توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صندلی داغ - مزدك بامداد
Russell
09-19-2013, 01:33 PM
درود به مردک گرامی و به صندلی داغ خوشآمدید. :e303:
این صندلی داغ با توجه به علاقهیِ خاص دوستان و سابقهیِ مزدک گرامی شدیدا متفاوت با دورههایِ قبلی بنظر میرسد و جناب مزدک بنوعی مهمان افتخاری هستند.
روال کار اینگونه است که صندلی داغ ده روزه است، مطابق معمول سوالات استاندارد اول باید پاسخ داده شود ولی پرسیدن سوال توسط کاربران پیش از آن بلامانع است، همچنین مستحب است که شرکت کنندگان، تا پایان پاسخ به سوالات استاندارد صبر کنند !!
1. چه عنصری را در روابط اجتماعی از باقی مهمتر میدانید؟ توضیح بدهید.
2. در این محدودهی این فرتور خود را در کجا(ها) میبینید؟ اندکی روشنگری بکنید.
3. در زندگی روزمره آیا مقید به اصول اخلاقی مشخصی هستید یا نخست به نتیجهبخشی اعمال خود توجه میکنید؟
4. آیا در زندگی شما نقطهی دگرگونی برجستهای وجود داشته؟ لحظهای، رخدادی، شخصی ... که زندگی شما به پس و پیش از آن تقسیم بشود؟ اگر بله، بدون ذکر جزئیات، حالات خود و چگونگی آن تغییرات را توصیف بکنید.
5. با استیصال چه میکنید؟ یعنی اگر تمام آنچه ممکن است را برای حل یک مشکل انجام دادهاید اما همچنان عاجز ماندهاید، برای کنار آمدن با عجز منتج چه طریقی را برمیگزینید؟
6. به باور شما برابری مهمتر است یا آزادی؟
7. موثرترین شخص در زندگی شما که بوده؟ بدون درج اطلاعات شخصی، کمی پیرامون چگونگی اثرگیری خود توضیح بدهید.
8. آیا تا بحال آرزوی مرگ کسی را کردهاید؟ اگر بله، توضیح بدهید.
9. به نظر شما آیا کیفیت زندگی بشر از منظر زمانی درحال صعود بوده یا سقوط؟
10. کدامیک از این دو را دستاورد مهمتری برای بشر تلقی میکنید: هنر، یا دانش؟
11. آیندهی نزدیک جهان و ایران را از منظری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چگونه میبینید؟
12. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمانهای خود جانتان را به خطر بیاندازید؟
13. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمانهای خود جان دیگران را به خطر بیاندازید؟
14. آیا مذهب و دانش را آشتیپذیر میدانید؟
15. آیا به وجود فضای سیاسی سالم باور دارید یا اساسا برای این عرصه از زندگی اجتماعی اعتباری قائل نیستید؟
16. آیا با نقوش سنتی زن و مرد در جامعه موافق هستید؟
17. کدام ورزش، غذا، سبک موسیقی و ژانر سینمایی را ترجیح میدهید؟
18. نظرتان پیرامون فمینیسم، کمونیسم و لیبرالیسم چیست؟
19. اگر وادار به برگزیدن یکی از ادیان ابراهیمی بشوید کدام را انتخاب میکنید؟
20. اگر بنا بود در جزیرهای دورافتاده تنها بمانید، و حق انتخاب یک آلبوم موسیقی، یک فیلم و یک کتاب را داشتید، کدامها را برمیگزیدید؟
21. بدترین و بهترین ویژگی خود را چه میدانید؟
22. بدترین و بهترین ویژگی نوع بشر را چه میدانید؟
23. اگر میتوانستید سه چیز را در جهان تغییر بدهید، آن سه چیز چه میبودند؟
24. همنشینی با آدمهای مشابه خودتان را ترجیح میدهید یا با اشخاص متفاوت؟
25. دیدگاه شما پیرامون مرگ چیست؟
26. پنج چیز که بدون آنها نمیتوانید زندگی بکنید را نام ببرید.
27. سگدوست هستید یا گربهدوست؟
28. انتظار و امید وجود چه پرسشی(ها) را در این مجموعه داشتید که آنرا نمیبینید، خودتان آن(ها) را مطرح بکنید و پاسخ بدهید.
مزدك بامداد
09-19-2013, 02:48 PM
چه عنصری را در روابط اجتماعی از باقی مهمتر میدانید؟ توضیح بدهید.
١
١- پیمان و راستی: پایبندی به پیمان: خوشبختی و فرازیست هر گروهی از هومنان،
و از انجا که ما جانوران گروهی هستیم، به این وابسته است که من به پشتیار و
پشتیبان خود دلگرم و او نیز به پشتبانی من دلگرم باشد. به باورمن، هیچ چیزی بدتر
از پیمان شکنی، ناروئی (خیانت) و ناکسی، که بدترین چهره ی ی دروغ است، نیست.
یکی از فروزه های جوانمردی هم همین پیمانداری میباشد.
در گفتار فردوسی خردپرور هم ارزش پیمان بخوبی روشن است و او جایی را که در ان
پیمان و دوستی از میان رفته باشند، همتراز دوزخ و سرنگونی میبیند:
ز پیمان بگردند وز راستی
گرامی شود کژّی و کاستی
رباید همی این از آن، آن ازین
ز نفرین ندانند باز, آفرین
٢- آسان گیری و آهسته روی در داوری: از انجا که هومن ایرنگ باز است، و بگفته ی
عیسی ، کسی پیدا نمیشود که بار گناهی بدوشش نباشد، بهتر است ما هم در
ایراختن کسان دیگر شتاب و سختگیری بکار نبندیم. شاید با اینکار گناهکاری هم از
گوشمالی برکنار بماند، ولی بهتر از ان است که بیگناهی در پی سختگیری و
شتابزدگی، دچار گوشمالی ناورا ,که برابر ستم است, بشود.
در این داوری یا در هر گـزیر و راهگزینی دیگر، که در پیوند با کس دیگری باشد،
باید همواره خود را بجای او نهاد و انگاشت:" اگر من در جای او باشم، چه چشمی
از دیگران دارم و اگر من جای او بودم، آیا اینکار را که او کرد، میکردم؟"
(Empathy /Empathie, Einfühlungsvermögen)
این رفتار را شاید بتوان نیمائی ( انصاف fairness) نامید.
راستی کن که راستان رستند
در جهان، راستان فرا دستند
اینها دو رهگذر از مهاد های فرامنشی (اخلاقی) هستند که اگر شما و ما در گسترش
آنها بکوشیم، شاید یکزمان هم بسود خود ما و فرزندان ما باشد، چرا که میدانیم که
کار جهان، "گهی زین به پشت و گهی پشت زین" است و زمانی که ما پشت زین هستیم ،
میتوانیم کاری برای زمانی بکنیم که شاید ما یا خون ما زین به پشت خواهیم و خواهند شد.
برای نمونه به این سبز ها که اکنون تار و مار شده و در حصر! خانگی و اینها هستند نگاه کنید:
آنزمان که میتوانستند مانند منتظری، به سرکوب و نامردمی و شکنجه و کشتار پرخاش کنند
و کسانی را از رنج و مرگ برهانند، خاموشی گزیدند و خوش خوشان شان هم شد ولی
در نیافتند که با این خاموشی در برابر ستم، خود سامانه ی ستمگری را که خودپوی (eigen-dynamisch)
و کور است، نیرو بخشیده اند و این سامانه روزی هم گریبان خودشان را شاید بگیرد که گرفت!
*فروزه = virtue/tugend صفت عالی
پارسیگر
مزدك بامداد
09-19-2013, 03:24 PM
2. در این محدودهی این فرتور خود را در کجا(ها) میبینید؟ اندکی روشنگری بکنید.
من فرتوری ندیدم و ناچار به سراغ کسان دیگری که روی سندلی ،
خونگرم شدند رفتم و هوش کردم که پرسش شما از جایگاه و آیین
سیاسی و دینی و .. من است. من مارکسیست و هوادار مارکسیسم
هستم، که در زمینه ی سرایداشتی میشود کمونیسم یا همان هنبازگرایی،
در زمینه ی هنبودین، میشود سوسیالیسم یا همان همبودگرایی،
در زمینه جهان بینی فلسفی میشود ماتریالیسم دیالکتیک یا همان ماده گرایی پویا،
در زمینه ی دینی میشود اومانیسم، یا همان هومنگرایی (به وارون خداگرایان)،
در زمینه ی سیاسی میشود چپگرایی و هواداری روشناندیشی چپ.
به گمان خود از خردگرایی به اینجا رسیده ام و خردگرایی را هم از فردوسی
بزرگ که نامش درخشان باد، مایه گرفته ام. من به وارون بیشتر چپ گرایان
که گمان میکنند باید ارزش های فرهنگی بومی را کنار نهاد، به ارزش های
فرهنگی بومی و ایرانی ( و نه اسلامی) خودمان بسیار بها میدهم ،
نه برای انیکه ایرانی هستند، بساکه ازاینرو که خوب و پرمایه هستند.
ما آیین های زیبایی چون نوروز و مهرگان داشتیم و اکنون اندکی از آن مانده،
ما فروزه های فرامنشانه، مانند پیروی از کردار و پندار و رفتار نیک داشتیم که
با امدن اسلام گـَـندوگوز، از میان رفت و همه ی این چیزهای زندگی را زیباتر
و خواستنی تر میکرده اند. در نیایش داریوش میخوانیم که او شادی را برترین
دهش ایزدی به مردم میداند و این بازتاب اندیشه ی آنزمان ایرانی بوده، نه
مانند اکنون که مردم گریه کرده و توی سر خود میزنند برای یک کاسه شله زرد!
تاریخ کهن ما پر از خوبی ها و هومنی ها و زیبایی هاست،
از دادنامه ی هومنی کوروش بزرگ گرفته تا نخستین کشور کمونیستی جهان
به رهبری مزدک بامداد، که اندیشه های او از بابک خرمدین گرفته تا امروز هم بجا و گیراست.
من زبان پارسی پاک را دوست دارم، نه انیکه چون زبان ماست، بساکه چون
زبانی کارا و زیباست، ولی تنها اگر از بیگانه پاک و بسامان شود و گرنه از این
زبان شلمشوربای کنونی، هزار سال است که هیچ اندیشه ی نوینی برنخاسته
جز آفتابه و کونشوری ! اگر نه باید سراغ زبان انگلیسی یا آلمانی رفت.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-19-2013, 03:37 PM
. در زندگی روزمره آیا مقید به اصول اخلاقی مشخصی هستید یا نخست به نتیجهبخشی اعمال خود توجه میکنید؟
ایندو از هم جدا نیستند. برای اینکه کارها و رفتار شما به بر بنشیند،
باید مهاد های فرامن (اخلاق) را پاس داشت، چرا که اگرچه شاید با
نافرامنشی و پشت هم اندازی و کلک و ترفند و دروغ به سودی برسید
ولی کار شما دوراندیشانه نیست و با روا سازی و گسترش دروغ و بدی،
گرایند بدتر شدن آینده ی خود و فرزندان و میهن و هومنی را بالاتر برده
و بساکه خود دچار این ترفند و دروغی شوید که براه انداخته اید، چرا که
کسان دیگر هم میبیننند که از دروغ و تبهکاری میتوان به سودی رسید و
آنها نیز ، بویژه اگر کم خرد باشند ( و شمار کودن ها هم کم نیست) از
شما پیروی کرده و دنبال همین کارها میروند و درست مانند افکت توپ برفی،
ناگاه بهمن سهمگینی از تبهکاری براه می افتد که بیگمان دیر یا زود گریبان
شما را هم میگیرد. پس فرمان خرد این است که سود استوار و دیرنده و
پاینده و دادگرانه ی ما در همان پاسداشت مهاد های فرامنشیک نیهفته است
و ایندو هرگز از هم جدا و رها یا به وارون هم نیستند.، اگر نیک بیاندیشیم.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-19-2013, 04:02 PM
. آیا در زندگی شما نقطهی دگرگونی برجستهای وجود داشته؟ لحظهای، رخدادی، شخصی ... که زندگی شما به پس و پیش از آن تقسیم بشود؟ اگر بله، بدون ذکر جزئیات، حالات خود و چگونگی آن تغییرات را توصیف بکنید.
آری زمانی داشتم در تاریکی سیهفام شب، سوار بر اسب از مرز میگریختم
که اسب از روی جویباری پرید و مرا هم ناگهان به بالا پرت کرد. کم مانده بود
که زمین بخورم و اسب و گروه گریز را از دست بدهم ولی از بـَـخت و بختآوری،
توانستم در هوا چنگی زده و یال اسب را بگیرم و دوباره استوار بنشینم،
اگر من آنشب فرو می افتادم، بیگمان بدست نیروهای مرزی افتاده و امروزه
اینگونه باشما نبوده ، بساکه در پهرست دیده بانان حقوق بشر! ،
همسر و همپایه ی کشته شدگان یا زندانیان نام نویسی کرده بودم !
این بار نخستی نبود که از مرزها گریزپایانه ترامیگذشتم*، ولی از بیمناک
ترین بارها بود که سرنوشت من به مویی بسته بود و آنهم موی یابو!!
پس از ان هرروز دیگر زندگی را همچون یک بهره ی افزوده (bonus)
دیدم و میبینم، یا به زبان خودمانی : من از آن زمان, قاچاقی زنده ام !
•
*ترامیگذشتم ( تراگذشتن)taraagozashtan = عبور کردن از عرض چیزی (cross/durchqueren)
پارسیگر
مزدك بامداد
09-19-2013, 04:13 PM
. با استیصال چه میکنید؟ یعنی اگر تمام آنچه ممکن است را برای حل یک مشکل انجام دادهاید اما همچنان عاجز ماندهاید، برای کنار آمدن با عجز منتج چه طریقی را برمیگزینید؟
داستانی شنیدم که کسی از بی کفشی می نالید تا اینکه یکی را دید که پا ندارد.
من هم به انبوه کسانی می اندیشم که تراز بهروزی مرا ندارند! و همچنین به شبی
که درپیک پیشین ، داستانش را گفتم.
:e01a:
گر بمانیم زنده، بهم بر توان دوخت،
جامه ای کز فراق ، چاک شده
ور بمردیم، عذر ما بپذیر!
ای بسا آرزو که خاک شده
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-20-2013, 10:09 AM
6. به باور شما برابری مهمتر است یا آزادی؟
همه ی زندانیان در زندانی بودن باهم برابرند، پس برابری به تنهایی خواستنی نیست،
ولی اگر آزادی باشد، میشود برابری را هم اگر نبود، بدست آورد، چون آزاد هستید که
سخن خود را بگویید، همراهی و یاری کسانی دیگر را که جویای برابری و دیگر ارزشهای
هومنی هستند بدست بیاورید. پس آزادی ، اگر داشته باشید، نبرد شما در راه بهزیستی
را آسان تر میکند. ولی به هرروی ، مهند این است که همواره در کوشش و نبرد برای
دستیابی به این گوهر های هومنی، چه آزادی و چه برابری و چه نیکویی های دیگر
باشیم، چرا که باید از این ها همواره پدافند کرد و یک دَم سستی، به از دست رفتن
اینها میانجامد، چرا که همواره گروهی فزونخواهِ اهریمنخوی ، چشم براه ناهشیاری
شما هستند تا نیکی ها را از شما برُبایند.
•
پارسیگر
google
09-20-2013, 11:35 AM
مزدک جان به نظر شما سخت ترین سوال چیست؟
نظرتان در مورد همجنسگرایی چیست؟ خوب و بدش را کمی توضیح دهید
نظرتان در مورد داستان های قرآن و انجیل و تورات چیست؟ واقعی هستند؟
به نظرتان ایران در چه جایگاه علمی در جهان ایستاده؟
آیا تاکنون عاشق محارم خود شده اید؟ یا مثلا نگاه خاص و سکسی بهش داشته باشید؟
به نظر شما زیباترین و کثیف ترین و سخت ترین و راحت ترین شغل دنیا چیست؟
به نظر شما پردرآمد ترین شغل جهان چیست؟ (برای افرادی که سرمایه اندکی دارند)
کدام را بر دیگری برتر میدانید و بیشتر میپسندید؟ لب - پستان زیبا - آلت تناسلی دختران - پشت دختران -
اگر یک دوربین عکاسی داشتی از چه چیزی عکس میگرفتی که بهش افتخار کنی؟
نظرت فلسفی و یا عرفانی ات در مورد سایه چیست؟
شرمنده ام بابت اینکه صبرنکردم جواب بقیه سوالهای راسل رو بدی.. از دیشب تا حالا در اینجا پستی نداشتی. فکر کردم بهتره اینها رو بپرسم تا یادم نرود
مزدك بامداد
09-20-2013, 02:16 PM
مزدک جان به نظر شما سخت ترین سوال چیست؟
همین پرسشی که شما میپرسید!
یافتن سخت ترین پرسش، خود سخت ترین پرسش است.
نظرتان در مورد همجنسگرایی چیست؟ خوب و بدش را کمی توضیح دهید
تا زمانی که کسی به دیگری زیان نزده و به او زور نمیگوید، میتواند به هر آیینی باشد.
آن بیماران، به هرروی در پی گزینش طبیعی، بر می افتند، چون فرزندی از خود بجای نمینهند!
نظرتان در مورد داستان های قرآن و انجیل و تورات چیست؟ واقعی هستند؟
برخی داستان ها استوره هستند، در باره ی انها نمیتوان دروغ و راست را بکار برد، مانند توفان نوح (برگرفته از استوره ی گیلگمش)
برخی هم که در باره ی آفرینش و این جور چیزها هستند، کشک اند و کاهن ها بافته اند، مانند آدم و حوا و ..
بسیاری از داستانهای تورات از رویداد های راستین برخاسته اند ولی کاهن ها، آنرا گاه کژتافته اند که به سودشان باشد.
برای نمونه داستان بابل و رهایی آن بدست کوروش در استوانه ی سنگی که یافته شد، استوار گردید.
داستان های قران هم جز انهایی که از تورات و انجیل ناشیانه کپی شده اند، همگی دارای آلودگی دروغ های محمد اند،
مانند اینکه میگوید که جبرئیل آمد و گواه عقد من با زینب ( زن پسر خوانده اش) بود و الله هم خطبه ی عقد را خواند ! ( الله در نوکری شوشول محمد!)
به نظرتان ایران در چه جایگاه علمی در جهان ایستاده؟
0
آیا تاکنون عاشق محارم خود شده اید؟ یا مثلا نگاه خاص و سکسی بهش داشته باشید؟
نه
به نظر شما زیباترین و کثیف ترین و سخت ترین و راحت ترین شغل دنیا چیست؟
زیباترین = هنرمند
کثیف ترین = آخوند ( انگلِ کـُشنده ی تن و روان)
سخت ترین = کاردپزشک ( جراح)، چون مرگ و زندگی در دست او ست
راحت ترین = آن کار و پیشه ای که دوستش داشته باشید، بر شما آسان مینماید و پیشه ای که از آن بیزار باشید، برای شما سخت است.
به نظر شما پردرآمد ترین شغل جهان چیست؟ (برای افرادی که سرمایه اندکی دارند)
اگر شما پاسخ اینرا میدانید، مرا هم آگاه کنید!
کدام را بر دیگری برتر میدانید و بیشتر میپسندید؟ لب - پستان زیبا - آلت تناسلی دختران - پشت دختران -
همه، ولی چهره یا چشم هارا فراموش کردید
اگر یک دوربین عکاسی داشتی از چه چیزی عکس میگرفتی که بهش افتخار کنی؟
2431
چه گوارا، ورجاوند راستین(the true saint)
نظرت فلسفی و یا عرفانی ات در مورد سایه چیست؟
سایه چیست؟
شرمنده ام بابت اینکه صبرنکردم
دشمن تان شرمنده باد!
•
پارسیگر
Anarchy
09-20-2013, 05:53 PM
•
مزدک عزیز طبق قانون صندلی داغ شما باید ابتدا جواب تمام سوالات پست اول رو بدید و بعد از اون جواب سوالات دوستان رو !!
:e032:
مزدك بامداد
09-21-2013, 09:10 AM
مزدک عزیز طبق قانون صندلی داغ شما باید ابتدا جواب تمام سوالات پست اول رو بدید و بعد از اون جواب سوالات دوستان رو !!
:e032:
پوزش! من اندکی هم آنارشیست هستم و این هرج و مرج از آنجاست!
•
مزدك بامداد
09-21-2013, 09:34 AM
7. موثرترین شخص در زندگی شما که بوده؟ بدون درج اطلاعات شخصی، کمی پیرامون چگونگی اثرگیری خود توضیح بدهید."نمی توان از وحشت کار و کوشش، به سرنوشت تلخ تسلیم شد"
2433
هُناینده ترین کس در زندگی من ، احسان طبری بود.
من از جوانی برآن شدم که مانند او باشم، او نه تنها
ادَبـْـوَر و هنرمند و چامه سرا بود، فیلسوف و دانشمند
و هومن گرای و مهربان و والامنش نیز بود، کمتر کسی
میتوان یافت که این همه خوبی و والایی در او یکجا گرد آمده باشد.
بسنده بود که پای سخن وی بنشینید تا فریفته ی او گردید،
(اگر مغزتان از بیخ بدست آخوند تباه و گندیده نشده باشد)
•
*
هناینده = اثر بخش
هنود/ هنایش = اثر
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 09:40 AM
8. آیا تا بحال آرزوی مرگ کسی را کردهاید؟ اگر بله، توضیح بدهید.
از آنجا که در جایگاه یک چپگرا، میدانم که با مردن آدم ها، سامانه های چندان دگرگون نمیشوند،
و از آنجاییکه جانشین یک آدم بد میتواند بدتر هم باشد ( چون بدی و خریت مرز ندارد!)، آرزوی راستین
مرگ کسی را نداشته ام، ولی باید خستو شوم* که از اینکه لاجوردی، آن شکنجه گر روانی را کشتند،
شادمان شدم چون سیگنالی بود که به همه ی ستمگران که :
چو بد کردی مباش ایمن ز آفات
که واجب شد طبیعت را مکافات!
•
*خستو شدن = اعتراف کردن
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 09:52 AM
9. به نظر شما آیا کیفیت زندگی بشر از منظر زمانی درحال صعود بوده یا سقوط؟
هوداد* زندگی هومن در روند فرازش بوده و هست. هم زندگی و هم مرگ او.
اکنون، کاریاری درمانی که شما از آن برخوردارید، از آنچه که ژول سزار
یا هتّا کـِیسَر ویلهلم آلمان ، برخوردار بودند بیشتر است.
مانند گذشته هم در گاه پیری دچار گرگ بیابان و خانواده ی نامهربان
نیستیم و در خانه ی سالمندان، در پی بیمه ی بازنشتگی و از کارافتادگی،
( که دستاورد رزمندگان کارگری است) پایان زندگی را به آسانی سپری میکنیم.
اکنون دیگر کمتر کسی میتواند آزادی ها و سزامندی های هومنی را به زیر
پرسش و سرکوب ببرد و اگر چنین کند، داغ ننگ بر پیشانی اش نهاده میشود.
امروز نام کسانی چون اسپارتاکوس، مزدک و بابک، چه گوارا و .. به والایی و نیکی
برده میشود، کسانی که پیشتر ها شورشی و پدرسوخته و ... نمایانده میشدند.
...
•
*
هوداد= کیفیت
فراز/فرازش = صعود
فراز و فرود = صعود و سقوط
کاریاری= service
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 09:58 AM
10. کدامیک از این دو را دستاورد مهمتری برای بشر تلقی میکنید: هنر، یا دانش؟
هنر همواره بوده و زندگی آدمی را زیباتر کرده ولی دانش روندی فرازنده است که برای
ما شایایی و شایندگی بهزیستی بالا را پدید آورده است و هتّا به هنر نیز زمینه های
تازه را برای رُستن داده و فراهم کرده است. برای نمونه هنر سینما که اکنون بسیاری
از آن بهرمند هستند و زندگی شان را زیباتر کرده، بی دانش و فند، شدنی نمیبود.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 10:19 AM
11. آیندهی نزدیک جهان و ایران را از منظری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چگونه میبینید؟
--جهان--
جهان هومنی گرچه در نگاه کلان، در روند فراز است ولی این فراز رجگون (linear) نیست و از فراز و فرود های
کوچکتر ساخته شده(image). ما میدانیم که پس از زمانه ی تلایی یونان و روم باستان که فلسفه و دانش و ..
بازارگرمی یافت، زمانه ی سیاه دین مسیحی/ اسلام پدید امد و سده ها گذشت تا از دل آن، باز روزگار بهتری,
در پی باززایی (رنسانس) فرهنگی و دانشیک و فلسفی پدید بیاید. سپس فئودالیسم در پی واژگشت(revolution)
فرانسه بر افتاد و پس از آن، زمانه سیاه سرمایه داری (کاپیتالیسم) نخستین پیش آمد که به جنگ های
جهانی و پر مرگ و میر انجامید و از دل این بدبختی ها، بار دیگر زمانه ی آزادی و بهره مندی ( از ترس
کمونیستها و در پی رزم های کارگری و روشنویری* ..) برخاست. اکنون چنین بدید میرسد که با کنار
رفتن چپ ها، بار دیگر، بهرهکشان خود را برای برخوردی جهانی در جستجوی سروری و بنمایه های
بهرهکشی آماده میکنند و به همراه آن، بار دیگر آزادگان پرچم خود را برخواهند افراشت.
2434
--- ایران---
از آنجایی که سیاست روساختی است که برروی پایه های سرایداشت( که زیرساخت است)، استوار شده،
و از آنجا که سرایداشت کشور ما بر روی یک فراورده= نفت است و مردم در بدست آوردن آن رُل بزرگی بازی
نمیکنند، سرنوشت ما همواره این است که این سرایداشت آژگاهی و تکدست، فرمانروایایی آژگاهی و تکسالار
را پدید بیاورد که با پول نفت، که در برابر آن، پاسخگوی مردم نیستند، بر آنان فرمان و تازیانهبـِرانند. از اینرو اگر
این فرمانروایان اسلامی مافیایی هم بروند، با گرایندی بالا، بازهم پس از یک چند سال آزادی نیم بند، بار دیگر
گروه مافیایی /تکسالار دیگری پدید خواهند آمد که مانند گذشته ، با یاری سرنیزه، فرمان خواهند راند، تازمانی
که یا نفت پایان گیرد یا دیگر فروش آن شدنی نباشد. ( هرگاه پول نفت کم شده، در پی بهای پایین آن یا از
ناتوانی در فروش آن در پی فروبند( تحریم) ها، ناگاه شیر آب "آزادی " کمی بازتر شده و سخن از گفتگوی
تمدن ها و امید و تدبیر! پیش آمده)
•
*روشنویری= روشنفکری
فراورده = product (محصول تولیدی)
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 11:34 AM
12. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمانهای خود جانتان را به خطر بیاندازید؟
آری، همه ما دیر یا زود میمیریم، بویژه پس از گذشتن از میانسالی، که دیگر زندگی ما
به هرروی ارزش طبیعی ندارد و ژن ها فرمان مرگ را داده اند، چه بهتر که در برابر بهزیستی
فرزندان و آیندگان ، بمیریم تا در خانه سالمندان، از پیری ! در کندوی زنبور ها هم گروهی
از زنبور ها تنها و تنها برای جنگ و مردن در راه فرازیست کندو پدید آمده اند.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 11:41 AM
13. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمانهای خود جان دیگران را به خطر بیاندازید؟
زمانی که این توانایی به من داده میشود که جان دیگران را به سیج بیندازم
( برای نمونه رهبری را بدست من داده یا دگمه ی یک جنگ افزتار توانمند و ..) ،
پس طبیعت در این راه با من همراه بوده و من باید با نگرش به سود و زیان اینکار،
داوری کنم که چگونه و جان چند تن (و خود) را ریسک کنم. بزبان ساده:
نباید مفت جان باخت، یا جان دیگران را مفت به میدان افکند بساکه روشی را برگزید
که بیشتین سود را برای بهزیستی هومنی داشته باشد.
آریو برزن هم جان خود و ۴۰۰۰ تن سپاه ایران را در برابر اسکندر به مرگ افکند
تا ارزش راستی و پیمانداری ( وفاداری) پابرجا بماند.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 11:49 AM
14. آیا مذهب و دانش را آشتیپذیر میدانید؟
نه، دین ( که با خدا و فرایافت های پایورناپذیر* فرامادی و ..، سروکار دارد) هرگز با
دانش ( که با آروین و آزمون و ماده و گیتی سروکار دارد) آشتی نمی پذیرد.
از این گذشته، دین یک ابزار ساستاری برای زورگویی به دیگران و سروری بر آنان است
ولی دانش از آنجا که وابسته به ویر هیچکس نیست و بازتاب فربود های جهان است،
نمیتواند ابزار ساساتاری و ساختن گروه و حزب سیاسی باشد. به زبان دیگر :
آستان دانش بارها بالاتر از دین و گوهری پاک است.
•
*
پایوری ناپذیر = غیر قابل اثبات
آزمون ناپذیر = غیر قابل امتحان
آروین ناپذیر = غیرقابل تجربه
فرامادی = ماورایی / ماوراء ماده
ساستاری= سیاسی
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 12:00 PM
15. آیا به وجود فضای سیاسی سالم باور دارید یا اساسا برای این عرصه از زندگی اجتماعی اعتباری قائل نیستید؟
سیاست همان نبرد بر سر بنمایه های زیستی است: چه چیزی به من برسد و به تو نرسد .
برای همین نبرد بهانه ها و جهان بینی ها ساخته و پرداخته و گاه بافته میشود. ولی ما میتوانیم
در پیروی از خرد، مرگ و میر و بدبختی های برآمده از این نبرد را کاهش دهیم، با کارهایی مانند
کنترل زادو زای، بالا بردن آگاهی و پیشرفت ساختاوری ( صنعت) و دانش و فند+ گفتگو یا
دستکم جنگ سرد بجای جنگ گرم. برای نمونه، گزیدمان ( انتخابات) خودش روشی است
برای رسیدن به پیروزی بی جنگ گرم و در همان زمان، این امید را برای شکست خوردگان
نگه میدارد که زمانی هم آنها پیروز شوند. برپا داشتن امید به بهروزی و پیروزی و بخش کردن
دادگرانه ی بنمایه ها، بی اینکه برابری ساختگی را بخواهیم پدید بیاوریم، میتواند به یک
اتمسفر سیاسی درست و کم زیان بینجامد.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 06:59 PM
16. آیا با نقوش سنتی زن و مرد در جامعه موافق هستید؟
همه چیز های کهن و گذشته، بد نیست و هر چیز نوی هم خوب نیست.
فرگشت آن است که در هر زمان و هر جایگاه چیزهای خوب و درخور آن
زمان و آن جایگاه را نگه داریم و چیزهای بد را بازشناخته و بزداییم، گرچه
از ورجاوندان ( مقدس ها) بشمار بروند. دشواری کشور های اسلامی
هم در این است که توانا در همراهی با روزگار نیستند، چرا که یک رشته
از آموزه ها، خداوندی و ورجاوند و از انیرو، دگرگونی ناپذیر شمرده میشوند
و این، به برخورد این آموزه های پارینه سنگی با روزگار نوین انجامیده است.
سرانجام آنهم این شده است که اسلامیست ها میکوشند چرخ تاریخ را در
زمینه ی فرهنگی و همبودین به زمان گذشته بازگردانند تا روزگار, همساز
با آیه های قران شود! از سوی دیگر چون جهان در پیشرفت است و پیشرفت
کشور ما هم بی نوینسازی وتازه کردن فرهنگ و همبود، شدنی نیست،
جدایی ما با کشور های دیگر جهان، هی بیشتر میشود که سرانجام به
شکستن ما خواهد انجامید، چون چیزی که نرم نباشد، شکننده است.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 07:51 PM
17. کدام ورزش، غذا، سبک موسیقی و ژانر سینمایی را ترجیح میدهید؟
در زمینه ی ورزش، از پیاده روی و گردشگری و شنا خوشم میاید.
2448
شترنگ را هم اگر ورزش بشمار بیاورید.
2445
در هر سرزمینی از چند جور خوراک خوشم میاید،
در آمریکا از استیک های گنده گاو
2437
در ایران، از چلوکباب
2452
در ترکیه از آدانا کباب
2451
در ایتالیا، از اسپاگتی بولونز
2438
در سویس از مرغ بریان
در آلمان از بریانی پیاز ( Zwiebelrostbraten)
2439
در فرانسه از ماهی در سوس خردل و انگبین (عسل) poisson-a-la-sauce-moutarde
2436
در خانه، از خورشت ماهیچه، باقالی قاتوق، زرشک پلو، میرزا قاسمی، آبدوغ خیار!
2440
در انگلستان از هیچ چیز !
--
من از موزیک اپیک برخی فیلم ها ، از ترانه ها و نواخته های عماد راد خوشم میاید
http://www.youtube.com/watch?v=G36Ye8u17yI
---
من فیلمهای ساینس فیکشن، چه کیهانی و چه در باره ی هوشواره ها و هومنواره باشد، خوشم میاید.
2441
از فیلمهای تاریخی یا هیستوری فیکشن، در باره ی شهسواران، روم باستان، ایران و چین باستان،
مانند اسپارتاتوس، گلادیاتور، آرتور شاه، شوگون ، داستانهای شاهنامه و ... خوشم میاید.
2442
از فیلمهای رزمی آسیایی، از چین و ژاپن باستان هم بسیار خوشم میآید. مانند سری فیلمهای
"گرگ تنها و بچه گرگ"، " ایچی دلاک" ( زاتو-ایچی) ، کهرمان Hero ( با بازیگری جت لی )، ...
2443
Zatoichi
2444
Lone wolf & cub (Kozure Okami)
2446
فیلمهای کلینت ایستوود
2447
The Pale Rider
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-21-2013, 08:43 PM
19. اگر وادار به برگزیدن یکی از ادیان ابراهیمی بشوید کدام را انتخاب میکنید؟
شاخه ی پروتستان از دین ترسایی( مسیحی)، چرا که پیشرفته ترین و اندیشه پرور ترین دین های سامی است.
•
google
09-21-2013, 09:23 PM
دشمن تان شرمنده باد!
سپاس از اینکه جواب سوالاتم رو دادید..
بازم سوال دارم که بعدا میپرسم
مزدك بامداد
09-21-2013, 09:24 PM
20. اگر بنا بود در جزیرهای دورافتاده تنها بمانید، و حق انتخاب یک آلبوم موسیقی، یک فیلم و یک کتاب را داشتید، کدامها را برمیگزیدید؟
نسک "روبینسون کروزوئه" ! ( از دانیل دفو)
2450
آلبوم موزیک "HELP!"! از بیتل ها
http://www.youtube.com/watch?v=ZNahS3OHPwA
فیلم "دورافتاده" با تام هنکس
2449
•
مزدك بامداد
09-21-2013, 10:06 PM
21. بدترین و بهترین ویژگی خود را چه میدانید؟
به گمان خودم، بهترین ویژگی من کوشندگی وبدترین ویژگی من ، پیری است.
مزدك بامداد
09-21-2013, 10:09 PM
22. بدترین و بهترین ویژگی نوع بشر را چه میدانید؟
بهترین ویژگی هومن، روان پویای او و بدترین آن، در زنجیر بودن این روان در زندان پیکر است.
•
مزدك بامداد
09-21-2013, 10:14 PM
23. اگر میتوانستید سه چیز را در جهان تغییر بدهید، آن سه چیز چه میبودند؟
١- پیدایش جهان
اگر نه،
٢-پیدایش هومن،
اگرنه
۳- پیدایش خود
•
مزدك بامداد
09-21-2013, 10:16 PM
24. همنشینی با آدمهای مشابه خودتان را ترجیح میدهید یا با اشخاص متفاوت؟
با دیگرسانان، چون با همسانان سخنی برای گفتن ندارم.
•
مزدك بامداد
09-21-2013, 10:21 PM
25. دیدگاه شما پیرامون مرگ چیست؟
مرگ در کودکی، جانگداز، در جوانی، ناکامی، در میانسالی، زودرس و در پیری رهایی است.
•
مزدك بامداد
09-21-2013, 10:24 PM
26. پنج چیز که بدون آنها نمیتوانید زندگی بکنید را نام ببرید.
هوا، آب، خوراک، پندار و گفتار.
•
مزدك بامداد
09-21-2013, 10:51 PM
27. سگدوست هستید یا گربهدوست؟
هیچکدام.
SAMKING
09-22-2013, 09:40 AM
درود
با توجه به اینکه گفتید پیر هستید،
چرا همچنان از افشا شدن هویتتان در هراسید؟
چه چیز هایی بوده یا هست که دوست داشتید تجربه کنید ولی هرگز موفق نشدید یا نمیشوید؟
وقتی به زندگی که پشت سر گذاشتید نگاه میکنید، احساس پشیمانی دارید؟چرا؟
فکر میکنید چند سال دیگر زنده بمانید؟یا اگر چند سال زنده بمانید خوب است؟
چه نصیحتی برای ما جوانتر ها دارید؟(البته به جز پارسی نویسی و خردگرایی و اون نصیحتِ مربوط به شکستن چند شاخه خشک...:e415:)
:e032:
مزدك بامداد
09-22-2013, 10:22 AM
با توجه به اینکه گفتید پیر هستید،
چرا همچنان از افشا شدن هویتتان در هراسید؟
من برای خودم در هراس نیستم، ولی از آنجا که مسلمین گندوگوز،
همه خانواده ی تو را نیز به رنجه و شکنجه میافکنند و از آنجا که
خانواده ی بزرگی در ایران ( و جهان) دارم، نمیخواهم دردسرآفرین باشم.
•
مزدك بامداد
09-22-2013, 10:29 AM
وقتی به زندگی که پشت سر گذاشتید نگاه میکنید، احساس پشیمانی دارید؟چرا؟
نه ، همه کارهایی که کردم، با نگرش به تراز آگاهی
و هوشمندی و سامه هایی که در زمان انجام آن کار
داشتم، درست بودند و از اینرو بیاد نمی آورم که از
چیزی پشیمان و یا وجدانی رنج آلود داشته باشم.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-22-2013, 10:50 AM
چه چیز هایی بوده یا هست که دوست داشتید تجربه کنید ولی هرگز موفق نشدید یا نمیشوید؟
بسیاری چیز ها، مانند اسب سورای روی دیوار چین،
فراز شدن به چکاد های کوه های آند در پرو،
بازی در یک فیلم بالیوودی !
2453
بردن سرکار اریک هانسن در شترنگ، ...
•
Mehrbod
09-22-2013, 11:04 AM
١. میان این نزدیک ٧! زبان زندهای که میدانید, کدام را از همه بیشتر میپسندید و چرا؟
همچنین از کدام بیشتر از همه کار میکشید, برای نمونه در فلسفیدن یا در فیزیک؟
٢. خواستنیترین شهر ایران برایتان کدام است و چرا؟
٣. سه چامهسرایی که بیشتر از همه میپسندید, کدامند؟
٤. بزرگترین دستآورد زندگی اتان را چه میدانید (اگر دادهیِ خودینه نیست).
٥. چرا و چگونه در زندگی به باورهای امروزتان رسیدید؟
پارسیگر
مزدك بامداد
09-22-2013, 12:42 PM
ر میکنید چند سال دیگر زنده بمانید؟یا اگر چند سال زنده بمانید خوب است؟
اگر مانند پدربزرگم بزیم، هنوز ١۹ سال دیگر دارم .
اگر تا زمان سرنگونی آخوند زنده بمانم خوب است!
•
مزدك بامداد
09-22-2013, 12:47 PM
چه نصیحتی برای ما جوانتر ها دارید؟(البته به جز پارسی نویسی و خردگرایی و اون نصیحتِ مربوط به شکستن چند شاخه خشک...)
اندرز دادن گویا دیگر کهنه شده ولی چون خواستید:
در هر کاری یک دریچه برای گریز، یک دریچه برای دوستی و یک دریچه برای امید باز نگه دارید.
برای نمونه اگر به دشمن دست یافتید، گوشتش را بخورید ولی استخوانش را نشکنید .
•
مزدك بامداد
09-22-2013, 12:53 PM
. میان این نزدیک ٧! زبان زندهای[1] که میدانید, کدام را از همه بیشتر میپسندید و چرا؟
همچنین از کدام بیشتر از همه کار میکشید, برای نمونه در فلسفیدن یا در فیزیک؟
پارسی و آلمانی را بیشتر دوست دارم چون پارسی زبان زیبا و آسان خودمان است
و آلمانی بسیار دستورین و فرنودین و دارای ساختار آهنین و گویاست.
ولی از انگلیسی بیشتر در دانش و فند و آگاهی و از آلمانی در فلسفه و زبانشانسی و .. سود میجویم،
چرا که بنمایه های آگاهی و دانش در انگلیسی بیشتر در دسترس و در جهان و اندرتار گسترده اند.
از ترکی هم برای دشنام گویی.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-22-2013, 01:00 PM
٢. خواستنیترین شهر ایران برایتان کدام است و چرا؟
رضاییه، چون ما خویشاوندی آنجا داشتیم و گاهی تابستانها به باغ او میرفتیم و مهمان
بودیم ولی به من که بچه بودم آنجا بسیار خوش میگذشت. در دریاچه هم آبتنی میکردیم
و گرچه چشمانمان میسوخت ولی بازههم از رو نمیرفتیم. چه انگور های خوشمزه، سیب ها
و گوجه فرنگی ها و آلوچه ها و پلپل های خوشمزه و خوبی داشت و مردمش ( پیش از انیکه
به چاه اسلام گندوگوز بیفتند) چه مهربان و میهمان نواز بودند. چه کنده کاری های چوبی
زیبایی داشت و چه چایی خوشمزه ای بهمراه عرق "شاهسبرن" ( که آذری شده ای
"شاه اسپرغم " ( یک گیاه خوشبوی بومی) بهمراه نقل های رضاییه میخوردیم.
یادش به نیکویی جاودان باد!
•
مزدك بامداد
09-22-2013, 01:05 PM
٣. سه چامهسرایی که بیشتر از همه میپسندید, کدامند؟
فردوسی ایران پرور
خیام فرزان پرور
حافظ روان پرور
•
مزدك بامداد
09-22-2013, 01:10 PM
٤. بزرگترین دستآورد زندگی اتان را چه میدانید (اگر دادهیِ خودینه[2] نیست).
یک دستاورد برجسته در زندگی ام ندارم. بیشتر "از دست دادن" ها بوده!
ولی دستاورد های پرشمار کوچکی دارم که اگر باهم یکجا شوند،
شاید بزرگ بدید برسند. برای نمونه کسان بسیاری که پس از
آشنایی با من، راه زندگی شان را بسوی بهکرد دگریسته اند.
•
پارسیگر
shahin
09-22-2013, 01:56 PM
با درود فراوان بر مزدک گرامی :e303: بارها دیدم که تو نوشته هاتون از شطرنج نام بردید ، کنجکاو شدم چند تایی ازتون سوال بپرسم 1-بصورت حرفه ای بازی میکنید یا میکردید یا تنها تفریحی؟ 2- شما شطرنج رو چی میدونید ؟ (و.علم ، هنر ، ورزش ..) 3- قهرمان مورد علاقتون کیه؟ 3- به کدوم مهره بیشتر علاقه دارید ؟ 4- به نظرتون آدم باید چه خصوصیت هایی داشته باشه تا یک شطرنجباز خوب باشه ؟ 5- از شطرنج چه چیزی یاد گرفتید ؟ 6- چقدر دوست داشتید که استاد بزرگ بشید ؟ 7- در مچ قهرمانی جهان که چند وقت دیگه در هند برگزار میشه طرفدار آناند هستید یا کارلسن ؟ 8- یک پند؟ با سپاس فراوان :e032:
مزدك بامداد
09-22-2013, 02:24 PM
٥. چرا و چگونه در زندگی به باورهای امروزتان رسیدید؟
خانواده ی ما دین زده نبودند. یک باور هایی، بویژه مادرم داشت ولی به هیچکس زورچپان نمیکرد.
پدر و مادرم هر دو دانش آموخته بودند، آنهم در زمانی که شش کلاس (سیکل یکم) برابر با دکترای
امروز دانشگاه های قراضه ی ایران بود! این است که اندیشه ی من از بخت خوب ( یابد) از همان
آغاز بلوکه نشده بود. من در آموزشگاه هایی بودم که آموزگار دین و قران و .. ما آخوند بودند.
من خودم بهترین ها در خوشخوانی ( تلاوت) قران بودم، چون پاداش ( جایزه) داشت و هتّا نزدیک
یک سوم ( ده بخش از سی بخش قران) را هم در بچگی اَزویر بودم. دیرتر این انگیزه ی شناخت
بیشتر من از این دین گندوگوه گردید. در زمان جوانی با گروه های سیاسی بویژه حزب توده ی ایران
آشنا شدم، با آنهم همکاری میکردم ولی هرگز هموند آن نشدم، چرا که من اسلام ستیز بودم
و راه حزب، در این راستا نبود. پس از ١۳۵۷ هم من همواره به آنها میگفتم که به این مسلمین
و اسلامیست های گندوگوز دل استوار نباشید، اینها ناروگرند، ولی آنها میگفتند که گمان نمیکنند
که آنها، هموندان حزب را بکشند، شاید زندانی کنند،، چرا که در ساختن قانون اساسی و در روند
واژگشت ۵۷ و .. به آنها یاری کرده و هتّا جان آنهارا با ناکار کردن کودتای نوژه رهانیده ایم. و اینکه
میگفتند که ما دیگر پیر شده ایم و میخواهیم همینجا مانده و همینجا بمیریم و توان بازگشت به
برون مرزها دیگر در ما نیست. میکوشیدند که از بیدادستیزی حضرت علی ! سخن برانند که مگر
اسلامیست ها به آنان گیر ندهند ولی خب، سودی نکرد و بیشتر آن فرزانگان دچار شکنجه و مرگ
زورگویانه گردیدند. من همه ی آنها را دوست داشتم ، چون همگی فرهیخته، ادبوَر، ترزبان، پزشک،
هنداسگر، روزنامه نگار و .. بودند، برای نمونه رحمان هاتفی یا همان حیدر مهرگان، جوانشیر
( نویسنده ی نسک "حماسه ی داد" و ... اینها هتّا زندان ها را نیز چون دانشگاه کرده بودند ،
زبان های بیگانه یاد داده و یاد میگرفتند، آموزش و نسک خوانی داشتند و هرگز از پای نمی نشستند.
همه این روند ها و رویداد های پس از آن انگیزه ی آن شد که بیش از پیش به درستی باور های
خود پی ببرم و بویژه در اسلام ستیزی پای استوار بمانم.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-22-2013, 03:15 PM
با درود فراوان بر مزدک گرامی :e303: بارها دیدم که تو نوشته هاتون از شطرنج نام بردید ، کنجکاو شدم چند تایی ازتون سوال بپرسم 1-بصورت حرفه ای بازی میکنید یا میکردید یا تنها تفریحی؟ 2- شما شطرنج رو چی میدونید ؟ (و.علم ، هنر ، ورزش ..) 3- قهرمان مورد علاقتون کیه؟ 3- به کدوم مهره بیشتر علاقه دارید ؟ 4- به نظرتون آدم باید چه خصوصیت هایی داشته باشه تا یک شطرنجباز خوب باشه ؟ 5- از شطرنج چه چیزی یاد گرفتید ؟ 6- چقدر دوست داشتید که استاد بزرگ بشید ؟ 7- در مچ قهرمانی جهان که چند وقت دیگه در هند برگزار میشه طرفدار آناند هستید یا کارلسن ؟ 8- یک پند؟ با سپاس فراوان :e032:
یشتر آماتور بازی میکردم، در هماوردی های آموزشگاهی/دانشگاهی.
در برخی کلوب های برون مرزی هم هموند بودم، ولی اکنون کمتر بازی
میکنم و اگر هم بازی کنم، با "فریتز" ( شترنگ باز رایانه ای) بازی میکنم،
یا در پارک، با چند دوست کهنسال دیگر برای سرگرمی و زنده نگاه داشتن
یاخته های مغزی. شترنگ برای من یک جور ورزش اندیشه، فند ارتشتاری
و راهبردی بود و گاه یک هنر هم هست چون گاه به برخی بازی های
شگرف که نگاه میکنید، از هوشمندی به هنرمندی فرارسته است! من
در کودکی با نسک ها و بازی های "الکساندر آلـِـخین" نامی که اکنون
کسی نمیشناسد، آشنا شدم. از گشایش اسکاتلندی خوشم میامد
ولی بیشتر با گشایش اسپانیولی کار میکردم.( بسته به این که چه اندازه
از هماورد خود بیمناک بودم یا نه!). برای این بازی باید بردبار بوده و شتابزده
کار نکرد. بسیار خونسرد ولی در همان زمان، با تندای بسیاری جنبش های
آینده خود و هماورد را دادهپردازی نمود. هرچه آروین و پیشینه ی بازی کردن
شما بیشتر باشد، همان اندازه تندای داده پردازی شما بالاتر است،
چون برخی جنبش ها، دیگر مانند دوچرخه سواری در مغز شما جایگیر
شده اند ولی گاهی هم به جاهایی میرسید که در هیچ بازی پیشینی
نبوده و آنگاهست که توان مغزی شما کارآیی خود را نشان داده و آشکار
میکند ( یا نمیکند!). اینگونه شما میتوانید در زندگی روزانه هم با مغزی
برزیده با کسان دیگر برخورد کرده و واکنش ها و آینده را اندکی پیش بینی
کرده و یا برای هر پیشامد گرایند، پاسخ و واکنشی در رزرو خود بپرورید
و آماده داشته باشید. هتّا در فاروم ها و گفتگ ها هم میتوانید دیگران را
به انجام کارها و گفتار هایی وادارید که دیرتر، گریبان خودشان را گرفته و
در گفتگو دچار شکست شوند. اگر بازی سیمولتان ( همزمان با چند تن)
را انجام داده باشید ، میتوانید در یک سخنگاه، یا در فیسبوک و یا هرجای
دیگر چند هماورد را از همدیگر بازشناخته و به تندی پاسخ همه را جوری
بدهید که همگی دچار شکست شوند. مهره ی دلخواه و مهریسته ی من
هم رُخ است و پس از آن، اسب. من هم دوست داشتم استاد بزرگ
شترنگ بشوم ولی فراز و نشیب روزگار، کارهای بایسته تری را پیش آورد.
( که شاید هم بهتر بود چون ناشایستگی مرا برای این جایگاه هویدا نمیکرد)
اکنون که دیگر اَبَررایانه ی "ژرفابی" (Deep Blue) استادان جهان را هم شکست
داد، دیگر برایم مهند نیست چه کسی برنده میشود، مهاد این است که خوب
بازی کنند. پند من این است که در میان کودن ها، هوشمندی خودرا لگام بزنید،
چرا که این کار هوشمندانه، میتواند جان شمارا رهایی بخشد ( در شهر کوران یک چشم باش)
2455
•
پارسیگر
Alice
09-22-2013, 08:05 PM
1. در جوانی سیگاری/قلیانی بودید؟! رویهم رفته چرا به دود دیدگاه خوبی ندارید؟ آیا برای تندرستی روان آن را سودمند نمی یابید؟
2. سیستم ازدواج و تک همسری را می پسندید یا تن کامگی و بی بند و باری؟
3. اگر تن پروری گریبان شما را سخت بچسبد، برای رهایی از مغاک سستی چه راهی برمی گزینید؟
4. اگر همین دم عاشق و دلباخته دختری جوان و زیباروی بشود، حاضرید با او پیوند زناشویی ببنید و برمانده عمرتان با او باشید؟!
5. رازهای کامیابی و بهروزی شما در کار و آرمان های زندگی چه بوده؟
6. پنج دشنام تورکی به همراه چم های آنان به ما یاد بدهید!
7. در فوتبال ایران و جهان هوادار چه تیمی هستید؟
8. از برآورد کار و کنش هایتان تاکنون چه لقبی را شایسته خود می بینید؟
9. در جوانی چه انگیزه و آماجی برای زندگی داشتید؟!
10. نگرشتان به زندگی را در تنها یک واژه چکیده بفرمایید!
مزدك بامداد
09-22-2013, 10:13 PM
1. در جوانی سیگاری/قلیانی بودید؟! رویهم رفته چرا به دود دیدگاه خوبی ندارید؟ آیا برای تندرستی روان آن را سودمند نمی یابید؟
نه من هیچ دود را دوست ندارم. نیکوتین هم زهری روانکاه است که مغز را از میان میبرد.
فزون بر این، دود آن بوگندو و قیر آلود و ناپاک و چسبنده و پلیدی ساز است آدم های سیگاری،
کسانی هستند که سست روان بوده و به تندرستی دیگران هیچ ارجی نمیهند و تنها خوشی
مرگبار خودشان برایشان مهند است. من به هیچ سیگاری پشتگرمی (اعتماد) و دل استواری
ندارم، چرا که چنین کسی که نمی تواند روان خود را کنترل کند، نمیتواند پیمان را هم نگه دارد.
چه بسا خانواده ها که از کژخوگرفتگی ها از هم پاشیده و .. خوشبختانه در کشور های پیشرفته،
نبرد با سیگار و داروهای روانگردان همچنان در میان است ولی بدبختانه، از آنجا که سامانه ی
سرمایه داری، سود را بالاتر از هومنی میداند، هنوز نتوانسته اند این بدبختی را ریشه کن کنند،
چرا که جوانان از ناامیدی و سرخوردگی از این سامانه، رو بسوی این دارو های "آرام بخش و
خوشی آور دروغین" میروند. کشورهای درب و داغون اسلامی مانند افغانستان هم که بزرگترین
فراورنده ی تریاک و افیونند!
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-22-2013, 10:19 PM
2. سیستم ازدواج و تک همسری را می پسندید یا تن کامگی و بی بند و باری؟
گزینش طبیعی، ژن یا استخر ژنتیک کس یا گروهی را نگه میدارد
که بتوانند فرزندانی پدید آورده به آنان بخت زیست و بهزیستی و
فرازیست ببخشند. تن کامان و بی بند و باران گرچه خوشی ها
میبرند، ولی چون هزینه ی این خوشی ها را، که پروردن فرزند
است به طبیعت نمیپردازند، طبیعت آنها را میزداید. این است
که چنین کسان و چنین همبودهایی خودبخود در پیامد نابکاری
ناطبیعی خود از میان میروند !
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-22-2013, 10:29 PM
3. اگر تن پروری گریبان شما را سخت بچسبد، برای رهایی از مغاک سستی چه راهی برمی گزینید؟
به آرمانِ دوستانی که در زیر شکنجه و ستم مردند می اندیشم،
به امید رهایی و بهزیوی میاندیشم و اگر اینهم بسنده نبود،
برترین نیروی سهشی را که بدترین آنها هم هست، بیدار کرده
و بسوی خود فرامیخوانم: بیزاری و کینه جویی.
سینه های تهی از کینه ها، سینه های کودکان
و دل های تهی از امید ها، دل های مردگان اند.
•
* سهش (sohish) = احساس
پارسیگر
مزدك بامداد
09-22-2013, 10:41 PM
4. اگر همین دم عاشق و دلباخته دختری جوان و زیباروی بشود، حاضرید با او پیوند زناشویی ببنید و برمانده عمرتان با او باشید؟!
نه، چرا که پیمان من با دیگران پیشتر بسته شده و خانواده و نوه و .. دارم
که باید بدانها پیماندار و سایه افکن باشم .، از سوی دیگر پیران نباید
طبیعت را به چالش کشیده و با جوانان نرد دلباختگی ببازند، چرا که :
"دختر جوان را تیری در بر، به که پیری".
همچنین، خویشکاری طبیعی یک دختر جوان، همسری یک مرد
جوان کمابیش همسال است که بتوانند پا بپای هم پیر شوند و
طبیعت هر کژراهه ای را در اینجا بسوی مرگ و نیستی رهنمون است
و برای همین است که چنین جفت های نابرابر اندک یافت میشوند.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-22-2013, 10:57 PM
6. پنج دشنام تورکی به همراه چم های آنان به ما یاد بدهید!
با پوزش از پیش:
١- ایشّک اوغلی ایشّک= حمار ابن حمار = الاغ الاغ زاده !
( ترزبان پارسی درست و گویایی که سترگی و جادوی این دشنام را برساند در دست نیست):e40b:
با ویرایش " سـَـفـِه اوغلی سفه" ( احمق ابن احمق ) هم گفته میشود!
٢- کوپک اوغلی = پدر سگ ( کمترین دشنام آذری که گاهی برای ناز دادن هم بکار میرود!)
۳- گـُت وِرَن = کونده
۴- جهندم اول ، سیکدیر! = برو گم شو به جهنم و خودت را بگایان !
۵- بوغو وا اوستوردوم = چوسیدم به سبیلت!
من اینها و بیشتر از انیهارا بویژه زمانی که در راه آهن جلفا
دست بکار بودم از بومی ها، زمانی که شب ها پس از کار
باهم چایی و نان و سبزی میخوردیم ، یاد گرفتم!
•
مزدك بامداد
09-22-2013, 11:03 PM
رازهای کامیابی و بهروزی شما در کار و آرمان های زندگی چه بوده؟
من به همه ی آرمانهایم، بویژه آرمانهای گروهی ام نرسیده ام،
ولی رسیدن به دیگر آماج ها از سویی با بختآوری در زاده شدن
در خانواده ای فرادینی بوده که مغزم را شستشوی ویروسی ندادند،
و از سوی دیگر اندکی هوشمندی و پرکاری بیشتر از دیگرانی که
تن پروری و آسانی کوتاه زمان را بر بهروزی دیرنده برگزیدند.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-22-2013, 11:09 PM
7. در فوتبال ایران و جهان هوادار چه تیمی هستید؟
اگر تیم ایران به جام جهانی راه یابد، هوادار او هستم و گرنه هوادار تیم فرانسه.
•
مزدك بامداد
09-22-2013, 11:19 PM
8. از برآورد کار و کنش هایتان تاکنون چه لقبی را شایسته خود می بینید؟
سنگ زیرین آسیا
•
مزدك بامداد
09-22-2013, 11:21 PM
9. در جوانی چه انگیزه و آماجی برای زندگی داشتید؟!
دست یافتن به همه ی رازهای زندگی و دانشهای کیهان !
•
مزدك بامداد
09-22-2013, 11:25 PM
10. نگرشتان به زندگی را در تنها یک واژه چکیده بفرمایید!
جان جهان
Alice
09-22-2013, 11:36 PM
جهندم اول، سیکدیر! = برو گم شو به جهنم و خودت را بگایان !
با سپاس و پوزش استاد ارجمند، ولی من مدتهاست که میخواهم معنای لغوی «سیکدیر» را بدانم، راستش
بیرون از اینجا به چند نفر گفتهام که یا چم آن را بدرستی نمیدانستند و بقیه هم میگفتند همان که ندانی بهتر
است! :) این است که با پوزش میخواهم بدانم پسوند "دیر" چه معنایی میدهد؟ (چون سیک را میدانم، و میدانم
که در معنای مستعمل و کنایهآمیز یعنی بروگمشو! ولی تحتالفظی با "دیر" چه چمی دارد؟)
اگر تیم ایران به جام جهانی راه یابد، هوادار او هستم و گرنه هوادار تیم فرانسه.
فردیدم تیم باشگاهی بود! :e303:
مزدك بامداد
09-22-2013, 11:40 PM
بارها دیدم که تو نوشته هاتون از شطرنج نام بردید
و اینهم یک چیستان ساده ی شترنگ برای شما:
سیاه با نیم جنبش مات است.
آن کدام است؟
2456
•
Mehrbod
09-22-2013, 11:42 PM
جان جهان
این چه چمی دارد مزدک گرامی!؟
Weltgeist - WiKi (https://de.wikipedia.org/wiki/Weltgeist) ؟
sonixax
09-22-2013, 11:44 PM
با سپاس و پوزش استاد ارجمند، ولی من مدتهاست که میخواهم معنای لغوی «سیکدیر» را بدانم
فارسی شهری - سیکتیر بابا (http://www.farsishahri.com/index.php/dictionary/word/4787)
یه نفر
09-22-2013, 11:45 PM
آن کدام است؟
رخ به بالا بره
مزدك بامداد
09-22-2013, 11:52 PM
با سپاس و پوزش استاد ارجمند، ولی من مدتهاست که میخواهم معنای لغوی «سیکدیر» را بدانم، راستش
بیرون از اینجا به چند نفر گفتهام که یا چم آن را بدرستی نمیدانستند و بقیه هم میگفتند همان که ندانی بهتر
است! :) این است که با پوزش میخواهم بدانم پسوند "دیر" چه معنایی میدهد؟ (چون سیک را میدانم، و میدانم
که در معنای مستعمل و کنایهآمیز یعنی بروگمشو! ولی تحتالفظی با "دیر" چه چمی دارد؟)
فردیدم تیم باشگاهی بود! :e303:
در ترکی (همچنین آذری) این "دیر" همان است که در پارسی وند گذرا ساز= (متعدی ساز) : "ان" است:
سوزیدن (سوختن)
سوز+ان+دن = سوزاندن
خوابیدن
خواب+ان+دن = خواباندن
----> analog
یه-ماک = خوردن
یه+دیر+ماک = خوراندن
سیک ماک/سیک ماخ = گاییدن
سیک+دیر+ماک = گایاندن
---
فراموش نشود این بجز "دیر" یا "دور" پایان کارواژه در سوم کس است که چم "است" را میدهد:
او گوزل دیر = اوُ زیبا است
•
----------
هیچکدام از سرخابی ها
مزدك بامداد
09-23-2013, 12:04 AM
این چه چمی دارد مزدک گرامی!؟
Weltgeist - WiKi (https://de.wikipedia.org/wiki/Weltgeist) ؟
این Weltgeist چم دیگری دارد و فردید من این بود که جهان ماده, در هستی و زندگی ما ،
این دستیافت را دارد که خودش را بشناسد. پس زندگی هر کدام ما و در کلان، زندگی هومن،
یک جور کوشش ماده/جهان در شناختن خودش است. پس ما همان ویر و آگاهی و و یا مغز جهان هستیم .
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-23-2013, 12:06 AM
رخ به بالا بره
کدام رخ به کدام بالا ؟ و این کجایش "نیم جنبش" ( نیم حرکت) است؟
•
Alice
09-23-2013, 12:13 AM
مزدکجان سیبیل یا ریش دارید؟!
عینکی هستید؟!
بلندایتان چه اندازه است؟!
چاق یا لاغر؟!
هماکنون چه جامهای به تن دارید؟!
(صندلی داغ است دیگر:e407:)
یه نفر
09-23-2013, 12:14 AM
بعضیااا اومدن کامنت دادن و سریع برداشتنش!!
نوشته بود از f1 به d4 بره.
ای خداااااا
sonixax
09-23-2013, 12:16 AM
بعضیااا اومدن کامنت دادن و سریع برداشتنش!!
نوشته بود از f1 به d4 بره.
ای خداااااا
برای اینکه دیدم اشتباهه ;) نیم حرکت جناب مزدک رو ندیده بودم ! اون فیل مزاحم رو هم اون بالا ندیده بودم ، تازه یه وزیر هم داشت با رخش هم میتونست دفاع کنه ! خلاصه همه اینها رو با هم ندیده بودم :دی
یه نفر
09-23-2013, 12:18 AM
وزیر بره گوشه سمت چپ؟
مزدك بامداد
09-23-2013, 12:20 AM
بعضیااا اومدن کامنت دادن و سریع برداشتنش!!
نوشته بود از f1 به d4 بره.
ای خداااااا
من هم دیدم، ولی چون پاسخش را برداشت،
( و سزایمندی هر کسی است که باور خود را دگرگون کند)
منهم در پیروی از مهاد گرام و آزادگی ( عزت و نجابت) پروانه (اجازه) نداشتم که بدان بپردازم.
•
مزدك بامداد
09-23-2013, 12:22 AM
وزیر بره گوشه سمت چپ؟
??
گفتم نیم جنبش ! این که شد یک جنبش!
تازه بره آنجا هم باز مات نیست!
•
sonixax
09-23-2013, 12:25 AM
من هم دیدم، ولی چون پاسخش را برداشت،
( و سزایمندی هر کسی است که باور خود را دگرگون کند)
منهم در پیروی از مهاد گرام و آزادگی ( عزت و نجابت) پروانه (اجازه) نداشتم که بدان بپردازم.
مزدک جان ولی من میتوانم با یک حرکت سفید را مات کنم قبوله ؟!
ویرایش : نمیتوانم :(
یه نفر
09-23-2013, 12:28 AM
اصلا نیم جنبش چیست؟!
مزدك بامداد
09-23-2013, 12:32 AM
مزدکجان سیبیل یا ریش دارید؟!
عینکی هستید؟!
بلندایتان چه اندازه است؟!
چاق یا لاغر؟!
هماکنون چه جامهای به تن دارید؟!
(صندلی داغ است دیگر:e407:)
تا یازده سپتامبر یک سیبیلی هرچند کوچک داشتیم
ولی پس از آن هر جا که رفتیم به ما چپ نگاه کردند،
این بود که آن بیگناه را به گناه اسلامیستهای گندو،
از میان برداشته و تراشیدیم!
چشمیار (عینک) داشتم ولی فرزندم پافشاری کرد
که چشمانم را بدست لیزر بسپارم، اکنون دیگر چشمیار ندارم!
من نمیتوانم فربه شوم چون چربی برای جگرم سیجناک است.
هم اکنون هم این تنم است:
2457
مزدك بامداد
09-23-2013, 12:33 AM
اصلا نیم جنبش چیست؟!
:e00e:
تازتازه دارید به چیستان مهادین میرسید!
•
Mehrbod
09-23-2013, 12:36 AM
این Weltgeist چم دیگری دارد و فردید من این بود که جهان ماده, در هستی و زندگی ما ،
این دستیافت را دارد که خودش را بشناسد. پس زندگی هر کدام ما و در کلان، زندگی هومن،
یک جور کوشش ماده/جهان در شناختن خودش است. پس ما همان ویر و آگاهی و و یا مغز جهان هستیم .
•
پارسیگر
من این نگرشتان را پیشتر میدانستم و برای من هم بسیار گیرا و سهشپذیر بود زمانیکه از این دیدگاه
مینگریم, اینکه ما خود بخشی از جهان هستیم و پس جهان, بگونهای, براه ما دارد خودش را میشناسد!
sonixax
09-23-2013, 12:37 AM
تازتازه دارید به چیستان مهادین میرسید!
مزدک جان مگر نیم حرکت نمیشود به طور مثال رخ از E1 به G1 برود ؟!
البته درک من از شطرنج بیشتر از این تکه طنز نیست :
http://www.youtube.com/watch?v=_CMJExolMao
Alice
09-23-2013, 12:41 AM
تازتازه دارید به چیستان مهادین میرسید!
پاسخ چیستان را بگویید برویم بخوابیم دیگر! :e404:
مزدك بامداد
09-23-2013, 12:45 AM
پاسخ چیستان را بگویید برویم بخوابیم دیگر! :e404:
:e415:
:e415::e415:
تنها جنبش شترنگ که از دو نیم جنبش درست شده، به قلعه رفتن است.
در اینجا هم شاه سپید دوگام بسوی قلعه رفته و بخش دوم که هنوز انجام
نشده است، رفتن رخ به کنار شاه ( دست چپ شاه سپید) است که اگر
انجام شود، شاه سیاه مات است!
•
یه نفر
09-23-2013, 12:47 AM
ما به این حرکت میگیم حرکت قلعه!
در ضمن از کجا معلوم قبلا مهره ها حرکت نکرده باشند؟!
تا جاییکه من میدونم اگر مهره ها حرکت کرده باشند دیگه امکان این حرکت وجود نداره..
sonixax
09-23-2013, 12:48 AM
تنها جنبش شترنگ که از دو نیم جنبش درست شده، به قلعه رفتن است.
در اینجا هم شاه سپید دوگام بسوی قلعه رفته و بخش دوم که هنوز انجام
نشده است، رفتن رخ به کنار شاه ( دست چپ شاه سپید) است که اگر
انجام شود، شاه سیاه مات است!
شاه مگه این نیست ؟
2458
پ.ن:مثل این که نیست ! ما برویم همان به روش برره ای شطرنج بازی کنیم خیلی بهتر است :دی
یه نفر
09-23-2013, 01:12 AM
چه خبره اینجا؟؟!
آلیس تو هم که پستت رو پاک کردی!!!
Russell
09-23-2013, 12:06 PM
درود دوباره به مزدک گرامی.
0-در موسیقی چه سبک و هنرمندی را میپسندی؟
1-نگرت دربارهیِ عرفان و صوفیگری و... چیست؟ و در کل دربارهیِ عرفان برای ما بگو.
2-چند دانشمند و فیلسوف را که بیشتر به آنها علاقهداری نام ببر و دلیلش را اگر ممکن است بگو.
3-در کمدی از چه سبک و کدام هنرمندان خوشت میآید؟
4-در تهران کدام محله/خیابان را بیشتر برای وقت گذراندن و پیاده روی میپسندی؟
5-فکر میکنی در آینده کدام باورت بیشتر از همه احتمال دارد تغییر کند؟
سپاس.
Nevermore
09-23-2013, 04:08 PM
درود بر مزدک خردمند،پیشاپیش بگویم که می توانید هرکدام از پرسش ها را که گمان می کنید اطلاعات شخصی است و احتمال می رود مشکل ساز باشد بی پاسخ بگذارید:
1-در این چند سال سر سخت ترین کاربر مسلمانی که دیده اید که بوده؟
2-یک کاربر بسیار خردمندی به نام " ابرمرد" بود که هم در گفتمان عضویت داشت و هم در انجمن خودتان(که شوربختانه نام انجمن را به خاطر نمی آورم)، اتفاقا نخستین آشنایی من با نیچه هم ازپیک های ایشان آغاز شد،گویا با شما هم دوستی نزدیکی داشت.ایشان دیگر نمی نویسند؟از سرنوشت ایشان خبری ندارید؟گویا شما در آن انجمن هم مدیر بودید،میتوانم درخواست کنم آدرس آن انجمن را بدهید،چرا که مطالب بی اندازه سودمندی داشت؟
3-بین این چند سخنگاه کدام را بیشتر می پسندید؟
الف-گفتگو ب- گفتمان ج-هم میهن د -دفترچه
4-نگرتان درباره ی شاملو چیست؟بویژه نظراتش درباره ی حافظ(تصحیح دیوان حافظ و ادعا درباره ی دستکاری اشعار حافظ) و همینطور ستیز اش با فردوسی بزرگ.
5-به بازی های رایانه ای هم علاقه دارید؟اگر آری کدام بازی ها؟
6-با پیشرفت روز افزون تکنولوژی و دانش به نگرتان دیگر موضوعاتی مانده که فلسفه به آن بپردازد؟
shahin
09-23-2013, 06:18 PM
و اینهم یک چیستان ساده ی شترنگ برای شما:
سیاه با نیم جنبش مات است.
آن کدام است؟
2456
• از پاسخ به پرسشهایم که منطق و تیزبینی شما را نمایاند، کمال تشکر را دارم ، چه جالب که قهرمان و الگوی من هم الکساندر آلخین است (از طرز فکر او برای انتخاب حرکت شکی برایم باقی نمیماند که او یک آتئیست بوده یک شک گرا ، او هیچ قاعده ای را در بازی به طور کامل درست نمیدانسته و هر وضعیت را با توجه به ویژگی های همان وضعیت پردازش میکرده ، همانند کامپیوتر ها و امروزه ثابت شده بهترین مکتب و طرز فکر در بازی شطرنج همین است (یکی از مهمترین دلایل پیشی کامپیوترها بر بشر بی طرفانه تر قضاوت کردن هر پوزیسیون است ) و از آنجایی که شطرنج همانند زندگیست پس به نظرم پیرو قواعد کلی (دین) نبودن و هر وضعیت را با برجستگی های همان وضعیت سنجیدن بهترین طرز فکر است . بله استاد سادست (ببخشید که برعکسه) 1...-0
مزدك بامداد
09-24-2013, 12:09 PM
درود دوباره به مزدک گرامی.
0-در موسیقی چه سبک و هنرمندی را میپسندی؟
1-نگرت دربارهیِ عرفان و صوفیگری و... چیست؟ و در کل دربارهیِ عرفان برای ما بگو.
2-چند دانشمند و فیلسوف را که بیشتر به آنها علاقهداری نام ببر و دلیلش را اگر ممکن است بگو.
3-در کمدی از چه سبک و کدام هنرمندان خوشت میآید؟
4-در تهران کدام محله/خیابان را بیشتر برای وقت گذراندن و پیاده روی میپسندی؟
5-فکر میکنی در آینده کدام باورت بیشتر از همه احتمال دارد تغییر کند؟
سپاس.
درود
۰- از موزیک های فیلم ها، از برچی اپراها و اُپــِــرِت ها و یا هتا موزیکال ها ( مانند فانتوم اپرا) ،
همچنین از موزیکی که در جوانی شنیدم و آشنا شدم ( آنزمان برای نمونه، ویگن جوان ترین
خواننده ی مدرن ! بود) ، و از هنرمندان امروزی کسانی مانند سیاوس قمیشی را میپسندم.
در ایران از خواننده های جمهوری اسلامی، از علیرضا افتخاری بدم نمی امد. همچنین از
موزیک فلکلور برخی تیره ها، مانند سرخپوستان، بویژه سرچپوستان امریکای لاتین ، برای
آرامش یابی و اندیشه سود میجویم. از نی نوازی ژاپنی ها و برخی تکه های موزیک ژاپن
و چین هم خوشم یاید. از موزیک هندی هم خوشم میاید و فیلم هندی بالیوودی هم دوست دارم،
چون نوه هایم ، گاه ان فیلم هارا میگذراند و من هم (گاه ناچار) با آنها نگاه میکنم و از انجا که
این ها به فرهنگ کهن ما نزدیک هستند و پر از شادمانی و تنز (رقص) و آواز و ...، برای من
خوشایند هستند. برای نمونه از " گاهی خوشی و گاهی غم " که هی این بچه ها نگاه میکنند.
همچنین از این رهگذر، فیلمهای ژاپنی " انیمه" (کارتون ویژه ای که در ژاپن ساخته میشود) بسیار میبینم.
2461
١- دید خوشی در باره ی آن ندارم و بیشتر این گروه های درویشی برای خودشان همان مافیا
هستند که چون تا کنون سرکار و روی سروری نیامده اند، هنوز چهره ی زشتی پیدا نکرده اند.
هرآینه چامه های رازشناسانه (عرفانی) جلال الدین بلخی ( که من بهش مولانا نمیگویم چون
مولای من که نیست) هم از دید ادبی زیبا هستند ولی خب، بدرد هیچکسی در زندگی نخورده اند
و هیچکس از راه "رازشناسی" به هیچ دستاوردی که باری از روی دوش هومنی بردارد، دست نیافته است.
٢- از همه ی فیلسوف های یونان باستان خوشم میاید، چرا که آن زمان، در هزاران سال پیش،
آنها اندیشه میورزیدند و برخی هستند که امروزه هم مغزشان صفر کیلومتر است! به همه ی
دانشمندان هم ارج مینهم چون به بهزیستی هومنی یاری کرده اند. بویژه گالیه و نیوتون و
دانشمندان شیمی و فیزیک کوانتوم، در آن میان "اوتو هاهن، ماکس پلانک و هایزنبرگ" را
بیشتر میپسندم.
2463
Otto Hahn
از دانشمندانی که در ساخت رایانه پیشگام بودند نیز. از اسحق عاصموف که دانشمندی
داستان نویس هم بود بسیار خوشم میامد.( بیشتر داستانهای او ساینس فیکشن
و در باره ی هومنواره ها بود و وی را بیشتر از آرتور سی کلارک میپسندیدم).
2462
Isaac Asimov
۳- بسیار کمدی دوست نیستم، ولی یکی دوتا فیلم از لویی دوفونس، مانند "رابی یاکوب"،
" شکارچی قاچاقی(Ni vu، ni connu )" خوشم میاید. از مستر بین هم همچنین. فیلم هایش
را دیده ام چون با نوه هایم به سینما رفتم، هربار که مستر بین فیلم نوی بازی کرد. ( یکی دوتاش
بدرد نخور بودند!). همچنین از هارولد لوید ( بازیگر کهن کمدی که شماها گمان نکنم بشناسید)
خوشم میامد و بیشتر فیلم هایش را دیدم. و در پایان و نه در پایین، لورل و هاردی.
24642465
۴-اکنون که دیگر بسیار کم آنجا هستم، بیشتر در باختر زمین بسر میبرم، یک دوباری در سال گذارم
به آن دوزخ میفتد. ولی یادمان خوشی از امیرآباد شمالی، گیشا، خیابان نادری و .. ( که اکنون این
کودن های اسلامیست نامهایشان را دگریسته اند) دارم.
۵- باور من به شایستگی هومن برای خوشبختی. چون میبینم که کمتر کسی از بدبختی های خود
( تا چه برسد به آموزه های تاریخ)، چیزی و آموزه ای یاد میگیرد و بیشتر مردم همچون جانوران و ددان،
تنها در پی شکم و زیر شکم، به هر پلیدی و پستی تن میسپارند.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-24-2013, 03:19 PM
درود بر مزدک خردمند،پیشاپیش بگویم که می توانید هرکدام از پرسش ها را که گمان می کنید اطلاعات شخصی است و احتمال می رود مشکل ساز باشد بی پاسخ بگذارید:
1-در این چند سال سر سخت ترین کاربر مسلمانی که دیده اید که بوده؟
2-یک کاربر بسیار خردمندی به نام " ابرمرد" بود که هم در گفتمان عضویت داشت و هم در انجمن خودتان(که شوربختانه نام انجمن را به خاطر نمی آورم)، اتفاقا نخستین آشنایی من با نیچه هم ازپیک های ایشان آغاز شد،گویا با شما هم دوستی نزدیکی داشت.ایشان دیگر نمی نویسند؟از سرنوشت ایشان خبری ندارید؟گویا شما در آن انجمن هم مدیر بودید،میتوانم درخواست کنم آدرس آن انجمن را بدهید،چرا که مطالب بی اندازه سودمندی داشت؟
3-بین این چند سخنگاه کدام را بیشتر می پسندید؟
الف-گفتگو ب- گفتمان ج-هم میهن د -دفترچه
4-نگرتان درباره ی شاملو چیست؟بویژه نظراتش درباره ی حافظ(تصحیح دیوان حافظ و ادعا درباره ی دستکاری اشعار حافظ) و همینطور ستیز اش با فردوسی بزرگ.
5-به بازی های رایانه ای هم علاقه دارید؟اگر آری کدام بازی ها؟
6-با پیشرفت روز افزون تکنولوژی و دانش به نگرتان دیگر موضوعاتی مانده که فلسفه به آن بپردازد؟
درود!
١- کاربرانی مانند "زیبا" در اندیشه ها و در هم-میهن، یا "Adeleid/بزرگمهر" یا "ارژنگ"
از سرسخت ترین ها بودند ولی این بزرگمهر روانی/ دارای گره روانی هم بود !
٢- آری ایشان در چامه سرایی و ادبسار پارسی هم دستی چیره داشت و
چامه های زیبایی میسرود. به فرتور نگاری و کوهنوری هم دلبستگی بسیاری داشت.
شوربختانه ایشان در جمهوری گنداسلامی دچار دشواری هایی شد و اکنون چندی
است که در پرده ی خاموشی میباشد. امیدوارم که دشواری هایش گشایش یابند.
-آن سخنگاه گذرایی بود و پس از انیکه کسی درآن همباز نشد، خوبخود زدوده گردید
۳- همه بگونه ای خوب بودند، ولی دلبستگی نوستالژیک من بسوی گفتمان و ایرانکلیک بود.
از سخنگاه "هوپا" هم خوشم میامد و درآنجا نزدیک ۷۰۰۰ پیام دارم که اکنون بدرخواست
کارگزاران جمهوری اسلامی، بسیاری فروبسته شده اند. در آنجا با نام "هرمز پگاه"، کنشگر بودم.
۴- شاملو را هم دوست دارم و سخن او در باره ی فردوسی، به خود فردوسی بر نمیگشت
بساکه از این آزردگی سرچشمه میگرفت که برخی از کارگزاران زمان شاهنشاهی، از شاهنامه
و از ان توسی خرمند در راستای ایدئولوژی سازی برای شاهدوستی کژ بهره میبردند.
دیگر اینکه اینگونه با تاختن به این چامه سراها ، بیشتر خودش را به میان میانداخت،
ولی خب، باید کارنامه و هنر او را دید و دید که در چه سختی هایی و چه سامه های م
ی زیست تا بتوان او را دریافت و یک چشم خود را بر کاستی او ، برای بخشایش، پوشید.
۵- شترنگ رایانه ای فریتز، Age of Empires (series)
Myth (series)، Les Chevaliers de Baphomet (série)،
Myst (series)، Simon the Sorcerer (old series)،
Starfleet Command (series)، ...
2466
چیستانی از Les Chevaliers de Baphomet
۶ - نه چندان، جز در بخش هایی که هنوز دانش در آن چندان پای ننهاده،
که این زمینه ها هم همواره کمتر میشوند، مانند فرامنش (اخلاق)...
•
پارسیگر
Anarchy
09-24-2013, 04:08 PM
درود بر مزدک خردمند،پیشاپیش بگویم که می توانید هرکدام از پرسش ها را که گمان می کنید اطلاعات شخصی است و احتمال می رود مشکل ساز باشد بی پاسخ بگذارید:
1-در این چند سال سر سخت ترین کاربر مسلمانی که دیده اید که بوده؟
2-یک کاربر بسیار خردمندی به نام " ابرمرد" بود که هم در گفتمان عضویت داشت و هم در انجمن خودتان(که شوربختانه نام انجمن را به خاطر نمی آورم)، اتفاقا نخستین آشنایی من با نیچه هم ازپیک های ایشان آغاز شد،گویا با شما هم دوستی نزدیکی داشت.ایشان دیگر نمی نویسند؟از سرنوشت ایشان خبری ندارید؟گویا شما در آن انجمن هم مدیر بودید،میتوانم درخواست کنم آدرس آن انجمن را بدهید،چرا که مطالب بی اندازه سودمندی داشت؟
3-بین این چند سخنگاه کدام را بیشتر می پسندید؟
الف-گفتگو ب- گفتمان ج-هم میهن د -دفترچه
4-نگرتان درباره ی شاملو چیست؟بویژه نظراتش درباره ی حافظ(تصحیح دیوان حافظ و ادعا درباره ی دستکاری اشعار حافظ) و همینطور ستیز اش با فردوسی بزرگ.
5-به بازی های رایانه ای هم علاقه دارید؟اگر آری کدام بازی ها؟
6-با پیشرفت روز افزون تکنولوژی و دانش به نگرتان دیگر موضوعاتی مانده که فلسفه به آن بپردازد؟
قبول نیست :e413: ، حداقل 3 تا از سوال های من رو پرسیدی :e403: !!
Anarchy
09-24-2013, 04:24 PM
1) به جز "ابرمرد" که وصفش رو بسیار شنیدم ، کدام یک از کاربران قدیمی یا جدید در فضای مجازی فارسی شما رو بیشتر جذب کرده ؟ راستی از دوستان قدیمی مثل "لا مذهب " هم خبری دارید ؟
2) از نظر شما بهترین راه گسترش خرگرایی چیست ؟
3) سرنوشت جمهوری اسلامی رو چی میدونید و فکر میکنید بالاخره به چه شکل سقوط خواهد کرد ؟ حمله خارجی یا شورش مردم از داخل ؟
4) دیدگاه شما در مورد آنارشیسم چیست ؟
5) چه پیشنهادهایی برای بهبود کیفیت انجمن دفترچه و جذب کاربران بیشتر دارید ؟
6) دیدگاه شما در مورد عشق انسان به انسان چیست ؟ آیا در طول زندگی پیش آمده از شریک زندگی خسته شده به فکر رهایی از این بند و اسارت بیوفتید ؟
7) دیدگاه شما در مورد پورنوگرافی چیست ؟
8) در یکی از پیک های پیشین همجنسگرایی را بیماری دانسته بودید ، چرا چنین باوری دارید ؟
9) چرا در این زمان کهنسالی همچنان دست از گسترش خردگرایی و انجمن نویسی برنداشته اید و چطور دانسته های خودتون رو حتی در علوم جدید ، به روز نگه داشته اید؟
10) برای پاسخ به پیک های دوستان (در زمینه های مختلف) چه مقدار فکر میکنید و همه رو از بر جواب میدید یا اینکه کمی هم به جستجو در همین فضای مجازی در خصوص سوالات می پردازید ؟
11) بهترین تاکتیک برای از میدان به در کردن عمله جهل و اسلامیست ها رو چی میدونید ؟
12) نظر شما در مورد بحث های تالار زنامرد انجمن دفترچه و بر علیه زنانگی مبارزه کردن و ستیز با مرد ستیزی دوستان چیست ؟
Mehrbod
09-24-2013, 06:04 PM
دوستان ١٠ تا ١٠ تا میپرسند ها!
مزدک جان اگر پس از همهیِ پرسشها هنوز در خودتان حوصلهای میدید بمهر نگرتان را دربارهیِ این چهرهها که میاندیشم بشناسید, بگویید:
آنارشی (Anarchy)
راسل (Russell)
آدلاید کوچک (Bozorgmehr)
ارژنگ
میلاد (sonixax)
مهربد (Mehrbod)
آرش (undead_knight)
und nicht zuletzt, مزدک!
اگر این دوستان را هم میشناختید بگویید:
شاهین
شهریار (Nevermore)
سام (samking)
google
09-25-2013, 12:18 AM
درودی دیگر
جناب مزدک باتوجه به سن بالایتان اگر قرار باشد مقایسه ای بین حکومت قبلی و ج.ا.ا داشته باشید چه میگویید؟ آیا این درست است که زمان شاه با همه خوبی هایش باز ایران زیر دست غرب بوده؟
استقلال از نظر شما چه مفهمومی دارد؟
اینکه ملت یا آدم دنبال حق و غرور و استقلال خود باشد هدف مهمتر است یا وسیله؟
قدیما یخچال نبود. یخ نبود. برف با شربت میخوردید؟ طعم اون روزگار هنوز درخاطر دارید؟ کمی بگویید
اولین خاطره ای که از تماشای تلوزیون دارید چیست؟
بنظرتون بچه های امروز چه خصوصیات خوب و بدی نسبت به بچه های 20 سال پیش و 40 سال پیش و 60 سال پیش دارند. با تفکییک سال پاسخ دهید ممنون میشوم
همکلامی با شما لذت بخش است. سپاس
مزدك بامداد
09-25-2013, 09:13 AM
1) به جز "ابرمرد" که وصفش رو بسیار شنیدم ، کدام یک از کاربران قدیمی یا جدید در فضای مجازی فارسی شما رو بیشتر جذب کرده ؟ راستی از دوستان قدیمی مثل "لا مذهب " هم خبری دارید ؟
2) از نظر شما بهترین راه گسترش خرگرایی چیست ؟
3) سرنوشت جمهوری اسلامی رو چی میدونید و فکر میکنید بالاخره به چه شکل سقوط خواهد کرد ؟ حمله خارجی یا شورش مردم از داخل ؟
4) دیدگاه شما در مورد آنارشیسم چیست ؟
5) چه پیشنهادهایی برای بهبود کیفیت انجمن دفترچه و جذب کاربران بیشتر دارید ؟
...؟
١- آری من جز ابرمرد، از لامذهب، روزبه، موج نو و فریمن ( در سخنگاه "باشگاه جوانان ایرانی" )
باشگاه جوانان ایرانی / تالار گفتمان ایرانیان - نتایج گفتگو (http://www.iranclubs.org/forums/search.php?searchid=1259533)
هم خوشم میامد. در هم میهن هم یک چند تن فرهیخته بودند (من که از آنجا بیرون کرده شده ام).
٢-خرگرایی که خودبخود بی هیچ کوشش گسترش می یابد ولی اگر فردیدتان، همان " خردگرایی" است،
باید گفت که کسترش هر ایده ای رهایی بخشی در میان هومن، برخاسته از بدبختی هایی بوده که او
را به اندیشه واداشته است. زیرا ما ها شوربختانه مانند هر سامانه ی دیگر مادی، دوست داریم در کمترین
تراز انرژی باشیم و تنها آن زمان از تنبلی تن و اندیشه دست برمیداریم که یک بدبختی سرمان بیاید یا
دو سانتیمتر مانده باشد که سرمان به دیوار بخورد.
۳- اینگونه کشور ها که اپوزیسیون و حزب و نهاد های همبودین ندارند، از درون بدست "یاران پیشین"
سرنگون میشوند، آنهم بیشتر با خونریزی و سرکوب. ولی زمان سرنگونی بستگی به دورای واپسماندگی
از کشورهای سنجش پذیر جهان میباشد. برای نمونه ایران و ترکیه و کره و .. چندی پیش، هم پایه و دارای
سامه های یکسان بودند، اکنون آنها به جایی رسیده اند و جمهوری اسلامی همان گندی مانده که بود.
قاجاریه هم اینگونه از هم پاشید، چون در پی واپسماندگی، ار روس و .. شکست خورد، گرچه پیشتر,
روسها از نام نادرشاه هم میترسیدند. یا باری نمونه یکی از انگیزه های واژگشت روسیه تزاری، شکست
ناوگان آنها از ژاپن بوده. اکنون هم جمهوری اسلامی در هر پروژه ی خود شکست خورده، جهانی از آنها
بیزار است، در خاورمیانه هم بیشتر نفرین میگیرد یا آفرین. در عراق هم شیعیان آنجا ، تنها چون شیعه
هستند، پیرو ایران نخواهند بود، بساکه بزودی دو جور شیعه ی هماورد خواهیم داشت. بدتر از همه،
ایستار درونی کشور است که همانگونه که میبینیم، هر از چندگاهی گروهی از تنه ی رژیم فرو میریزند،
از ملی مذهبی های سالهای نخست گرفته تا بهبودخواهان و سبزها و .. که هرکدام بگونه ای از خوان
چپاول نفتی مافیای تنگ چشم ، کنار نهاده میشوند. برای همین جمهوری اسلامی روی آرامش دیرنده
را نمیبیند و هر چند سالی یکبار یک هنگامه ای دارند، از هیژده تیر دانشجویان گرفته تا شورش سبز و "فتنه" و ...
۴- آنارشیسم راستین تنها در پی برپایی کمونیسم و سوسیالیسم پیشرفته شدنی است،
زیرا کار هر رژیم/فرمانروا، کنترل دگرسانی پتانسیل است. دگرسانی پتانسیل به چه چم است؟
زمانی که شما در یک جا بار کهربایی نایی و یک جای بار کهربایی بایی دارید، مانند یک انباره ی
کهربایی ( خازن الکتریکی)، نیاز به یک نارسانا دارید که نگذارد بارهای نایی به سوی بارهای بایی بروند.
در کشوری هم که هنوز در آن مفتخور هست، دزد هست، بهره کش و بهره ده هستند، نیاز به پلیس
و ارتش و ساواک و ساواما و .. میباشد که پولهای بهره کشان را از دستبرد دیگران پاسداری نماید.
تنها آنگاه که مردم به آن تراز فرهنگی و سرایداشتی رسیده باشند که کسی در پی کشتن و دستبرد
و سروری زورگویانه به دیگران نباشد، نیاز به پلیس و فرمانروا و داور از میان میرود و ما هومن ها هنوز
از این آرمان، سده ها بساکه هزاره ها دور هستیم.
۵- ما نمیتوانیم اکنون با فیسبوک هماوردی کنیم ، ولی فسبوک هم بیشتر روی پرشماری هموندان،
سرگرمی و پیوند های همبودین کار میکند و نه بر روی تراز گفتار ها و نوشته ها. پس ما باید اینجا
چیزی را پیش بیاوریم و به دیگران بنماییم که فیسبوک ندارد. و آنهم همان والایی هوداد (کیفیت) ،
سهش "در خانه ی خود بودن"، فرهنگ و فرهیختگی است. ما یک گروه فرزانه ( الیته) خوب در اینجا
داریم که از آروین های چندین سخنگاه گذشته و بسیار آموخته است و همین ها باید با به آهستگی
( برای پیشگیری از خستگی و سرخوردگی و وازدگی) گفتگو هایی را که در دیگر جاها شدنی نیست ،
( از دید آگاهی یا شایندگی های رسانه ای و ..) پی بگیرند. هتّا یک پیک در دو روز هم برای خودش نیکوست:
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود.
از سوی دیگر، فراخوان دوستان و آشنایان به این سخنگها هم میتواند اندک اندک به هموندان کنشگر و
یا هتّا نگرنندگان بی کنش هم بیفزاید که تنها باری خونادن سخنان اینجا میایند.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-25-2013, 09:45 AM
6) دیدگاه شما در مورد عشق انسان به انسان چیست ؟ آیا در طول زندگی پیش آمده از شریک زندگی خسته شده به فکر رهایی از این بند و اسارت بیوفتید ؟
7) دیدگاه شما در مورد پورنوگرافی چیست ؟
8) در یکی از پیک های پیشین همجنسگرایی را بیماری دانسته بودید ، چرا چنین باوری دارید ؟
۶-مهر هومن به هومن از روند فرگشت و برای نگهداشت زادمان هومنی پدید امده.
مهر میان زن و مرد برای اینکه دارای فرزند شده و دوتنه و در بستر خانواده از او
نگهداری نمایند. چرا؟ چون زاد و زای هومنی هر بار یکی دو تا بیشتر نیست،
ولی لاکپشت برای نمونه ۵۰۰۰ تخم میگذارد و از اینها، با مرگ و میر و بخور بخورهایی
که دچارش میشوند، باز هر بار سدها بچه لاکپشت به دریا میرسند و پس از
بخور و بگیر های آنها هم باز ده ها لاکپشت میتوانند فرابزیند. پس اینجا دیگر
لاکپشت مادر، نیاز به مهر مادری و نشستن وروی تخمها و پاسداری از انها ندارد.
پس هرچه شمار تخم ها/بچه ها، کمتر باشد و هرچه زمان رُستن این بچه ها
و رسا و برنا شدنشان بیشتر باشد، "مهر" هم در ان گونه ی جانوران بیشتر و بیشتر
در ژن ها بازتاب می یابد. مهر به همسر در زندگی هم از ان جا آغاز میشود ولی
شما باید کم کم اینرا به مهربانی های دیگر، با سرگرمی ها و گفتگو های دوتنه،
کارهایی که باهم انجام میدهید، گردش باهم و .. فرابرویانید، تا پس از رفتن کودکان
و در سالهای کهنسالی نیز بهانه ای برای دوستی و مهر بجای بماند. از گفتن همه
چیز و رو کردن همه ی درون خود هم خودداری کنید ، بساکه دیر به دیر چیز نوی از
خود آشکار نمایید تا همچنان گیرا بمانید. چون یک انار آبلمبو شده ی چروکیده برای
هیچکس گیرا نیست. فزون بر این یک چند آزادی هایی برای همسر خود بگذراید،
چرا که میگویند همسری مانند نگهداشتن سابون است، اگر فشار افزوده بدهید،
له میشود و اگر شـُـل بگیرید از دستتان بیرون میلغزد. با چنین کاری سخن از
دربند بودن ( اسارت) خودبخود از میان میرود، از این گذشته، دربند بودن هم برای
خود نیکوییهایی دارد، بویژه که در بیرون از زندان بدبختی و سرما و تنهایی و ...
باشد و در درون زندان، همسخن و گرمی و سهش آرام و آشتی.
۷- این پدیده از آغاز تاریخ بوده ( از نسک ها و نگاره های کاماسوترای هند کهن و ..)
و کارکرد آن در راستای شورانگیزی در راه زاد و زای است، بویژه برای کسانی که
سرشتی سرد دارند. ولی مانند هر چیز یا داروی دیگر، کاربرد فزاده بر نیاز آن،
مایه ی واژگونی اماج میگردد. سویه ی دیگر بررسی باید آماج های بهرهکشانه
از نیاز های طبیعی هومنی است : سرمایه داران با بهره کشی ، بویژه از زنان و
دختران جوان، پیشه و ساختاوری* مَرزِشنگاری (پورنوگرافی) را برای پولدار شدن
هرچه بیشتر به بهای مچاله کردن زنان و دختران جوان و زیبا , که در آن همبود ها
پیشه و کار درستی پیدا نمیکنند، براه انداخته اند که اینجای داستان نکوهیده است.
۸- بیماری به چه میگویند؟ بیماری چیزی است که روند طبیعی زندگی یک جانور
را دچار دشواری و گره سازد، از زیست و فرازیست او جلوگیری نماید. خب،
همجنس گرایان هم, درست است که زیست دارند ولی فرازیست ندارند!.
درست مانند کسی که بیمار است و بچه دار نمیشود.
طبیعت هم ژن بیمار را اینگونه بازمیشناسد و از میان میبرد، بدست خود!
*ساختاوری = صنعت Industry
پیشه = شغل
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-25-2013, 03:29 PM
9) چرا در این زمان کهنسالی همچنان دست از گسترش خردگرایی و انجمن نویسی برنداشته اید و چطور دانسته های خودتون رو حتی در علوم جدید ، به روز نگه داشته اید؟
10) برای پاسخ به پیک های دوستان (در زمینه های مختلف) چه مقدار فکر میکنید و همه رو از بر جواب میدید یا اینکه کمی هم به جستجو در همین فضای مجازی در خصوص سوالات می پردازید ؟
۹- خب من کمی گردش میکنم، گاهی شنا و .. میروم ولی سرانجام
زمان آزادم کم نیست و بجز سرپرستی تاربرگ های فیسبوکی "
برابر پارسی واژه های بیگانه" و چند تاربرگ دیگر و همچنین کارهای دیگر،
هنوز زمان برایم میماند که کار دیگری در راستای آرمان هایم انجام دهم
و هم اینکه مغز و اندیشه ام را جوان نگه دارم و هم اینکه از جوانان و
ایده های نوین انان چیزی بیاموزم .
خب اگر همه اش بخورم و بخوابم و بگردم و ... که زندگی ام پوچ میشود!
دانسته های خود را هم از ماهنامه هایی که آبونه شده ام بیشتر میگیرم
و چند برنامه ی تلویزیونی هم هست که از تازه ترین های دانش و فند
آگاهی میدهند. برنامه هایی را هم که در باره ی هنر و فلسفه، تازه های
اندیشه و .. هستند نیز نگاه میکنم، کار دیگری که ندارم بکنم !
١۰- بیشتر از ویر خودم است ( ازویر=> ازبر) . گمان نکنم اگر شما نوشته های
مرا به موتور های جستجو بدهید، جز خودم کسی ر ا پیدا کنید! :e415:
گاهی برای انیکه فرتور درخوری برای نوشته های خود بیاورم، به کوتاهی
جستجویی میکنم. در برخی گفتمان های بسیار سنگین دانشیک، برای نمونه
در سخنگاه فیزیک هوپا، برای دل استواری بیشتر و کله پا نشدن، یکی دو بار
دیگر دانسته هایم را در اندرتار و یا در نسک هایم چک میکنم . اگر در جایی
هم ١۰۰% دل استوار نباشم، برای خود راه گریز و پوزش کار میگذارم.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-26-2013, 09:53 AM
11) بهترین تاکتیک برای از میدان به در کردن عمله جهل و اسلامیست ها رو چی میدونید ؟
12) نظر شما در مورد بحث های تالار زنامرد انجمن دفترچه و بر علیه زنانگی مبارزه کردن و ستیز با مرد ستیزی دوستان چیست ؟
١١- برای اینکه شما بتوانید بر آنها چیره شوید، باید بهتر و بیشتر از انها
در باره ی اسلام و قران و حدیث ها و .. بدانید. دانستن عربی هم یاری
بزرگی است، چرا که از ترفند های بزرگ اینها، بازگردان ماستمالی شده ی
حدیث ها و ایه ها و .. برای گول زدن مردم و بروز کردن آموزه های پوسیده ی
مردم ستیزشان است. اگر این هنر را داشته باشید، نیاز به هوشمندی
بالایی هم ندارید چون بیشتر این اسلامیست ها کودن هستند. اگر از
بنمایه ای اسلام بخوبی آگاه باشید، میتوانید برای خودشان از بنمایه های
خودشان برگه و گواه بیاورید که دیگر راهی برای گریز نخواهند داشت!
زمینه ی دوم که باید در آن کارکشته باشید، بازشناسی کژفرنود ها
( سفسته ها) میباشد. کژفرنود از بزرگترین ابزار عمله جهل فاشیستی ،
بویژه عمله جهل اسلامی است. برای همین من در هر جایی که رفتم،
یک جستار برای یادگیری بازشناسی کژفرنود ها درست کردم. این ها
برای نمونه، نخست پس از شکست های آغازین، کژفرنودهایی مانند
" ... هر که خود را بخواب زده را نمیتوان بیدار کرد"/" با مدعی نگویید
اسرار عشق و مستی ..." را به میان میاندازند، سپس و سرانجام به
دشنام و پریدن به خودتان (کژفرنود گیر دادن به سخنگو بجای سخن)
روی میاورند. روش کار شما هم باید با اسلامیست های تازه کار باید
این باشد که در آغاز، کمی مانند نادانان ها و نافرهیختگان سخن بگویید
که گمان کنند که کارشان آسان است و سپس هی سنبه را پرزور تر کنید.
آنگاه دیگر نمیتوانند به آسانی پا پس بکشند. درست است که گاهی
میگویند " بحث با شما فایده ندارد، شما معاند هستید!"، آنگاه است
که شما هم میتوانید بگویید ،" ناگهان پس از ده ها پیک، این را هوش کردید؟
یا پس از این که شکست خوردید این بهانه را میاورید که از میدان بگریزید؟!".
بسنده است که آنها یکی دو ایرنگ (اشتباه) بکنند، آنگاه دست شما برای
کودن نشان دادن پنهان و آشکار آنان باز میشود و نمیتوانند گلایه بکنند،
چون در درون، میدانند که بیراه رفته و ایرنگ نموده اند.
١٢- گفتمان گیرایی است ولی چیزی که نیاز شتابنده* ی همبود ما باشد نیست.
دشواری های و گره های همبود ما ، که هنوز بسیار مانده به پله ی نوینگرایی
( مدرنیسم) برسد، در ساختار و فرهنگ فئودالی/سرمایه داری واپس مانده آن
نهفته است. گفتمانی که شما دارید، برای کشورهای پیشرفته کارساز میتواند
باشد که در پی فمینیسم، و کژراهه های سرمایه داری که از فمینیسم برای
پدید اوردن نیروی کار از زنان سود میجوید، پیوسته در روند کاهش چپیره(جمعیت)
و فروپاشی یاخته ی خانواده است که روندی سیجناک برای بخش های فرهیخته
و پیشرفته ی جهان بوده و پدیده ی کوچیدن جنوب به شمال را پرتوان تر میسازد.
•
*شتابنده = کسی یا چیزی که شتاب میکند، عاجل، فوری
نیاز شتابنده = احتیاج عاجل، لزوم فوری
پارسیگر
مزدك بامداد
09-26-2013, 11:06 AM
دوستان ١٠ تا ١٠ تا میپرسند ها!
مزدک جان اگر پس از همهیِ پرسشها هنوز در خودتان حوصلهای میدید بمهر نگرتان را دربارهیِ این چهرهها که میاندیشم بشناسید, بگویید:
آنارشی (Anarchy):
از او یادمان بزرگی در ویر ندارم، ولی تراز فرهیختگی و آگاهی او از نوشتار و
گفتارش پیداست. او را در پندار خود جوانی زیر سی سال میپندارم که
شیطنت هایی انجام داده و شیطنت های بیشتری هم در سر دارد.
راسل (Russell):
من او را از هم میهن بیشتر میشناسم و ویژگی او در زرنگی و شکیبایی او بود:
او چنان بر پاد نادانی و عمله ی جهل مینوشت که در لبه ی تیغ سانسور بوده
ولی بهانه برای سانسور و بیرون کردنش بدست نمیداد. من این زرنگی و
شکیبایی را نداشتم و گاه بخود میگفتم که باید چیزی را بگویم، گرچه بیرون کرده
شوم. امروزه چنین بنگر میرسد که شکیبایی او کمتر شده، همزمان که زرنگی اش
همچنان افزوده میشود و تلخی سخنانش بیشتر شده مرا به یاد خودم در ده سال
پیش می اندازد.! هرچه که او در هممیهن، از گفتار تند و تلخ، خودداری میکرد،
در اینجا دلی از سوگ درمیآورد !
او را در پندار و ویر خود، آدمی مهربان و خوش برخورد و همبودین می انگارم.
آدلاید کوچک (Bozorgmehr) :
ایران ستیز ( و به گمانی عرب نژاد) بسیار پی ورزی که، که در پی شکستها
از من و دیگر دوستان در آغاز کارش، ناچار شد دستی به فلسفه و فرنودسار
و تاریخ و هتّا ادب و زبان پارسی ببرد و پس از آشنایی با این آگاهی ها،
توان اینرا که خود را اسلامیست بنامد دیگر نداشت ولی از انجایی که
ایران ستیزی اش همچنان در روان او پرتوان بود، از دریچه ی "یونان" و برتری
یونان به ایران (!!:e105:) کار خود را پی گرفت. او نوچه ی "برهان" بود که چندی
گرداننده ی هم میهن بود ولی گویا گرداننده ی کنونی بهایی چندان به وی نمیداد.
همکاری او با دیگر ایران ستیزان و پان تورکان (پنهانکار) مانند "شهاب" , برجسته
و پیوسته بود. همه روزه هم به آسیب روانی درونی اش افزوده میشد.
ارژنگ :
خواهر زینبی که خود را مرد جا میزد، ولی از دیگر عمله ی جهل شوخ تر بود.
او پس از اینکه دید من یک خال قرمز در پی نوشته هایم میهنم، آغاز کرد به
نوشتن رنگارنگ! درشت قرمز، کج سبز، آبی زیررج.. که مایه ی ان شد که
کسی چنته ی خواندن یاوه هایش را از چشم درد، نداشته باشد!
میلاد (sonixax):
گرداننده ی بامزه و آگاهی که برای هر پیام یک سپاس در جیب دارد،
به یکسان که این پیک چه اندازه گیرا یا بیهوده باشد. هرچه که از
زمان ماندگاری اش در آلمان میگذرد، به تراز روشن ویری او افزوده تر
میگردد و آگاه تر میشود. (من کسانی را میشناسم که بیست سال
در اروپا مانده اند و همان پـُخی مانده اند که بودند، بساکه بدتر!)
او همچنین یکی از پاینده ترین کاربران سخنگاهها و از پیمان دار ترین
آنهاست که یک فروزه ی برجسته و کمیاب در این روزگار و این جهان
گذرا و سپنجی و پیمان شکن است.
مهربد (Mehrbod):
او کارش را تا جاییکه یادم است، از خاستگاه زرتشتی گری آغازید
ولی دچار فرگشت سترگ و کممانندی گردید که او را به والایی های
فراتر هومنی و دید گسترده تر از جهان و انچه درآن است، رهنمون گشت.
او یک تن کوشا و پیگیر، دانا به دانش و فند نوین، آگاه از کارهای جهان
و پیوند های همبودین و بنمایه های هومنشناسی و روانشناسی است،
ایکاش ما از او بجای یکی هزاران داشتیم. چندی است که نشانه های
خستگی در وی پدیدار شده است و یکی از از انگیزه های امدن من به
اینجا هم این است که این سخنگاه بازار گرمی بیشتری یافته وبدینسان
شاید برخی دوستانی که خسته و دلسرد شده اند، بار دیگر تکانی بخود
داده و در راستای جنگ با نادانی و ددمنشی ، بویژه اسلام هومنستیز،
بار دیگر گام بردارند.
آرش (undead_knight):
درباره ی او چیز بسیار و ویژه ای دریاد ندارم، جز اینکه همواره با دیدن نام
و نشان وی سهش خوبی به من دست میدهد. در پندار خود او را جوانی
بازیگوش و دوست داشتنی ودارای شوخ سرشتی هوشمندانه می انگارم .
und nicht zuletzt, مزدک!:
به جستار سندلی داغ ایشان بنگرید تا این گالیور دوران، رابینسون کروزی
مدرنِ آبخـُست (جزیره) آدمخواران ، ابوجهل زمان و این یگانه در جهان !
را بهتر بشناسید
•
پارسیگر
Alice
09-26-2013, 11:38 AM
*با مشروبات الکی موافقید؟ اگرنه چرا؟
shahin
09-26-2013, 11:59 AM
بادرود بر مزدک گرامی ،از آنجایی که در جوانی یکی از اهدافتان کشف رازها و حقیقت های زندگی بوده ، خواستم بدانم که از نگرتان تا چه حد خود را موفق میدانید؟ آیا میتوانستید هوشمندانه تر کار کنید ؟ چگونه؟:e00e:
مزدك بامداد
09-26-2013, 12:07 PM
درودی دیگر
جناب مزدک باتوجه به سن بالایتان اگر قرار باشد مقایسه ای بین حکومت قبلی و ج.ا.ا داشته باشید چه میگویید؟ آیا این درست است که زمان شاه با همه خوبی هایش باز ایران زیر دست غرب بوده؟
درود.
نمیشود از واژه ی "زیردست" اینجوری سود جـُست. ایران چون از سوی همیاران
جنگ جهانی دوم فروگرفته شده و سپس پای شوروی کنار رفت، در اردوی باخترزمین
و سرمایه داری جای گرفت. ترس از کمونیسم و از دست رفتن سروری ها و پولها
و مفت خوری ها، انگیزه ی این بود که سرمایه داران ایرانی هم از دوستی با
باختر زمین خشنود بودند و جایگاه خود را در بخور بخور جهانی یافته بودند.
زیردست بودن از انجا بار نایی و نکوهیده میگیرد که شما به بهره مندی هایی
که شایسته ی شماست نرسید. سرمایه داران و فرمانروایان ایرانی همواره
از اینکه برخ اندکی از پول نفت بدستشان برسد اندکی ناخشنود بودند، ولی
میدانستند که باید بهر (سهم) شیر را بدهند. در زمان بویژه پایانی شاهنشاه
آریامهر، بهره ی بزرگی از پول نفت بدست ایرانیان میرسید و از اینرو نمیتوان از
زیردستی و زیردست بودن سخن گفت. بهتر است گوییم که ایران در ان سالها،
همپیمان باخترزمین، بویژه آمریکا بود. اکنون هم کمابیش همپیمان روسهاست.
از انجا که سرمایه داری زمان شاه، فاشیستی ایدئولوژیک و بویژه واپسگرای
ترادادی ( سنتی) نبود و سرمایه داران بهتری ( از سرمایه داری انگلی بازاری
که هیچ کارآفرینی ندارد) فرمانروا بودند گوشه ی چشمی هم به نوینگرایی داشتند،
بهزیستی مردم از امروز بیشتر بود. بویژه پس از زدودن ساختار فئودالیسم در بستر
"انقلاب سفید"، که خشم نیروهای کهن پرست و اسلامی را برانگیخت.
( خمینی از کنار رفتن فئودال ها و آزادی رآی دادن برای زنها و .. ناخشنود بود
ولی امروزه اسلامیست های دروغپرداز، از ستم ستیزی انقلابی ! او یاوه درایی میکنند!).
نا گفته نماند که همان ترس از کمونیسم بود که در ایران، شاه، دست آخوند را
باز نهاده و آمریکا نیز از همین ترس ، به ساختن کمربند سبز اسلامی بگرد شوروی
پرداخت ولی این جنّ سیاهی که امریکا از بتری برای زدن سرخها رها کرد،
به اندازه ای پلید و سیاه بود که گریبان همانهارا هم گرفت!
سر ناکسان را بر افراشتن
وزیشان، امید بهی داشتن
سر رشته ی خویش گم کردن است،
به جیب اندرون، مار پروردن است!
فردوسی گرانمایه
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-26-2013, 12:45 PM
استقلال از نظر شما چه مفهمومی دارد؟
برای چپ های راستین، ناوابستگی ، سخنی بیهوده است.
همه ی ما در جهان به هرروی به همدیگر وابسته ایم، برای
نمونه هتّا سرنوشت و سرایداشت خود امریکا و اروپا هم به
دیگر مردم جهان کم یا بیش وابسته است، به نفت،
ماده های خام، بازار، بنمایه های زیستی و ... گاز کربنیکی
که چین پدید میاورد، همان اندازه جهان ما ایرانیان را ویران
میکند که جهان خود چینی هارا. این داستان ناوابستگی،
ترفند فرمانروایان و بهرهکشان هر کشور است که جهان را
میان خود برای بخور بخور بخش کرده اند و در پی بهره وری
بیشتر و ندادن باج به کله گنده تر ها، گاه دم از "ناوابستگی "
میزنند. برای نمونه در همین داستان جمهوری اسلامی،
یکی از شعار هایشان، "استقلال" بود که نماره ای به آمریکا
داشت که گویا سرنوشت ما دست امریکاست و باید رها شویم،
که امروزه میبینیم که جای همان را روس گرفته ولی ما خود
را "ناوابسته" میشماریم !! چرا؟ چون این مافیای بهرهکشان نوین ،
میخواست جای ان مافیای پیشین را که زیر پر و بال آمریکا بود، بگیرد.
اکنون همین مفتخوران باز بدشان نمیاید که بار دیگر زیر پروبال
آمریکا بروند ولی از بس کاسه و کوزه شکستند که با همه ی
پررویی و بیشرمی، هنوز رویشان نمیشود با امریکا آشتی کرده
و بهره ای از بخوربخور هارا به سرمایه داران جنس دیگر هم بدهند!.
ولی خب، هرآینه چندی است که سخن از نرمش قهرمانانه هم
به میان آورده اند.:e01a:
پس این فرایافت و این اندیشه ی "ناوابستگی" یادگاری از زمانه ی
دودمان سالاری و جنگ ملت ها و تیره هاست و با زمان کنونی که
جنگ مهادین میان بهرهکشان و بهرهدهان است، و جهان هردم بهم
پیوسته تر و "دهکده" تر شده، و مردم پی به همکاری با همدیگر برای
نگهداشت همه ی جهان برای جهانیان میبرند، همخوانی چندانی ندارد
ولی بدرد خر کردن گروهی از مردم و بستن آنها به گاری سرمایه داران میخورد.
مهند این است که همه ی ما بتوانیم در روند ساختن سرنوشت خویش ،
دستی یکسان و برابر با دیگران ، با نگرش به شایستگی هایمان، داشته باشیم.
•
پارسیگر
sonixax
09-26-2013, 03:14 PM
مزدک گرامی نوبتی هم باشد نوبت من است :
1 - فرض کنید میتوانید آزادانه هر جای جهان را برای زندگی انتخاب کنید ، کجا را انتخاب میکنید ؟!
2 - آیا به بازیهای کامپیوتری علاقه دارید ؟ اگر دارید کدامشان را بیشتر میپسندید ؟!
3 - تا به حال عصبانی شده اید طوری که یک چیزی را بزنید بشکنید ؟!
4 - به نظر شما کدامیک از خبرگزاری ها صادق تر هستند ؟!
5 - من افراد بسیاری را دیده ام که چپی دو آتشه هستند ! ولی وقتی وارد زندگی خصوصیشان میشویم یک منزل چند هزار متری و یک اتوموبیل چند صد هزار یورویی و چند مغازه و شرکت و ... میبینیم ! این افراد را چگونه توصیف میکنید ؟!
6 - به نظرتان چه قدر از عمر جمهوری اسلامی مانده ؟!
با سپاس
Anarchy
09-26-2013, 03:35 PM
0) علت انتخاب نام "مزدک بامداد" به عنوان نام کاربری چیست ؟ شخصیت مزدکی که در تاریخ آمده از دیدگاه چگونه است ؟
1) از دیدگاه شما معنای زندگی چیست ؟ چگونه در زندگی برای خود هدف ساختید و به ارزشمندی اهداف خود باور یافتید ؟
2) چه موارد یا نکاتی در باور شما خط قرمز هستند یا به عبارتی به آنها تعصب دارید ؟
3) آیا لحظاتی در زندگی بوده که احساس ناتوانی عمیق کنید ؟ چگونه توانستید بر این احساس غلبه نمایید ؟ یا به طور کلی اگر چنین لحظاتی پیش بیاید چه راهکاری دارید؟
4) آیا هرگز پیش آمده از مرگ و نابودی بترسید ؟ چگونه با مرگ کنار آمده اید ؟ چرا مرگ را در پیری مایه رهایی و آرامش می دانید ؟
5) دیدگاه شما در مورد امکان جاودانگی انسان با پیشرفت علم چیست؟ آیا این را امکان پذیر میدانید ؟ زندگی جاودانه از نظر شما جذاب است یا ملال آور ؟
6) دیدگاه شما در مورد خانواده و نقش سرکوبگری که می تواند بازی کند چیست ؟
7) چه تیپ افرادی را به عنوان دوست انتخاب کرده و میکنید ؟
8) انسان کامل از دیدگاه شما چه خصوصیاتی باید داشته باشد ؟
9) فرزام گرایی از دیدگاه شما خوب است یا بد ؟
10) آیا به روش های مسلحانه برای مبارزه با حکومت های فاشیستی اعتقاد دارید ؟
11) علت شکست حکومت های کمونیستی را چه میدانید ؟
12) بزرگترین ایراد وارد بر اندیشه کمونیسم از دیدگاه شما چیست ؟
13) علت نزدیکی حکومت های فاشیستی-اسلامی با کشور های بازمانده از بلوک شرق را در چه میدانید ؟
14) دیدگاه شما در مورد تئوری توطئه های مطرح شده پیرامون یازدهم سپتامبر چیست ؟
15) دیدگاه شما در مورد تئوری های مطرح شده در خصوص کنترل دنیا توسط انجمن های مخفی فراماسونری و دست های پشت پرده چیست ؟
16) بزرگترین و باسواد ترین اسلام ستیز/خردگرای ایرانی را چه کسی می دانید ؟ برای نمونه نظر شما در مورد فرود فولادوند و روش مبارزه او چیست ؟
:e032:
مزدك بامداد
09-27-2013, 09:58 AM
HHHHHEEEELLLPPPPPPP!!
سامان
09-27-2013, 10:14 AM
من میخواستم چندتا سوال بپرسم ولی این هلپ رو که دیدم منصرف شدم.
مزدك بامداد
09-27-2013, 10:32 AM
اینکه ملت یا آدم دنبال حق و غرور و استقلال خود باشد هدف مهمتر است یا وسیله؟
ابزار و آماج باید با هم همخوانی داشته باشند،
شما نمیتوانید بگویید من برای راستی و درستی
کار میکنم ولی برای رسیدن به آن دروغ بگویید.
گرچه شاید با ابزار فرامنشانه (اخلاقی) نخست
به جایی نرسید و پدرسوخته ها برنده شوند ولی
همین پدرسوختگی پدرسوخته ها سرانجام
گریبان شان را میگیرد. برای نمونه محمد برای
رسیدن به برتری و سروری از هیچ دزدی و کشتار،
هتّا کشتار مردم دربند ( بنی قریظه) دریغ ننمود،
کاروان هارا دزدید و ... .ولی خب، این روش های
فاشیستی و مردم ستیز ، پس از کامیابی های
سده های نسختین، کار را به واپسماندگی و
زشتی چهره ی اسلام کشانید. امروزه هم این
عمله ی جهل مانده اند که چگونه این تبهکاری ها
و دزدی هارا ماست مالی کنند! ولی به وارونه،
عیسی از جنک و کشتار خودداری کرد و گرچه
کشته شد، و دینش در آنزمان بیدرنگ به کامیابی
نرسید، ولی بر پایه ی همین رفتار نیک، دین او
امپراتوری روم را از درون در چنگ گرفت و امروزه
( هتّا پس از تبهکاری های ترسایان ) از پیشرفته ترین
و خوشنام ترین دین هاست و بزرگترین دین
جهان هم بشمار میرود. هیچ خورده ای هم
نمیتوان به رفتار عیسی گرفت و کار مسیحی ستیزی،
بارها سخت تر از اسلام ستیزی است ( هتّا اگر نیازی بدان باشد!).
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-27-2013, 10:33 AM
من میخواستم چندتا سوال بپرسم ولی این هلپ رو که دیدم منصرف شدم.
:e057:
نه ، آن فریاد برای شوخی بود، پرسشهایتان را بپرسید، کم کم به همه ی پرسش ها میرسیم !
•
Anarchy
09-27-2013, 10:45 AM
HHHHHEEEELLLPPPPPPP!!
مزدک گرامی ، دوستان سکوت کردن و سوال نمیپرسن...دیگه من مجبورم جور اونها رو هم بکشم !! شما هم برای پاسخ عجله نکنید ، قرار هست صندلی داغ شما به صورت نامحدود و برای همیشه باز باشه تا دوستان هر سوالی داشتن بپرسن :e105: !!
حقیقتا حضور شما در اینجا برای ما غنیمت هست...
:e032:
سامان
09-27-2013, 10:53 AM
:e057:
نه ، آن فریاد برای شوخی بود، پرسشهایتان را بپرسید، کم کم به همه ی پرسش ها میرسیم !
•
خوب پس تقصیرش گردن خودتون
;)
۱- آیا در هیچ شرایطی حاضر به کشتن یک انسان هستید؟
۲- آیا به قهرمان سازی تاریخی معتقد هستید؟ مثلا درباره ی کوروش هخامنشی چه رویه ای باید در پیش گرفت؟
۳- کدام شخصیتهای ایرانی (معاصر و تاریخی) را میپسندید؟
۴- نظرتان راجع به این افراد چیست: امیرکبیر- رضا شاه- مصدق- رضا پهلوی دوم- میرحسین موسوی.
۵- اصلاحات درون رژیمی را برای بهبود شرایط ایران موثرتر میدانید یا انقلاب یا حمله ی خارجی؟
۶- آیا با این نظر موافقید: «هدف از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی بهبود و ارتقای سطح زندگی بشر است. در این راستا دموکراسی تنها یک روش است، نه هدف.»
سپاس پیشاپیش از پاسخهایتان.
مزدك بامداد
09-27-2013, 10:55 AM
قدیما یخچال نبود. یخ نبود. برف با شربت میخوردید؟ طعم اون روزگار هنوز درخاطر دارید؟ کمی بگویید
درست است که یخچال نبود ولی یادم است که یک گودال مانندی
در باغ مان در زیر خاک درست کرده بودند که نامش یخدان بود و
ژرف هم بود و برفهای زمستان و چیزهایی که بایستی خنک
می ماندند در ان بودند و هتّا در تابستان هم آنجا همچنان سرد
بود و تا بیاید برفهایش از میان بروند، باز زمستان میشد!
از سوی دیگر دیرتر، یخ برای خریدن هم بود. یخ هایی به
ریخت بلوک های گنده و درازکاب ( مکعب مستطیل) که روی
گونی ها اینور و آنور میبردند و میشد خرید و روی گاری یا
باربر ها روی پشتشان برای شما بیاورند و در "یخدان" بگذراند.
سپس با ابزاری بنام درفش که سیخی دسته دار بود،
از کناره های ان میشد شکست و بکار برد.
نخستین یخچالی که یادم است، دارای قفل و کلید هم بود
و درست مانند یک گاوصندوق بنگر میرسید. بسیار هم
نوشابه (شربت) با این ها خوشمزه بود. ما همیشه
بتری های "شیره" داشتیم که از ان برای نوشابه ساختن
یا خوراکی های دیگر شیرین، بویژه در ماه رمضان سود
میجستیم، شیره ی آلبالو و گاهی شیره ی گلبرگ
سرخورد (گل سرخ) هم داشتیم. با دانه های ریحان هم،
با گلاب یا با عرق های گوناگون گیاهی ، یا با اب لیمو ترش
نوشابه درست میکردیم، بویژه در ماه محرم که این
نوشابه ها را به خویشاوندان و مردم رهگذر هم میدادیم.
یک آبوَند ( ظرف) بزرگ هلبی هم داشتیم که پایینش
شیر داشت و در آن این نوشابه هارا درست میکردیم
و تکه های بزرگ یخ یا برفهایی که در گودال یخدان
باغمان بود تویش میریختیم. همچنین دوره گردان با
این یخ ها در آبوَند ویژهای فالوده درست میکردند که
دو دیواره بودند و در دیواره ی بیرونی یخ و نمک میریختند
و در دیواره ی درونی، شیره و فالوده. در هنگام خریدن
هم از همان به ما میدادند و رویش شیره ی آلبالو هم میریختند.
بهایش هم اندک بود و آنزمان ما سکه های شاهی /دهشاهی
زرد داشتیم که توان خرید فراوانی هم داشتند. من هتّا زمانی
یادم است که در جوانی من، یک سکه ی پهلوی سد تومان بود!
همه ساله هم چند برنامه آبلیمو گیری و آبغوره گیری و ربّ گیری
و گلبرگ گیری و قورمه سازی و روغن گیری و .. داشتیم که
گاهی من هم در این کارها یاری میکردم، بویژه در روغن گیری
از کره ی جانوری که بایستی آتشی برپا میشد و دیگی میجوشید
و من دوست داشتم این آتش و هیزم و اینهارا من درست کنم!
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-27-2013, 11:15 AM
اولین خاطره ای که از تماشای تلوزیون دارید چیست؟
تلویزیون بسیار دیرتر آمد. کانال هم یکی بیشتر نبود، دیرتر شد دوتا و اگر درست
یادم مانده باشد یک کانال آمریکا هم رویش آمد که به انگلیسی پخش میکرد.
نخستین تلویزیونی که من خریدم بسیار گران و غول آسا بود و مانند یک گنجه
بنگر میرسید و درش هم باز و بسته و قفل و کلید هم داشت. من یادم است
که دیرزمانی میبرد تا فرتور آن آشکار شود . من بیشتر ادمی "رادیویی" بودم
چون رادیو پیش از تلویزیون آمده بود و رادیو های "نو" هم غول آسا بودند و
دو تا دگمه ی بزرگ هم هم برای چرخانیدن داشتند با یک رویه ی شیشه ای
که نام شهرهای جهان رویش نوشته بود. رادیو هایی هم بودند که با چراغ نفتی
که یک پره هایی بالایش داسش و از گرما، رخش کهربایی می ساختند، کار
میکردند و شما نیاز به توان کهربایی (قدرت برقی) نداشتید! گمان کنم اکنون
که در ایران هی کهربا فروبسته میشود، این رادیو ها باز به کارایند! ما چون
پیشتر، سینما هم داشتیم، دیدن تلویزیون برای ما همچون یک سینمای کوچک
بود و بسیار شگفت زده نشدیم.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-27-2013, 11:32 AM
بنظرتون بچه های امروز چه خصوصیات خوب و بدی نسبت به بچه های 20 سال پیش و 40 سال پیش و 60 سال پیش دارند. با تفکییک سال پاسخ دهید ممنون میشوم
در اینجا پاسخ گسترده ای نمیتوانم بدهم، تنها میدانم که ما درآنزمان بسیار
ارج به پدر و مادر نهاده و خواست انها در تراز نخست بود. کسی نمیتوانست
در برابر پدر و مادرش کم ارجی نماید و در آموزشگاه ها هم گاه چوب و لت
میخوردیم ( مرا کمتر میزدند چون آموزگاران مرا دوست داشتند) امروزه چنین
بنگر میاید که خواست کودکان در تراز نخست باشد و پدر و مادر چاره ای جز
واگذاری میدان به آنها نداشته باشند و خود من گاه بازیچه ی دست نوه هایم
هستم . من اگر آن زمان یک بازیچه ( اسباب بازی) میگرفتم، دیرگاهی با ان
خوش و سرگرم بودم ولی بچه های امروز پس از یک تسو (ساعت) آنرا به نزد
پشته ی انبوه دیگر بازیچه هایشان میاندازند و به انبوه "آشغال" ها میافزایند!
هتّا اگر بازیچه هایی مانند این تلفن های مدرن ( اسمارت) باشد، چون هر
سال مدل های نوینی میاید، آن بیچاره های پیشین از چشم میافتند و اینها از
این نو ها میخواهند ، با اینکه کارکردشان هیچ دگرسانی بزرگی با یگدیگر ندارند.
این فرهنگ گسارشی سرمایه داری بدجوری در ویر مردم تراویده و رخنه کرده و
زیستن درست و خردمندانه را از یادشان برده است!
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-27-2013, 11:49 AM
0) علت انتخاب نام "مزدک بامداد" به عنوان نام کاربری چیست ؟ شخصیت مزدکی که در تاریخ آمده از دیدگاه چگونه است ؟
ببینید، مزدک بامداد چند ویژگی دارد:
١- بسیار خردمند و باهوش بود,
٢- از نخستین کمونیست های جهان بود،
۳- بسیار فرامنشانه بود (of high moral )
۴- بی کاربرد زور، پنداره* ها و آموزه* های خود را پیش برد.
۵- ایرانی بود,
۶- پایبند به پیمان بود,
۷- سخنور و سخندان و دانا بود ( چون در بیخ یک موبد بوده است)
این ویژگی هاییست که من نیز دوست دارم، هم کمونیسم و
دادگری همبودین و کنار نهادن مفتخوری و بهرهکشی را دوست دارم
و هم فرهنگ ایرانی خردورزی و پیمانداری و شادی و دانش پروری را.
سرنجام اینکه او یک کهرمان بود که به ناکسی و و ناروی بهرهکشان
انزمان به همراه یارانش کشته شد که مرا یاد کمونیستهای خودمان
می اندازد. نیروی آموزه های او چنان بود که تا زمان بابک هم نیرومند
بود که خرمدین ها از مزدکیان بوده اند.
*پنداره = ایده، مفهوم
آموزه = مکتب، درس Doktrin ; Lehre / doctrine; teachings
•
پارسیگر
Theodor Herzl
09-27-2013, 12:55 PM
جناب مزدک چه چیزی احتیاج دارید که دوباره خدا باور بشوید ، چه چیزی ببینید نظرتان عوض میشود؟ چه مدرکی؟
مزدك بامداد
09-27-2013, 03:01 PM
1 - فرض کنید میتوانید آزادانه هر جای جهان را برای زندگی انتخاب کنید ، کجا را انتخاب میکنید ؟!
من از بچگی باغ و بوستان و باغبانی و گلکاری را دوست داشتم .
اگر سرنوشت جور دیگری بود شاید باغبان میشدم، دوست داشتم
در ایران باغی در رضاییه یا زنجان یا شیراز داشته باشم و یک سرای
باغبانی در میان آن، ولی از انجایی که رژیم ایران مردم آزار بوده و
مردم ایران نیز پیوسته هرچه بیشتر بی فرهنگ تر و آزارگر تر شده
و تراز بزهکاری و دزدی و زدن و کشتن پیرمرد ها و .. بالا تر رفته و
آزاردهنده تر از همه اینکه همه مردم فضول شده و دماغشان را در
همه چیز و همه کاری و در زندگی خودینه ی آدم فرو کرده و همچنین
پلیس ها پاسداران و گماشتگان زینهاری و دیوانیان و کشوریان شان
همه دزد و بخشیش* بگیر و تبهکارند، سامانه ی درست و بانکی و
پولی ندارد و ... نمیتوانم دیگر در آن سرای دوزخی زندگی کنم،
دوست دارم در فرانسه، در استان دوردنی (پریگور) در یکی از
باغسرایان کهن ( شاتو دو لا کـُـتـِـه) Château de la Côte -Biras
2469
در این خانه (اتاق)
2470
زندگی کنم، ولی خب ...
•
*بخشیش= رشوه
پارسیگر
مزدك بامداد
09-27-2013, 03:27 PM
*با مشروبات الکی موافقید؟ اگرنه چرا؟
نه، با میخوارگی میانه ای ندارم، خودم هم تنها گاهی در مهمانی ها،
آنهم تنها اگر می ناب و خوبی از فرانسه باشد، مینوشم . اگر شما
کنترل روی خود نداشته باشید زود الکلی و نفرین خورده خواهید شد.
می برای من خوب هم نیست چون قند خونم و جگرم دشواری پیدا
میکنند و من نمیخواهم اکنون که به آرامشی در زندگی رسیده ام،
هنوز بمیرم. پس از این نگر هم از آن پرهیز مینمایم و بجایش چایی
می نوشم که جگرم تازه شود!! . ولی با اینکه دیگران بنوشند،
گرفتاری ندارم ( به وارون سیگار) .
2471
مزدك بامداد
09-27-2013, 03:34 PM
2 - آیا به بازیهای کامپیوتری علاقه دارید ؟ اگر دارید کدامشان را بیشتر میپسندید ؟!
شترنگ رایانه ای فریتز، Age of Empires (series)
Myth (series)، Les Chevaliers de Baphomet (série)،
Myst (series)، Simon the Sorcerer (old series)،
Starfleet Command (series)، ...
2472
چیستانی از Les Chevaliers de Baphomet
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-27-2013, 04:17 PM
بادرود بر مزدک گرامی ،از آنجایی که در جوانی یکی از اهدافتان کشف رازها و حقیقت های زندگی بوده ، خواستم بدانم که از نگرتان تا چه حد خود را موفق میدانید؟ آیا میتوانستید هوشمندانه تر کار کنید ؟ چگونه؟
من در این سالها دانستم که کسانی پیش از من و ما، رازهای فراوانی از
زندگی را وایافته اند که ما نام و رازشان را نمیدانستیم.! آدمی نیز تنها زمانی
میتواند به راز هایی از زندگی و جهان دست یابد که فزون بر خردو هوش سرشار،
در بستر آگاهی ها نیز پای نهاده باشد. هوشمند بی آگاهی مانند مهرازی است
که آجری برای ساختمان ندارد و آگاه بی هوشمندی، مانند مهرازی است که آجر
و ماده های ساختمانی دارد ولی پیرنگ خانه سازی ندارد! ( به شعار من دران
پایین نوشته هایم که از فردوسی است بنگرید). هرگاه شما از یک پازل، چند
تکه اش را داشته باشید و هوشمندی و توان فر-انگاری ( فانتزی) تان بالا باشد،
میتوانید در ویر خود همه ی نگاره ی این پازل را دریابید. اینگونه است که اگر دانش
و آگاهی شما افزون شود، از دانش به بینش که چیزی فراتر از دانش و دانشی
از دید کلان و هماگیر است میرسید. من انیهمه فراتن نیستم که بگویم به بینش
رسیده ام ولی یک سامانه ی اندیشوی روشن و کارآمد دارم که جایگاه هر چیز
در جهان را به روشنی به من می نمایاند. مهاد "فرازیست بهینه ی ژن" و این
آمایش و این واژه ی نوین "فرازیست" را من در اندرتار نخست آورده و در روایی
ان کوشیدم، مهادی که بیشتر رفتار های جانوران و آدمی را چه تکینه و چه همبودین،
روشنگری مینماید. هر جای این را از یکی از پیشینیان ، از مارکس و داروین
گرفته تا هاوکینگ و داوکینز گرفته ام. فزون بر این، به رازهای زبان پارسی هم
بسیار پی برده و در زنده کردن این زبان کوشیده ام. برخی واژگان نوین پارسی
هم مانند زیستبوم و ... را نخست من به میان آوردم. فزون بر این یکی از نخستین
و سرسخت ترین اسلام ستیزان بوده ام . گرچه به آماج های پایانی ام نرسیده ام،
ولی با شادمانی میبینم که بسیاری دیگر در راهی که من هستم، میروند.
اگر من بسیار سال پیش تنها اسلام استیز ( در اندرتار ) بودم، اکنون دیگر میتوانم
با آرامش لم داده و نبرد اسلام ستیزان با اسلام گندوگوز را با خوشی بنگرم.
پس به اینکه در آینده، جهان به ارمانهایم نزدیک خواهد شد، خوشبینم. از
دادگری همبودین در جهان گرفته تا زنده شدن پارسی و کنار رفتن دین مردم ستیز
و فاشیستی اسلام از فرمانروایی و سیاست ...( اگر هم نشد، دستکم من امروز
شادم و بخود میگویم که من خویشکاری خود و وامی را که به ایران و جهان داشتم،
پس داده ام و هتّا اگر به انگار ناشایند و بیگرایند، خدایی هم در کار باشد، گریبان
مرا نمیتوانند بگیرد!).
.. آیا میتوانستید هوشمندانه تر کار کنید ؟ چگونه؟
من نمیتوانستم هوشمندانه تر کار کنم، چرا که من تا جاییکه هوش داشتم از ان سود جستم+
هوش من از این اندازه که هست ( مانند هوش هرکس دیگر) نه بالاتر میشد و
نه بالاتر خواهد رفت که بتوانم چنین داوری بنمایم !
2473
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-28-2013, 01:54 AM
3 - تا به حال عصبانی شده اید طوری که یک چیزی را بزنید بشکنید ؟!
نه، من به سختی خشمگین میشوم و نخست راه دیگری برای گشودن دشواری میجویم،
چرا که در هنگام خشم، مغز شما کار نمیکند و دست به کاری میزنید که فرجام خوشی ندارد.
ولی این خشم بیدرنگ، جز خشم و کین ماندگار است که گاهی آنرا با خونسردی نگاه میدارم
که دیرتر، آنرا به به آن وام دهنده! پس بدهم. ولی خب، بسیاری را هم به کودنی شان میبخشم
و بدهی ام را پس نمیدهم. از آنجا که خشم جوشان، خود یک زیان و آسیب است، از شکستن چیزها،
که زیان بزرگتری است خودداری میکنم. شما هم در گاه خشم به بهایی که برای چیزی پرداخته اید
بیندیشید تا آتش خشمتان سرد شود! و یا اینکه در پیروی از زبانزد آلمانی، در گاه خشم گیری،
تا ده بشمارید و سپس دست به کار بشوید. یا اینکه مانند من در سخنگاه ها اسلام ستیزی کنید
و دشنام ها رنگارنگ نوشجان کنید که پوستتان کلفت شود !
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-28-2013, 02:47 PM
4 - به نظر شما کدامیک از خبرگزاری ها صادق تر هستند ؟!
در فرانسه، چندینهگرایی (پلورالیسم) بسیار پیشرفته است، کمونیستها هم در آنجا از جاهای
دیگر اروپا نیرومند تر و کنشگر* ترند. این است که نیوگزاری ( خبرگزاری) فرانسه نمیتواند ( اگر
هم بخواهد) دروغ گــُنده بنویسد. در اتریش هم چون زمانی در میان کشورهای بیسو میان خاور
و باختر بود، و چپها هم در همبود خوب برجای بودند، نیوگزاری آنجا هم دروغ کمتر میتواند بنویسد.
خبرگزاری فرانسه - ویکیپدیا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DB%8C_% D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87)
پرچم کشوری اتریش:
همچنان که میتوان دید، نشانه های داس و چکش همچنان در دست
دالمن (عقاب) که نشانه کهن پادشاهان هابسبورگ و این کشور بوده دیده میشود.
2474
•
* کنشگر = اکتیو/فعال
( پسوند گر در پارسی همتراز "باب فعال" در تازی است( بسیار کننده کاری) ،
مانند حدّاد = آهنگر) و پسوند پارسی "نده"، همتراز باب فاعل در عربی است:
مانند شکیبنده = صابر
پارسیگر
مزدك بامداد
09-28-2013, 03:21 PM
5 - من افراد بسیاری را دیده ام که چپی دو آتشه هستند ! ولی وقتی وارد زندگی خصوصیشان میشویم یک منزل چند هزار متری و یک اتوموبیل چند صد هزار یورویی و چند مغازه و شرکت و ... میبینیم ! این افراد را چگونه توصیف میکنید ؟!
چپی و انبازگرا بودن، ستیزی با دارا و توانگر بودن ندارد.
خود فردریش انگلس هم سرمایه دار بود. زمانی که در
یک سامانه ی سرمایه داری بسر میبرید و در آن گرفتار
هستید، باید زندگی سرایداشتی خود را با آن سامانه
هماهنگ سازید، پخش کردن دارایی خود میان بی چیزان،
سامانه را دگرگون نمیکند. یکی از روش های سرمایه داران
در همدستی با دین، "صدقه" دادن است. آنها از مردم
میخواهند که به بینوایان صدقه بدهند که از تنش همبودین،
با هزینه ی باورمندان کاسته شود، و اینها از دگرگونی
سامانه و برپایی بیمه های همبودین شانه تهی کنند.
یک نکته ی باریک هم هست و آن این است که پول و
سرمایه دو چیز و دو فرایافت جدا هستند. سرمایه،
پولی است که برای بهره کشی از دیگران بکار میرود،
برای نمونه با فراهم کردن کارخانه و کارگماشتن* کارگر.
پس هر پولداری، سرمایه دار نیست. کمونیستها هم
هرگز نگفته اند که آماج اینها این است که همه مانند
کارگران بیچیز باشند و یا اینکه دارایی های مردم را
همگانی نمایند. در این آموزه، تنها سرمایه ( ابزار فراورش ) ،
مانند کارخانه، زمین های بزرگ که کارگران کشاورزی
روی ان کار بکنند، از آنها گرفته میشود. آماج هم این
است که همه به بهزیستی برسند( برابری در
بهزیستی) نه اینکه در بدبختی برابر باشند.
پس مهند این است که:
برای رنجبران باشیم و نه ناگزیر از رنجبران
It is decisive to be for working class, and not necessarily from them.
Entscheidend ist, für Arbeiterklasse zu sein, und nicht unbedingt von ihnen.
•
*
استخدام = بکار گماشتن
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-28-2013, 05:20 PM
6 - به نظرتان چه قدر از عمر جمهوری اسلامی مانده ؟!
جمهوری اسلامی هم مانند هر سامانه ی زنده ی دیگر در روند دگرگونی و فرگشت است.
جمهوری اسلامی کنونی ، همان جمهوری اسلامی زمان خمینی دژخیم نیست، برای نمونه
او کشتارگر بزرگی بود و گروهاگروه مردم را به چوبه ی دار و تیرباران میسپرد، تازه از پشیتبانی
مردمی بیشتری هم برخوردار بود، چرا که مردم هنوز در تب واژگشت، گول این پیامبر دروغین
را خورده بودند، ولی این امام کنونی، تنها به زندانی کردن و شکنجه بسنده میکند و کمتر
کشتارگر است، چرا که مردم کمتری از و پشتیبانی کرده و نیروهای فراوانی از تنه ی رژیم
ریخته اند. پس از انیکه چند کشتار زنجیره ای کرد، همان همپالکی های پیشین شان، دست
همدیگر را رو کردند و اکنون هم میبینیم که هرگز ستیز درونی مافیایی اینها به این اندازه
روشن نبوده ( بگم ؟ بگم ؟ ). نیروهای سرمایه داری که خواهان بهره وری از پیوند های
بازرگانی و .. با جهان باختر هستند، از آنجا که سرایداشت باختر زمین و آمریکا ، توانا تر
و گسترده تر از جهان خاور ( روس و چین و ..) است، برای این سرمایه داران گیراست.
از سوی دیگر نمیخواهند به رنجبران درون کشور هم سزامندی و آزادی های بیشتری
بدهند که مبادا جنبش کارگری و آزادیخواهی بزرگی برپا شود. ولی گروه های سرمایه داری
کوچک هم هستند که سود های بیشتری از این خوان پرمایه میخواهند و برای همین با
گروه های سرمایه داران بزرگ، اندکی درگیرند، این ها از همان آغاز بگرد کسانی مانند
موسوی گردآمده بودند. اکنو ن به نگر میرسد که این خورده سرمایه داری با بخشی از
سرمایه داری ساختاوری و پیمانکاری ( سازندگان) به همراهی ای رسیده اند که باهم،
بهره ای بیشتر از سرمایه داران ترادادی و بازاری و نفتی نوین ( که کمترین پشتیبانی
مردمی را داشته و تنها استوار به سرنیزه اند) درخواست نمایند. این است که میتوان
گفت که مرگ امام کنونی، تیل پایانی بر جمهوری اسلامی، چنان که میشناختیم خواهد بود.
درست است که اسلام باز آموزه ی فرمانروایی (دکترین حکومتی) خواهد ماند ولی این
بیشتر و بیشتر در نمای بیروی خواهد بود و آهسته آهسته رنگ پریده تر خواهد شد.
هم اکنون هم بسیاری از همین ها، به فروافتادن نیروی ایدئولوژیک اسلام پی برده و
میکوشند میخ های دیگری برای آویزان شدن بیابند. مانند آویزان شدن از ایرانی گری
که احمدی نژاد در سالهای پایانی اش گوشه ی چشمی به همراه همپالکی اش که
از اسلام ایرانی ! سخن رانده بود. آنها همچنین، همچنان که در برابر آزادی دستگاه
ویدیو وادادند، در برابر کار گذاشتن ماهواره ها از سوی مردم، ناچار وادادند، در برابر آزادی
اندرتار و دیگر رسانه ها هم ناچار وا خواهند داد. چرا؟
چون اینها نه به مردم دادگری همبودین دادند و نه آزادی سخن. اگر چین کامیاب است
و هنوز میتواند رسانه هارا کنترل نماید، برای این است که به مردم دستکم بهزیستی و
دادگری بیشتر همبودین داده و با سوار شدن به خرسندی مردم از زندگی بهتر، توانسته
آزادی سخن و رسانه هارا کنترل نماید و اگر جهان باختر، دادگری همبودین بالایی نداده،
دستکم آزادی سخن داده که سوپاپی برای کاهش تنش ها باشد ولی در جمهوری گندوگوز
اسلامی، نه دادگری همبودین بوده و نه آزادی سخن و رسانه ها. این است که اینها
از انجا که در دادگری همبودین، ناشایسته و لاشخور بودند و پولی هم برای کاهش
تنش های زیستی نمانده، ناچار باید از رهگذر دوم که آزادی بیشتر سخن و رسانه ها
و اتمسفر سیاسی است، ( مردم ایران! ما سدای انقلاب شمارا شنیدیم) بیایند تا
تنش های درون شان کمتر شود، که این خودش درخواست های بیشتر مردم را به همراه
خواهد داشت و از انیروست که من میگویم که این روساخت "جمهوری اسلامی" دیگر
همساز با "زیرساخت" ان نیست و مرگ امام کنونی، که نماینده ی روساختانه ی
زیرساخت کهن است، به تکان خوردن روساخت و همراهی ان با زیرساخت نوین و
به رژیمی خواهد انجامید که شاید تنها نام جمهوری اسلامی را یدک بکشد ولی
دیگر جمهوری اسلامی راستین نخواهد بود.
•
پارسیگر
Angela
09-28-2013, 09:49 PM
درود مزدک گرامی
( من با عذاب وجدان این سوالها رو میپرسم, ولی میپرسم دیگه...)
1- از چه زمانی به پارسی نویسی رو آوردید؟ و آیا این کار رو تحت تاثیر شخصی انجام دادید؟
2- نظرتون درمورد مردم انقلابی سال 57 و رهبران اونها چیه؟ آیا انقلاب 57 برآمده از ناآگاهی توده مردم بوده یا برعکس؟
3- بزرگترین ایراد و اشتباه حزب توده ایران از نظر شما؟ (البته به جز متحد شدن با اسلامیست ها, میخوام بدونم در آرا و اندیشه های حزبی به نظر شما چه اشتباهاتی وجود داشته؟)
:e306:
pulsar
09-29-2013, 06:39 AM
مزدک گرامی، گمان می کنم شما در نگارگری هم توانا باشید.
اگر اینگونه است مهر کرده و نمونه هایی از کارهایتان را به ما هم نشان بدهید.
مزدك بامداد
09-29-2013, 04:04 PM
1) از دیدگاه شما معنای زندگی چیست ؟ چگونه در زندگی برای خود هدف ساختید و به ارزشمندی اهداف خود باور یافتید ؟
زندگی یک پیشامد است که جهان ماده میتواند در ان در شناختن خود بکوشد.
چرا جهان ماده در شناختن خود میکوشد؟ چون بخشی از مایه جهان گرفتار است
و آن همان ماده ی ماندمایه دار (جرم دار) میباشد که چیزی جز انرژی و جنبش
گرفتار نیست. همه ی کوشش ما آدمها در راستای آزاد کردن انرژی های گرفتار
است،همچنان که همه ی روند آنتروپیک در چنین راستایی و رساندن آنتروپی
به بالاترین مرز آن است. برای نمونه ما میخوریم و انرژی گرفتار در هیدروکربور ها
را آزاد میکنیم، ما هتّا انرژی گرفتار در سوخت های سنگواره ای را که میلیونها
سال بود در زیر زمین گرفتار بودند، باشتاب هرچه بیشتری آزاد میکنیم، ما هتّا
یاد گرفتیم که انرژی های گرفتار میان زیرگان هسته ای را هم آزاد کنیم و پاداشی
که جهان /طبیعت به ما میدهد، همان سهش ویری خوشی ( حس ذهنی لذت)
است که مارا به کوشش هرچه بیشتر در این راستا برگمارد و برانگیزد. بهزیستی
ما هومن ها هم آنگاه بهینه میشود که همگان بتوانند در این راستا با کارآمدترین
روش و کمترین نابسامانی ( مانند بدبختی ها، مرگ و میرها، بیماری ها، رنج ها
دردها و ..) گام بردارند. ما در آینده همبود های زیستفندی و بیونیک را خواهیم
ساخت که با همکاری روبات ها و رایانه ها و دیگر ابزاری که هنوز ساخته نشده اند،
به بنمایه های ژرف تر انرژی و آزاد کردن انرژی های ریزگان بنیادین دست خواهیم یافت .
باشندگان دارای آگهی و خودآگهی، یک بخت بزرگ جهان ماده هستند که بتواند خود
را از زنجیر تن برهاند. بیگمان، از دید آماری میتوان گفت که در جاهای دیگر جهان هم ،
روند آنتروپی، باشندگانی سنجش پذیر با ما، هوشمند تر یا کم هوشتر، پدید آورده
که آنها هم در همپیشی ( مسابقه) با ما در همین راه میکوشند و روشن نیست
که کدام تیره و گونه زودتر به رازهای ماده و راه های آزادسازی انرژی دست یافته
و و دیگران را در فرگشت پشت سر خواهد نهاد. درست همانگونه که مردم بومی
آمریکا و اروپا در دو سوی جهان، ناآگاه ازهم، در روند فرگشت فرهنگی و دانشیک
در همپیشی بودند و اروپا در این هم پیشی برنده شده و کشتی ها دورپیما ساخته
و در آمریکا پیاده شد و به شهرمندی های بومیان آمریکایی، از آزتک و اینکا و مایا
گرفته تا آپاچی های دشتها، پایان داد. درآینده هم یا ما در گویال های و گیتی های
دیگر پیاده میشویم یا شاید آنها در گویال زمین پیاده شوند! کسی چه میداند؟
بسته به این است که آیا ما مانند بومیان پیشین آمریکا فرگشت کـُـنـدی داشته
باشیم یا با کارگیری خرد و بسامان کردن جهان خود در یک کشور یکپارچه،
بتوانیم فرگشت شتابنده تری را پدید بیاوریم.
پس آماج زندگی مارا همان جهان ماده بدست داده و آنهم کوشش در راستای
زیست و فرازیست بهینه ی ژن است و همه ارزشهای هومنی و فرامنشی و ...
از این زندگی و از این آماج برمیخیزد و مایه میگیرد. ما باید در راستای کاهش
درد ها و رنج ها و افزایش شادی ها و خوشی ها ، نه تنها برای خود بساکه
در نگاهی فراگیر تر، برای باشنده ی زنده ای بنام همبود هومنی و هتّا فراتر
از آن، برای همه ی زندگان که روی هم یک سامانه زنده را میسازند، فراهم کنیم.
این همان آرمانی است که در دینها بگونه ی "بهشت" بازتاب یافته و هر تیره ای
در تراز فرهنگ و هوش خودش نگاره ای از آن ساخته، مانند بهشت هندی/بودایی
که نیروانا و آزادی در نیستی و آرامش فرزام است یا بهشت فرهنگ های بیابانی
که درختان سبز و دختران و پسران خوشگل و آب خنک دارد، یا بهشت فیلسوفان
فرزانه ی باستان که همان آرمانشهر( اوتوپیا) نام گرفت.
ولی تا زمانی که ما راه درست را برای رسیدن به این آماج پیدا نکردیم، در ماز(لابیرنت)
آزمون و ایرنگ، دچار رنجها و درد ها و دُژآمد ها و پتیاره هایی مانند جنگ و ویرانی
و شکنجه و آزار و بهرهکشی و بیماری و پیشرفت بیابان ها و بهم خوردن زیستبوم
و خمینی و خلخالی خواهیم شد و چندان بارها سرمان به سنگ خواهد خورد
تا اینکه سرانجام راه درست را در این ماز بیابیم و یا میدان را به باشندگان دیگری
که بهتر از ما اندیشیند، وا نهیم و در ژرفای تاریخ به فراموشی سپرده شویم.
من برای خود با همه ی آگاهی ها و اندیشه هایی که کردم، همین راه را که میبینید
برگزیدم که راهی بس تنهاست. ولی تنهایی را به آمیزش با گله ی نادان و بیخردان
برمیگزینم. شاید من در این میان بی خرد باشم، ولی چه باک، همه ی ما چیزی نیستیم
جز گرد و خاکی در باد.
We are all just dust in the wind
•
* دُژآمد= پیشامد بسیار بد/ کاتاستورفی/سانحه ی فاجعه بار
پارسیگر
مزدك بامداد
09-29-2013, 04:32 PM
2) چه موارد یا نکاتی در باور شما خط قرمز هستند یا به عبارتی به آنها تعصب دارید ؟
خوشبختانه، باورهای من دارای تابو ها و ١۴ معصوم و پنج تن آل عبا و ... نیست.
چیزی که از آروین میلیونها ساله میدانم، این است که آن تیره ها و ژنهایی که برپاد
فرگشت و طبیعت گام برمیدارند، نابود و سرنگون خواهند شد . این روند نشان
میدهد که راستی ها و فرهود ها و دانش ها همواره سرانجام بر نا راستی ها و
بیهوده ها و نادانی ها فزونی گرفته اند.
از سوی دیگر روشن است که من فرزند زمان و فرهنگ خود هستم و برای نمونه
اگر یکی در خیابان به من دشنام بدهد، ناخوش میشوم، ولی این پیوندی به باور های من ندارد.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-29-2013, 04:48 PM
3) آیا لحظاتی در زندگی بوده که احساس ناتوانی عمیق کنید ؟ چگونه توانستید بر این احساس غلبه نمایید ؟ یا به طور کلی اگر چنین لحظاتی پیش بیاید چه راهکاری دارید؟
همچو دمهایی پیش میایند، بویژه در گاه بیماری و پیشامد هایی که ادمی هنوز از کنترل آنها ناتوان است.
این گونه پیشامد ها مرا در باور خود بر اینکه آدمی بایستی در دانش و بینش چندان پیشرفت کند که
بتواند از این پیشامد ها بگریزد، استوار تر میسازند. آیا انگیزه ی لویی پاستور برای شناختن میکرب ها
و روشن جنگ با انها برای دستمزدی بود که میگرفت؟ نه برای این بود که در رودررویی با بیماری ها ناتوان
نباشیم و دست به آسمان دراز ننماییم، بساکه بدانیم که خود ما همان نیروی آسمانی میتوانیم باشیم
که به نادرست، بدان باور داریم.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-29-2013, 05:17 PM
4) آیا هرگز پیش آمده از مرگ و نابودی بترسید ؟ چگونه با مرگ کنار آمده اید ؟ چرا مرگ را در پیری مایه رهایی و آرامش می دانید ؟
اگر نیک بنگرید ما از رنج و درد میترسیم. از ناشناخته ها برای همین میترسیم
که میدانیم چه درد و رنجی از آنجا بر ما فرود میایند. از آنجا که ما چهره ی مرگ
را همواره در کنار بیماری ها و درد ها و زمین لرزه ها شکنجه ها و تیرباران ها
و سوختن ها و بریده شدن اندام ها و گونه های فراوان دیگر مرگ، آروین کرده
و دیده ایم، گمان میکنیم که مرگ چکاد درد ها و بزرگترین درد است ولی دانش
به سادگی به ما گوید که درد یک سهش ویری است که در یاخته های مغزی
پدید میاید و زمانی که یاخته ها مرده باشند، دیگر دردی در میان نیست، درست
همچنان که زمانی که داروی آرام بخش ، یاخته ای مغز شمارا چنان ناکار میکند
که با اینکه دستتان سوخته است، درد ندارید. پس هندی ها و بودایی ها راست
میگفتند که مرگ یک چیز خواستنی و بی درد و اگر بخواهیم با زبان دینی بگوییم،
یک دهش ایزدی میباشد. پس از اینکه سالهاتان فزونی گرفت و به پیری نزدیک
شدید میبیند که دردهای شما نیز فزونی می گیرند و از آنجایی که هنوز درمانی
برای رنج پیری یافت نشده است، مرگ یک رهایی از این درد هاست. بیخود نیست
که همه ساله شمار بسیاری از مردم آمریکا و اروپا به سویس میروند تا داروی
مرگ داوخواهانه را که در آن کشور، قانونی است، دریافت کرده و بمیرند. آنجا،
انها این دارو را با یک لیوان اب کنار تخت خواب شما مینهند، درست مانند قرص ویتامین!
و شما آنرا میخورید و به دردها و زندگی دراز خود پایان میدهید، همچنین نیز
بیهوده نیست که به گورگاه ها "آرامگاه" نیز میگویند و روی گورهای آمریکایی
وانگلیسی واژه ی آرام و آشتی rest in peace)R.I.P.) و روی گور های دیگر کشورهای
اروپا هم همتراز این واژه ها مانند Rühe in Frieden فراوان یافت میشوند.
2477
شالوم= peace=Frieden
جز از رنج، گنجی نیامد به دست
خوشا آنکه از رنج گیتی بـِرَست
•
پارسیگر
مزدك بامداد
09-29-2013, 06:47 PM
مزدک گرامی، گمان می کنم شما در نگارگری هم توانا باشید.
اگر اینگونه است مهر کرده و نمونه هایی از کارهایتان را به ما هم نشان بدهید.
آه، دوست گرامی و آشنا از هوپا؟:e011: برای همین پاسخ شما را کمی زودتر
از آنچه باید و بیرون از رشته میدهم، با امید اینکه دیگران این بر من ببخشایند.
آری، بدید من آدمی جز خورد و خواب باید به هنر یا هنرهایی هم آراسته باشد
و من هم برای همین برای خودم کوشیدم که هنرهایی را ببرزم که یکی شان
نگارگری بوده. من هم در نگارگری با مداد و آبرنگ و رنگ روغن و .. و هم در
کارهای گرافیکی برای خودم کارهایی کرده ام و از خوشنویسی، بویژه
خوشنویسی به لاتین هم خوشم میاید. ولی اینکارهارا بیشتر بگونه ی
سرگرمی و دلخواست و نه بشیوه ی پیشهوری انجام داده ام.
اینهم یک دو نمونه برای چشمان شما که یکی سرجستار دو داستان از
شاهنامه است که در یکجا گرد آمده: دو هفت خان رستم و اسپندیار
(که هفت خوان هم مینویسند) و کار کوچک دیگری که مزدک بامداد
را انگاشته و نگاشته ام:
2480
2481
iranbanoo
09-29-2013, 07:01 PM
درود مزدک گرامی
من هم ضمن ابراز خوشحالی از حضور شما سوالاتی داشتم که اگر قکر میکنید برایتان مشکلی پیش نمی آورد مشتاقم پاسختان را بدانم.
1-با توجه به وضعیت فرهنگی-سیاسی و مذهبی موجود ایران فکر میکنید نسل ما بیشتر در بیان اعتقادات و نظراتشان آزاد ترند یا نسل شما؟
2-اگر ج.ا نمیبود و حکومتی دیگر(هرچه) بر سر قدرت میبود و اما مردم و وضعیت فرهنگی و مذهبی همین میبود آیا شما ترجیح میدادید در ایران باشید و یا همچنان زندگی با فرنگیان :)را ترجیح میدادید؟
3-با توجه به اعتقاداتتان آیا همسرتان را بر همین مبنا گزینش کردید؟
4- در بین هم نسلان خود چه قدر احساس راحتی می کنید(منظورم این است که با توجه به نوع اندیشه شما و تفاوتتان با اکثریت هم نسلانتان آیا اصلا از هم نشینی با آنان حس راحتی دارید؟)
5-فرزندان خود را بر چه مبنایی پرورش دادید؟ستیزه با هرچه که نام دین و مذهب را یدک میکشد و یا آزاد در انتخاب نوع اعتقاد و نگرششان؟
6-نظرتان در مورد پانترک ها چیست؟آیا حقی برایشان قائل هستید؟
6/1-پان ایرانیسم چه؟از نظر شما افراط گر نیستند و ایدئولوژیشان گیرایی دارد؟
7-خانواده برایتان چه معنایی دارد؟محدود کننده پیشرفت فرد و یا یک حامی همیشگی؟
فعلا همین:e414:
سپاسگزار:e306:
مزدك بامداد
09-29-2013, 08:59 PM
5) دیدگاه شما در مورد امکان جاودانگی انسان با پیشرفت علم چیست؟ آیا این را امکان پذیر میدانید ؟ زندگی جاودانه از نظر شما جذاب است یا ملال آور ؟
بی مرگی شدنی است، هم اکنون هم میدانیم که زمانسنج ژنتیک
هر کس او را به مرگ و نیستی می ایرازد (محکوم میکند) تا جا را
برای زادمان نوین باز کند. اگر ما به طبیعت نشان بدهیم که شایستگی
جاودانگی را داریم، به جاودانگی یا دستکم دیرزیستی بسیار دیرنده
دست خواهیم یافت. برای نشان دادن بهتر این سخن، به نمونه هایی
نگاه کنیم: آزادماهی ها در چالشی دیدنی به وارونه ی روند
رودخانه شنا میکنند و از آبشار ها بالا میپرند تا به سر رودخانه
رسیده و آنجا تخم گذاری کنند. این هماوردی را طبیعت برای آنها
نهاده که نیرومند ترین و شایسته ترین این ماهی ها به پایان راه
رسیده و کامیاب شود و ژن های سست تر دیگران را بپالاید و از
زیزستن بازدارد. پس طبیعت برای هر جور باشنده ای یک پالایه و
یک بازدارنده و یک چالش پدید اورده است که او را همواره بهتر و
نیرومند و سازوار نگه دارد. باری هر گونه ای از جانوران، زمانسج
درونی ژنتیک برای دیرندگی زندگی او پدید اورده که درخور زیستبوم
و ویژگی های زیستی اش است. از مگس یکروزه تا لاکپشت چند سد ساله.
2482
هرچه یک گونه به فرزامی خود نزدیک تر شود و پایه های زیستی اش
کم سیج تر و کم ریسک تر باشند، دیرزیوی وی بدست طبیعت بیشتر
میشود. هم اکنون هم میانگین زندگانی هومن که در هزار سال پیش
شاید ۴۰ سال بود ( چون گروهاگروه کودکان و بزرگسالان و .. از وبا و
گرسنگی و .. میمردند) ، اکنون در کشورهای پیشرفته به بالای ۷۵ هم
رسیده است. چپیره ی همه ی گیتی که در ٢۰۰۰ سال پیش با میلیونها
شمارش میشد، اکنون با میلیارد ها شمارش میشود! پس اکنون چالش
در پیش روی ما این است که با بکار گیری خرد، در دادگری همبودین و
در بهزیستی و در آشتی و آرام بکوشیم که خود را با بمب هایمان ناکار
نکنیم، همدیگر را شکنجه و تیرباران برای پول و سروری ننماییم و
پولهایی را که برای جنگ و آدم کشی و ترور و ترسانیدن همدیگر بکار
گرفته ایم، در راه دانش پژوهی های ژنتیک، فیزیک، کیهان نوردی و ...
بکار گیریم و اینگونه شایستگی خود را برای جاودانگی نمایان کنیم و
گرنه وای بر ما اگر خلخالی و لاجوردی به زندگی جاوید دست می یافتند!
زندگی جاوید میتواند اندوه برانگیز و دلزننده* باشد اگر خوشی های زندگی
از میان بروند. ولی تازمانی که شما میتوانید از زنده بودن خود خوشی و
نیکویی بدست بیاورید، زندگی همچنان گیرا خواهد بود. گویال های بیکران
هست که میتوانید با کیهان پیما ها بدانها رهسپار شوید و نوآوری و آفرینندگی
خود را در ساختن و آبادی انجا بکار گیرید. شما اگر هفتهای یکبار هم چلوکباب
بخورید، از ان دلزده نمیشوید اگرچه هفتاد سال باشد، پس در هفت هزار سال
هم دلزده نخواهید شد چون این یک نیاز و یک سرچشمه ی خوشی است که
همواره و دوباره میتواند برای شما شادی اور باشد.
•
*
دلزننده = ملال آور ، بی میل کننده
دلزده = ملول، بی میل
پارسیگر
مزدك بامداد
10-01-2013, 09:06 AM
6) دیدگاه شما در مورد خانواده و نقش سرکوبگری که می تواند بازی کند چیست ؟
خانواده هم باید در پرتو فرگشت بررسی شود. خانواده به شما ارزش ها
و فرهنگ کهن را که در سده و هزاره ها ریخت یافته است، تـَرامیدهد*.
ولی فرگشت، تنها دادن ارزش های کهن نیست، بساکه نگاه کردن به زمان،
و در کارآوردن نیاز ان و سامه های نوین در هر زمان است که رفتار های دیگری
را بایسته میکنند. ولی این دگرگونی هرگز بزرگ و ویرانگر گذشته نیست.
چیزهای اندک نو و سودمند، باید سر انجام چیز هایی را که کم کم از ارزش و
سودمندی به زیانمندی فرومیرویند، کنار زده و جای آنان را بگیرند. روشن است
که کهنه همواره با سرسختی از هستی و ارزش خود پدافند میکند و نو، چون
کودکی نوزاد، برای سزامندی زندگی و ارزش یابی، دست و پا زده و جیغ میزند
و چه بساکه این کودک به برنایی نرسد و بدست کهنه، نابود شود ولی سرانجام
آن نو هایی که بایسته هستند، راه خود را باز میکنند و بخشی از سامانه ی کهن
گردیده و کم کم پس از سالها و دهه ها و سده ها و شاید هزاره ها، خودشان،
بخشی از آن کهنه ها میشوند که این بار با نو ها در جنگ هستند. در این روند،
هم کهنه ها و هم نوها، سزامندی و هوده ی خودشان را دارند، چرا که هر کهنه ای
بد نیست و هر نوی بیگمان سودمند و خوب نمیباشد. برای همین ستیز میان کهنه
و نو یک پالایه و یک چالش است که تنها آن نوهایی که ارزش راستین و سودمندی
فربودین دارند، بتوانند در نبرد با کهنه پیروز شوند و تنها ان کهنه هایی که براستی
زیانبار شده اند، از میان بروند. گوهر فرگشت هم چیزی جز این نیست.
پس خانواده میتواند سرکوبگر باشد و میتواند در همان زمان سودمند باشد .
نو ها ناچار از نبرد همیشگی هستند تا ارزش خود را در کاروکنش و فربود نشان دهند.
•
*
ترادادن = منتقل کردن durchgeben، abgeben / to pass through؛ to transmit übermitteln
پارسیگر
undead_knight
10-01-2013, 12:24 PM
خانواده هم باید در پرتو فرگشت[1] بررسی شود.
فرگشت=خوب؟
مزدك بامداد
10-01-2013, 02:39 PM
فرگشت=خوب؟
از بیخ و بـُن، ارزش های "خوب " و "بد" تنها با با زندگی و همین فرگشت برای ما پیدا شده اند.
طبیعت و جهان بخودی خود چیزی بنام خوب و بد ندارد. ماییم که انچه را که برای زیست و
فرازیست ما سودمند است و نیاز های زیستی مارا برآورده میسازد و به ما خوشی
( که یک پندار ویری بیش نیست) میدهد، خوب میدانیم. برای نمونه شما داشتن
دوست دختر خوشگل را خوب میدانید، چون ژن های شما در مغز شما این پندار
را پدید آورده اند، که شمارا بسوی ایشان کشیده و بجا ماندن زادمان شمارا با آوردن
فرزند، پایندان (ضامن) شوند. پس ما هر پدیده ای را که بزیان زندگی و و برآورده کردن
نیاز های ماست، "بد" و اهریمنی مینامیم و گرنه نه اهریمن در کار است و نه خدا.
ما میگوییم زمین لرزه بد است چون ماهارا میکشد، ولی زمین لرزه از تکان خوردن
پوسته ی زمین است که هیچ نمی داند که آدمهایی هم رویش هستند یا نه!
•
پارسیگر
MEHDI
10-01-2013, 02:52 PM
سلام جناب مزدک بامداد.
دیدگاه شما در مورد بخشش و انتقام چیست؟ در بعد زندگی روزمره به آن نگاه کنید. کسی به شما تیکه می اندازد یا حرف بی ربطی می زند شما چطور واکنش نشان می دهید؟ اگر فرصت به دست بیارید حال کسی رو که حال شما رو گرفته می گیرید یا نه؟ باید چکار کرد؟ از طرفی دم از بخشش می زنند(منظورم بخشش از موضع قدرت است.) از طرفی هم نیرویی درونی شما را فرا می خواند که لهش کنید و قدرت خود را به رخش بکشید. باید چطور با این احساس برخورد کرد؟
مزدك بامداد
10-01-2013, 03:16 PM
7) چه تیپ افرادی را به عنوان دوست انتخاب کرده و میکنید ؟
دوستی لایه ها و تراز های گوناگون دارد. همان خودِ دشمن نبودن، دوستی در تراز پایین است!
از انیرو میتوانم بگویم که دوستانی در تراز های گوناگون دارم ولی آنکه دوست و یار و همراه دیرین است،
بروشنی کسی است در درازای زمان ، پیمان خود را نگه داشته، چه او با من هم اندیشه باشد یا نباشد.
من هتّا دوستی از علی اللهی ها دارم که خودش هم میداند که من ارزشی برای این امام ها و نمیگذارم که هیچ،
آنها را پلید هم میدانم، ولی از دیرباز ما به همدیگر یاری کرده ایم . من همچنین دوستانی در کردستان داشتم و دارم،
دوستانی آذری، بویژه در جلفا دارم، دوست فلستینی و .... از سوی دیگر باید پایه و بنیادی برای دوستی در دست باشد
وگرنه این دوستی دروغی بیش نیست. برای نمونه همخونی، بستگی خانوادگی، آشنایی در کار و پیشه، یکسان اندیشی،
نیک سرشتی هومنی و فرامنشی.
دوستی را چو نباشد بـُنیاد
حزم را بایدت از دست نداد
روشن است که دوستان فرهیخته تر، توانمند تر، کارساز تر و .. بهترند ولی از سوی دیگر، اگر شما هم به همان اندازه،
سودمند و توانا و یاور در جایی و کاری دیگر نباشید، این میشود انگلی و نه دوستی .
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-01-2013, 04:04 PM
8) انسان کامل از دیدگاه شما چه خصوصیاتی باید داشته باشد ؟
زاب های "خوب" و "فرزام" ، در هر زمان و هر فرهنگ چیزهایی دیگر هستند،
برای نمونه در خاور زمین، از بس مردم هوشمند و دانا ، از زورمندان توسری
خورده اند که فروتنی، خاموشی و کم سخنی ، از فروزه های فرزامین* است!
یا بینوا-نمایی : پوشیدن پوشاک ساده، و ساده زیستی کاری خوب و درخور
( بویژه برای فریب دادن توده ها) بشمار میرود. "بی درد" بودن در خاور زمین بد
است، به تو میگویند " مرفهین بی درد "!! انگار که کسی را کشته باشید!
از سوی دیگر فروزه های یکسان و هنبازی هم هستند که در سراسر جهان
و در سراسر تاریخ، آزمون خود را پس داده و استوارانه، از خوبیها و هومنی ها
بشمار میروند، مانند مهر و پیمان، هوش و خرد، کار و کوشش، آرام و آشتی ،
دانش و پژوهش، هنر و سازندگی، زیبایی و آزادگی(نجابت و ..) . پس هرکو
این ها را در سرشت و خوی خود گردآورده باشد، به چکاد فرزامش پا نهاده است.
•
*فرزامین = کمالی (زاب)
فروزه های فرزامین = صفات عالیه ی کمالی
پارسیگر
Aria Farbud
10-01-2013, 07:39 PM
درود بر مزدک بامداد
با نگر به تراز بالای دانشیک تان و آروین هایتان در این راه، چند ماتیکان سودمند از برای هوآگاهی خواستارم
سپاس
مزدك بامداد
10-02-2013, 08:34 AM
9) فرزام گرایی از دیدگاه شما خوب است یا بد ؟
گاهی فرزام گرایی انگیزه ی سختگیری های نابجا و چشمداشت های نشدنی
و تلخی روزگار و نرسیدن به کارها و نیاز ها و آماج ها میشود. برای همین در
بسیاری از پروژه ها، یک گروه کنترل هوداد (کیفیت) است که فرزام بودن کارها
و فراورده ها را در [بازه ی برتافت]* (محدوده ی تساهل) آزمایش میکند و مـُهر
پذیرش روی ان میزند. شما هم برای پذیرش در دانشگاه پلی تکنیک ، نیاز ندارید
در رده ی نخست باشید ولی باید برای نمونه در میان هزار تن نخست در رده بندی
کنکور باشید. پس آدمی در پی آروین هزاره ها دریافته که هرچه بخواهیم به
فرزام ١۰۰% نزدیک شوید، هزینه و زمان ما افزایش فرآفزآیند (تصاعدی) دارد و
برای همین، گفته اند که برای نمونه، برای بهمان کالا و یا بهمان پروژه و
بیسار آزمون، فرزام ۸۰% یا ۹۰% یا ۷۰% یا هتّا ۵١% بسنده است.
•
*
بازه ی برتافت = tolerance interval
پارسیگر
مزدك بامداد
10-02-2013, 09:13 AM
10) آیا به روش های مسلحانه برای مبارزه با حکومت های فاشیستی اعتقاد دارید ؟
نبرد شستاری و جنگافزارین با خودکامگان و ستمگران و فرمانروایانی
که سزامندی های شهروندان را زیر پا مینهند در "دادنامه ی جهانی هومنی"
( منشور حقوق بشر) هم آمده است، بویژه این فاشیسم که تنها زبان زور را
بکار میگیرد و تنها هم زبان زور را در می یابد، برای نمونه همین جمهوری اسلامی
خودمان، هر چه جهانیان با زبان نرم با اینها سخن میگفتند، میگفتند اینها از ترس
و ناتوانی این سخنان را میگویند و ما در " موضع قدرت و صلابت"!! هستیم، یا
" حسین وار میجنگیم " دیرتر که زبان زور و فروبند (تحریم) بکار بردند، ناگهان
نوشیدن جام زهر و نرمش قهرمانانه و گفتگوی تمدن ها ! و " صلح امام حسن"
و اینها به میان آمده و ببر، موش شد! ولی اگر کسی هم زورش به فاشیست ها
نرسد، از انجا که فاشیسم یک جهانبینی مافیایی و آگاهی ستیز و کودن پرور ،
برای چپاول است، کم کم گروه های درونی مافیا در نبود اپوزیسیون، بجان همدیگر
میافتند، چون "بخور بخور", مانند موتور و یا یک دیو است که هی بنزینی برای سوزاندن
و چیزی برای تاراج و خونی برای ریختن درخواست میکند ( درست مانند سپاه اسلام
در زمان پیدایش اسلام) و بویژه اگر بنمایه ها کم بشوند، این دیو ، مایه ی پاره پاره
شدن گروه مافیایی و بجان هم افتادن انها میشود ( درست مانند جنگهای درونی
اسلامی میان علی و عایشه و معاویه و عثمان و ..) تا اینکه سرانجام خودش از
درون سرنگون شود. برای نمونه رژیم ژنرال فرانکو در اسپانیا که رژیمی فاشیستی
بود و همه اپوزیسون را هم کشت، و در جنگ جهانی هم پای ننهاد و برای همین
مانند ایتالیاو آلمان نازی سرنگون نشد ولی پس از زمان کوتاهی از ناکارآمدی و
گسیختگی درونی خودبخود به آشغالدانی تاریخ پیوست.
•
پارسیگر
یه نفر
10-02-2013, 09:35 AM
میگن قدرت تخیل انسان ها نامحدوده!
آیا می تونید یه رنگ جدید رو تصور کنید؟؟ بگید ما هم بدونیم...
یه نفر
10-02-2013, 09:38 AM
با نگر به تراز بالای دانشیک تان و آروین هایتان در این راه، چند ماتیکان سودمند از برای هوآگاهی خواستارم
:pokerface:
به جون حودم اصلا نفهمیدم چی نوشتی :-)
آخر هخامشی بوداااا
ایول :-)
مزدك بامداد
10-02-2013, 09:39 AM
:pokerface:
به جون حودم اصلا نفهمیدم چی نوشتی :-)
آخر هخامشی بوداااا
ایول :-)
اندازه ی آگاهی و فرهنگ هرکس از نوشته ها و گفته هایش پیداست.
•
یه نفر
10-02-2013, 09:48 AM
اندازه ی آگاهی و فرهنگ هرکس از نوشته ها و گفته هایش پیداست.
چکار کنم انـــــــــــــــــــــــ ــدازه اگــــاهــی و فرهــنـگم مثل شما بشه؟
مزدك بامداد
10-02-2013, 10:13 AM
11) علت شکست حکومت های کمونیستی را چه میدانید ؟
این پدیده یک انگیزه ندارد، انگیزه های گوناگون دارد ولی بزرگترین بخش آن، همپیشی جنگافزاری
( که بخشی از آن بنام " جنگ ستارگان" در یادها ماند) با جهان سرمایه داری بود. از آنجا که جهان
سرمایه داری دارای بنمایه های بیشتر، پول بیشتر، بهرهدِهان بیشتر، فندآوری پیشرفته تر ( از پیش
از پیدایش کمونیسم نیز) بود و از جنگ جهانی هم زیان ندیده بود ( یک بمب هم در خاک آمریکا نیفتاده
بود ولی نیمی از شوروی نابود شده بود) ، جنگ سرد یا همان همپیشی ارتشتاری و سرایداشتی
بگونه ی نابرابر به گردن شوروی افتاد و باینکه مردم کشور های کمونیستی با سازماندهی برتر، هتّا
دستاوردهایی مانند کیهان نوردی و .. بدست آوردند، در برابر بنمایه های سرشار جهان سرمایه داری
( که برای نمونه همه ی امریکای جنوبی زیر بهرهکشی سرمایه داران امریکایی بوده وهنوز هم بخش
بزرگی از ان هست) تاب نیاورد. از اینرو میتوان گفت که این شکست در نبردی نابرابر و قهرمانانه برای
کمونیست ها، به انگیزه ی نبودن پول و چروکیدن سرایداشت در پی جنگافزارسازی روی داده و نه
در زمینه ی آموزه ها و ارمانهای مارکسیسم که همچنان زنده اند و همچنان گواه نابسامانی ها و
بحران های ژرف جهان سرمایه هستیم.
از سوی دیگر نگاه به تاریخ به ما نشان میدهد که روند فرگشت رجگون (خطی) و یک آهنگ نیست،
چرخه ها و خیزه ها و فراز و نشیب ها دارد، برای نمونه، اسپارتاکوس که برپاد پردهداری ستیزید و شورید،
کشته شد و به چلیپا میخکوب گردید ولی بردهداری سرانجام برافتاد، واژگشت فرانسه و نخستین
جمهوری ان، دیرتر سرکوب شد ولی فرانسه اکنون جمهوری است ! مانند بیشترین کشورهای جهان!
حتی کشور ما که هیچ پیشینه ی جمهوری نداشته، اکنون جمهوری شده است که یک مدل برخاسته
از آرمانهای کهن باخترزمینی است! پس همچنان که مزدک بامداد*، نخستین بنیاد گذار کشور کمونیستی
(آری ایران نخستین کشور کمونیستی جهان بوده!! ، ولی برای زمان کوتاهی) در جهان ، بدست دشمنان
دادگری همبودین و بهرهکشان ، نابود شد ولی بجایش بابک خرمدین پس از سده ها سربرافراشت و پس
از کشتار انها هم باز کمونیستها در فرانسه (کمون پاریس) و در واژگشت فرانسه و سپس دیرتر در
واژگشت روسیه و .. سربرافراشتند و هربار این شورش ها و این کشورهای کمونیستی بیشتر و گسترده تر
شده و یادمان های ژرفتری از خود بجای نهادند، مانند همین چیزهای ساده چون بیمه ی بازنشتگی، سازمان های
کارگری، ساعت کار مرزمند، ...پس تا زمانی که بهرهکشی و ستم هست، هرگز سرمایه داران خواب آرام
و اسوده نخواهند داشت و اینبار هم سونامی شورش بزرگتری برای نابودی بهرهکشی و سرمایه داری پدید
خواهد امد و چندان این شورش ها باز و باز خواهند آمد تا سرمایه داری در جهان، همچون بردهداری و فئودالیسم از میان برود.
•
*
http://uijs.ui.ac.ir/jpll/browse.php?a_id=74&slc_lang=fa&sid=1&ftxt=1
همه کدخدایند و مزدور کیست
همه گنج دارند و گنجور کیست
پارسیگر
مزدك بامداد
10-02-2013, 11:14 AM
12) بزرگترین ایراد وارد بر اندیشه کمونیسم از دیدگاه شما چیست ؟
این آموزه در دید من کاستی ندارد. رهایی هومنی از رنج و بینوایی و بهرهکشی از این راه،
همان راه همگانی شدن ابزار فراورش شدنی است. ولی رسیدن به آن، وابسته بدان
است که جهانیان، دیو آز ( حرص) را از سرشت خود برانند . این بزرگترین دشمن و بازدارنده
این آموزه ی هومنی و درخشان است، چرا که ما هنوز میپنداریم میتوانیم با "زرنگی" ، از کار
دیگران مفت بخوریم یا با زور و پشت هم اندازی و انگلی، دسترنج دیگران را برای خود بیانباریم:
هنوز برای ما "کار" ننگ است و "حمّال" یا "عمله" یک دشنام است و به وارونه، هر که بیشتر
مفت خورده، "حاجی اقا" شده و یا هر که پشت میز نشسته و کارسودمند نکرده و پول مفت
میگیرد و با تخم هایش بازی میکند، "آدم حسابی" بشمار میرود. پس هنوز باید بدبختی هایی
بر سر هومنی و بویژه مسلمین بیاید تا کم کم دوزاری شان بیفتد یا اینکه نابود شوند.
•
پارسیگر
undead_knight
10-02-2013, 12:25 PM
از بیخ و بـُن، ارزش های "خوب " و "بد" تنها با با زندگی و همین فرگشت برای ما پیدا شده اند.
طبیعت و جهان بخودی خود چیزی بنام خوب و بد ندارد. ماییم که انچه را که برای زیست و
فرازیست ما سودمند است و نیاز های زیستی مارا برآورده میسازد و به ما خوشی
( که یک پندار ویری بیش نیست) میدهد، خوب میدانیم. برای نمونه شما داشتن
دوست دختر خوشگل را خوب میدانید، چون ژن های شما در مغز شما این پندار
را پدید آورده اند، که شمارا بسوی ایشان کشیده و بجا ماندن زادمان شمارا با آوردن
فرزند، پایندان (ضامن) شوند. پس ما هر پدیده ای را که بزیان زندگی و و برآورده کردن
نیاز های ماست، "بد" و اهریمنی مینامیم و گرنه نه اهریمن در کار است و نه خدا.
ما میگوییم زمین لرزه بد است چون ماهارا میکشد، ولی زمین لرزه از تکان خوردن
پوسته ی زمین است که هیچ نمی داند که آدمهایی هم رویش هستند یا نه!
•
پارسیگر
اوووم چند نکته:
1-اینکه شماری از انسان ها دین رو "خوب" میدونند و شماری دیگه دین رو "بد" میدونند چطور از این دیدگاه توجیه شدنیه؟به این خاطر که مثلا بعضی چیزها نسبتا همگانی هستند، برای نمونه جذاب بودن اندام زیبا ولی بعضی چیزها مثل دین سرشون مناقشات زیادی وجود داره،ژن ها این وسط پس چه غلطی میکنند؟!:))
2-فرگشت چیزهایی رو بوجود میاره که نتیجه هیچ عامل هوشمند بیرونی نیست و تنها هم منجر به بقا میشه و از همه مهمتر اینکه فرد(رسانه ژن) مهمترین چیز در اون هست.
بنابراین اگر ما دستاوردهای فرگشت یا اصلا خودش رو خوب بدونیم برای نمونه جنگ و کشتار دائم اصلا چیز بدی محسوب نمیشه چون اینطور باعث میشه قوی ترین ها باقی بمونند یا مثلا کشتن ده نفر هم جنس چیز خوبیه چون باعث میشه ژن های ما شانس بالاتری برای پراکندگی داشته باشند.(بقای ژن فرد به بقای چند نفر ارجحیت داره)
نکته:یک سری چیزها emergent هست مثلا فرهنگ بر خلاف رنگ چشم که ژنتیکی تعیین میشه.یعنی در اثر تجمع انسان ها و فرگشت یافتن مغز ما دارای فرهنگ هستیم و نازی نیست محتوای فرهنگیمون رو ژن ها نوشته باشند(البته خود این تاکید روی فرهنگ هم نوعی جبرگرایی محیطیه)
مزدك بامداد
10-02-2013, 01:10 PM
اوووم چند نکته:
1-اینکه شماری از انسان ها دین رو "خوب" میدونند و شماری دیگه دین رو "بد" میدونند چطور از این دیدگاه توجیه شدنیه؟به این خاطر که مثلا بعضی چیزها نسبتا همگانی هستند، برای نمونه جذاب بودن اندام زیبا ولی بعضی چیزها مثل دین سرشون مناقشات زیادی وجود داره،ژن ها این وسط پس چه غلطی میکنند؟!:))
2-فرگشت چیزهایی رو بوجود میاره که نتیجه هیچ عامل هوشمند بیرونی نیست و تنها هم منجر به بقا میشه و از همه مهمتر اینکه فرد(رسانه ژن) مهمترین چیز در اون هست.
بنابراین اگر ما دستاوردهای فرگشت یا اصلا خودش رو خوب بدونیم برای نمونه جنگ و کشتار دائم اصلا چیز بدی محسوب نمیشه چون اینطور باعث میشه قوی ترین ها باقی بمونند یا مثلا کشتن ده نفر هم جنس چیز خوبیه چون باعث میشه ژن های ما شانس بالاتری برای پراکندگی داشته باشند.(بقای ژن فرد به بقای چند نفر ارجحیت داره)
نکته:یک سری چیزها emergent هست مثلا فرهنگ بر خلاف رنگ چشم که ژنتیکی تعیین میشه.یعنی در اثر تجمع انسان ها و فرگشت یافتن مغز ما دارای فرهنگ هستیم و نازی نیست محتوای فرهنگیمون رو ژن ها نوشته باشند(البته خود این تاکید روی فرهنگ هم نوعی جبرگرایی محیطیه)
همچنان که گفتید و گفتیم، ژنها که به تنهایی باهوش نیستند،
آنها هوش را برای جانوری که ساخته اند پدید اورده اند که راه و چاه
را بهتر بشناسد و در فرازیست، بهتر بکوشد، همچنان که برای شهباز،
چشم تیزبین پدید اورده اند که موش را از چند کیلومتری ببیند!
پس مارا ژن ها با روش آزمون و ایرنگ ( try & fail) ، "کورکورانه"
درست کرده اند و برای همین میلیونها سال به درازا کشیده که
میمون سانان، آدم اندیشمند بشوند ولی خب، ما که هنوز به چکاد
اندیشمندی که نرسیده ایم که هیچ، میلیونها آدم بوزینه وار هستند
که میروند زیارت امامزاده بیژن !
پس دین ها و جهان بینی های نادرست دیگر درست مانند بن بست های
ماز(لابیرنت) همین ازمون و ایرنگ هستند که مردم، پس از اینکه سرشان
به سنگ میخورد، از ان دست کشیده و به جهان بینی دیگری روی میاورند،
همچنان که آدمیان پیشتر، دین های طبیعت پرستی، چند خدایی و بت پرستی
و جز انیها داشتند که کم کم بدرد نخور بودن شان روشن شد و مردم به دین های
"مدرن" تر گرویدند. اکنون هم این دینهای سامی و .. کهنه شده و بدرد نخور
بودنشان نخ نما شده و در آستانه ی جایگزینی می باشند. یاد مان باشد که
هزار سال در روند فرگشت دمی بیش نیست.
پس هرکس میتواند با بکار اندازی هوش خود، راهی بهتر ، برای نمونه فرای
دین ها و زدو خورد خونبار انان، برای فرازیست هرچه بهتر و هرچه کم زیان تر
و خوشتر پیدا کند. برای نمونه ، مردم اروپا مانند سوئد، بهتر از مردم بنگالادش
زندگی میکنند. خب میشود رفت و دید و پژوهید که چرا اینجوری است و آیا
چرا ما نباید راه انان را برگزینیم ؟ روشن است که اگر از هوش خود سود نبرید،
مانند همان بوزینه ها به آشغالدانی تاریخ خواهید پیوست!
2491
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-02-2013, 03:05 PM
13) علت نزدیکی حکومت های فاشیستی-اسلامی با کشور های بازمانده از بلوک شرق را در چه میدانید ؟
خب، این کشورهای بجا مانده از اردوی کمونیسم و هتّا خود روسیه با اینکه دیگر کمونیست نیست،
در رودررویی با سرماه داران جهان باختر هستند. چون شکست کمونیسم یک چیز است و توانایی
دست اندازی به بازارها و بنمایه هاچیزی دیگر! پس بگونه ای هنوز نبرد میان روس و آمریکا دنباله دارد.
کشورهایی که بخشی از سرایداشت این اردوی پیشین کمونیستی بودند، از سرمایه داری آمریکایی
میترسند که بهره ی اینهارا هم بالا بکشند. روشن است که در پی "دوستانی" میگردند که پشتشان
را نگه دارد و جمهوری اسلامی هم که خود را در دام جهانبینی اسلامیستی در رودرروی اسرائیل و
آمریکا نهاده، در کنش و فربود به همان بلوک پیشین کمونیستی پیوسته است که اکنون دیگر این نام
را ندارد ولی همان خویشکاری را دارد. سرانجام این است که باختر زمین و خاور زمین به نبردی پایانی
نزدیک میشوند و هر دو سو توان خود را گردآوری میکنند برای آن روز مبادا. ولی اگر براستی در امریکا،
نیروهای چپ دمکرات که اوباما هم از انها بشمار میرفت، کمی چپتر رفته و از کارهایی مانند کودتای
شیلی، نبرد ویتنام، تازش به نیکاراگوئه، تازش به شاخاب خوکها در کوبا و ... دست بردارند، به گیرایی
کار انها افزوده تر خواهد شد و بخت برنده شدنشان بالاتر است، چرا که اگر پرچم مردمسالاری و پرچم
دادگری همبودین یکی شوند، هیچ آموزه ی دیگری یارای ایستادگی در برابر اینرا نخواهد داشت.
•
پارسیگر
Aria Farbud
10-02-2013, 03:25 PM
:pokerface:
به جون حودم اصلا نفهمیدم چی نوشتی :-)
آخر هخامشی بوداااا
ایول :-)
100% پارسی بود
با توجه به میزان دانش بالایی که دارید و تجربه هایی که در این را کسب کرده اید، می خواستم چند تا کتاب سودمند معرفی کنید؟
ماتیکان = کتاب
آروین = تجربه
هو (خوب) آگاهی = آگاهی خوب در برابر دژآگاهی = آگاهی بد
برای نمونه "نوای خوش" در زبان پهلوی هونواک (خوب نوا) بود که به خنیا در فارسی دگرگون شده است = موسیقی
یه نفر
10-02-2013, 03:47 PM
سپاس آریا جان.
به نگرم شما فرد مناسبی برای جایگزینی مهربد .......... (وارسته) هستید :-)
درست سخن بگویید , sonixax
Aria Farbud
10-02-2013, 03:55 PM
سپاس آریا جان.
به نگرم شما فرد مناسبی برای جایگزینی مهربد .......... (وارسته) هستید :-)
نه اینجور نیست، هرکس جایگاه خودش را دارد که مهربد کارش در پارسی ستودنی ست
یه نفر
10-02-2013, 06:15 PM
درست سخن می گویم!
......... یه نفر
مزدك بامداد
10-02-2013, 07:06 PM
14) دیدگاه شما در مورد تئوری توطئه های مطرح شده پیرامون یازدهم سپتامبر چیست ؟
+
) دیدگاه شما در مورد تئوری های مطرح شده در خصوص کنترل دنیا توسط انجمن های مخفی فراماسونری و دست های پشت پرده چیست ؟
یاوه بافی های گروهی ناخرسند ولی نادان است. ناخرسندی مردم، بویژه در کشور های سرمایه داری
از فرمانروایی دیرنده ی بیدادگرانه، و باور به اینکه آنها نمیتوانند هیچ چیز را دگرگون کنند، آنهارا بسوی
کژباوری های نوین و دام شکارچیان نادان ها میاندازد. این شکارچیان با نوشته و نسک های خود پول
هنگفتی را از این بدبخت ها در میاورند و میتوان گفت همانند امامزاده های خودمان هستند که مردم
ناآگاه و کودن را میدوشند. این نوشته ها و کژاگاهی ها این سهش را به این مردم میدهند که گویا از
چیزهایی آگاهی دارند که فرای دانش مردم " معمولی" است. این سهش بسیاردانی به آنها خودباوری
بیشتری میدهد و از اندوهان زندگی شان میکاهد.
این تئوری ها، از ساختگی بودن پرواز به ماه گرفته تا پیش بینی های نوستر آداموس در باره ی رویداد های
کنونی، نیروی شگفت آور فراماسون ها و ایللومیناتی ها و صهیونیست ها و ... در کنترل جهان ، در بازه ای
از خنده دار بودن تا مرگبار بودن جای دارند و همچون بیماری انگلی مانند خوره، در کنار دین ها به مغز مردم افتاده است.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-02-2013, 07:28 PM
16) بزرگترین و باسواد ترین اسلام ستیز/خردگرای ایرانی را چه کسی می دانید ؟ برای نمونه نظر شما در مورد فرود فولادوند و روش مبارزه او چیست ؟
اسلام ستیز و خردگرا دو چیز گوناگون هستند، اسلام ستیز های بیخرد هم داریم.
برای نمونه فولادوند گرچه دلاور بود که با جمهوری اسلامی درافتاد ولی بنام انجمن
پادشاهی و نه از کنج خردگرایی بود . ایشان شوربختانه برآورد درستی از فربود ها
نداشت و سهش جاه خواهی و فرمانروایی به گول خوردن او بدست سربازان گمنام
فاشیست ، رهسپاری به ترکیه و ربوده شدن او انجامید و به شکنجه و با گرایندی به
مرگ آن نگون بخت.
2503
از اسلام ستیزان کارآمد ، صادق هدایت بزرگ اندیشه و احمد کسروی گرانمایه بودند.
کسانی مانند علی دشتی هم کارهای اندکی نکردند. آنها پیشگامان اسلام ستیزان
و خردگرایان نوین کنونی بودند. شجاع الدین شفا هم پژوهشگر برجسته ای بود که
شوربختانه تنها پس از سرنگونی پهلوی، در اندیشه ی خردگرایی و اسلام ستیزی افتاد،
ایکاش پیش از آن، در این باره به پهلوی هشدار داده بود!
2504
اینجا ، جا دارد از آرش بیخدا که شوربختانه گرفتار است نیز یادی کنیم که انجمن بیخدایان
و اسلام ستیزان را روایی و بازار گرمی بخشید و جوانی بسیار پرکار و پرانرژی بود.
یکی از اسلام ستیزان سرسخت (و میشود گفت باسواد)، هم خود من بودم که من هم
کم کم دارم از میان شما میروم !
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-02-2013, 08:38 PM
۱- آیا در هیچ شرایطی حاضر به کشتن یک انسان هستید؟
در سامه هایی که قانون پروانه میدهد، مانند پدافند از خود.
اگر کسی را در پدافند از خود بکشید ( که به ناچار است)
هردادگاهی شمارا بیگناه می یابد( مگر شاید چند تا حاکم
شرع احمق) برای نمونه اگر کسی بخواهد خانواده ی مرا
از میان ببرد و من بتوانم تنها با کشتن، از این جلوگیری
کنم، در کشتن او گمان بخود راه نمیدهم، ولی اگر کسی
بخواهد خود مرا بکشد، کوشش چندانی نمیکنم. جز این
رهگذر که دارای پروانه ی قانونی و دادیک هستیم، در
جای دیگر کشتن را نباید روا دانست. با پادافره قانونی
مرگ هم ناهمداستانم. میشود بجای ان زندان با
کارهای سازنده را نهاد. برای نمونه میشود آخوند هارا
در اردوگاه کار در نزدیکی سمنان برای آبادی کویر بکار
بست!! درست است که من میکوشم خردگرا باشم
ولی گاهی که به کسی مانند لاجوردی میاندیشم،
خردم از من رخت میبندد و میخواهم او را مرده ببینم !
اینجاست که ژن های گوریلی ما به من چیره میشود!
•
پارسیگر
Russell
10-02-2013, 09:08 PM
درود دوباره. نظرتان دربارهیِ شخصیتهایِ زیر (نظر و عملشان) چیست؟
1-مارکس
2-لنین
3-تروتسکی
4-استالین
5-مائو
6-گورباچوف
7-رضا شاه
8-محمدرضا شاه
9-مصدق
10-جلال آل احمد
11-علی شریعتی
12-عبدالکریم سروش
13-هاشمی رفسنجانی
14-کریستوفر هیچنز
مزدك بامداد
10-02-2013, 09:09 PM
۲- آیا به قهرمان سازی تاریخی معتقد هستید؟ مثلا درباره ی کوروش هخامنشی چه رویه ای باید در پیش گرفت؟
هومن همواره نیاز به کهرمان داشته و تا زمین که ستم و بیداد هست،
کهرمانان نیز پدید میایند و اگر کهرمان راستین هم نبود، آنها را پدید میاورند.
برای نمونه از علی که تنها کارشناس شقه کردن بود، نماد همه ی خوبی ها
و نیکی ها و جوانمردی ها و دلیری ها و .. را برساختند تا نیاز روانی هومن را
به باور اینکه راستی و نیکی براستی هست و میشود که باشد برای این بخش
از جهانیان برآورده سازند، ترسایان مارتیر (شهید) های خودشان را دارند که
( که به وارون شهیدان اسلام آدمکش نبودند) و بدست ستمگران و زیر شکنجه
کشته شدند. رنجبران، کهرمانان خود را مانند اسپارتاکوس و مزدک و بابک و
خسرو روزبه و .. دارند و اکنون، بیدادگری های جمهوری اسلامی و فاشیستهای
قرانی، ّپدید امدن کهرمان کهنی از از فرای گرد و خاک تاریخ نیازین ساخته است
و بهترین نامزد آن، کسی نیست جز کوروش که یک استوانه ی گلی ، که همچو
خاری در چشم اسلامیون است، او را به جایگاه هومنی و والایی کهرمانی برکشیده
است و همچون ستاره ای از دور دست ها به درخشیدن آغازیده. درست است
که اکنون گروهی میکوشند انگلوار(!) از نام نیک و چهره ی درخشان او برای جیب
خود کژسود ببرند ولی این چیزی از را در انگیزه های پیدایش و "بازیابی" چنین
کهرمانانی دگرگون نمیکند. بیگمان زمانی خواهد رسید که از علی به زشتی
آنچه بود یاد خواهد شد و از کوروش نیز چهره ی فربودین تری خواهیم داشت
و ان زمانی است که این کهرمانان خویشکاری روانی و سیاسی خود را انجام
داده باشند و "دوباره" به تاریخ پیوسته.
•
تاریخ که بر باد رود رنج و سرورش
نازد به سزاوار به گردان غیورش
یک گـُرد که درمعبد تاریخ فنا گشت
همپایه به میدان به هزار و به کرورش
جاوید شد ان گرد که جان بهر وطن باخت
پر فخر شد ان خلق که خسرو شده پورش
لرزید دل خصم که از چوبه اعدام
بشنید غریو سخن پر شر و شورش
بی مایه شد ان عربده اش نزد نهیبش
بی جلوه شد ان طنطنه اش نزد غرورش
او باره همت زسر ابر جهانید
دشمن به وحل مانده همه بار و ستورش
او راه فنا رفت به چشمان گشاده
زد خنده به خصم وطن و باطن کورش
دیروز عدو سینه او خست به پولاد
امروز جهان گل بنهد بر سر گورش
در شهر شهیدان بود او خسرو جاوید
تابنده بر اطراف وطن منبع نورش
احسان طبری
http://www.youtube.com/watch?v=XyfChQKab_M
پارسیگر
مزدك بامداد
10-02-2013, 10:22 PM
۳- کدام شخصیتهای ایرانی (معاصر و تاریخی) را میپسندید؟
همزمانه (معاصر) : احسان طبری، پروفسور حسابی، دکتر تقی ارانی، علی اکبر دهخدا، ملک الشعرای بهار،
محمد علی افراشته، رضا شاه بزرگ،بیژن جزنی, شاپور بختیار، احمد کسروی، صادق هدایت، خسرو روزبه،
علامه طباطبایی، دکتر حسین فاطمی، صادق چوبک، ایرج پزشکزاد، بهآذین، امیر نیک آیین، حیدر مهرگان،
تیمسار رحیمی ، تیمسار خسرو داد، موسی خیابانی ، هوشنگ ابتهاج، سعیدی سیرجانی ، رهی معیری،
هایده (خواننده) ، عماد رام ( خواننده و خنیاگر)
...
تاریخی : وزیر فرزین بزرگمهر بـُختگان، موبد موبدان مزدک بامدادان، زرتشت سپیتامان، کوروش هخامنش،
خشایارشا، سورنا سورن پهلو، بهرام چوبینه مهرانی، آذرپاد مهراسپندان ، شاپور اردشیران (شاپور یکم) ساسانی،
آریو برزن آریاوند، برزویه ی پزشک، ابن مقفع دستور، وزیر جعفر برمکی، خلیفه مامون عباسی، پور سینای بلخی،
فردوسی توسی ، خیامی نیشاپوری، ناصر خسرو کوادیانی ، بابک خرمدین، مازیار مازنی کارن وند،
ابومسلم خراسانی، ابو شکور بلخی، عماد الدین نسیمی، ماکان کاکی، نادرشاه افشار، خاقانی شروانی، ...
* * *
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست
تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما
آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست
مزدك بامداد
10-02-2013, 11:14 PM
۴- نظرتان راجع به این افراد چیست: امیرکبیر- رضا شاه- مصدق- رضا پهلوی دوم- میرحسین موسوی.
١- امیر کبیر: مردی باهوش و کاردان و سربلندی شهر اراک، که از کارهای برجسته ی
او بنیاد آموزشگاه "دار الفنون" ( سرای فند ها= پلی تکنیک!) و نبرد با قمه کشان و
قمه زنان و روضه خوانان بود و تنها کار ناشایسته ی او کشتار اپوزیسیون بهایی.
ولی کار او در پیشرفت دانش و فند و رهایی ایران از دام دین گندوی اسلام، بزرگتر از
این یک لغزش وی است.
٢- رضا شاه بزرگ، مردی خودساخته و دارای هوش سرشتین بی اینکه آموزشگاهی
دیده باشد با همان تیزهوشی و تیزبینی روستایی خود به شاهی رسیده و کارهای
سترگ ارزشمندی برای ایران نمود که همین که من و شما داریم در اینجا سخن
مگوییم، از پی کارهای او ست و گرنه باید مانند افغانستان در لجن ژرف دست و
پا میزدیم. او را میتوان به راستی پدر ایران نوین دانست که دست آخوند را از
اموزش و پرورش، دادگاه ها و .. کوتاه کرده نخستین دانشگاه های راستین را
ساخته و جوانان ایران را برای آموزش به برون مرز فرستاده و بار دیگر ارتش
یکپارچه ای برای ایرانی یکپارچه فراهم آورد. فرنام بزرگ شایسته ی او ست،
گرچه گناهانی مانند کشتن دکتر تقی ارانی ( از گروه ۵۳ تن کمونیست) بر
شانه ی او سنگینی میکند ولی بازهم کارهای هایسته و شایسته ی او
بسی بر این گناه که هر شاهی ناچار از ان است، میچربد. گرچه از او پس
از جمهوری اسلامی به بدی یاد شده و خلخالی، این نماد راستین اسلام گندو،
ارامگاه او را به شاشگاه تراساخت ، ولی تاریخ او فرزند برومند ایران خواهد دانست.
۳- مصدق السلطنه، ایران دوستی بزرگ ولی دور از فربود ، همچون بسیاری دیگر
از کهرمانان که هنایش ژرفی بر تاریخ ایران نوین داشت . شوربختانه او به سازماندهی
حزبی و سیاسی ارزشی نمینهاد و نمیدانست که مردم زمانی میتوانند از مردمسالاری
پدافند کنند که دارای سازماندهی ( تشکیلات) باشند. اوآرمان بزرگ ولی خوابگون در
سر میپرورانید و یک کهرمان پژمان ( تراژیک)، که اسلامیست ها و آمریکایی ها به وی
از پشت خنجر زدند، کهرمانی که که دلهای ایراندوست بسوی او گراینده ولی خرد
سرزنش کننده اوست. او در تاریخ همچنان تابناک خواهد ماند.
۴- شاهزاده رضا کوروش پهلوی، تیری در ترکش سرمایه داران و "بزرگان" ایرانی
آنگاه که اسلامیست ها به پایان راه رسیده باشند.
۵- میر حسین موسوی :
اگر بار خار است خود کـِشته ای
و گر پرنیان است، خود رشته ای
فردوسی پاکزاد
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-03-2013, 12:10 AM
۵- اصلاحات درون رژیمی را برای بهبود شرایط ایران موثرتر میدانید یا انقلاب یا حمله ی خارجی؟
از آنجایی که دیگر روزگاری از این بدتر نمیشود، هرکدام از این سه، گونه ای بهبود هستند!
ولی جدای شوخی، واژگشت بهترین این راه ها + مینماید، چرا که فاشیسم اسلامی
توان خودبهسازی ندارد، چرا که آموزه های ان خداوندی و دگرگونی ناپذیر شمرده میشوند
و تا اسلام در فرمانروایی هست، همان چپاول ها و بدبختی ها درکمین هستند و گرچه
شاید در بازه ای زمان، به انگیزه ی " حفظ نظام" ( = پاسداشت جیب مافیای آخوندی) ،
یک مانور هایی انجام بدهند و نرمش های قهرمانانه!ای بورزند و بنرمند ولی چون سرشت
تلخشان بجاست، بار دیگر که خود را ایستاور دیدند، مارهای ضحاکی شان از دوشهایشان
بیرون خواهند خزید:
درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش برنشانی به باغ بهشت
ور از جوی فردوس هنگام آب
به بیخ انگبینریزی و شیر ناب
سرانجام گوهر به کار آورد
همان میوهی تلخ بار آورد.
فردوسی
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-03-2013, 12:53 AM
جناب مزدک چه چیزی احتیاج دارید که دوباره خدا باور بشوید ، چه چیزی ببینید نظرتان عوض میشود؟ چه مدرکی؟
اگر مادرم از مردگان زنده شود و من بار دیگر کودک شده و او مرا در آغوش بگیرد
و موهایم را نوازش نماید، به یزدانی که فرای دین هاست، آوری* میشوم.
•
*
آوری aavari = مؤمن
پارسیگر
مزدك بامداد
10-03-2013, 01:14 AM
1- از چه زمانی به پارسی نویسی رو آوردید؟ و آیا این کار رو تحت تاثیر شخصی انجام دادید؟
من از دیرباز اینکار را دوست داشم ولی در زمان شاه،
چون فرهنگستان خودش روی واژه ها کار میکرد و هم
اینکه رسانه ی اندرتار نبود که بتوان آزادانه و گمنام
چیزی به پارسی بسیار سره نوشت ( جز چاپنامه
[روزنامه و نسک ..] و سخنرانی جایی برای پارسی گویی
نبود) دراینکار با خودداری پیش میرفتم ولی از زمانی
که کم کم سخنگاه ها پیدا شدند و نسک های رایانه ای و ...
سره نویسی را بیشتر و بیشتر بکار بستم، بسته به
این که در چه سخنگاه و چه گروه اندرتاری بودم،
کمتر یا بیشتر پارسی گویی میکردم. نخستین
آروین های سخنگاهی من در سخنگاه ایران کلیک
و ایران کلوب و گفتمان و ... بود و هنوز پارسی گویی
در میان کاربران آشنایی و روایی نداشت و دست
من مانند اکنون باز نبود و به ناچار بیشتر عربی- آلود
مینوشتم. من این را تا اندازه ای در پیروی از
احسان طبری و همچنین احمد کسروی پیش گرفتم.
مستحب است به عرض و اطلاع جنابان عالی برسانم
که من فی الواقع به همان میزان به لسان "فارسی"
تسلط و در آن بحر عمیق تبحر دارم که در "پارسیک"!!
:e105:
•
چاپنامه ( ها) = press / مطبوعات
پارسیگر
sonixax
10-03-2013, 02:17 AM
۴- شاهزاده رضا کوروش پهلوی، تیری در ترکش سرمایه داران و "بزرگان" ایرانی
آنگاه که اسلامیست ها به پایان راه رسیده باشند.
مزدک گرامی این یک بند را بیشتر باز میکنید ؟ من دوزاریم نیوفتاد :(
مزدك بامداد
10-03-2013, 12:19 PM
مزدک گرامی این یک بند را بیشتر باز میکنید ؟ من دوزاریم نیوفتاد :(
ببینید، سرمایه داران اینجوری هستند که اگر از سوی نیروی چپ سهش بیم کنند،
روی فاشیستی خود را نشان میدهند و کشتار ها میکنند و سپس که چپ ها تار و مار
شدند، باز روی خوش به دمکراسی ( سرمایه داری) نشان میدهند چون میان خودشان
میخواهند آزادانه کار و بهرهکشی نمایند. پدید امدن فاشیسم در اروپا، یکی از پیامد های
ترس سرمایه داران از کمونیسم و پیشرفت آن از سوی شوروی بود.
لایه ی سرمایه داران ، هیچ پیمانی با اسلام یا جمهوری یا پادشاهی یا اهریمن یا
خدا یا گاوپرستی ندارند. آنها با هر جهانبینی و سامانه ای که بهره کشی آنها را
به بهترین روش فراهم نماید، سازگارند. در جنگ با چپ ها که میخواهند پولهایشان
را از دستشان بگیرند هم همواره با هم دوست هستند، به یکسان که چه ستیز
درونی بر سر بخور بخور با هم داشته باشند.
در روند واژگشت ١۳۵۷، نیروهای واژگشتی و چپ (دادخواه و سرمایه ستیز )
کوشا و فراوان بودند. یک واژگشت راستین این است که لایه های پایین فرمانروایی
را از لایه ها بالا بگیرند. ولی خب، سرمایه داران با همه ستیز درونی خودشان،
دلشان نمیخواهد که چپ ها فرمان را در دست بگیرند و در این یک نکته، همچنان
که گفتیم،با هم بسیار دوست و همراه هم هستند. درست است که در ١۳۵۷،
نوک سرمایه داری وابسته شاه، از میان رفت یا گریخت ولی دیگر سرمایه داران
بجای بودند ( مانند بازار و کارخانه داران ملی و ..) پس در آن زمان، سرمایه داران
ایران خود را دوباره سازماندهی کرده و کم کم با نمایندگانی چون عسگر اولادی
و هاشمی رفسنجانی و توکلی و .. نیروهای چپ اسلامی /توده ای تر را پس زدند
( بیشترشان را به جنگ فرستادند که کشته شوند!) و با سرکوب حزب توده ی ایران
و دیگر نیرو های واژگشتی ، چپ های اسلامی را نیز به گوشه گیری و خانه نشینی
راندند. با آمدن خامنه ای بار دیگر فرمانروایی راست ها و سرمایه داران دیگر استوار
شد و بخور بخور شگفت آوری از سوی آنان آغازید. این بیدادگری ها و رفتار های
توتالیتری مانند زورگویی برای حجاب وبار دیگر به بالا گرفتن جنبش های دادخواهانه
فرارویید و لایه های فرودست تر، اینبار به نام اسلام "سبز" و "بهبودگرا" و ..., خواهان
بهره وری بیشتری از این خوان دلارهای نفتی و .. گردیدند. اکنون در پی فروبند
( تحریم ) ها و گسترش نداری و بالا گرفتن تنش ها، یک گرایندی هست که کار
به شورش هم بکشد و سرمایه داران ناچار باشند با سامانه ی ولایت وقیح
خدانگهدار بگویند، ولی از انجا که نمیخواهند بار کار بدست چپ ها بیفتد، میتوانند
پرچم شاهزاده پهلوی را برافرازند که دوستی آمریکا را هم در پی دارد و هم انیکه
در ویر مردم، بویژه انهایی که " بیشینگان خاموش" نام نهاده میشوند و در رای گیری ها
یا نمیروند یا ناسازگارند، هنوز " زمان شاه" یک پندار نوستالژیک است که آنزمان
همه چی ارزان بود و همه خانه و ماشین داشتند و ... ، پهلوی هنوز خوشنام است
( بویژه پس از کشتارهای اسلامیست ها که رژیم شاه و ساواک را روسفید کرده و
از یاد ها فراموشاندند) و میتواند نیرویی را پشت سر خود گرد بیاورد و بویژه پشتیبانی
ایرانیان آمریکا و برون مرز را در پی دارد که با سرمایه های خود به ایران سرازیر خواهند
شد، شانسی پوپولیستی برای لگام زدن دوباره به نیروهای مردمی چپ راستین دارند
و میشود یک جمهوری/پادشاهی ملی-اسلامی "دمکراتیک" به مدل ترکیه پدید
بیاورند که فرگشت و ویرایشی از همان رژیم پیشین خواهد بود. چنین رویداد هایی
در تاریخ نمونه دارد، برای نمونه یک شاهزاده سیهانوک نامی بود که رفت و برگشت،
یا در انگلستان، الیور کرامول، رهبر پارلمان انگلیس ، در ستیزی با شاهدوستان،
چارلز یکم پادشاه انگلیس را گردن زد ولی پس از کرامول، پسر همان شاه از سوی
بزرگان انگلیس دوباره به پادشاهی رسید، یا لویی شانزدهم و هفدهم را نیروهای
واژگشتی فرانسه کشتند ولی پس از چند دهه، پس از شکست ناپلئون، لویی هیژدهم
دوباره بر سرکار آمد و فرانسه دوباره پادشاهی شد، یا در اسپانیا، ژنرال فرانکو، برای
جلوگیری از کمونیستی شدن اسپانیا، فاشیسم را رو کرد و پس از کشتارهای فراوان،
رژیم فاشیستی خود را بر پا کرد ولی پس از مردنش، سرمایه داران دوباره پسر شاه
پیشین، همین خوان کارلوس را شاه کردند. پس همچنان که گفتم، پس از این سالهای
سرکوب چپ ها و واژگشتیها، سرمایه داران میخواهند به روند "نورمال" برگردند و
آسوده پول درآورده و در لوکس و ناز بسر برند، از داد و ستد با آمریکا و جهان باختر
سود های سرشارتری ببرند وفرزندانشان را آسان به آمریکا و کانادا و بفرستند و ...
اینجوری هم مردم ایران از سرنگونی ولایت وقیح " شاد" میشوند و هم اینکه
سرمایه داران بهرهکشی خود را از دست نمیدهند.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-03-2013, 06:00 PM
2- نظرتون درمورد مردم انقلابی سال 57 و رهبران اونها چیه؟ آیا انقلاب 57 برآمده از ناآگاهی توده مردم بوده یا برعکس؟
درست است که مردم کم آگاه بودند ولی کینه ای میان مردم و روشنویران از یکسو و رژیم از سوی دیگر ،
بویژه پس از کودتای ٢۸ امرداد پدید امده بود که با کارهای ساواک و کشتارهایی که از بازماندگان ٢۸ امرداد
انجام شد، بالا گرفته بود. دیگر جنبش های چریکی هم هتّا پدید آمده بودند و بدتر از همه ، واپسین کار
ناجور سیاسی شاهنشاه آریامهر این بود که حزب فرمایشی و زورکی رستاخیز را ساخت و گفت که
هرکس این را دوست ندارد، بیاید پاسپورتش را بگیرد و از ایران برود، که این گامی به سختی فاشیستی
و آزادی ستیز و سنجش پذیر با کارهای جمهوری اسلامی است که میگوید یا اسلامی یا مرده!.
این ها زمینه ی واژگشت را فراهم کرده بودند و نیروهای اسلامی چپ ( نه اسلامیستهای راست کنونی)
هم بودند که همکاری میکردند، کسانی مانندطالقانی و منتظری خودشان زندان دیده و با چپ ها و
کمونیست ها داد و ستد اندیشه داشتند و به اندازه ی اینها خر نبودند. ولی کم کم دست راستی ها
که نمایندگان سرمایه داران بودند، با خیانت خمینی و راه دادن به اسلامیسم فاشیستی راستگرا،
دست بالا را گرفته و چپ هارا زدوده و واژگشت را "دزدیدند" . هم اکنون هم کسانی مانند موسوی با
کسانی مانند عسگراولادی را نمیتوان یکسان دانسته و در گروه "اسلامیست ها" جای داد.
اناکاوی ( تحلیل) کمونیستی باید همواره از روی وابستگی ردهای (طبقاتی) باشد و نه تنها جهان بینی.
کم بودن روشنویران و فراوان بودن آخوندیسم راستگرا که پیامد کارهای همان شاهنشاه بود که
مسجد هارا باز و چپ ها و ملی هارا سرکوب نموده بود، توده های ناخرسند ولی دین زده و کم آگاه
را اسلامیزه و راه را برای سرمایه داران برای خوردن دوباره ی کشور باز کرد.
3- بزرگترین ایراد و اشتباه حزب توده ایران از نظر شما؟ (البته به جز متحد شدن با اسلامیست ها, میخوام بدونم در آرا و اندیشه های حزبی به نظر شما چه اشتباهاتی وجود داشته؟)
همانگونه که گفتیم، در اناکاوی کمونیستی، چیزی بنام "اسلامیست ها" نداریم. اسلام گرایان
هم چپ و راست دارند و حزب توده ی ایران هم یک حزب کمونیستی بود، از این روش آناکاوی
سود میجست . اسلامیست هم به همه ی نیروی های اسلام گرا نمیگویند بساکه به بنیادگرایان
اسلامی میگویند که از بیخ و سرشت راستگرا میباشند. پس این حزب برای پیشبرد واژگشت
و نهادینه ی شدن ان، با نیروهای چپ اسلام همدست بود و تا زمانی که خمینی در راه نیروهای
سرمایه داری نیفتاده بود. حزب بود که همواره روی انجام دادن بند جیم و دال ( بخش کردن زمین های
کشاورزی و ..) پافشاری میکرد یا میگفت که جنگ ایران و عراق را پس از گرفتن خرمشهر پایان دهیم
( که دیرتر روشن شد که سیاست درستی بوده که راستگرایانی مانند رفسنجانی اینرا جلوگیری کردند
و خمینی گفت جنگ جنگ تا پیروزی و سپس جام زهر را هم نوشید!) حزب بود که از قانون کار ستمگرانه
احمد توکلی ، که به هزینه ی مردم رفت و در انگلیس دکترا گرفت، جلوگیری نمود. همه اینها زمینه ترس
سرمایه داران و سرکوب آن حزب را پدید آورد که دیرتر به فربود پیوست. حزب هیچ چاره ای و هیچ گزینه و
دیگرگزینی جز آنکه انجام داد, نداشت، اگر میخواست از مارکسیسم و سزامندی های کارگران پدافند نماید.
نه میتوانست و نه میخواست که با شاهدوستان ، که حزب را بیش از همه سرکوب نموده بودند، همآوا
شود و نه با ملی گرایانی راستگرا مانند بازرگان که در همان آغاز پس از واژگشت گفت که همه ی
حزب ها آزادند جز حزب توده که قانونا ً منحل شده است!!
حزب توده ی ایران از انجایی که جان رهبران اسلامی را از کودتای نوژه رهانیده بود، میپنداشت که
اگر راستگرایان هم پیروز شوند، دست بالا آنها را به زندان خواهند انداخت که همین جور هم بود
ولی کنشوری ارتشتاری* مجاهدین خلق بنام "فروغ جاویدان" که با کنشوری " مرصاد" ناکار شد،
انگیزه خشم خمینی و دادن فرمان کشتار زندانیان سیاسی (1367) مجاهدین شد که در این میان
راستگرایان, از راه پسر کودنش, فرمان کشتار هواداران و هموندان حزب را هم از او گرفتند و به آرزوی
کینه توزی خود رسیدند. هرآینه باید دانست که تاریخ بسیار دیرتر در باره هرکس و هر باهماد(حزب)
و گروه، داوری نیمائی ( منصفانه) خواهد نمود
•
*کنشوری ارتشتاری/ارتشی konesh-vari e arteshtaarik = عملیات نظامی
آناکاوی = analyse - تحلیل
[gozine] گزینه = option
[digargozinدیگرگزین = alternative
پارسیگر
مزدك بامداد
10-03-2013, 06:39 PM
1-با توجه به وضعیت فرهنگی-سیاسی و مذهبی موجود ایران فکر میکنید نسل ما بیشتر در بیان اعتقادات و نظراتشان آزاد ترند یا نسل شما؟
دستکم این است که شما، راه های بیشتری برای سخن پراکنی دارید.
ما که نه اندرتار داشتیم و نه تلویزیون برونمرزی و دستگاه چاپگر خانگی
و ... یادم است که برای یک جزوه بیرون دادن چه رنجها و هزینه ها و
ریسک هایی باید میشد و یکی دو تا ایستگاه رادیویی، با چه دشواری ها
و پارازیت هایی روبرو بودند. برای اینکه هزینه چاپ و بیم گرفتاری کمتر باشد،
نسک ها و شبنامه ها با ریزترین وات های چاپی چیده و و با ریسک فراوان
در چاپخانه های درون کشور یا برخی هنگام، در برون کشور چاپ شده و
بدست مردم میرسید یا نمیرسید! در همین زمان، اسلامگرایانی مانند
شریعتی و مطهری، نسک های خود را به آسودگی و بی دردسر چاپ
میکردند و هتّا چاپنامه ای بنام " مکتب اسلام" به آزادی چاپ و فروخته
میشد. شکنجه های ساواک هم بسیار هراسناک بود ولی خب,
شکنجه گران اسلام روی انها را سفید کردند، چرا که دستکم چیزی
بنام تواب شدن و شستشوی مغزی برای اسلام زورکی و ... نبود .
ناخنی میکشدیند و بتری فرو میکردند ولی جز آن میشد در زندان هم
چیزی نوشت و یاد گرفت و هتّا تلویزیون دید. یکبار هماوردی بوکس
میان محمد علی کلی و جو فریزر در مقدسیه ( موگادیشو) هم در
زندان در تلویزیون پخش شده بود که اسلامیست های کودن برای
"حرام" بودن تلویزیون، نیامدند ببینند و دیرتر داستان را از دیگران
میپرسیدند! این داستان حرام دانستن تلویزیون و دوش و یخچال !
هم برای خودش جوکی است که باید در تاریخ برای پایوری گندو
بودن اسلام آگاشته شود!
تنها چیزی که ما بهتر از شما داشتیم این بود که این آزادی سخن
شما بیشتر در چارچوب اسلام است چون بیم مرگ برای "ارتداد"
در آن هست ولی برای ما چارچوبی جز زندان نبود!
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-03-2013, 07:46 PM
2-اگر ج.ا نمیبود و حکومتی دیگر(هرچه) بر سر قدرت میبود و اما مردم و وضعیت فرهنگی و مذهبی همین میبود آیا شما ترجیح میدادید در ایران باشید و یا همچنان زندگی با فرنگیان :)را ترجیح میدادید؟
در دهه های پیشین و در زمان شاه، فرنگ هم همچه پخی نبود .
شوربختانه باید بگویم که هر چه ما در این دهه ها پسرفت کردیم، فرنگ
پیشرفته تر و چپی تر و به اندیش تر و بافرهنگ تر شد، سبزهای
زیستبوم دوست پیدا شدند و اوباما پیدا شد و ... در کشور ما هم
احمدی نژاد پیدا شد و جنگلهارا بریدند و پارک ها و چمنزارها را به
آشغال کشیدند و امازاده بیژن ساختند و ... اگر رژیم دیگری در کار
بود که این جدایی و دورای ما از جهان پیشرفته اینهمه بالا نبود و
چگالی خریت و جانورسانی اینهمه ، بیگمان مانند هر کس دیگر
از خاک زادگاه خود بیشتر خوشم می آمد.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-03-2013, 08:32 PM
3-با توجه به اعتقاداتتان آیا همسرتان را بر همین مبنا گزینش کردید؟
کبوتر با کبوتر، باز با باز
روشن است که اگر همسری میگزیدم که هی شله زرد پخته
و سفره امام حسن غریب انداخته و می گفت کی مرا زیارت
مشهد می بری ! و یا مانند این زنان خل و چلی که گاه در
تلویزیون IRIB ! میبینم بود، دیوانه میشدم ، چرا که
زیبایی چهره یک روز پاید و زیبایی اندیشه یک روزگار !
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-03-2013, 10:56 PM
4- در بین هم نسلان خود چه قدر احساس راحتی می کنید(منظورم این است که با توجه به نوع اندیشه شما و تفاوتتان با اکثریت هم نسلانتان آیا اصلا از هم نشینی با آنان حس راحتی دارید؟)
هم سالان من اگرهم همباور با من نباشند ولی در پی آروین دراز سالها، هتّا
کله خر ترینشان هم چیزهایی را دریافته و اندکی هم شده، نرم و آدم شده است.
براستی هم باید یکی بهره هوشی زیر هفتاد (= کانا) داشته باشد که از آروین
سالیان آموزه و پند نگیرد:
هر که نامــُخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ اموزگار
رودکی
از آنجایی که همسالان من هر دو رژیم را دیده اند و یادمان های یکسان فراوان داریم،
گاهی با هم به گذشته ها هم میرویم و از زمانهای جوانی یاد میکنیم و هتّا اسلام-
دوستان و دینداران هم از اینگونه سخن ها خوششان میاید و زمانی که میگوییم که
آن زمان اسلام ارج و گرام بیشتری میان مردم داشت، با دردمندی سخن مرا هم
میپذیرند و پرگاه میگویند: " خدا باعث و بانی این ها را لعنت کند!" ، گرچه اگر خوب
بنگریم خودشان هم در میان این " باعث و بانی " ها بوده اند. !!
•
پارسیگر
سامان
10-03-2013, 11:43 PM
جناب مزدک،
ظاهرا یکی از سوالهای مرا فراموش کردید جواب دهید.
آیا شما به این عقیده دارید که دموکراسی هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای رهنمون شدن بشر به هدف اصلی که همانا بهبود وضع زندگانی اوست؟
مزدك بامداد
10-03-2013, 11:43 PM
5-فرزندان خود را بر چه مبنایی پرورش دادید؟ستیزه با هرچه که نام دین و مذهب را یدک میکشد و یا آزاد در انتخاب نوع اعتقاد و نگرششان؟
فرزندانم را به هیچ راهی به زور نیاورده و یگانه در پرورش هوش و روانشان کوشیدم،
چون میدانم که کسی که باهوش باشد و آگاه هم بشود و زور فرهنگی و شستشوی
مغزی هم از سوی رسانه ها و دبستان و ( شنیدم که در جیب بری اسلامی، از
شستشوی مغزی در کودکستانها هم نمیگذرند این پلیدان!) .. هم نباشد، و بویژه
اگر بی بهرگی ها و گره های روانی برخاسته از نداری و خود کوچک بینی هم از
میان رفته باشند، کسی دین زده و پیوَرز نمیشود. اگر خوب نگاه کنید بسیاری
از این خواهران زینب، آدم های زشت یا کودن هستند که به خوشگلها و دارا ها
رشک میورزند و این ها بودند که چهره ی دخترهای بدحجاب، تیغ میکشیدند
و چهره ی بیشترشان با عینک گنده ی تیره ای که مینهادند و دماغ های گنده ای
که داشتند، مانند کلاغ سیاه مینمودند.جوانان حزب الله و چه میدانم بسیج و
جند الله بسیار دو آتشه هم همینگونه از گره های روانی و رشک و زشتی
و کودنی رنج میبردند. گمان کنم در آلمان بود که یک آمارگیری کردند که چه
کسانی بسوی حزب های نئو نازی و یا سوسیال دمکرات و ... میروند و روشن
شد که آنهایی که کمترین نمره ها را در دبستان و آموزشگاه های پسین تر
داشتند بسوی پیوَرزی و بنیاد گرایی نازیستی و .. میروند و هوشمندان و
شاگرد زرنگ ها بسوی سوسیال دمکرات ها و ... پس شما انگاه یک گرفتاری
دارید که بچه تان کودن باشد یا اینکه از دید روانی خوب پرورش نیابد و آزارگر
بشود و بخواهد با این گروه ها و با دین گرایی ، سهش نیرومندی و برتری
بنماید تا گره روانی خود-اندک-بینی اش را برآورده سازد.
2524
حیدری در گفتوگو با «خبرگزاری دانشجو»:
گفتم طلا که نگرفتم، حداقل با چادرم دل رهبر را شاد کنم:e105:
•
* بی بهرگی = محرومیت
پیوَرز = intolerant- متعصب
پارسیگر
مزدك بامداد
10-03-2013, 11:56 PM
جناب مزدک،
ظاهرا یکی از سوالهای مرا فراموش کردید جواب دهید.
آیا شما به این عقیده دارید که دموکراسی هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای رهنمون شدن بشر به هدف اصلی که همانا بهبود وضع زندگانی اوست؟
با پوزش از جا افتادن و از یاد رفتن:
شما برای نمونه، برای میخ کردن تابلو به دیوار نیاز به میخ دارید،
گرچه آماج پایانی شما آویزان کردن تابلو و خوشی بردن از نگاره های
ان است ولی برای رسیدن به این آماج باید یک میخ بدست بیاورید،
که همزمان که یک ابزار است , بدست آوردن ان خودش یک آماج میباشد
و بی این میخ، این تابلو از دیوار آویزان نمیشود.
پس پاسخ شما این است که مردمسالاری یک پیشآماج ناگسستنی
و بایسته و نیز یک ابزار جدایی ناپذیر از آماج آرمانی بهروزی است که ما،
به گواهی آروین تاریخ، هیچ دگرگزین و بهگزین و جایگزینی برای آن نداریم.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-04-2013, 02:44 PM
6-نظرتان در مورد پانترک ها چیست؟آیا حقی برایشان قائل هستید؟
من که هستم که برای آنها سزامندی خستو شوم؟ سزامندی هر
کس و گروهی از نیرو و توان او بر میخیزد و نیرو و توان هر کس از چگالی
راستی و نیکی کردار و گفتارش. روشن است که جهان پر از گروه هایی
است که در پی سروری و برتری هستند. این گروه ها دو ابزار نیاز دارند،
ابزار ایدئولوژیک، مانند دین و ایسم های گوناگون، و ابزار فیزیکی،
مانند هواداران و ارتش و چریک و پول و ... .
از آنجا که جهان بینی پان ترکان بر روی دروغ و فریب و بیسوادی و
ناآگاهی و خریت و اسلام پایه نهاده شده است، و ایدئولوگ های
برجسته و دانشمند و هوشمند هم ندارند، سرانجام به جایی
نخواهند رسید. پان ترکان، پول و پشتیبان توانگر و پولدار هم ندارند،
چون یکی باید خودش بسیار کودن باشد که روی این کودن ها
سرمایه گذاری نماید. اکنون بزرگان کشوری ترکیه روی ریل اسلام
افتاده و از ناسیونالیسم نا امید شده اند. آنها به تاریخ گدشته
و امپراتوری عثمانی مینگرند که سلطان عثمانی در آن، خلیفه
و امیرالمؤمنین هم بود. بیخود نیست که اردوغان سر کشتی
سیاست ترکیه را به سوی اسلامیسم کج نموده است و از
ناسیونالیسم و مدرنیسم آتاتورکی دورا گرفته.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-04-2013, 05:14 PM
6/1-پان ایرانیسم چه؟از نظر شما افراط گر نیستند و ایدئولوژیشان گیرایی دارد؟
اینکه همه ی ایرانیان زیر یک آسمانه* و در یک کشور زندگی کنند،
بخودیخود ایده ی خوبی است ولی اینکه گروهی راستگرا این
ایده را به گاری خودشان ببندند که بازار این سرزمین ها به زیر
یک گروه سرمایه داری ویژه بیفتد، ایده ی خوبی نیست!
ایران یکپارچه زمانی خوب است که در آن، مردمسالاری،
دادگری همبودین، بهزیستی و هومنی باشد، وگرنه برای
یک کارگر بدبخت که نان شب ندارد چه دگرسانی دارد که
" اسلامیست" ها در کشور "ایران" به او فرمان برانند یا
" پان ایرانیست" ها در یک "ایران بزرگ" ؟ . ما دیگر در
زمانه ی هخامنشیان نیستیم که بخواهیم با گارد جاویدان
کشور ایران بزرگ بسازیم، امروز، سخن آغازین و پایانی
را آرمان هومنی و خوشبختی میزند و نه فزون خواهی های
سرمایه داران دینی ، نژادی، ملی، ....
•
*آسمانه = سقف roof / Dach
پارسیگر
مزدك بامداد
10-04-2013, 07:21 PM
سلام جناب مزدک بامداد.
دیدگاه شما در مورد بخشش و انتقام چیست؟ در بعد زندگی روزمره به آن نگاه کنید. کسی به شما تیکه می اندازد یا حرف بی ربطی می زند شما چطور واکنش نشان می دهید؟ اگر فرصت به دست بیارید حال کسی رو که حال شما رو گرفته می گیرید یا نه؟ باید چکار کرد؟ از طرفی دم از بخشش می زنند(منظورم بخشش از موضع قدرت است.) از طرفی هم نیرویی درونی شما را فرا می خواند که لهش کنید و قدرت خود را به رخش بکشید. باید چطور با این احساس برخورد کرد؟
درود بر شما، سرکار مهدی
بخشایش و کین ورزی هرکدام در جای خود و یک یا چند رهگذر ویژه کاربرد دارند.
یک رهگذر بخشایش این است که کسی باشما دشمن است و با شما در ستیز،
ولی این دشمنی اش یک گناه نیست، یک هماوردی است. برای نمونه بر سر یک
زن یا جایگاه دیوانی و ... یا نمونه ی دو کشور و دو پادشاه که با هم میجنگند و
سرانجام یکی پیروز میشود. اگر بینگاریم که هیچ تبهکاری جنگی نشده و هردو
جوانمردانه جنگیده اند، کشور و پادشاه پیروز بایستی بخشایش را بکار گیرد و
مردم شکست خورده را کشتار ننموده یا برده نسازد ،. این بخشایش، بسود
بهزیستی و فرازیست ژن است و اینگونه، این دو تیره ، در پی این بخشایش
بزرگوارانه ، به دوستی و نزدیکی و بزرگی دست پیدا میکنند و اگر به وارونه،
یک کینه و جدایی و بدبختی دیرنده بجای می ماند ، درست مانند میان ما
و تازیان، چرا که تازیان پس از پیروزی ، پدر مارا درآورده و مادر مارا به کنیزی بردند!
ولی نمونه ی وارونه، نورمان ها انگلیس را گرفتند ولی ساکسونهارا کشتار
و آزار نکردند و با هم کشور آنگلوساکسون را که از پیش هم نیرومند تر بود
ساختند. آمریکا آلمان را گرفت ولی مردم را مانند بار پیش زیر فشار نبرد و
از آنها مانند جنگ جهانی یکم، تاوان جنگی نگرفت ( به هر انگیزه) و این به
آبادی آلمان و دوستی این دو کشور انجامید. یا برای نمونه کوروش بابل را
گرفت و بجای برده گیری، برده هاراهم آزاد کردو تا اکنون هم یهودیان از
ایرانیان سپاسگزارند و برای نمونه در جنگ ایران و عراق یواشکی به ما یاری
رساندند ( فرستادن جنگ افزار با داستان مکفارلین، یا بمباران سازه های
هسته ای صدام و ..) پس یک کار خوب و یک بخشایش، هزاران سال
دوستی و نیکی را پدید میتواند بیاورد. در زمینه کارهای سیاسی ،
اینگونه بخشایش ها بر شکست خوردگان رواست و روادشت و
مردم سالاری و سزامندی کمینگان هم همیجنوری پدید آمده است.
از او باژ بستان و کینه مجوی
نگه دار او را همی آبروی .
فردوسی .
رهگذر دوم بخشایش این است که کسی ایرنگی را ناخواسته و
لغزشمندانه انجام داده باشد. در دادگاه هم پادافره "قتل غیر عمد"
برابر با "قتل عمد" نیست ( دستکم در کشور های پیشرفته و هومنی
و نه در قانون اسلام گندو). برای نمونه کسی پای مرا در اتوبوس لگد
کرده باشد و انگشتم شکسته باشد، خوب اینجا، او پوزشی میخواهد
و من بخشایشی میکنم، گرچه میتوانم کار را به دادگاه هم بکشانم.
گر پوزش نکو باشد ز کهتر
نکوتر باشد آمرزش ز مهتر.
ویس و رامین
یا یکی در ایران با ماشین من برخورد میکند و زیان و هزینه بالا می آورد،
من میبینم که یارو خودش بینواست، اینجاست که میتوانم ببخشایم ،
گرچه میتوانم پدرش را هم دربیاروم . (اینجا برای دلداری خودم هم
میگویم که چه خوب که خودم آسیب ندیدم !) خوب، این گونه بخشایش
هم بسود فرازیست بهینه ی ژن است، چرا که شما که دارا هستید
با چند میلیون زیان از میان نمیروید و آن ندار هم به خاک سیاه نمیافتد
که کلیه اش را بفروشد به من بدهد. از سوی دیگر من با روا کردن این
بخشایش و این جوانمردی در همبود، زمینه را برای فرزندان خود و
دیگر هومن ها فراهم میکنم که اگر یک فرزند من هم بینوا شد و یک
لغزشی کرد، این جوانمردی رواشده در همبود، او را از نابودی برهاند.
پس در این رهگذر هم بخشایش خردمندانه است.
ببخشای بر مردم مستمند
ز بد دور باش و بترس از گزند
فردوسی
رهگذر دیگر که کینه توزی بایسته و شایسته و بخشایش نایسته است
این است که کسی یا گروهی دست به گناه ( که در دید من هر کاری
است که به بدروزی و بدزیستی بینجامد) با خواست و آگاهی زده، دزدی
و دست درازی (تجاوز) و کشتار نموده باشد. در چنین جایی، بخشایش
و آمرزش ، بزیان فرازیست است، چرا که تبهکاری و تنهکاران را روایی و
امید بر پادافره ندیدن میدهد و آنها را گستاخ می سازد. هتّا اگر دزدی
در دزدیدن چیزی کامیاب نشده باشد هم باید دستگیر و پادافره شود.
( گرچه در اینجا هم پرسمان این است که گناه دزدی او تا چه اندازه
برروی دوشهای او و چه اندازه بر روی سامانه ی همبودین و رهبران
کشور است که این پرسمانی جداست و پیوندی به بایستگی گوشمالی
ندارد.) پس نمیشود که یکی دیگری را از روی آز و .. بکشد و سپس
که گیر افتاد، لابه کند که مرا ببخشایید! این را باید پیشتر می اندیشید.
چنین کسی را باید تا پایان زندگی اش زیر پیگرد برد تا تبهکاران و
هومن ستیزان هرگز خواب آسان نداشته باشند. برای همین هم بزه های
دیگر، به زیر پرده ی بخشایش " گذشت زمان" میروند ولی کشتار و
گناهان هومن ستیز، مانند گناهان جنگی و ،، بخشودگی ندارند.
نکویی بابدان کردن وبالست
ندانند این سخن جز هوشمندان
ز بهر آنکه با گرگان نکویی
بدی باشد به حال گوسفندان
سعدی
رهگذری دیگر که بخشایش نارواست، بخشایش در گاه ناتوانی است.
برای نمونه شما دستتان به ستمگر و گناهکار نرسد و بگویید که او را
میبخشایم ! بخشایش باید همواره از آستانه ی پیروزی و چیرگی و
زمانی که سرنوشت آن دیگری در دست شماست انجام پذیرد یا
نپذیرد. برای همین ، کسانی که نمونه وار میگویند که بیایید هم
اکنون دیگر گناهان و ددمنشی های جمهوری اسلامی را ببخشاییم
و کینه هارا فراموش کنیم و آینده ی آرام ! بسازیم، دشمن فرازیست
و همکار ستمگران و خود از مردم ستیزان اند.
کنون جنگ با چشم گریان کنم
جهان چون دل خویش بریان کنم
[رستم در کین سیاوش]
فردوسی
..هم نیرویی درونی شما را فرا می خواند که لهش کنید و قدرت خود را به رخش بکشید. باید چطور با این احساس برخورد کرد؟
باید با نیروی درونی خرد این نیروی درونی را که گاه میتواند
کارساز هم باشد، سرکوب نمایید و بدین بیندیشید که رفتار
فرامنشی برای این خردمندانه است که شاید به خود شما هم برگردد.
چنین است آیین چرخ درشت
گهی پشت زین و گهی زین به پشت
فردوسی
•
پارسیگر
MEHDI
10-04-2013, 07:35 PM
با سپاس فراوان از پاسخ طبق معمول خردمندانه تان.
فقط من الان باید چکار کنم؟ این شامل اون مواردی مثل هماوردی که شما گفتید نیست.دادگاهی که نمی توان کرد. بحث انتقام شخصی مطرح است.
در بعد زندگی روزمره به آن نگاه کنید. کسی به شما تیکه می اندازد یا حرف بی ربطی می زند شما چطور واکنش نشان می دهید؟ اگر فرصت به دست بیارید حال کسی رو که حال شما رو گرفته می گیرید یا نه؟ باید چکار کرد؟
باید نرمش قهرمانانه نشان دهم؟ در گذشته بنا به روحیاتم عمل می کردم ولی می خوام دارای اصول مشخصی در این زمینه باشم تا تابع ارزش هایم باشم نه احساسم.
mosafer
10-04-2013, 08:18 PM
درود...
_ سر آغاز دین ستیزی شما ؟
_ به چه چیز اعتقاد دارید؟
_ در دنیای واقعی چقدر اهمیت می دهید بر پارسی سخن گفتن؟
_ بیشترین تاثیر را برای اسلام ستیزی بر چه کسی یا کسانی گذاشتید؟
_ شما نیز خداناباورید؟
( شنیدم که در جیب بری اسلامی، از
شستشوی مغزی در کودکستانها هم نمیگذرند این پلیدان!)
"مامان موهات دیده می شه ،خدا می بردت جهنم"
دقیقا جمله ای که در مهد به دخترم آموزش دادن و تا مدتها امان ما را بریده بود:e108:
مزدك بامداد
10-04-2013, 09:35 PM
با سپاس فراوان از پاسخ طبق معمول خردمندانه تان.
فقط من الان باید چکار کنم؟ این شامل اون مواردی مثل هماوردی که شما گفتید نیست.دادگاهی که نمی توان کرد. بحث انتقام شخصی مطرح است.
در بعد زندگی روزمره به آن نگاه کنید. کسی به شما تیکه می اندازد یا حرف بی ربطی می زند شما چطور واکنش نشان می دهید؟ اگر فرصت به دست بیارید حال کسی رو که حال شما رو گرفته می گیرید یا نه؟ باید چکار کرد؟ باید نرمش قهرمانانه نشان دهم؟ در گذشته بنا به روحیاتم عمل می کردم ولی می خوام دارای اصول مشخصی در این زمینه باشم تا تابع ارزش هایم باشم نه احساسم.
اگر براستی سخن گفتن و کوشش در آشتی سودی ندارد و آنکس براه راست
بر نمیگردد، این هم در همان گروه گناهکاران هست که گفتم، خود شما
شترنگبازید و میدانید که بسته به توانایی هایی که داریم میتوانیم واکنش
نشان دهیم. اگر زورمان برسد او را به اندازه ی گناهش ادب میکنیم و اگر نرسد،
همچنان که سعدی فرموده، می شکیبیم که زمانه ی ناتوانی او رسیده و درون
چاهی بیفتد تا دمار از تبارش درآوریم. کسانی هستند که سالها و دهه ها
مهره میچینند که سرانجام روزی کین خود را از ستمگر خود باز ستانند و در
سراسر این سالها در برابر آن آنکس، لبخند به لب دارند.
اگر ما را خنجر بزنید، آیا خون مان نمیریزد؟؟
اگر ما را غلغلک بدهید، آیا نمیخندیم؟
اگر مارا جام زهر بنوشانید، آیا نمی میریم؟
پس اگر ما را خوار بدارید، نبایستی کینه بجوییم؟
[نمایشنامه ی بازرگان ونیزی، شکسپیر]
If you prick us, do we not bleed?
if you tickle us, do we not laugh?
if you poison us, do we not die?
and if you wrong us, shall we not revenge?
•
پارسیگر
MEHDI
10-04-2013, 10:16 PM
بدبختی من همینجاست که دوست دارم انتقام بگیرم ولی نمی توانم با کینه جویی کنار بیایم. مطمئن نیستم انتقام گرفتن کار درستی باشد. بین عقل و احساس گیر افتادم. فکر نمی کنم با کینه جویی کمکی به پیشرفت خودم و جامعه کرده باشم. من عقده ام را سر او خالی می کنم او سر همسرش همسرش سر فرزندش، فرزندش سر همکلاسی و... این دومینو ادامه دارد. من چیز سازنده ای نمی بینم.
احساس می کنم اگر کینه جو باشم تفاوتی با او و میلیون ها نفر دیگر ندارم. تلافی کردن را رفتاری basic می بینم. می دانید که در جامعه ای هستیم که بیشتر مردمانش بلافاصله دچار سوء تفاهم می شوند و بهشان برمیخورد.
مثلا در جایی کارآموزی بودم باصاحب آن جا رفتار خوبی داشتم ولی بعد فهمیدم پشت سرم گفته از فلانی خوشم نمیاد چون آن روز که مرا در خیابان دیده مرا نادیده گرفته. درحالیکه من اصلا او را ندیده بودم. شما کافی است یکبار یادتان برود به طرف آقا بگویید یا احوال پرسی گرمی نکنید آنوقت باید انتظار کینه جویی داشته باشید. همین آدم برای من سرکار مشکل درست کرد تا جایی که بیخیال کارآموزی شدم. بارها دیده ام طرف زیر آب من یا شخص دیگری را زده چون نمی توانسته رقابت کند. من نمی توانم زیر آب او را بزنم چون خوشم نمیاد. با دیدن این رفتارها دوست دارم متفاوت باشم ولی در این جامعه گند اگر کمی شل بگیری به حساب بی عرضگی ات می گذارند اگر به نشانه احترام کمی خم شوی طرف سوارت می شود. اگر هم انتقام بگیرم برخلاف اصول اخلاقی ام عمل کردم چندباری هم که اینکار را کردم وجدان درد گرفتم و تغییر مثبتی در خودم و طرف مقابل ایجاد نکردم( دقیق تر اینکه تغییر منفی ایجاد کردم). از طرفی اگر هم کینه جویی نکنم چطور از این احساس روانی ناخوشایند خلاص شوم؟ آن وقت باید سر افراد خانواده که گناهی ندارند خالی کنم و هیج وقت هم ارضا نمی شوم و باید با تلخی زندگی کنم. یک عمر منتظر لحظه انتقام گرفتن به نظرم تباه کردن زندگی است.
مزدك بامداد
10-04-2013, 10:54 PM
بدبختی من همینجاست که دوست دارم انتقام بگیرم ولی نمی توانم با کینه جویی کنار بیایم. مطمئن نیستم انتقام گرفتن کار درستی باشد. بین عقل و احساس گیر افتادم. فکر نمی کنم با کینه جویی کمکی به پیشرفت خودم و جامعه کرده باشم. من عقده ام را سر او خالی می کنم او سر همسرش همسرش سر فرزندش، فرزندش سر همکلاسی و... این دومینو ادامه دارد. من چیز سازنده ای نمی بینم.
احساس می کنم اگر کینه جو باشم تفاوتی با او و میلیون ها نفر دیگر ندارم. تلافی کردن را رفتاری basic می بینم. می دانید که در جامعه ای هستیم که بیشتر مردمانش بلافاصله دچار سوء تفاهم می شوند و بهشان برمیخورد.
مثلا در جایی کارآموزی بودم باصاحب آن جا رفتار خوبی داشتم ولی بعد فهمیدم پشت سرم گفته از فلانی خوشم نمیاد چون آن روز که مرا در خیابان دیده مرا نادیده گرفته. درحالیکه من اصلا او را ندیده بودم. شما کافی است یکبار یادتان برود به طرف آقا بگویید یا احوال پرسی گرمی نکنید آنوقت باید انتظار کینه جویی داشته باشید. همین آدم برای من سرکار مشکل درست کرد تا جایی که بیخیال کارآموزی شدم. بارها دیده ام طرف زیر آب من یا شخص دیگری را زده چون نمی توانسته رقابت کند. من نمی توانم زیر آب او را بزنم چون خوشم نمیاد. با دیدن این رفتارها دوست دارم متفاوت باشم ولی در این جامعه گند اگر کمی شل بگیری به حساب بی عرضگی ات می گذارند اگر به نشانه احترام کمی خم شوی طرف سوارت می شود. اگر هم انتقام بگیرم برخلاف اصول اخلاقی ام عمل کردم چندباری هم که اینکار را کردم وجدان درد گرفتم و تغییر مثبتی در خودم و طرف مقابل ایجاد نکردم( دقیق تر اینکه تغییر منفی ایجاد کردم). از طرفی اگر هم کینه جویی نکنم چطور از این احساس روانی ناخوشایند خلاص شوم؟ آن وقت باید سر افراد خانواده که گناهی ندارند خالی کنم و هیج وقت هم ارضا نمی شوم و باید با تلخی زندگی کنم. یک عمر منتظر لحظه انتقام گرفتن به نظرم تباه کردن زندگی است.
شوربختانه شما در همبودی گیر کرده اید که دارای فرگشتی رو به تباهی است.
فرزانگان برابر پخمه ها شمرده شده و روی زرد اند، دزدان را زرنگ می شمارند و
آدمکشان را نماینده ی خدا! . این بیماری، یاخته های تندرست را هم هرچه بیشتر،
چنگاروار در خود فرو میکشد. در اینجا تنها گزینه ای که برای آدمهای درستکار و
پاکدست می ماند، یا توسری خوری و برتافتن ستم در خاموشی است، یا
فریاد برآوردن و نابودی و یا گریز. شما در این میان بسته به زیستبوم پیرامون تنگ
خود، باید راه میانه ای پیدا کنید، کمی از سختی هارا برتابید، اندکی از ستم هارا
پاسخ دهید و کینش را بتوزید* و اگر بتوانید، از آن پیرامون اندکی دور شوید تا فشار
و تنش برروی شما کمتر شود. همه ی ما که کهرمان فرامنشی نیستیم که استوار
به ایستیم که سرمان را ببرند، ما میتوانیم آرمانهایمان را در دلهایمان نگه داریم و
چشم براه روز های بهتر، "اندکی" بهتر از دیگران باشیم که از نابودی بگریزیم.
اگر بسیار بهتر یا هتّا بسیار بدتر هم باشیم، این دگرسانی بزرگ بیرونی, به
نابودی ما می انجامد. کهرمانانه مردن زیباست ولی همواره دردی را درمان نمیکند،
گاه همین نرمش کهرمانانه تر است، اگر بتواند در آینده به درمان دردی بینجامد.
اینهم که چه اندازه از زندگی و انرژی خود را برای کین جویی میگذرایم بسته به
بزرگی و گرانسنگی کین است. اگر کین هم نجویید و سالها از آن بدکاری رنج
ببرید هم زندگی تان تباه شده است، دستکم کینه به شما انگیزه و انرژی ایستادگی
و اندیشه و چاره جویی میدهد.
"آنکه گفت آری و آنکه گفت نه "
از برتولت برشت
http://dl.iranmeet.com/ebook2/anke-goft-ari-anke-goft-na-www.iranmeet.com.zip
•
*کینه = بغض، دشمنی از روی تلافی و انتقام grudge /Groll
کینه ورزیدن =بغض کسی را در دل پروراندن
کینه جویی= (در پی) گرفتن انتقام avenge
کینه توزی ( کینه توختن)= انتقام را بجای آوردن to redeem an avenge = revenge
توختن = to execute، to redeem-erstatten, durchführen (ادا کردن) بجای آوردن، ترمیم to repair, recover /wiederherstellen
وام توختن = پس دادن وام tilgen-erstatten / to redeem
جنگ توختن = عملی کردن و اجرای جنگ، جنگ کردن to fight a war
گفته میشود که این واژه ورتشی از دوختن است که یک جور ترمیم و زدودن پارگی و انجام دادن کارهای انجام نشده و ناقص است
پارسیگر
MEHDI
10-05-2013, 12:56 PM
اگر این بحث، در صندلی داغ دارد اختلال ایجاد می کند بگویید تا ادامه ندهم.
جایی جمله ای خواندم که با تاریکی نمی توان بر تاریکی پیروز شد. با روشنایی می توان اینکار را کرد. نمی خواهم ایده آل گرایانه به مسائل نگاه کنم. قبول دارم که بعضی وقتها باید کوتاه آمد و انعطاف پذیر بود ولی همین مثال کارآموزی را در نظر بگیرید. من باید از طرف انتقام جویی کنم تا رها شوم ؟ و این کار چه سودی غیر از افزایش نفرت دارد؟ می گویند
two wrong things don't make a right. از طرفی باید ببخشم تا رها شوم؟ چطور باید اینکار را بکنم؟ نمی توانم خود را متقاعد کنم که باید انتقام جویی کنم چون آن وقت احساس می کنم در حد طرف مقابلم هستم و کار سطحی انجام دادم. هر جاهلی اولین واکنشش این است که انتقام بگیرد. دوست دارم نقش سازنده ای داشته باشم یا دستکم اوضاع جامعه را بدتر نکنم.
از طرفی بخشش هم برایم راحت نیست. خلاصه همچنان دنبال یک راه حل عملی هستم.ببخشید اگر نمی توانم به نتیجه برسم و بحث به درازا کشید.
یه نفر
10-05-2013, 01:36 PM
جناب مزدک یا همان آریا ی عزیز؛ سوالم ربطی به صندلی داغ شما نداره. ولی چون نمیدونستم سوالمو کجا مطرح کنم، اینجا پرسیدم. ضمن اینکه شما بهترین کسی هستید که میتونید جواب بدید
این چیزی که اینجا نوشته مخصوصا شماره 14 یعنی چی؟ الکی هست یا بنا به دلایلی نوشته؟
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/10/30.jpg
در ضمن نوشته های شماره 7 و 18 یعنی چی؟ درسته؟؟
5درجه صفت یعنی: خوب - خوب تر - خوب ترین - خوب تر ترین :-) - خوب تر تر ترین :-) ((چیزی که به زبان فارسی ترجمه می شود)) آیا درسته؟ نمونه ای میزنید؟
عاشق نوشته هفت خوان اسپندیاد هستم. قصد ندارید آپدیتش کنید؟
مزدك بامداد
10-05-2013, 02:48 PM
جناب مزدک یا همان آریا ی عزیز؛ سوالم ربطی به صندلی داغ شما نداره. ولی چون نمیدونستم سوالمو کجا مطرح کنم، اینجا پرسیدم. ضمن اینکه شما بهترین کسی هستید که میتونید جواب بدید
این چیزی که اینجا نوشته مخصوصا شماره 14 یعنی چی؟ الکی هست یا بنا به دلایلی نوشته؟
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/10/30.jpg
در ضمن نوشته های شماره 7 و 18 یعنی چی؟ درسته؟؟
5درجه صفت یعنی: خوب - خوب تر - خوب ترین - خوب تر ترین :-) - خوب تر تر ترین :-) ((چیزی که به زبان فارسی ترجمه می شود)) آیا درسته؟ نمونه ای میزنید؟
عاشق نوشته هفت خوان اسپندیاد هستم. قصد ندارید آپدیتش کنید؟
همه ی این چیزهایی که پان ترکان نوشته اند یاوه و دروغ یا کژفرنود است.
فرزام تر بودن و بهتر بودن زبانی ، به توانایی آگاهی رسانی و کارآمدی ان
در واژه سازی و راهگشایی ان در اندیشه و فند است و گرنه کدام خری به
۴۶ زمان کنونی نیاز دارد و در کدام فرنودسار میتواند ۵ پله ی برترین باشد! ؟
در برنامه ریزی رایانه ای و مزدائیک هم یک بیشتر /کمتر هست و یک
بیشترین و کمترین ( ماکزیموم و مینیموم) و دیگر سنجش ها با همان < و > انجام میشود
! پس گاهی ، بیشتر بودن نشانه ی کاستی است و نه کمتر بودن!
دیگر اینکه دیدم نوشته پارسی چند نسک دارد و ترکی بیشتر دارد!
خوب ، پارسی یک شاهنامه دارد که به ۶۵ تُن نسک ترکی بدرد نخور میارزد!
همچنین است در باره ی آوا ها. ما کارمان با همان ۶ آوا راه میافتد و آنها
نیاز به ۹ به آوا دارند، پس اگر اینجوری نگاه کنیم، آنها باید بیشتر بارکشی کنند.
تازه این سه آوا هم که جداگانه نیستند، ورتش آواهای بنیادین هستند مانند:
U--> Ü
O-> Ö
A-> Ä
دیگر آمار این بیسواد ها هم از شکمبه شان درآمده !
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-05-2013, 03:02 PM
اگر این بحث، در صندلی داغ دارد اختلال ایجاد می کند بگویید تا ادامه ندهم.
جایی جمله ای خواندم که با تاریکی نمی توان بر تاریکی پیروز شد. با روشنایی می توان اینکار را کرد. نمی خواهم ایده آل گرایانه به مسائل نگاه کنم. قبول دارم که بعضی وقتها باید کوتاه آمد و انعطاف پذیر بود ولی همین مثال کارآموزی را در نظر بگیرید. من باید از طرف انتقام جویی کنم تا رها شوم ؟ و این کار چه سودی غیر از افزایش نفرت دارد؟ می گویند
two wrong things don't make a right. از طرفی باید ببخشم تا رها شوم؟ چطور باید اینکار را بکنم؟ نمی توانم خود را متقاعد کنم که باید انتقام جویی کنم چون آن وقت احساس می کنم در حد طرف مقابلم هستم و کار سطحی انجام دادم. هر جاهلی اولین واکنشش این است که انتقام بگیرد. دوست دارم نقش سازنده ای داشته باشم یا دستکم اوضاع جامعه را بدتر نکنم.
از طرفی بخشش هم برایم راحت نیست. خلاصه همچنان دنبال یک راه حل عملی هستم.ببخشید اگر نمی توانم به نتیجه برسم و بحث به درازا کشید.
برداشت شما نادرست است. چرا که خود کارو کنش را در نگر میاورید،
مانند کینهتوختن، آدمکشتن ، دزدیدن و ... و میگویید که انیها بد هستند
و نمیتوانیم این هارا با خودشان پاسخ بدهیم، من پیشتر گفتم و اکنون باز
میگویم که اینها ارزش درونی و سرشتین ندارند . خوب و بد و ارزش
فرازیستین آنها در جایگاه و بافتار این کردار ها روشن میشود. برای نمونه
اگربرویم در خیابان یک آدمی را بکشیم، بد است ولی اگر یک آدمی را
که میخواهد بمب بترکاند ، بکشیم، خوب است. اگر سران کشور و ..
دزدی کنند بد است ولی اگر رابین هود دزدی کند خوب است. اگر کسی
که شما او را در یک هماوردی درست fair و قانونی شکست داده اید،
کینه بتوزد بد است ولی اگر شما از کسی که به ناروا به شما آسیب
زده یا خوار داشته است، کینه بکشید ، خوب است. پس شما نمیتوانید
بگویید که من با این کار ها در تراز پستی آن یارو فرو می افتم. بساکه
باید به روایی و ناروایی، دادگری و بیدادگری، نیمایی* و ستم در اینگونه
کارها نگریست و گرنه ستمکشی همان اندازه ناپسند است که ستمگری
و نجستن کینه زندگی شما تلخ تر از آن میکند که کینه ی روامند(حلال )و
دادوَند ( مشروع) خود را جـُسته باشید.
•
*نیما = منصف، با انصاف
نیمائی = انصاف
پارسیگر
مزدك بامداد
10-05-2013, 03:41 PM
درود بر مزدک بامداد
با نگر به تراز بالای دانشیک تان و آروین هایتان در این راه، چند ماتیکان سودمند از برای هوآگاهی خواستارم
سپاس
دوست گرامی، پاسخ من بسته به این است که
١- چه زبان هایی را چیرگی دارید؟ ( برای انیکه بدانم دستم تا چه اندازه باز است)
٢- تا کنون چه چیزهایی خوانده اید ( برای اینکه تراز های بالاتر را به شما نشان دهم)
۳- در چه زمینه ای بیشتر میخواهید بدانید ( دانش آروینی، فلسفه، هنر، ادبسار،..)
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-05-2013, 04:06 PM
میگن قدرت تخیل انسان ها نامحدوده!
آیا می تونید یه رنگ جدید رو تصور کنید؟؟ بگید ما هم بدونیم...
توان انگار, فرانگار, پندار و فراپندار هومنی بیکران نیست. همچنان که فیلسوفان و
فرزانگان یونان باستان ، نخستین مهاد فلسفه و دانش را یافتند که:
از هیچ ، چیزی پدید نمیآید: ( ex nihilo nihil fit = از نیستی ، نیستی می اید)،
ما نیز تنها چیزهایی را میتوانیم در پندار بیاوریم که آروین کرده باشیم. بر این پایه
یک کودک که جز شنهای عربستان و .. ندیده، نمیتواند یک آدم برفی را به ویر بیاورد.
آن کسی میتواند اسب بالدار را در ویر خود بیاماید که اسب را دیده باشد و بال
پرندگان را نیز، تا بتواند آنهارا در ویر خود با هم آموده و اسب بالدار پدید بیاورد.
پس ما هرگز نمیتوانیم هیچ رنگی جز آنچه میتوانیم ببینیم ، در پندار بیاوریم.
این را در باره ی کوررنگ ها( که کسانی هستند که برای نمونه رنگ سرخ ندارند
چون یاخته های گیرنده ی رنگ سرخ در پسپرده ی چشمشان نیست) هم تا
جاییکه میدانم، آزموده اند.
•
*
انگار= تصور imagination/Vorstellung
فرانگار[far-engaar] = فانتزی- خیال پردازی
پندار = تفکّر و تخیّل= thinking- thought/Denken-Gedanke
فراپندار= توهّم و تخیّل illusion- illusionary thinking/wunschdenken
اندیشیدن = تفکر عقلانی و محاسبه گر/ تعقل : rational thinking
پارسیگر
Theodor Herzl
10-05-2013, 04:17 PM
جناب مزدک فکر میکنید اگر بعد از لنین ، تروتسکی بجای استالین به قدرت میرسید مسیر تاریخ چگونه تغییر میکرد؟ مثلا در جنگ جهانی دوم اگر تروتسکی رهبر شوروی بود برخورد او با هیتلر چگونه میبود؟ یا در ادامه آیا اصلا جنگ سرد و بلوک شرقی درست میشد؟
مزدك بامداد
10-05-2013, 05:56 PM
درود دوباره. نظرتان دربارهیِ شخصیتهایِ زیر (نظر و عملشان) چیست؟
1-مارکس
2-لنین
3-تروتسکی
4-استالین
5-مائو
6-گورباچوف
7-رضا شاه
8-محمدرضا شاه
9-مصدق
10-جلال آل احمد
11-علی شریعتی
12-عبدالکریم سروش
13-هاشمی رفسنجانی
14-کریستوفر هیچنز
1-مارکس
comes later
2-لنین
comes later
3-تروتسکی
comes later
4-استالین
comes later
5-مائو
comes later
6-گورباچوف
خویشکاری او این بود که کمک فنر سرنگونی شوروی باشد تا پس از کمونیسم،
بهرهوری های "روس" آسیب چندانی نبیند. ، چرا که فروپاشی کمونیسم، برابر
با این نیست که جهان باختر بتواند به بنمایه های و بازار و فرمانروایی روس دست
پیدا کند. سامانه های زمان کمونیستی این گونه توانستند از فروپاشی کمونیسم
جان بدر برند و سپس در روسیه ی "نوین " بار دیگر به فرمانروایی و کشورداری
برسند. روشن است که چون گورباچوف هنوز نام و فرنام آنگاه بدآوازه " کمونیست"
را بدوش میکشید، پس از انجام خویشکاری خود با نرمی و لی همیشگی، پس
از گرفتن چند پاداش آشتی نوبل و مدال نیکیاری آلمان و.. با ارج و خوشرویی
کنار نهاده شد تا زندگی آرامی را در کنار همسر بیمارش سپری نماید. بی او،
این فروپاشی میتوانست بسیار خونبار و کشتارآمیز باشد و روسیه امروز بگونه
بسیار بدتری در جهان نمایان شود.
7-رضا شاه
درباره ی این پادشاه و ایراندوست بزرگ پیشتر نوشته ایم.
8-محمدرضا شاه
این پادشاه پژمان، نمی بایستی هرگر فرمانروایی کند و بایستی تنها به پادشاهی
بسنده نماید. تا زمانی که که او جوان بود و بدست نخست وزیران رهنمایی و
کنترل میشد، مایه ی بدی و ستم نبود و چهره ی کمابیش نیکو و مردم پسندی
داشت و رفتار خودش هم که در فرنگ فرهنگیده شده بود، پیشرفته مینمود.
ولی پس از کودتای ٢۸ امرداد که خود او کم کم به جایگاه فرمانروایی خودکامه
رسید، ( یا رسانیده شد) همه ی بار گناهان لایه هایی که کودتا کرده بودند به
گردن وی افتاد، در جاییکه او آنزمان چیزی جز بازیچه ای دست آنان و آمریکاییها نبود.
دیگر او از آن به پس، رایزنان و استادان گذشته را نداشت و به این فراپندار افتاده بود
که خودش رهبری فرزانه است( مانند همین رهبر گوهزاده ی خودمان). با اینهمه او
با رهنمایی آمریکایی ها ، بویژه دمکرات ها، کارهای هایسته و شایسته ای مانند
"انقلاب سفید" که سزامندی های بسیار برای زنان و کشاورزان و گسترش سوادآموزی
و بهداشت و .. را در پی داشت. انجام داد. از ویژگی های هایسته او سکولار بودن
بود، گرچه خودش گاهی خواب ابوالفضل را میدید ولی قانون شهرمندی در زمان او
بجای قانون شرع روا شد ( چیزی که اسلامیستهای کودن وارونه نمودند و اکنون
خودشان مانند خر در همین گیر کرده اند!) . من به شاهنشاه آریامهر همچو یک
قربانی جنگ سرد، قربانی واپسگرایی بیش از اندازه ی سرمایه داران کودن ایرانی
نگاه میکنم. او از کشتار بیزار ولی ناچار از آن بود. گاهی رآی این و گاهی رآی آن
نماینده ی سرمایه داری را گوش میکرد که همه از او خرسند باشند ولی سرانجام،
هیچکس از او خشنود نبود. کاراکتر او مرا به یاد خسروپرویز میاندازد که او هم
خوش چهره بوده و سروکاری با زنان و دل و دلبری داشته و سرنوشت پژمانی
( تراژیک) مانند او داشت و درست هم مانند خسروپرویز، برای بازپس گیری پادشاهی،
از فرنگی ها یاری گرفته بود ( از روم برای شکست بهرام چوبینه ی مهرانی) و
اینکه باز درست مانند خسرو اپرویز، ۳۷ سال پادشاهی نمود!
9-مصدق
درباره ی این ایراندوست بزرگ پیشتر نوشته ایم
10-جلال آل احمد
این مرد سرگردان, تنش به تن حزب توده ی ایران خورده بود و گمان میرفت
که آدم درست و درمانی بشود ولی میکرب دین که از کودکی در او جایگیر
شده بود کار خودش را کرد و این بدبخت که بیشتر پیرو سهش ها بود و نه خرد،
آغاز به یاوه سرایی در باره ی "غرب زدگی" !! نموده و بر پاد مدرنیسم و
فندآوری و پیشرفت، ژاژخایی های فراوان نمود. سرانجام هم "از اینجا رانده
و از آنجا مانده" گردیده و به عرق خوری افتاد و فرو افتاد و مرد. او اینگونه
یکی از راه گشایان همین جمهوری اسلامی گندوگوزی که میبینیم گردیده
و همان "خسی در میقات" شد که نوشته بود.!
11-علی شریعتی
این بیسواد شارلاتانی بود که بزور دکترای"حاجیلوژی" را با نمره ی c گرفت
و دیرتر گدتند دکترای پنجاه چیز را دارد و ... این دروغپرداز، با رمانتیک نشان
دادن اسلام گندوگوز و بزک کردن چهره ی زشت آن، آنرا به جوانان واژگشت
دوست ولی دارای ریشه ی دینی چپاند و بویژه در گول زدن دختران رده ی
میانی همبود و لایه ی خورده سرمایه داری ، کامیابی بدست اورد. اکنون
هم یک گروه که بهتر است بگوییم یک sect است، هوادار این دروغپرداز
تاریخ هستند. او بارها از سروش شارلاتان بی سواد تر ولی زبانش و
آویزان شدنش از سهش ها ( احساسات) ، بارها بیشتر از این Nr.12
فرج دباغ (سروش) بود. امیدوارم نامش همواره با ننگی که درخور اوست
در تاریخ به زشتی یاد شود.
12-عبدالکریم سروش
این کارگزار سرمایه داری که در باختر زمین برای جنگ با مارکسیستها
آموزش دید و از پوپر گرفته تا هانا آرنت و .. به مغز او چپاندند. این زشتکار
برای انجام این گماشتگی ، در جایگاه هموند انجمن واژگشت فرهنگی،
استادان و دانشجویان واژگشتی و بویژه چپ را از دانشگاه ها بیرون کرد
( و اکنون هم میگوید من نبودم، دستم بود!) و در راستای جنگ با مارکسیسم ،
اکنون برای جا انداختن یک ورتش و ویرایش استوار تر از اسلام و یک اسلام
نوینی که اینهمه برای سرمایه داری ، دردسر درست نکند، دست و پا میزند.
او برای ماندگاری اسلام، بارها بیم انگیزتر از آخوند است که تنها میتواند
لایه های ناآگاه تر هامی و روستایی را گول بزند. این جور شارلاتان ها ،
برای نمونه مانند این الهی قمشه ای، برای روانگردانی مردم و خر کردن
لایه های میانی و هتّا دانشگاهی بسیار سیجناک بوده و درست مانند
دزدی هستند که با چراغ برای دزدی امده باشد!
13-هاشمی رفسنجانی
هاشمی رفسنجانی آُخوند است، اسلام هم دارد ولی هیچ پیوند راستین
به اسلام و اسلامیسم ندارد. او میتوانست در یک جمهوری جز-اسلامی
هم بخوبی نمایندگی لایه های ویژه و پیشرفته تری از سرمایه داری را
مانند سرمایه داری فندسالاری و ساختآوری و پیمانکاری را بجای آورد،
او هتّا به ایدئولوژی "ملی" هم !آلوده" نیست و نماینده ی "ناب" سرمایه
که رها از هر جهان بینی جز "سود" است ، میباشد. این پدر سوخته
هتّا با چپ ها هم با خوشرویی سخن میگفت و چهره اش هم همیشه سرخ
بود! او در دراز کردن جنگ کوشید که نیروهای چپ فرسوده و کشته شوند،
دیرتر گفت من نبودم، امام کله خر بود! ترور هایی هم در زمان او به کام
او انجام شد که اکنون میگوید نه شتری آمد و نه شتری رفت! او یک آدم
کارشایند pragmatique است و بینی تیزی در پیش بینی رویداد ها دارد
و مرا بیاد کاراکترهای تاریخی مانند" پرنس تالیران" میاندازد که در چند رژیم
گوناگون جایگاه خود را نگه داشته بود، از ناپلئون گرفته تا لویی هیژدهم و ...
14-کریستوفر هیچنز
comes later
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-05-2013, 06:41 PM
سر آغاز دین ستیزی شما ؟
_ به چه چیز اعتقاد دارید؟
_ در دنیای واقعی چقدر اهمیت می دهید بر پارسی سخن گفتن؟
_ بیشترین تاثیر را برای اسلام ستیزی بر چه کسی یا کسانی گذاشتید؟
_ شما نیز خداناباورید؟
من در کودکی چند آموزگار آخوند داشتم و به سخنان ملا ها هم با شور و
خواهش گوش میدادم، چون برایم مانند داستان و آگاهی های تاریخی و
فرهنگی بودند. به داستان های پیمبران و بنی اسرائیل و ابن ملجم و
حضرت خضر و اینها به باریکی گوش فرا میدادم ولی از همان زمان هم
پرسشهایی برایم پیش آمد که پرسیدن آنها، با سردی آموزگاران و
ترشرویی ملاها و .. روبرو شده و پرسش آنها از پدر ومادر ، این را در
پی داشت که گفتند " مواظب چیزایی که میپرسی باش چون میفتیم
به دردسر!" برای نمونه آخوندی داستان همین حضرت خضر را میگفت
که در قران، بهمراه موسی میرفت و ناگهان یک بچه را کشت ! موسی
از او پرسید چرا کشتی، گفت چون اگر بزرگ میشد یک آدم خدا نشناس
تبهکاری میشد!:e105: . من هم پرسیدم ولی خوب پس نمیشه که ما
"قصاص قبل از جنایت" بکنیم ( چون درباره ی قصاصْ و اینها هم سخن
رانده بودند) ! اینجا بود که کم کم دوزای ام افتاد که این جا همه چی
سرجایش نیست و یک کاسه ای زیر نیم کاسه هست. من تا آنگاه
آرمان وار میپنداشتم که دین نماد راستی و فرهود و فرزانگی و ازادگی
است ولی سپس دریافتم که زیر این چهره ی دروغین، چه پلیدی
سترگ و چه خروار ها تباهی و گندو دروغ و فریب و بهرهکشی و خر
کردن مردم و پدرسوختگی و اهریمنی پنهان است. در خانه مان هم
نسک خانه ی بزرگی بود که از پدرانم بیادگار مانده و پدرم نیز بدان
فراوان افزوده بود و من مانند خوره انهارا میخواندم. چه از نویسندگان
برون مرزی و چه درون مرزی ایرانی. از تاریخ نادری و سیره نبوی (کتابالمغازی)
گرفته تا سه تفنگدار و دیوان های چامه سرایان از شاهنامه تا وحشی بافقی
و سعدی و .. بویژه از گلستان سعدی نخست بیشتر خوشم می امد ولی
دیرتر به شکوه و بزرگی شاهنامه پی بردم که با هیچ آفریده ی ادبی
سنجش پذیر نمیباشد. در زمینه ی ادبسار فرنگی ، از شکسپیر و
مولیر و ویکتور هوگو و دیکنز و ... هر چه را گیر میآوردم میخواندم ولی
هنوز نسک های ماده گرایی و کمونیسی در دست نداشتم که آنهم
در بازه هایی از زمان که بگیر و ببند نبود و چپی ها کمابیش آزادانه کار
میکردند به دستم افتاد که بیشترشان را کسانی مانند ایرج اسکندری
برگردان کرده یا کسانی مانند دکتر تقی ایرانی نوشته بودند. از اینجا
دیگر اسلام ستیزی من با یاری ماتریالیسم و ایده ی کمونیسم، پرمایه تر گردید.
-------------
من به ارزش زندگی و ارزش راستی که همانا شناخت درست فربود
جهان است که بهروزی و نیکبختی را در پی میاورد، باور دارم.
راستی کن که راستان، رَستند
در جهان، راستان قوی دستند
------------------
من هم اکنون هم در جهان فربودین هستم، تنها نام من اینجا یک
وامنام ( alias ) میباشد. روشن است که من با بقال سرکوچه
پارسی سره سخن نمیگویم و باید با هرکس و در هر انجمن کمی
بالاتر از تراز ان سخن گفت تا بدینگونه رهبری و برتری شما دانسته
شود و اگر بسیار بالاتر و دور تر سخن بگویید، هنایش وارونه دارد.
-----------------
نمیدانم روی چه کسی بیشتر کارگر بودم و آیا هیچ کارگر بودم یا نه.
ولی با شادی میبینم که اندیشه ی من در جهان هردم هواخواهان
بیشتری می یابد، همان آرمان دادگری همبودین، بی خدایی،
نوینگرایی; و در ایران، ایران گرایی و پارسی گرایی و اسلام ستیزی .
----------------
درست است، من هیچگونه باشنده ی فرامادی را که ما ناتوان از
دریافت آن باشیم باور ندارم، از جن و پری و دراکولا و "روح" و آل
و بختک و فرشته و اهریمن گرفته تا خدا در رنگ های گوناگون
الله و مسیح و روح القدس و یهوه و مانیتو و مردوخ و زئوس و ...
اینها همه فراوارده ی نادانی و ترس و/ یا فریب شارلاتان ها
و کاهن ها و تراوش مغزهای هومنی هستند و هیچ هنایش در
زندگی ما ندارند. این تنها خود ما هستیم که زندگی خود را کلید میزنیم.
باید بگویم که من با اینکه کسی به الله یا گاو یا مانیتو باور داشته باشد،
ناسازگار نیستم، ولی با اینکه بخواهند الله پرستی و گاو پرستی را به زور
به دیگران بچپانند که به نام ان فرمانروایی و بهرهکشی نمایند به سختی ناسازگارم.
•
پارسیگر
mosafer
10-05-2013, 06:59 PM
من در کودکی چند آموزگار آخوند داشتم و به سخنان ملا ها هم با شور و
خواهش گوش میدادم، چون برایم مانند داستان و آگاهی های تاریخی و
فرهنگی بودند. به داستان های پیمبران و بنی اسرائیل و ابن ملجم و
حضرت خضر و اینها به باریکی گوش فرا میدادم ولی از همان زمان هم
پرسشهایی برایم پیش آمد که پرسیدن آنها، با سردی آموزگاران و
ترشرویی ملاها و .. روبر شده و پرسش آنها از پدر ومادر ، این را در
پی داشت که گفتند " مواظب چیزایی که میپرسی باش چون میفتیم
به دردسر!" برای نمونه آخوندی داستان همین حضرت خضر را میگفت
که در قران، بهمراه موسی میرفت و ناگهان یک بچه را کشت ! موسی
از او پرسید چرا کشتی، گفت چون اگر بزرگ میشد یک آدم خدا نشناس
تبهکاری میشد! . من هم پرسیدم ولی خوب پس نمیشه که ما
"قصاص قبل از جنایت" بکنیم ( چون درباره ی قصاصْ و اینها هم سخن
رانده بودند) ! اینجا بود که کم کم دوزای ام افتاد که این جا همه چی
سرجایش نیست و یک کاسه ای زیر نیم کاسه هست.
چه جالب ..
سطر سطرش دقیقا دوران کودکی من ، جز چند آموزگار،فقط یک اموزگار آخوند
ولی ثابت ماند در همان نیم کاسه،نمی خواستم فکر کنم حتی(هتا؟) چون ذهنم را پریشان می کرد
گاهی می اندیشیدیم که "نکند من همان زنی باشم که امام موعود را خواهم کشت "از بس در آن دوران شک داشتم
+
سپاس بخاطر پاسخ کاملتان:e032:
مزدك بامداد
10-05-2013, 07:56 PM
چه جالب ..
سطر سطرش دقیقا دوران کودکی من ، جز چند آموزگار،فقط یک اموزگار آخوند
ولی ثابت ماند در همان نیم کاسه،نمی خواستم فکر کنم حتی(هتا؟) چون ذهنم را پریشان می کرد
گاهی می اندیشیدیم که "نکند من همان زنی باشم که امام موعود را خواهم کشت "از بس در آن دوران شک داشتم
+
سپاس بخاطر پاسخ کاملتان:e032:
یکی از آموزه های ماتریالیسم دیالکتیک به زبان ساده این است که هر سامانه ای ،
در درون خود، ستیزنده و جانشین ساختار شکن اش را میپرود،
همچنان که تخم مرغ جوجه میپرورد که خود تخم را میشکند!
•
مزدك بامداد
10-05-2013, 09:41 PM
جناب مزدک فکر میکنید اگر بعد از لنین ، تروتسکی بجای استالین به قدرت میرسید مسیر تاریخ چگونه تغییر میکرد؟ مثلا در جنگ جهانی دوم اگر تروتسکی رهبر شوروی بود برخورد او با هیتلر چگونه میبود؟ یا در ادامه آیا اصلا جنگ سرد و بلوک شرقی درست میشد؟
اگر تروتسکی بجای استالین بر اورنگ سرخ مینشست، شوروی زودتر از این ها نابود میشد. چرا؟
چون با اینبکه تراز روشنویری ( انتلکتوئالیته) تروتسکی از ااستالین بالاتر بود ولی از استالین
آرمانگرا تر بوده و از خاک فربود ها دور تر بود. استالین که از لایه های بسیار پایین به بالا رسیده
بود، بیشتر بینی فربود شناس داشت و برای نمونه میدانست که دشمنان شوروی دیر یا زود دوباره
( پس از جنگهایی که در زمان لنین با گارد سفید و یاوران بیگانه ی آنها داشتند) به آن خواهند تاخت
و او باید با تندی و سختی و درشتی، زیربنیاد ساختاوریک ( صنعتی) شوروی را بسازد، او در این راه
بسیاری از جان هارا به پای شتاب سازندگی ریخت، چون میدانست که در یک همپیشی مرگبار با
دشمنان خود درگیر است، ولی تروتسکی میخواست با شتاب کمتری پیش رفته و به مردم آسان تر
بگیرد. ولی تاریخ نشان داد که سختگیری های استالین گرچه مرگ و میرهای فراوانی داشت ولی او
توانست توان ساختاوری شوروی را چنان بالا ببرد که در جا از ورماخت (ارتش) آلمان شکست
نخورد و حتّا تانک ها و هواپیما و جنگ افزاری بسازد که با ساختاوری پیشرفته ی آلمان کوس برابری
بزنند و توانست چندان زمان بخرد که آمریکایی ها به یاریش بیایند.( برای نمونه لهستان در چند روز
شکست خورد و واداد!). پس درست است که شاید از تروتسکی در تاریخ با نامی نیک تر یاد میشد ولی
چه سود که شوروی ای بجای نمیماند. یک جوک پزشکی میگوید که : کاردپزشکی با کامیابی انجام شد و
ولی بیمار مـُرد! Operation gelungen - Patient tot / The operation was a success - the patient is dead.!
اینکه با بودن تروتسکی ، جنگ سرد پیش نمی امد هم درست است چون جهان سرمایه داری به هرروی
خواستار نابودی شوروی بود و تازه ، برنده شدن شوروی ، بیم جنگ گرم را به جنگ سرد دگرگون نمود،
چرا که جهان باختر دریافت که با استالین نمیشود دیگر جنگ "گرم" نمود و مردم کشورهای سرمایه داری ,
دیگر توان جان و سرباز دادن ندارند. پس میتوان گفت که با بودن تروتکسی، شوروی همان سالهای ۴۰
بدست آلمان یا انگلستان از میان میرفت و دیگر کار به جنگ سرد نمیکشید!
2569
T-50 Soviet Tank of WWII
•
پارسیگر
MEHDI
10-06-2013, 10:42 AM
برداشت شما نادرست است. چرا که خود کارو کنش را در نگر میاورید،
مانند کینهتوختن، آدمکشتن ، دزدیدن و ... و میگویید که انیها بد هستند
و نمیتوانیم این هارا با خودشان پاسخ بدهیم، من پیشتر گفتم و اکنون باز
میگویم که اینها ارزش درونی و سرشتین ندارند . خوب و بد و ارزش
فرازیستین آنها در جایگاه و بافتار این کردار ها روشن میشود. برای نمونه
اگربرویم در خیابان یک آدمی را بکشیم، بد است ولی اگر یک آدمی را
که میخواهد بمب بترکاند ، بکشیم، خوب است. اگر سران کشور و ..
دزدی کنند بد است ولی اگر رابین هود دزدی کند خوب است. اگر کسی
که شما او را در یک هماوردی درست fair و قانونی شکست داده اید،
کینه بتوزد بد است ولی اگر شما از کسی که به ناروا به شما آسیب
زده یا خوار داشته است، کینه بکشید ، خوب است. پس شما نمیتوانید
بگویید که من با این کار ها در تراز پستی آن یارو فرو می افتم. بساکه
باید به روایی و ناروایی، دادگری و بیدادگری، نیمایی* و ستم در اینگونه
کارها نگریست و گرنه ستمکشی همان اندازه ناپسند است که ستمگری
و نجستن کینه زندگی شما تلخ تر از آن میکند که کینه ی روامند(حلال )و
دادوَند ( مشروع) خود را جـُسته باشید.
•
*نیما = منصف، با انصاف
نیمائی = انصاف
پارسیگر
سپاس گذارم. من هم تلاش می کنم از دید پیامدهایی که هر عمل دارد به موضوع نگاه کنم و خوب یا بد بودنش را بسنجم.
در موضوع آدم کشی هم اگر کسی قصد کشتن بقیه را داشته باشد مسلما باید در صورت لزوم کشته شود تا جان بقیه را نگیرد. این منطقی است چون شما پیامدهای ملموس آن را می بینید. شما هنگام کشتن آن شخص، حس انتقام جویی و احساسی به موضوع ندارید بلکه اتفاقا می توانید از روی انسان دوستی اینکار را کنید اما حالا به انتقام جویی برگردیم. انتقام جویی برآمده از احساس کینه و نفرت است و من در مورد یک احساس صحبت می کنم نه یک فعل. من نمی توانم پیامد مثبتی برای انتقام جویی متصور شوم و فکر می کنم کینه و نفرت را در جامعه افزایش بدهد. نمی توانم مثال آدم کشی را به این موضوع تعمیم بدهم. من دنبال پیامد های مثبت انتقام جویی هستم تا قانع شوم نه اینکه از مثال دیگری که پیامدهای مثبتی دارد نتیجه گیری کنم که این هم پیامد مثبت دارد. انتقام جویی حس کینه و نفرت را در انسان پرورش می دهد و به عمد دنبال خرد کردن انسان دیگری است تا به این وسیله جواب طرف مقابل را داده باشد و ego بزرگ خود را ترمیم کند و به احساس آرامش برسد. احساس آرامشی که از زمین خوردن دیگری به دست می آید.
من معنی کینه روامند و دادوند را نمی فهمم. در صورت امکان توضیح دهید و یک مثال بزنید. مثلا در مورد مثال کارآموزی که زدم، یا در مورد مثال اینکه کسی به شما حرف نامربوطی می زند شما بفرمایید من چطور انتقام بگیرم یا بهتر است ببخشم و اگر بهتر است ببخشم شما چه راهکار عملی دارید.
Angela
10-06-2013, 10:43 AM
عبدالکریم سروش
در راستای جنگ با مارکسیسم ،
اکنون برای جا انداختن یک ورتش[26] و ویرایش[27] استوار تر از اسلام و یک اسلام
نوینی که اینهمه برای سرمایه داری ، دردسر درست نکند، دست و پا میزند.
او برای ماندگاری اسلام، بارها بیم انگیزتر از آخوند است که تنها میتواند
لایه های ناآگاه[28] تر هامی[29] و روستایی را گول بزند. این جور شارلاتان ها ،
برای نمونه مانند این الهی قمشه ای، برای روانگردانی مردم و خر کردن
لایه های میانی و هتّا دانشگاهی بسیار سیجناک[30] بوده و درست مانند
دزدی هستند که با چراغ برای دزدی امده باشد!
اگه ورژنی از اسلام باشه, که در سیاست و در قوانین حقوقی و اجتماعی و ... دخالت نکنه و از این حوزه ها بیرون بکشه باز هم به نظر شما خطرناکه؟ و آیا جایگزین بهتری برای اسلام بنیادگرایان نیست؟
در این صورت آیا اسلام شبیه به مسیحیتی نیست که گفتید شاید اصلا لازم نباشه باهاش مبارزه بشه؟ و آیا اسلامی که سروش معرفی می کنه چنین اسلامی نیست؟
مزدك بامداد
10-06-2013, 11:31 AM
سپاس گذارم. من هم تلاش می کنم از دید پیامدهایی که هر عمل دارد به موضوع نگاه کنم و خوب یا بد بودنش را بسنجم.
در موضوع آدم کشی هم اگر کسی قصد کشتن بقیه را داشته باشد مسلما باید در صورت لزوم کشته شود تا جان بقیه را نگیرد. این منطقی است چون شما پیامدهای ملموس آن را می بینید. شما هنگام کشتن آن شخص، حس انتقام جویی و احساسی به موضوع ندارید بلکه اتفاقا می توانید از روی انسان دوستی اینکار را کنید اما حالا به انتقام جویی برگردیم. انتقام جویی برآمده از احساس کینه و نفرت است و من در مورد یک احساس صحبت می کنم نه یک فعل. من نمی توانم پیامد مثبتی برای انتقام جویی متصور شوم و فکر می کنم کینه و نفرت را در جامعه افزایش بدهد. نمی توانم مثال آدم کشی را به این موضوع تعمیم بدهم. من دنبال پیامد های مثبت انتقام جویی هستم تا قانع شوم نه اینکه از مثال دیگری که پیامدهای مثبتی دارد نتیجه گیری کنم که این هم پیامد مثبت دارد. انتقام جویی حس کینه و نفرت را در انسان پرورش می دهد و به عمد دنبال خرد کردن انسان دیگری است تا به این وسیله جواب طرف مقابل را داده باشد و ego بزرگ خود را ترمیم کند و به احساس آرامش برسد. احساس آرامشی که از زمین خوردن دیگری به دست می آید.
من معنی کینه روامند و دادوند را نمی فهمم. در صورت امکان توضیح دهید و یک مثال بزنید. مثلا در مورد مثال کارآموزی که زدم، یا در مورد مثال اینکه کسی به شما حرف نامربوطی می زند شما بفرمایید من چطور انتقام بگیرم یا بهتر است ببخشم و اگر بهتر است ببخشم شما چه راهکار عملی دارید.
خوب، شادم که نخست دستکم پذیرفتید که ارزش کارها با پیامد آنها برای
زندگی و بهروزی خود و همبود بدست میاید، برای نمونه در همان کشتن
پیامد نیکوی کینه جویی ، درست مانند پیامد نیکوی دادگاهی کردن و زندان و ..
است، چرا که یک بازدارنده را در مغز کسانی که میخواهند دست به تبهکاری
بزنند، پدید میاورد. روان ما که یک رایانه توره ی نورونی است، یکپارچه نیست،
دو یا چند تن در آن هستند که هرکدام میگویند این یا آن کار را انجام بده یا نکن.
فرنود هایی برای انجام دادن آن کار و یا به وارونه ی آن ، برای انجام ندادن آن
کارمیاورند pro & contra . اکنون اگر ترس از گوشمالی و پیامدهای این کار
بالا باشد، دیوار روانی بالاتری نیاز است که آن کار بد انجام بشود. به وارونه
اگر کسی که میخواهد دزدی کند، بداند که پیامد چندانی برایش ندارد و
شاید هم مانند دیگران بخشوده میشود، بلندای دیوار گزیر (تصمیم) او کوتاه تر
است. درست مانند دیوار کوتاه خانه ها که یکی را برای دزدی فرامیخواند،
و اگر این دیوار بلند تر بود، شاید یارو از انیکار چشم میپوشید. ما هومن ها
و جانوران دیگر هم همیجوری با واکنش طبیعت و زیستبوم و با خورد و
بازخورد feedback پیرامون مان به این تراز فرگشتیک رسیده ایم. پلیس
برای دزد پدید امده و پینه های دست از کار سخت پدید میایند. سهش
بیزاری (نفرت) و کینه هم بهخودیخود بد نیستند و طبعیت اینهارا برای همچو
روزهایی پدید آورده است . اینکه کینه جویی میتواند روامند و دادوند* باشد
یا نه، در نمونه ای گفتم. برای نمونه شما با یکی دیگر شترنگ بازی میکنید
و شما میبازید. اگر اکنون شما برای این ، از او کینه بدل بگیرید و بخواهید
ego خود را با آسیب رساندن به او خشنود کنید، کینه ی ورزی شما
ناروا و نادادوند است، چرا که شما در یک بازی نیمائی fair و با قانون بازی
باخته اید و او برای بردن شما دست به کاری بیرون از قانون بازی نزده.
مرغ هم زمانی به شما نوک میزند که دست به آشیانه اش ببرید. درست
است که در انیکار به رنج هم می افتد ولی این کار برای فرازیست و زیست
بهینه ی او بایسته است.
زندگی ما هم اینجور نیست که همه اش گل و بلبل باشد. داشتن روان و
دل نازک* زمانی خوب است که شما نیاز به پدافند نداشته باشید و یا کسان
دیگر پدافند از شمارا بدوش بکشند. برای نمونه زنان دل نازک ترند چون طبیعت،
خویشکاری جنگ و پدافند را بر روی شانه های مردان نهاده و به آنها ماهیچه
و تستسترون و آدرنالین بخشیده. گوسپند از اینرو گوسپندوار است و پدافند
ندارد که ما آدم ها او را رام کرده و پدافند او را بدوش گرفته ایم. میوه ی
گلابی باغی از گلابی جنگلی ( خوج) شیرین تر و نازک تر است، چون گلابی
جنگلی باید بخشی از انرژی اش را برای جنگ با خوره های گیاهی و جانوران و ..
بگسارد ولی گلابی باغی بدست آدمی نگهداری میشود، ما با خوره ها, با
ماده های شیمیایی میجنگیم و اینگونه ، این درخت میتواند بخود پروانه بدهد
که دل نازک و بی پدافند باشد و همه ی انرژی اش را به شیرینی و نازکی
میوه ویژگی دهد. شما هم اگر مانند آن دستان "آهویی در طویله ی خران"،
در آن استورگاه (طویله) که نامش جمهوری اسلامی است، بسیار آهوسان
باشید، درست مانند آن داستان، شکارچی در روز دیگر لاشه ی مرده ی شمارا
در طویله خواهد یافت.
پس اگر نگر و پند مرا بخواهید، باید نخست " یک چشمه از ضرب شست "
خود به آن یاور نشان بدهید و اینگونه، به ایشان این سیگنال را بدهید که شما
اگر تا کنون خاموش هستید از روی آزادگی ( نجابت) است و نه ترس و سستی.
پس از آن، این بازخورد در روان ایشان، در گزیرش های پسین اش، به چرخه ی
کنترل افزوده خواهد شد. بسته به اینکه کین و رشک او از شما چه اندازه باشد،
یا دست از این کار خواهد کشید و یا بار دیگر بخت خود را خواهد آزمود. آنگاه شما
باید ناز شست بیشتری را نشان داده و ولتاژ پاسخ را بالاتر ببرید. این چرخه تا
زمانی که در روان او، دیوار بسنده بلندی پدید بیاید باید دنبال و بازآوری (تکرار) شود.
اگر شما شاید از آغاز چنین میکردید، رایانه ی ایشان کار را به اینجا نمیرسانید.
چنانکه گفته اند: " جنگ اول به از صلح آخر"
•
*نازک = لطیف
روامند = حلال ( geboten/ recommended )
دادمند = قانونی ( legal )
دادوَند = مشروع ( legitim)
پارسیگر
MEHDI
10-06-2013, 12:34 PM
سپاسگذارم مزدک گرامی که وقت می گذارید و با حوصله جواب می دهید.
مزدک گرامی من به این اصل پیش از این هم اعتقاد داشتم که خوب و بد با پیامدهایی که برای ما و جامعه دارد در ارتباط است و فکر کنم این اصل را هم از خودتان یاد گرفتم ولی موضوع اینجاست که قوانین اجتماعی و روابط انسانی کمی با هم تفاوت دارند. ببینید من اگر از ترس اینکه شما حال مرا بگیرید سربه سر شما نگذارم، یعنی احترامی ناشی از ترس و نفرت نه از سر مهربانی و دوستی به شما دارم. من چون زورم به شما نمی رسد کاری به شما ندارم ولی اگر فردا از بد روزگار، به زمین افتادید آن وقت دیگر چیزی جلو دار من نخواهد بود و شما هم در ذهن من آدم خوبی نیستید چون من از شما بخشش ندیدم پس چون شما بدی مرا با بدی پاسخ دادید بدتر کینه به دل گرفتم و حالا که زمین خوردید بدتر جواب میدهم. من قبول دارم هر انسانی باید از حقوق خودش پدافند کند و بی عرضه نباشد اگر بی احترامی دید، باید محکم از خودش دفاع کند در کنار این حقیقت، بیشتر از اینکه اعتقاد به تلافی کردن داشته باشم، به محکم ایستادن و دفاع از حقوقم اعتقاد دارم تا طرف متوجه اشتباهش شود تا اینکه بخواهم بعدها به شکلی تلافی کنم. متاسفانه بعضی وقتها طرف هم نفهم است و هم قدرت دارد و در چنین شرایطی فکر میکنم انتقام گرفتن می تواند مصیبت بار باشد.
مزدک گرامی شما در رابطه با بخشش یک آدم چه نظری دارید؟
در رابطه با بخشش زیاد سخن نگفتید بخصوص اگر کسی به عمد کاری برعلیه شما بکند. کلا شما اگر بخواهید ببخشید چگونه خود را مجاب می کنید؟
تصور کنید کسی به شما بدی کرده و شما هیچ گاه نمی توانید انتقام بگیرید. چطور برخورد می کنید؟
مزدك بامداد
10-06-2013, 03:18 PM
سپاسگذارم مزدک گرامی که وقت می گذارید و با حوصله جواب می دهید.
مزدک گرامی من به این اصل پیش از این هم اعتقاد داشتم که خوب و بد با پیامدهایی که برای ما و جامعه دارد در ارتباط است و فکر کنم این اصل را هم از خودتان یاد گرفتم ولی موضوع اینجاست که قوانین اجتماعی و روابط انسانی کمی با هم تفاوت دارند. ببینید من اگر از ترس اینکه شما حال مرا بگیرید سربه سر شما نگذارم، یعنی احترامی ناشی از ترس و نفرت نه از سر مهربانی و دوستی به شما دارم. من چون زورم به شما نمی رسد کاری به شما ندارم ولی اگر فردا از بد روزگار، به زمین افتادید آن وقت دیگر چیزی جلو دار من نخواهد بود و شما هم در ذهن من آدم خوبی نیستید چون من از شما بخشش ندیدم پس چون شما بدی مرا با بدی پاسخ دادید بدتر کینه به دل گرفتم و حالا که زمین خوردید بدتر جواب میدهم. من قبول دارم هر انسانی باید از حقوق خودش پدافند کند و بی عرضه نباشد اگر بی احترامی دید، باید محکم از خودش دفاع کند در کنار این حقیقت، بیشتر از اینکه اعتقاد به تلافی کردن داشته باشم، به محکم ایستادن و دفاع از حقوقم اعتقاد دارم تا طرف متوجه اشتباهش شود تا اینکه بخواهم بعدها به شکلی تلافی کنم. متاسفانه بعضی وقتها طرف هم نفهم است و هم قدرت دارد و در چنین شرایطی فکر میکنم انتقام گرفتن می تواند مصیبت بار باشد.
مزدک گرامی شما در رابطه با بخشش یک آدم چه نظری دارید؟
در رابطه با بخشش زیاد سخن نگفتید بخصوص اگر کسی به عمد کاری برعلیه شما بکند. کلا شما اگر بخواهید ببخشید چگونه خود را مجاب می کنید؟
تصور کنید کسی به شما بدی کرده و شما هیچ گاه نمی توانید انتقام بگیرید. چطور برخورد می کنید؟
دوست گرامی، همانگونه که گفتم، بخشایش در زمانی برازنده است
و بر روی کسی که بخشوده میشود، هنایش هایسته مینهد که از
جایگاه چیرگی و پیروزی و بزرگی باشد. شما تنها زمانی میتوانید
دشمن خود را ببخشید که در دست شما باشد. تنها و تنها آنگاه
که او از شما بیم آسیب دارد، میتواند ارزش بخشایش را دریابد.
جز این، همانگونه که گفتم، سرشت آدم این است که شما را زبون
و ناتوان میپندارد. شما نباید دید بسیار آرمانی به آدمها داشته باشید.
آدم فرهیخته که شایسته ی نام هومن باشد کمینگان هستند و
بیشینگان همان هایی هستند که گفتید که زمانی کاری را نمیکنند
را نتوانند.در یک چنین جنگلی ، باید خود را با نورم و هنجار جنگل
همساز کنید و بکوشید که یک خورده بهتر باشید، نه بسیار! چرا که
رفتار هر کس مانند یک کـُد است که اگر شما در جایی سیگنال و کـُد
نادرست را بدهید، بزرگواری تان همچو سستی مینماید و خوبی تان
همچون بدی. من اگر در باختر زمین انگشت شستم را بالا بگیرم،:e00e:
نشانه ی آرزوی کامیابی و تندرستی است و اگر همین کار را در ایران بکنم،
نشانه ی بیلاخ و دشنام !
درست است که ما همواره زورمان به ستمگران مان نمیرسد ولی بسته
به ابزار و راه هایی که در دست است باید دید که آیا میتوان جنبشی کرد یانه؟
من هم اگر در بازی شترنگ ببینم که شانسی برای بردن دارم، یا هماورد
من پاشنه ی آشیلی دارد، هنوز واگذار نمیکنم. هرچه باشد شما هم در آن
همبود، دوستان و خویشان و یاورانی دارید و راه و چاه و کـُد آن جارا بهتر
میشناسید و شترنگ باز باهوش هم هستید. ولی اگر سرنجام کاری هم
نتوان کرد، دستکم به خود میگویید که کوشش خود را کردید و نشد!
ما که نمیتوانیم برای انیکه دماغ سوختگی مان کمتر باشد برای خود بهانه
بتراشیم که چون من بزگوار بودم، یارو را بخشیدم!؟ چنین چیزی تا پایان
زندگی خوره ی روان است.
راه دیگر همچنان که گفتم، اگر بشود، گریز از چنین جاها و آغازی دوباره است.
و سرانجام یک راه دیگر هم هست و آن اینکه ببینید که یارو از آزار شما چه
آماجی دارد و چه خوشی میبرد . اینجا شما راه گشایش را پیدا کنید ،
یا با رفتاری دیگر، این خوشی را به او ندهید.
گاهی هم براستی هیچ کاری نمیشود کرد و باید سنگ زیرین آسیا بود
تا زمانی شاید کار به دست شما بیفتد.
•
پارسیگر
shahin
10-06-2013, 04:01 PM
درود :e108: از نگاه شما نابغه ها ، نابغه به دنیا می آیند یا نابغه می شوند ؟ اگر میآیند مهند ترین تفاوتشان چیست ؟ و اگر میشوند.... بارها شنیده ام که انیشتین چه کارهایی کرده، فردوسی چه کرده و چه و چه ، اما همیشه این پرسش پیش آمده که چگونه این کارها را انجام داده اند، چگونه با دست خالی صخره ها را درنوردیدند ، از دید من یک شخص عادی نمیتواند این پرسش را پاسخی شایسته دهد، چون تا جایی میتوانی راهنمایی کنی که خود پیموده باشی از این رو مزاحم شما شدم با یک پرسش ؟ چگونه؟؟
Theodor Herzl
10-06-2013, 04:14 PM
نظر شما در مورد کشور اسرائیل ، دعوای عربها با اسرائیل و کلا صهیونیسم چیست جناب مزدک؟
Aria Farbud
10-06-2013, 06:06 PM
دوست گرامی، پاسخ من بسته به این است که
١- چه زبان هایی را چیرگی دارید؟ ( برای انیکه بدانم دستم تا چه اندازه باز است)
٢- تا کنون چه چیزهایی خوانده اید ( برای اینکه تراز های بالاتر را به شما نشان دهم)
۳- در چه زمینه ای بیشتر میخواهید بدانید ( دانش آروینی، فلسفه، هنر، ادبسار،..)
•
پارسیگر
با سپاس از استاد، که ازتان بسیار آموختم
با مهر نخست می خواستم مایگان هایی که تا کنون خود پسندیدید را بگویید؟
1.هم اکنون زبان فندی خودم انگلیسی ست و آشنایی کمی هم به زبان های ترکی، عربی و فرانسه دارم و زبان اندیشه ام پارسی است (هم اکنون هر چه تنهاتر بیشتر)
2. در زمینه ی دانش هواپیما (همچنین آروینی)، هنر بویژه دیسآوری (همدم تنهایی ام)،و پیرامون روانکاوی، روانشنای، رفتارشنای(ethology) و فرزانش، نگاهی هامی داشته ام همچنین در ادبسار هم آموختن زبان پهلوی را در پیش خواهم داشت.
3. در هر زمینه با نگر به در دسترس بودن شان در ایران باشد
شادی تان افزون باد
مزدك بامداد
10-06-2013, 09:38 PM
با سپاس از استاد، که ازتان بسیار آموختم
با مهر نخست می خواستم مایگان هایی که تا کنون خود پسندیدید را بگویید؟
1.هم اکنون زبان فندی خودم انگلیسی ست و آشنایی کمی هم به زبان های ترکی، عربی و فرانسه دارم و زبان اندیشه ام پارسی است (هم اکنون هر چه تنهاتر بیشتر)
2. در زمینه ی دانش هواپیما (همچنین آروینی)، هنر بویژه دیسآوری (همدم تنهایی ام)،و پیرامون روانکاوی، روانشنای، رفتارشنای(ethology) و فرزانش، نگاهی هامی داشته ام همچنین در ادبسار هم آموختن زبان پهلوی را در پیش خواهم داشت.
3. در هر زمینه با نگر به در دسترس بودن شان در ایران باشد
شادی تان افزون باد
بکوشید این نسک هارا با چاپ پیش از جمهوری اسلام پلید بیابید.
گلستان سعدی
تاریخ ایران باستان نوشته ی حسن پیرنیا
دمی با خیام ، از علی دشتی
بیست و سه سال، از علی دشتی
دو قرن سکوت از زرین کوب
نقاب های خدا و قدرت اسطوره و ... از جوزف کمبل
"مرزبان نامه" از اسپهبد مرزپان رستم پور کارنوند
تورات
انجیل یوحنا
اسپارتاکوس ، از هوارد فاست
تاریخ تمدن از ویل دورانت
برخورد تمدنها از هانتینگتون
اندرزنامه ی آذرپاد مهراسپندان ( برگردان از پهلوی)
انحطاط و سقوط امپراتوری روم(The History of the Decline and Fall of the Roman Empire) از گیبون
دانلود ظهور و سقوط رایش سوم نوشته : ویلیام شایرر - چند بخشی (http://chand-bakhshi.blogsky.com/1392/01/08/post-1686/)
Drei Quellen und drei Bestandteile des Marxismus, W.I . Lenin ( سه منبع و سه جزء ماتریالیسم ، از لنین)
----
Fabric of the Cosmos from Brian Greene
نسک های استفن هاوکینگ مانند جهان در پوست گردو و تاریخچه ی زمان
همه ی داستان های ایساک آسیموف (اسحق عاصموف)
The cambridge Illustrated History of words science
این فهرست برخی نسک های بدردخور که از سوی هموندان حزب توده ی ایران نوشته و یا ترزبان شده اند
ـ ماتریالیسم دیالک تیک (http://www.daftarche.com/rahetude/AsareBalini/m-diyalektik/html/aghaz-m-diyalektik.html)نوشته: امیر نیک آئین
ـ ماتریالیسم تاریخی (http://www.daftarche.com/rahetude/AsareBalini/m-tarikhi/html/aghaz-m-tarikhi.html)نوشته: امیر نیک آئین
ـ یادداشت ها ونوشته های فلسفی (http://www.daftarche.com/rahetude/Tabari/Asar/Yad-dashtha/yad-dashtha.html)نوشته: احسان طبری
ـ حماسه
داد (http://www.daftarche.com/rahetude/AsareBalini/hamsedad/html/aghaz-hamasedad.html)نوشته: ف.م.جوانشیر
واژه نامه سیاسی نوشته: امیر نیک آئین
کارل مارکس، هم فیلسوف هم انقلابی ترجمه جعفر پویا
ـ برخی بررسی ها درباره جهان بینی ها و جنبش های اجتماعی در ایران (http://www.daftarche.com/rahetude/AsareBalini/barresiha-jadid/html/aghaz-berresiha.html)نوشته: احسان طبری
---------------
چند رُمان:
چگونه پولاد آبدیده شد، از نیکلای آستراوسکی
بینوایان از ویکتور هوگو ( کهن ترین بازگردان یا به فرانسه)
موشها و آدمها- خوشه های خشم از جان اشتان بک
گوژپشت نوتردام از ویکتور هوگو
تبریز مه آلود، از اردوبادی
چشمهایش ، از بزرگ علوی
تصویر دوریان گری از اُسکار وایلد
افسانه های هانس کریستان آندرسن
مادر از ماکسیم گورکی ( و اگر نسک های دگری چون "دوران کودکی" گیرتان آمد)
پیرمرد و دریا از ارنست همینگ وی
جان شیفته از رومن رولان، برگردان از به آذین
شرلوک هولمز ، از سر آرتور کونان دویل ( همه ی نسک ها)
رابین هود، از الکساندر دومای پدر
"دایی جان ناپلئون" و "ماشالله خان در دربار هارون الرشید" از ایرج پزشکزاد
آشیانه عقاب ، الموت ولادیمیر بارتول / خداوند الموت پل آمیر
خواجه ی تاجدار
" چنگیز خان"، از واسیلی یان
عشقهای عمر خیام از هارولد لمب
MEHDI
10-06-2013, 10:00 PM
دوست گرامی، همانگونه که گفتم، بخشایش در زمانی برازنده است
و بر روی کسی که بخشوده میشود، هنایش هایسته مینهد که از
جایگاه چیرگی و پیروزی و بزرگی باشد. شما تنها زمانی میتوانید
دشمن خود را ببخشید که در دست شما باشد. تنها و تنها آنگاه
که او از شما بیم آسیب دارد، میتواند ارزش بخشایش را دریابد.
جز این، همانگونه که گفتم، سرشت آدم این است که شما را زبون
و ناتوان میپندارد. شما نباید دید بسیار آرمانی به آدمها داشته باشید.
آدم فرهیخته که شایسته ی نام هومن باشد کمینگان هستند و
بیشینگان همان هایی هستند که گفتید که زمانی کاری را نمیکنند
را نتوانند.در یک چنین جنگلی ، باید خود را با نورم و هنجار جنگل
همساز کنید و بکوشید که یک خورده بهتر باشید، نه بسیار! چرا که
رفتار هر کس مانند یک کـُد است که اگر شما در جایی سیگنال و کـُد
نادرست را بدهید، بزرگواری تان همچو سستی مینماید و خوبی تان
همچون بدی. من اگر در باختر زمین انگشت شستم را بالا بگیرم،:e00e:
نشانه ی آرزوی کامیابی و تندرستی است و اگر همین کار را در ایران بکنم،
نشانه ی بیلاخ و دشنام !
درست است که ما همواره زورمان به ستمگران مان نمیرسد ولی بسته
به ابزار و راه هایی که در دست است باید دید که آیا میتوان جنبشی کرد یانه؟
من هم اگر در بازی شترنگ ببینم که شانسی برای بردن دارم، یا هماورد
من پاشنه ی آشیلی دارد، هنوز واگذار نمیکنم. هرچه باشد شما هم در آن
همبود، دوستان و خویشان و یاورانی دارید و راه و چاه و کـُد آن جارا بهتر
میشناسید و شترنگ باز باهوش هم هستید. ولی اگر سرنجام کاری هم
نتوان کرد، دستکم به خود میگویید که کوشش خود را کردید و نشد!
ما که نمیتوانیم برای انیکه دماغ سوختگی مان کمتر باشد برای خود بهانه
بتراشیم که چون من بزگوار بودم، یارو را بخشیدم!؟ چنین چیزی تا پایان
زندگی خوره ی روان است.
راه دیگر همچنان که گفتم، اگر بشود، گریز از چنین جاها و آغازی دوباره است.
و سرانجام یک راه دیگر هم هست و آن اینکه ببینید که یارو از آزار شما چه
آماجی دارد و چه خوشی میبرد . اینجا شما راه گشایش را پیدا کنید ،
یا با رفتاری دیگر، این خوشی را به او ندهید.
گاهی هم براستی هیچ کاری نمیشود کرد و باید سنگ زیرین آسیا بود
تا زمانی شاید کار به دست شما بیفتد.
•
پارسیگر
بسیار خوب. به جای بخشش هر واژه ای که مناسب است بکار ببرید. کسی به شما ظلمی می کند و شما زورتان نرسیده انتقام تان را بگیرید.
چگونه با این موضوع کنار می آیید و این موضوع را رها می کنید تا شما را اذیت نکند و مانع لذت بردن و استفاده شما از زندگی نشود؟
مزدك بامداد
10-06-2013, 11:59 PM
بسیار خوب. به جای بخشش هر واژه ای که مناسب است بکار ببرید. کسی به شما ظلمی می کند و شما زورتان نرسیده انتقام تان را بگیرید.
چگونه با این موضوع کنار می آیید و این موضوع را رها می کنید تا شما را اذیت نکند و مانع لذت بردن و استفاده شما از زندگی نشود؟
اگر زورم نرسد، من راه چاره جویانه ی میانه را میروم
. میکوشم که دوستان همدرد و یاران همراه و هم اندیشان
و ابزار جنگی و توانمندی و پول و .. را با دوراندیشی گردآوری
نمایم. میکوشم که ژرفتر و هوشمندانه تر کار کنم و آماده باشم
که بتوانم در سر بزنگاه، کین خود را بستانم. همزمان، میکوشم
که این تیرگی بر سراسر زندگی ام سایه نیفکند و این تلخی ها
را به خانواده و فرزندان نابرنا ، واگیر ندهم و بدینگونه سپری برای
خانواده ام باشم، و نیز سوخته دلی ام را به سر کسانی که زیر
سایه ی من هستند نکوبم. چرا؟ چون اگر داستان را سراسر
فراموش کنم، با خاموشی خود ستم را روا و ستمگر را آسوده دل
کرده ام و فرزندان و آیندگان را نیز بدان سرنوشت تلخ ایراخته ام
و اگر همه ی زندگی خود را بی دوراندیشی در راه کینه
نهاده و خونسردی و شکیبایی و برباری ام را از دست بدهم،
خودم و آنِ خودم از میان میرویم و باز دشمن آسوده دل میشود.
چو در تاس لغزنده افتاد مور
رهاننده را چاره باید، نه زور
•
پارسیگر
Reactor
10-07-2013, 09:56 AM
درود بر مزدک خردمند
چندی پیش بحثی بین دوستان مطرح شد که موضوعش درباره ی تربیت کودک سالم با/بدون پدر و مادر بود.
خلاصه ی مطلب رو اگر بخوام بگم این بود که تعدادی از دوستان معتقد بودند با پیشرفت های دهه های اخیر و وجود کودکستان و روانشناس کودک و امکاناتی از این قبیل, دیگر لازم نیست که برای تربیت سالم و بوجود آوردن یک فرزند نرمال (از این هایی که باعث افتخار خانواده میشن!)لازم نیست پدر و مادر مثل قدیم ها زیر یک سقف با هم زندگی کنند. و میتونن بعد از 3-4 سال بعد از تولد کودک از هم طلاق بگیرند!
آن طرف بحث هم عده ای دیگر از دوستان مدعی بودند که وجود پدر و مادر برای تربیت یک کودک سالم لازمه و اینکه پدر و مادر کنار هم شاهد رشد کودک باشن لازمه برای اینکه در آینده اون کودک, به یک فرد موفق و مفید برای خودش و جامعه تبدیل بشه!
هر کدام از دوستان هم دلیل های خاص خودشون رو داشتند.
مایل هستم نظر شما بزرگوار رو بدونم
:e032:
مزدك بامداد
10-07-2013, 04:17 PM
درود :e108: از نگاه شما نابغه ها ، نابغه به دنیا می آیند یا نابغه می شوند ؟ ..؟
آری و نه. برای اَبَرهوشمندی چند ویژگی نیاز است که برخی زادی و برخی فرهنگی هستند.
؟ اگر میآیند مهند ترین تفاوتشان چیست ؟ و اگر میشوند.... بارها شنیده ام که انیشتین چه کارهایی کرده، فردوسی چه کرده و چه و چه ، اما همیشه این پرسش پیش آمده که چگونه این کارها را انجام داده اند، چگونه با دست خالی صخره ها را درنوردیدند ، از دید من یک شخص عادی نمیتواند این پرسش را پاسخی شایسته دهد، چون تا جایی میتوانی راهنمایی کنی که خود پیموده باشی از این رو مزاحم شما شدم با یک پرسش ؟ چگونه؟؟
یکی از پیش ویژگی ها، به روشنی مغز تندرست و بزرگ و مادری است که سیگاری و الکلی نباشد،
که این ویژگی زادی است. دیگر اینکه پدر ومادرش خل و چل و سیفیلیسی و اینها نباشند که ژن های
بد به فرزند بدهند. اینهم زادی است . ویژگی سوم، خورد و خوراک درست و پرمایه دستکم تا پایان
دوسالگی میباشد. این به فرهنگ (زیستبوم، آگاهی پدر ومادر، دارایی پدر و مادر و ..) بر میگردد.
ویژگی دیگر این است که او کوشنده و پرکار باشد. هرگز هیچ تنبلی به جایگها اَبَرهوشمندی
نترسیده و این آدمها، از خود همواره کوهی از آفریده ها و نوشته ها بجای نهاده اند، مانند پور سینا،
لئوناردو داوینچی، . دیگر اینکه آگاهی این آدمها تنها در یک رشته نبوده و گسترده و هماگیر بوده.
کسانی که در یک رشته ویژه بسی ژرف میشوند، دیگر نمیتوانند بیرون از چارچوب اندیشیده و از
"بالا" به جهان بنگرند. برای نمونه انشتین میان کادر دانشگاهی کلاسیک زمان خودش نبود ، بساکه
در یک دیوان دفتر آگاشت نوآوری ها و نوبرساخته ها ( ثبت ابتکارات و اختراعات) نشسته بود و
از هر دری سخنی و آگاهی ای به او میرسید. پور سینا هم همه ی آگاهی های زمان خود را فرا گرفت
و تنها در فلسفه یا تنها در ادبسار و یا فقه نرفت و تک گـُسترایی ( تک بعدی) نشد. بدینسان بود
که یک نوپندار (الهام) میتوانست در مغز اینها پدید آید و راه یابد. دیگر اینکه آن همبود که در آن زاده
شده اند، به او شایندگی آموزش و پرورش درست را میداد و در جهان، در تراز بالای دانشیک میبود،
مانند ایران در زمان پورسینا، و ایتالیا در زمان لئوناردو و آلمان در زمان انشتین. دیگر سامه ی
اَبَرهوشمند شدن، که بازهم به فرهنگ بر میگردد این است که مغز او بسیار با دین بسته و تاریک نشده
باشد. هماگونه که میدانیم، بزرگانی چون پورسینا یا لئوناردو، دینزده نبودند و گاه با دین دشواری هم
داشتند، خود انشتین هم به خدای ترادادی سامی و .. باور نداشت و هم اندیشه با اسپینوزا بود.
پس اگر انشتین در عربستان زاده بود، میشد شتر چران خوبی، اگر در جمهوری اسلامی بود، بساز بفروش
یا آخوند زرنگی میشد، اگر پدر و مادرش بی چیز بودند، باید میرفت کارگری و کفشدوزی میکرد ( برای نمونه)
و .. پس میبینم که باید چندین سامه ی سخت و شکننده گرد هم آید تا از ترکش تاریخ تیر اَبَرهوشمندی باری رها گردد.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-08-2013, 11:22 AM
نظر شما در مورد کشور اسرائیل ، دعوای عربها با اسرائیل و کلا صهیونیسم چیست جناب مزدک؟
نگر من این است که صهیونیست ها و در کلان، بنی اسرائیل ویژگی های هایسته ای دارند
که ما بایستی از انها یاد بگیریم. آنها پس از بیش از دو هزار سال توانستند به آرمان شان
که بازگشت به کشور نیاگان خود یا همان یهودیه و اسرائیل بود و شهری که داود و سلیمان
بنیاد نهاده و پرورش دادند ( یا همان اورشلیم)، جامه ی فربود بپوشانند. انها در این سده ها
و هزاره ها از آیین ها و کیستی شان دست برنداشتند ( با اینکه بسیار به زور ترسایی و مسلمان
و .. شدند و در بسیاری از کشورها تار و مار و کشتار گردیدند) و پیمان خود را فراموش نکرده
و نشکستند و تاریخ و طبیعت این را پسندید به ایشان بزرگی و دارای و مهتری داد که بتوانند
با همه ی اندک بودنشان، نیروهای بزرگی را پشت سر خود گرد بیاورند و به آماج آرمانی شان
برسند. دریغ که ما ایرانیان چنین آرمانی را نتوانستیم نگه داریم و سروری تازی و اسلام را پذیرفته
و دشمن خود را به همراه بزرگی و هومنی و شادی و فرهنگ ایران فراموش نمودیم.
از سوی دیگر ایرانیان و بنی اسرائیل از دیرباز پیوند تاریخی و فرهنگی خوبی دارند و یهودیان ایران
تا پیش از این جمهوری اسلام پلید، زندگی دوستانه و آرامی در کشور ما داشته و برای سرایداشت
و پیشرفت کشورما سودبخش و کارآمد بودند. من خودم با خانواده ی ایلقانیان هم دوست بودم
و ایشان در پیشرفت ساختاوری فراورشی دستی بسزا داشت و بیدداگرانه بدست اسلامیست های
گوه که چشم به دارایی وی داشتند، تیرباران شد. همچنین دوستان کرد من در گذراندن برخی کلیمی ها
و بویژه فرزندان جوان آنها از مرز یاری میکردند ( ولی خب، پول و هزینه شان را میگرفتند). من خودم به
یکی که همراه من بود یاری کردم که خود را در ترکیه به نمایندگی اسرائیل برساند.
آنها از پیماندار ترین گردانندگان بازرگانی و مالی و هتّا وزیراد دارایی بودند و گفته میشود که هتّا زیر شکنجه،
دارایی های نادرشاه را که به انها سپرده بود، به دشمنان و کشندگان او لو نداند تا اینکه فرزندان خودش
مانند شاهرخ میرزا به انها پروانه دادند.
دوستی یهود با ایرانیان همچنین به زمان کوروش میرسد که نام او در تورات هم آمده و برای همین هم
اسرائیل به ما در زمان جنگ هم قاچاقی یاری کرد که از صدام بسیار کتک نخوریم. یکی از انگیزه های اینکه
تا کنون اسرائیل هرگز به ایران نتاخته و دست نگه داشته، همین دوستی تاریخی و یهودیان ایرانی است
که در اسرائیل هستند و هتّا یکی هم کشور دار اسرائیل شده بود.
من امیدوارم که یهود بتواند، همچنان که در سرود میهنی شان ("هتکفاه"=امید) میگویند، پس از دو هزار سال
سرگردانی در کشور نیاگانشان با آرامش و آشتی زندگی کنند و این اسلامیست ها و عرب های کله خر و دزد
هم کمی آدم بشوند و دست از تروریسم و دزدی و چپاول و آدمکشی و .. بردارند.
شوربختانه پایه ی این دشمنی را محمد در زمان خودش نهاد که برای چپاول پولهای یهودیان، به کشتار و
سرگردان کردن آنها دست زد، مانند کشتار و راندن بنی قینقاع، بنی نضیر (که همه در بیابانها از میان رفتند)،
کشتار بنی قریظه و فروختن زن و بچه های انها در نجد برای خریدن نیزه و شمشیر برای راهزنان محمد و ...
اکنون شوخی تاریخ و سرنوشت این است که چهار پنج میلیون یهودی بتوانند پس از بیش از دو هزار سال
به سرزمین های مهادین خود بازگردند و چند سد میلیون عرب پس از ١۴۰۰ سال بچاپ و بخور، به جایی
رسیده باشند که نتوانند هیچ کاری در برابر ان انجام دهند. من امیدوارم که مسلمین بیش از این هم خوار
و پست شوند تا مگر به گندبودن اسلام پی ببرند.
از سوی دیگر دانسته است که اسرائیل همپیمان "طبیعی" ایران است و در زمان شاه هم پیوند زیرجلی خوبی
داشتیم و زمانی که اسامیست ها از ایران گورشان را گم کنند، بار دیگر اسرائیل از همپیمانان خوب ما خواهد بود،
چون دشمن طبیعی ما همان عرب هستند که دشمن همباز و تاریخی هر دوی ما بوده اند.
نخستین کشوری هم که اسرائیل را به رسمیت شناخت شوروی بود و کمونیست ها هم پیوند خوبی با یهود
داشتند ( گذشته از ان که مارکس یهودی بود) و اسرائیلی ها برخی ایده های کمونیستی را در سازندگی
کشورشان بکار بردند. شوربختانه زورگویی و یورش های تازیان انگیزه ی این شد که اسرائیل به دامان امریکا
دست بیازد و به نادرست به فرنام "کارگزار امریکا" مُهر و برچسب نادرست بخورد. اسرائیل همواره سیاست
ناوابسته ی خود را داشته که اماج نخستینش، فرازیست و زنده ماندشان بوده است و برای همین هم هتّا
گاه با امریکایی ها هم ستیز پیدا کرده اند ( مانند همین اکنون که دولت اوباما چندان با اسرائیل خوش نیست).
گذشته از برخی گروه های اندک بسیار دین زده ی یهودی که هی سرشان را به دیوار ندبه میکوبند و دو تا
یخچال ( یکی برای فراورده های گوشتی و یکی برای فراورده های شیری) دارند و .. بیشترینه یهود ، نوگرا
و دانش دوست و اندیشه پرور بوده و آیین سامیان با فرهنگ گذشته، مانند آرامیان و بابلی هارا پی گرفته اند.
بزرگترین گروه دارندگان پاداش نوبل پس از هند و اروپایی ها، یهودیان هستند که بیشتر در کشور های هندواروپایی ،
به این پاداش ها رسیده اند که شاید نزدیک ١۴۰ تن باشند. در جاییکه اسلام، یک پاداش بگیر بیشتر ندارد و آنهم
از سر باختر زمین و به همراه یکی دیگر این پاداش را نیم کرده !
•
پارسیگر
Theodor Herzl
10-08-2013, 11:58 AM
نخستین کشوری هم که اسرائیل را به رسمیت شناخت شوروی بود و کمونیست ها هم پیوند خوبی با یهود
داشتند ( گذشته از ان که مارکس یهودی بود) و اسرائیلی ها برخی ایده های کمونیستی را در سازندگی
کشورشان بکار بردند. شوربختانه زورگویی و یورش های تازیان انگیزه ی این شد که اسرائیل به دامان امریکا
دست بیازد و به نادرست به فرنام[15] "کارگزار امریکا" مُهر و برچسب نادرست بخورد. اسرائیل همواره سیاست
ناوابسته ی خود را داشته که اماج نخستینش، فرازیست[16] و زنده ماندشان بوده است و برای همین هم هتّا
گاه با امریکایی ها هم ستیز پیدا کرده اند ( مانند همین اکنون که دولت اوباما چندان با اسرائیل خوش نیست).اسرائیل با ریشههای آنارشیستی و کارگری بنیان گذشته شد که وجود کیبوتزها ( مزرعههای اشتراکی) در سراسر اسرائیل گواه به این قضیه است، همچنین در ۳۰ سال اول همیشه حزب کارگر در قدرت بود. در مورد شوروی هم جالب است این را بگویم که در زمان جنگ استقلال تنها چکسلواکی و شوروی به دستور استالین به اسرائیل اسلحه فروختند و آن باعث پیروزی ارتش اسرائیل به تنهایی به ضدّ ۶ ارتش عربی شد، آمریکا یک گلوله هم حاضر نشد به اسرائیل بفروشد در آن زمان ، و در واقع میشود گفت وجود کنونی اسرائیل مدیون شوروی است. همچنین تروتسکی زمانی که در مکزیک در تبعید بود و رهبران چپ یهودی روس که به اسرائیل رفته بودند دیدار کرد و چندین بار نیز از صهیونیسم به نحوی حمایت کرد.
مزدك بامداد
10-08-2013, 12:19 PM
اسرائیل با ریشههای آنارشیستی و کارگری بنیان گذشته شد که وجود کیبوتزها ( مزرعههای اشتراکی) در سراسر اسرائیل گواه به این قضیه است، همچنین در ۳۰ سال اول همیشه حزب کارگر در قدرت بود. در مورد شوروی هم جالب است این را بگویم که در زمان جنگ استقلال تنها چکسلواکی و شوروی به دستور استالین به اسرائیل اسلحه فروختند و آن باعث پیروزی ارتش اسرائیل به تنهایی به ضدّ ۶ ارتش عربی شد، آمریکا یک گلوله هم حاضر نشد به اسرائیل بفروشد در آن زمان ، و در واقع میشود گفت وجود کنونی اسرائیل مدیون شوروی است. همچنین تروتسکی زمانی که در مکزیک در تبعید بود و رهبران چپ یهودی روس که به اسرائیل رفته بودند دیدار کرد و چندین بار نیز از صهیونیسم به نحوی حمایت کرد.
[درست است میدانم و برای همین هم به این نماره (اشاره) کردم.
هم اکنون هم اسرائیل پیشرفته ترین کشور آن مرزو بوم است و
دیگران با خودکامگان و فاشیستها و دزدانی که به فرمانروایی رسیده-
اند درگیرند. دوستی کمونیست ها و یهود هم بیش از پیش در زمان
جنگ جهانی دوم برجسته بود، چرا که دشمن هنباز هر دوی اینها
هیتلر بود. در شوروی هم لایه چشمگیری از فندسالاران و هنرمندان
و ادبوَران یهودی نژاد بودند. ( نام یهودی هم نام دینی است و هم
نام نژادی، برخی از یهودیان یهودی نبوده اند و برخی یهودیان کنونی
هم یهودی نبوده اند!)
•
پارسیگر
shahin
10-09-2013, 09:27 AM
مزدک گرامی ، نگرتان درباره فردوسی چیست ،عده ای میگویند شیعه است و عده ای میگویند سنی است و .... ، حافظ و مولانا چه؟
Philo
10-09-2013, 11:58 AM
دوستی یهود با ایرانیان همچنین به زمان کوروش میرسد که نام او در تورات هم آمده و برای همین هم
اسرائیل به ما در زمان جنگ هم قاچاقی یاری کرد که از صدام بسیار کتک نخوریم. یکی از انگیزه های اینکه
تا کنون اسرائیل هرگز به ایران نتاخته و دست نگه داشته، همین دوستی تاریخی و یهودیان ایرانی است
که در اسرائیل هستند و هتّا یکی هم کشور دار اسرائیل شده بود.
مزدک گرامی مطمئنید این یک تاکتیک برای نگاه داشتن توازن قوای سابق میان ایران و عراق و در نتیجه طولانی شدن جنگ و تضعیف بیش از پیش این دو کشور نبوده؟
فکر نمی کنید تصمیم گیری های سیاسی یک مقدار پیچیده تر از تصمیم گیری های مبتنی بر دوستی و دشمنی های قبیله ای باشد؟
Anarchy
10-09-2013, 12:12 PM
مزدک گرامی مطمئنید این یک تاکتیک برای نگاه داشتن توازن قوای سابق میان ایران و عراق و در نتیجه طولانی شدن جنگ و تضعیف بیش از پیش این دو کشور نبوده؟
فکر نمی کنید تصمیم گیری های سیاسی یک مقدار پیچیده تر از تصمیم گیری های مبتنی بر دوستی و دشمنی های قبیله ای باشد؟
موافقم... البته دلایل دیگری هم بود ، اما عمده همین هایی بود که شما گفتید :
Israeli support for Iran during the Iran–Iraq war - Wikipedia, the free encyclopedia (http://en.wikipedia.org/wiki/Israeli_support_for_Iran_during_the_Iran%E2%80%93I raq_war#Goals)
According to Bergman, Israel's goals were to: reestablish some influence in Iran which was lost when the Shah was defeated in 1979; intensify the Iran-Iraq War and weaken both Iran and Iraq, both of whom opposed the existence of Israel; prevent Iraq from conquering Iran as they feared a victorious Saddam Hussein (http://en.wikipedia.org/wiki/Saddam_Hussein); and create business for the Israeli weapons industry[10] (http://en.wikipedia.org/wiki/Israeli_support_for_Iran_during_the_Iran%E2%80%93I raq_war#cite_note-10)
Trita Parsi writes that Israel supplied Iran with arms and ammunition because it viewed Iraq as a danger to the peace process in the Middle East. Ariel Sharon (http://en.wikipedia.org/wiki/Ariel_Sharon) believed it was important to "leave a small window open" to the possibility of good relations with Iran in the future.[2] (http://en.wikipedia.org/wiki/Israeli_support_for_Iran_during_the_Iran%E2%80%93I raq_war#cite_note-Parsi-2) According to David Menashri of Tel Aviv University (http://en.wikipedia.org/wiki/Tel_Aviv_University), a leading expert on Iran, "Throughout the 1980s, no one in Israel said anything about an Iranian threat - the word wasn't even uttered."[2] (http://en.wikipedia.org/wiki/Israeli_support_for_Iran_during_the_Iran%E2%80%93I raq_war#cite_note-Parsi-2):104 Parsi explained in an interview with Diane Rehm (http://en.wikipedia.org/wiki/Diane_Rehm) that despite the anti-Israeli rhetoric publicly displayed by Iran, in actuality, the two nations secretly depended upon the support of one another to face the formidable opposition of both Iraq and the Soviet Union. He cites as evidence the fact that this relationship endured despite the ramped up rhetoric that was brought about by the Islamic Revolution (http://en.wikipedia.org/wiki/Islamic_Revolution) in Iran, up until the collapse of the Soviet Union and destruction of the Iraqi military by the U.S. in the first Gulf War, both in 1991. Though he claims that Iran long used Israel as a means to create unified pan-Islamic, anti-Israel sentiment through which all the Muslim countries in the region could be unified under Iranian leadership, Israel and Iran, he argues, only truly began to see each other as strategic rivals after the threat of Soviet Union fell away, and after Iraq no longer could serve as a power check in the region.[11] (http://en.wikipedia.org/wiki/Israeli_support_for_Iran_during_the_Iran%E2%80%93I raq_war#cite_note-Rehm-11)
Another source argues that Israel saw the Gulf War as an opportunity to ensure the safety of the Persian Jewish community (http://en.wikipedia.org/wiki/Persian_Jews) which it believed was at risk. At the time of the revolution in Iran, there were 80,000 Jews in the country. They were a recognised minority along with Christians (http://en.wikipedia.org/wiki/Christianity_in_Iran) and Zoroastrians in Iran (http://en.wikipedia.org/wiki/Zoroastrians_in_Iran), which in general had suffered no persecution and had been able to continue their affairs undisturbed. The fundamentalism of Khomeini put all that at risk. Clandestine support of Iran ensured the safety of the Jewish community and allowed thousands to emigrate; it also contributed substantially to Iran's successful defence of its borders.[12] (http://en.wikipedia.org/wiki/Israeli_support_for_Iran_during_the_Iran%E2%80%93I raq_war#cite_note-12)
مزدك بامداد
10-12-2013, 04:32 PM
مزدک گرامی مطمئنید این یک تاکتیک برای نگاه داشتن توازن قوای سابق میان ایران و عراق و در نتیجه طولانی شدن جنگ و تضعیف بیش از پیش این دو کشور نبوده؟
فکر نمی کنید تصمیم گیری های سیاسی یک مقدار پیچیده تر از تصمیم گیری های مبتنی بر دوستی و دشمنی های قبیله ای باشد؟
من دیگر پراسنج هارا پس نمیزنم ولی سمپاتی یهود با ایرانیان ریشه ی
تاریخی و دینی در نزد یهود دارد. همچنین شمار یهود در ایران هم کم نبود
و این یاری میتوانست سپری برای انان باشد که زیر آزار فاشیستهای
اسلامیست نباشند. در این سالها، شمار یهود چنانکه گمان میکنم،
بسیار کمتر شده و هرکه توانسته دررفته است.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-12-2013, 04:46 PM
مزدک گرامی ، نگرتان درباره فردوسی چیست ،عده ای میگویند شیعه است و عده ای میگویند سنی است و .... ، حافظ و مولانا چه؟
معتزله - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%AA%D8%B2%D9%84%D9%87)
فردوسی گرایش بالایی به اسلام نداشت ولی روشن است که از گروه معتزله که خردگرایانی
"اسلامی" بودند بوده است. این نکته از چند چامه ی وی بدست میاید که برجسته ترین آن
ها این است که گفته است که خدا را نمیتواند دید و دریافت. ( مرنجان دو بیننده را).
حافظ و جلال الدین بلخی هم سنی بوده اند. حافظ سنی زاده بود ولی دیرتر گرایش به
نکوهش دین و بویژه بنیادگرایی دینی یافت(دام تزویر مکن چون دگران قران را) و
همچنبین بسوی دین های کهن ایران هم نگرشی نمود. جلال الدین بلخی هم
همینگونه، "سنی زاده" بود ولی دیرتر به هومنی گرایی گرایش یافت و خواستار
نگرش به درونمایه ی هومنی هر دین شد و نه سویه های بیرونی و آیینی و
سیاسی آن ( هیچ آدابی و ترتیبی مجوی)
•
پارسیگر
Russell
10-12-2013, 06:20 PM
مزدک جان یادآوری میکنم که باقی لیست من هنوز مانده، رو از این نظر که شاید مثل بعضی دوستان با گذشت زمان فراموشت شده باشه.:e303:
Russell
10-16-2013, 04:48 PM
دوستان اگر باز هم سوالی دارند بپرسند، مزدک گرامی هم سوالات باقی مانده را تمام کند در این یکی دو روزه و اگر صندلی داغ به همین حالت راکد باقی بماند آنرا خاتمه میدهیم ولی اگر دوباره جان بگیرد مانند روزهای اول مهلتش تمدید میشود.
kourosh_bikhoda
10-16-2013, 04:54 PM
دوستان اگر باز هم سوالی دارند بپرسند
من همینها رو فرصت نکردم بخونم
Philo
10-16-2013, 05:29 PM
مزدک عزیز کدام گفتگوهایی که از ابتدا تا کنون با افراد مختلف در فاروم ها داشته اید را "در بالاترین سطح" می بینید؟ و از کدام گفتگوهایتان بیش از بقیه لذت برده اید؟
لطفا لینک هایشان را بگذارید و اگر خواستید یک توضیحی هم درباره شان بدهید.
Anarchy
10-16-2013, 09:00 PM
من یک سوالی دارم که البه آنچنان هم به صندلی داغ ارتباطی نداره... اما میخوام بپرسم از مجموع نوشته هاتون آیا مجموعه ای گرد آوری کردید؟ یا هرگز به فکر نوشتن یک کتاب افتادید ؟
shahin
10-17-2013, 07:00 AM
درود مزدک گرامی، 1-شما چگونه هوش کردیدکه فردوسی از معتزله بوده ، تا آنجایی که فهمیدم یک شیعه زاده است ، پس این بیت را (بر این زادم و هم بر این بگذرم/یقین دان که خاک پی حیدرم) چگونه تفسیر میکنید ؟ 2- چرا ، چرا ما اینجاییم ؟ تا کنون هیچ جوابی برایش یافته اید ؟ چرا زندگی میکنیم ؟ :e40e: (لابد بخاطر فرازیست؟ که چه بشود) 3- اینکه ماده نه به وجود میآید و نه از بین میرود ، پس ممکن است ما بعد از مرگ و تجزیه شدن و.... چرخه . دوباره فرصت زندگی کردن بیابیم آیا میشود که بشود، در کل قضیه چیست؟ :e10c:
مزدك بامداد
10-17-2013, 10:05 AM
-شما چگونه هوش کردیدکه فردوسی از معتزله بوده ، تا آنجایی که فهمیدم یک شیعه زاده است ، پس این بیت را (بر این زادم و هم بر این بگذرم/یقین دان که خاک پی حیدرم) چگونه تفسیر میکنید
شاهنامه شناسان از روی هر چامه پی میبرند که این از خود فردوسی بوده یا از نوسندگانی که در گذشته،
نسک هارا با دستنویسی باز می نوشته اند. برای نمونه میدانیم حافظ سنی و دیرتر بی باور بود ولی در زمان
شاه اسمعیل، برای انیکه دیوان و آرامگاهش از میان نرود گفتن بابا این شیعه است و یکی دو چامه اش را بجای
شیعه بودن جا زدند. این چامه ی "حیدر" هم از همان چامه های برساخته نوسندگان است. برای نمونه واژه ی
حیدر (= کسی که شکار و دشمن خود را زنده زنده[حی] میدرد) یک واژه ی روا در سالهای زندگی فردوسی نیست.
بیشتر این واژه ها مانند صفدر و حیدر، پس از شیعه شدن زورگی ایرانیان ، برای علی ، خلیفه ی چهارم مسلمین و
امام نخست شیعیان سرهم بندی شده. یا چامه ی دیگر که میگوید که هرکس با دودمان علی ناسازگار است،
" بی پدر" (حرامزاده) می باشد که شاهنامه شناسان، به روشنی گفته اند که فردوسی چنین زبان بی ادبانه و لیچارگو
نداشته و این زبان، زبان شیعه های متعصب و فرومایه است. دین پدرانش هم به روشنی در دست نیست و همه
ایشان را به انگیزه ی بزرگی و فرزانگی اش به خودشان میخواهند ببندند. مهند این است که بدانیم که حاکم شرع،
از گورسپاری او در گورستان ملسمین خودداری نمود! پس شیعه هم نمیتوانسته باشد، چون در زمان فردوسی شیعه
هم مسلمان شمرده میشد.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-17-2013, 10:08 AM
من یک سوالی دارم که البه آنچنان هم به صندلی داغ ارتباطی نداره... اما میخوام بپرسم از مجموع نوشته هاتون آیا مجموعه ای گرد آوری کردید؟ یا هرگز به فکر نوشتن یک کتاب افتادید ؟
نه، ١۰% نوشته های اندتاری مرا مهربد گرامی گردآوری کرده است
و ۹۰ % دیگر آن در ابرهای الکترونیک سرگردان و یا در دیسک های
رایانه ای گرفتار است.به پرسش دوم تان هم نمیتوانم شوربختانه پاسخ بدهم !
•
پارسیگر
kourosh_bikhoda
10-17-2013, 10:16 AM
جناب مزدک من هم چندتا سوال دارم که البته بعضیش یادم رفته ولی اونهایی که یادم هست رو اجازه بدید بپرسم:
اگر دوباره به دنیا می آمدید ترجیح می دادید در کدام کشور متولد بشید؟
در جایی یادم هست یک کپی از گواهی دکتر شریعتی رو قرار داده بودید که حاجیولوژی خونده بود. این رو از کجا آوردید؟
خودروی مورد علاقه تان چیست؟
مارک ساعت مورد علاقه تان چیست؟ و آیا ساعت عقربه ای می پسندید یا دیجیتال؟
Anarchy
10-17-2013, 10:17 AM
نه، ١۰% نوشته های اندتاری مرا مهربد گرامی گردآوری کرده است
و ۹۰ % دیگر آن در ابرهای الکترونیک سرگردان و یا در دیسک های
رایانه ای گرفتار است.به پرسش دوم تان هم نمیتوانم شوربختانه پاسخ بدهم !
•
پارسیگر
نظرم این بود که نوشته های شما رو یک جا جمع آوری کنیم برای آینده...
سوال دوم هم معلومه که پاسخ مثبت هست و کتابی نوشته شده :e415:
مزدك بامداد
10-17-2013, 10:34 AM
درود دوباره. نظرتان دربارهیِ شخصیتهایِ زیر (نظر و عملشان) چیست؟
1-مارکس
پرآوازه ترین گزاره ای که در باره ی مارکس گفته میشود این است که:
فیلسوفان دیگر جهان، جهان را واستودند (توصیف کردند) ولی مارکس
تنها فیلسوفی بود که جهان را دگرگون هم ساخت! بزرگی کارهای او
نه تنها در پرشماری نوشته ها، بساکه بیشتر و فراتر، در باریک بینی و
هوشمندی و پژوهشیک بودن آنهاست که با گردآوری موبموی خروارها
آمار و شمارها، آگاهی ها و رویداد ها، تاریخ ها و بنمایه های پرشمار
دیگر است. او مهرازی توانمند بود که توانست با این آجرهایی که گردآورد،
کاخ سربلند "کاپیتال" را بسازد و راه رهایی را به رنجبران تاریخ در جهان
نشان دهد. او فرگشتی از مزدک بامداد و دیگر اندیشمندان راه دادگری
همبودین و هومنگرایی بود. کسی که چهره ی جهان را در زمان بسیار اندکی
چنان دگرگون کرد که همه ی کوششهای نیروهای کهن، نتوانست انرا باردیگر
به همان زمانه ی زرّینی که بهره کش به آسودگی میچاپید، برگرداند. امروزه
بهره کشان همواره در ترس و هراس از نیروهای دادخواه بسیار میکوشند که
او را پایان یافته قلمداد کنند ، ولی زهی پندار بیهوده ! که تباهی ها و جوش
و تب و لرز ها ی سرمایه داری، همواره و پی در پی بار دیگر این نام رخشنده
و این یادمان بزرگ را در ویر کارگران و رنجبران و دادخواهان تازه و زنده میکند
و از انیرو نام, برای هر دراکولای خونآشام سرمایه، همچون چلیپای ایزدیست!
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-17-2013, 10:52 AM
در جایی یادم هست یک کپی از گواهی دکتر شریعتی رو قرار داده بودید که حاجیولوژی خونده بود. این رو از کجا آوردید؟
اینرا هواداران یا خانواده ی خود شریعتی شارلاتان در اندرتار نهاده بود به این امید که کسی فرانسه نمیداند!
2661
این "دکترای" شریعتی چنین است:
دانشگاه پاریس
--
دانشکده ی ادبسار
و دانشهای هومنی
----دکترای دانشگاه پاریس
تاریخ اسلام سده های میانی
(حاجی-نگاری فارسی) hagiographie persane
...
...
...
مزینانی شریعتی
زاده ی مشهد در ١۹۳۳داوری شده است که شایسته ی
دکترای دانشگاه پاریس
در ٢١ ژوئن(؟) ١۹۶۳ با نمره ی "گذرنده"(passable )
-----------
نمره پاسابل همان ۴ است در سیستم اروپایی که بهترین نمره ١ است
و یا همان D در سامانه ی دانشگاهی ایران که بهترین نمره A است
یا همان ۷ از سامانه ی دبستانی که بهترین نمره ٢۰ بود.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-17-2013, 11:11 AM
خودروی مورد علاقه تان چیست؟
2662
مزدك بامداد
10-17-2013, 11:14 AM
اگر دوباره به دنیا می آمدید ترجیح می دادید در کدام کشور متولد بشید؟
من بار دیگر در ایران ولی پس از ۶۵۰ سال دیگر زاده خواهم شد.
Russell
10-17-2013, 11:25 AM
پرآوازه ترین گزاره ای که در باره ی مارکس گفته میشود این است که:
مزدک عزیز این پرسشها و این تالار قرار است مجموعهیِ عقاید یکی از فرومنویسان قدیمی و دانشمند قارسی باشد و من این پرسشها را برای ثبت در تاریخ مطرح کردم، امیدوارم پاسخها تحت تاثیر بحثهای در تاپیکهایِ کناری قرار نگیرد و به صورت دفاعی و واکنشی در نیآید.
مزدك بامداد
10-17-2013, 11:36 AM
مارک ساعت مورد علاقه تان چیست؟ و آیا ساعت عقربه ای می پسندید یا دیجیتال؟
2663
kourosh_bikhoda
10-17-2013, 11:55 AM
سپاس از پاسخ هاتون. پرسش های آخریم رو مطرح میکنم:
آیا تا به حال درگیری فیزیکی و تن به تن داشتید؟
اگر عزیزانتون مثل فرزندتون سرمایه دار و بهره کش باشند چه میکنید؟
من از انسان های پیر خصوصن خوش پوش و باسوادش خیلی خوشم میاد که فکر میکنم شما اینطور باشید. خیلی هم باهاشون هم صحبتی و مراوده میکنم و البته شوخی و سر به سر هم زیاد میگذارمشون. مخصوصن شما که بسیار آستانه تحملتون بالاست و یادم میاد در یک بحثی در رابطه با کمونیسم با آرش بیخدا ایشون خیلی به شما تاختند ولی شما بزرگمنشانه رفتار کردید. با این توضیحات میخوام بدونم نظرتون نسبت به من چیه؟
مزدك بامداد
10-17-2013, 12:00 PM
مزدک عزیز این پرسشها و این تالار قرار است مجموعهیِ عقاید یکی از فرومنویسان قدیمی و دانشمند قارسی باشد و من این پرسشها را برای ثبت در تاریخ مطرح کردم، امیدوارم پاسخها تحت تاثیر بحثهای در تاپیکهایِ کناری قرار نگیرد و به صورت دفاعی و واکنشی در نیآید.
این براستی دیدگاه من است. من در کارنامه ی مارکس، ستم و گناه نمیبینم.
خود او هم که همواره با تنگدستی و بدبختی و سرگردانی دست بگریبان بود
و هرگز هم در جایی فرمانروایی ننمود. در آموزه های او نیز نادرستی و یا
خواست اینکه کسانی را گمراه نماید نیز برای من دیده نمیشود. مارکس یک
دانشوپژوهشگر دانشهای هومنی و سرایداشتی بود و روشن است که نگره ی
او مانند دیگر نگره های دانشیک، فرگشت فرزامنده* خواند یافت و باریک تر
و همساز تر با سامه های نوین جهانی خواهند گردید. شاخه های فراوانی از
مارکسیسم پدید امده که همه داو رهیافت بهتر به این اموزه را داشتند و دارند،
از تروتسکیسم و مائوئیسم گرفته تا خود سوسیال دمکراسی که فراورده ی از
کار خود او به شمار میرود، از نئو مارکسیسم گرفته تا آموزه ی فرانکفورت و
پسامارکسیسم ...
•
*فرزامنده = کامل شونده
پارسیگر
مزدك بامداد
10-17-2013, 12:05 PM
آیا تا به حال درگیری فیزیکی و تن به تن داشتید؟
آری بویژه در بچگی و تا پایان دانشگاه . کتک و چوب هم فراوان خوردم!
مزدك بامداد
10-17-2013, 12:11 PM
اگر عزیزانتون مثل فرزندتون سرمایه دار و بهره کش باشند چه میکنید؟
نخست اینکه من جایی نگفتم که فرزندانم بهره کش هستند،
دستکم این را آشکار نگفته ام و شما خود چنین برداشته اید!
-----
گروهی از سرمایه داران در امریکا هستند که وابسته به شاخه ی
دینی مورمون میباشند و در پیرامون سالت لیک سیتی ریشه دارند.
آنها بسیار راستی گرا بوده و درآمدهای خودرا برای روسپی گری و
لوکس و تباهی هزینه نمیکنند، بساکه بازهم کارخانه ها فراورش و ...
میسازند. من به آنها (فرزندان خود) میگویم که اکنون که ناچار در این
سامانه گرفتار هستند، دستکم مانند اینها رفتار کنند و از تباهی دوری گزینند.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-17-2013, 12:27 PM
من از انسان های پیر خصوصن خوش پوش و باسوادش خیلی خوشم میاد که فکر میکنم شما اینطور باشید. خیلی هم باهاشون هم صحبتی و مراوده میکنم و البته شوخی و سر به سر هم زیاد میگذارمشون. مخصوصن شما که بسیار آستانه تحملتون بالاست و یادم میاد در یک بحثی در رابطه با کمونیسم با آرش بیخدا ایشون خیلی به شما تاختند ولی شما بزرگمنشانه رفتار کردید. با این توضیحات میخوام بدونم نظرتون نسبت به من چیه؟
من شمارا همواره مانند یک آرش بیخدای جوانتر میبینم که هنوز دارد کارآموزی بیخدایی را میگذراند.
شما یک برتری آرش بیخدا را هنوز ندارید و آنهم تراز آگاهی بالاست. تراز آگاهی شما هم خوب است
ولی برای برنده شدن در گفت و ستیز، نیاز بالاتری به آگاهی در باره ی تاریخ، سرایداشت، دانشهای
آروینی و هومنی، فلسفه های جهان و .. نیاز دارید. از انجا که هوشتان خوب است، اگر کمی زمان برای
خواندار بگذراید این کاستی تان هم زود برکنار میشود و میتوانید به ۹۵% مسلمین و ۷۵% دینباوران دیگر
چیره شوید. ولی شما همچنین یک کاستی آرش بیخدا را هم به همراه دارید و آن هواداری از کاپیتالیسم
است که نبرد بیخدایی شما را کاستی و سستی میبخشد و از باورپذیری* و رخنه* ی سخن شما میکاهد.
چنانکه سخنواره ی اروپایی میگوید، "منوی شما هنوز روند نیست!". بدید من اگر هم میخواهید در آینده،
نگرش سرمایه داری خود را نگه دارید، انرا در سخنگاه ها و سخنسراها به میان نیاورید و هتّا اگر سخت تان
باشد که کمونیستی انجا میدان داری کند، دندان روی جگر بنهید، چرا هرکس باید در میدانی که شانس
برتر و ابزار نیرومند تر دارد و فند بیشتر میداند، جنگ کند تا امید پیروزی داشته باشد. از انجا که گاه
بهترین پدافند این است که در میدان دشمن بتازیم، و از انجا که سرمایه داری اکنون در لاک پدافندی
است و چهره ی خوشی ، بویژه در جهان سوم، در نزد روشنویران، کارگران و مردم هامی .. که
نیوشندگان (مخاطبان) و مشتریان گرایندی شما هستند، ندارد، بکار گیری اندرز من به شما یاری
میرساند که برماند آرش بیخدا (که یادش گرامی باد) را بتوانید بر دوش بردارید.
•
*رخنه = نفوذ
رخنه ی سخن = نفوذ کلام
باورپذیری= اعتبار
پارسیگر
Russell
10-17-2013, 12:34 PM
این براستی دیدگاه من است. من در کارنامه ی مارکس، ستم و گناه نمیبینم.
من هم مخالفتی ندارم و برای مارکس احترام زیادی قائل هستم، آنچه باعث این نگرانی شد بالا گرفتن بحث مارکسیسم و کمونیسم بود و دیدن اینکه بیشتر سخنتان پیرامون مارکس شد دربارهیِ سرمایهداری و سرمایهداران شد تا خوانش خودتان از مارکس و شخصیت او؛ و البته این تنها گمان من بود...
Russell
10-17-2013, 12:44 PM
http://www.daftarche.com/attachments/%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%BA-33/2663d1382006151-%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%BA-%D9%85%D8%B2%D8%AF%D9%83-%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AF-seiko-5-military-automatic-watch-1.jpg
http://www.daftarche.com/attachments/%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%BA-33/2662d1382004707-%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%BA-%D9%85%D8%B2%D8%AF%D9%83-%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AF-my-jeep-wrangler-unlimited2.jpg
بگمانم دیگر نیازی به پرسیدن رنگ مورد علاقه نیست !!
مزدك بامداد
10-17-2013, 12:47 PM
من هم مخالفتی ندارم و برای مارکس احترام زیادی قائل هستم، آنچه باعث این نگرانی شد بالا گرفتن بحث مارکسیسم و کمونیسم بود و دیدن اینکه بیشتر سخنتان پیرامون مارکس شد دربارهیِ سرمایهداری و سرمایهداران شد تا خوانش خودتان از مارکس و شخصیت او؛ و البته این تنها گمان من بود...
اینکه من این بخش هارا برای دیرتر نهادم، برای همین بود که از این
ستیز ها پیشگیری کنم چون من بیشتر دوست دارم در باره ی
اسلام و دین و خدا و .. گفت و ستیز نمایم تا چیز دیگر...
•
مزدك بامداد
10-17-2013, 12:48 PM
بگمانم دیگر نیازی به پرسیدن رنگ مورد علاقه نیست !!
آری ، واتسون گرامی من !
2664
•
Anarchy
10-17-2013, 01:10 PM
نخست اینکه من جایی نگفتم که فرزندانم بهره کش هستند،
دستکم این را آشکار[1] نگفته ام و شما خود چنین برداشته اید!
منظور کوروش گرامی هم این نبود که فرزندانتون بهره کش هستند ، منظور این بود که اگر عزیزانتون ( از جمله فرزندانتون ) ...
kourosh_bikhoda
10-17-2013, 03:06 PM
نخست اینکه من جایی نگفتم که فرزندانم بهره کش هستند،
دستکم این را آشکار[1] نگفته ام و شما خود چنین برداشته اید!
منظور کوروش گرامی هم این نبود که فرزندانتون بهره کش هستند ، منظور این بود که اگر عزیزانتون ( از جمله فرزندانتون ) ...
بله قربان. باز خاظر کمونیستی خودتونو مکدر کردید که!
سپاس از پاسخ هاتون. من دیگه همه چیز در موردتون میدونم :e414:
:e032:
Nevermore
10-17-2013, 03:24 PM
درودی دوباره بر مزدک خردمند،
نگرتان در باره ی نیچه چیست؟
آیا با روسپیگری ِ قانونی موافقید؟
به نگرتان این استدلال درست است که می گویند انسان بالغ این حق را دارد که در مورد مصرف مواد مخدر تصمیم بگیرد و دولت حق ممنوع کردن آنرا ندارد؟به طور مثال در هلند و به تازگی هم در ایالت کلورادو آمریکا مصرف و خرید و فروش ماری جوانا آزاد شده است.به نگرتان این کار درست است یا خیر؟
تا کنون مواد مخدر مصرف کرده اید یا خیر؟(با عرض معذرت)
شما هم با این عقیده موافقید که "حسابی" نه تنها دانشمند نبود بلکه یک شیاد بود؟
قرار باشد سه تن از بزرگ مرد های ایران زمین را برگزینید چه کسانی هستند؟
با هوش ترین مردمی که دیده اید از کدام کشور بوده اند؟
مزدك بامداد
10-17-2013, 03:54 PM
شما هم با این عقیده موافقید که "حسابی" نه تنها دانشمند نبود بلکه یک شیاد بود؟
پسر حسابی شارلاتان (شیاد) است ولی خود حسابی سواد بسیار خوبی (در سنجش با ایرانیان
دیگر زمان خود) و دکترای فیزیک سوربن هم داشت و انها مانند جمهوری اسلامی ، دکترای
سهمیه ای و پسر خاله ای و کـُردانی نمیدهند! و بالاتر از همه، کارهای خوبی برای ایران انجام داد.
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-17-2013, 03:55 PM
تا کنون مواد مخدر مصرف کرده اید یا خیر؟(با عرض معذرت)
الکل نوشیده ام ، اندکی، ولی از دود و دم و دیگر دارو های روانگردان بیزارم.
•
مزدك بامداد
10-17-2013, 03:57 PM
قرار باشد سه تن از بزرگ مرد های ایران زمین را برگزینید چه کسانی هستند؟
کوروش کامبیز ( کوروش بزرگ)
مزدک بامداد
بابک خرمدین
•
مزدك بامداد
10-17-2013, 04:07 PM
به نگرتان این استدلال درست است که می گویند انسان بالغ این حق را دارد که در مورد مصرف مواد مخدر تصمیم بگیرد و دولت حق ممنوع کردن آنرا ندارد؟به طور مثال در هلند و به تازگی هم در ایالت کلورادو آمریکا مصرف و خرید و فروش ماری جوانا آزاد شده است.به نگرتان این کار درست است یا خیر؟
نه، دولت (در بهترین ایستار) نماینده ی مردم است و باید کمی هم رهبری و برنامه ریزی نماید
و بر این پایه همچنان که شما نمیتوانید به یکی که در کشتی نشسته، پروانه بدهید که کشتی
را در "کابین خودش" سوراخ نماید، برخی کارها مانند گسترش و فروش داروهای روانپریش و تن-ویرانگر،
نمیتوانند از آزادای های خودینه بشمار آیند و باید از سوی فرمانروا، فروبسته گردند! نمیتوان گفت که
یارو دارد خودش را میکشد به ما چه؟ چون پرستاری از او، پلیس برای جلوگیری از دزدی های او برای
رسیدن به دارو هزینه ی پرودن او تا دبستان و دبیرستان و ... را ما همه میپردازیم که هیچ، بالاتر از
همه آسیب های هومنی و افزایش سهش بدبختی را بهمراه میاورد مانند گندیدگی یک سیب که
همه سبد سیب را میگنداند!
•
پارسیگر
مزدك بامداد
10-17-2013, 04:19 PM
نگرتان در باره ی نیچه چیست؟
او را اندیشمندی آزاد و فلسفه دوست، ولی بویژه ادبوَر بزرگی میدانم
که کاستی او در این بود که به تک، بسیار بیشتر از همبود بها میداد
و درنیافته بود که ایندو در پیوند دیالکتیکی باهم هستند. همچنین هیچ
به اموزه های سرایداشتی و "زمینی" نپرداخت . ستیز او با دین و باور های
پوسیده و شیوه ی نوشتار ویژه و گیرای وی در پهنه ی زبان آلمان برجسته بود.
چیره دستی او را بیشتر در بستر زبان و سرود، هنر و "روان" .. میدانم.
•
پارسیگر
m@hdi
10-17-2013, 05:26 PM
یک دختری که هم به من آمار میده و هم جلوی چشم من به بقیه هم آمار میده و باعث و بانی مورد تمسخر قرار گرفتن من میشه رو چه بلایی سرش بیارم حقشه؟
Soheil
10-17-2013, 07:45 PM
درود بر شما
تشکر به خاطر چیزهایی که در این جستار ازتون یاد گرفتم.:e303:
نگرتان درباره سید جمال الدین اسد آبادی چه است؟ چون در ویکی پدیا میخوندم خیلی جالب بود که نظرات بسیار متفاوتی در موردش هست.
درباره نوام چامسکی چه فکر میکنید؟
یک یا چند مورد از کارهای نا اخلاقی ای که مرتکب شده اید را نام ببرید و کمی درباره یشان توضیح دهید و اینکه بعدا چه حسی داشته اید. البته اگر دوست دارید.
از بین آثار تاریخی ای که در دنیا وجد داره چند مورد که بیش از همه به آنها دلبستگی دارید را نام ببرید. (البته همه مطالب جستار را نخوانده ام، شاید تکراری باشد.)
kourosh_bikhoda
10-17-2013, 09:51 PM
جناب مزدک یک پرسش که یادم رفته بود رو میخوام بپرسم. من این رو تا به حال در نظراتتون متوجه نشدم:
آیا به جبر معتقدید یا اختیار؟ در صورت اعتقاد کلی یا بخشی به اختیار توضیح بدید که چطور انسان میتوانه سرنوشت خودش رو دگرگون کنه؟
مزدك بامداد
10-18-2013, 08:27 AM
آیا با روسپیگری ِ قانونی موافقید؟
برای نمونه در کشور آمریکا، روسپی هست ولی قانونی نیست. این بیچاره هایی که نون تن فروشی میکنند،
از اینرو بزهکار هم شمرده میشوند و سروکارشان با پلیس و زندان و .. است. شاید گفته شود که برای جلوگیری
از روسپی گری ، آنرا ناقانونی کرده اند ولی این سخن بیهوده است، چرا که برای پیشگری از این کار باید ریشه ها
و انگیزه های چنین کژی هارا از میان برد و این تن فروشان نیستند که باید بجز رنج تن فروشی، تاوان ستم همبودین
را هم در دست پلیس و زندان پس بدهند. پس میشود با قانونی کردن، دستکم اینهارا از زندان و پلیس رهایی بخشید،
به آنها پروانه داد که برای خود "سازمان تیمار روسپیان" درست کنند که به بهداشت و روزگار روسپیان که پس از جوانی
هم به بدبختی های بالاتری می افتند، رسیدگی شود و بالاتر از همه، این لایه ی جاکشان، که جاکش ترین بهره کشان
هستند، از میان بروند. همچنین بجای اینکه دولت هزینه های کلان برای گرفتن و زندانی کردن روسپیان بپردازد، میتواند
بجای ان، این پولها را هزینه ی بهبود همبود و خشکاندن ریشه ی کژی ها بنماید.
•
پارسیگر
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.