار ارث رسیده و تا ۱-۲ هفته دیگر پول دستم می‌رسد از داخل کلاب‌ها و بار‌ها one night stand جور کردم در گذشته ، یک سیم کارت موقتی ۱۰ دلاری هم بگیرید آن را همان شب شماره بدید ، بعد سیم کارت را دور بیاندازید!

مزدك بامداد
12-03-2013, 10:33 PM
3062

Anarchy
12-03-2013, 10:41 PM
:e421:
خواهش میکنم با این بیمداد ها ، این دو تا مسلمان قراضه ی بجای مانده را گریزان نکنید
از اینجا! که ما دستمایه ی و انگیزه ی هستی مان را از دست ندهیم یهو ( برهان شر!)


پارسیگر

چشم مزدک گرامی... البته تذکر بر این بود که مبحث مورد نظر ایشون تاپیک جداگانه ای داره و لینک تاپیک ها رو هم اینجا گذاشتم. ما اینجا هیچ کاربری رو به دلیل اینکه نظر مخالف دارن بازداشت نمیکنیم یا حتی پستی رو حذف یا ویرایش نمیکنیم اما نظم تاپیک ها هم باید حفظ بشه !!

مزدك بامداد
12-03-2013, 11:25 PM
چشم مزدک گرامی... البته تذکر بر این بود که مبحث مورد نظر ایشون تاپیک جداگانه ای داره و لینک تاپیک ها رو هم اینجا گذاشتم. ما اینجا هیچ کاربری رو به دلیل اینکه نظر مخالف دارن بازداشت نمیکنیم یا حتی پستی رو حذف یا ویرایش نمیکنیم اما نظم تاپیک ها هم باید حفظ بشه !!
:e057:

ارزش یک مسلمان بالاتر از نظم است!

(امام خمینی)




Mehrbod
12-04-2013, 01:03 AM
من آمدم به شما بد و بیراه بگویم که یک دم یادم آمد چندی‌ست نهیلیست چپی شده‌ام و
در دانشنامه‌ی ویرم (دایرة‌المعارف ذهنم) خوب و بدی کران‌نمایی نشده است! پس به دید
من اینکه پسری از دختری بهره‌ی جنسی ببرد و فریبگری کند هیچ دگرسانی ندارد. :e01a:
---


با این همه زمانیکه میگوییم فریب دختران بد نیست, بیشمار شیوه‌یِ فریفتن آنجاست و باید نیک نگریست از فریب چه فَردیدی داریم.

برای نمونه, همین امروز همین رفتار که دخترها می‌آرایشند و خود اشان
را جور دیگر و بهتر و زیباتر از آنچه هستند مینمایانند یک فریبگری و یک جور دروغگویی آشکار است.

چیزیکه من از فریب میگویم نیز در همین تراز است, جاییکه دختر خود اش را زیباتر
از آنچه هست می‌نمایاند, شما چرا خود اتان را باهوشتر, پولداتر و ... از آنچه هستید ننمایانید؟

اگرنه من بر پاد نوشته‌یِ بالا این شیوه‌یِ «بخواب دررو» را می‌نکوهم; دروغگویی و
دلبَری هم اندازه دارد و نباید کسی را مانند دستمال کاغذی چلاند و دور انداخت.

دخترها در این زمینه‌ها می‌دروغند:


زیبایی اشان (آرایش, کفش پاشنه بلند, ...) خود را بلندبالاتر, باریکتر, زیباتر و ... نمایاندن.
هوش اشان (من تیزهوشان رفته‌ام, من ...)
گرایش هایشان (من گیتیگ دوست دارم, من مزدائیک خوانده‌ام, ...)


فریب‌هایِ پسرانه هم در همین ترازها باید باشد, بهترین فریب‌ها را هم از خود دختران باید آموخت.


یکی از فریب‌هایِ زنان:


http://www.daftarche.com/images/imported/2013/12/2.png

D.h. Tightlacing - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Tightlacing)





راستی، مدت‌ها پیش برای واژه‌ی "ثانیه" یک برابر پارسی درخور یافته بودم که به شما
پیشنهاد دادم و پسندیدید ولی اکنون در یادم نیست که چه واژه‌ای بوده است. شما یادتان
میاید؟!

پارسیگر

گشتم ولی پیک نامبرده را نیافتم آلیس جان.

هر آینه اگر لغزش نکنم واژه «دَمَک» بود که همین بیشتر از همه پذیرفته شده و جاافتاده.


پارسیگر

Mehrbod
12-04-2013, 06:55 AM
تازه آرایش و پیرایش هم که "دروغگویی" نیست دوست گرامی.

کوچک کردن بینی, برداشتن چربی‌ها (لیپوساکشن, ...), کشیدن پوست چهره, گذاشتن گونه‌ها, بزرگ کردن پستانها
و کپل و بسیاری دیگر اگر فریبنده و برای خوشگلتر و خواستنی‌تر نمایاندن خود نیستند, پس چه هستند؟

آرایش (و نه پیرایش) هم در راستای همان فریب میروند و تنها ترازهای گوناگونی از یک چیز هستند. ما فریب‌هایِ خودآگاهانه داریم مانند رژلب,
چون هر پسری با دیدن رژلب میداند که لب‌هایِ دختره براستی این اندازه گیرا و خوشگل نیست, ولی همچنان با اینکه اینرا میداند, وی را زیباتر میبیند (= can't help himself).

تراز‌هایِ ناخودآگاه و فریبنده‌تر آن هم همان کاردپزشکی و فیزیکی هستند.



واژه‌ی دروغ کمی ریشخندامیز است, ولی من کمتر دختری را دیده ام که هم‌زمان به گیتیگ گرایش داشته
باشد و مـزدائیک هم خوانده باشد جز خودم, اگر هم فردید شما من هستم که من مـزدائیک نخوانده‌ام, من
در دبیرستان دانش‌آموز رشته "ریاضی و فیزیک" بودم و چون از کودکی درس‌خوان بودم در کنکور باید مزدائیک
نیوتونی و چه می‌دانم گسسته و هنداسگری و ... را می‌خواندیم و من هم خواندم!!. چون افمارش بالاترین
ضریب را دارا بود و برگ برنده‌ای بود برای پیروزی در نبرد کنکور. اینک هم که زمان کم‌وبیش کوتاهی از کنکورم
می‌گذرد این داده‌ها در یادم ماندگارند و پس از چندسال دیگر خودبخود در جایگاه داده‌های ناکارآمد کمرنگ‌تر می‌شوند.


روی سخن من شما نبودید, دخترهایی بودند که به تور خود من میخورند. یکی از ترفند‌هایِ کهنه برای فریب خود را
گرایش‌مند به خواسته و گرایش‌های دیگری نمایاندن است. در جایی آمار آورده بود چه شمار زنانی که روزهای آغاز
آشنایی به ورزشگاه‌هایِ فوتبال و .. میروند و چه شمار پسرانی به چیزهای دخترانه گرایش پیدا میکنند, ولی پس از چند
ماه که آشنایی پی‌گرفت هر دو به ایستار پیشین برمیگردند (= نیاز به فریب و دلبَری میکاهد).




تازه این ها هم فریب کاری نیست, این فریب کاری‌ها تنها بدرد نرینه‌ها می‌خورد که باید مانند گوسپند شاخدار
کوهی با نرهای دیگر نبرد کند! (که در همبود هوموسپینزها به جای دریدن یکدیگر در هوش و پول و ... نبرد می‌کنند)
مادینه‌ها هم یگانه در خوشگلی و رُژ و چه می‌دانم پنکک هم‌آوردی دارند.


روزگاری شاید, ولی امروز که کسی شاخ نمیزند و گرز بدست نمیگیرد؟




پارسیگر

folaani
12-04-2013, 07:32 AM
حالا اینکه بگیم دخترها هم فریب میدن که نشد. این مگه مغلطه نیست؟ مغلطهء «اونا هم بدن!».

من میگم دخترها که به ما حمله نمیکنن (حالت اول) که ما بخوایم از خودمون دفاع کنیم.
بعد برای زنده ماندن خودمون هم که بهشون نیاز نداریم (حالت دوم).
برای پیشرفت خودمون هم بهشون نیازی نداری (حالت سوم).
پس از نظر اخلاقی توجیه نمیشه که فریبشون بدیم و ازشون سوء استفاده کنیم، گرچه اونا هم همین قصد رو نسبت به ما داشته بوده باشن.
مثل اینکه بخوای سر یکی که میخواد سرت رو کلاه بذاره کلاه بذاری!!
خب شما از نظر اخلاقی مجازی از کلاه رفتن سر خودت جلوگیری کنی، ولی مجاز نیستی به این بهانه سر طرف، حتی یک کلاهبردار، کلاه بذاری.

Mehrbod
12-04-2013, 07:42 AM
حالا اینکه بگیم دخترها هم فریب میدن که نشد. این مگه مغلطه نیست؟ مغلطهء «اونا هم بدن!».


این زمانی میشود کژفرنود که ما بگوییم فریب از سوی پسرها خوبه, چون دخترها خود اشان هم می‌فریبند (تو هم بدی, پس بد بودن ما اشکالی ندارد.)

زمانیکه ما خودامان میپذیریم فریب بده و اشکال هم دارد, ولی میگوییم ناچار از فریبیم که دیگر سفسته نیست.





من میگم دخترها که به ما حمله نمیکنن (حالت اول) که ما بخوایم از خودمون دفاع کنیم.
بعد برای زنده ماندن خودمون هم که بهشون نیاز نداریم (حالت دوم).
برای پیشرفت خودمون هم بهشون نیازی نداری (حالت سوم).
پس از نظر اخلاقی توجیه نمیشه که فریبشون بدیم و ازشون سوء استفاده کنیم، گرچه اونا هم همین قصد رو نسبت به ما داشته بوده باشن.
مثل اینکه بخوای سر یکی که میخواد سرت رو کلاه بذاره کلاه بذاری!!


شاید, ولی نیاز جنسی آنجاست.

من یک همانندی میاورم, بیانگارید برای کارفرمایی کارمیکنید که در برابر مزدی که میدهد, چشمداشت کار بسیار گزاف و بالایی از شما
دارد (با چشمپوشی از فرهشت بهره‌کشی و دیگرها), در اینجا فریب این کارفرما و بزرگ‌نُماییِ کار اتان و از سر باز نمودن چشمداشت‌هایِ بیجای وی خوب است یا بد؟

از دید من تنها یک کودن اینجا به خواسته‌یِ کارفرما ارج‌مینهد یا از آن بدتر, خود اش را با نپذیرفتن به رنج بیکاری و گرسنگی و کاریابی میاندازد.


پارسیگر

folaani
12-04-2013, 10:40 AM
زمانیکه ما خودامان میپذیریم فریب بده و اشکال هم دارد, ولی میگوییم ناچار از فریبیم که دیگر سفسته نیست.

شاید, ولی نیاز جنسی آنجاست.

ناچار؟
واسه چی ناچاری؟
بالاخره عمل اخلاقی ممکنه هزینه و فشار داشته باشه.
بخاطر فشارش بگیم ناچاریم؟
مثلا بریم دزدی کنیم چون پول بیشتر میخوایم خیلی دوست داریم ماشین فلان داشته باشیم یا حتی همین با دخترها دوستی کردن و غیره.

ناچاری یعنی چی. درجهء ناچاری چیه؟ معیارش چیه؟

من الان عزب هستم اینقدر هم دلم میخواد ولی تاحالا سکس نکردم. چطور من ناچار نبودم پس؟
البته نمیگم که من خیلی قوی بودم و اگر فرصت خیلی راحت با شرایطی که میخوام پیش میامد این کار رو نمیکردم، ولی خب بهرحال نکردم تاحالا نمردم و از نظر روانی هم مشکل زیادی ندارم تازه تونستم روی هدفهای دیگر خودم بیشتر وقت و انرژی و منابع صرف کنم و پیشرفت کنم.
بجای سکس کردن هم بهم فشار که میاد خودارضایی میکنم خب :e105:
لامصب فشار بدجوری میاره آدم نمیتونه حتی فکر کنه و به کاری برسه. ولی خودارضایی میکنم که کار خیلی راحتتر و سریعتری هست به نسبت و هزینهء کمی هم داره (فقط یخورده باید خوب بخورم بخوابم بعدش که بدنم جبران کنه).

بعد تازه توی کشورهای دیگه ای که وضع بنظر خیلی بهتر میاد، چون sex house قانونی و بهداشتی و اینا دارن.
من فکر میکردم اینجا در ایرانه که سکس کردن اینقدر مسائل جانبی بیخود و ریسک و هزینه های افزوده داره.

folaani
12-04-2013, 11:12 AM
واقعا وقت و انرژی اینقدر ارزشمنده (شاید بخصوص امروزه) که باید وقت و هزینهء مسائل سطحی رو تاحد ممکن کاهش داد.
مثلا سکس. چرا باید اینقدر وقت و انرژی صرفش بشه؟
من نمیدونم شما چطور دانشمند یا خردمندی هستید، چون خودم مثلا توی علم و فناوری هستم بالاخره و دنبالش رفتم میدونم چقدر گسترده و پیچیده است و واقعا آدم باید شش دانگ خودش رو اختصاص بده بهش تا بتونه به جای درست و حسابی برسه. وگرنه اینکه نصف وقت و عمرت واسه دوست یابی و گول زدن و به مکان کشاندن و سکس کردن بره، خب حداقلش اینه که قاعدتا از آدمایی مثل من که این اتلاف منابع رو ندارن عقب میمونید.
یکی از دلایلی که من ازدواج نکردم و یکی از دلایلی که تاحالا دنبال اینطور چیزا نرفتم و سکس نکردم همین بوده.
نمیگم تنها دلیل، ولی یک دلیل در کنار و ترکیب با دیگر دلایل.
وگرنه مثلا اگر ایران مثلا مثل آمریکا بود و یه عده بودن واسه این کار خدمات بدن، چون اونوقت میشد راحت و سریع و با حداقل مسائل جانبی و ریسک های بهداشتی و غیره این کار رو کرد، اونوقت مثلا هرچند وقت یک بار که میتونستم سریع میرفتم به این مکانها و خودم رو ارضاء میکردم از این نظر. اینطوری از نظر وقت و انرژی و هزینه خیلی بهینه تر بنظر میاد و صرف میکنه.
ولی توی ایران تنها راه واضح واسه افرادی مثل من، خودارضایی است!

واقعا یه دانشمند قوی نمیتونه زیاد کلاب بره و چت های الکی بکنه و واسه سکس کردن نقشه طراحی و پیاده سازی کنه. حالا شاید هر از چند گاهی با فاصلهء زیاد بشه، ولی اونم کافی بنظر نمیاد، چون آدم خیلی زود به زود نیاز به ارضای خودش پیدا میکنه.

Theodor Herzl
12-04-2013, 01:56 PM
واقعا وقت و انرژی اینقدر ارزشمنده (شاید بخصوص امروزه) که باید وقت و هزینهء مسائل سطحی رو تاحد ممکن کاهش داد.
مثلا سکس. چرا باید اینقدر وقت و انرژی صرفش بشه؟
من نمیدونم شما چطور دانشمند یا خردمندی هستید، چون خودم مثلا توی علم و فناوری هستم بالاخره و دنبالش رفتم میدونم چقدر گسترده و پیچیده است و واقعا آدم باید شش دانگ خودش رو اختصاص بده بهش تا بتونه به جای درست و حسابی برسه. وگرنه اینکه نصف وقت و عمرت واسه دوست یابی و گول زدن و به مکان کشاندن و سکس کردن بره، خب حداقلش اینه که قاعدتا از آدمایی مثل من که این اتلاف منابع رو ندارن عقب میمونید.
یکی از دلایلی که من ازدواج نکردم و یکی از دلایلی که تاحالا دنبال اینطور چیزا نرفتم و سکس نکردم همین بوده.
نمیگم تنها دلیل، ولی یک دلیل در کنار و ترکیب با دیگر دلایل.آقا انیشتین و دکتر حسابی‌ هم سکس میکردند ، دیگر شما که از آنها بیشتر دنبال علم و دانش نیستید! احتمالا دست و پا چلفتی بودن خودتان در جور کردن شریک جنسی‌ را با این جور حرف‌ها توجیه نکنید!

homayoun
12-04-2013, 02:15 PM
گول زدن دخترهای مردم برای سکس از خود سکس بهتره :e105:

خیلی میدوسم این کار را :e10c:

Alice
12-04-2013, 04:18 PM
کوچک کردن بینی, برداشتن چربی‌ها (لیپوساکشن, ...), کشیدن پوست چهره, گذاشتن گونه‌ها, بزرگ کردن پستانها
و کپل و بسیاری دیگر اگر فریبنده و برای خوشگلتر و خواستنی‌تر نمایاندن خود نیستند, پس چه هستند؟


مهربدجان حالتان خوب است؟؟! "فریب گری" یکی از رفتارهای نخستین جانوران است و نه تنها نَـرها،
بساکه ماده‌ها هم زمانیکه زیر فشار هماوردی جنسی باشند فریبکاری می‌کنند و انگیزه‌ی فریبکاری‌شان هم
سرمایه‌گذاری بیشتر نرها بروی آنان بوده است. این از مهاد فرازیست ژن سرچشمه می‌گیرد و فریبکاری
به خودی خودی چیز بدی نیست!


آرایش[١] (و نه پیرایش[٢]) هم در راستای همان فریب میروند و تنها ترازهای[٣] گوناگونی از یک چیز هستند. ما فریب‌هایِ خودآگاهانه داریم مانند رژلب,
چون هر پسری با دیدن رژلب میداند که لب‌هایِ دختره براستی این اندازه گیرا و خوشگل نیست, ولی همچنان با اینکه اینرا میداند, وی را زیباتر میبیند (= can't help himself).

سرخی بیشتر و گاه بیرون از نورم در آژگاه چهره و لب‌ها آن را زیباتر می‌کند! (=فریبگری) ولی هنوز
هوش نکرده‌اید که فریبگری چیز بدی نیست و در همه‌ی جانوران دیده می‌شود. داستانی هم که
شما می‌گویید: چون دخترها آرایش می‌کنند شما هم باید خودتان را باهوش‌تر و پولدارتر و ... نشان
بدهید، بروشنی درغگویی است و نه فریبگری.


روی سخن من شما نبودید, دخترهایی بودند که به تور خود من میخورند. یکی از ترفند‌هایِ کهنه برای فریب خود را
گرایش‌مند به خواسته و گرایش‌های دیگری نمایاندن است.


برای نمونه دخترهایی که به تورتان می‌خورند می‌گویند ما فیزیک کوانتوم و سوسیوبیولوژی و ...
می‌خوانیم تا فریبگری کنند؟؟؟! :e40d:


پارسیگر

Mehrbod
12-04-2013, 06:58 PM
مهربدجان حالتان خوب است؟؟! "فریب گری" یکی از رفتارهای نخستین جانوران است و نه تنها نَـرها،
بساکه ماده‌ها هم زمانیکه زیر فشار هماوردی جنسی باشند فریبکاری می‌کنند و انگیزه‌ی فریبکاری‌شان هم
سرمایه‌گذاری بیشتر نرها بروی آنان بوده است. این از مهاد فرازیست ژن سرچشمه می‌گیرد و فریبکاری
به خودی خودی چیز بدی نیست!...


در طبیعت کشتن دیگران و تجاوز هم بفراوانی دیده میشود و در راستای فرازیست هم کاربرد دارند, پس اینها هم خوب هستند؟ :e402:

اگرنه, پس خود اتان هم میبینید این چیزی بیشتر از کژفرنود دستآویز به طبیعت نیست: Appeal to nature - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Appeal_to_nature)

Alice
12-04-2013, 10:04 PM
در طبیعت کشتن دیگران و تجاوز هم بفراوانی دیده میشود و در راستای فرازیست هم کاربرد دارند, پس اینها هم خوب هستند؟:e402:


بیخود است و اگر کمی پیورزی نکنید درمیابید که کشتار و مرزدری (تجاوز) که سزای (حق) دیگران
را پایمال می‌کند با رُژ لب و فریبگری که آراستمندی است و از گرایش‌های نیک هومنی هم می‌باشد
سنجش نمی‌شود. (کژفرنود سنجش بیجا)
---
من نگفتم چون طبیعی است پس به جاست. (کژفرنود پهلوان پنبه) ما گفتیم که فریبگری از مهاد
بیولوژیک فرازیست ژن سرچشمه می‌گیرد و انگیزه‌ی فریبکاری ماده‌ها سرمایه‌گذاری بیشتر نرها و
ترابَـری (انتقال) ژن‌های پایندان‌تر می‌باشد که سخنی به جا و به هوده است.

پارسیگر

Reactor
12-04-2013, 11:26 PM
آیا فریب دادن طرف مقابل برای اینکه به سمت ما جلب شود و سرانجام از او کام جنسی بگیریم، کار درستی است؟

موضوع خیلی ساده است.
اگر دروغ نگویید باید جلق بزنید.

دخترها برای پسر راستگو و صادق و این کسشعر هایی که در فیلم ها نشان میدهد و خودشان در فیسبوک مینویسند, پَشم هم بارش نمیکنند.


دختر بازی فلسفه بر نمیدارد اینقدر موضوع را پیچیده و درهم و برهم نکنید.

Alice
12-04-2013, 11:30 PM
موضوع خیلی ساده است.
اگر دروغ نگویید باید جلق بزنید.


:e40d::e40d::e40d:

Mehrbod
12-04-2013, 11:32 PM
بیخود است و اگر کمی پیورزی نکنید درمیابید که کشتار و مرزدری (تجاوز) که سزای (حق) دیگران
را پایمال می‌کند با رُژ لب و فریبگری که آراستمندی است و از گرایش‌های نیک هومنی هم می‌باشد
سنجش نمی‌شود. (کژفرنود سنجش بیجا)
---
من نگفتم چون طبیعی است پس به جاست. (کژفرنود پهلوان پنبه) ما گفتیم که فریبگری از مهاد
بیولوژیک فرازیست ژن سرچشمه می‌گیرد و انگیزه‌ی فریبکاری ماده‌ها سرمایه‌گذاری بیشتر نرها و
ترابَـری (انتقال) ژن‌های پایندان‌تر می‌باشد که سخنی به جا و به هوده است.

پارسیگر

انگیزه‌یِ کشتن هم سروری است (که چیز خوبیه), انگیزه‌یِ تجاوز هم فرازیسته (که باز چیز خوبیه).

پس انگیزه و سود یک کار هم آنرا درست نمیکند و میبینید که باز ندانسته دارید 'دستآویز به طبیعت' میکنید.

اینکه زنها با رژلب و پودر کرم و بوتاکس و عمل جراحی چین و چروک و نشانه‌هایِ پیری و زشتی خود اشان را بپوشانند و
خود را زیباتر و جوانتر بنمایانند هیچ عیبی ندارد (چون گویا مهاد فرازیسته) , ولی اگر پسران با رفتار و روش اشان
این حس را به دختر بدهند که پولدارتر یا باهوشتر هستند, بد است (چون باز گویا مهاد فرازیست نیست)!

به دیگر زبان, اگر دختر باشید فریب پسران هیچ اشکالی ندارد و یک چیز دخترانه و بی آزار خوبیه و در راستای فرازیست پیش‌میرود,
اگر پسر باشید و دخترها را فریب بدهید سراپا عیب و ایراد است و یک چیز مردانه و زشت و پلیدیه و در ستیز با فرازیست پیش‌میرود.

sonixax
12-05-2013, 12:47 AM
:e40d::e40d::e40d:

خوب راست میگه دیگه !

Anarchy
12-05-2013, 01:25 AM
:e40d::e40d::e40d:

تا حد زیادی راست میگه !! یعنی یه پارادوکسی هست که دختر تا شناخت کامل پیدا نکنه و از ادامه رابطه مطمئن نباشه تن به سکس نمیده... از اون طرف پسر هم نمیخواد به قیمت رسیدن به سکس ، به کسی تضمین 100% بده که باهاش میمونه... پس باید چیکار کنه ؟

وضعیت پیچیده ای هست خلاصه :e107: !!

folaani
12-05-2013, 06:42 AM
آقا انیشتین و دکتر حسابی‌ هم سکس میکردند ، دیگر شما که از آنها بیشتر دنبال علم و دانش نیستید!
شاید باشم. از کجا معلوم؟
اینکه نشد دلیل منطقی.
من خوره ام. علاقه و هدف عمیقی در انواع قدرتهای اصیل و درونی دارم. میخوام تا حداکثر ممکن هرچی میتونم ازشون جذب کنم. از هنرهای رزمی بگیر تا انواع علوم و فناوری ها.


احتمالا دست و پا چلفتی بودن خودتان در جور کردن شریک جنسی‌ را با این جور حرف‌ها توجیه نکنید!
توجیه؟
واسه کی توجیه کنم؟
واسه خودم که نیازی ندارم توجیه کنم، چون از نظر روانی اینقدر تسلط به خودم دارم که عیب های خودم رو ببینم و بپذیرم. واسه دیگران هم باز نیازی به توجیه ندارم. اونم الان بعد از سالها. یه زمانی شاید. ولی الان دیگه عادت کردم و تفکر و روش خودم رو برای زندگی دارم.
من خودم خیلی وقتها این به ذهنم رسیده که شاید بی عرضه هستم، و هر بار روش کمی فکر کردم، ولی آخرش به نتیجهء روشن و قاطعی نرسیدم. نمیشه مطمئن بود.
زندگی من از اولش یجورایی خاص بوده. یعنی شرایط زندگیم. ممکنه هم که از ابتدا بخاطر منزوی بودن و اجتماعی نبودن و عرضه نداشتن و این حرفا از این مسائل دور موندم نسبت به دیگران، ولی به مرور اجتماعی تر و قوی تر شدم و از طرفی دیدم بعضی ویژگیها و مسیری که در زندگی حتی اجبارا بهم تحمیل شده بود همچین چیز بدی هم نبوده و یکسری مزایای بزرگ خودش رو داشته و میتونم از این ویژگیهای خاص و مسیر خاص به نفع خودم بصورت بهینه بهره برداری کنم. مثلا اینکه تحمل تنهایی کامل و طولانی مدت رو پیدا کردم، بخاطر اینکه تاحد زیادی از کودکی بهم تحمیل شد، من اینو الان بعنوان یک نقطهء قوت میبینم و نه نقطهء ضعف. سعی میکنم از همه چیز به نفع خودم استفاده کنم. طرف اینطور کارها مثل خانم بازی و اینها هم نرفتم دیگه، چون دیدم آشکارا با ویژگیهای خاص و مسیر خاصی که من دارم سازگاری کافی نداره و بهینه نیست برام. قبلا هم گفتم نه اینکه دلم نخواد و اگر فرصت مناسبی پیش بیاد اصلا ممکن نباشه طرفش برم، ولی انگیزهء خیلی قوی هم براش ندارم که تحت هر شرایط و هزینه ای طرفش برم؛ بنظرم صرف نمیکنه.
بهرحال من دستاوردها و موفقیت ها و سرگرمی های خاص خودم رو دارم که منو تاحد قابل توجهی ارضا و خوشنود میکنن. مشغولیت ها و دستاوردهایی که خیلی های دیگه ندارن (خیلی وقتا همون جبر زندگی هم درش کم و بیش دخیل است) و خیلی ها بهش قبطه میخورن.
ضمنا من در فامیل خودم در اطرافیان در همکاران خودم دیدم بالاخره کسانی که دنبال این مسائل میرن، هیچوقت نمیشه که این کارها بدون خطر و هزینه و دردسر باشه، و مسیر زندگی و وقت و انرژی قابل توجهی از انسانها رو معطوف خودش میکنه و حتی در مسائل دیگر تاثیرات منفی میذاره. بنظر من چیز جالبی نیست این قضیه. برای یک انسانی که اعتقاد و عادت به زندگی بر اساس راستی و اصول منطقی داره، یکجور تضاد و تناقض مخرب بحساب میاد. منم هیچوقت دنبال کسب مهارت های اینطور کارها نرفتم چندان، چون اساسا برخلاف تفکر و مسیر بهینه من بود و انگیزهء چندانی برای اولویت دادن بهشون نداشتم. اگر بلد نباشم، اگر نتونم، برای خودم عیب بزرگی نمیدونم که از این بابت خیلی ناراحت بشم و بخوام دنبال رفعش برم.
خلاصه داستانش گسترده و پیچیده هست. یک عامل و دو عامل نیست. منم نگفتم و نخواستم توجیه کنم. گفتم فلان چیز هم یکی از عواملش، نه تنها عامل. بطور کلی ترکیبی از خیلی چیزها بوده. در طول زمان. و تغییر و تحول هم در این بین بوده. بنظر من انگار من برای همین زندگی ساخته شدم. حداقل تاحالا اگر میخواستم عاقلانه پیش برم باید همینطور زندگی میکردم. میتونستم سقوط کنم، ممکن بود معتاد بشم، خلاف بشم، دچار هزار جور آفت بشم، ولی خواستم که اینطور نشه و از فرصت و حتی محدودیت ها و ضعف هایی که دارم حداقل صدمه رو ببینم و اگر میشه و جنبه های مثبت و کاربرد مفید هم میتونن داشته باشن، از اونا حداکثر استفاده رو ببرم.
خب من الان حتی منابع مالیش اندازهء حداقل رو هم ندارم. چون هیچوقت هدفم در زمینهء پیشرفت مادی نبود. قرار نبود مثلا بخاطر این یک قضیه بیام و دنبال پول بدوم و از هدف اصلی خودم منحرف بشم.
هرچیزی هزینه ای داره. هرچیزی سایدافکت هایی داره.
من یاد گرفتم که نمیتونم همه چیز رو با هم داشته باشم، و برای بدست آوردن چیزهای بزرگ، باید هزینه های بزرگ هم داد، باید از چیزهای بزرگ دیگری گذشت.
شاید برای دیگران اینطور نباشه، ولی برای من اینطور بود.
من بر اساس محدودیت ها و توانایی ها و جبر زندگی خودم تطبیق پیدا کردم و دلیلی نداره به دیگران اهمیتی بدم و کورکورانه برام الگو باشن.

میدونی یک بار یادمه از خدا درخواست کردم برام دوست دختر جور کنه :e415:
یکی دو روز بعد به طرز عجیبی فرصتش پیش آمد.
یعنی رفته بودم پستخونه واسه ثبت نام یا کار دیگه مربوط به کنکور و اینا، بعد یه دختره همینطوری تصادفی توی صف باهام صحبت شد (دختره با یکی بود که میگفت داییشه، ولی از من خوشش اومد). آشکارا میخواست رابطه برقرار کنه. شروع کردنش مثل آب خوردن بود. ولی از اونور گفتن برید فلان جا (توی همون ساختمون) فلان کار رو باید برای ادامهء مراحل انجام بدید. حالا من مونده بودم از یک طرف نگران بودم و عجله داشتم که از قضایای مربوط به کنکور یوقت عقب نمونم (فکر کنم فرصتهای آخرش بود) و از طرف دیگه اون دختره میخواست منو وادار کنه که باهاش باشم و صحبت کنیم. دیدم از همین ابتدا علافی و هزینه و ریسک از فرصت های دیگه داره شروع میشه! دیدم باید انتخاب کنم. بعد تازه توی فکرم همش میامد که من الان باید بهش دروغ بگم مثلا اسم و مشخصات و آدرس واقعی خودم رو بهش ندم بخصوص که تازه کار هستم و ممکنه بعدا از این اطلاعات سوء استفاده کنه، و دیدم که من از این کار هم اصلا خوشم نمیاد، یعنی از دروغگویی و فریبکاری خوشم نمیاد، از زندگی راست و ساده و راحت خوشم میاد، بعد توی فکر اینم بودم که خب باید احتمالا یه خرجهایی هم بکنم و مثلا کافی شاپ بریم و این حرفا، و با هم بریم اینور و اونور و خلاصه یه دفه همون اول بی مقدمه که نمیشه رفت خونه و باهم سکس کنیم!! بعد توی این فکر هم رفتم که من اگر این فرد رو با خودم مشغول کنم، اگر دنبال خودم بکشم، اگر بهش دروغ بگم الکی بگم دوستش دارم و شاید میخوام باهاش ازدواج کنم و غیره، به خودم امیدوارم کنم، اعتماد بهم بکنه و شاید حسابهایی روم بکنه حتی اگر من بهش مستقیم چیزی نگم، اما بهرحال ممکنه مجبور بشم وانمود کنم، یا واقعیت هدف رو بروز ندم، خب شاید اون فرد حتی فرصت ازدواج با فرد مناسبی ممکنه براش پیش میامد توی این مدت که اینطوری من اونو ازش سلب کردم. خلاصه همینطور افکار و جوانب به ذهنم میامد میدیدم هیچ کجای این کار اونقدری که برای یه آدم اصولی و دقیق مهمه، اصولی و دقیق و قابل پیشبینی نیست. همش هرج و مرج و پوچی و علافی درش موج میزد. بعنوان هزینه ها و خطرات و پدیده های جانبی این کار.
این بود که در نهایت تصمیم گرفتم طرفش نرم. خداحافظی کردم و رفتم دنبال کارم. هرچند سخت بود و ناراحت شدم از دست خدا. گفتم آخه مگه آزار داشتی چرا یطوری بدون این مسائل جانبی درست نکردی که آدم بتونه به همه کارش برسه و هزینه های هنگفت نده!
خب بهرحال این دنیا و زندگی ما همینه. انتخاب ها! و این سخته و هزینه داره. نمیشه همه چیز رو با هم داشت. شاید تفاوت آدمها همینطوری مشخص میشه، شاید همینطور رشد میکنن، همینطوری ممتاز میشن.
البته من خودم خیلی به این حرفا اعتقاد و اطمینان ندارم، اما یه تفاوتهایی هست که صرفنظر از این حرفا و باور خدا و غیره، آدم خودش عملا میبینه. من مثل خیلی ها نیستم و نمیخوام هم که مثل اونا باشم. اون رو درست نمیبینم. با سیستم من با مرام من با هدف من سازگاری نداره. هرچی بگی هزینه نداره ولی داره. نمیشه نداشته باشه. تداخل میکنه. در درجهء اول ذهنم رو از نظم و اصول خارج میکنه و آرامش و وجدان راحتم رو بهم میریزه. بعدش هم خیلی مسائل عقلایی دیگه.

در اینترنت هم دوست پیدا کردن راحته. شاید چند بار کسانی خودشون خواستن باهام رابطه برقرار کنن. اما بازم من دیدم که اینقدر علاف و بدون اصول و هدف نیستم که برم دنبال چیزی که تحت کنترل و اصول کافی نمیبینمش.

من دوست دارم اگر رابطه ای میخواد باشه، بصورت رسمی و روشن و اصولی باشه، یعنی درواقع میشه گفت همون ازدواج. دو طرف به هم تعهد بدن. با هم رو راست باشن. در فکر یک رابطهء نزدیک همه جانبه و پایدار باشن.
من دوست دارم این رابطه و زندگی تاحدی که میشه نزدیک به ایدئال باشه.
اما دیدم برای کنترل کافی بر زندگی، برای آرامش داشتن درش، من نیاز به قدرت فوق العاده ای دارم.
و بازهم بهرحال اونم هزینه ها و محدودیت هایی برام ایجاد میکنه. منجمله مالی. ولی هزینه ها و ریسک های دیگر هم بودن و بنظرم مهم بودن.
اینه که درکل بازم انگیزهء کافی برای ازدواج هم نداشتم.
منم که آدم مذهبی نیستم و ایمان قوی به خدا ندارم.
ولی مرام راستی و جوانمردی و مردانگی رو خیلی میخوام.
میخوام مردانه و با راستی و اصولی زندگی کنم.
اگر تونستم چنان زندگی ای رو در این دنیا محقق کنم، خب خوبه محقق میکنم، ولی اگر نشد، ترجیح میدم تا آخر عمر هم ازش بگذرم و محروم بمونم تا اینکه از اصول و عقل و خواسته های ذاتی خودم بگذرم. اصلا نمیتونم بگذرم! من سیستمم اینطوریه. و سیستم دیگری رو بلد نیستم و نمیخوام هم!
اگر نتونستم چنان همسر و زندگی ای داشته باشم، حداقل در زمینه های دیگری که مورد علاقم هستن میتونم و تونستم تاحدی که بحد قابل توجهی راضی بشم پیش برم. میشه اصول و نظم و راستی رو حداقل در بعضی جهات در این دنیا و زندگی تجربه کرد. چیز خوبیه!
و حداقل وقتی پیر شدم، وقتی درحال مرگ بودم، فکر میکنم تونستم اونقدری قدرت در خودم ببینم که اگر نتونستم زندگی آرمانی خودم رو تحقق کنم ولی حداقل تن به پسرفت هم ندادم و آنچه در توان داشتم از خودم اراده و تاثیر ایجاد کردم و زندگیم رو کنترل کردم و روح و روان خودم و قدرتهای اصیل و درونی خودم رو قوی کردم.
اینطوری حس میکنم اگر خدایی هم باشه و بعد از مرگ باهاش روبرو بشم، برام بهتره.
من دوست دارم قدرتمند باشم.
دوست ندارم کاری کنم که خودم نمیتونم توجیهش کنم.
تاحدی که میتونم و قدرت دارم درست زندگی میکنم از نظر خودم.
خب یه چیزهایی رو نمیتونم، مثلا نمیتونم دیگه خودارضایی هم نکنم، ولی یه چیزهایی رو میتونم، و اگر نکنم، خودم از درون فرو میپاشم. اصلا نمیتونم! این ها با من سازگار نیست. برام بهینه نیست. ریسک و اتکا به تصادف است. و من از این تفکر و روش زندگی تجربهء خوبی ندارم. هر زمان در این وادی ها رفتم خیلی زود با خسارت ها و وقایع بسیار ناخوشایندی مواجه شدم.

folaani
12-05-2013, 07:14 AM
من دوست دارم همه چیز با قدرت خودم، مستقیم، راست و مردانه باشه.
فریب و دروغ و علافی رو دوست ندارم.
در زندگی بعضی وقتها تجربه هایی از این مسائل داشتم، و برام واقعا آزاردهنده و خطرناک بودن، جز تباهی و پوچی چیزی درشون ندیدم.
دوست دارم یه همسر ایدئال داشته باشم که ما خودم باشه.
و اینقدر قدرتمند باشم که کنترل زندگیم دست خودم باشه و همسرم رو هم بطور کامل تحت حمایت و حفاظت خودم قرار بدم.
من با اینطور زندگی حال میکنم.
از هرج و مرج و فریب و دروغ و سوء استفاده و ناراستی و ناجوانمردی خوشم نمیاد.
این درست نیست که یکی امروز مال من باشه، اونم شاید نصفه و نیمه، و فردا ممکنه مال کس دیگری باشه.
این درست نیست که صداقت و راستی نباشه.
این درست نیست که همه درحال تلاش برای رقابت ناجوانمردانه سر این مسائل و دزدی ناموس هم از هم باشن.
این دنیای اراذل و اوباش است، حتی اگر خیلی شیک پوش و خوش زبان و ظاهرا مودب و باوقار باشن.
من از اونها نیستم. فکر نمیکنم! من نمیخوام اینطور باشم.
من این رو در وجود خودم درمی یابم که باید متفاوت باشم.
نه اینکه بخواهم متفاوت باشم بخاطر متفاوت بودم و احساس برتری و خودنمایی سطحی.
نه من براستی این زندگی، این انسان ضعیف و زبون، را نمیپسندم. بنظر من ارزشش را ندارد.
پس از چیزهایی چشم میپوشم، و به سوی چیزهایی میرم که آنطور که میخواهم، شدنی تر هستند برایم.
تفاوت وجود دارد.
مسئله فقط عرضه نیست.
مسئله فقط این افکار و حرفهای عامیانه نیست.
حتی اگر بخندید، به تمسخر بگیرید، بگویید از نظر منطقی و فلسفی اثبات کن و من نتوانم، اما این چیزها را من دیده ام لمس کرده ام میبینم که وجود دارند و نمیتوانم آنها را آنقدر کوچک بشمارم. آنها درنظرم اهمیت دارند. آنقدر که حاضرم به هرچیزی تن در ندهم، هرچند که عمری باعث محرومیت و رنج من شود، چون اگر تن در بدهم، برایم بیشتر رنج آور و خطرناک و هزینه بر خواهد بود؛ عقل و تجربهء من اینطور میگوید!
من میخواهم یک دانشمند باشم، یک مرد قوی، یک جنگنده، نه یک فریبکار پست، نه یک دروغگوی ضعیف.
حتی اگر یک هیولا باشم، بهتر از اینست که فریبکار و دروغگو و پست باشم.
هیولا موجود زیباتری است.
من قدرت و شجاعت و خشونتش را ستایش میکنم در مقایسه با این همه انسانهای حقیر.

من اگر کسی را بخواهم، آن باید مال من باشد، و با قدرت آنرا با خودم پیوند دهم، و هیچکس را توانایی رویارویی با من و گرفتنش از من نباشد.
نمیدانم این چیست. آیا در ژنهای من است. آیا یک مسئلهء باستانیست. اما من در این زمینه احساس آرمان خواهی میکنم.
من آن شکوه را میخواهم! با تمام وجودم.
البته من آنقدر هم روی این مصر نیستم و آنقدر قوی نیستم که بگویم تحت هیچ شرایطی دست به عمل دیگری نمیزنم.
ولی خواست قدرت و کنترل در من آنقدر قویست که حداقل تاکنون با هر هزینه و ریسکی دست به آنطور کارها نزدم.
شاید فرصتش را هم نداشتم یا خیلی کم بوده نسبت به دیگران، اما انگیزهء چندانی هم ندارم که این فرصت ها را حتی اگر بتوانم افزایش دهم.
من دوست دارم هرکاری را که انجام میدهم با نهایت قدرت ممکن باشد. و یک حداقلی از قدرت و کنترل و اصول را میخواهم. و اگر نبود، ممکن است بکلی صرفنظر کنم.
من انسانی با ایمان نیستم، انسانی فداکار نیستم، نه شاید مثلا یک روزی فرصت بشود حتی به کسی تجاوز کنم! ولی من میخواهم این کار را با قدرت و تسلط انجام دهم. دوست دارم جریان قدرت را در شریان های خودم ببینم. اینکه چطور غلبه میکنم و چطور موانع و سرنوشت را تحت کنترل خودم درمیاورم. هرچند شاید این تاحدی یک توهم باشد، اما حتی نزدیک شدن و تجربه های کوچک آنهم برایم خواستنی و لذت بخش است، و دور شدن از آن برایم دافعهء شدیدی دارد و پوچی محض است درنظرم.
پیش از اینکه بخواهم دست به این کارها بزنم، دوست دارم بجنگم و دشمنان را شکست دهم، یا آنچنان قدرتی داشته باشم که جرات روبرو شدن با من را نیابند.
حتی گاهی خوابهایی که دیدم اینطور بودند.
مثلا یک بار خواب میدیدم با یک معشوقی بودم، ولی عده ای از دشمنان میخواستند به ما تعرض کنند، و من قدرت کافی برای دفاع از خودم و معشوقم را در خودم نمیدیدم. و این برایم دردآور و ناامیدکننده بود.
من همیشه دشمنانی را احساس میکنم.
میخواهم بر این دشمنان غلبه کنم.
و اگر این کار را نکنم، دست به کاری نخواهم زد که مرا ضعیف تر کند و در معرض آنها قرار دهد.
نمیدانم این چیست. شاید یک مشکل و عقدهء روانی باشد در من. شاید بخاطر شرایط خاص زندگی ام در دوران کودکی و نوجوانی باشد، بهرحال هست و من نمیتوانم حتی از نظر منطقی آنرا کنار بگذارم.
تلاش خودم را برای قدرتمند شدن انجام خواهم داد. همچنانکه تاکنون انجام داده ام.
اگر توانستم به قدرت و کنترلی که میخواهم برسم، که خوب است و شاید تغییری در دیگر بخشهای زندگی ام صورت دهم، اما اگر نتوانستم، ترجیح میدهم همینطور بمانم و بمیرم.

Mehrbod
12-05-2013, 08:08 PM
ما گفتیم که فریبگری از مهاد[٥]
بیولوژیک فرازیست[٦] ژن سرچشمه می‌گیرد..


اینهم بیجاست, نشانگری (indication) همان فریبگری نیست:



موی بلند و درخشان از کارکرد درست یاخته‌ها و تندرستی در دیرای زندگی میگوید = نشانگر
ناخن‌هایِ سفت و درخشان و نشکسته از کارکرد درست یاخته‌ها و سوخت‌وساز تن میگویند = نشانگر
نشمینگاه گنده از آسانی زاییدن و زادآوری میگوید = نشانگر
پستان گنده نشانگر نایکراستی از همان زاییدن آسان است: پیکر زنانه از روی سنگینی
لگن و زیرتنه, نیاز به همسنگی در بالاتنه هم دارد که همان پستانها هستند = نشانگر نایکراست
نبود چین و چروک و پوست هموار = نشانگر درستیِِ کارکرد یاخته‌ها + جوانی و تندرستی و توان زادآوری
....


زنانیکه با بوتاکس و رژلب و لیپساکشن و کشیدن پوست و کاردپزشکی و ..
این نشانگر‌ها را جور دیگر مینمایانند بروشنی دارند دروغ میگوین, زیرا
دروغ و فریب چیزی بجز همان پوشاندن حقیقت و دگرنُمایانی آن نیست.


پارسیگر

Alice
12-05-2013, 08:52 PM
خوب راست میگه دیگه !

متوجه هستید که چه چیزی را تایید می‌کنید؟! شما عمل «دروغگویی» که زشت‌ترین و ناپسندیده‌ترین
رفتارهای انسانی‌ست را تایید می‌کنید و تازه به پایندگی آن هم پافشاری می‌کنید!
اگر دخترها آرایش می‌کنند خب شما هم سر و صورت خود را آراسته کنید... چرا باید دروغگویی را در تراز
فرهنگی روا کنید؟؟!
البته خوب من خودم با بزک کردن چهره و آرایش خارج از نورم مخالفم. ولی با آراستگی و رژ لب و .. نه!


موی بلند و درخشان از کارکرد درست یاخته‌ها[١] و تندرستی در دیرای[٢] زندگی میگوید = نشانگر
ناخن‌هایِ سفت و درخشان و نشکسته از کارکرد درست یاخته‌ها و سوخت‌وساز تن میگویند = نشانگر
نشمینگاه گنده از آسانی زاییدن و زادآوری[٣] میگوید = نشانگر
پستان گنده نشانگر نایکراستی[٤] از همان زاییدن آسان است: پیکر زنانه از روی سنگینی[٥]
لگن و زیرتنه, نیاز به همسنگی[٦] در بالاتنه هم دارد که همان پستانها هستند = نشانگر نایکراست[٤]
نبود چین و چروک و پوست هموار = نشانگر درستیِِ کارکرد یاخته‌ها + جوانی و تندرستی و توان زادآوری
....

بیجاست. انگیزه‌ی فریبگری سرمایه‌گذاری بیشتر نرهاست. چه آگاهانه باشد و چه نا آگاهانه! آرایش و زیبایی
هم ماده‌ها را در چشم نرها خواستنی تر نمایان می‌کند و بدین روی هماوردی جنسی میان نرها بیشتر درمیگیرد
و ژن‌های پایندان‌تر و بهتر دستیافت زادآوری و ترابری را دارا می‌شوند.

Theodor Herzl
12-05-2013, 08:55 PM
یعنی یه پارادوکسی هست که دختر تا شناخت کامل پیدا نکنه و از ادامه رابطه مطمئن نباشه تن به سکس نمیده... از اون طرف پسر هم نمیخواد به قیمت رسیدن به سکس ، به کسی تضمین 100% بده که باهاش میمونه... پس باید چیکار کنه ؟این حرف‌ها کس شعر هست که پسر دست به خایه منتظر طعمه هست فقط! من ۲ سال با ۳ تا دختر دیگه هم خونه بودم ، ۸۰% بحث‌هایی‌ که بینشون میشد اینکه کدوم پسر دانشگاه اونجاش گنده تر هست و کدوم یکی‌ cute تر هست! اکثریت دختر‌ها هم بین خودشون صحبت از سکس و اینکه به کی‌ بیشتر با کی‌ می‌‌خواهند بخوابند بحث میکنند ، جلوی مرد‌ها میشن مریم باکره! و فقط چسی میان!

sonixax
12-05-2013, 08:57 PM
متوجه هستید که چه چیزی را تایید می‌کنید؟! شما عمل «دروغگویی» که زشت‌ترین و ناپسندیده‌ترین
رفتارهای انسانی‌ست را تایید می‌کنید و تازه به پایندگی آن هم پافشاری می‌کنید!
اگر دخترها آرایش می‌کنند خب شما هم سر و صورت خود را آراسته کنید... چرا باید دروغگویی را در تراز
فرهنگی روا کنید؟؟!
البته خوب من خودم با بزک کردن چهره و آرایش خارج از نورم مخالفم. ولی با آراستگی و رژ لب و .. نه!

نخست اینکه دروغگویی همیشه چیز بدی نیست !
دوم اینکه اگر در رابطه با دختر به خصوص از نوع ایرانیش با دروغ و نیرنگ و فریبکاری جلو نروید به جایی نمیرسید . (فرهنگ بد)

3091

شما اگر از پایندگی این مساله ناراحت هستید نخست باید به خود دختران گیر بدهید که پشمک هم بار پسرانی که از اول صاف وصادق هستند نمیکنند !

Anarchy
12-05-2013, 09:07 PM
این حرف‌ها کس شعر هست که پسر دست به خایه منتظر طعمه هست فقط! من ۲ سال با ۳ تا دختر دیگه هم خونه بودم ، ۸۰% بحث‌هایی‌ که بینشون میشد اینکه کدوم پسر دانشگاه اونجاش گنده تر هست و کدوم یکی‌ cute تر هست! اکثریت دختر‌ها هم بین خودشون صحبت از سکس و اینکه به کی‌ بیشتر با کی‌ می‌‌خواهند بخوابند بحث میکنند ، جلوی مرد‌ها میشن مریم باکره! و فقط چسی میان!

خب من که نگفتم اونا از سکس فراری هستن !! اما اقدام عملیشون مثل پسرها نیست یا لااقل دیدگاهشون مثل پسرها نیست... حالا من بحثم اکثریت دخترهاست نه همشون !! خلاصه که دوست دارن با کسی سکس داشته باشن که به رابطه بلند مدت باهاش امیدوار باشن...

ضمنا تفاوت های فرهنگی رو هم در نظر بگیر بین جامعه ای مثل ایران و اونجایی که بودی :e056: !!

undead_knight
12-05-2013, 09:08 PM
اولش باید بگم من کلا خیلی از زیبایی "مصنوعی" خوشم نمیاد ولی خب باید از چیزی که فکر میکنم درسته دفاع کنم:))


اینهم بیجاست, نشانگری (indication) همان فریبگری نیست:



موی بلند و درخشان از کارکرد درست یاخته‌ها و تندرستی در دیرای زندگی میگوید = نشانگر
ناخن‌هایِ سفت و درخشان و نشکسته از کارکرد درست یاخته‌ها و سوخت‌وساز تن میگویند = نشانگر
نشمینگاه گنده از آسانی زاییدن و زادآوری میگوید = نشانگر
پستان گنده نشانگر نایکراستی از همان زاییدن آسان است: پیکر زنانه از روی سنگینی
لگن و زیرتنه, نیاز به همسنگی در بالاتنه هم دارد که همان پستانها هستند = نشانگر نایکراست
نبود چین و چروک و پوست هموار = نشانگر درستیِِ کارکرد یاخته‌ها + جوانی و تندرستی و توان زادآوری
....


زنانیکه با بوتاکس و رژلب و لیپساکشن و کشیدن پوست و کاردپزشکی و ..
این نشانگر‌ها را جور دیگر مینمایانند بروشنی دارند دروغ میگوین, زیرا
دروغ و فریب چیزی بجز همان پوشاندن حقیقت و دگرنُمایانی آن نیست.
پارسیگر
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/12/8.jpg
بعد میگید شک نکنم ژن خودخواه رو خوندید:))
اصلا یکی از بنیادین ترین چیزهایی که داوکینز توی کتابش مطرح میکنه این هست که فریب کاری بخشی طبیعی از فرایند بقای ژن های ماست.

In this book I am using words like
'deceive' and 'lie' in a much more straightforward sense than those
philosophers. They were interested in conscious intention to deceive. I
am talking simply about having an effect functionally equivalent to
deception.

هرچند ما میدونیم فریب کاری انسانی ماهیتش "آگاهانه" هست.

از نکات جالب تر این هست که ورزش کردن و رژیم هم نوعی "فریب کاری" از این دید میتونه محسوب بشه،چون هیچ حیوانی مثل انسان ها فعالیت بدنی منظم(دروغین!) و برنامه ریزی شده یا رژیم دقیق رو نداره تا دارای عضلات بهتر،عمر طولانی تر، اندام زیباتر و... باشه،ما در فرایند "ناخوداگاه" ژن ها دست کاری میکنیم تا نتایجی بهتر رو بدست بیاریم.

اصلا چرا راه دور بریم!؟درمان کردن بیماری ها به روش "مصنوعی" نوعی فریب کاریه،ما نزاشتیم گزینش "طبیعی" صورت بگیره و انسان های حامل ژن های ضعیف تر یا بدتر از بین برند،اینطور دیگران رو فریب میدیم که ما بدن سالم و ژن های قدرتمندی! داریم.

اصلا هرگونه جراحی زیبایی(حتی اگر ضروری باشه،مثلا در تصادفات)برای پوشاندن یک حقیقت هست،نه؟:))

البته باید یادآوری کنم من نمیگم"این زن ها نمیخواند زیباتر،جوون تر و... به نظر برسند"ولی گسترده کردن تعریف دروغ گویی تا این حد این واژه رو لوس میکنه.

Alice
12-05-2013, 09:24 PM
نامُرده یک نکته‌ی بسیار جالب در راستای علاقه مند کردنت به صادق هدایت :e406::
مدتی پیش یک داستان کوتاه از هدایت می‌خواندم با نام "دن ژوان کرج" که به تمامی موضوعات مطروحه
در این فاروم گوشه و کنایه می‌زند. راوی داستان که در سفر است وارد مهمانخانه‌ای به نام "عصر جدید"
می‌شود و داستان به کنایه در دوران مدرنیته می‌گذرد. زبرهمسری، آلفانمایی، پول‌پرستی و ... نکاتی درخور
توجه است که هدایت با توصیف دقیقی آنان را بیان می‌کند.
--
البته هدایت هرگز mysogynist نبود، ولی این داستان چکیده‌ای دارد از باورهای دوستان زن‌ستیز اینجا که
من در حین خواندن آن مدام یاد انجمن میافتادم.

Alice
12-05-2013, 09:33 PM
دوم اینکه اگر در رابطه با دختر به خصوص از نوع ایرانیش با دروغ و نیرنگ و فریبکاری جلو نروید به جایی نمیرسید . (فرهنگ بد)

می‌توانید این را به من ثابت بکنید؟

sonixax
12-05-2013, 09:36 PM
می‌توانید این را به من ثابت بکنید؟

من پول ندارم ، بیکارم ، تیپ و قیافه درست هم ندارم ، وضعیت اقامتیم هم از قُم فراتر نمیره ، ولی شما را خیلی دوست دارم !!! شما حاضرید زن/پارتنر من بشید ؟!

Anarchy
12-05-2013, 09:40 PM
می‌توانید این را به من ثابت بکنید؟

اثباتش تجربه تقریبا همه پسرانی هست که در جامعه میتونید ببینید و بپرسید !!

Alice
12-05-2013, 09:51 PM
من پول ندارم ، بیکارم ، تیپ و قیافه درست هم ندارم ، وضعیت اقامتیم هم از قُم فراتر نمیره ، ولی شما را خیلی دوست دارم !!! شما حاضرید زن/پارتنر من بشید ؟!

اگر فلسفه و کیهانشناسی و ادبسار بدانید و ریش و سیبیل و موهای بلند درویشی داشته باشید من
چیز دیگری نمی‌خواهم و اگر کژچهره هم باشید و کارتون‌خوابی هم کنید برایتان روی هوا غش خواهم رفت.


اثباتش تجربه تقریبا همه پسرانی هست که در جامعه میتونید ببینید و بپرسید !!

من مدت‌ها پیش وقتی از تجربه‌ی شخصی حرف می‌زدم ده‌ها نفر در انجمن بمن حمله می‌کردند.
آن وقت شما می‌گویید : تجربه‌ی همه پسرانی که...!!!!
تازه از همه جالب تر دوستمان کسری هم بنابه "تجربه‌ی شخصی" سخن شما را بالاتر تایید نکرد! (چشمک)

sonixax
12-05-2013, 09:53 PM
اگر فلسفه و کیهانشناسی و ادبسار بدانید و ریش و سیبیل و موهای بلند درویشی داشته باشید من
چیز دیگری نمی‌خواهم و اگر کژچهره هم باشید و کارتون‌خوابی هم کنید برایتان روی هوا غش خواهم رفت.

بیسواد هم هستم :دی

Mehrbod
12-05-2013, 09:57 PM
بیجاست. انگیزه‌ی فریبگری سرمایه‌گذاری بیشتر نرهاست. چه آگاهانه باشد و چه نا آگاهانه! آرایش و زیبایی
هم ماده‌ها را در چشم نرها خواستنی تر نمایان می‌کند و بدین روی هماوردی جنسی میان نرها بیشتر درمیگیرد
و ژن‌های پایندان‌تر و بهتر دستیافت زادآوری و ترابری را دارا می‌شوند.

خوب دروغ و فریب پسرها هم ایشان را در چشم دخترها خواستنی‌تر میکند,
اگر سنجه‌یِ شما این است چرا این را بد میدانید, ولی فریب دخترها را نه؟

سپس اینکه نمایاندم:


نشانگری ≠ فریبگری


درسته, گاهی هم در فرگشت میبینیم زاب‌هایِ فریبگرانه می‌فرگردند, ولی این روال نیست,
زیرا چیزیکه شالوده اش دروغ و فریب باشد استواریِ چندانی ندارد و دیر یا زود فرو‌میریزد.

Alice
12-05-2013, 09:57 PM
بیسواد هم هستم :دی

لانگ ترم پارتنر یا کوتاهمدت؟! :e40f: اصلا این چه روش اثبات است. نه من با کسی که
کور و کچل باشد دوست نمی‌شوم. ولی این ربطی به بحث ندارد.

Mehrbod
12-05-2013, 10:01 PM
اولش باید بگم من کلا خیلی از زیبایی "مصنوعی" خوشم نمیاد ولی خب باید از چیزی که فکر میکنم درسته دفاع کنم:))
...


گفتیم, اگر طبیعی هم باشد میشود سفسته‌یِ دست‌آویز به طبیعت: Appeal to nature - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Appeal_to_nature)

تازه اگر اینچنین است, خوب فریبکاری پسران هم
از همان طبیعت میاید و نباید نکوهشی به آن گرفت.

یک بام و دو هوا؟ :e402:






اصلا چرا راه دور بریم!؟درمان کردن بیماری ها به روش "مصنوعی" نوعی فریب کاریه،ما نزاشتیم گزینش "طبیعی" صورت بگیره و انسان های حامل ژن های ضعیف تر یا بدتر از بین برند،اینطور دیگران رو فریب میدیم که ما بدن سالم و ژن های قدرتمندی! داریم.


درسته همینجوره, اگر شما قند داشته باشید کمی از خواستنی بودن شما کاسته میشود, برای همین هم
کسانی که بیمار یا رنجور هستند در نخستین date به دیگری فهرستی از بیماری‌ها و ناتوانی هایشان نمیدهند.

طبیعت و فرگشت و ژن‌هایِ شما یک سازوکار درست و راستنی دارند که این خود را براه زاب‌هایِ بیرونی نمایان میکند, به اینها
میگویند نشانگر یا indicator. بکوشید دریابید که چیزیکه نشانگر است, دیگر دروغ و فریب نیست و هتّا با اینکه آماده‌اید تا این اندازه خود اتان
را پست کنید که فریب را چیزی خوب و زیبا جابزنید, ولی باز هم میبینیم در کارِ طبیعت فریب آنچنانی نیست و کارها بر پایه‌یِ همان کارکرد راستین اشان میگردند, نه دروغ و دگرنُمایی.


پارسیگر

Anarchy
12-05-2013, 10:03 PM
اگر فلسفه و کیهانشناسی و ادبسار بدانید و ریش و سیبیل و موهای بلند درویشی داشته باشید من
چیز دیگری نمی‌خواهم و اگر کژچهره هم باشید و کارتون‌خوابی هم کنید برایتان روی هوا غش خواهم رفت.

آلیس جان... حالا باید بگی اینو آخه :e412: !! خب زودتر میگفتی دختر جان :e105:




من مدت‌ها پیش وقتی از تجربه‌ی شخصی حرف می‌زدم ده‌ها نفر در انجمن بمن حمله می‌کردند.
آن وقت شما می‌گویید : تجربه‌ی همه پسرانی که...!!!!
تازه از همه جالب تر دوستمان کسری هم بنابه "تجربه‌ی شخصی" سخن شما را بالاتر تایید نکرد! (چشمک)

ده ها نفر ؟ انجمنو اشتباهی نیومدی :e404: ؟ اینجا ده ها کاربر اصلا داره :e415: ؟

من که خیلی خودمو قاتی این بحث های مطلق دوستان نکردم !! خب شاید درستش این باشه که تجربه اکثر پسرا...

من شخصا خیلی سعی کردم اخلاقی عمل کنم ، اما باید خیلی اتفاقات کنار هم بیوفته تا بتونی با این سیستم فرد مورد نظرت رو پیدا کنی... یعنی در غیاب این دروغ و دغل ، دیگه فقط بخت و اقبال ممکنه به کمکت بیاد !!

undead_knight
12-05-2013, 10:27 PM
گفتیم, اگر طبیعی هم باشد میشود سفسته‌یِ دست‌آویز به طبیعت: Appeal to nature - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Appeal_to_nature)
تازه اگر اینچنین است, خوب فریبکاری پسران هم
از همان طبیعت میاید و نباید نکوهشی به آن گرفت.
یک بام و دو هوا؟ :e402:

من از "تمایلم" گفتم،در حد تمایل به همبرگره برای من!دلیل منطقی که نمیخوام بیارم :))اینو گفتم که نشون بدم این از زاویه وکیل مدافع شیطان هست:)
مشکلی که با وجود شفاف سازی هایی مثل این توی بحث های ما هست اینه که فکر میکنید من لزوما میخوام طرف مخالف رو بگیرم و بدون اینکه من اشاره به "پسران" کرده باشم سریع براشون گارد میگیریو

به فریب کاری پسران ربطی نداره،ما یک "دروغ گویی" آشکار داریم،هر کسی که اگاهانه دروغ میگه یک دروغگو هست،کسی که مثلا یک ساعت بدل دستش میکنه و ماشین گرون قیمت اجاره میکنه هم تا حدی داره وانمود میکنه و کسی هم که ورزش میکنه هم از دید ژنتیکی داره وانمود میکنه،ولی این ها درجاتش با هم فرق داره.حتی گاهی انگیزه دو تای دومی میتونه فریب کاری نباشه(اینکه شخص در این دو حالت ممکنه فقط به خاطر خودش و اهمیت دادنش به زیبایی ظاهری یا سلامتی و... این کارها رو بکنه)


درسته همینجوره, اگر شما قند داشته باشید کمی از خواستنی بودن شما کاسته میشود, برای همین هم
کسانی که بیمار یا رنجور هستند در نخستین date به دیگری فهرستی از بیماری‌ها و ناتوانی هایشان نمیدهند.

طبیعت و فرگشت و ژن‌هایِ شما یک سازوکار درست و راستنی دارند که این خود را براه زاب‌هایِ بیرونی نمایان میکند, به اینها
میگویند نشانگر یا indicator. بکوشید دریابید که چیزیکه نشانگر است, دیگر دروغ و فریب نیست و هتّا با اینکه آماده‌اید تا این اندازه خود اتان
را پست کنید که فریب را چیزی خوب و زیبا جابزنید, ولی باز هم میبینیم در کارِ طبیعت فریب آنچنانی نیست و کارها بر پایه‌یِ همان کارکرد راستین اشان میگردند, نه دروغ و دگرنُمایی.

خب جدای از این که باز هم رفتی روی منبر و من رو مدافع فریب کاری معرفی کردی ولی باید بگم که جراحی های زیبایی و کلا هر تکنیکی که زیبایی رو ارتقا میده چندان تفاوتی با سایر اعمال پزشکی که برای حفظ سلامتی نداره و اگر درست دونستن اونها من رو پست میکنه باید بگم این یک افتخاره که برای زیبایی و سلامتی بشریت پست خونده بشم:))
+نکته فنی:شمار مردهایی که جراحی زیبایی میکنند بالا رفته؛میترسم از روزی که مردها هم مثل زن ها پست بشند:))

در ضمن با وجود اینکه من دروغ گویی رو از پست ترین چیزها میدونم ولی باز هم با دیدگاهت مخالفم،طبیعت با دروغ و فریب کاری به پیش میره،دلیلش هم اینه که محیط زیست موجودات زنده دارای موجودات زنده دیگه ای هست که تاثیر زیادی روی زندگیشون دارند،از تکنیک های اختفا و فرار گرفته تا تکنیک های شکار یا حتی گرده افشانی گیاهان! با نوعی فریب همراهند.

در هر حال همونطور که گفتم فریب کاری آگاهانه با همرنگ شدن یک آفتاب پرست یا محیط اطرافش فرق داره!

undead_knight
12-05-2013, 10:32 PM
درسته, گاهی هم در فرگشت میبینیم زاب‌هایِ فریبگرانه می‌فرگردند, ولی این روال نیست,
زیرا چیزیکه شالوده اش دروغ و فریب باشد استواریِ چندانی ندارد و دیر یا زود فرو‌میریزد.
مهربد الان دیگه وقتشه اسپاگتی بهت عذاب نازل کنه! اخه پسر خوب مگر طبیعت سیستم اخلاقی داره که این وسط پند میدی:))
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/12/11.jpg
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/12/12.jpg
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/12/13.jpg

sonixax
12-05-2013, 10:34 PM
لانگ ترم پارتنر یا کوتاهمدت؟! اصلا این چه روش اثبات است. نه من با کسی که
کور و کچل باشد دوست نمی‌شوم. ولی این ربطی به بحث ندارد.

داستان این است که شما طبق گفته خودتان با کسی که کور و کچل باشد دوست نمیشوید .
ولی اگر این کور و کچل فلسفه و کیهان شناسی و ادبسار بداند احتمالن شانسی برای دوستی با شما دارد .
پس دروغ میگوید .
یعنی کسی که کور و کچل و بیسواد و بی کار و بی پول است تقریبن هیچ شانسی برای تور کردن یک دختر ندارد ! چرا چون هیچ دختری محل سگش نمیگذارد پس دست به فریبکاری میزند .
و بعد که رابطه از نظر احساسی جدی شد در بسیاری موارد دیگه مهم نیست که واقعیت چی بوده !
این طوری میشه که میبینیم یک دختر خوش هیکل زیبای تحصیل کرده ی همه چیز تمام دارد با یک کور و کچل و بیسواد و بیکار مفنگی زندگی میکند 2 تا هم بچه داره ازش !!!
جواب میده .

Mehrbod
12-05-2013, 11:00 PM
من از "تمایلم" گفتم،در حد تمایل به همبرگره برای من!دلیل منطقی که نمیخوام بیارم :))اینو گفتم که نشون بدم این از زاویه وکیل مدافع شیطان هست:)
مشکلی که با وجود شفاف سازی هایی مثل این توی بحث های ما هست اینه که فکر میکنید من لزوما میخوام طرف مخالف رو بگیرم و بدون اینکه من اشاره به "پسران" کرده باشم سریع براشون گارد میگیریو


خب گارد میگیرم چون جای دوری نمیرود, لغزش کرده باشم یک پست دیرتر روشن میشود (;





به فریب کاری پسران ربطی نداره،ما یک "دروغ گویی" آشکار داریم،هر کسی که اگاهانه دروغ میگه یک دروغگو هست،کسی که مثلا یک ساعت بدل دستش میکنه و ماشین گرون قیمت اجاره میکنه هم تا حدی داره وانمود میکنه و کسی هم که ورزش میکنه هم از دید ژنتیکی داره وانمود میکنه،ولی این ها درجاتش با هم فرق داره.حتی گاهی انگیزه دو تای دومی میتونه فریب کاری نباشه(اینکه شخص در این دو حالت ممکنه فقط به خاطر خودش و اهمیت دادنش به زیبایی ظاهری یا سلامتی و... این کارها رو بکنه)


اینها بازی با واژه‌ است, کدام فریبگر نادانی از بیخ چیزی را "میگوید"؟ بیانگارید یک پسر میخواهد خود را شیفته و
دلباخته و پایبند به یک دختر بنمایاند (= فریب), اگر برود آنجا بگوید "من آدم بسیار پایبند و زن و بچه دوستی هستم" که
کسی باور نمیکند, بجایش با رفتار و روش و نگاه خیره و اینور آنور میتواند دختر را به این باور نادرست بیاندازد که بَهمان جور آدمی است و وی را بفریبد.

پس اینکه این روش فریب را بپسندیم و بگوییم خوب است و اشکالی ندارد, ولی همین روش را اگر در
آن "زبان" و "واژه" به کار رفته بود نپسندیم و بگوییم بد است میبینیم چیزی بجز همان بازی با واژگان نیست.






خب جدای از این که باز هم رفتی روی منبر و من رو مدافع فریب کاری معرفی کردی ولی باید بگم که جراحی های زیبایی و کلا هر تکنیکی که زیبایی رو ارتقا میده چندان تفاوتی با سایر اعمال پزشکی که برای حفظ سلامتی نداره و اگر درست دونستن اونها من رو پست میکنه باید بگم این یک افتخاره که برای زیبایی و سلامتی بشریت پست خونده بشم:))


بیماری قند و چنگار چه پیوندی به رنگ مو و بزرگ کردن پستانها و بوتاکس دارد!؟






+نکته فنی:شمار مردهایی که جراحی زیبایی میکنند بالا رفته؛میترسم از روزی که مردها هم مثل زن ها پست بشند:))


این گفتمان را شما از همان آغاز باخته‌ بودید, زیرا چه پایین روید بالا بیایید یا فریبکاری
هم از سوی دختر و هم پسر خوبه, یا از بیخ خوب نیست و یک بام و دو کار نمیکند (مگر آنکه شاید "فمینیست" باشید) (;

...However, I like to entertain the following

آیا فریبکاری یک فروزه و مِهاد فرازیست به شمار میرود؟

من یک فروزه‌یِ فرگشتیگ را اینچنین کران‌می‌نمایم:


هر آنچه که یک مشکل فیزیکی را از میان برداشته و به شانس فرازیست جاندار میافزاید.


یک زاب دروغین یا فریب در فرگشت:


هر آنچه که تنها ظاهر مشکل‌گشا دارد, ولی در واقعیت هیچ سود راستینی به شانس فرازیست نمیافزاید.


ب.ن. داشتن چشمان تیزتر در شهباز یک فروزه است, زیرا براستی به شانس فرازیست آن میافزاید (مشکل دیدن شکار از دوردست را برمیدارد), یا در
غورباقه‌ها هر چه سدای یک غورباقه بلندتر و درشت‌تر باشد, نمایانگر زور و توان بیشتر و پس یکراست, شانس فرازیست بالاتر آن غورباقه‌ی است.

در دست دیگر, دیده شده غورباقه‌هایِ نَر با سود بردن از پیرامون اشان میآموزند که
چگونه سدایِ خود اشان را از آنچه براستی هست با ابزار پژواک بیشتر و بلندتر کنند (کژبهره‌ از نشانگر = فریب)

پرسش:


آیا این فریب غورباقه‌ها در راستای فرازیست و مِهاد بهینه‌یِ ژن به کار میاید؟

پاسخ بروشنی یک نه میباشد. گرچه غورباقه‌ای که با ترفند و فریب ژن خود اش را گسترانده میتواند چند زادمانی بیشتر بجا بماند,
ولی دیر یا زود از آنجاییکه زور براستی بیشتر نداشته در برابر غورباقه‌هایی که براستی زور بیشتر داشته‌اند فروچیده شده و کم کم از استخر ژنی بیرون خواهد رفت (= waste of resources).

پس میبینیم, اگر بخواهیم از دیدگاه آنچه برای ژن و فرازیست بهینه است هم بنگریم, تنها فروزه‌هایی که براستی کارکرد دارند سودمند به شمار
میروند و زاب‌ها و فریب‌ها چیزی بجز همان فریب و دروغ نیستند و در بلندزمان بجایی نمیرسند و سرانجام مانند یک خانه‌یِ شنی, فروخواهند‌ریخت.

پارسیگر

Mehrbod
12-05-2013, 11:08 PM
مهربد الان دیگه وقتشه اسپاگتی بهت عذاب نازل کنه! اخه پسر خوب مگر طبیعت سیستم اخلاقی داره که این وسط پند میدی:))


در پیک پیشین روشنگری کردم; در کنار آن روشنه طبیعت سیستم اخلاقی داره و همین اخلاقی که ما داریم را
هم طبیعت داده و از آسمان فرونباریده. فرگشت هم چیزی را ارج و بها میدهد که "کار کند", نه آنکه "وانمود به کار کند".

اینکه برخی زمانها میبینیم جانداران از نشانگر‌هایِ فرگشتیگ کژمیبهرند و زادمان اشان بجا میماند هم رویدادی گذرا بیشتر نیست,
زیرا برای فرازیست راستین جاندار باید از پس دشوارهای راستین بربیاید, نه اینکه وانمود به برآمدن از پس آن دشواری‌ها کند.

پس اینجا هم هر چه پایین بالا بروید نمیتوانید 'فریب' و 'فریبکاری' را چیزی خوب و طبیعی و زیبا و کارآمد و همچو جابزنید.

پارسیگر

Anarchy
12-06-2013, 12:51 PM
شکم خود را صابون نزنید؛ چون باید سه یا چهارسالی شکیبایی کنید تا موها و تیپ تان مورد پسند من درآید. :e108::e105:

قباحت داره این حرفا ، ما دیگه خودمون صاحب داریما :e404: !!

Nevermore
12-06-2013, 07:47 PM
چه خبر است 3،4 سال؟مو و ریش اگر پرپشت باشد 1 سالی بیشتر وقت نمی گیرد.

Alice
12-06-2013, 11:15 PM
یعنی کسی که کور و کچل و بیسواد و بی کار و بی پول است تقریبن هیچ شانسی برای تور کردن یک دختر ندارد ! چرا چون هیچ دختری محل سگش نمیگذارد پس دست به فریبکاری میزند .

خب شما یک حالت extreme را مثال زدید.
دوستان گفتند باید دروغگویی کرد تا با دخترها ارتباط برقرار کرد، خب شما که در این حالت نیستید! بعد آنارشی
گفت تجربه‌ی تمام پسرها این را نشان می‌دهد، خب دوستمان تئودور همین را بالاتر نفی کرد. من شخصا بفهمم
پس از رابطه کسی به من دروغ گفته با شمشیر سامورایی سر از تنش جدا خواهم کرد, آنگاه شما مردم را به
دروغگویی تشویق می‌کنید؟ نکنید از این کارها جانم! :e406:

مزدك بامداد
12-07-2013, 01:03 AM
با شمشیر سامورایی سر از تنش جدا خواهم کر

3106

Dōtanuki
شمشیر سامورائی " دوتانوکی" ویژه ی گردن زدنِ گردن کلفت ها !

sonixax
12-07-2013, 02:43 AM
خب شما یک حالت extreme را مثال زدید.
دوستان گفتند باید دروغگویی کرد تا با دخترها ارتباط برقرار کرد، خب شما که در این حالت نیستید! بعد آنارشی
گفت تجربه‌ی تمام پسرها این را نشان می‌دهد، خب دوستمان تئودور همین را بالاتر نفی کرد. من شخصا بفهمم
پس از رابطه کسی به من دروغ گفته با شمشیر سامورایی سر از تنش جدا خواهم کرد, آنگاه شما مردم را به
دروغگویی تشویق می‌کنید؟ نکنید از این کارها جانم!
---

این حالت تقریبن برای اکثر پسران وجود داره !
مگر چند % از پسران ثروتمند و تحصیل کرده هستند ؟!
فاکتورهای اصلی هم که همین دو تاست + قد .

folaani
12-07-2013, 07:26 AM
صرف نمیکنه آدم اینقدر دنبال این رابطه ها بدوه.
یعنی واسه یه آدم هدفمند صرف نمیکنه.
آدمی که توی زندگی دنبال چیزهای بزرگ دیگری هم هست.
بخاطر همین من دوست دارم یک رابطهء پایدار، مطمئن، و همه جانبه و بهینه با طرفم برقرار کنم.
دیگه مسخره بازی نیست، زندگی شوخی نیست، مسائل کوچک نیستند، که بخوایم چنین روابطی رو هر چند وقت یک بار از دست بدیم و دنبال جدیدش بگردیم. این مال آدمای علافه.
یکی باشه نهار و شام هم درست کنه :e057:
حالا نهار و شام درست نکردم، حداقل در بقیهء مسائل زندگی هم باهام شریک و همراه باشه.
دوست دارم اونم مثل من آدم جدی و هدفمندی باشه.
ولی چون زنها رو ضعیف میبینم، باید شخصا قدرت فوق العاده ای داشته باشم تا از این زندگی و طرف مقابلم با استواری محافظت کنم.
به خدا هم که ایمان و اعتماد زیادی ندارم. چون سر و تهش معلوم نیست چیه اصلا هست نیست چطوریه. توی زندگی مواردی بوده که انتظار داشتم خدا کمک کنه، اما نکرده. پس خدا یا نیست یا اونطوری نیست یا ما نمیتونیم بفهمیم چه وقت چکار خواهد کرد. بهرحال نمیشه روش حساب کرد، مگر اینکه تسلیم هرچیزی بشیم که در زندگی پیش میاد. یعنی همون اسلام! ولی من از تسلیم بودن در زندگی خوشم نمیاد و تجربهء خوبی ندارم. اون زمانی که تصمیم گرفتم تسلیم نباشم بود که بالاخره تونستم قوی و خوشبخت تر بشم.

یه توضیحات بیشتری هم راجع به این بدم:

آقا انیشتین و دکتر حسابی‌ هم سکس میکردند ، دیگر شما که از آنها بیشتر دنبال علم و دانش نیستید!


دانشمندانی هم بودن که سکس نکردن.
مثلا آقای نیکولا تسلا.
ضمنا بهرحال شرایط محیطی و ویژگهای شخصی افراد متفاوته، و بنابراین نمیشه به این راحتی تعمیم داد.
منجمله استعداد افراد. مثلا یکی هوشش کمتره اما خیلی دوست داره به مدارج بالا برسه، خب باید وقت بیشتری بذاره زحمت بیشتری بکشه نسبت به دیگری که هوشش بیشتره.
بعد یه چیزایی هست مسیر زندگی (هم) آدم رو بهش هدایت میکنه. دلیل نمیشه هرکس دنبال هرچیزی رفت لزوما در هر شرایطی میرفت و واقعا اونقدر علاقهء شدید بهش داشته. مثلا یکی که باباش یه کاره ای بوده خودش هم همون کاره شده. شاید اصلا چیزهای دیگه رو بقدر کافی ندیده نمیدونه وگرنه شاید به یه چیز دیگه هم علاقهء حتی بیشتری پیدا میکرد. یوقت هم هست آدم فرصت چیزهای دیگری رو نداره، و مجبور میشه به چیزی که دم دست تر هست بپردازه.
ضمنا علم و دانشمند از ظاهرش فقط جنبه های محدودی رو میشه برداشت کرد.
نمیشه گفت طرف از جنبه های دیگر شخصیتی و دانش و بینش هم لزوما همونقدر برتری داره.
مثلا شاید فکر من دربارهء زندگی از انیشتین و حسابی هم پیشرفته تر باشه، گرچه در زمینهء علم و تخصصی که اونا داشتن از اونا ضعیف تر باشم، و حتی هوشم کمتر باشه بازم دلیل نمیشه. آدمهای نابغه ای بودن که از یه جنبه هایی خیلی خام و احمق بودن. فکر میکنم!
خلاصه استدلال سطحی ای کردید بنظر بنده.
تازه حساب کن شرایط من الان در این کشور تحت این حکومت این شرایط اقتصادی و خانوادگی و سیاسی و امنیتی و غیره هست. آیا انیشتین و حسابی هم چنین شرایطی داشتن؟ نمیدونم شاید هم داشتن. بهرحال اینم فقط جزیی از شرایط محیطی و شخصی افراده.

مزدك بامداد
12-07-2013, 11:44 AM
توی زندگی مواردی بوده که انتظار داشتم خدا کمک کنه، اما نکرده. پس خدا یا نیست یا اونطوری نیست یا ما نمیتونیم بفهمیم چه وقت چکار خواهد کرد. بهرحال نمیشه روش حساب کرد،
:e00e:

Spehr
12-08-2013, 05:25 PM
آیا همهء ما میتوانیم تا حداکثر ممکن پیشرفت کنیم و تا حداکثر ممکن خوشبخت شویم؟
.

خوشبختی همیشه هم پیوند ندارد به پیشرفت بسیار!
پیشرفت کردن بیش از اندازه در یک زمینه و خاموش ماندن دیگر گسترا های آدم، چیزی جز شکست نیست.

پارسیگر

folaani
12-12-2013, 12:59 PM
چیزهایی که شما بصورت تئوری بگید من بصورت تجربی دریافت و لمس میکنم.
لزومی نمیبینم چیزی رو که لمس میکنم با حرف و اثبات عقلانی بخوام به دیگران (و لابد برای خودم) ثابت کنم.

همه چیز اینطور نیست که بتونی بقدر کافیشون رو با هم همزمان داشته باشی. حداقل نه همیشه و در هر شرایطی.
ولی اگر بشه توضیح داد و اثبات کرد هم چه بهتر.

بعضی چیزها کاربرد و لذتش در زندگی خیلی اساسی تره.
من قدرتهای درونی و اصیل رو بر لذت گذرای سکس ترجیح میدهم به همین خاطر.
لذت و کارایی قدرت در مجموع عمیقتر و پایدارتره.

درمورد زنها و سکس هم خب این در درون من هست که دوست دارم با قدرت زنی رو مال خودم کنم، نه با فریب، ظاهرنمایی، یا تصادفی و خلاصه به هر شکل بزدلانه و سطحی و ناجوانمردانه.
البته شاید در کل اینکه بخوایم کسی رو مال خودمون کنیم، یعنی با استفاده از قدرت، چندان جوانمردانه نباشه، چون ما هرچقدر هم که قدرت داشته باشیم بازم محدوده و نمیشه باهاش همه چیز رو کنترل و تضمین کرد، و اگر کسی رو به خودمون پیوند بدیم مسئولیت او را هم بر دوش خودمون آوردیم و با تمام زندگی و محدودیت ها و خطرات و سرنوشت خودمون شریک کردیم. البته رضایت طرف مقابل هم هست. ولی خب جای بحث داره. بهرحال این یک تفکر و بحث مستقلی میطلبه برای خودش، که در اینجا و الان نمیخوام واردش بشم.

رابطه برقرار کردن و سکس مسئلهء پرهزینه و پرریسکی است. انسان عاقل و هدفمند و کسی که اولویت ها و اهداف مهمتری هم از دید خودش داره، عاقلانه نمیبینه که به این راحتی خودش رو درگیر این مسائل کنه و در این دریایی که کاملا قابل پیشبینی نیست همینطور وارد بشه.

در کل سکس برای من اساسی نیست، گرچه خیلی دلم میخواد.
ولی قدرت اساسیه.


پیشرفت کردن بیش از اندازه در یک زمینه و خاموش ماندن دیگر گسترا[١] (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87%D8%A1-%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C-1336/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-6.html#pa57a0d0) های آدم، چیزی جز شکست نیست.
من به این میگم مغلطه!
چون بظاهر منطقی میاد، اما در باطنش هیچ سند و استدلال روشن و محکمی نیست.
اصلا صورتش هم مبهمه و خیلی کلی گفتید.
در دیگر گسترا یعنی چی مثلا؟
کدوم چیزها، چقدر، چطور، چرا؟
جواب روشن و مستدل به این سوالات مهمه و میتونه نتیجه رو 180 درجه تغییر بده.

از دید من سکس یک چیز خیلی اساسی و مهمی نیست و کارایی زیادی در زندگی نداره.
یعنی حداقل به اندازهء قدرت کارایی و گستردهء کاربرد نداره.
حال سکس به کنار، خانواده و زندگی کلاسیک به اون شکل که مردم عادی دارن هم برای من از این هم خیلی بی معناتر و بی ارزش تره، چون درش پیشرفت و قدرت یابی با حداکثر توان نیست و بلکه ما رو بازمیداره در این زمینه؛ همچنین بچه دار شدن هم درنظر من ارزشی نداره. یعنی انگیزه ای برای اینها ندارم و بیشتر به شکل فریب خوردن و بردگی طبیعت میبینم اینها رو تا چیز دیگه.
هرچند شاید تجربه کردن حداقلی اینها مفید یا لازم باشه برای انسان شدن انسان. ولی منهم بهرحال نزدیکانی دارم که با تجربیات و احساسات اونها تاحدی شریک هستم، و مثلا بچهء خواهرم هم میتونه در این زمینه تاحدی نقش بچهء نداشتهء خودم رو ایفا کنه برام. گرچه این ناخواسته بوده، اما ظاهرا به نفع من عمل کرده که بدون اینکه بخش اعظم دردسرها و هزینه های تشکیل خانواده و بچه دار بودن رو داشته باشم بتونم با دانش و مهارت های ضروری در این زمینه آشنا بشم (چه از نظر معنوی چه از نظر مادی بنظرم اهمیت داره).
سکس هم اگر میشد و با مسائل دیگر و با اولویت های بالاترم اینقدر تضاد نداشت، اینقدر هزینه نداشت، اینقدر وقت و انرژی نمیخواست، ریسک نداشت، بار مسئولیت و وجدان احساس نمیکردم، خب مشکلی نداشت، ولی الان به این شکل با این هزینه ها نه صرف نمیکنه. ترجیح میدم فشار غیرقابل تحمل رو همچنان از راه خودارضایی تخلیه کنم. خودارضایی حداقلش خیلی از خطرات و هزینه های جانبی رو نداره یا خیلی کمتر داره. سریع، راحت، کم هزینه، امن، تحت کنترل، بدون مسئولیت :e415:

راستی این هست که من تا حالا تقریبا تمام مواردی که دوست دخترها و دوست پسرها رو درنظر گرفتم، حداقل در جامعهء خودمون، چیزی ندیدم جز انبوهی از علافی و ابتذال از حرفهایی که شنیدم میزنن که پر از یاوه و فریب و چرت و پرت و علافی محض بوده تا مسائل دیگش، خلاصه انبوهی از بیهودگی و پوچی و چیزهای سطح پایین، و اگر بشه پیدا کرد شاید یک مقدار کمی از موارد دیگه.
من هیچوقت نمیخواستم به این سرنوشت دچار بشم.
یعنی اصلا اینطوری نیستم. نمیتونم اینطور باشم!
نمیفهمم طرف مثلا یکی رو داره چطور اجازه میده مثلا دیگران هم باهاش حرف بزنن و شوخی کنن و جلوی روشون حرفهایی بزنن و کارهایی بکنن.
کلا من از به شوخی گرفتن زندگی بدم میاد.
هیچ چیزی شوخی نیست.
اونوقت آدم خودش رو، وقت و انرژی خودش رو، و دیگران رو، سرنوشت خودش و دیگران رو، اینطور غیرجدی و به شوخی میگیره؟
من با کسی شوخی ندارم!
حتی نیاز من به سکس هم کاملا جدیه.
حتی جلق زدن من هم کاملا جدیه.
و اجازه نمیدم کسی دربارشون منو به شوخی بگیره.
تمام نیازها جدی هستند، تمام کارها و مسائل جدی هستند.
تمام چیزها باید هدفمند و بهینه باشند.

folaani
12-12-2013, 12:59 PM
قدرت یه چیز دیگس خدایی.
سکس چیه؟
سکس ناشی از یک نیاز و وابستگی به منابع برونی است، که این خوب نیست (بنظرم در وهلهء اول و بطور پیشفرض باید یک ضعف بحساب آورد)، و در نهایت فقط یک لذت گذراست.
آیا سکس قدرت است؟
سکس یک نیاز و بعد، یک لذت است.
البته بجای خودش ارضای بهینهء این نیاز میتونه مفید هم باشه و حتی در زمینهء قدرتمند شدن هم به انسان کمک کنه. چون مثلا به انسان روحیه و انگیزه و انرژی میده.
حتی شاید منم اینقدر که دنبال قدرت هستم حداقل یک بخشی از اون بخاطر همین انگیزهء سکس باشه.
چه آرزوی رسیدن به زندگی و همسر و ارضای سکس ایدئالم، و چه احساس محرومیت و ظلم و خشمی که در وجودم ایجاد میکنه، میتونن به مصرف تلاش برای قدرتمند شدن بیشتر برسن: جدیت بیشتر، نیروی بیشتر، انگیزهء بیشتر!
شاید اگر زمانی از نظر سکس ارضا بشم، انگیزه و تلاشم برای کسب قدرتهای اصیل و درونی به نحو چشمگیری افت کنه. نمیدونم! شاید هم بعکس زیاد بشه، چون شاید حتی سکس هم نتونه کسی مثل منو ارضا کنه، و با رسیدن بهش، چیزهای برتری بخوام.
کلا من دوست دارم تاجاییکه میتونم پیش برم. چون فهمیدم که پیشرفت انسان بسیار جا داره، و میشه یجورایی به ابرانسان مبدل شد، و این خیلی احساس شکوه و لذت و برتری به انسان میده، مثل سکس که لذتی و خواسته ای بسیار شدید است که اگر نگوییم هیچکس ولی تنها بسیار معدودی از انسانها قادر به مقاومت دربرابر آن میشوند.
تقریبا همه سکس را میشناسند و به سویش میروند، اما شاید همه از مسئلهء قدرت و اهمیت و جذابیت آن سردرنمی آورند. کما اینکه مثلا تقسیم بندی بنده درمورد قدرتهای اصیل و درونی و قدرتهای برونی و دست دوم را هم کسی تا وقتی که توضیحات زیاد و دقیقی دادم متوجه نشده بود. ولی من اینها را با هوش سرشار خودم دریافته بودم :e405:

سکس لذتی شدید اما کوتاه مدت است.
نتایج ناشی از قدرت لذتی پایدارتر است، که شاید هیچوقت به شدت سکس نرسد یا تنها اوقات محدودی به شدت لذت سکس برسد، اما بهرحال درکل گسترهء وسیعتری را به مدت طولانی تر میتواند دربر بگیرد.
مثلا من گاهی در خیابان هم که راه میروم و احساس قدرت، چابکی، سرعت، شکوه، و غیره میکنم، و احساس برتری و فراتر رفتن از دیگر مردم را، خب خود این احساس خواستنی و لذت بخش است. لذت کمی هم نیست. تازه نتایج قدرت فقط به این شکل و در چنین مواردی و به این شدت ظاهر نمیشود، و اشکال و سطوح دیگری هم دارد. گذشته از اینکه برای بقا اساسی تر است.

من حتی بعضی قدرتهای برونی و دست دوم را هم بر سکس ترجیح میدهم.
مثلا اگر بگویند 100 هزار دلار میدهند و در ازای آن تا آخر عمر از سکس محروم میشوم، حتی آلتم را قطع میکنند، من پول را انتخاب خواهم کرد.
حتی 10 هزار دلار هم فکر کنم کافی باشد :e415:

folaani
12-12-2013, 01:12 PM
قدرت، اراده، اینها در محدودهء وسیعی کاربرد دارند و سرنوشت سازند.
در خیلی چیزها لازم هستند.
شما نمیتوانید سکس را از نظر کارایی و گستره و عمق کاربردش با قدرتهای اصیل و درونی مقایسه کنید.
سکس از دید مادی اش بیشتر به درد همان بقای نسل میخورد و عملگی/بردگی مفت طبیعت!
هرچند ما اکنون به یاری علم و خرد خود تاحدی این بحث بردگی را محدود کرده ایم، ولی بهرحال سکس حرف زیادی در زمینهء دیگری برای گفتن ندارد، آنهم در جهانی با شرایطی که ما داریم زندگی میکنیم.
ما نیازهای مهمتری هم داریم.
چیزهایی هستند که کاراییشان در تامین خوشبختی بیشتر است.
ولی بیشتر انسانها ظرفیت درک و بهره برداری بهینه از آنها را ندارند.

باید بفهمید که ما نمیتوانیم همه چیز را با هم داشته باشیم.
حداقل اینکه اکثریت نمیتوانند اینطور باشند.
و بسی از این حد کارشان سخت تر هم هست.
بنابراین باید به سراغ چیزهایی و روشهایی رفت که بهترین کارایی را دارند، تا در کل بتوان به بهینه ترین حالت ممکن، نه حالت بی نقص و ایدئال، رسید. از نظر خوشبختی!

واقعا مثلا در یک جامعه ای مثل ما که خیلی ها شب و روز باید دنبال لقمه نانی بدوند، آنوقت آدم مثلا دلش خوش باشد که اینقدر که خر حمالی میکند ولی بجایش سکس هم دارد؟
واقعا فکر میکنید لذت سکس در مجموع از نظر جمع جبری بزرگتر از لذت پایدار و گسترده و متنوع و عمیقی است که قدرتهای اصیل و درونی میتوانند انسان را قادر به دستیابی بدان کنند؟
منکه فکر نمیکنم!
سکس خرحمالی کردن آدم را کم نمیکند، بلکه بیشتر هم میکند (حداقل بطور معمول/برای اکثریت)، آدم را بیشتر علاف و نیازمند میکند، ولی قدرتهای اصیل و درونی هم لذت میاورند هم پیشرفت و هم خرحمالی آدم را کاهش میدهند.
همین الان که من میتوانم اینجا از سر کارم برای خودم در اینترنت بروم و هر حرفی میخواهم بزنم و راحت و آزاد باشم، بخاطر قدرت هم هست، نمیگویم فقط قدرت است، ولی قدرتهای اصیل و درونی من هم در این بین نقش مهم و ضروری داشته اند. تازه این فقط یک مدل و یک جنبهء آنست.
اگر دنبال سکس میرفتم، اینقدر از نظر روانی، وابستگی ها و نیازهای مادی، از نظر ذهنی و دانش و تخصص و فناوری، قوی نبودم، و نمیتوانستم اینقدر شرایط زندگی ام را کنترل کنم.
البته اینها احتمالات و نتیجه گیری های منطقی و عقلانی است؛ نمیشود 100% مطمئن بود.
کل زندگی هم البته همین است.
شما هم مطمئن نباشید.
مطمئن نباشید که درست فکر میکنید.
مطمئن نباشید که چون سکس میکنید موفق تر و خوشبخت تر هستید.
شاید هم نباشید! کسی چه میداند. حتی خودتان هم ممکن است ندانید و هیچوقت هم نفهمید.
هر آدمی خودش میداند که چقدر خوشبخت است.
البته آنهم اگر بتواند بداند!!
هر آدمی خودش میداند و انتخاب میکند که با چه راه و روشی بیشتر شانس خوشبخت شدن را دارد، با چه راه و روشی در مجموع جمع جبری بزرگتری خواهد داشت. از کوتاه مدت تا طولانی مدت. همه اش حساب است. نه؟

folaani
12-12-2013, 01:20 PM
پیشرفت کردن بیش از اندازه در یک زمینه
اندازه؟
بیش از اندازه؟!
شوخی میکنی.
چطور اندازه گیری کردی و یک حداکثر یا کافی برایش تعیین کردی؟
میشود استدلال و اسناد خود را مطرح نمایید؟

Alice
12-12-2013, 02:07 PM
این حالت تقریبن برای اکثر پسران وجود داره !

من که دیگر از پشت کوه با شما صحبت نمی‌کنم, خودم در جامعه
هستم و دو چشم بینا دارم. انتظار نداشته باشید اینها را باور کنیم.

Mehrbod
12-12-2013, 03:27 PM
من شخصا بفهمم
پس از رابطه کسی به من دروغ گفته با شمشیر سامورایی سر از تنش جدا خواهم کرد,

از بیخ دخترها به پسری که نتواند به آنها خیانت کند پا نمیدهند, پسری که بتواند خیانت کند و نکند هم باید بیگمان نادان باشد
(خود دخترها نهان‌وار همین را درباره‌یِ پسرها میاندیشند), از همینرو بهتر است هر از گاهی خیانت کنید و دیرتر پشیمان شوید و
اینگونه, گیرایی اتان را هم نزد دختر نگه‌دارید, زیرا پسری که نتواند خیانت کند روشن است گیرایی بسنده ندارد و دیر یا زود دورانداخته میشود!




دانشمندانی هم بودن که سکس نکردن.
مثلا آقای نیکولا تسلا.

نیکولا تسلا گفته میشود بی‌جنس‌گرا (asexual) بوده است و نمیتوان وی را نمونه‌یِ روزانه‌یِ پیش‌پاافتاده برشمرد.

Mehrbod
12-12-2013, 03:45 PM
واقعا مثلا در یک جامعه ای مثل ما که خیلی ها شب و روز باید دنبال لقمه نانی بدوند، آنوقت آدم مثلا دلش خوش باشد که اینقدر که خر حمالی میکند ولی بجایش سکس هم دارد؟

:e00e:

دشواری اینجاست شما زندگیِ بسیار سختی را گذرانده‌ای و این را باید از چشم سامانه‌یِ سرمایه‌داری و بهره‌کشِ ایران ببینید, بگونه‌ای که
میبینیم این اندازه در برآوردن نیازهای روزانه اتان رنج برده‌اید که اینجا آماده‌اید سر ١٠ هزار دلار ناچیز, اخایه (= بی‌خایه, اخته) هم بشوید.

یکی از ویژگی‌های سرمایه‌داری این است که برخی از مِهاد‌هایِ نادادگرانه‌یِ طبیعت را هر چه بیشتر تقویت میکند. در طبیعت ما مِهادی داریم که بفرنام‌هایِ
ورتا بارها بازشناخته شده است, ولی بیشتر از همه به نام «هُنودِ متا» یا Matthew effect - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Mathew_Effect) — برگرفته از انجیل متی - نامبرده میشود:


هر آن کو داشت بیشتر گیرد و فراوان‌تر بداراد: کو نداشت, بگیرانند آن اندک که بداشت.


for whosoever hath, to him shall be given, and he shall have more abundance: but whosoever hath not, from him shall be taken away even that he hath."


این «هُنود متا» در فرایند همسریابی به آشکارترین و زشت‌ترین نمود اش دیده میشود. یا همه‌یِ
دخترها میخواهند با شما بخوابند و همسر اتان باشند, یا هیچکدام نمیخواهند هتّا نگاهتان کنند.



پارسیگر

folaani
12-12-2013, 03:50 PM
نیکولا تسلا گفته میشود بی‌جنس‌گرا (asexual) بوده است و نمیتوان وی را نمونه‌یِ روزانه‌یِ پیش‌پاافتاده برشمرد.
شایدم نبوده.
از کجا میشه 100% مطمئن بود؟
بعدم بهرحال خودش ادعا میکرده که موفقیتش در علم بخاطر همین بوده.
Nikola Tesla, famous for his revolutionary contributions in the field of electricity and magnetism, was considered asexual because he never had any sexual relationship in his life. His asexuality, the scientist claimed, was of great help to enable his full immersion and dedications into his studies, away from any distractions.

حالا ما کار نداریم که asexual نیستیم، ولی بهرحال در شرایطی قرار گرفتم که تاحدی این قضیه درمورد منم صدق میکنه. اگر بخوام سکس کنم، اونطوری که میخوام نمیشه، اگر سکس نکنم حداقل میتونم بخش اعظم وقت و انرژی خودم رو روی زمینه های دیگری که میتونن ارضام کنن صرف کنم.

folaani
12-12-2013, 03:54 PM
:e00e:

دشواری اینجاست شما زندگیِ بسیار سختی را گذرانده‌ای و این را باید از چشم سامانه‌یِ سرمایه‌داری و بهره‌کشِ ایران ببینید, بگونه‌ای که
میبینیم این اندازه در برآوردن نیازهای روزانه اتان رنج برده‌اید که اینجا آماده‌اید سر ١٠ هزار دلار ناچیز, اخایه (= بی‌خایه, اخته) هم بشوید.

یکی از ویژگی‌های سرمایه‌داری این است که برخی از مِهاد‌هایِ نادادگرانه‌یِ طبیعت را هر چه بیشتر تقویت میکند. در طبیعت ما مِهادی داریم که بفرنام‌هایِ
ورتا بارها بازشناخته شده است, ولی بیشتر از همه به نام «هُنودِ متا» یا Matthew effect - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Mathew_Effect) — برگرفته از انجیل متی - نامبرده میشود:

هر آن کو داشت بیشتر گیرد و فراوان‌تر بداراد: کو نداشت, بگیرانند آن اندک که بداشت.


for whosoever hath, to him shall be given, and he shall have more abundance: but whosoever hath not, from him shall be taken away even that he hath."


این «هُنود متا» در فرایند همسریابی به آشکارترین و زشت‌ترین نمود اش دیده میشود. یا همه‌یِ
دخترها میخواهند با شما بخوابند و همسر اتان باشند, یا هیچکدام نمیخواهند هتّا نگاهتان کنند.



پارسیگر
بابا شما هم که دنبال بهانه میگردید که سرمایه داری رو بکوبید.
خب فرض اینا درست.
بهرحال از نظر عملی چیزی رو تغییر نمیده برای من.
اینا نهایت Fact است.
منم همینو گفتم تا اینجا که مجبور بودم برای نجات خودم قانع باشم و دست به انتخاب و یک چیز غیرعادی بزنم.
وگرنه کس دیگه جای من بود شاید وضعش الان واقعا بد بود و نصف خوشبختی منو هم نداشت.

Mehrbod
12-12-2013, 04:00 PM
بابا شما هم که دنبال بهانه میگردید که سرمایه داری رو بکوبید.
خب فرض اینا درست.
بهرحال از نظر عملی چیزی رو تغییر نمیده برای من.
اینا نهایت Fact است.
منم همینو گفتم تا اینجا که مجبور بودم برای نجات خودم قانع باشم و دست به انتخاب و یک چیز غیرعادی بزنم.


از دید دانشیک و روراست هم بنگریم, بگوییم میخواهیم با بیشترینش (maximization) بهینگیِ رویکردهایمان بیشترینه‌یِ خوشی در زندگی را ببریم,
آنگاه شما باز نمونه‌یِ شکست خورده‌یِ این رویکرد خواهید بود; چرا؟ چون میبینیم با اینکه پیوسته میخواهید نیروی جنسی اتان را بخوابانید, ولی بیشتر
از هر کس دیگری در همین سخنگاه پیرامون نداشتن سکس نالیده‌اید و هتّا جایی پرسیده بودید چجوری میشود بی‌درد و آسان کیر را برید:



به دنبال روشی برای کنترل غریزهء جنسی (http://www.daftarche.com/%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-19/%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AA%D8%B1%D9%84-%D8%BA%D8%B1%DB%8C%D8%B2%D9%87%D8%A1-%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C-880/)
...




چند وقت پیش توی فکر حذف آلت بودم!!


پس سخن و رفتار شما با هم جور در نمیاید و میبینیم رویکرد شما بجایی نمیرسد و نرسیده بجز درد و اندوه بیشتر :e402:






وگرنه کس دیگه جای من بود شاید وضعش الان واقعا بد بود و نصف خوشبختی منو هم نداشت.

نگاه به کِهتران انگیزه‌بخش است, ولی نمیگوید رنج و دردی که خود ما میبریم پذیرفتنی است.


پارسیگر

folaani
12-12-2013, 05:56 PM
لزوما اینطور هم که تو گفتی نیست.
خب گفتم من که نمیتونم ازش استفاده ای بکنم، و یک مقدار رنج و فشار میاره و وقت و انرژیم رو هدر میده (یک بخشی بخاطر همون جلق زدن که انرژیم رو میگیره و نیازبه تغذیه جایگزین هم داره (=هزینه بیشتر))، پس شاید بهتر باشه اگر بشه یه روشی باشه کلا حذفش کنم تا دیگه بیخودی این فشار و رنج رو نداشته باشم و اون وقت و انرژی هدر رفته رو هم بازیابی کنم و روی چیزهای شدنی و مواردی که الان روشون متمرکز هستم و درشون پیشرفت داشتم صرف کنم.
اینطوری بنظرم بهینه تر بود.
نه اینکه بگی فشار دیگه منو به زانو درآورده بود.
فشارش زیاد هست، ولی نه در حدی که ناامید و درمانده بشم.

البته بعدا خودمم فکر کردم دیدم نه راه جالبی نیست و شاید عوارض داشته باشه و حتی اثر معکوس بده.

ضمنا یه وقتایی ممکنه فشار زیادی به آدم بیاد یه مدت محدودی چیزی بگه و بخواد کاری بکنه که بعدا پشیمون بشه و اینطوری نباشه. دلیل نمیشه که همیشه همون فشار روشه. یه وقتا ممکنه باشه. درکل خوشبختی رو من بر اساس جمع جبری لذت و رنج در طول زمان تعریف میکنم؛ بنابراین یک لحظه فشار/رنج سهمگین هم که باشه، لزوما نمیتونه نتیجه رو تغییر اساسی بده.

Alice
12-12-2013, 06:00 PM
از بیخ دخترها به پسری که نتواند به آنها خیانت کند پا نمیدهند, پسری که بتواند خیانت کند و نکند هم باید بیگمان نادان باشد
(خود دخترها نهان‌وار همین را درباره‌یِ پسرها میاندیشند), از همینرو بهتر است هر از گاهی خیانت کنید و دیرتر پشیمان شوید و
اینگونه, گیرایی اتان را هم نزد دختر نگه‌دارید, زیرا پسری که نتواند خیانت کند روشن است گیرایی بسنده ندارد و دیر یا زود دورانداخته میشود!

آروین‌های خودین خود را برای خویشتن نگاه دارید, زمانی که ما از دیده‌های خود می‌گوییم
می‌شود "تجربه‌ی شخصی و فاقد ارزش". شما بگویید و بنویسید می‌شود حقیقت ازلی و
ابدی و انکارناپذیر و لاینفک.


پارسیگر

Mehrbod
12-12-2013, 10:08 PM
آروین‌های خودین خود را برای خویشتن نگاه دارید, زمانی که ما از دیده‌های خود می‌گوییم
می‌شود "تجربه‌ی شخصی و فاقد ارزش". شما بگویید و بنویسید می‌شود حقیقت ازلی و
ابدی و انکارناپذیر و لاینفک.

پارسیگر

اینجور نیست, چون من من هم اینها را رخکرد (fact) که جا نزدم, همان آمیخته‌ای از فرگشت
و روانشناسی و همبودشناسی و درسته, بخشی آروین‌هایِ خودین من هستند.

Mehrbod
12-12-2013, 10:14 PM
لزوما اینطور هم که تو گفتی نیست.


در کنارِ آن, به دید من همینکه این اندازه همیشه در پِی زور و توان‌یابی و نمیدانم کونگفو
هستی نشان میدهد یک کمبودی آنجا هست و این کمبود به بالاترین گرایندی, همان سکس و دلدادگی است.

کسیکه زندگی آسوده و آسانی دارد که این اندازه برای دانش و نمیدانم آت و آشغال آموختن
بدو بدو نمیکند, آن اندازه‌ای میخواند و میاندوزد که زندگی اش را بگذراند و بیهوده نبوده باشد.

پارسیگر

folaani
12-14-2013, 06:47 AM
کسیکه زندگی آسوده و آسانی دارد که این اندازه برای دانش و نمیدانم آت و آشغال آموختن
بدو بدو نمیکند, آن اندازه‌ای میخواند و میاندوزد که زندگی اش را بگذراند و بیهوده نبوده باشد.

ادعای بدون دلیل و سند روشن و محکمی است از دید بنده.
از کجا معلوم؟
بعدم خب زندگی آسوده شاید نداشتیم اما وقتی میتونیم با قدرت، زندگی آسوده تری ایجاد کنیم، چرا نکنیم؟
آسودگی زندگی هم که فقط با سکس نیست، وگرنه من اگر میخواستم میتونستم به سکس هم برسم، مثلا ازدواج کنم با وجود هزینه های زیادی که داشت و عدم مشاهدهء آمادگی دلخواه در خودم، ولی میدونستم که بعدش بدبخت تر میشم و اون لذت سکس بنظر من به هیچ وجه بر اون رنجهای اضافه شده نمیچربید.

کلا انسان موجود پیچیده ایست و بنظر من هنوز هم تاحد زیادی ناشناخته.
من خودمم هنوز نمیتونم خودم رو کامل و دقیق و مطمئن تحلیل کنم و بشناسم، چه برسه به دیگران.

بعدم چی رو گفتی آت و آشغال؟
علم رو؟ فناوری رو؟ قدرت رو؟

من از بچگی به اینا علاقه داشتم. یعنی شاید هم پدرم منو علاقمند کرد، چون خودش علاقمند و درگیر با این چیزها بود تاحدی، و فکر کرد منم علاقه و استعداد دارم، و بنابراین منو وارد این خط کرد تاحدی (درحدی که خودش سواد و دانش و مهارت داشت).

من دوست داشتم مثلا از طرز کار رایانه سردربیارم و بهش مسلط باشم.
و خیلی دوست داشتم به این آرزو برسم.
یکی از چیزهایی که دیدم با ازدواج کردن به احتمال زیادی ممکنه از دست بدم، فرصت برای رسیدن به همین قبیل آرزوهای خودم بود.
بعدم اینا اگر آت و آشغال و بدردنخور هست پس چرا بارها میبینم که افراد دیگر از بابت نداشتنش حسرت میخورن و تحقیر میشن؟
مثلا کارفرمای خودم اینقدر دوست داره خودش هم بلد بود و میتونست! آدم پولداری هست و خوب هم سکس کرده (حسابی هم خانم باز بوده، ولی الان دیگه کم کم داره بازنشسته میشه!!).
آدم صاف و ساده ای هست و بارها این آرزو و خواسته رو به زبان آورده. بعضی وقتا با حسرت آشکاری نگاه میکنه و چیزی میگه در این زمینه.
و همینطور خیلی افراد دیگه.

Mehrbod
12-14-2013, 04:06 PM
ادعای بدون دلیل و سند روشن و محکمی است از دید بنده.
از کجا معلوم؟


تاریخ در این زمینه گواهِ بسنده نیست!؟




بعدم خب زندگی آسوده شاید نداشتیم اما وقتی میتونیم با قدرت، زندگی آسوده تری ایجاد کنیم، چرا نکنیم؟


روشنه که باید بکنید, نکته در همینه, کارکرد »توان« در رسیدن به آسایش است و بس.





من از بچگی به اینا علاقه داشتم. یعنی شاید هم پدرم منو علاقمند کرد، چون خودش علاقمند و درگیر با این چیزها بود تاحدی، و فکر کرد منم علاقه و استعداد دارم، و بنابراین منو وارد این خط کرد تاحدی (درحدی که خودش سواد و دانش و مهارت داشت).

من دوست داشتم مثلا از طرز کار رایانه سردربیارم و بهش مسلط باشم.
و خیلی دوست داشتم به این آرزو برسم.
یکی از چیزهایی که دیدم با ازدواج کردن به احتمال زیادی ممکنه از دست بدم، فرصت برای رسیدن به همین قبیل آرزوهای خودم بود.
بعدم اینا اگر آت و آشغال و بدردنخور هست پس چرا بارها میبینم که افراد دیگر از بابت نداشتنش حسرت میخورن و تحقیر میشن؟


شما را شستشوی مغزی داده‌اند: https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1454864941406881&set=a.1402139730012736.1073741828.1400912790135430&type=1





مثلا کارفرمای خودم اینقدر دوست داره خودش هم بلد بود و میتونست!

:4:

folaani
12-15-2013, 09:18 AM
تاریخ در این زمینه گواهِ بسنده نیست!؟ :4:
ربطی بنظرم نمیرسه!
چطور مگه؟
تاریخ چطوری چی رو ثابت میکنه؟

folaani
12-15-2013, 09:31 AM
گاهی پسران جوانی را میبینم که به برتری مردان در چیزهایی مانند ریاضی, کامپیوتر و ... مینازند و میاندیشند که اینها نشانگر "برتری" مردان از زنان هستند.

در برابر این دسته از دوستان باید گفت که گرامیان, بدبختانه این خودش نشانگر شستشوی مغزی کامیابی‌ست که شما را داده‌اند. به زبان
ساده, همینکه شما میاندیشید چون ما مردان و پسران در کارهای هوشیک و اندیشیک بسیار سرتر از زنان هستیم, پس "برتر" هم هستیم, کژاندیشی‌ای بیش نیست.

ولی چرا؟

میدانیم که کارآمدی (efficiency) میشود اینکه با کاربرد چه اندازه کارمایه (energy), چه اندازه بازده داشته باشیم. اکنون اینگونه به موضوع بنگرید,
یک زن و یک مرد, هر کدام باید چه اندازه کارمایه بسوزانند تا بتوانند به وضعیت یکسانی از بهزیستی و آسایش در زندگی دستیابند؟

امروزه یک مرد برای کامیاب بودن باید از مغز اش بسختی کاربکشد, باید آگاه به چند زبان زنده باشد, باید همانجور که میدانیم از پس دانش‌هایِ
نوینی چون برنامه‌ریزی و ریاضیات پیشرفته بربیاید و بسیاری, بسیاری چیزهای دیگر و از همه‌یِ اینها مهمتر, باید به توانایی خودش در انجام همه‌یِ اینکارها «بنازد».

در دست دیگر ما یک زن را داریم, بگوییم همین زن برای اینکه بتواند به اندازه‌یِ همانْ مرد کامیاب باشد چه اندازه کارمایه باید بسوزاند؟ آیا جز این است که با اندکی رسیدن به
سر و روی خود اش و آرایش و خرید چند لباس گرانمایه‌ و برازنده (آنهم بپول بابایی {= یک مرد دیگر}) میتواند دِل یکی از همین مردهای توشمند و بااستعداد را بُرده و با همسری, از هوش و توش وی بآسانی بهره‌ ببرد؟

یک زن به چیزهایی که ما مردان میاندیشیم باارزشند هیچ ارزش درونی‌ای نمیدهد, اینکه شمای مرد بتوانید برنامه‌نویسید یا ننویسید براستی چه ارزشی دارد؟
مغز یک زن میتوانیم بگوییم برای کنترل مغز یک مرد فرگشته (تکامل یافته) و بمانند زبرنگری (supervisor) میماند
که تنها به بازده و فرجام کار شما مینگرد و هیچ کاری به اینکه چگونه و به چه راهی انجام میشود دیگر ندارد.

برای یک زن برنامه‌ریزی/برنامه‌نویسی بدرستی چیزی بیشتر از این نیست که از آن چه درمیاید, و مرد برنامه‌ریز چه اندازه شانس و احتمال کامیابی در زندگی دارد.


پس اگر نیک بنگرید, بالش و نازش به اینکه ما مردان میتوانیم این کارها را (ریاضیات, مهندسی, هتّا پارک خودرو) بهتر بکنیم
بمانند کارگرهایِ کارخانه‌ای میماند که به اینکه چه خوب میتوانند با آچار و افزار کارکنند, می‌لافند (;


اولا که بهرحال فرقی الان واسه من نمیکنه.
بهرحال دنیا اینطوری هست الان.
و کسی هم قادر به تغییر این وضع نیست.
پس باید در محیط واقعی که داریم، واسه خودمون بهترین وضعیت رو فراهم کنیم.
چون مجبوریم. باید توانمند باشیم.
بهرحال من مرد هستم.
نمیتونم خودم تغییرش بدم و بشم نیکول کیدمن!!

بعدشم من کلا با این ادعا مشکل دارم.
نه قدرت هم واسه خودش لذت داره.
اصلا کاری به مقایسه و بحث برتری زن یا مرد ندارم.
چه یک زن، چه یک مرد، اگر قدرتمند باشن خب لذت میبرن از این قدرت و میتونن زندگی با کیفیت تری داشته باشن.
البته لزوما اینطور نیست، ولی قدرت بطور معمول یکی از لازمه های تامین کنترل و خوشبختی بیشتر در زندگیه.

درکل این چیزا که شما گفتی به بنده و بحث بنده ارتباط خاصی ندارن.
چطوری چه ربطی پیدا میکنه؟
الان مثلا چرا باید چه تفکر یا هدفی رو برای خودم تغییر بدم؟
تنها کاری که من میتونم بکنم درحال حاضر، بهینه ترین کار، همینه که دارم میکنم.

نه من قبول ندارم که همهء اینا شستشون مغزی بوده.
قبول ندارم که قدرت کاربرد نداره.
قدرت در طبیعت، در زندگی روزمره، حتی در برخورد و مبارزه با دیگران از همون دوران غارنشینی هم کاربرد داشته.

این حرفا که زدی واسه افرادی که سر این بحثهای بی فایده برتری زن و مرد گیر کردن خوبه فقط.
ولی در همین مورد هم بحث و ابهام میشه داشت.
مثلا اینکه چرا با وجود این ادعاهای شما، خیلی از زنها دوست دارند مرد بودند، و در مقابل کمتر مردی دوست داره زن باشه (هرچند این رو میشه بقول شما به اون شستشوی فکری نسبت داد).
البته در معنویت میگن که در نهایت و کل زن و مرد برتری ای به هم ندارن. یعنی هر دو درکل مساوی میشن.

اصلا من بخاطر احساس برتری بر زنها یا هرچیز و هرکس دیگری دنبال قدرت نرفتم. بلکه خودم قدرت رو، حداقل در شرایط حال حاضر و با واقعیت های اطرافمون، برای لذت بردن، برای کنترل بر زندگی خود، برای افزایش کیفیت زندگی، بهترین ابزار یافتم.
نه واقعا بنظر من قدرت یه چیزی فراتر از اینهایی هست که شما ادعا کردید.
و لذتش فقط از تلقین های اجتماع نیست. فقط بخاطر یک طرز فکر اشتباه نیست.
انگیزهء قدرتمند شدن فقط این نیست.
اینکه شما گفتی بله هست، ولی خیلی ادعای بزرگ و بی پایه و نپخته ای هست که بخوایم بگیم همش همینه.

folaani
12-15-2013, 09:39 AM
من الان راحتی و پولی که میگیرم بخاطر همین قدرته.
هرجا میرم بهم احترام میذارن بخاطر قدرته.
حتی حسرت میخورن.
قدرت کاربرد داره آقا جان.
بحث برتری زن و مرد هم بی ربطه.
بهرحال من مرد هستم و الان هم این شرایط و واقعیت های دنیای اطراف منه.
هرکس باید با توجه به شرایط برونی و درونی خودش زندگی کنه.

فکر کردی قدرت فقط بخاطر اینکه بهم احساس برتری بر زنان، یا حتی مردان دیگر رو میده لذت بخشه؟
نه بیش از اینه.
حتی اگر جز من هیچ انسان دیگری روی زمین نبود، بازهم قدرت کاربرد داشت و لذت بخش بود.
در همین طبیعت و زندگی انفرادی هم قدرت مهمه.
قدرت رو خیلی محدود کردی. خیلی گسترده تر از این حرفهاست.
البته لزومی نداره حتما به یک شکل خاص باشه. لزومی نداره حتما به شکل ریاضی و فیزیک و علوم کامپیوتر باشه. اینا الان مهم هستن و کاربرد دارن چون الان این عصره و اینا مهم هستن. وگرنه به خودی خودش که اینها ارزشی ندارن.
فرقی نمیکنه، آدم در هر زمانی که باشه، با توجه به محیطی که در اون زندگی میکنه، نیاز به قدرتهای خاص اون زمان هم داره، گرچه این قدرتها رو کم و بیش با تلقین و فریب هم به جامعه تحمیل کرده باشن.
مثلا من خودم بارها گفتم که بنظر من در علم و فناوری و صنعتی شدن شاید افراط شده، و زندگی باید طبیعی تر باشه، و طبیعت و محیط زیست حفظ بشه. یعنی بجای این همه علم و فناوری مدرن روز افزون و سفینه هوا کردن شاید بهتر بود زندگی در طبیعت و سازگاری باهاش رو بهتر یاد میگرفتیم (و اینجا چیزهایی مثل کنگفو مهمتر میشه!!). ولی بهرحال الان شرایط اینه و ما مجبوریم برای خوشبخت تر بودن، خودمون رو باهاش تطبیق بدیم.