PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تعالیم ارزشمند اسلام



mmns2001
06-30-2013, 12:51 PM
با درود
بنده در این جستار کوشش دارم که تعالیم ارزشمند اسلام را بازنگری کنم بکمک دوستان
از جهاد شروع میکنیم که به معنای کوشش است و برای ترغیب مسلمانان به کار تلاش و البته مبارزه بر علیه دشمنان گذارده شده
امیدوارم دوستان مصادیق انرا در تاریخ اسلام بدقت برسی کنند و به این ارزش ارج نهند
و البته مصادیق ان را در ادامه بیان خواهم کرد
دومین مورد تعلیم ارزشمند اسلام زکات است
بنده از زکات نیز بعنوان یک تعلیم ارزشمند اسلام که مساوات را در بین تمامی قشرها براورده کرد و با قرار دادن مقرراتی برای اعراب نشان داد که قانون مندی و برابری در اسلام بسیار مهم است
جستار را به دوستان واگذار میکنم تا دیگر تعالیم ارزشمند اسلام را بکمک هم بازنگری کنیم
سپاسگذارم

Anarchy
06-30-2013, 01:27 PM
ضمن خوش آمد گویی به شما mmns2001 (http://www.daftarche.com/members/mmns2001-317/) گرامی...

من به اندازه شما به این تعالیم ارزشمند خوش بین نیستم...در باب جهاد شما چرا به معنای لغوی اشاره میکنید اما تاریخ اسلام و آیات قرآن رو کنار میذارید؟

جهاد - ویکی فقه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF)


جهاد بذل (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D8%B0%D9%84) جان (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D8%A7%D9%86) و مال در راه خدا (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D8%A7%D9%87_%D8%AE%D8%AF%D8%A7) در جنگ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%86%DA%AF) با دشمن (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AF%D8%B4%D9%85%D9%86) اسلام (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) و مسلمانان (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86) است.


واژه و معنای لغوی
جِهاد، جنگ‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%86%DA%AF%E2%80%8C) مشروع‌ در راه‌ خدا (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D8%AF%D8%A7) و عنوان‌ یکی‌ از ابواب‌ فقه‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%D9%87%E2%80%8C) اسلامی‌.جِهاد واژه‌ای‌ عربی‌ است‌ از ریشه‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87%E2%80%8C) جه د به‌ معنای‌ مشقت‌، تلاش‌، مبالغه‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%BA%D9%87%E2%80%8C) در کار، به‌ نهایت‌ چیزی‌ رسیدن‌ و توانایی‌. [۱] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot1) [۲] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot2) [۳] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot3) [۴] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot4)

معنای اصطلاحی
مهم‌ترین‌ مفهوم‌ اصطلاحی‌ این‌ واژه‌ در متون‌ دینی‌، همانند کاربرد عام‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%A7%D9%85%E2%80%8C) آن‌، گونه‌ای‌ خاص‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D8%A7%D8%B5%E2%80%8C) از تلاش‌ است‌ یعنی‌ مبارزه‌ کردن‌ در راه‌ خدا با جان‌، مال‌ و دارایی‌های‌ دیگر خود در نبرد (http://www.wikifeqh.ir/%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF) با کافران (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D8%A7%D9%81%D8%B1) و باغیان (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D8%A7%D8%BA%DB%8C)، با هدف‌ گسترش‌ و اعتلای اسلام (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) و برپا داشتنشعائر (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%A6%D8%B1) یا دفاع‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9%E2%80%8C) از آن‌.. [۵] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot5) [۶] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot6) [۷] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot7)


جهاد در قرآن
جهاد از برترین اعمال و دری از درهای بهشت (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA) و از ارکان مهم اسلام است و در قرآن (http://www.wikifeqh.ir/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86) و احادیث (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AB) برای جهاد و مجاهدان فضایل بسیاری ذکر شده است. [۱۹] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot19)، چون‌ حکم‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AD%DA%A9%D9%85%E2%80%8C) جهاد در مدینه‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%86%D9%87%E2%80%8C) تشریع‌ شده‌، واژه‌ جهاد و مشتقات‌ آن‌ در آیات‌ مکی‌ در معنای‌ عام‌ و لغوی‌ آن‌ به‌کار رفته‌ است‌. [۲۰] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot20) [۲۱] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot21) [۲۲] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot22) [۲۳] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot23) نخستین‌ آیه‌ راجع‌ به‌ تشریع‌ جهاد، به‌ جهاد دفاعی‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF_%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9% DB%8C%E2%80%8C) اختصاص‌ دارد که‌ در سال‌ اول‌ هجری‌ نازل‌ شد و به‌ مسلمانان‌ اجازه‌ داد که‌ در برابر هجوم‌ مشرکان‌ به‌ دفاع‌ از خود بپردازند. [۲۴] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot24) [۲۵] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot25) [۲۶] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot26)[۲۷] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot27) آیات‌ متعددی‌ در بسیاری‌ از سوره‌های‌ مدنی‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8 C%E2%80%8C_%D9%85%D8%AF%D9%86%DB%8C%E2%80%8C)، به‌ویژه‌ بقره‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D9%82%D8%B1%D9%87%E2%80%8C)، انفال‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%A7%D9%84%E2%80%8C)، آل‌عمران‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A2%D9%84%E2%80%8C%D8%B9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%8 6%E2%80%8C)، توبه‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87%E2%80%8C) و احزاب‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D8%A8%E2%80%8C)، به‌ جهاد و مباحث‌ متعلق‌ به‌ آن‌ اختصاص‌ دارد [۲۸] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot28) [۲۹] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot29) در تحلیل‌ این‌ آیات‌ نباید شأن‌ نزول‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B4%D8%A3%D9%86%E2%80%8C_%D9%86%D8%B2%D9%88%D9% 84%E2%80%8C) آنها و اهداف‌ اساسی‌ پیامبر اکرم‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9% D8%B1%D9%85%E2%80%8C) را، به‌ویژه‌ در زمینه‌ فلسفه‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87%E2%80%8C)جنگ‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%86%DA%AF%E2%80%8C) و صلح‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B5%D9%84%D8%AD%E2%80%8C)، از نظر دور داشت، پس‌ از [[فتح‌ مکه‌ (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%DA%A9%D9%87%E2%80%8C) ]] در سال‌ هشتم‌ هجری‌، آیاتی‌ نازل‌ شد که‌ به‌حسب‌ ظاهر، بر جنگ‌ با همه‌ مشرکان‌، در هر مکان‌ و زمان‌، دلالت‌ دارد. [۳۰] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot30) [۳۱] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot31) [۳۲] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot32)

mmns2001
06-30-2013, 01:42 PM
ضمن خوش آمد گویی به شما mmns2001 (http://www.daftarche.com/members/mmns2001-317/) گرامی...

من به اندازه شما به این تعالیم ارزشمند خوش بین نیستم...در باب جهاد شما چرا به معنای لغوی اشاره میکنید اما تاریخ اسلام و آیات قرآن رو کنار میذارید؟

جهاد - ویکی فقه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF)
با درود
چرا خوش بین نیستید؟
جهاد در مکه کاربردی نداشت زیرا اقلیتی بودند مسلمانان که در انزوا بودند
ولی با ورد به مدینه ما برپایی و ساخت مسجد را داریم برپایی و ساخت بازار را داریم و خیلی کارهای دیگر که از جهاد در ایات استفاده میشد برای ترغیب به تلاش
و البته ما سریه های اولیه را داریم و جنگ بدر را داریم که در انها از جهاد استفاده شد
دقت کنید که جنگهای مسلمانان در صدر اسلام(در مدینه تا فوت پیامبر) بیشتر دفاعی بود بجز چند مورد که تهاجمی بود
در کل جهاد را میتوان یک فلسفه خوب در اسلام نامید زیرا بسیار مهم بوده در انزمان
و اگر شاید این فلسفه نبود ان جامعه تازه بنیاد هیچ پیشرفتی نمی کرد
و هم اکنون نیز کاربرد دارد و بسیار موثر است این اموزش در پیشرفت انسان و جوامع

Anarchy
06-30-2013, 01:52 PM
در مورد زکات هم من قائل به این برداشت شما نیستم چرا که از موارد مصرف زکات برای ایجاد برابری نیست !!

زکات - ویکی فقه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA)


مصرف زکات
هشت صنف زیر مستحق زکات‏ اند.
۱ و ۲. فقیر (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1) و مسکین (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%DA%A9%DB%8C%D9%86): فقیر (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1) از فقر (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%D8%B1) گرفته شده و به معناى نیاز است؛ چنان که مسکین (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%DA%A9%DB%8C%D9%86) از مسکنت آمده و به معناى ذلّت مى‏باشد. بنابر این، مفهوم آن دو متفاوت است؛ لیکن چنانچه هر کدام جداگانه به کار رود، شامل دیگرى نیز مى‏شود؛ زیرافقیر (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1) به لحاظ فقرى که دارد ذلیل (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B0%D9%84%DB%8C%D9%84) (مسکین (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%DA%A9%DB%8C%D9%86)) است؛ چنان که مسکین به لحاظ نیازى که دارد فقیر (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1) مى‏باشد. اما اگر هر دو باهم به کار روند- مانند آیه زکات- معنایشان متفاوت خواهد بود. در این صورت در اینکه فقیر نیازمندتر از مسکین است یا عکس آن، اختلاف مى‏باشد. مشهور (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1) قول دوم است. بنابر این قول، فقیر (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1) کسى است که براى تأمین زندگی (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C) خود نیازمند مال است؛ اما این نیازمندى به حدّ سؤال از دیگران نرسیده است؛ لیکن مسکین (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%DA%A9%DB%8C%D9%86) نیازمندى است که شدّت نیاز او را وادار به تحمل ذلّت سؤال و گدایى کرده است. [۱۱۸] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot118) [۱۱۹] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot119)
البته این اختلاف، ثمره مهمى در بحث زکات ندارد؛ زیرا فقیر (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1) و مسکین (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%DA%A9%DB%8C%D9%86)، هر دو مستحق (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%AD%D9%82) زکات‏اند؛ لیکن در اینکه نیاز (http://www.wikifeqh.ir/%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2) تا چه اندازه مجوّز گرفتن زکات است، اختلاف مى‏باشد. بنابر قول مشهور (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1)، کسى که بالفعل یا بالقوه مئونه (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A6%D9%88%D9%86%D9%87) سال (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%A7%D9%84) خود و خانواده (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87)خوی را ندارد، مستحق (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%AD%D9%82) زکات است. بنابر این، دارنده اموالى که کفایت کننده زندگى او و خانواده‏اش در طول سال (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%A7%D9%84) مى‏باشد یا کاسب (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%A8) و صنعتگرى که مئونه (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A6%D9%88%D9%86%D9%87) زندگى‏اش از کسب (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D8%B3%D8%A8) یا صنعت (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA) تأمین مى‏شود، مستحق (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%AD%D9%82) زکات نیست.
قول مقابل مشهور (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1)، کمتر بودن دارایى شخص- اعم از مال یا قیمت (http://www.wikifeqh.ir/%D9%82%DB%8C%D9%85%D8%AA) آن- از یکى از نصابهاى تعیین شده در اجناس متعلّق زکات است. بنابر این، کسى که درآمدش در حدّ یکى از آن نصابها نیست مى‏تواند از زکات استفاده کند. [۱۲۰] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot120) [۱۲۱] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot121) [۱۲۲] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot122)
۳. کارگزاران (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D 9%86): مراد از کارگزاران (عاملان (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%86)) کسانى‏اند که از سوى امام (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85) علیه السّلام یا نایب (http://www.wikifeqh.ir/%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%A8) او مأمور (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A3%D9%85%D9%88%D8%B1) گردآورى زکات و امور مربوط به آن مى‏باشند.
پرداخت زکات به این صنف در ازاى کار (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D8%A7%D8%B1) آنان است. بدین جهت، فقیر (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1) بودن ایشان، شرط جواز دریافت زکات نیست.
کارگزاران (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D 9%86) زکات باید مکلف (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%DA%A9%D9%84%D9%81) (بالغ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%BA) عاقل (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%A7%D9%82%D9%84))، مؤمن (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86) (شیعه دوازده امامی (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87_%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B2% D8%AF%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C))، عادل (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D9%84) و غیر هاشمی (http://www.wikifeqh.ir/%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C) باشند؛ از این رو، غیر مکلّف همچون کودک (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9) و دیوانه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87)، غیر شیعه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87) از مخالفان، فاسق (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D8%A7%D8%B3%D9%82) و هاشمی (http://www.wikifeqh.ir/%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C) نمى‏توانند عامل (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84) زکات شوند. در اینکه آشنا بودن به احکام (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%AD%DA%A9%D8%A7%D9%85)مورد نیاز و آزاد بودن نیز شرط است یا نه، اختلاف مى‏باشد. [۱۲۳] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot123)
۴. مؤلفة القلوب (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A4%D9%84%D9%81%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D9%82% D9%84%D9%88%D8%A8): مراد از آن، کافرانى‏اند که دادن زکات به آنان موجب گرایش ایشان‏ به اسلام (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) یا به جهاد (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF) در جبهه حق علیه کفّار مى‏شود و نیز مسلمانانى که از نظر اعتقادى ضعیف‏اند و دادن زکات به آنان موجب تثبیت عقیده ایشان و بقاى آنان بر آیین اسلام (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) مى‏گردد. [۱۲۴] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot124) [۱۲۵] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot125)
برخى، «مؤلفة القلوب (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A4%D9%84%D9%81%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D9%82% D9%84%D9%88%D8%A8)» را به کفار (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D9%81%D8%A7%D8%B1) اختصاص داده و شامل مسلمانان (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86) ندانسته‏اند. [۱۲۶] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot126) [۱۲۷] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot127) [۱۲۸] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot128)این قول منسوب به مشهور (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1) است. [۱۲۹] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot129)
در مقابل، برخى آن را به مسلمانان (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86) داراى اعتقادات (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%AA) ضعیف که اسلام در قلبشان استقرار نیافته، اختصاص داده و گفته‏اند: زکات به جهت تقویت اراده (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%87) و استوارى قلوب (http://www.wikifeqh.ir/%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8) آنان بر باقى ماندن در دین اسلام (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) به ایشان داده مى‏شود. [۱۳۰] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot130)
در اینکه سهم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%87%D9%85) مؤلفة القلوب (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A4%D9%84%D9%81%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D9%82% D9%84%D9%88%D8%A8) پس از رسول اکرم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84_%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%85) صلى اللَّه علیه و آله ساقط گردیده یا نه، اختلاف است؛ چنان که در سقوط سهم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%87%D9%85) یاد شده در عصر غیبت (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%B5%D8%B1_%D8%BA%DB%8C%D8%A8%D8%AA)، اختلاف مى‏باشد. [۱۳۱] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot131) [۱۳۲] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot132) [۱۳۳] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot133)
۵. بردگان (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D8%B1%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86) (رقاب (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D9%82%D8%A7%D8%A8)): دادن زکات براى آزادی (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C) اصناف زیر از بردگان جایز (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2) است: برده مکاتبِ (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D9%87_%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%AA% D8%A8%D9%90) ناتوان از پرداخت مال الکتابه (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A7%D9%84_%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA%D8%A7% D8%A8%D9%87)؛ برده مسلمان (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86) تحت فشار و سختى قرار گرفته و مطلق برده در صورتى که جز برده، مستحقى وجود نداشته باشد. [۱۳۴] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot134) [۱۳۵] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot135)
برخى گفته‏اند: کسى که کفاره (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D9%81%D8%A7%D8%B1%D9%87) بر عهده‏اش آمده، اما از نظر مالى توان خریدن برده و آزاد کردن آن را ندارد، مى‏تواند براى این منظور از سهم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%87%D9%85) رقاب (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D9%82%D8%A7%D8%A8) استفاده کند. [۱۳۶] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot136) [۱۳۷] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot137)
برخى نیز آزاد کردن مطلق برده را از سهم رقاب (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%87%D9%85_%D8%B1%D9%82%D8%A7%D8%A8) جایز (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2) دانسته‏اند؛ هرچند تحت فشار نباشد و مستحق (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%AD%D9%82) زکات نیز وجود داشته باشد. [۱۳۸] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot138)
۶. بدهکاران (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D8%AF%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86) (غارمان (http://www.wikifeqh.ir/%D8%BA%D8%A7%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86)): مراد، بدهکارى است که توان پرداخت بدهی (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D8%AF%D9%87%DB%8C) خود را نداشته و وام (http://www.wikifeqh.ir/%D9%88%D8%A7%D9%85) دریافتى را در گناه (http://www.wikifeqh.ir/%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87) صرف نکرده باشد. بنابر این، اگر مال را در راه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D8%A7%D9%87) معصیت (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B9%D8%B5%DB%8C%D8%AA) صرف کرده باشد، مستحق (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%AD%D9%82) زکات نخواهد بود، مگر آنکه توبه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87) کند، که در این صورت ازسهم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%87%D9%85) فقرا (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%D8%B1%D8%A7) به او داده مى‏شود نه از سهم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%87%D9%85) غارمان (http://www.wikifeqh.ir/%D8%BA%D8%A7%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86). [۱۳۹] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot139)برخى در صورت توبه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87)، دادن زکات به وى از سهم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%87%D9%85) غارمان (http://www.wikifeqh.ir/%D8%BA%D8%A7%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86) را نیز جایز (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2) دانسته‏اند. [۱۴۰] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot140)برخى، تنها پرداخت زکات از سهم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%87%D9%85) سبیل اللَّه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D9%84_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%91% D9%8E%D9%87) را به او در صورت توبه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87) جایز (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2) دانسته‏اند. [۱۴۱] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot141)البته اعتبار توبه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87)در دادن زکات از سهم (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%87%D9%85) فقرا (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%D8%B1%D8%A7) بنابر قول به اعتبار عدالت (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA) در فقیر (http://www.wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1) است. [۱۴۲] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot142)
۷. سبیل اللَّه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D9%84_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%91% D9%8E%D9%87): مراد از آن بنابر قول مشهور (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1)، مطلق راه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D8%A7%D9%87) خیر است که مرضىّ خداوند (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF) متعال و موجب تقرّب به او مى‏باشد، مانند جهاد (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF) در راه خدا (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D8%A7%D9%87_%D8%AE%D8%AF%D8%A7) و آنچه که مصلحت اسلام (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) و مسلمانان (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86) است، از قبیل ساختن مسجد (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF)، بیمارستان (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D 9%86) و پل (http://www.wikifeqh.ir/%D9%BE%D9%84)، فرستادن افراد به حج (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AD%D8%AC)، کمک به زائران، تأمین مسکن (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%DA%A9%D9%86) براى افراد نیازمند، تأمین هزینه ازدواج (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC) جوانان (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86)، خریدن کتابهاى دینى و وقف (http://www.wikifeqh.ir/%D9%88%D9%82%D9%81) آنها و کفن (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D9%81%D9%86) کردن مؤمن (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86). [۱۴۳] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot143)برخى قدما (http://www.wikifeqh.ir/%D9%82%D8%AF%D9%85%D8%A7) آن را به جهاد (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF) مشروع (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9) اختصاص داده‏اند. [۱۴۴] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot144)
۸. در راه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D8%A7%D9%87) مانده (ابن سبیل (http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D9%84)): مراد، مسافر (http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%81%D8%B1) در راه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D8%A7%D9%87) مانده است که با شرایطى استحقاق زکات دارد. [۱۴۵] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA#foot145)


زکات پولی بوده که محمد دیگران رو وادار به دادنش میکرده تا ابزاری داشته باشه برای پیشبرد اهدافش...

این داستان رو بخونید:

فلسفه و اهمیت زكات (http://www.askdin.com/thread119.html)



ثعلبة بن حاطب انصاری از كسانی بود كه در جنگ بدر از جبهه اسلام دفاع كرده و همواره در محضر رسول خدا(ص) بود؛ امّا این امتیازات، او را نتوانست حفظ كند و سرنوشت خوبی برای خود انتخاب نكرد. ماجرای عبرت‌آموز وی را كه هم موضوع زكات را دربردارد و هم درسها و پیامهای مهمی برای عصر ما و نسل جدید، با هم می‌خوانیم:
روزی وی خدمت پیغمبر(ص) آمد، عرض كرد: یا رسول الله! دعا كن خداوند به من ثروتی عنایت كند. فرمود: ثعلبه! مقدار كمی كه سپاسگزاری آن را بكنى، بهتر از ثروت زیاد است كه توان سپاس آن را نداشته باشى. ثعلبه رفت، باز مراجعه نمود و تقاضای خود را تكرار كرد. این بار حضرت به او فرمود: تو را پیروی و اقتدا به من نیست؟ به خدا سوگند اگر بخواهم كوهها برایم طلا شود و در اختیارم باشد، خواهد شد. باز رفت، سومین بار مراجعه نموده، عرض كرد: برایم دعا فرما! «لَئِنْ رَزَقَنِیَ اللَّهُ مَالًا لَأُعْطِیَنَّ كُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّه؛ اگر خدا مرا ثروتی بدهد، هر كه را حقی در آن مال باشد، حقش را خواهم داد.» آن جناب دعا كرد: «خدایا! به ثعلبه مالی عنایت كن!»
بعد از آن، ثعلبه چند گوسفند تهیه كرد. كم‌كم گوسفندان او رشد كرده و رو به افزایش گذاشت. (ابتدا ثعلبه تمام نمازهای خود را پشت سر پیغمبر(ص) بجا می‌آورد)، بعد كه گرفتاریش زیاد شد، فقط ظهر و عصر را به مسجد می‌آمد و بقیه نمازها را در محل دامداری خود می‌خواند. اشتغال ثعلبه از زیادی گوسفندان، كار را به جایی رسانید كه روز جمعه به مدینه می‌آمد و نماز جمعه را می‌خواند. آن هم بعد از مدتی ترك شد و روز جمعه نیز دیگر نمی‌آمد. بعضی روزها بر سر راه می‌آمد و از عابرین اخبار مدینه را می‌پرسید. روزی پیغمبر اكرم(ص) جویای حال ثعلبه شد، گفتند: گوسفندان او به اندازه‌ای زیاد شده كه در این نزدیكى، محلی كه گنجایش آنها را داشته باشد، نیست. حضرت سه بار فرمود: وای بر ثعلبه!
آیة زكات نازل شد. پیغمبر(ص) دو نفر؛ یكی از بنی سلیم و دیگری از جهنیه انتخاب نمود و دستور گرفتن زكات را برای آنها نوشت و فرمود: پیش ثعلبه و مرد دیگری از بنی سلیم بروید و زكات مال آنها را بگیرید. پیش ثعلبه آمدند. نامة پیغمبر(ص) را برایش خواندند و درخواست زكات كردند. ثعلبه فكری كرده، گفت: این جزیه یا شبیه جزیه است. فعلاً بروید از دیگران كه گرفتید، برگردید.
نزد مرد سلیمی رفتند، از جریان مطلع شد. از بهترین شترهای خود انتخاب نمود و سهمیه زكات را داد. به او گفتند: تو را امر نكرده‌اند شترهای ممتاز را انتخاب كنى. گفت: من خود مایلم این كار را بكنم. به دیگران نیز رجوع كرده، زكات را گرفتند، آنگاه نزد ثعلبه برگشتند. گفت: نامه را بدهید ببینم. پس از خواندن، باز پاسخ داد: این جزیه یا شبیه آن است. بروید تا من در این باره فكر كنم. فرستادگان، خدمت پیغمبر(ص)آمدند، بعد از نقل جریان، آن جناب فرمود: وای بر ثعلبه! و برای سلیمی دعا كرد و این آیه در مورد ثعلبه بر پیغمبر(ص) نازل شد: Gوَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُونf؛[9] «بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند كه: اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان [و شاكران] خواهیم بود!؛ امّا هنگامی كه خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی كردند و روی برتافتند! این عمل، [روح] نفاق را، تا روزی كه خدا را ملاقات كنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است كه از پیمان الهی تخلّف جستند و بخاطر آن است كه دروغ می‌گفتند.»
یكی از خویشاوندان ثعلبه هنگام نزول آیه حضور داشت. جریان را شنیده، نزد ثعلبه رفت، او را از نزول آیه آگاه كرد. ثعلبه خدمت پیغمبر(ص) شرفیاب شد، تقاضا كرد زكاتش را قبول فرماید. آن جناب فرمود: خدا امر كرده زكات تو را نپذیرم. ثعلبه از آشفتگی و ناراحتی خاك بر سر می‌ریخت. پیغمبر(ص) فرمود: این كیفر عمل توست؛ زیرا تو را امری كردم، نپذیرفتى. ثعلبه به جایگاه گوسفندان برگشت.
پیغمبر(ص) تا زمانی كه از دنیا رفت، زكات او را قبول نكرد. بعد از درگذشت آن حضرت، به ابوبكر مراجعه نمود. او نیز گفت: چون پیغمبر نپذیرفته، من هم نخواهم گرفت. در زمان عمر آمادگی خود را برای پرداخت زكات اعلام كرد. عمر هم نپذیرفت. خلافت به عثمان رسید، به او نیز مراجعه كرد، از گرفتن امتناع ورزید. سرانجام او در زمان عثمان از دنیا رفت.[10]


عجب خدای جالب و کینه ای بوده !!

Anarchy
06-30-2013, 01:58 PM
با درود
چرا خوش بین نیستید؟
جهاد در مکه کاربردی نداشت زیرا اقلیتی بودند مسلمانان که در انزوا بودند
ولی با ورد به مدینه ما برپایی و ساخت مسجد را داریم برپایی و ساخت بازار را داریم و خیلی کارهای دیگر که از جهاد در ایات استفاده میشد برای ترغیب به تلاش
و البته ما سریه های اولیه را داریم و جنگ بدر را داریم که در انها از جهاد استفاده شد
دقت کنید که جنگهای مسلمانان در صدر اسلام(در مدینه تا فوت پیامبر) بیشتر دفاعی بود بجز چند مورد که تهاجمی بود
در کل جهاد را میتوان یک فلسفه خوب در اسلام نامید زیرا بسیار مهم بوده در انزمان
و اگر شاید این فلسفه نبود ان جامعه تازه بنیاد هیچ پیشرفتی نمی کرد
و هم اکنون نیز کاربرد دارد و بسیار موثر است این اموزش در پیشرفت انسان و جوامع


گرامی برای شما مستند از سایت های فقهی مدرک آوردم که جهاد در معنای اصطلاحی به چه معنا هست... در مکه هم اصولا محلی از اعراب نداشته جهاد و به معنای لغوی بوده !! بله درسته قتل و غارت از طریق جهاد و دست درازی به تمدن های مجاور عامل پیشرفت امپراتوری اسلامی بوده...احکام اسلامی هم صرفا برای صدر اسلام نبوده ، بلکه بعد از محمد و تا امروز هم کاربرد داشته و دارد. اصولا بقای امپراتوری اسلامی بر اساس همین جهاد بوده !!

mmns2001
06-30-2013, 03:20 PM
در مورد زکات هم من قائل به این برداشت شما نیستم چرا که از موارد مصرف زکات برای ایجاد برابری نیست !!

زکات - ویکی فقه (http://www.wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA)



زکات پولی بوده که محمد دیگران رو وادار به دادنش میکرده تا ابزاری داشته باشه برای پیشبرد اهدافش...

این داستان رو بخونید:

فلسفه و اهمیت زكات (http://www.askdin.com/thread119.html)



عجب خدای جالب و کینه ای بوده !!
کپی پیست نکنید دوست گرامی مطالب که ارزش علمی ندارد
زکات بر چیزهایی تعلق میگیرد که مسلمانان پیش از جنگ بدر نداشتند(حوادث سال یکم و دوم هجری را بخوانید)
پس بعد از جنگ بدر بوده ایات زکات(انتهای سال دوم هجری رجوع شود به تاریخ طبری یا الکامل فی التاریخ)
ما در جریان بنی مصطلق داریم که پیامبر از انها زکات میخواهد و انها پرداخت میکنند(رجوع شود به سیره ابن اسحاق )
که در ابتدای سال شش هجری بوده ماجرا که در سیره ابن اسحاق سال نداردولی مشخص است در سال 6 هجری کاملا قضیه برای همه جا افتاده بوده در صورتی که ما در ادیان دیگر چیزی بعنوان زکات نداریم و این خاص اسلام است پس یک قانون جدید که در میان مردمانی جا می افتد مشخصا نیاز به زمان دارد پس این قضیه گوسپندان رد است زیرا این شخص بعد از جنگ بدر که گوسپند خریده همان سال اول باید زکاتش را میداده نه اینکه بگذارد زیاد شود بعد از چند سال از دادن امتناع کند
در ضمن پیامبر در بین صحابه در سالهای بعد از 3 هجری انقدر محبوب بود که این حرف خنده دار است برای کسی که تاریخ اسلام را بداند که پیامبر گفته زکات بدهید و ایه نازل شده شخصی مسلمان انهم از صحابه نداده؟؟؟؟
خوب ما در سال 3 هجری و 4 هجری و 5 هجری که غزوهای زیادی داشتیم که بشدت وضعیت پیامبر از دید مالی قدرت یافت
پس چه نیازی به زکات داشته ایشان(ایشان یک پنجم غنایم را میگرفت و این قنایم در این 3 سال بسیار زیاد بود مخصوصاغنایمی که از یهودیان حاصل امده بود)
ایات زکات طبق تاریخ قران اولینش ایه 2 سوره بقره یا انفال می باشد(نولدکه با دلایلی ثابت میکند در سال 3 هجری بوده ایات ابتدایی سوره بقره و انفال هم که مشخصا بعد از جنگ بدر بوده بیشتر ایاتش رجوع شود به تاریخ قران نولدکه)
از خود مصارف زکات هم مشخص است که در 8 مساله صرف کارهای میشده که کوشش در چند حرکت مهم داشته مثلا کسانی که مشرک بودند و از مکه میگریختند و به مدینه امده مسلمان میشدند یا فقیران و بقیه مسایلی که اوردید اینها مصارف زکات بوده که خیلی هم پسندید است که به فقیران پول دهیم و بقیه موارد و سبب شکل گیری یک عدالت در جامعه میشود
در ضمن از این داستانها گوسفند و اینها اگر می اورید یک سند تاریخی و معتبر رو کنید نه یک تفسیر از یک اخوند بی سواد
سپاسگذارم

mmns2001
06-30-2013, 03:46 PM
گرامی برای شما مستند از سایت های فقهی مدرک آوردم که جهاد در معنای اصطلاحی به چه معنا هست... در مکه هم اصولا محلی از اعراب نداشته جهاد و به معنای لغوی بوده !! بله درسته قتل و غارت از طریق جهاد و دست درازی به تمدن های مجاور عامل پیشرفت امپراتوری اسلامی بوده...احکام اسلامی هم صرفا برای صدر اسلام نبوده ، بلکه بعد از محمد و تا امروز هم کاربرد داشته و دارد. اصولا بقای امپراتوری اسلامی بر اساس همین جهاد بوده !!
خیر عزیزم ما ایات جهاد را حتی پیش از جنگ بدر هم داریم
عزیزم وقتی پیامبر وارد مدینه شد شروع به ساخت و ساز کرد که مسلمانان وی را کمک میکردند
جهاد که همیشه به معنای جنگ نیست
در مجموع به معنای کوشش بوده که در جنگ هم کوشش کردن کاربرد داشته
دست دارزی به تمدنهای اطراف؟
کجا پیامبر دست درازی به تمدنهای اطراف کرد ؟
ما تنها جنگ تبوک را داریم
بقیه بیشتر دفاعی بوده برخی هم تهاجمی بوده
خیر احکام نیز برای صدر اسلام بوده و در هر زمانی کاربرد ندارد(جهاد به معنای کوشش کاربرد دارد)
حمله به ایران و روم و دیگر کشورها هم اصلا ربطی به جهاد ندارد بلکه دلیل ان کنترل نشدن اعراب بدوی و ترس از شورش انها بود که به مرزهای ایران توجهشان جلب شد

Anarchy
07-01-2013, 08:42 AM
کپی پیست نکنید دوست گرامی مطالب که ارزش علمی ندارد

دوست گرامی فکر میکنم اون چیزی که ارزش علمی نداره حرف های بدون سند دقیق و بر اساس نظر شخصی هست...من عمدا از سایت های اسلامی مطلب رو به صورت گزینشی و نه فله ای گذاشتم که حرف و حدیثی توش نباشه، حالا بر عکس شده !!!




زکات بر چیزهایی تعلق میگیرد که مسلمانان پیش از جنگ بدر نداشتند(حوادث سال یکم و دوم هجری را بخوانید)

سند لطفا !!




پس بعد از جنگ بدر بوده ایات زکات(انتهای سال دوم هجری رجوع شود به تاریخ طبری یا الکامل فی التاریخ)

این چه طرز سند دادنی هست !! صفحه رو بگید یا خود مطلب روایت شده رو ...




ما در جریان بنی مصطلق داریم که پیامبر از انها زکات میخواهد و انها پرداخت میکنند(رجوع شود به سیره ابن اسحاق )

خب استاد همین که فرمودید کپی پیست کردم و خوشتون نیومد یک مورد آزاد کردن برده بود با پرداخت زکات...پس یعنی ادعای شما که زکات برای ایجاد برابری بین مسلمانان هست پوچ شد با اعتراف خودتون...زکات اینجا پول زوری بود که محمد میگرفت از خانواده اسیران بدبخت !! یعنی درآمد زایی میکرد...




که در ابتدای سال شش هجری بوده ماجرا که در سیره ابن اسحاق سال نداردولی مشخص است در سال 6 هجری کاملا قضیه برای همه جا افتاده بوده در صورتی که ما در ادیان دیگر چیزی بعنوان زکات نداریم و این خاص اسلام است

حالا شما حرف بدون سند میزنی یا من ؟ طبق قرآن شما در ادیان دیگر هم از قبل بوده...


از آیات قرآن نیز به دست می آید كه زكات در تمام ادیان الهی وجود داشته؛ چنان كه حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ وقتی در گهواره به سخن آمد و فرمود:
«وَ أَوْصانِی بِالصَّلاهِ وَ الزَّكاهِ ما دُمْتُ حَیًّا»[7] (http://www.andisheqom.com/Files/fazael.php?idVeiw=1241&level=4&subid=1241#_ftn7)
خداوند مادامی كه زنده هستم مرا به نماز و زكات سفارش كرده است.
حضرت موسی ـ علیه السلام ـ نیز خطاب به بنی اسرائیل می فرماید:
«أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّكاهَ»[8] (http://www.andisheqom.com/Files/fazael.php?idVeiw=1241&level=4&subid=1241#_ftn8)
نماز را به پا داشته و زكات بپردازید.
پیامبران دیگر نیز به این امر سفارش كرده اند:
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم كه به فرمان ما (مردم را) هدایت می كردند و انجام كارهای نیك و بر پا داشتن نماز و ادای زكات را به آن ها وحی كردیم.[9] (http://www.andisheqom.com/Files/fazael.php?idVeiw=1241&level=4&subid=1241#_ftn9)


یعنی سابقه گرفتن پول زور به گذشته های دور بر میگرده و اصلا چیز جدیدی نبوده !!




پس یک قانون جدید که در میان مردمانی جا می افتد مشخصا نیاز به زمان دارد پس این قضیه گوسپندان رد است زیرا این شخص بعد از جنگ بدر که گوسپند خریده همان سال اول باید زکاتش را میداده نه اینکه بگذارد زیاد شود بعد از چند سال از دادن امتناع کند
در ضمن پیامبر در بین صحابه در سالهای بعد از 3 هجری انقدر محبوب بود که این حرف خنده دار است برای کسی که تاریخ اسلام را بداند که پیامبر گفته زکات بدهید و ایه نازل شده شخصی مسلمان انهم از صحابه نداده؟؟؟؟


خب پس دیدید که طبق قرآن شما رسم جدید نبوده پول زور گرفتن از بقیه برای پیشبرد اهداف !! اینکه چیزی از نظر شما امکان پذیر نیست یا این سوالات که چرا سال اول نداد ( قوانین اسلامی برای اجرا مدتی به زمان نیاز داشته و پول زور هر زمان که میرسید برای محمد نعمت بود دیگه استاد ) ، مشکل من نیست... کتب تاریخی رو مطالعه بفرمایید !! این همه میگید خنده داره ، چیزی که خنده دار حرف های بی سند زدن هست...

این خدمت شما :

ثعلبة بن حاطب انصاری - ویکی فقه (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B9%D9%84%D8%A8%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AD %D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1% DB%8C)


نزول آیه در شأن ثعلب
به نوشته مفسران (http://wikifeqh.ir/%D9%85%D9%81%D8%B3%D8%B1)، آیات (http://wikifeqh.ir/%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA) ۷۵ و ۷۶ سوره توبه (http://wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87) [۷] (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B9%D9%84%D8%A8%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AD %D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1% DB%8C#foot7) در شأن (http://wikifeqh.ir/%D8%B4%D8%A3%D9%86) وی نازل شده است. [۸] (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B9%D9%84%D8%A8%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AD %D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1% DB%8C#foot8)

دعای مشروط پیامبر برای ثعلبه
ثعلبه بارها از پیامبر خواسته بود تا برای افزونی ثروتش (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B1%D9%88%D8%AA)دعا (http://wikifeqh.ir/%D8%AF%D8%B9%D8%A7) کند، اما پیامبر امتناع (http://wikifeqh.ir/%D8%A7%D9%85%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%B9) می‌کرد تا اینکه ثعلبه با پیامبر پیمان (http://wikifeqh.ir/%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86) بست که اگر خداوند (http://wikifeqh.ir/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF)مالی (http://wikifeqh.ir/%D9%85%D8%A7%D9%84) نصیبش کند، حق فقیران (http://wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1) و مستمندان (http://wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%85%D9%86%D8%AF) را بپردازد. پیامبر (http://wikifeqh.ir/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1) دعا کرد و گوسفندان (http://wikifeqh.ir/%DA%AF%D9%88%D8%B3%D9%81%D9%86%D8%AF) ثعلبه زیاد شد تا آنجا که وی ناگزیر برای نگهداری (http://wikifeqh.ir/%D9%86%DA%AF%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C) آنها به خارج از مدینه (http://wikifeqh.ir/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%86%D9%87) منتقل شد، ازاین رو دیگر نتوانست در نماز جماعت (http://wikifeqh.ir/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2_%D8%AC%D9%85%D8%A7%D8%B9% D8%AA) شرکت کند و تنها در نماز جمعه (http://wikifeqh.ir/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2_%D8%AC%D9%85%D8%B9%D9%87) حاضر می‌شد، اما به مرور زمان آن را نیز ترک کرد.

پذیرفته نشدن زکات از ثعلبه
با نزول (http://wikifeqh.ir/%D9%86%D8%B2%D9%88%D9%84) آیه۱۰۳ سوره توبه [۹] (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B9%D9%84%D8%A8%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AD %D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1% DB%8C#foot9) و واجب (http://wikifeqh.ir/%D9%88%D8%A7%D8%AC%D8%A8) شدن زکات (http://wikifeqh.ir/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA)، پیامبر دو تن را برای گرفتن زکات نزد ثعلبه فرستاد، اما وی از پرداخت آن خودداری کرد و آن را جزیه (http://wikifeqh.ir/%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D9%87) دانست. این امر سبب آزردگی رسول خدا (http://wikifeqh.ir/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84_%D8%AE%D8%AF%D8%A7) شد، در این هنگام آیات مذکور نازل شدند. ثعلبه چون شنید که درباره او آیه (http://wikifeqh.ir/%D8%A2%DB%8C%D9%87) نازل شده است، با صدقات نزد پیامبر رفت، اما آن حضرت صدقه‌اش را نپذیرفت و فرمود که خداوند (http://wikifeqh.ir/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF) مرا از پذیرش صدقه (http://wikifeqh.ir/%D8%B5%D8%AF%D9%82%D9%87) از تو منع کرده است. نقل شده است که ثعلبه، پس از وفات (http://wikifeqh.ir/%D9%88%D9%81%D8%A7%D8%AA) پیامبر، زکات اموالش را نزد خلفا (http://wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%DB%8C%D9%81%D9%87) برد، آنان به پیروی (http://wikifeqh.ir/%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C) از پیامبر زکات او را نپذیرفتند [۱۰] (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B9%D9%84%D8%A8%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AD %D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1% DB%8C#foot10) [۱۱] (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B9%D9%84%D8%A8%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AD %D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1% DB%8C#foot11)، ازاین رو قَتادة بن دِعامه (http://wikifeqh.ir/%D9%82%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AF %D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%87) (محدّث (http://wikifeqh.ir/%D9%85%D8%AD%D8%AF%D8%AB)نامدار (http://wikifeqh.ir/%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1) قرن دوم) و سعیدبن جُبَیر (http://wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%AC%D8%A8 %DB%8C%D8%B1) (فقیه (http://wikifeqh.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87)تابعی (http://wikifeqh.ir/%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%B9%DB%8C)، اواخر قرن (http://wikifeqh.ir/%D9%82%D8%B1%D9%86) اول )، ثعلبه را «مانع الصدقه » خوانده‌اند. مقریزی (http://wikifeqh.ir/%D9%85%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DB%8C) [۱۲] (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B9%D9%84%D8%A8%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AD %D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1% DB%8C#foot12) [۱۳] (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B9%D9%84%D8%A8%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AD %D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1% DB%8C#foot13)[۱۴] (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B9%D9%84%D8%A8%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AD %D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1% DB%8C#foot14) ثعلبه و چهار تن دیگر را از اصحاب (http://wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8)مسجد ضِرار (http://wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF_%D8%B6%D8%B1%D8%A7%D8%B1) و در زمره منافقان (http://wikifeqh.ir/%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D9%82) ذکر کرده است.


این هم به نقل از تفسیر المیزان و نمونه در خصوص آیات 75 و 76 سوره توبه :


حث روایتى
داستان (( ثعلبة بن حاطب )) و نزول آیات مربوط به خوددارى از اداء زكات
در مجمع البیان دارد كه بعضیها گفته اند: این آیات در باره ثعلبة بن حاطب كه یكى از انصار بود نازل شده . وى به رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) عرض كرده بود یا رسول الله ! از خدا بخواه مال دنیائى به من روزى كند. حضرت فرمود: اى ثعلبه مال اندكى كه از عهده شكرش برآئى بهتر است از مال فراوانى كه نتوانى شكرش را بجاى آرى ، مگر مسلمانها كه تو یكى از ایشانى نباید به رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) تاسى بجویند، و مگر خدا نفرموده : (( لكم فى رسول الله اسوة حسنة )) پس چرا چنین تقاضائى مى كنى ؟ با اینكه من به آن خدائى كه جانم بدست قدرت او است اگر بخواهم این كوهها برایم طلا و نقره شود مى شود و لیكن نمى خواهم .
بعد از چند روز دیگر آمد و عرض كرد: یا رسول الله ! از خدا بخواه مرا مال دنیائى روزى بفرماید، و به آن خدائى كه تو را به حق مبعوث فرموده اگر به من روزى كند من حق همه صاحبان حق را مى پردازم . حضرت عرض كرد: بار الها! ثعلبه را مالى روزى فرما. ثعلبه گوسفندى خرید و زاد ولد آن بسیار شد به حدى كه مدینه براى چرانیدن آنها تنگ آمد و مجبور شد گوسفندان خود را بیرون برده در بیابانى از بیابانهاى مدینه جاى دهد و بچراند، و همچنان رو به زیادى مى رفت و او از مدینه دور مى شد و به همین جهت از نماز جمعه و جماعت باز ماند. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) كارشناسى فرستاد تا گوسفندانش را شمرده ، زكاتش را بگیرد، ثعلبه قبول نكرد و بخل ورزید و گفت : این زكات در حقیقت همان باج دادن است . رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: واى بر ثعلبه ! واى بر ثعلبه !
چیزى نگذشت كه این آیات در بارهاش نازل شد - نقل از ابى امامه - و در روایت دیگرى بطور رفع وارد شده .
بعضى دیگر گفته اند: ثعلبه به مجلسى از انصار وارد شد و همه اهل آن مجلس را شاهد گرفت كه اگر خدا مرا از فضل خود چیزى بدهد من زكاتش را مى دهم و حق هر صاحب حقى را مى پردازم و صله رحم هم مى كنم . خداوند او را امتحان كرد، پسر عموى او از دنیا رفته از وى مالى به ثعلبه ارث رسید، و او به آنچه كه عهد كرده بود وفا نكرد و این آیات در بارهاش نازل شد - نقل از ابن عباس و سعید بن جبیر و قتاده .
بعضى دیگر گفتهاند: این آیات در باره ثعلبه بن حاطب و معتب بن قشیر نازل شده كه از بنى عمرو بن عوف بودند . آنها گفته بودند اگر خداى به ما مالى روزى كند زكاتش را مى دهیم ، ولى وقتى خدا روزیشان كرد بخل ورزیدند - نقل از حسن و مجاهد.

ترجمه تفسیر المیزان جلد 9 صفحه 477
مؤ لف : روایاتى كه صاحب مجمع البیان آورده با یكدیگر منافاتى ندارند، زیرا ممكن است ثعلبه با رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) عهد كرده باشد و جماعتى از انصار را هم بر آن گواه گرفته باشد، و یا غیر او مرد دیگرى نیز با او بوده باشد. بنا بر این ، نه تنها روایات با هم منافات ندارند بلكه یكدیگر را تایید هم مى كنند.
همچنانكه آن قولى كه از ضحاك نقل شده كه گفته است : (( آیات مذكور در باره عده اى از منافقین به نام نبتل بن حارث ، جد بن قیس و ثعلبة بن حاطب و معتب بن قشیر نازل شده )) نیز آن روایات را تایید مى كند.
و اما آنچه را كه مجمع البیان از كلبى نقل كرده كه گفته : (( آیات مذكور درباره حاطب بن ابى بلتعه نازل شده كه داراى مالى در شام بوده و دیر بدستش رسیده و او بسیار تلاش كرد، پس قسم خورد كه اگر خداوند این مال را برساند زكاتش را بپردازد، خداوند هم مالش را به سلامت به او رسانید و او بعهد و قسم خود وفا نكرد )) انطباقش بر آیات مورد بحث بعید است ، براى اینكه رسانیدن مال به صاحبش ایتاء فضل كه اعطاء و رزق باشد، نیست .
و در تفسیر قمى مى گوید: در روایت ابى الجارود از ابى جعفر (علیه السلام ) در ذیل آیه مورد بحث آمده كه فرمود: این آیات در شان ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن عوف نازل شده كه مردى محتاج بود و با خدا عهدى بست ، و چون خدا مالدارش نمود بخل ورزید و بعهد خود وفا نكرد.
و در الدر المنثور است كه بخارى ، مسلم ، ترمذى و نسائى از ابى هریره از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) روایت كرده اند كه فرمود: نشانه منافق سه چیز است : اول اینكه وقتى حرف میزند دروغ مى گوید و چون وعده مى دهد خلف مى كند و چون امین شود خیانت مى كند.
مؤ لف : این روایت بطرق بسیارى از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) نقل شده كه بعضى از آنها قبلا ایراد شد.




شان نزول :


در میان مفسران معروف است كه این آیات در باره یكى از انصار به نام ثعلبة بن حاطب نازل شده است ، او كه مرد فقیرى بود و مرتب به مسجد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) مى آمد اصرار داشت كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) دعا كند تا خداوند مال فراوانى به او بدهد!، پیغمبر به او فرمود: قلیل تؤ دى شكره خیر من كثیر لا تطیقه مقدار كمى كه حقش را بتوانى ادا كنى ، بهتر از مقدار زیادى است كه توانائى اداء حقش را نداشته باشى آیا بهتر نیست كه توبه پیامبر خدا تاءسى جوئى و به زندگى ساده اى بسازى ، ولى ثعلبه دستبردار نبود، و سرانجام به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) عرض كرد به خدائى كه ترا به حق فرستاده سوگند یاد مى كنم ، اگر خداوند ثروتى به من عنایت كند تمام حقوق آنرا مى پردازم ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) براى او دعا كرد.
چیزى نگذشت كه طبق روایتى پسر عموى ثروتمندى داشت از دنیا رفت و ثروت سرشارى به او رسید، و طبق روایت دیگرى گوسفندى خرید و بزودى زاد ولد كرد، آنچنان كه نگاهدارى آنها در مدینه ممكن نبود، ناچار به آبادیهاى اطراف مدینه روى آورد و آنچنان مشغول و سر گرم زندگى مادى شد كه در جماعت و حتى نماز جمعه نیز شركت نمى كرد.
پس از مدتى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) مامور جمع آورى زكات را نزد او فرستاد، تا زكات اموال او را بگیرد، ولى این مرد كم ظرفیت و تازه به نوا رسیده و بخیل ، از پرداخت حق الهى خوددارى كرد، نه تنها خوددارى كرد، بلكه به اصل تشریع این حكم نیز اعتراض نمود و گفت : این حكم برادر جزیه است یعنى ما مسلمان شده ایم كه از پرداخت جزیه معاف باشیم و با پرداخت زكات ، چه فرقى میان ما و غیر مسلمانان باقى مى ماند؟!
تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 49
در حالى كه او نه مفهوم جزیه را فهمیده بود، و نه مفهوم زكات را، و یا فهمیده بود اما دنیا پرستى اجازه بیان حقیقت و اظهار حق به او نمى داد بهر حال هنگامى كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) سخن او را شنید فرمود: یا ویح ثعلبه ! یا ویح ثعلبه ! واى بر ثعلبه اى واى بر ثعلبه ! و در این هنگام آیات فوق نازل شد.
شاءن نزولهاى دیگرى نیز براى آیات فوق نقل شده كه كم و بیش با داستان ثعلبه مشابه است ، و از مجموع شاءن نزولهاى فوق ، و مضمون آیات ، چنین استفاده مى شود كه شخص یا اشخاص مزبور در آغاز در صف منافقان نبودند، ولى به خاطر همین گونه اعمال به آنها پیوستند.

پس شما مشکل خودتون رو با قرآن و تاریخ اسلام اول حل کنید...اون چیزی که خنده داره بی اطلاعی شما و در عین حال ادعای زیاد شماست....





خوب ما در سال 3 هجری و 4 هجری و 5 هجری که غزوهای زیادی داشتیم که بشدت وضعیت پیامبر از دید مالی قدرت یافت
پس چه نیازی به زکات داشته ایشان(ایشان یک پنجم غنایم را میگرفت و این قنایم در این 3 سال بسیار زیاد بود مخصوصاغنایمی که از یهودیان حاصل امده بود)


بله میدونم در اثر غارت اموال کاروان ها وضع مالیشون خوب شد...چون محمد که اصولا شغلی جز همین راهزنی نداشت !! اگر داشت برای ما بگید در آمد جناب محمد از کجا تامین میشد ؟؟ بعد هم یعنی اگر کسی به پول رسید از دریافت پول بیشتر خودداری میکنه؟ خب خمس بوده زکات هم اضافه میشه برای پیشبرد امور دیگه... حرف های خنده دار نزنید لطفا !!




ایات زکات طبق تاریخ قران اولینش ایه 2 سوره بقره یا انفال می باشد(نولدکه با دلایلی ثابت میکند در سال 3 هجری بوده ایات ابتدایی سوره بقره و انفال هم که مشخصا بعد از جنگ بدر بوده بیشتر ایاتش رجوع شود به تاریخ قران نولدکه)

استاد حرف هایی میزنید که علمای اسلامی هم نمیزنند...نخستین آیه در زمینه زکات ، آیه 103 سوره توبه هست :




خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۱۰۳﴾


فولادوند: از اموال آنان صدقه‏اى بگیر تا به وسیله آن پاك و پاكیزه‏ شان سازى و برایشان دعا كن زیرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست


مکارم: از اموال آنها صدقه‏ای (زكات) بگیر تا به وسیله آن آنها را پاك سازی و پرورش دهی، و به آنها (هنگام گرفتن زكات) دعا كن كه دعای تو مایه آرامش آنها است و خداوند شنوا و دانا است.


خرمشاهی: از اموال ایشان كفاره‏ اى بگیر كه بدان پاكیزه‏شان كنى و در حق آنان دعا كن كه دعاى تو مایه آرامش آنان است و خداوند شنواى داناست‏




سوره انفال در مورد دزدی دیگری به نام غنائم جنگی هست نه زکات !! شما چطور مسلمانی هستی آخه !! ضمنا مشتاقم بدونم نولدکه کجا و چطوری چنین چیزی رو اثبات کرده ؟ این رفرنس های بی سر و ته رو هم ندید لطفا...دقیق بگید که اینجا چنین چیزی رو کسی از شما قبول نمیکنه !!




از خود مصارف زکات هم مشخص است که در 8 مساله صرف کارهای میشده که کوشش در چند حرکت مهم داشته مثلا کسانی که مشرک بودند و از مکه میگریختند و به مدینه امده مسلمان میشدند یا فقیران و بقیه مسایلی که اوردید اینها مصارف زکات بوده که خیلی هم پسندید است که به فقیران پول دهیم و بقیه موارد و سبب شکل گیری یک عدالت در جامعه میشود

البته این 8 مساله که فکر کنم در قرآن نیومده و در همین آیه 103 سوره توبه گفته شده زکات بده تا پاکیزه شی...دیگه بعدا موارد رو احتمالا خودشون منیوال بهش اضافه کردن !! اما وقتی برای آزاد کردن اسیر پول میگرفتن این دیگه درآمدزایی از طریق پول زور بوده نه ایجاد برابری بین مسلمانان !! یا حقوق کارگزاران رو با این پول زور میداده یا اینکه از کفار میگرفتن تا مجبور شن اسلام بیارن...



در ضمن از این داستانها گوسفند و اینها اگر می اورید یک سند تاریخی و معتبر رو کنید نه یک تفسیر از یک اخوند بی سواد
سپاسگذارم

تفسیر آخوند بی سواد کدومه برادر !! دیدی همون لینک رو میدیدی و به نقل از تفسیر المیزان منبع اصلی آورده شده(یک مورد از منابع مجمع البیان)...مشکل این هست که شما دنبالش نمیری !!

من هم از شما سپاسگزارم...

Anarchy
07-01-2013, 08:56 AM
خیر عزیزم ما ایات جهاد را حتی پیش از جنگ بدر هم داریم
عزیزم وقتی پیامبر وارد مدینه شد شروع به ساخت و ساز کرد که مسلمانان وی را کمک میکردند
جهاد که همیشه به معنای جنگ نیست
در مجموع به معنای کوشش بوده که در جنگ هم کوشش کردن کاربرد داشته
دست دارزی به تمدنهای اطراف؟
کجا پیامبر دست درازی به تمدنهای اطراف کرد ؟
ما تنها جنگ تبوک را داریم
بقیه بیشتر دفاعی بوده برخی هم تهاجمی بوده
خیر احکام نیز برای صدر اسلام بوده و در هر زمانی کاربرد ندارد(جهاد به معنای کوشش کاربرد دارد)
حمله به ایران و روم و دیگر کشورها هم اصلا ربطی به جهاد ندارد بلکه دلیل ان کنترل نشدن اعراب بدوی و ترس از شورش انها بود که به مرزهای ایران توجهشان جلب شد

دوست عزیز شما به چیزی به اسم سند تاریخی ، تفسیر و این جور چیز ها اعتقاد داری یا نه ؟ مسلمان مگر نیستی؟ علمای شما در این مورد توضیح دادن که در پست های بالایی گفتم جهاد یک معنی لغوی داره یک معنی اصطلاحی...چیزی که امروز و دیروز در تاریخ اسلام به عنوان جهاد شناخته میشده معنی اصطلاحی اون بوده ، در نتیجه در کلیه آیات مکی منظور از جهاد همون معنی لغوی بوده که این هم چیز جدیدی نیست که ابتکار محمد باشه...گفتن اینکه تلاش کنید خیلی هنر هست ؟

کسی از جهاد در اسلام معنی لغوی اون رو برداشت نمیکنه...

اسلام مگر به محمد محدود هست ؟؟ اگر همین دست درازی های جانشینان محمد به تمدن های مجاور نبود که امروز چیزی از اسلام باقی نمونده بود...در خصوص آیات جهاد قبل از فتح مکه در زمینه دفاعی بودن اما بعد از اون جهاد رو امری واجب برای همه تاریخ اسلام توصیه کرده !!

ضمنا شما با فقه اسلامی و مفهوم جهاد ابتدایی آشنا نیستید مشکل ما نیست...حمله به سرزمین های مجاور غارت اونها ، دقیقا مصداق جهاد ابتدایی هست !! حالا دلایل تاریخی اون بماند...


جهاد ابتدایی
جهاد ابتدایی‌ به‌ معنای‌ جنگ‌ با مشرکان‌ و کفار برای‌ دعوت‌ آنان‌ به‌ اسلام‌ و توحید و برقراری‌ عدالت‌ است‌.در این‌ نوع‌ از جهاد، که‌ مسلمانان‌ آغازگر نبردند، هدف‌، از بین‌ بردن‌ سیطره‌ کفر (http://www.wikifeqh.ir/%DA%A9%D9%81%D8%B1) و فراهم‌ آوردن‌ امکان‌ گسترش‌ دین‌ الاهی‌ است. [۱۳۰] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot130)[۱۳۱] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot131) [۱۳۲] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot132) [۱۳۳] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot133) [۱۳۴] (http://www.wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF#foot134)

mmns2001
07-01-2013, 07:28 PM
دوست گرامی فکر میکنم اون چیزی که ارزش علمی نداره حرف های بدون سند دقیق و بر اساس نظر شخصی هست...من عمدا از سایت های اسلامی مطلب رو به صورت گزینشی و نه فله ای گذاشتم که حرف و حدیثی توش نباشه، حالا بر عکس شده !!!





سند لطفا !!





این چه طرز سند دادنی هست !! صفحه رو بگید یا خود مطلب روایت شده رو ...





خب استاد همین که فرمودید کپی پیست کردم و خوشتون نیومد یک مورد آزاد کردن برده بود با پرداخت زکات...پس یعنی ادعای شما که زکات برای ایجاد برابری بین مسلمانان هست پوچ شد با اعتراف خودتون...زکات اینجا پول زوری بود که محمد میگرفت از خانواده اسیران بدبخت !! یعنی درآمد زایی میکرد...





حالا شما حرف بدون سند میزنی یا من ؟ طبق قرآن شما در ادیان دیگر هم از قبل بوده...



یعنی سابقه گرفتن پول زور به گذشته های دور بر میگرده و اصلا چیز جدیدی نبوده !!





خب پس دیدید که طبق قرآن شما رسم جدید نبوده پول زور گرفتن از بقیه برای پیشبرد اهداف !! اینکه چیزی از نظر شما امکان پذیر نیست یا این سوالات که چرا سال اول نداد ( قوانین اسلامی برای اجرا مدتی به زمان نیاز داشته و پول زور هر زمان که میرسید برای محمد نعمت بود دیگه استاد ) ، مشکل من نیست... کتب تاریخی رو مطالعه بفرمایید !! این همه میگید خنده داره ، چیزی که خنده دار حرف های بی سند زدن هست...

این خدمت شما :

ثعلبة بن حاطب انصاری - ویکی فقه (http://wikifeqh.ir/%D8%AB%D8%B9%D9%84%D8%A8%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AD %D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1% DB%8C)



این هم به نقل از تفسیر المیزان و نمونه در خصوص آیات 75 و 76 سوره توبه :





پس شما مشکل خودتون رو با قرآن و تاریخ اسلام اول حل کنید...اون چیزی که خنده داره بی اطلاعی شما و در عین حال ادعای زیاد شماست....





بله میدونم در اثر غارت اموال کاروان ها وضع مالیشون خوب شد...چون محمد که اصولا شغلی جز همین راهزنی نداشت !! اگر داشت برای ما بگید در آمد جناب محمد از کجا تامین میشد ؟؟ بعد هم یعنی اگر کسی به پول رسید از دریافت پول بیشتر خودداری میکنه؟ خب خمس بوده زکات هم اضافه میشه برای پیشبرد امور دیگه... حرف های خنده دار نزنید لطفا !!





استاد حرف هایی میزنید که علمای اسلامی هم نمیزنند...نخستین آیه در زمینه زکات ، آیه 103 سوره توبه هست :



سوره انفال در مورد دزدی دیگری به نام غنائم جنگی هست نه زکات !! شما چطور مسلمانی هستی آخه !! ضمنا مشتاقم بدونم نولدکه کجا و چطوری چنین چیزی رو اثبات کرده ؟ این رفرنس های بی سر و ته رو هم ندید لطفا...دقیق بگید که اینجا چنین چیزی رو کسی از شما قبول نمیکنه !!





البته این 8 مساله که فکر کنم در قرآن نیومده و در همین آیه 103 سوره توبه گفته شده زکات بده تا پاکیزه شی...دیگه بعدا موارد رو احتمالا خودشون منیوال بهش اضافه کردن !! اما وقتی برای آزاد کردن اسیر پول میگرفتن این دیگه درآمدزایی از طریق پول زور بوده نه ایجاد برابری بین مسلمانان !! یا حقوق کارگزاران رو با این پول زور میداده یا اینکه از کفار میگرفتن تا مجبور شن اسلام بیارن...




تفسیر آخوند بی سواد کدومه برادر !! دیدی همون لینک رو میدیدی و به نقل از تفسیر المیزان منبع اصلی آورده شده(یک مورد از منابع مجمع البیان)...مشکل این هست که شما دنبالش نمیری !!

من هم از شما سپاسگزارم...
با درود
بترتیب مسایلی که گفتید را پاسخ میدهم
1-حوادث سال یکم و دوم هجری را از طبری یا ابن اثیر بخوانید یا رجوع کنید به فتوح البلدان بلاذری بعد از هجرت پیامبر را بخوانید
بروشنی مشخص است که مسلمانان(بجز معدودی مانند ابوبکر)از دید مالی بسیار ضعیف بودند تا سریه های و نه پول زیادی داشتند نه برده ای نه اسیری (از سریه حمزه ابن عبدالمطلب شروع می شود رجوع کنید به المغازی تالیف محمد ابن عمر واقدی)
2-ازاد کردن برده که پول میگرفتند با دادن پول بوده در تاریخ عرب جاهلی(رجوع شود به اخبار مکه ارزقی یا الکامل) پیش از اسلام و کار عرفی بوده در ان زمان
زکات قضیه ای کاملا جدا دارد یعنی برای بنیان نهادن و کمک به کسانی که از دید مالی ضعیفتر بودند گذاشته شد و البته کسانی که مسلمان میشدند و یا می خواستند مسلمان شوند همین باعث میشد که عده بیشتری مسلمان شوند
3-قران اشتباه گفته ما در ادیان دیگر بهیچ وجه زکات نداریم نه در تورات هست نه در تلمود هست نه در ادیان ایرانی و نه در انجیل امده در هیچ جا همچین حکم اجتماعی نداریم.احتمالا پیامبر اسلام میخواسته توجیه برای این حکم تازه بنیاد بیاورد
4-در ضمن مصارف خمس ماند زکات نبوده ولی زکات یک قانون در راستای بنیان نهادن یک اجتماع مدنی هست
5-.سوره انفال(بدر)که روایتی از ابن عباس هم در التقان فی علوم القران و البته سیره حلبی و چند مرجع دیگر ما داریم و پزوهشهای نولدکه نشان میدهد این سوره اولین سوره در زمان بدر بوده نیمه دوم سال دوم هجری و مشخصا ایه هایی که انفال به ان تعلق می گرفت یکی از انها زکات بوده(اولین فلسفه های زکات در ایات 67 تا 69 انفال هست) البته بعد قضیه کمی تغییر کرده و اولین ایه ای که از لفظ زکات نام برده میشود این اولین جرقه های زکات بوده که قنایم و اسیران حاصل امده و پول حاصل امده از انان اولین قوانین اقتصادی را برای ان جامعه نو بنیاد لازم می نمود و سپس ایه 2 سوره بقره هست کع این مورد در ان امده
سوره توبه بعد اینها گفته شده(تاریخ قران باید بخوانید این مربوط به سال 8 هجری است و از دیید زمانی یک سوره ما قبل اخر قران می باشد یعنی قبل از سوره مایده که اخرین سوره قران بوده)
در ضمن رفرنس بی سرو ته نیست شما باید رجوع کنید ببینید چگونه بوده بنده که نمی توانم در هر پستم 100 صفحه از مراجع و پزوهشهای مختلف تایپ کنم و سپس برای شما نتیجه بگیرم که از دید عقلی و علمی چگونه به این نتیجه رسیدم.
ترتیبی که نولدکه پیشنهاد میدهد و در تاریخ قران خود دلایلش را بیان می کند در سوره های مدنی بشرح ذیل است
2 98 64 62 8 47 3 61 57 4 65 59 33 63 24 58 22 48 66 60 110 49 9 5
6- از تفسیر المیزان می اورید؟
.تفسیر المیزان کتاب خوبی است ولی به عنوان داستان عمدتا کاربرد دارد و البته در برخی موارد شان نزولها را خوب اورده0نکات علمی خوبی دارد) و البته نقطه قوت ان تعالیم اجتماعی است که علامه طباطبایی کوشش در القا ان به جامعه دارد و این بسیار هم خوب است ولی از دید دانش این کتاب قدرت چندانی ندارد
مجمع البیان این داستان را از کجا اورده؟(داستان گوسپندان)
اگر همچین چیزی هم بوده در شان نزول ایه 103 توبه خوب این دلیل بر بد بودن زکات نیست
شخصی نداده زکاتش را با این ایه تحریم شده(امروز هم کسی مالیات ندهد تحریم میشود) این چه ایرادی دارد؟
در ضمن ما مصارف زکات را در ایه 60 سوره توبه داریم(8 مرورد گفته شده)
البته باید دقت کرد از لفظ صدقه در انجا استفاده شده ولی صدقه و زکات هر دو یک مصرف و یک کاربرد را داشتند ولی صدقه اختیاری بود زکات همچون قانونی گزارده شده بود
پولهایی همچون زکات و صدقه در ابتدا اختیاری بود یعنی پیش از بدر در سال اول هجری ما کمکها را داریم از سوی خود مسلمانان که وضعیت مالی بهتری داشتند و در سوره انفال(. بعد از جنگ بدر)و در زمان جنگ با یهودیان کم کم با افزایش داری ها و همچنین افزایش مسلمانان این بصورت یک قانون اجرایی در جامعه و همانطور که گفتم در ایه 2 سوره بقره از ان یاد می شود و سپس در ایات دیگر امری مهم و در کنار نماز همواره ذکر می شود سپس در سال 8 هجری در سوره توبه ما داریم که مصارف ان به دقت تعیین می گردد تا از هرج و مرج در مصرف ان خودداری شود
در ضمن هی به بنده استاد نگویید زیرابرای بنده در بر گیرنده موضوع نیست و از تحقیر و ریشخند بپرهیزید زیرا در گفتمان سودی ندارد و موجب افزایش تشنج و از میان رفتن فضای علمی میشود
و البته زیاد به برداشت از سایتهایی دیگر و کپی نپردازید زیرا پژوهشهای قوی کمتر در نت به نمایش گذاشته می شود و البته برخی موارد هم موجود است
این موارد که در ویکی پدیا و سایتهایی دیگر که اوردید برای اطلاع عمومی کاربران مفید هست و از دید فنی نیازمند بازنگری است
سپاسگذارم

mmns2001
07-01-2013, 07:42 PM
دوست عزیز شما به چیزی به اسم سند تاریخی ، تفسیر و این جور چیز ها اعتقاد داری یا نه ؟ مسلمان مگر نیستی؟ علمای شما در این مورد توضیح دادن که در پست های بالایی گفتم جهاد یک معنی لغوی داره یک معنی اصطلاحی...چیزی که امروز و دیروز در تاریخ اسلام به عنوان جهاد شناخته میشده معنی اصطلاحی اون بوده ، در نتیجه در کلیه آیات مکی منظور از جهاد همون معنی لغوی بوده که این هم چیز جدیدی نیست که ابتکار محمد باشه...گفتن اینکه تلاش کنید خیلی هنر هست ؟

کسی از جهاد در اسلام معنی لغوی اون رو برداشت نمیکنه...

اسلام مگر به محمد محدود هست ؟؟ اگر همین دست درازی های جانشینان محمد به تمدن های مجاور نبود که امروز چیزی از اسلام باقی نمونده بود...در خصوص آیات جهاد قبل از فتح مکه در زمینه دفاعی بودن اما بعد از اون جهاد رو امری واجب برای همه تاریخ اسلام توصیه کرده !!

ضمنا شما با فقه اسلامی و مفهوم جهاد ابتدایی آشنا نیستید مشکل ما نیست...حمله به سرزمین های مجاور غارت اونها ، دقیقا مصداق جهاد ابتدایی هست !! حالا دلایل تاریخی اون بماند...
جهاد مختص اسلام است و جزو فلسفهایی است که در هیچ دینی نیست که البته کونفسیونیسم چیزی شبیه ان دارد ولی نه مانند جهاد
بهیچ وجه نه در اعراب جاهلی هست نه در ادیان سامی و نه در ادیان ایرانی و این یک ابتکار از پیامبر اسلام در جهت بنیان نهادن یک یک جامعه پویا و مقتدر
با کمال احترام باید عرض کنم شما در مورد ادیان و باورها دانش خوبی ندارید ولی اگر توانستید حتی در یک باور و دین فلسفه ای همچون زکات یا جهاد بیابید بنده قبول میکنم که مطالعه ام در مورد ادیان بیهوده و بی دقت بوده در ضمن اگر خواستید در مورد ادیان مطالعه کنید بنده در خدمتم هم ادیان شرقی هم دیگر ادیان و باورها در تاریخ بشر
اما در مورد گفتارتان موارد زیر را بخوانید
چند تا حمله مسلمانان در 9 سال یعنی سال دوم هجری تا سال 10 هجری انجام دادند و چند تا از اونها تهاجمی بوده؟
بیشتر جنگهای مسلمانان دفاعی بوده(یک سری به تاریخ بزنید ببینید چگونه بوده همان کتاب المغازی مناسبتر هست برای جنگهای پیامبر)
در ضمن این غارت و کشتار انزمان رسم بوده و مانند امروز حقوق بشر نبوده که نکوهیده باشد شما اگر یک کتاب راجب عرب جاهلی می خواندید یا مراجع تاریخ اسلام را یک نگاهی میانداختید نمی گفتید که مسلمانان جنایتکار بودند.(رجوع کنید به تاریخ کامل ابن اثیر ایشان جنگهای عرب جاهلی را اورده و سپس مقایسه کنید با جنگهای مسلمانان)

mmns2001
07-05-2013, 01:07 PM
با درود
سومین تعلیمی و اموزش ارزشمند اسلام که البته این گفتار مختص اسلام نیست و پیش و پس از ان در باورهای دیگر مطرح بوده مشورت است
به گونه ای که بارها در قران به این کار ترغیب شده و البته پیامبر اسلام نیز انرا رعایت میکرده
دوستان اگر نقدی دارند بگویند
و اگر خیر مصادیقی از ترغیب به مشورت را بیاوریم
سپاسگذارم

sonixax
07-05-2013, 05:15 PM
با درود
سومین تعلیمی و اموزش ارزشمند اسلام که البته این گفتار مختص اسلام نیست و پیش و پس از ان در باورهای دیگر مطرح بوده مشورت است
به گونه ای که بارها در قران به این کار ترغیب شده و البته پیامبر اسلام نیز انرا رعایت میکرده
دوستان اگر نقدی دارند بگویند
و اگر خیر مصادیقی از ترغیب به مشورت را بیاوریم
سپاسگذارم

مثلن مشورت در اینکه چگونه سر 700 اسیر بنی قریظه را بزنیم بهتر است ؟!

Dariush
07-05-2013, 11:18 PM
اگر اینطور است، من براحتی میتوانم دیگر «تعالیم ارزشمند اسلام» را حدس بزنم:
دروغ نگفتن، آدم نکشتن، فریب ندادن، خشن نبودن، احترام به انسانها، تعقل، تلاش، خوش‌خلقی و...

و شگفت‌انگیزترین و جَلَب‌ترین ویژگی اسلام عزیز این است که دقیقا در برابر همین تعالیم، تعالیمی اینچنینی نیز دارد که اتفاقا برای مسلمانان و الله خیلی بیشتر از قبلی‌ها ارزشمند بوده‌اند:

دروغ گفتن، آدم کشتن، فریب دادن، خشن بودن، بی‌احترامی به انسانها، تعلیق تعقل، بطالت‌دوستی، بدخلقی و...
رابطه یک‌به‌یک است که هیچ، پوشا نیز هست:yolks_22:

Hezbollah_YaHasan
07-06-2013, 04:39 PM
با تشکر از برادر ارزشی که این مبحث را گشودند تا بیش از پیش به ارزشهای اسلام ناب محمدی پی ببریم.:e032:

1) توجه اسلام به کشاورزی محور استقلال به حدی است که در قرآن با تشبیه آن به همسرداری خواستار توجه به کشاورزی و کشتزارها شده است.

2) همچنین دانشمندان و فلاسفه رنسانس با مراجعه به کتب حدیث امام صادق (ع) و امام باقر (ع) مبانی علوم جدید را بنیان نهادند.

با مراجعه به کتاب ارزشمند مغز متفکر جهان شیعه نوشته اساتید دانشگاه استراسبورگ فرانسه و ترجمه ذبیح الله منصوری پی به دانش گرانقدر حضرت امام صادق (ع) خواهید برد.
نصر من الله و فتح قریب

sonixax
07-06-2013, 06:46 PM
توجه اسلام به کشاورزی محور استقلال به حدی است که در قرآن با تشبیه آن به همسرداری خواستار توجه به کشاورزی و کشتزارها شده است.

خیر ! در قرآن آمده زنان شما کشتزارهای شمایند ! پس هر جور دوست دارید بهشان فرو کنید !!! (بقره 223)


همچنین دانشمندان و فلاسفه رنسانس با مراجعه به کتب حدیث امام صادق (ع) و امام باقر (ع) مبانی علوم جدید را بنیان نهادند.

طبق احادیث معتبر از همین امام صادق شما الان باید بری شاش شتر بنوشی درست مثل خود امامت که مینوشید :


از امام صادق پرسیدند؛ آیا کسی می تواند شاش گاو را بخورد؟
گفت، اگر برای درمان به آن نیاز دارد، می تواند بخورد؛ همچنین شاش شتر و گوسفند.
(وسائل الشیعه، ج 3، ص 410)



علیکم بأبوال الإبل البریة و ألبانها». ص. ۴۵
بر شماست(نوشیدن] شاش شتر صحرائی و شیرش را
کنز العمال، جلد ۱



«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى(ع) یَقُولُ أَبْوَالُ الْإِبِلِ خَیْرٌ مِنْ أَلْبَانِهَا وَ یَجْعَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الشِّفَاءَ فِی أَلْبَانِهَا.
کتاب جامع الأحادیث، جلد ۲۸ از چاپ جدید، صفحه ۴۳۳ به بعد روایات مصادر شیعه
محمد ابن یحی از احمد ابن نحند ابن عیسی ......گفت شنیدم که ابالحسن موسی میگوید شاشهای شتر از شیرهای آن بهتر است و .....



در حدیث دیگر منقول است که مفضل به خدمت حضرت صادق آمد شکایت کرد ، از تنگی نفس و گفت اندک راهی که میروم تنگ میگردد و مینشینم فرمود که شاش شتر بخور تا ساکن شود .
حیله المتقین ، باب نهم ، فصل نهم در معالجه امراض درونی و قولنج و بادها و آزار معده و سرفه

علی ابن ابی طالب: شیر گاو دوا باشند و شاش شتر بهتر از شیر آنست.
آسمان و جهان/ ترجمه كتاب السماء و العالم/ بحارالانوار ، مجلسی/ مترجم: محمد باقر كمره‏اى‏،ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، چ اول‏:1351 ش‏. جلد6،


نوش جان :e140:

mmns2001
07-07-2013, 02:27 PM
مثلن مشورت در اینکه چگونه سر 700 اسیر بنی قریظه را بزنیم بهتر است ؟!
با درود
تاریخ را تحریف نکنید دوست گرامی
701 نفر یا 801 نفر بنده هنوز به تعداد دقیق ان نرسیده ام
بله در ماجرای بنی قریظه نیز پیامبر مشورت کرد
پیامبر در موارد گوناگون مشورت میکرد و از هم فکری دیگران بهره می جست و تنها در مواردی ما داریم(مثلا صلح حدبیه که از نظر عمر بن خطاب چشم پوشی کرد)که نظر صحابه را و انهم هم نظر معدودی را مهم ندانست
در کل این را ما در روایات بسیاری داریم که ایشان مشورت میکرده و این نیز کار پسندیده ای است
سپاسگذارم

mmns2001
07-07-2013, 02:32 PM
اگر اینطور است، من براحتی میتوانم دیگر «تعالیم ارزشمند اسلام» را حدس بزنم:
دروغ نگفتن، آدم نکشتن، فریب ندادن، خشن نبودن، احترام به انسانها، تعقل، تلاش، خوش‌خلقی و...

و شگفت‌انگیزترین و جَلَب‌ترین ویژگی اسلام عزیز این است که دقیقا در برابر همین تعالیم، تعالیمی اینچنینی نیز دارد که اتفاقا برای مسلمانان و الله خیلی بیشتر از قبلی‌ها ارزشمند بوده‌اند:

دروغ گفتن، آدم کشتن، فریب دادن، خشن بودن، بی‌احترامی به انسانها، تعلیق تعقل، بطالت‌دوستی، بدخلقی و...
رابطه یک‌به‌یک است که هیچ، پوشا نیز هست:yolks_22:
با درود
در مورد دیگر تعالیم ارزشمند اسلام تا حدودی درست گفتید که بنده می خواستم در ادامه انها را بیان کنم
ولی در قران ما تعالیمی به این گونه که دروغ گفتن خوب است را نداریم
در تاریخ اسلام در موقعیتهایی ترقیب به این کارها شده و ان نیز نیاز زمانه و جامعه بوده اسلامی بوده و در فرهنگ عرب کاری نکوهیده نبوده
ما هر چیز را باید با معیار های محیطی و شرایط زمانه باید بسنجیم
و اگر با این موارد بسنجیم به نتایج خوبی میرسیم
سپاسگذارم

mmns2001
07-07-2013, 02:37 PM
با تشکر از برادر ارزشی که این مبحث را گشودند تا بیش از پیش به ارزشهای اسلام ناب محمدی پی ببریم.:e032:

1) توجه اسلام به کشاورزی محور استقلال به حدی است که در قرآن با تشبیه آن به همسرداری خواستار توجه به کشاورزی و کشتزارها شده است.

2) همچنین دانشمندان و فلاسفه رنسانس با مراجعه به کتب حدیث امام صادق (ع) و امام باقر (ع) مبانی علوم جدید را بنیان نهادند.

با مراجعه به کتاب ارزشمند مغز متفکر جهان شیعه نوشته اساتید دانشگاه استراسبورگ فرانسه و ترجمه ذبیح الله منصوری پی به دانش گرانقدر حضرت امام صادق (ع) خواهید برد.
نصر من الله و فتح قریب
با درود
1-در مورد اولتان این ایه اصلا ربطی به کشاورزی ندارد زیرا بیان میکند
زنان کشتزار شمایند از هر جا که میخواهید با انها نزدیکی کنید
و اینهم مربوط به این است که در فرهنگ عرب جاهلی در برخی از اقوام و قبیله ها این کار نکوهیده بود که با زنان از پشت همبستر شوند و در برخی از قبایل نیز کار نکوهیده ای نبود و چون از پیامبر پرسش شده این ایه را فرمود و منظور ان هست که از هر طرف که خواهید می توانید با زنانتان همبستر شوید
2-کتابی که معرفی کردید اصلا ارزش علمی ندارد زیرا این از دروغهای خود اقای منصوری هست البته این کتاب را می توانید به صورت داستان بخوانید ولی استناد به ان خیر
در ضمن این اقای منصوری هرگز در ترجمه امانتدار نیست
سپاسگذارم

sonixax
07-07-2013, 03:23 PM
با درود
تاریخ را تحریف نکنید دوست گرامی
701 نفر یا 801 نفر بنده هنوز به تعداد دقیق ان نرسیده ام

شوخی میکنید ؟!

mmns2001
07-07-2013, 03:32 PM
شوخی میکنید ؟!
با درود
بنده با شما شوخی ندارم هم میهن
در ضمن در شان بنده نیست که از اینگونه گفته ها برای به بازی گرفت اشخاص بیان کنم
سپاسگذارم

sonixax
07-07-2013, 03:38 PM
با درود
بنده با شما شوخی ندارم هم میهن
در ضمن در شان بنده نیست که از اینگونه گفته ها برای به بازی گرفت اشخاص بیان کنم
سپاسگذارم

EOW !

Dariush
07-07-2013, 06:34 PM
درود

در مورد دیگر تعالیم ارزشمند اسلام تا حدودی درست گفتید که بنده می خواستم در ادامه انها را بیان کنم
بنابراین بهتر است شما به جای«تعالیمِ ارزشمند اسلامی» بفرمائید «تعالیم ارزشمند قرآنی». چرا که اسلام تنها قرآن نیست بلکه مجومه‌ایست از قرآن، سنت پیامبر و خلفا و ائمه، احادیث و تاریخ‌ها.


ولی در قران ما تعالیمی به این گونه که دروغ گفتن خوب است را نداریم
خود قرآن حرفش را چندبار عوض کرده.نگاه کنید به آیاتِ ناسخ و منسوخ. اما همانطور که گفتم اسلام تنها قرآن نیست.


در تاریخ اسلام در موقعیتهایی ترقیب به این کارها شده و ان نیز نیاز زمانه و جامعه بوده اسلامی بوده و در فرهنگ عرب کاری نکوهیده نبوده
ما هر چیز را باید با معیار های محیطی و شرایط زمانه باید بسنجیم
و اگر با این موارد بسنجیم به نتایج خوبی میرسیم
سپاسگذارم
اینها سخنانِ باطلی هستند گرامی. شما اگر یک ارزشِ اخلاقی را بنا می‌نهید، تنها زمانی معتبر است که در موردِ همه‌ی انسانها و در همه‌ی شرایط، روا باشد. وگرنه اگر ما عدمِ خشونت را تنها به این دلیل که برابرِ خود مسلمان‌ها توصیه شده و هیچ توصیه‌ای در این مورد برای انسان‌های دیگر (از قبیل کفار، مشرکین یا مرتدین) نباشد که هیچ، صراحتا دعوت به خشونت علیه آنها شود، یک ارزشِ اخلاقی معتبر حساب کنیم، آنگاه دیگر اوضاع خیلی خراب است! اسلام مثلا در موردِ خشونت علیه کفار هیچ حکمِ سلبی ندارد و کلی حکمِ ایجابی در موافقت با خشونت علیه کفار، چه به عنوانِ دستور در قرآن و احادیث و چه در عمل توسط خود محمد و خلفا. پس شما نمیتوانید یک ارزش اخلاقی را پایور بدانید، اما تنها در صورتی که به نفع شما باشد و بعد هم به آن ببالید بگویید به‌به عجب تعالیمی داریم ما!

mmns2001
07-07-2013, 07:08 PM
درود

بنابراین بهتر است شما به جای«تعالیمِ ارزشمند اسلامی» بفرمائید «تعالیم ارزشمند قرآنی». چرا که اسلام تنها قرآن نیست بلکه مجومه‌ایست از قرآن، سنت پیامبر و خلفا و ائمه، احادیث و تاریخ‌ها.


خود قرآن حرفش را چندبار عوض کرده.نگاه کنید به آیاتِ ناسخ و منسوخ. اما همانطور که گفتم اسلام تنها قرآن نیست.


اینها سخنانِ باطلی هستند گرامی. شما اگر یک ارزشِ اخلاقی را بنا می‌نهید، تنها زمانی معتبر است که در موردِ همه‌ی انسانها و در همه‌ی شرایط، روا باشد. وگرنه اگر ما عدمِ خشونت را تنها به این دلیل که برابرِ خود مسلمان‌ها توصیه شده و هیچ توصیه‌ای در این مورد برای انسان‌های دیگر (از قبیل کفار، مشرکین یا مرتدین) نباشد که هیچ، صراحتا دعوت به خشونت علیه آنها شود، یک ارزشِ اخلاقی معتبر حساب کنیم، آنگاه دیگر اوضاع خیلی خراب است! اسلام مثلا در موردِ خشونت علیه کفار هیچ حکمِ سلبی ندارد و کلی حکمِ ایجابی در موافقت با خشونت علیه کفار، چه به عنوانِ دستور در قرآن و احادیث و چه در عمل توسط خود محمد و خلفا. پس شما نمیتوانید یک ارزش اخلاقی را پایور بدانید، اما تنها در صورتی که به نفع شما باشد و بعد هم به آن ببالید بگویید به‌به عجب تعالیمی داریم ما!
با درود
بنده هم نگفتم که اسلام تنها قران است
عرض بنده این بود که در قران نیامده دروغ بگویید یا تحمت بزنید یا تنبلی کنی یا خود رای باشید
در ضمن ایات ناسخ و منسوخ چه ربطی به گفتمان دارد
یک سری ایات بوده که با تغییر حکم عوض میشده یکسری از یات هم کلا گفته شده دیگر نخوانید یکسری هم در ان اجماع نبوده و در قرانها نیامده
حالا این چه ربطی دارد به اینکه بنده میگوییم اگر تنشی غیر اخلاقی در اسلام می بینید حاصل شرایط (تفاوت دیدگاه و شرایط شما و پیامبر)بوده من نفهمیدم؟
مثالی میزنم:»
شاید با خود بگویید چرا پیامبر مثلا بی احترامی به شخصی کرده در ان زمان(ابو جهل(پدر نادانی لقب داده شد))؟
خوب تاریخ اسلام پاسخ شما را می دهد:
این شخص خودش ادم بد دهن و فحاشی بوده و در گیر میشده(نگاه کنید به سیره ابن اسحاق اسلام اوردن حمز ابن عبدالمطلب و همچنین طبقات جلد دوم گفتار حمز ابن عبد المطلب)
اگر به شما کسی فحش دهد یا بی احترامی کند شما به او چه میگویید؟
گفتاری داریم از کنفسیوس که از او میپرسند
که پاسخ بدی را ایا به خوبی باید داد(برگرفته از باورهای تائویسم و گفتار لائو تزو که بعدها همانند ان را انجیل مطرح کرد که در ان پولوس می گوید مسیح گفته که پاسخ بدی را باید به خوبی داد که به فلسفه زرین مسیحیت شهرت یافت)
این بزرگ مرد و حکیم می گوید اگر پاسخ بدی را با خوبی دهی پاسخ خوبی را با چه چیز خواهی داد
بنده جزو کسانی هستم که با کنفسیوس بزرگ موافقم و البته پیامبر اسلام
یا موراد دیگر نیز به همین گون است.یعنی حاصل شرایط بوده البته این شرایط در برخی جهات موضعی بوده در برخی جهات اجتماعی
یعنی پیامبر کاری را تعدیل میکرده که فرهنگ رایج بوده یا برمیداشته یا از باور پیشینیان بهره می برده
مثلا برده داری که ایشان مشخصا در جهت تعدیل ان قدم برداشت(قضیه برابری انسانها و برتری که تنها به سبب پرهیزکاری می دانست)
در ضمن بیان اخرتان در مورد اخلاقیات صدق نمی کند زیرا ما نسبیت در اخلاقیات داریم که نیچه به ان اشاره میکند و همچنین ما شرایط را داریم انسان همیشه در محیط شرایط است.
مشکل شما این است که با دید یک انسان متولد شده در قرن بیستم دارید به قضیه میکنید.در صورتی که این درست نیست
در این صورت میتوانیم بگوییم تمام حاکمان ملتها انسانهای پستی بودند زیرا هیچ کدام دموکراسی(بجز اندکی تا به حال) را راه نینداختند
خوب این یک تعریف نسبی است
یا ما میتوانیم بگوییم مثلا افلاطون انسان نادانی بوده زیرا کتابهایش دیگر خنده دار است و کاربردی ندارد یا ابن سینا از دید پزشکی ضعیف بوده زیرا هم اکنون ما پزشکانی بسیار دانشیکتر داریم. اینها از واقعا برداشتهای غیر واقعی از انسانها است و همچنین تعالیم و باورها
سپاسگذارم

یه نفر
07-07-2013, 07:08 PM
این صهیونیست جنایتکار همین روزا نابود میشه
من نمیدونم چرا این یهودی ها اینقدر ترسو و بوگندو هستند؟!
موسی 2000سال پیش گفته شنبه کار نکنید وگرنه چوب میشید. اینا هم 2000ساله که شنبه ها دست به سیاه وسفید نمیزنند و حتی کبریت روشن نمیکنن با اون کلاه نمدی قشنگشون :-)
آخونداشونم که از مال ما بدترن. ریش دارن تا روی نافشون :-)

این همه سرشون میکوبن به دیوار، احمق شدن بیچاره ها


حالا ببینم پستمو پاک میکنید یا نه
این توهین به دین بود. نه شخص خاص :-)

mmns2001
07-07-2013, 07:23 PM
این صهیونیست جنایتکار همین روزا نابود میشه
من نمیدونم چرا این یهودی ها اینقدر ترسو و بوگندو هستند؟!
موسی 2000سال پیش گفته شنبه کار نکنید وگرنه چوب میشید. اینا هم 2000ساله که شنبه ها دست به سیاه وسفید نمیزنند و حتی کبریت روشن نمیکنن با اون کلاه نمدی قشنگشون :-)
آخونداشونم که از مال ما بدترن. ریش دارن تا روی نافشون :-)

این همه سرشون میکوبن به دیوار، احمق شدن بیچاره ها


حالا ببینم پستمو پاک میکنید یا نه
این توهین به دین بود. نه شخص خاص :-)


با درود
این گفتار ارتباطی با جستار ندارد
در ضمن یهودی ها ترسو نیستند انها ملت جنگنده ای بودند در تاریخ تورات را بخوانید گرامی
به ادیان هم توهین کردن سودی ندارد
سپاسگذارم

Dariush
07-08-2013, 10:46 PM
با درود
بنده هم نگفتم که اسلام تنها قران است
عرض بنده این بود که در قران نیامده دروغ بگویید یا تحمت بزنید یا تنبلی کنی یا خود رای باشید
در ضمن ایات ناسخ و منسوخ چه ربطی به گفتمان دارد
یک سری ایات بوده که با تغییر حکم عوض میشده یکسری از یات هم کلا گفته شده دیگر نخوانید یکسری هم در ان اجماع نبوده و در قرانها نیامده
حالا این چه ربطی دارد به اینکه بنده میگوییم اگر تنشی غیر اخلاقی در اسلام می بینید حاصل شرایط (تفاوت دیدگاه و شرایط شما و پیامبر)بوده من نفهمیدم؟
مثالی میزنم:»
شاید با خود بگویید چرا پیامبر مثلا بی احترامی به شخصی کرده در ان زمان(ابو جهل(پدر نادانی لقب داده شد))؟
خوب تاریخ اسلام پاسخ شما را می دهد:
این شخص خودش ادم بد دهن و فحاشی بوده و در گیر میشده(نگاه کنید به سیره ابن اسحاق اسلام اوردن حمز ابن عبدالمطلب و همچنین طبقات جلد دوم گفتار حمز ابن عبد المطلب)
اگر به شما کسی فحش دهد یا بی احترامی کند شما به او چه میگویید؟
گفتاری داریم از کنفسیوس که از او میپرسند
که پاسخ بدی را ایا به خوبی باید داد(برگرفته از باورهای تائویسم و گفتار لائو تزو که بعدها همانند ان را انجیل مطرح کرد که در ان پولوس می گوید مسیح گفته که پاسخ بدی را باید به خوبی داد که به فلسفه زرین مسیحیت شهرت یافت)
این بزرگ مرد و حکیم می گوید اگر پاسخ بدی را با خوبی دهی پاسخ خوبی را با چه چیز خواهی داد
بنده جزو کسانی هستم که با کنفسیوس بزرگ موافقم و البته پیامبر اسلام
یا موراد دیگر نیز به همین گون است.یعنی حاصل شرایط بوده البته این شرایط در برخی جهات موضعی بوده در برخی جهات اجتماعی
یعنی پیامبر کاری را تعدیل میکرده که فرهنگ رایج بوده یا برمیداشته یا از باور پیشینیان بهره می برده
مثلا برده داری که ایشان مشخصا در جهت تعدیل ان قدم برداشت(قضیه برابری انسانها و برتری که تنها به سبب پرهیزکاری می دانست)
در ضمن بیان اخرتان در مورد اخلاقیات صدق نمی کند زیرا ما نسبیت در اخلاقیات داریم که نیچه به ان اشاره میکند و همچنین ما شرایط را داریم انسان همیشه در محیط شرایط است.
مشکل شما این است که با دید یک انسان متولد شده در قرن بیستم دارید به قضیه میکنید.در صورتی که این درست نیست
در این صورت میتوانیم بگوییم تمام حاکمان ملتها انسانهای پستی بودند زیرا هیچ کدام دموکراسی(بجز اندکی تا به حال) را راه نینداختند
خوب این یک تعریف نسبی است
یا ما میتوانیم بگوییم مثلا افلاطون انسان نادانی بوده زیرا کتابهایش دیگر خنده دار است و کاربردی ندارد یا ابن سینا از دید پزشکی ضعیف بوده زیرا هم اکنون ما پزشکانی بسیار دانشیکتر داریم. اینها از واقعا برداشتهای غیر واقعی از انسانها است و همچنین تعالیم و باورها
سپاسگذارم

Ethical Relativism را من نه تنها به سببِ ابطال‌ناپذیری‌اش مضحک میدانم بلکه بدان جهت که بر اساس ِ سلسله‌‌ای از مغالطات بنا شده، مهمترین‌اش ad ignorantiam(تشبث به نادانی)، آنرا کودکانه میبینم، بدین معنی که چون احتمالا ارزش‌های اخلاقی یونیورسال نمی‌توانیم داشته باشم، پس هر اخلاقیاتی با توجه به شرایط، زمانه، جغرافیا، شخص و... سنجیدن تواند شد(امروز هم کسی برایش اعتباری قائل نیست). بماند که اساسا اخلاقیاتِ اسلامی را با Ethical Relativism که هیچ، با Meta-Ethical Relativism (http://en.wikipedia.org/wiki/Moral_relativism) هم نمیشود انسانی و اخلاقی تصور کرد. چرا که سراسر به دنبالِ منافعِ گروهی است. دفاع از دستگاهِ اخلاقی‌ای که در اولین گام، انسان‌ها را بر اساسِ عقایدشان دسته‌بندی و ارزشگزاری میکند(مسلمان، اهلِ کتاب، کافرِ کتابی، کافرِ حربی، منافق، مشرک و...) و به سببِ تمامِ فجایعی که منشاشان بوده، گمان نمیکنم چندان کارِ ساده‌ای باشد؛ برای من که خنده‌دار هم نیست!

تقسیم‌بندی فعل‌ها و انفعال‌ها به دو دسته خوب و بد هم سفسطه سیاه-سفید (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%D8%B3%D9%81%D8%B3%D8%B7%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A 7-%D9%85%D8%BA%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A7%D8%AA-20/#post41513) است. انواع دیگری هم هستند : مناسب، نادرست اما ضروری، درست اما غیرضروری و... .بنابراین در پاسخ به بدی حتما لازم نیست شما هم به بدی توسل بجویید یا از خوبی پرهیز کنید، میتوانید پاسخِ مناسب بدهید. به سبب توهینی که شخصِ مقابلِ شما به شما کرده، توهین کردنِ خود را نمی‌توانید توجیه بدانید.

بقیه سخنان‌تان هم چیزی برای پاسخ دادن ندارند، فقط، نیچه کجا از نسبیتِ اخلاقی دفاع کرده؟(البته اگر هم کرده باشد، چیزی بر ادعای شما نمی‌افزاید).

آپدیت:پیرامونِ توهین‌ها و فحاشی‌های قرآن هم بد نیست نگاهی به اینجا داشته باشید:
نقد قرآن: توهین و فحاشی در قرآن (http://alcorana.blogspot.co.uk/2011/08/blog-post_20.html)

Russell
07-08-2013, 11:33 PM
خوب تاریخ اسلام پاسخ شما را می دهد:
این شخص خودش ادم بد دهن و فحاشی بوده و در گیر میشده(نگاه کنید به سیره ابن اسحاق اسلام اوردن حمز ابن عبدالمطلب و همچنین طبقات جلد دوم گفتار حمز ابن عبد المطلب)
پدر نادانی لفب داده شد ،یا اسطوره اخلاق شما جناب محمد لقب او را که ابوحکیمه بود با لجنمال کردن شخصیت او تبدیلش کرد به ابوجهل،چرا که مخالف او بود و سر دسته مبارزه با راهزنی‌هایِ او؟
حتما تف و لعنت او به ابولهب هم نشان از ادب و بزرگواری محمد دارد !!

mmns2001
07-09-2013, 03:48 PM
Ethical Relativism را من نه تنها به سببِ ابطال‌ناپذیری‌اش مضحک میدانم بلکه بدان جهت که بر اساس ِ سلسله‌‌ای از مغالطات بنا شده، مهمترین‌اش ad ignorantiam(تشبث به نادانی)، آنرا کودکانه میبینم، بدین معنی که چون احتمالا ارزش‌های اخلاقی یونیورسال نمی‌توانیم داشته باشم، پس هر اخلاقیاتی با توجه به شرایط، زمانه، جغرافیا، شخص و... سنجیدن تواند شد(امروز هم کسی برایش اعتباری قائل نیست). بماند که اساسا اخلاقیاتِ اسلامی را با Ethical Relativism که هیچ، با Meta-Ethical Relativism (http://en.wikipedia.org/wiki/Moral_relativism) هم نمیشود انسانی و اخلاقی تصور کرد. چرا که سراسر به دنبالِ منافعِ گروهی است. دفاع از دستگاهِ اخلاقی‌ای که در اولین گام، انسان‌ها را بر اساسِ عقایدشان دسته‌بندی و ارزشگزاری میکند(مسلمان، اهلِ کتاب، کافرِ کتابی، کافرِ حربی، منافق، مشرک و...) و به سببِ تمامِ فجایعی که منشاشان بوده، گمان نمیکنم چندان کارِ ساده‌ای باشد؛ برای من که خنده‌دار هم نیست!

تقسیم‌بندی فعل‌ها و انفعال‌ها به دو دسته خوب و بد هم سفسطه سیاه-سفید (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%D8%B3%D9%81%D8%B3%D8%B7%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A 7-%D9%85%D8%BA%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A7%D8%AA-20/#post41513) است. انواع دیگری هم هستند : مناسب، نادرست اما ضروری، درست اما غیرضروری و... .بنابراین در پاسخ به بدی حتما لازم نیست شما هم به بدی توسل بجویید یا از خوبی پرهیز کنید، میتوانید پاسخِ مناسب بدهید. به سبب توهینی که شخصِ مقابلِ شما به شما کرده، توهین کردنِ خود را نمی‌توانید توجیه بدانید.

بقیه سخنان‌تان هم چیزی برای پاسخ دادن ندارند، فقط، نیچه کجا از نسبیتِ اخلاقی دفاع کرده؟(البته اگر هم کرده باشد، چیزی بر ادعای شما نمی‌افزاید).

آپدیت:پیرامونِ توهین‌ها و فحاشی‌های قرآن هم بد نیست نگاهی به اینجا داشته باشید:
نقد قرآن: توهین و فحاشی در قرآن (http://alcorana.blogspot.co.uk/2011/08/blog-post_20.html)
با درود
نسبیت در اخلاق امروز در کلیات یک امر منسوخ است(ولی در جزییات وابسته به شرایط است است)
دلیل ان نیز این امر است که ما امروز چهارچوب جهانی برای اخلاقیات داریم و اینها تعریف و تحقیق شده
ولی در گذشته اینگونه نبود
ما باید ویژگی های هر فرد و اعمالش را با توجه به شرایط معیشتی وی در نظر بگیریم
این گفتار عقلی است
یعنی ما نمی توانیم بگوییم که دانشمندی مانند نیوتن از فیزیک هیچ نمی دانسته و دلیل خود را این بگیریم که نظریه های او(بیشترش را) انیشتین در مورد فیزیک رد کرد
ما باید بیاییم اینگونه برسی کنیم که نیوتن چه گشایشی در فیزیک انجام داد و در ان شرایط چه اقدامات بزرگی انجام داد پس قابل تقدیر است کارش
حالا در مورد پیامبر اسلام نیز همین گونه بوده یعنی وی این سنت برده داری که در انجا از گذشته های دور رایج شده بود تعدیل کرد تا حدودی
یا می توانیم از روند ایجاد یک تمدن برای ایشان سخن گوییم که ایشان در جهت ساخت ان تلاش کرد
یا می توانیم از تعالیم وی در موارد گوناگون سخن گوییم که سبب شد اصلاحاتی انجام شود
پس این اسلام تعالیم ارزشمند دارد که باید بدقت مورد برسی قرار گیرد(ولی بیشترش در این زمان کاربردی ندارد این دقیقا مانند این است که بگوییم پیشتر اختراع سیستم پست با اسب های تند رو خوب بوده و این کار ارزشمندی بوده ولی هم اکنون دیگر کاربردی ندارد)
در ضمن باید بدانید توهینها که شما می گویید و نقد می کنید با یک دید بسته و ناشی از درک نکردن سیر باورها در بشر و شرایط است
یعنی در مقابل یک شرایط و در یک محیط و با یک باور شخصی یافت شده بوده که کمترین مهمل بافی را در ادبیاتش داشته
سپاسگذارم

mmns2001
07-09-2013, 04:13 PM
پدر نادانی لفب داده شد ،یا اسطوره اخلاق شما جناب محمد لقب او را که ابوحکیمه بود با لجنمال کردن شخصیت او تبدیلش کرد به ابوجهل،چرا که مخالف او بود و سر دسته مبارزه با راهزنی‌هایِ او؟
حتما تف و لعنت او به ابولهب هم نشان از ادب و بزرگواری محمد دارد !!
با درود
ابتدا یک مورد بنیادی را که در جامعه ما به اشتباه استفاده می شود را باز کنم برایتان انهم این جمله است:
توهین به باورهای اشخاص و گروهها کاری عقلی نیست
متاسفانه این در جامعه ما اینگونه برداشت می شود که نقد یک باور مخالف سکولاریزم و عقل است که این اشتباه است
ما باید بدانیم یکی از مفاهیم ازاد اندیشی دیدگاه فلسفی است که بر پایه طرح پرسش و زیر پرسش بردن باورهای و افکار رایج است
در موردی که فرمودید باید به تاریخ اسلام مراجعه کنیم
پیامبر اسلام شخصی بوده فلسفی و اهل مطالعه به گونه ای که کتب مقدس و فقهی را خوانده بوده و در مورد ان اندیشیده بوده شرایط جامعه خود را تحلیل کرده بوده و نیاز را می دانسته
حال این شخص می امده از دید فلسفی و عقلی بتهای این مشرکین و باورهای انان را زیر پرسش می برده تا تغییری در تفکر انان ایجاد کند
در مقابل این ابو جهل که شخصی کوتاه فکر و بی دانش بوده می امده فحاشی می کرده زیرا نه دانشی داشته نه تفکری و بروی باورهای خود متعصب بوده
خوب دادن لقب نادان برای این شخص لقبی بوده که در مورد وی در بر گیرنده موضوع بوده و صدق می کرده
ولی ابولهب کمی دیدگاه متریالیستی داشته و البته کمی هم فلسفی بوده ولی این شخص هم تعصب داشته و اهل گفتمان در فضای ارام نبوده برای همین از وی به بدی یاد می کرده
اینها بسیار طبیعی است که در گفتمان اشخاصی که تعقلی ندارند و تعصبشان بر خردشان چربش دارد و از ابزار قدرت در جهت ازار و از بین بردن سکولاریزم در تفکر کار می کنند به بدی نام برد
اینها چیزهای عجیبی نیست عزیزم
در ضمن ما انسان کامل و مقدس نداریم در هیچ زمانی
سپاسگذارم

Russell
07-09-2013, 10:36 PM
ابتدا یک مورد بنیادی را که در جامعه ما به اشتباه استفاده می شود را باز کنم برایتان انهم این جمله است:
توهین به باورهای اشخاص و گروهها کاری عقلی نیست
متاسفانه این در جامعه ما اینگونه برداشت می شود که نقد یک باور مخالف سکولاریزم و عقل است که این اشتباه است
شما گویا معنی سکولاریسم را هم نمیدانید.سکولاریسم یعنی جدایی نهاد حکومت از نهاد دین.ربطی به نقد باور ندارد !!
ما هم اینجا خودمان هوادار نقد و توهین به عقاید مخصوصا باورهای ارتجاعی اسلامی هستیم و هوادار آزادی بیان، سخنرانی مسلمین سانسورچی درباره آزادی بیان برای ما حقیقتا مضحک است.




پیامبر اسلام شخصی بوده فلسفی و اهل مطالعه به گونه ای که کتب مقدس و فقهی را خوانده بوده و در مورد ان اندیشیده بوده شرایط جامعه خود را تحلیل کرده بوده و نیاز را می دانسته
:21:
تاکنون من گمان میکردم مسلمین بنا بر قرآن معتقدند که پیامبر امی بوده،حالا در نسخه جدید قرآن گویا ایشان اهل مطالعه شده‌اند !!




حال این شخص می امده از دید فلسفی و عقلی بتهای این مشرکین و باورهای انان را زیر پرسش می برده تا تغییری در تفکر انان ایجاد کند
در مقابل این ابو جهل که شخصی کوتاه فکر و بی دانش بوده می امده فحاشی می کرده زیرا نه دانشی داشته نه تفکری و بروی باورهای خود متعصب بوده
خوب دادن لقب نادان برای این شخص لقبی بوده که در مورد وی در بر گیرنده موضوع بوده و صدق می کرده
ولی ابولهب کمی دیدگاه متریالیستی داشته و البته کمی هم فلسفی بوده ولی این شخص هم تعصب داشته و اهل گفتمان در فضای ارام نبوده برای همین از وی به بدی یاد می کرده
اینها بسیار طبیعی است که در گفتمان اشخاصی که تعقلی ندارند و تعصبشان بر خردشان چربش دارد و از ابزار قدرت در جهت ازار و از بین بردن سکولاریزم در تفکر کار می کنند به بدی نام برد
اینها چیزهای عجیبی نیست عزیزم
در ضمن ما انسان کامل و مقدس نداریم در هیچ زمانی
اخوی این مهملات را بخورد ما که نمیتوانی بدهی،اتفاقا برخلاف دروغ شما ابوحکیمه (که خود لقب نشان میدهد قضاوت مردم پیش از محمد نسبت به او چه بوده) مرد فرزانه‌ای بوده و استدلال‌هایِ او پیامبر تمامیتخواه شما را بسیار آزار میداده.
مسلمین معتقدند محمد معصوم بوده و سنت او معیار کشف حقایق اخلاقی میدانند.اینکه حکمت فحاشی شخصی و تف و لعنت محمد چه بوده (البته نامش شده گویا نقد افکار مخالفان گویا !!) بار اثباتش بر دوش شماست و این جعلیات و قصه‌ها که گویا از علم غیب شما نشات گرفته درباره اهداف خیر مخفی او اثبات و استدلال نیستند.

در ضمن همانطور که دوستان پیشتر گفتند اسلام مدعی‌ست برای همه زمان‌ها و مکان‌ها آمده و خود اینکه شما میخواهید از آن تعالیم ارزشمند بیرون بکشید نشان میدهد که سخنان درباره نسبیت اخلاقیتان تقیه است برای فرار از دفاع از اخلاقی بودن اعمال محمد،ولی وقتی یکسری سخنان بسیار عادی و بی اهمیت درباره مثلا خوبی نظافت زده این میشود تعالیم جهان شمول ارزشمند و حکیمانه.
سخنان چنگیز خان و آتیلا و هیتلر هم تعالیم ارزشمند دارند ،تعالیم بسیار ارزشمندتری نسبت به همان جناب محمد ،حالا این سخنان دربابر سخنان فلاسفه اخلاق و مثلا سقراط که‌یِ هزار سالی هم قبل او آمده و رفته که البته مضحک هستند.

Dariush
07-10-2013, 04:39 AM
با درود
نسبیت در اخلاق امروز در کلیات یک امر منسوخ است(ولی در جزییات وابسته به شرایط است است)
دلیل ان نیز این امر است که ما امروز چهارچوب جهانی برای اخلاقیات داریم و اینها تعریف و تحقیق شده
ولی در گذشته اینگونه نبود
ما باید ویژگی های هر فرد و اعمالش را با توجه به شرایط معیشتی وی در نظر بگیریم
این گفتار عقلی است
یعنی ما نمی توانیم بگوییم که دانشمندی مانند نیوتن از فیزیک هیچ نمی دانسته و دلیل خود را این بگیریم که نظریه های او(بیشترش را) انیشتین در مورد فیزیک رد کرد
ما باید بیاییم اینگونه برسی کنیم که نیوتن چه گشایشی در فیزیک انجام داد و در ان شرایط چه اقدامات بزرگی انجام داد پس قابل تقدیر است کارش
حالا در مورد پیامبر اسلام نیز همین گونه بوده یعنی وی این سنت برده داری که در انجا از گذشته های دور رایج شده بود تعدیل کرد تا حدودی
یا می توانیم از روند ایجاد یک تمدن برای ایشان سخن گوییم که ایشان در جهت ساخت ان تلاش کرد
یا می توانیم از تعالیم وی در موارد گوناگون سخن گوییم که سبب شد اصلاحاتی انجام شود
پس این اسلام تعالیم ارزشمند دارد که باید بدقت مورد برسی قرار گیرد(ولی بیشترش در این زمان کاربردی ندارد این دقیقا مانند این است که بگوییم پیشتر اختراع سیستم پست با اسب های تند رو خوب بوده و این کار ارزشمندی بوده ولی هم اکنون دیگر کاربردی ندارد)
در ضمن باید بدانید توهینها که شما می گویید و نقد می کنید با یک دید بسته و ناشی از درک نکردن سیر باورها در بشر و شرایط است
یعنی در مقابل یک شرایط و در یک محیط و با یک باور شخصی یافت شده بوده که کمترین مهمل بافی را در ادبیاتش داشته
سپاسگذارم

ببینید گرامی، شما با تکرارِ یک چیز نمی‌توانید آنرا مقوَم بدانید. نسبیت کلیات و جزئیات ندارد، ربطی به جغرافیا و تاریخ هم ندارد، اگر باطل است، در همه‌ی شرایطِ جغرافیایی و تاریخی، چه در جزء و چه در کل، باطل است. بگذریم که اساسا در بحثِ اخلاقی، کلی یا جزئی دانستنِ کنش‌ها یا واکنش‌ها، موضوعیتی ندارد، چرا که همیشه و در همه حال در قضاوتِ آدمیانِ عصرِ خود و آیندگان قرار داریم و باید در برابرشان مسئول باشیم.

شما موضوعات را با هم مخلوط میکنید و بعد از آن میان میخواهید یک چیزی بیرون بکشید. اگر میخواهید به ما ویو (View) بدهید، بله مشکلی ندارد که افراد و ماهیت کارهایشان را بر اساسِ شرایطی که در آن میزیسته‌اند بررسی کنید، اما هنگامی که می‌خواهید به ما راهکار و راهنمائی ارئه دهید دیگر شرمنده شما میشویم. اسلامِ عزیز و پیامبرِ اکرم‌اش، دستگاهی اخلاقی(!) را با سنت و کتابِ خود بنا نهاده‌اند که بر پایه ادعای خودشان شاید و پیروانش حتما، مشکل‌گشای تمام دشواری‌های انسان‌ها در همه‌ی اعصار است. خوب ما هم باید دست بیاندازیم در این صندوقچه ببینم درونش چیست و شوربختانه وقتی دست می‌اندازیم درونش، بسیار سرهای بریده و شکم‌های پاره‌ی یهودانِ بنی‌قریضه، کفار و مشرکین پیرامون پیامبرتان و شهر‌ها و آبادی‌های سوخته و ویران شده توسطِ پیروان‌اش را می‌یابیم و تشویق به چه جنایات و پلیدی‌ها که نمی‌بینیم. اگر قرار است اینها برای ما راهکارِ اخلاقی در عصر امروزی محسوب شوند، گلاب به روی‌تان، مرا قضای حاجت لازم می‌آید. شما باید با خود بیاندیشید که چگونه میشود تفکری که در آن سنتِ بنیانگذارش، مهمترین مرجعِ اخلاقی ازلی(!) و ابدی است و از سویی در همین سنت بسا اعمالِ شنیع یافت میشود، برای امروز ادعای اخلاقی بودن داشته باشد؟

وگرنه به قولِ راسلِ گرامی، چنگیز هم بالاخره اصلاحتی داشت و تمدنی برافراشت، اما امروز ما برای مثلا راست‌گویی آیا نیاز داریم که تمامِ دستگاهِ اخلاقیِ بی‌در و پیکرِ چنگیز را با آغوشی باز بپذیریم، چرا که او نیز راست‌گو بوده و راست‌گویی را دوست میداشته و بیچاره آنگاه که سرِ انسان‌ها را هزار هزار میبریده، نمیدانسته که روزی منشورِ حقوقِ بشر در فرانسه تدوین خواهد شد؟

mmns2001
07-11-2013, 06:16 PM
شما گویا معنی سکولاریسم را هم نمیدانید.سکولاریسم یعنی جدایی نهاد حکومت از نهاد دین.ربطی به نقد باور ندارد !!
ما هم اینجا خودمان هوادار نقد و توهین به عقاید مخصوصا باورهای ارتجاعی اسلامی هستیم و هوادار آزادی بیان، سخنرانی مسلمین سانسورچی درباره آزادی بیان برای ما حقیقتا مضحک است.




:21:
تاکنون من گمان میکردم مسلمین بنا بر قرآن معتقدند که پیامبر امی بوده،حالا در نسخه جدید قرآن گویا ایشان اهل مطالعه شده‌اند !!




اخوی این مهملات را بخورد ما که نمیتوانی بدهی،اتفاقا برخلاف دروغ شما ابوحکیمه (که خود لقب نشان میدهد قضاوت مردم پیش از محمد نسبت به او چه بوده) مرد فرزانه‌ای بوده و استدلال‌هایِ او پیامبر تمامیتخواه شما را بسیار آزار میداده.
مسلمین معتقدند محمد معصوم بوده و سنت او معیار کشف حقایق اخلاقی میدانند.اینکه حکمت فحاشی شخصی و تف و لعنت محمد چه بوده (البته نامش شده گویا نقد افکار مخالفان گویا !!) بار اثباتش بر دوش شماست و این جعلیات و قصه‌ها که گویا از علم غیب شما نشات گرفته درباره اهداف خیر مخفی او اثبات و استدلال نیستند.

در ضمن همانطور که دوستان پیشتر گفتند اسلام مدعی‌ست برای همه زمان‌ها و مکان‌ها آمده و خود اینکه شما میخواهید از آن تعالیم ارزشمند بیرون بکشید نشان میدهد که سخنان درباره نسبیت اخلاقیتان تقیه است برای فرار از دفاع از اخلاقی بودن اعمال محمد،ولی وقتی یکسری سخنان بسیار عادی و بی اهمیت درباره مثلا خوبی نظافت زده این میشود تعالیم جهان شمول ارزشمند و حکیمانه.
سخنان چنگیز خان و آتیلا و هیتلر هم تعالیم ارزشمند دارند ،تعالیم بسیار ارزشمندتری نسبت به همان جناب محمد ،حالا این سخنان دربابر سخنان فلاسفه اخلاق و مثلا سقراط که‌یِ هزار سالی هم قبل او آمده و رفته که البته مضحک هستند.
با درود
من مفهوم سکولاریزم را نمی دانم انگاه شما میدانید؟
سکولاریز نه تنها کاربرد سیاسی بلکه کاربرد اجتماعی و همچنین کاربرد در تفکر دارد
یعنی به صورتهای گوناگون تعریف شده و کاربرد دارد
شما متاسفانه یا منظور بنده را نمی گیرید یا خود را به نفهمیدن می زنید
در ضمن از دید من شما در اینجا پشتیبان کژفکری و تعصب هستید و همانند گروهی از دینداران کژفکر که با تعصب در تالارهای دیگر فعالیت می کنند و هر گونه تفکر و علمی را نمی پذیرند عمل می کنید تفاوتتان تنها در نوع باور است و همانطور که من در یک اخوند روشن بینی نمی بینم در مانند شما هم ندیدم
امی ممکن است به معنای بی سواد باشد و ممکن است به مفهوم غیر اهل کتاب باشد این هنوز بر محققین مشخص نیست و در ان ابهام است
اتفاقا این ابو جهل انسان نادانی بوده و این لقب برازنده اش بوده این در تاریخ اسلام کاملا مشهود است
حداقل می توانید طبغات کاتب واقدی را بخوانید ببینید در مورد این شخص چه نوشته
اگر می گفتید ابولهب یک چیزهایی میدانسته شاید جای درنگ داشت ولی این اقا از ان بی سوادهای متعصب بوده
متاسفانه شما هیچ نمی دانید و سخن می گویید
اسلام مدعی چی هست؟
منظورتان قران است؟
در قران ما بروشنی داریم که این دین مربوط به ام القری است
یعنی مکه و پیرامون ان نه جاهای دیگر
سپاسگذارم

sonixax
07-11-2013, 06:31 PM
در قران ما بروشنی داریم که این دین مربوط به ام القری است
یعنی مکه و پیرامون ان نه جاهای دیگر

پس شما و بقیه مسلمانان خارج ام القرا شکر اضافی میل میفرمایید که مسلمانید !

mmns2001
07-11-2013, 06:40 PM
ببینید گرامی، شما با تکرارِ یک چیز نمی‌توانید آنرا مقوَم بدانید. نسبیت کلیات و جزئیات ندارد، ربطی به جغرافیا و تاریخ هم ندارد، اگر باطل است، در همه‌ی شرایطِ جغرافیایی و تاریخی، چه در جزء و چه در کل، باطل است. بگذریم که اساسا در بحثِ اخلاقی، کلی یا جزئی دانستنِ کنش‌ها یا واکنش‌ها، موضوعیتی ندارد، چرا که همیشه و در همه حال در قضاوتِ آدمیانِ عصرِ خود و آیندگان قرار داریم و باید در برابرشان مسئول باشیم.

شما موضوعات را با هم مخلوط میکنید و بعد از آن میان میخواهید یک چیزی بیرون بکشید. اگر میخواهید به ما ویو (View) بدهید، بله مشکلی ندارد که افراد و ماهیت کارهایشان را بر اساسِ شرایطی که در آن میزیسته‌اند بررسی کنید، اما هنگامی که می‌خواهید به ما راهکار و راهنمائی ارئه دهید دیگر شرمنده شما میشویم. اسلامِ عزیز و پیامبرِ اکرم‌اش، دستگاهی اخلاقی(!) را با سنت و کتابِ خود بنا نهاده‌اند که بر پایه ادعای خودشان شاید و پیروانش حتما، مشکل‌گشای تمام دشواری‌های انسان‌ها در همه‌ی اعصار است. خوب ما هم باید دست بیاندازیم در این صندوقچه ببینم درونش چیست و شوربختانه وقتی دست می‌اندازیم درونش، بسیار سرهای بریده و شکم‌های پاره‌ی یهودانِ بنی‌قریضه، کفار و مشرکین پیرامون پیامبرتان و شهر‌ها و آبادی‌های سوخته و ویران شده توسطِ پیروان‌اش را می‌یابیم و تشویق به چه جنایات و پلیدی‌ها که نمی‌بینیم. اگر قرار است اینها برای ما راهکارِ اخلاقی در عصر امروزی محسوب شوند، گلاب به روی‌تان، مرا قضای حاجت لازم می‌آید. شما باید با خود بیاندیشید که چگونه میشود تفکری که در آن سنتِ بنیانگذارش، مهمترین مرجعِ اخلاقی ازلی(!) و ابدی است و از سویی در همین سنت بسا اعمالِ شنیع یافت میشود، برای امروز ادعای اخلاقی بودن داشته باشد؟

وگرنه به قولِ راسلِ گرامی، چنگیز هم بالاخره اصلاحتی داشت و تمدنی برافراشت، اما امروز ما برای مثلا راست‌گویی آیا نیاز داریم که تمامِ دستگاهِ اخلاقیِ بی‌در و پیکرِ چنگیز را با آغوشی باز بپذیریم، چرا که او نیز راست‌گو بوده و راست‌گویی را دوست میداشته و بیچاره آنگاه که سرِ انسان‌ها را هزار هزار میبریده، نمیدانسته که روزی منشورِ حقوقِ بشر در فرانسه تدوین خواهد شد؟
با درود
شما نیز با تکرار یک گفته نمی توانید انرا اثبات کنید
تاریخ به ما میگوید عملی که امروز غیر اخلاقی است در زمانهایی غیر اخلاقی نبوده(اینها مصادیق دارد در تاریخ)
راهکار هدف گفتمان است نه تنها تغییر نگرش که البته تغییر نگرش هم در جهت گرفتن راهکار موثر است
ما با برسی سیر تحول فکری بشر راهکار میگیریم برای اینده
یعنی در مجموع هدف این است که ما بدانیم که انسانهایی در این سیر تحول فکری بشر موثر بوده اند در جوامع مختلف و زمانهای مختلف
که اینها(پیامبران و حکیمان و معلمان) تعالیمی ارزشمند برای جوامع خودشان بجا گذاشته اند و امروز ما می توانیم بفهمیم که روند تغییر اصلاح در تفکر و جامعه به چه شکل باید باشد تا در این سیر تحول فکر بشر بتوانیم کژ اندیشی را کنار بگذاریم
در ضمن چنگیز هم انسان موثری بوده در اسیای مرکزی و کتابی دارد به نام یاسایی(من نخوانده ام ولی گویا تعالیمی ارزشمند نیز در ان نهفته است) و توانست این قوم وحشی که کارشان بالا رفتن از دیوار چین بود و اختلاف باهم را انسجام بخشد
اینجا است که انسانی تنها میتواند دقیق برسی کند که هدف از زندگی بشر را درک کرده باشد یعنی هدف در خانواده و جامعه و در مقیاس وسیع جهان
کسی که در این وادی سرگردان است و نمی داند باید به چه سمت برود مشخصا نمی تواند راهکار درست را اقتباس کند
سپاسگذارم

mmns2001
07-11-2013, 06:44 PM
پس شما و بقیه مسلمانان خارج ام القرا شکر اضافی میل میفرمایید که مسلمانید !
من مسلمان نیستم و در شان بنده نیست که پیروی از ادیان کنم
شما هم بجای نسبت دروغ دادن به دیگران کمی تفکر کنید و تامل در گفته ها

sonixax
07-12-2013, 12:09 AM
من مسلمان نیستم و در شان بنده نیست که پیروی از ادیان کنم
شما هم بجای نسبت دروغ دادن به دیگران کمی تفکر کنید و تامل در گفته ها

مسلمان نیستید ولی تخته گاز در دفاع از اسلام و توحش اسلامی به پیش میروید !

قسم حضرت عباستان را باور کنیم یا دم خروستان را ؟!

پس لطف کنید انقدر وقیحانه دروغ نگویید جانم .

Russell
07-12-2013, 03:35 AM
با درود
من مفهوم سکولاریزم را نمی دانم انگاه شما میدانید؟
سکولاریز نه تنها کاربرد سیاسی بلکه کاربرد اجتماعی و همچنین کاربرد در تفکر دارد
یعنی به صورتهای گوناگون تعریف شده و کاربرد دارد
شما متاسفانه یا منظور بنده را نمی گیرید یا خود را به نفهمیدن می زنید


توهین به باورهای اشخاص و گروهها کاری عقلی نیست
متاسفانه این در جامعه ما اینگونه برداشت می شود که نقد یک باور مخالف سکولاریزم و عقل است که این اشتباه است

سکولاریسم ربطی به "نقد باور مخالف" ندارد برادران مجاهد آنرا احتمالا با پولاریسم یا جامعه چند فرهنگی یا حتی لیبرایسم اشتباه گرفته‌ای،البته این مهملات هیچیک از این‌ها هم نیست و معلوم نیست این‌ها را از کدام آخوند یاد گرفته‌اید !!
در ضمن بجای جهاد به جلو بهتر است حداقل بروی از ویکیپدیا هم که شده یک نگاه بیاندازی ببینی سکولاریسم یعنی چه:
Secularism - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Secularism)




Secularism is the principle of separation of government institutions, and the persons mandated to represent the State, from religious institutions (http://en.wikipedia.org/wiki/Theocracy) and religious dignitaries (http://en.wikipedia.org/wiki/Clergy). In one sense, secularism may assert the right to be free from religious rule and teachings, and the right to freedom from governmental imposition of religion upon the people within a state that is neutral on matters of belief. (See also separation of church and state (http://en.wikipedia.org/wiki/Separation_of_church_and_state) and Laïcité (http://en.wikipedia.org/wiki/La%C3%AFcit%C3%A9).) In another sense, it refers to the view that human activities and decisions, especially political (http://en.wikipedia.org/wiki/Political) ones, should be unbiased by religious influence.[1] (http://en.wikipedia.org/wiki/Secularism#cite_note-1) (See also public reason (http://en.wikipedia.org/wiki/Public_reason).) Some scholars are now arguing that the very idea of secularism will change.[2] (http://en.wikipedia.org/wiki/Secularism#cite_note-2)[how? (http://en.wikipedia.org/wiki/Wikipedia:Please_clarify)]
Secularism draws its intellectual roots from Greek and Roman philosophers such as Marcus Aurelius (http://en.wikipedia.org/wiki/Marcus_Aurelius) and Epicurus (http://en.wikipedia.org/wiki/Epicurus); medieval Muslim (http://en.wikipedia.org/wiki/Islamic_Golden_Age) polymaths (http://en.wikipedia.org/wiki/Polymath) such as Ibn Rushd (http://en.wikipedia.org/wiki/Ibn_Rushd); Enlightenment (http://en.wikipedia.org/wiki/Age_of_Enlightenment) thinkers such as Denis Diderot (http://en.wikipedia.org/wiki/Denis_Diderot), Voltaire (http://en.wikipedia.org/wiki/Voltaire), Baruch Spinoza (http://en.wikipedia.org/wiki/Baruch_Spinoza), John Locke (http://en.wikipedia.org/wiki/John_Locke), James Madison (http://en.wikipedia.org/wiki/James_Madison), Thomas Jefferson (http://en.wikipedia.org/wiki/Thomas_Jefferson), and Thomas Paine (http://en.wikipedia.org/wiki/Thomas_Paine); and more recent freethinkers (http://en.wikipedia.org/wiki/Freethought), agnostics (http://en.wikipedia.org/wiki/Agnosticism), and atheists (http://en.wikipedia.org/wiki/Atheism) such as Robert Ingersoll (http://en.wikipedia.org/wiki/Robert_G._Ingersoll) and Bertrand Russell (http://en.wikipedia.org/wiki/Bertrand_Russell).
The purposes and arguments in support of secularism vary widely. In European laicism (http://en.wikipedia.org/wiki/Laicism), it has been argued that secularism is a movement toward modernization (http://en.wikipedia.org/wiki/Modernization), and away from traditional religious values (also known as secularization (http://en.wikipedia.org/wiki/Secularization)). This type of secularism, on a social or philosophical level, has often occurred while maintaining an official state church (http://en.wikipedia.org/wiki/State_church) or other state support of religion. In the United States (http://en.wikipedia.org/wiki/United_States), some argue that state secularism (http://en.wikipedia.org/wiki/Secularism#State_secularism) has served to a greater extent to protect religion and the religious from governmental interference, while secularism on a social level is less prevalent.[3] (http://en.wikipedia.org/wiki/Secularism#cite_note-3)[4] (http://en.wikipedia.org/wiki/Secularism#cite_note-4) Within countries as well, differing political movements support secularism for varying reasons.[5] (http://en.wikipedia.org/wiki/Secularism#cite_note-5)









امی ممکن است به معنای بی سواد باشد و ممکن است به مفهوم غیر اهل کتاب باشد این هنوز بر محققین مشخص نیست و در ان ابهام است

البته که مشخص است،کسی که مدعی‌ست سواد خواندن و نوشتن دارد که کاتب قرآن لازم ندارد و از همه با مزه‌تر این است که چون اینجا برای فرار ادعا شده که بین محققین (!!) اختلاف است پس ادعای تو درست است و ادعای من غلط :21:

البته من هم گمان میکنم محمد بسیار بیشتر از آنچه ادعا میکرده از بقیه اطرافیان میدانسته و احتمالا توان خواندن هم داشته و دروغ گفته ،مساله اینجاست که آنهایی که این مهملات قرون وسطی‌ای را از آنها آموخته یکسری بوده‌اند لنگه خودش و نهایت این آموزش این شده که کوه‌ها میخ زمین هستند و با خر میشود پرواز کرد رفت آسمان هفتم و... !!
حالا وارد مکاشفات اخلاقی این فیلسوف افسانه‌ای شما هم نمیشویم که آبروریزیست !!





اسلام مدعی چی هست؟
منظورتان قران است؟
در قران ما بروشنی داریم که این دین مربوط به ام القری است
یعنی مکه و پیرامون ان نه جاهای دیگر
:24:
شما هم پس احتمالا در مکه زندگی میکنید که مشغول دفاع از بیضه اسلام هستی پس :21:
در معنی‌ام القری که مانند معنای امی خدایی نکرده محققان (!!) اختلاف نطری ندارند؟!!
یک خبری به آیت الله‌ها و مراجع بدهید بگویید که بیایند جایشان را بدهند به تحفه‌هایی مثل شما که مرجع ادعاهای اسلامی حاج آقا بوده و کسی نمیدانسته :21:

آنکس هم که خود را به نفهمیدن زده بود و هیچ نمیدانست ادعاهای زیادی میکرد آن محمد جانی ِ شارلاتان و راهزن و باقی آن 14 تازی بود حاج آقا !!

Russell
07-12-2013, 07:13 AM
این هم نمونه‌ای از مناظره کفار از جمله ابوجکیمه با فیسلوف شما محمد که البته ایشان استدالشان در شمشیر بوده و پاسخ را بعدتر که به قدر کافی چاقوکش جمع کرد با چاقوکشی میدهد !!



چون پیغمبر علیه السلام، چنین جواب ایشان باز داد و نومید شدند از آن که وی رضای ایشان خواهد گرفت، یا چیزی از ایشان قبول خواهد کردن، به اقتراح و سؤال در آمدند و گفتند: ای محمد، چون چنین است که تو میگوئی و تو پیغمبر خدائی و رسول بحثی و این دعوی که میکنی راست است، پس چنانکه خود میبینی، مکه جائی تنگ است و آبری و عمارتی ندارد، اکنون تو دعا بخدای کن و از حق تعالی درخواه، تا این کوههای مکه از جای بردارد و صحرائی فراخ در حوالی مکه بازدید آورد و چشمهای آب درآن (همچون سوریه و عراق) روان کند و رودها دران بباشد، همچنان که در زمین شمال و عراق گشوده است، تا ما بدان عمارت و زراعت میکنیم، و دیگر دعا کن و از خدای درخواه تا از أسلاف (پدران) ما قصی بن کلاب زنده گرداند و به ما صدق رسالت تو گواهی دهد، پس چون تو چنین بکرده باشی ما بتو ایمان آوریم. سید علیه السلام، گفت: مرا نه از بهر این فرستاده اند، که مرا از بهر آن فرستاده اند تا رسالت حق بشما گزارم، اگر قبول کردید، خیر دنیا و آخرت یافتید و اگر قبول نکنید، من صبر میکنم تا حق تعالی چه حکم میکند میان من و شما.
دیگر گفتند: ای محمد چون تو این نمیکنی و رضایت ما بدست نمی آوری، از خدای درخواه تا فرشته از آسمان بفرستد، تا بر صدق رسالت تو گواهی دهد و هرچه تو گوئی باورکنیم. سید، علیه السلام، گفت: مرا نه از بهر آن فرستاده اند. دیگر گفتند: ای محمد ما ترا مالی و ملکی نمیبینیم و تو هم چون مردم دیگر از بهر معاش ببازار میروی و این کار تو که دعوی میکنی، ضرورت آن اسبابی بکار میباید.، پس اگر از خدای درخواهی تا ترا گنجهای زر و سیم بدهد و أنهار (نهر ها) روان ترا بدهد و باغها و بستانها ترا بدست آورد، تا ثروت و نعمت تو از آن دیگران زیادت شود و فضل و مهتری تو بر همگان ظاهر شود، ما ایمان بتو آوریم و تصدیق رسالت تو کنیم. سید علیه السلام گفت: مرا از بهر این نفرستاده اند، مرا از بهر أدای رسالت فرستاده اند تا رسالت حث بشما گزارم، اگر قبول کردید خیر دنیا و آخرت شما را باشد و اگر نه صبر کنم تا حق تعالی چه حکم کند، و بدانید ای قوم، که این همه اقتراح که شما از من کردید، نزد حق تعالی سهل است، لکن مرا نفرموده است که این چنین از وی درخواهم.

آنگاه گفتند: ای محمد، چون این التماسها هیچ بجای نمی آوری، ما بر تو ایمان نمی آوریم و خداوند خود را بگوی تا از آسماان بر ما عذاب فرستد اگر قادر است و عذاب میتواند فرستادن، همچنانکه دعوی میکنی. سید علیه السلام، گفت: عذاب فرستادن به اختیار خداوند باز بسته است؛ اگر خواهد بفرستد و اگر نخواهد نفرستد. آگه گفتند ای محمد، خداوند تو نمیدانست که ما با تو این مجلس خواهیم ساختن و این سؤال خواهیم کردن تا ترا بیاموختی که جواب ما چگونه میباید دادن؟ و اگر ما بتو نگرویم و ایمان نیاوریم او بر سر ما چه عذاب خواهد فرستاد؟ و ترا از آن خبر دادی که ما را بچه عذاب گرفتار خواهد کرد. این همه بایستی که خداوند ترا از پیش خبر باز داده بودی، اگر چنانست که خداوند تو عالم الاسرار است و هیچ بر وی خافی نیست؛ ولکن ای محمد ما را گمان چنانست که این همه رحمان یمامه ترا می آموزد و تلقین میکند و ما به رحمان یمامه هرگز ایمان نخواهیم آوردن؛ و بدان ای محمد که بهر نوعی پیش رضای تو باز آمدیم و هرچه ما را بود از مال و جاه بر تو عرض کردیم، و تو هیچ از ما قبول نکردی و در بند رضای ما نشدی، و بهیچ نوع مراد ما نطلبیدی؛ اکنون ما إقامت (عذر) خود بنمودیم و ما را بیش از این طاقت تحمل نماند، و بعد ازین تدبیر آن کنیم که ترا هلاک کنیم یا تو مارا بهلاک آوری. چون این سخن بگفتند: یکی برخاست و گفت ای محمد ما فرشتگان میپرستیم و ایشان دختران خدا اند. دیگری برخداست گفت: ای محمد ما بتو ایمان نیاوریم تا تو خدای و فریشتگان بگواهی بیاوری و گواهی دهند که تو پیغمبر خدایی. و عبدالله بن ابی امیه که عمه زاده پیغمبر بود، برخاست و گفت، ای محمد، ما بتو ایمان نیاوریم تا آنگه که نردبانی بر آسمان نهی و بدان نردبان ببالا میروی و به آسمان روی و باز از آن جایگاه فرود آئی و با خود چهار گواه از فریشتگان بیاوری، تا گواهی دهند که تو پیغمبر خدائی، و چون این همه بکرده باشی مرا گمان چنانست که هم ایمان نیاوریم بتو. سید علیه السلام چون دید که قوم دست بغوغا آوردند و هریکی هرزهای آغاز کردند، دل تنگ شد و از پیش ایشان برخاست و بخانه بازرفت.




سیرت رسول الله (http://zandiq.com/farsi/books/sirat_rasool_ollah.htm)
ابن هشام انگلیسی برگ 134، سیرت فارسی پوشینه نخست برگ 271

mmns2001
07-12-2013, 09:37 AM
این هم نمونه‌ای از مناظره کفار از جمله ابوجکیمه با فیسلوف شما محمد که البته ایشان استدالشان در شمشیر بوده و پاسخ را بعدتر که به قدر کافی چاقوکش جمع کرد با چاقوکشی میدهد !!


چون پیغمبر علیه السلام، چنین جواب ایشان باز داد و نومید شدند از آن که وی رضای ایشان خواهد گرفت، یا چیزی از ایشان قبول خواهد کردن، به اقتراح و سؤال در آمدند و گفتند: ای محمد، چون چنین است که تو میگوئی و تو پیغمبر خدائی و رسول بحثی و این دعوی که میکنی راست است، پس چنانکه خود میبینی، مکه جائی تنگ است و آبری و عمارتی ندارد، اکنون تو دعا بخدای کن و از حق تعالی درخواه، تا این کوههای مکه از جای بردارد و صحرائی فراخ در حوالی مکه بازدید آورد و چشمهای آب درآن (همچون سوریه و عراق) روان کند و رودها دران بباشد، همچنان که در زمین شمال و عراق گشوده است، تا ما بدان عمارت و زراعت میکنیم، و دیگر دعا کن و از خدای درخواه تا از أسلاف (پدران) ما قصی بن کلاب زنده گرداند و به ما صدق رسالت تو گواهی دهد، پس چون تو چنین بکرده باشی ما بتو ایمان آوریم. سید علیه السلام، گفت: مرا نه از بهر این فرستاده اند، که مرا از بهر آن فرستاده اند تا رسالت حق بشما گزارم، اگر قبول کردید، خیر دنیا و آخرت یافتید و اگر قبول نکنید، من صبر میکنم تا حق تعالی چه حکم میکند میان من و شما.
دیگر گفتند: ای محمد چون تو این نمیکنی و رضایت ما بدست نمی آوری، از خدای درخواه تا فرشته از آسمان بفرستد، تا بر صدق رسالت تو گواهی دهد و هرچه تو گوئی باورکنیم. سید، علیه السلام، گفت: مرا نه از بهر آن فرستاده اند. دیگر گفتند: ای محمد ما ترا مالی و ملکی نمیبینیم و تو هم چون مردم دیگر از بهر معاش ببازار میروی و این کار تو که دعوی میکنی، ضرورت آن اسبابی بکار میباید.، پس اگر از خدای درخواهی تا ترا گنجهای زر و سیم بدهد و أنهار (نهر ها) روان ترا بدهد و باغها و بستانها ترا بدست آورد، تا ثروت و نعمت تو از آن دیگران زیادت شود و فضل و مهتری تو بر همگان ظاهر شود، ما ایمان بتو آوریم و تصدیق رسالت تو کنیم. سید علیه السلام گفت: مرا از بهر این نفرستاده اند، مرا از بهر أدای رسالت فرستاده اند تا رسالت حث بشما گزارم، اگر قبول کردید خیر دنیا و آخرت شما را باشد و اگر نه صبر کنم تا حق تعالی چه حکم کند، و بدانید ای قوم، که این همه اقتراح که شما از من کردید، نزد حق تعالی سهل است، لکن مرا نفرموده است که این چنین از وی درخواهم.

آنگاه گفتند: ای محمد، چون این التماسها هیچ بجای نمی آوری، ما بر تو ایمان نمی آوریم و خداوند خود را بگوی تا از آسماان بر ما عذاب فرستد اگر قادر است و عذاب میتواند فرستادن، همچنانکه دعوی میکنی. سید علیه السلام، گفت: عذاب فرستادن به اختیار خداوند باز بسته است؛ اگر خواهد بفرستد و اگر نخواهد نفرستد. آگه گفتند ای محمد، خداوند تو نمیدانست که ما با تو این مجلس خواهیم ساختن و این سؤال خواهیم کردن تا ترا بیاموختی که جواب ما چگونه میباید دادن؟ و اگر ما بتو نگرویم و ایمان نیاوریم او بر سر ما چه عذاب خواهد فرستاد؟ و ترا از آن خبر دادی که ما را بچه عذاب گرفتار خواهد کرد. این همه بایستی که خداوند ترا از پیش خبر باز داده بودی، اگر چنانست که خداوند تو عالم الاسرار است و هیچ بر وی خافی نیست؛ ولکن ای محمد ما را گمان چنانست که این همه رحمان یمامه ترا می آموزد و تلقین میکند و ما به رحمان یمامه هرگز ایمان نخواهیم آوردن؛ و بدان ای محمد که بهر نوعی پیش رضای تو باز آمدیم و هرچه ما را بود از مال و جاه بر تو عرض کردیم، و تو هیچ از ما قبول نکردی و در بند رضای ما نشدی، و بهیچ نوع مراد ما نطلبیدی؛ اکنون ما إقامت (عذر) خود بنمودیم و ما را بیش از این طاقت تحمل نماند، و بعد ازین تدبیر آن کنیم که ترا هلاک کنیم یا تو مارا بهلاک آوری. چون این سخن بگفتند: یکی برخاست و گفت ای محمد ما فرشتگان میپرستیم و ایشان دختران خدا اند. دیگری برخداست گفت: ای محمد ما بتو ایمان نیاوریم تا تو خدای و فریشتگان بگواهی بیاوری و گواهی دهند که تو پیغمبر خدایی. و عبدالله بن ابی امیه که عمه زاده پیغمبر بود، برخاست و گفت، ای محمد، ما بتو ایمان نیاوریم تا آنگه که نردبانی بر آسمان نهی و بدان نردبان ببالا میروی و به آسمان روی و باز از آن جایگاه فرود آئی و با خود چهار گواه از فریشتگان بیاوری، تا گواهی دهند که تو پیغمبر خدائی، و چون این همه بکرده باشی مرا گمان چنانست که هم ایمان نیاوریم بتو. سید علیه السلام چون دید که قوم دست بغوغا آوردند و هریکی هرزهای آغاز کردند، دل تنگ شد و از پیش ایشان برخاست و بخانه بازرفت.




سیرت رسول الله (http://zandiq.com/farsi/books/sirat_rasool_ollah.htm)
ابن هشام انگلیسی برگ 134، سیرت فارسی پوشینه نخست برگ 271


با درود
ابتدا اینکه گفته بنده را نقد کنید ما به کسان دیگر کاری نداریم که چه گفتند و چه باوری دارند
دوم اینکه این مطالبی که شما اوردید در تاریخ اسلام و قران هست و اینها مناظرات پیامبر با مشرکین بوده ولی دلیل بر دانایی ابوجهل نیست
بنده چند خط را از همان مرجعی که شما معتبر میدانید یعنی سیرت رسول الله می اورم در رفتار این شخص که البته بیش از 100 صفحه در نادانی این شخص از مراجع تاریخ اسلام می توان اورد
سید روزی به کوه صفا ایستاده بود.(ابوجهل)چون دید سید بدانجا ایستاده سفاهت بسیار نمود و دشنام چند بداد.چنان که سید به غایت برنجید...(حمزه می گوید به ابوجهل پس از این ماجرا):تویی که به برادرزاده من دشنام دادی؟جماعتی از قبیله بنی محزون که خویشان ابوجهل بودند بر پای خواستند تا با حمزه جنگ کنند.ابوجهل ایشان را نگذاشت و گفت جرم از من بوده(ص 132)
سید بیامد و میان رکن یمانی و حجرالسود بر قائده خود بایستاد و قوم قریش بیامدند و باز ایستاغدند و انتظار همی کردند که ابوجهل چه خواهد کرد.چون سید در سجود شد ابوجهل سنگی برداشت و در امد تا بر سر وی بکوبد(ص 139)
(ابوجهل می گوید):بنی عبد مناف که قبیله محمد هستند به قریش حسد می کنند و محمد با دعوی پیامبری می خواهد در مقابل ما بایستد...و اکنون به خدای که من هرگز به او ایمان نمی اورم حتی اگر سرم ببرند.چون ابوجهل چنین گفت ابو سفیان و اخنس برخاستند و هیچ نگفتند و برفتند و دانستند که از روی حسد است گفتارش(ص 145)
...و ابوجهل از همه اینها بدتر بود و پیوسته به هر قبیله ای از قریش دویدی و ایشان را اغرا کردی تا جماعتی از ضعیفان که مسلمان شده بودند را عذاب کردندی...واگر کسی بود که در قبیله منزلتی داشت ابوجهل به سرزنش و ملامت وی در امد(ص 149)
در ضمن کپی پیست برای بنده از ویکی پدیا نکنید عزیز این سکولاریزم را ما در اروپا در مدرنیزم داشتیم به شکل امروزی و تعاریفی دارد و کاربردهایی که از بیکن قضیه شروع می شود در اینگلیس و امروز ما سکولاریزم اجنماعی و سیاسی و ... داریم
سپاسگذارم

Russell
07-12-2013, 10:07 AM
ابتدا اینکه گفته بنده را نقد کنید ما به کسان دیگر کاری نداریم که چه گفتند و چه باوری دارند
"گفته‌هایِ شما" در اینجا دفاع از بیضه اسلام و محمد و لجنمال کرد مخالفان او چه در زمان او و چه بعد از او بوده طبیعی‌ست که وقتی خود سخن درباره محمد است بخشی از نقد ما هم میشود میشود بیان رذالت‌هایِ پرشمار محمد و پیروان او.
ما هم با شما با احترام برخورد کردیم تا جایی که شروع کردید به لجنمال کردن مخالفان محمد برای دفاع از بیضه اسلام و وقاحت شما از حد مدارا گذشت.


دوم اینکه این مطالبی که شما اوردید در تاریخ اسلام و قران هست و اینها مناظرات پیامبر با مشرکین بوده ولی دلیل بر دانایی ابوجهل نیست
بنده چند خط را از همان مرجعی که شما معتبر میدانید یعنی سیرت رسول الله می اورم در رفتار این شخص که البته بیش از 100 صفحه در نادانی این شخص از مراجع تاریخ اسلام می توان اورد
سید روزی به کوه صفا ایستاده بود.(ابوجهل)چون دید سید بدانجا ایستاده سفاهت بسیار نمود و دشنام چند بداد.چنان که سید به غایت برنجید...(حمزه می گوید به ابوجهل پس از این ماجرا):تویی که به برادرزاده من دشنام دادی؟جماعتی از قبیله بنی محزون که خویشان ابوجهل بودند بر پای خواستند تا با حمزه جنگ کنند.ابوجهل ایشان را نگذاشت و گفت جرم از من بوده(ص 132)
سید بیامد و میان رکن یمانی و حجرالسود بر قائده خود بایستاد و قوم قریش بیامدند و باز ایستاغدند و انتظار همی کردند که ابوجهل چه خواهد کرد.چون سید در سجود شد ابوجهل سنگی برداشت و در امد تا بر سر وی بکوبد(ص 139)
(ابوجهل می گوید):بنی عبد مناف که قبیله محمد هستند به قریش حسد می کنند و محمد با دعوی پیامبری می خواهد در مقابل ما بایستد...و اکنون به خدای که من هرگز به او ایمان نمی اورم حتی اگر سرم ببرند.چون ابوجهل چنین گفت ابو سفیان و اخنس برخاستند و هیچ نگفتند و برفتند و دانستند که از روی حسد است گفتارش(ص 145)
...و ابوجهل از همه اینها بدتر بود و پیوسته به هر قبیله ای از قریش دویدی و ایشان را اغرا کردی تا جماعتی از ضعیفان که مسلمان شده بودند را عذاب کردندی...واگر کسی بود که در قبیله منزلتی داشت ابوجهل به سرزنش و ملامت وی در امد(ص 149)
همان آنچه که من در یک پاراگراف از ابوجهل نقل کردن از نظر استدلالی برتری دارد به کل قرآن از اول تا آخرش که پر از مهملات بی سر ته است و نهایت استدلالش تهدید به آتش جهنم و وعده سکس در بهشت و نفهم خواندن مخالفان است.
ابوجهل فحش هم اگر میداده تازه مساوی میشود با محمد فحاش و قاتل شما !!




در ضمن کپی پیست برای بنده از ویکی پدیا نکنید عزیز این سکولاریزم را ما در اروپا در مدرنیزم داشتیم به شکل امروزی و تعاریفی دارد و کاربردهایی که از بیکن قضیه شروع می شود در اینگلیس و امروز ما سکولاریزم اجنماعی و سیاسی و ... داریم
برایت از وکیپدیا کپی پیست میکنم چون آن مهملاتی که درباره سکولاریسم گفتی نشان میدهد دانشت از سکولاریسم پیشاویکیپدیایی‌ست !!
همان‌ها را بخوان که حداقل در جهاد بعدی چنین گاف‌هایی ندهی حاج آقا !!

mmns2001
07-12-2013, 02:52 PM
"گفته‌هایِ شما" در اینجا دفاع از بیضه اسلام و محمد و لجنمال کرد مخالفان او چه در زمان او و چه بعد از او بوده طبیعی‌ست که وقتی خود سخن درباره محمد است بخشی از نقد ما هم میشود میشود بیان رذالت‌هایِ پرشمار محمد و پیروان او.
ما هم با شما با احترام برخورد کردیم تا جایی که شروع کردید به لجنمال کردن مخالفان محمد برای دفاع از بیضه اسلام و وقاحت شما از حد مدارا گذشت.


همان آنچه که من در یک پاراگراف از ابوجهل نقل کردن از نظر استدلالی برتری دارد به کل قرآن از اول تا آخرش که پر از مهملات بی سر ته است و نهایت استدلالش تهدید به آتش جهنم و وعده سکس در بهشت و نفهم خواندن مخالفان است.
ابوجهل فحش هم اگر میداده تازه مساوی میشود با محمد فحاش و قاتل شما !!




برایت از وکیپدیا کپی پیست میکنم چون آن مهملاتی که درباره سکولاریسم گفتی نشان میدهد دانشت از سکولاریسم پیشاویکیپدیایی‌ست !!
همان‌ها را بخوان که حداقل در جهاد بعدی چنین گاف‌هایی ندهی حاج آقا !!
با درود
گفتمان با شما سودی ندارد زیرا تنها گفتهای خود را مطرح میکنید و اصلا تفکری در مطالب نمی کنید این اخرین پستی هست که در پاسخ شما می نگارم
بنده از هیچ کس دفاع نکردم و هیچ کس را نکوبیدم تنها گفتم ایین اسلام تعالیمی ارزشمند دارد و به شرح انها پرداختم
شما بودید که مسایلی را گفتید که نبوده
به یک انسان نادان می گویید دانشمند
یکطرفه به قاضی میروید و شرایط را در نظر نمی گیرید
اینها حرفهای بدی است که میگویید
در مورد سکولاریزم هم همان ویکی پدیا برای شما مناسبتر است بیش از ان بکارتان نمی اید(ولی اگر خواستید بیشتر بدانید بگویید کتاب معرفی کنم تا بخوانید)
سپاسگذارم

sonixax
07-12-2013, 03:07 PM
قابل توجه که دوستان رفیقمون مسلمون نیستها :)))))

Dariush
07-13-2013, 06:18 AM
با درود
شما نیز با تکرار یک گفته نمی توانید انرا اثبات کنید
تاریخ به ما میگوید عملی که امروز غیر اخلاقی است در زمانهایی غیر اخلاقی نبوده(اینها مصادیق دارد در تاریخ)
راهکار هدف گفتمان است نه تنها تغییر نگرش که البته تغییر نگرش هم در جهت گرفتن راهکار موثر است
ما با برسی سیر تحول فکری بشر راهکار میگیریم برای اینده
یعنی در مجموع هدف این است که ما بدانیم که انسانهایی در این سیر تحول فکری بشر موثر بوده اند در جوامع مختلف و زمانهای مختلف
که اینها(پیامبران و حکیمان و معلمان) تعالیمی ارزشمند برای جوامع خودشان بجا گذاشته اند و امروز ما می توانیم بفهمیم که روند تغییر اصلاح در تفکر و جامعه به چه شکل باید باشد تا در این سیر تحول فکر بشر بتوانیم کژ اندیشی را کنار بگذاریم

برخلافِ شما من تصور میکنم انسانِ امروزین آنقدر عقل و شعور دارد که بتواند دستگاهِ اخلاقیِ خودش را بدونِ الگو گرفتن از امثالِ محمد و علی و دارو دسته بنا کند. جز اینکه شما بفرمائید ما برای اینکه بدانیم دروغ گفتن کاری بدی است، باید ببینیم محمد آنرا تایید کرده یا خیر؟!

در ضمن چنگیز هم انسان موثری بوده در اسیای مرکزی و کتابی دارد به نام یاسایی(من نخوانده ام ولی گویا تعالیمی ارزشمند نیز در ان نهفته است) و توانست این قوم وحشی که کارشان بالا رفتن از دیوار چین بود و اختلاف باهم را انسجام بخشد
:e40d::e415:
بله خب؛ مگر اینکه بتوانید از چنگیز و آتیلا و تیمور کمک بگیرید تا قدری محمد و "تعالیم ارشمند" ش را برایمان توجیه بفرمائید! اما قبل از اینکه درس تاریخ به ما بدهید، ما میدانستیم که چنگیز، مغول‌هایی که به صورتِ پراکنده میرفتند برای سیر کردن شکمِ زن و بچه‌ی خود دزدی و راهزنی میکردند، با هم منسجم کرد طوری که دست‌جمعی بروند یک سرزمین را غارت کنند و حالش را ببرند! و البته این هم خودش یک "تعلیمِ ارزشمند " می‌تواند باشد و از نظرِ من در مقابل "تعالیمِ ارزشمندِ" اسلامِ محمد که همین‌ها را آسمانی و مقدس کرد، طوری که 14 قرن پس از خودش همچنان استمرار و استدام دارد و می‌بینید مثلا پیروانِ این "تعالیمِ ارزشمند" در سالِ 2013 هر روز در یک مترو و هتل بمب‌گذاری میکنند یا یک مدرسه‌ی دبستانی را به گلوله میبندند، بسیار کمتر حال به هم زن است. البته نگران نباَشید، چنگیز هم همچون محمد خیلی روی "عدالت" در تقسیم غنایمِ غارت حساسیت داشت و "عدالت" هم یکی از "تعالیمِ ارزشمند"ِ او بود. همچنین ایشان هم چون حضرتِ محمد که میگفتند "لا اکراه فی الدین" می‌فرمودند که در غارت هیچ اجباری نیست و اگر ملتی واقعا نخواهد ما او را غارت نخواهیم کرد ولی خب همانطور که لامصب پیامبر آنچنان جَلَب بودند که کاری میکردند که کفار، به تنها گزینه‌ی ممکن برای زنده ماندن، یعنی مسلمان شدن، خودشان با رضایتِ قلبی تن در دهند، چنگیز هم همیشه بهانه‌ای برای غارت پیدا میکرد! ایران هم که آمدند مردم با آغوشِ باز هر دو را پذیرفتند و مردان سرها و اموالشان را تقدیم کردند و زنها هم میگفتند شما را به خدا به ما تجاوز کرده و ببرید در بازارِ برده‌فروشها بفروشید!

ینجا است که انسانی تنها میتواند دقیق برسی کند که هدف از زندگی بشر را درک کرده باشد یعنی هدف در خانواده و جامعه و در مقیاس وسیع جهان
کسی که در این وادی سرگردان است و نمی داند باید به چه سمت برود مشخصا نمی تواند راهکار درست را اقتباس کند
سپاسگذارم

راهکارِ درست نه از الگو گرفتن از گذشتگان، بلکه از درس گرفتن و بررسیدنِ تاریخ بشر بر‌می‌آید و البته این هم تنها گزینه ممکن نیست. چرا که بشر خودش می‌تواند با تکیه بر خردِ خویش، اخلاقی که به واسطه‌ی آن بتواند زندگیِ اجتماعیِ خود را تنظیم کند، تشخیص دهد وگرنه مثلا «سرقت ادبی نکردن» را ما از محمدی که تمامِ قرآنش را برپایه تورات و انجیل نوشته، بدون آنکه ارجاع بدهد، یاد نگرفته‌ایم. گذشتگان هم معمولا بسیار انسانهای خرفت و نادانی بودند و گهگاه نادر انسانهایی در میانِ آنها دانا یافت میشدند که همانها هم معمولا امثالِ محمد سر به نیست‌شان می‌کردند وگرنه ما درگیرِ این همه افسانه , خرافه و جهل نبودیم. برای بار چندم، شما باید با خود بیاندیشید آیا مثلا «دروغ نگفتن» در کنارِ «کفار و مشرکین (و البته خیلی‌های دیگر) را گردن بزنید»، «مردان و زنانِ زناکار را سنگسار کنید»، «مرتد را از بالای کوه به درونِ دره پرت کنید»و ... می‌تواند ارزشی هم داشته باشد؟

Russell
07-13-2013, 07:34 AM
گفتمان با شما سودی ندارد
ولی من گفتمان با شما را بسیار سودمند میدانم،چند وقتی بود اینجور نخندیده بودم ،مخصوصا آن مطالبت درباره فیلسوف و اهل مطالعه بودن محمد شاهکار بود :21:



در مورد سکولاریزم هم همان ویکی پدیا برای شما مناسبتر است بیش از ان بکارتان نمی اید(ولی اگر خواستید بیشتر بدانید بگویید کتاب معرفی کنم تا بخوانید)

آری کلا منابعی بجز بحار الانوار و قرآن و سایر "تعالیم ارزشمند اسلامی" تنها بدرد ما میخورد و مسلمین هم توصیه به نوشیدن ادرار شتر را باید بخوانند.ولی من اتفاقا شدیدا اصرار دارم کتاب معرفی کنی قدری دیگر ما را سرگرم کنی ببینیم کدام کتاب را خوانده‌ای که نتیجه‌اش شده:



ابتدا یک مورد بنیادی را که در جامعه ما به اشتباه استفاده می شود را باز کنم برایتان انهم این جمله است:
توهین به باورهای اشخاص و گروهها کاری عقلی نیست
متاسفانه این در جامعه ما اینگونه برداشت می شود که نقد یک باور مخالف سکولاریزم و عقل است که این اشتباه است

منتظریم حاج آقا :21:

mmns2001
07-14-2013, 02:27 PM
برخلافِ شما من تصور میکنم انسانِ امروزین آنقدر عقل و شعور دارد که بتواند دستگاهِ اخلاقیِ خودش را بدونِ الگو گرفتن از امثالِ محمد و علی و دارو دسته بنا کند. جز اینکه شما بفرمائید ما برای اینکه بدانیم دروغ گفتن کاری بدی است، باید ببینیم محمد آنرا تایید کرده یا خیر؟!

:e40d::e415:
بله خب؛ مگر اینکه بتوانید از چنگیز و آتیلا و تیمور کمک بگیرید تا قدری محمد و "تعالیم ارشمند" ش را برایمان توجیه بفرمائید! اما قبل از اینکه درس تاریخ به ما بدهید، ما میدانستیم که چنگیز، مغول‌هایی که به صورتِ پراکنده میرفتند برای سیر کردن شکمِ زن و بچه‌ی خود دزدی و راهزنی میکردند، با هم منسجم کرد طوری که دست‌جمعی بروند یک سرزمین را غارت کنند و حالش را ببرند! و البته این هم خودش یک "تعلیمِ ارزشمند " می‌تواند باشد و از نظرِ من در مقابل "تعالیمِ ارزشمندِ" اسلامِ محمد که همین‌ها را آسمانی و مقدس کرد، طوری که 14 قرن پس از خودش همچنان استمرار و استدام دارد و می‌بینید مثلا پیروانِ این "تعالیمِ ارزشمند" در سالِ 2013 هر روز در یک مترو و هتل بمب‌گذاری میکنند یا یک مدرسه‌ی دبستانی را به گلوله میبندند، بسیار کمتر حال به هم زن است. البته نگران نباَشید، چنگیز هم همچون محمد خیلی روی "عدالت" در تقسیم غنایمِ غارت حساسیت داشت و "عدالت" هم یکی از "تعالیمِ ارزشمند"ِ او بود. همچنین ایشان هم چون حضرتِ محمد که میگفتند "لا اکراه فی الدین" می‌فرمودند که در غارت هیچ اجباری نیست و اگر ملتی واقعا نخواهد ما او را غارت نخواهیم کرد ولی خب همانطور که لامصب پیامبر آنچنان جَلَب بودند که کاری میکردند که کفار، به تنها گزینه‌ی ممکن برای زنده ماندن، یعنی مسلمان شدن، خودشان با رضایتِ قلبی تن در دهند، چنگیز هم همیشه بهانه‌ای برای غارت پیدا میکرد! ایران هم که آمدند مردم با آغوشِ باز هر دو را پذیرفتند و مردان سرها و اموالشان را تقدیم کردند و زنها هم میگفتند شما را به خدا به ما تجاوز کرده و ببرید در بازارِ برده‌فروشها بفروشید!

راهکارِ درست نه از الگو گرفتن از گذشتگان، بلکه از درس گرفتن و بررسیدنِ تاریخ بشر بر‌می‌آید و البته این هم تنها گزینه ممکن نیست. چرا که بشر خودش می‌تواند با تکیه بر خردِ خویش، اخلاقی که به واسطه‌ی آن بتواند زندگیِ اجتماعیِ خود را تنظیم کند، تشخیص دهد وگرنه مثلا «سرقت ادبی نکردن» را ما از محمدی که تمامِ قرآنش را برپایه تورات و انجیل نوشته، بدون آنکه ارجاع بدهد، یاد نگرفته‌ایم. گذشتگان هم معمولا بسیار انسانهای خرفت و نادانی بودند و گهگاه نادر انسانهایی در میانِ آنها دانا یافت میشدند که همانها هم معمولا امثالِ محمد سر به نیست‌شان می‌کردند وگرنه ما درگیرِ این همه افسانه , خرافه و جهل نبودیم. برای بار چندم، شما باید با خود بیاندیشید آیا مثلا «دروغ نگفتن» در کنارِ «کفار و مشرکین (و البته خیلی‌های دیگر) را گردن بزنید»، «مردان و زنانِ زناکار را سنگسار کنید»، «مرتد را از بالای کوه به درونِ دره پرت کنید»و ... می‌تواند ارزشی هم داشته باشد؟
با درود
مجموع گفتارتان این است که انسان خود امروز می تواند پایه گذاری کند اخلاقیات را؟
خوب این انسان دانا چرا فاشیسم و نازیسم را پایه گذاری کرد و بیشتر از تاریخ ادیان کشتار کرد در مدتی برابر با یکهزارم سیر دینداری در تاریخ
شما فکر میکنید این سیر تحول فکری بشر بر چه پایه بوده؟
مشخصا بر پایه ازمون و خطا بوده یعنی یک چیزی را امروز میگذارده فردا تغییر میداده برای همین توانسته به اینجا برسد هنوز هم همین است و امروز هم انسان باید فلسفه ای را بگذارد تا نتیجه اش را ببیند که کارش چگونه بوده ایا نتیجه خوبی میگیرد یا بد
الگو گرفت از گذشتگان همان درس گرفت از تاریخ و همان شناختن راهکار است
موضوع را نپیچانید یک عبارت را به میل خود نمی توانید تغییر مفهوم دهید
ما یک فلسفه یا تعلیم که در گدشته مفید بوده را باید برسی کنیم که چه نتایجی داشته و چه شرایطی بوده و اگر نتایج مطلوب و شرایط همگون بود میتوانیم از ان استفاده کنیم و یا از ان بگونه ای منطبق با شرایط جدید استفاده کنیم
پس تعالیم ارزشمند گذشتگان بکار می اید
در ضمن به گفته بنده نقد وارد کنید ماجرا را به چنگیز و بمب گذاری در هتل اینها نبرید که اینها مصداق مغالطه است
سپاسگذارم

Dariush
07-17-2013, 04:27 PM
با درود
مجموع گفتارتان این است که انسان خود امروز می تواند پایه گذاری کند اخلاقیات را؟
خوب این انسان دانا چرا فاشیسم و نازیسم را پایه گذاری کرد و بیشتر از تاریخ ادیان کشتار کرد در مدتی برابر با یکهزارم سیر دینداری در تاریخ
این سفسطه‌ها که می‌کنید، هرگز شما را به جایی نمی‌رسانند؛ قدری بیاندیشید به سخنانِ من و بسنجید سخنِ خود را تا اینچنین دچارِ این سفسطه‌ها نشوید.

کشتارِ نازیسم چه ارتباطی با ناتوانیِ یا تواناییِ انسان‌ها از پایه‌گذاریِ مستقل از تاریخِِ زیست و همچنین تعالیمِ پیشوایانِ ادیان دارد زمانیکه علت‌های کاملا تاریخی دارند و اساسا نه ربطی به ادعای من دارد و نه ادعای شما؟ اینکه آلمان شکوهِ دوره‌ی بیسمارکِ و «روحِ آلمانی» ِ خود را در اثرِ شکست و تحقیرهای برآمده از جنگِ جهانی نخست سراسر بربادرفته می‌دید و در راستای بازگردانی آن شکوه و غرور، درگیرِ ناسیونالیسمی چنان ضدبشری شد، چه ارتباطی دارد مثلا به اخلاقِ کانتی که در آن با استفاده از زمینه‌ی مابعد‌الطبیعه‌ای که در نقدِ عقلِ محض ایجاد کرده، برخلافِ نظرِ شما و دقیقا منطبق بر آنچه من گفتم، دستگاهی اخلاقی را مستقل از هرگونه ارجاعِ به گذشتگان، بنیان نهاد؟ این که خیلی فلسفی است، انسانِ امروزی اساسا در همان مراحلِ کودکی تعالیمِ لازم برای زیستِ انسانیِ سازگار و اخلاقی را می‌آموزد. من براستی شگفت‌زده می‌شوم که چگونه فرضا یک کودک را برای نیکی به پدر و مادرِ خویش به توصیه‌های شخصی ارجاع بدهم که همزمان گفته گردنِ کفار را بزنید!

شما متاسفانه خودتان نمی‌دانید چه می‌گویید. چرا که اگر می‌دانستید، درمی یافتید که با همان شیوه‌ای که شما سعی در ارزیابیِ اعمالِ پیامبر با استفاده از تفسیر شرایط دارید، آنگاه هتا اگر تعالیمِ اسلام در زمانِ خودش ارزشمند محسوب می‌شده اکنون دیگر هیچ ارزشی ندارد که هیچ، کاملا ضدارزش به حساب می‌آیند. اگرچه تعالیم محمد هتا در زمانِ خودش نیز حقیقتا ارزشمند نبوده. عربستان سرزمینی بوده که پیروانِ ادیانِ مختلف که از کشورِ خودشان رانده شده بودند در یک همزیستیِ بی‌نظیر نسبت به آن زمان، در عربستان، در کنارِ اعراب زندگی می‌کردند. یعنی اعرابِ پیش از اسلام مردمی بودند که اساسا کاری به دینِ دیگران نداشتند و سرزمین‌شان مامنی بود برای پیروانِ ادیانِ گوناگون؛ از قبیلِ یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان ، مانویان و.... . پس از ارائه‌ی کورس‌های آموزشیِ «تعالیمِ ارزشمندِ اسلام» توسط پیامبرِ عظیم‌الشان است که ناگهان موجوداتی دژصفت از آنان پدید می‌آید که هرچه سرِ راهشان می‌یابند نابود می‌کنند. همین مردم زمانی اهلِ شعر و موسیقی و شراب بودند و هرگز به زنانِ شوهردار تجاوز نمی‌کردند، اما پیامبر اعظم تمامِ این «تعالیمِ ارزشمند» را به اینان آموخت و از آنان اهریمن‌هایی ساخت که براستی هرگز نظیرش دیده نشده بود!



شما فکر میکنید این سیر تحول فکری بشر بر چه پایه بوده؟
مشخصا بر پایه ازمون و خطا بوده یعنی یک چیزی را امروز میگذارده فردا تغییر میداده برای همین توانسته به اینجا برسد هنوز هم همین است و امروز هم انسان باید فلسفه ای را بگذارد تا نتیجه اش را ببیند که کارش چگونه بوده ایا نتیجه خوبی میگیرد یا بد
الگو گرفت از گذشتگان همان درس گرفت از تاریخ و همان شناختن راهکار است
موضوع را نپیچانید یک عبارت را به میل خود نمی توانید تغییر مفهوم دهید
ما یک فلسفه یا تعلیم که در گدشته مفید بوده را باید برسی کنیم که چه نتایجی داشته و چه شرایطی بوده و اگر نتایج مطلوب و شرایط همگون بود میتوانیم از ان استفاده کنیم و یا از ان بگونه ای منطبق با شرایط جدید استفاده کنیم
پس تعالیم ارزشمند گذشتگان بکار می اید
در ضمن به گفته بنده نقد وارد کنید ماجرا را به چنگیز و بمب گذاری در هتل اینها نبرید که اینها مصداق مغالطه است
سپاسگذارم
عجب! :e056: من مغلطه می‌کنم؟!
و اما این سخنان براستی چیست‌اند که می‌بافید؟ اگر اینطور است که از همه‌ی گذشتگان می‌توان چیزهایی آموخت و این چه ارزشمندی‌ای به تعالیم اسلام میدهد؟ مثلا از همین هیتلر هم می‌توان کلی چیزِ بدرد بخور استخراج کرد اما این چه ارتباطی به الگو گرفتن از اصولِ اخلاقی‌ای که یکی از گذشتگان همچون محمد برای پیروانش پیشنهاد داده، دارد؟
من نمی‌دانم شما تعلیم را چه میدانید اما برای من تعلیم هرآنچیزی‌ست که معلم از تعلیمِ آن آگاهی دارد و آگاهانه پکیجِ تعلیمی خود را برگزیده و ارائه می‌دهد. آنچه که شما می‌گویید تعلیم نیست، عبرت است احتمالا! مثلا من می‌توانم از اسپینوزا تعلیم بگیرم یا از بودا و مسیح و شما مثلا از محمد و دارودسته. اما عبرت را من از امثالِ هانیبال و سفاح می‌گیرم که نه یک اصولِ اخلاقیِ مشخص، بلکه یک زندگی همراه با زنجیره‌ای از اتفاقات، اعمال، رفتارها... داشته‌اند. در این راستا، اگر سخن عبرت گرفتن باشد، هیچ مشکلی ندارد که تاریخِ زندگی گذشتگان (از جمله پیشوایانِ دینی) را بررسی کرده و ارجاع دهیم، اما وقتی سخن به ارجاع برای دریافتِ یک اصلِ اخلاقی‌ست، ارجاع دادن به گذشتگانی که کارنامه‌ی اعمال‌ و گفتارشان لبریز است از تعالیمِ غیرانسانی، چیزی‌ست شبیه به شادمانی از یافتنِ یک گل در میانِ هکتارها لجن و همینطور که این غیرعقلانی‌ست، خنده‌دار هم هست!

یکبارِ دیگر از شما دعوت می‌کنم پیش از سخن گفتن، به آنچه می‌گویم اندیشیده و افکارِ خود را بسنجید و گرنه اگر قرار باشد گفتار را با چنین چیزهایی کسالت‌بار کنید و هربار یک سخنِ بی ربط و جدید برای گریز از ادعاهای پیشین بگویید، آنگاه من همیشه حقِ پاسخ ندادن به سخنانِ شما را ، در راستایِ ارج نهادن به وقتِ خود، برای خود محفوظ می‌دانم.:e303:

mmns2001
07-17-2013, 07:35 PM
این سفسطه‌ها که می‌کنید، هرگز شما را به جایی نمی‌رسانند؛ قدری بیاندیشید به سخنانِ من و بسنجید سخنِ خود را تا اینچنین دچارِ این سفسطه‌ها نشوید.

کشتارِ نازیسم چه ارتباطی با ناتوانیِ یا تواناییِ انسان‌ها از پایه‌گذاریِ مستقل از تاریخِِ زیست و همچنین تعالیمِ پیشوایانِ ادیان دارد زمانیکه علت‌های کاملا تاریخی دارند و اساسا نه ربطی به ادعای من دارد و نه ادعای شما؟ اینکه آلمان شکوهِ دوره‌ی بیسمارکِ و «روحِ آلمانی» ِ خود را در اثرِ شکست و تحقیرهای برآمده از جنگِ جهانی نخست سراسر بربادرفته می‌دید و در راستای بازگردانی آن شکوه و غرور، درگیرِ ناسیونالیسمی چنان ضدبشری شد، چه ارتباطی دارد مثلا به اخلاقِ کانتی که در آن با استفاده از زمینه‌ی مابعد‌الطبیعه‌ای که در نقدِ عقلِ محض ایجاد کرده، برخلافِ نظرِ شما و دقیقا منطبق بر آنچه من گفتم، دستگاهی اخلاقی را مستقل از هرگونه ارجاعِ به گذشتگان، بنیان نهاد؟ این که خیلی فلسفی است، انسانِ امروزی اساسا در همان مراحلِ کودکی تعالیمِ لازم برای زیستِ انسانیِ سازگار و اخلاقی را می‌آموزد. من براستی شگفت‌زده می‌شوم که چگونه فرضا یک کودک را برای نیکی به پدر و مادرِ خویش به توصیه‌های شخصی ارجاع بدهم که همزمان گفته گردنِ کفار را بزنید!

شما متاسفانه خودتان نمی‌دانید چه می‌گویید. چرا که اگر می‌دانستید، درمی یافتید که با همان شیوه‌ای که شما سعی در ارزیابیِ اعمالِ پیامبر با استفاده از تفسیر شرایط دارید، آنگاه هتا اگر تعالیمِ اسلام در زمانِ خودش ارزشمند محسوب می‌شده اکنون دیگر هیچ ارزشی ندارد که هیچ، کاملا ضدارزش به حساب می‌آیند. اگرچه تعالیم محمد هتا در زمانِ خودش نیز حقیقتا ارزشمند نبوده. عربستان سرزمینی بوده که پیروانِ ادیانِ مختلف که از کشورِ خودشان رانده شده بودند در یک همزیستیِ بی‌نظیر نسبت به آن زمان، در عربستان، در کنارِ اعراب زندگی می‌کردند. یعنی اعرابِ پیش از اسلام مردمی بودند که اساسا کاری به دینِ دیگران نداشتند و سرزمین‌شان مامنی بود برای پیروانِ ادیانِ گوناگون؛ از قبیلِ یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان ، مانویان و.... . پس از ارائه‌ی کورس‌های آموزشیِ «تعالیمِ ارزشمندِ اسلام» توسط پیامبرِ عظیم‌الشان است که ناگهان موجوداتی دژصفت از آنان پدید می‌آید که هرچه سرِ راهشان می‌یابند نابود می‌کنند. همین مردم زمانی اهلِ شعر و موسیقی و شراب بودند و هرگز به زنانِ شوهردار تجاوز نمی‌کردند، اما پیامبر اعظم تمامِ این «تعالیمِ ارزشمند» را به اینان آموخت و از آنان اهریمن‌هایی ساخت که براستی هرگز نظیرش دیده نشده بود!



عجب! :e056: من مغلطه می‌کنم؟!
و اما این سخنان براستی چیست‌اند که می‌بافید؟ اگر اینطور است که از همه‌ی گذشتگان می‌توان چیزهایی آموخت و این چه ارزشمندی‌ای به تعالیم اسلام میدهد؟ مثلا از همین هیتلر هم می‌توان کلی چیزِ بدرد بخور استخراج کرد اما این چه ارتباطی به الگو گرفتن از اصولِ اخلاقی‌ای که یکی از گذشتگان همچون محمد برای پیروانش پیشنهاد داده، دارد؟
من نمی‌دانم شما تعلیم را چه میدانید اما برای من تعلیم هرآنچیزی‌ست که معلم از تعلیمِ آن آگاهی دارد و آگاهانه پکیجِ تعلیمی خود را برگزیده و ارائه می‌دهد. آنچه که شما می‌گویید تعلیم نیست، عبرت است احتمالا! مثلا من می‌توانم از اسپینوزا تعلیم بگیرم یا از بودا و مسیح و شما مثلا از محمد و دارودسته. اما عبرت را من از امثالِ هانیبال و سفاح می‌گیرم که نه یک اصولِ اخلاقیِ مشخص، بلکه یک زندگی همراه با زنجیره‌ای از اتفاقات، اعمال، رفتارها... داشته‌اند. در این راستا، اگر سخن عبرت گرفتن باشد، هیچ مشکلی ندارد که تاریخِ زندگی گذشتگان (از جمله پیشوایانِ دینی) را بررسی کرده و ارجاع دهیم، اما وقتی سخن به ارجاع برای دریافتِ یک اصلِ اخلاقی‌ست، ارجاع دادن به گذشتگانی که کارنامه‌ی اعمال‌ و گفتارشان لبریز است از تعالیمِ غیرانسانی، چیزی‌ست شبیه به شادمانی از یافتنِ یک گل در میانِ هکتارها لجن و همینطور که این غیرعقلانی‌ست، خنده‌دار هم هست!

یکبارِ دیگر از شما دعوت می‌کنم پیش از سخن گفتن، به آنچه می‌گویم اندیشیده و افکارِ خود را بسنجید و گرنه اگر قرار باشد گفتار را با چنین چیزهایی کسالت‌بار کنید و هربار یک سخنِ بی ربط و جدید برای گریز از ادعاهای پیشین بگویید، آنگاه من همیشه حقِ پاسخ ندادن به سخنانِ شما را ، در راستایِ ارج نهادن به وقتِ خود، برای خود محفوظ می‌دانم.:e303:
با درود
ابتدا یک لیوان اب سرد بنوشید سپس تایپ کنید تا درگیر گفتارهایی غیر علمی نشوید
بنده گفتم نهضتهایی مادی همچون فاشیسم بیشتر از نهضتهای دینی خسارت به بار اورد دلیل ان هم این است که در ادیان ما حدود اخلاقی داریم ولی در اینگونه نهضتها هیچ حدودی نداریم
پس انسانی که تجربه مدرنیزم را داشت نباید اینگونه میشد عاقبتش ولی شد؟
چرا شد؟
دلیل انهم همان است که در بالا گفته شد
برای همین انسان فهمید که یک بازگشت و اشتی با ادیان مفید است و در این جهت هم اکنون دارد کار میکند
پس ناگزیر هستیم که بازگشت داشته باشیم
در ضمن مگر به همین حرفهایی که شما در ذهن دارید است عزیز
این ادیان چندین هزار سال است که انسان به ان شکل داده و ان را دوست داشته و با ان زندگی کرده و هنوز هم به ان علاقه دارد
حال شما امده اید می گویید بدرد نمی خورد؟اخر کدام دانشمند احمقی این حرف گزاف را گفته؟
نه عزیز اینها بدرد می خورد جزو علایق بشر هست و البته در زندگی کاربرد دارد
تعالیمی است که بشر تجربه کرده ازمون و خطا کرده حکیمان امده اند و رفته اند و مترقی کردند ان را و کاربرد دارد در نزد مردم
سبب جهت دهی می شود به جوامع و انرزی حاصل میکند در جوامع بسیار مفید است تنها باید اصلاح و کنترل شود تا تعالیمی مخرب و سو استفاده های غیر عقلی و علمی از ان نشود
در ضمن هی مصادیق باطل نیاورید
از هیتلر هم میشود چیز اموخت؟
بله بروید از هیتلر بیاموزید که به همسر خود خیانت نکنید و در زندگی شخصی پایبند به اصول باشید ولاابالی گری نکنید اینهم چیزی که میتوانید از هیتلر بیاموزید
هر دینی تعالیمی دارد که یا مخترع ان بوده یا مترقی کرده انرا یا تکرار کرده انرا و هر دانشمند و حکیمی هم دقیقا همینگونه بوده
حالا ما می رویم میخوانیم که داروین اینگونه بوده برای چیست؟
برای این است که راهکاری بگیریم و یا چیزی به دانشمان اضافه شود این ادیان هم این کاربرد را دارد و البته هویت یک مردم و جامعه و یا کلیه انسانها ها را نیز میفهیمیم که چگونه هست
امروز بشر دانسته که باید در اخلاقیات در مقیاس جامعه از تعالیم ادیان بهره گیرد
سپاسگذارم

Dariush
07-17-2013, 08:30 PM
کنون شما ای عینِ علم، از عنوانِ جستارِ خود،«تعالیمِ ارزشمندِ اسلام» که چیزی بیش از یک مصادره به مطلوب نیست، بیاغازید و تا این آخرین پست بازبنگرید تا ببینید چند بار از موضوعی به موضوعی دیگر پریده‌اید. اکنون هم از اخلاقِ اسلامی به اخلاقِ دینی میپردازیم، اگرچه با عنوانِ جستار ربطی ندارد. در اینکه اخلاقِ دینی می‌تواند کارکردهایی داشته باشد، سخن نمی‌رود. اما این از روی اصالتِ خودشان نیست، بلکه تنها یک امکانی‌‌ست که بناچار می‌توان بدان توسل جست. یعنی از آنجا که دین دارای نفوذ(نفوذی که عمدتا از جهل برآمده) است، می‌توان با تاکید بر روی ارزشهای اخلاقی‌ای که بر اصولِ انسانی انطباق دارد، قدری بر بارِ اخلاقی جامعه افزود. اما نکته‌ای که بسیار اهمیت دارد این است که این به هیچ وجه باعث نمیشود که ارزش‌های اخلاقی دینی را بتوان بهترین یا هتا قابلِ‌قبول دانست. قامتِ(عمدتا) کوتاهِ اندیشه‌ی انسان‌های دینی سبب می‌شود که آنها را دعوت کنیم حداقل در کنارِ دیگرِ اعمالِ ضدانسانی و احمقانه‌ای که به مرجعیت از دین‌شان می‌کنند، حکم‌های ندرتا انسانی‌ترِ دین‌شان را هم رعایت کنند تا یک بالانسِ حداقلی ایجاد شود! این هرگز و در هیچ حالتی باعث نمیشود که اخلاقِ دینی اصالتی را در ذاتِ خود بدست آورد، چرا که اخلاقِ دینی علاوه بر اینکه بر ایمانِ کور استوار است، یک پکیج است که نمی‌توان بخشی از آن را نپذیرفت؛ همه‌اش با هم است و از آنجا که درونِ این پکیج بس بسیار احکام و مصادیقِ ضدانسانی یافت همی‌شود، بنابراین هرگونه ارجاع به احکامِ اخلاقی دینی در واقع یا از روی همان استیصال در مواجه احمق‌های دینی‌ست و یا به سببِ آنکه موجبِ مشروعیت و یا اعتبارِ دستگاهِ دینی مذکور می‌شود، به هیچ رو قابلِ پذیرش نیست.

همانطور که بارها گفته‌ام و شما بدان بی‌توجه بوده‌اید، اساسا حکمِ اخلاقی‌ای که به تنهایی ارزشمند باشد، در دستگاهی اخلاقی که سرشار از احکامِ وحشیانه و حیوانی‌ست، هیچ ارزشی نمی‌تواند داشته باشد و اگر کسی باشد برای خیانت نکردن به همسرش می‌خواهد از هیتلر الگو بگیرد، باید به حالش گریست.

ادیان اگر هزاران سال که هیچ، میلیون‌ها سال هم از عمرشان بگذرد چیزی بر اصالت‌شان نمی‌افزاید. آنچه عقلانی و خردگرایانه است ربطی به قدمت ندارد و همیشه و در همه حال باید بتوان آنرا سنجیده و بکار گرفت. نازیسم هم اگرچه به اردوی غیردینی‌ها تعلق دارد، اما به هیچ رو به کار ِ شما در این جستار نمی‌آید چرا که در واقع اینجا بحث بر سرِ دینی یا غیردینی نیست، بلکه بحث بر سر این است که آیا تعالیمِ اسلام را می‌توان ارزشمند و اخلاقی دانست یا اساسا اخلاقِ دینی را می‌توان دارای مرجعیت دانست یا نه؟ اینکه اندیشه‌ای غیردینی در وادی بسیار وسیع و متنوعِ اندیشه‌های غیردینی نتوانسته یک دستگاهِ اخلاقی انسانی ارائه دهد، دلیل نمیشود که دست به دامانِ اسلام شویم. اساسا ربطی هم ندارد چرا که نازیسم هرگز ادعای اخلاقی نداشته اما دین بزرگترین و قدیمی‌ترین مدعی اخلاق است.

undead_knight
07-17-2013, 08:53 PM
دلیل اینکه من در این بحث شرکت نکردم این بود که جدای از اینکه اساسا یافتن آموزه های ارزشمند در جایی که آموزه های غیراخلاقی و بد به وفور یافت میشه کار چندان عقلانی نیست باید متوجه بود"تعالیم ارزشمند اسلام "در بسیاری از موارد عملا بی معناست،حتی اگر سخت گیر نباشیم و نگیم نسبت دادن یک آموزه خاص به یک مکتب نادرسته(چون قبلش انسان های زیادی بهش دست پیدا کردند) باز هم مراجعه به تاریخ و تحلیل مکاتب قدیمی تر از اسلام نشون میده که اسلام در این زمینه واقعا ابتکاری نداشته.
اینها به کنار،به نظر من اثبات اینکه اسلام تعالیم ارزشمندی داره بیشتر از اینکه آگاهی دهنده باشه نوعی دلخوشی برای مذهبیون میتونه باشه چون مرجعیت این آموزه ها، روش انتقال آموزه ها و ماهیت رسانه(دین)خودش ایرادات اساسی داره.

mmns2001
07-18-2013, 09:10 AM
دلیل اینکه من در این بحث شرکت نکردم این بود که جدای از اینکه اساسا یافتن آموزه های ارزشمند در جایی که آموزه های غیراخلاقی و بد به وفور یافت میشه کار چندان عقلانی نیست باید متوجه بود"تعالیم ارزشمند اسلام "در بسیاری از موارد عملا بی معناست،حتی اگر سخت گیر نباشیم و نگیم نسبت دادن یک آموزه خاص به یک مکتب نادرسته(چون قبلش انسان های زیادی بهش دست پیدا کردند) باز هم مراجعه به تاریخ و تحلیل مکاتب قدیمی تر از اسلام نشون میده که اسلام در این زمینه واقعا ابتکاری نداشته.
اینها به کنار،به نظر من اثبات اینکه اسلام تعالیم ارزشمندی داره بیشتر از اینکه آگاهی دهنده باشه نوعی دلخوشی برای مذهبیون میتونه باشه چون مرجعیت این آموزه ها، روش انتقال آموزه ها و ماهیت رسانه(دین)خودش ایرادات اساسی داره.
با درود
اگر از ابتدای جستار بخوانید خواهید دید که اسلام ابتکاراتی هم داشته که بسیار قابل تامل و مفید است
بحث دلخوشی نیست بحث اینکه ما بدونیم چگونه می توان یک اصلاح درست انجام داد و باید اسنانها چطور عمل کنند تا نتیجه بهتر بگیرند
اینجاست که اسلام تعالیمی دارد که مفید می باشد
ولی دوستان کوشش کردند تا با بیراهه کشاندن گفتمان و شاخه شاخه کردن ان خللی در اصل موضوع بیاورند که کاری شایسته نیست
اگر دقت کنید می بینید ما گفتیم زکات اینها گفتن جزیه ما گفتیم جهاد(کوشش)اینها گفتند بنو قریطه ما گفتیم تعلیم گرفتن و اموختن اینها گفتن خود کفایی و بی نیازی ما گفتیم اصلاح و تغییر جامعه اینها گفتند عقاید قدیمی
اینها همه مغالطه است زیرا به گفته نقدی وارد نشد بلکه به بیراهه کشانیدن بحث را منجر شد
سپاسگذارم

Anarchy
07-18-2013, 10:57 AM
با درود
اگر از ابتدای جستار بخوانید خواهید دید که اسلام ابتکاراتی هم داشته که بسیار قابل تامل و مفید است
بحث دلخوشی نیست بحث اینکه ما بدونیم چگونه می توان یک اصلاح درست انجام داد و باید اسنانها چطور عمل کنند تا نتیجه بهتر بگیرند
اینجاست که اسلام تعالیمی دارد که مفید می باشد
ولی دوستان کوشش کردند تا با بیراهه کشاندن گفتمان و شاخه شاخه کردن ان خللی در اصل موضوع بیاورند که کاری شایسته نیست
اگر دقت کنید می بینید ما گفتیم زکات اینها گفتن جزیه ما گفتیم جهاد(کوشش)اینها گفتند بنو قریطه ما گفتیم تعلیم گرفتن و اموختن اینها گفتن خود کفایی و بی نیازی ما گفتیم اصلاح و تغییر جامعه اینها گفتند عقاید قدیمی
اینها همه مغالطه است زیرا به گفته نقدی وارد نشد بلکه به بیراهه کشانیدن بحث را منجر شد
سپاسگذارم

دوست عزیز اگر خاطرتون باشه همون ابتدای جستار من از متون و تاریخ اسلام به شما ثابت کردم تعالیم مفیدی در کار نیست اما بعد از یکی دو پست حس کردم بحث با کسی که اصولا نیومده تبادل نظر کنه بلکه اومده در هر حالتی فقط توجیه کنه ، فایده ای نداره و دیگه ادامه ندادم...من مستند حرف میزدم و شما آدرس میدادید برید کتاب طبری حوادث فلان سال رو بخونید !! یاد اون یارو افتادم که آدرس میداد : تهران صندق پستی :e415: !!

ببینم اگر حوصله داشتم باز جواب میدم به پست های قبلی !!

mmns2001
07-18-2013, 01:08 PM
دوست عزیز اگر خاطرتون باشه همون ابتدای جستار من از متون و تاریخ اسلام به شما ثابت کردم تعالیم مفیدی در کار نیست اما بعد از یکی دو پست حس کردم بحث با کسی که اصولا نیومده تبادل نظر کنه بلکه اومده در هر حالتی فقط توجیه کنه ، فایده ای نداره و دیگه ادامه ندادم...من مستند حرف میزدم و شما آدرس میدادید برید کتاب طبری حوادث فلان سال رو بخونید !! یاد اون یارو افتادم که آدرس میداد : تهران صندق پستی :e415: !!

ببینم اگر حوصله داشتم باز جواب میدم به پست های قبلی !!
بادرود
خطای شما در انجا بود که مانند دیگر دوستان به گفته بنده نقد وارد نمی کردید و از وقایعی سخن میگفتید که ارتباطی به موضوع نداشت
مثلا بنده فلسفه جهاد را مطرح کردم که به معنای کوشش بوده
ما در تاریخ اسلام و باتوجه به قران داریم که این جهاد در سالهای ابتدای هجرت گفته میشده و از ان برای ترقیب مسلمانان به ساختن و احداث کردن بهره برده میشده و بعدها در زمان جنگ بدر از جنگ با مشرکین که پیامبر ان را وظیفه میدانست نیز با همین تعلیم ترغیب میشده و البته ما در جنگ واژه قتلو را داریم در قران که در مجموع برداشت بنده این است که:
جهاد به مفهوم کوشش کاربرد داشته و سپس برای اینکه کسانی در جنگ تنبلی نکنند جنگ نیز در زیر مجموعه جهاد قرار گرفت(یعنی در جنگ هم باید کوشش کرد و سستی بخرج نداد چنان که در سوره انفال نیز داریم) ولی برای ترقیب به ستیز از قتلو بهره برده میشده
ولی شما میگویید تنها برای کشتار بوده
اگر بخواهید گفته بنده را نقد کنید باید نشان دهید که اولین ایات جهاد برای اولین جنگ بوده و بعد از مهاجرت و ساختن مکانهایی برای مسلمانان از این استفاده نمی شده
در ضمن بنده سند های که ارایه میدهم از مراجع دسته اول است این چه ایرادی دارد نمی دانم؟
سپاسگذارم

mmns2001
07-18-2013, 01:45 PM
کنون شما ای عینِ علم، از عنوانِ جستارِ خود،«تعالیمِ ارزشمندِ اسلام» که چیزی بیش از یک مصادره به مطلوب نیست، بیاغازید و تا این آخرین پست بازبنگرید تا ببینید چند بار از موضوعی به موضوعی دیگر پریده‌اید. اکنون هم از اخلاقِ اسلامی به اخلاقِ دینی میپردازیم، اگرچه با عنوانِ جستار ربطی ندارد. در اینکه اخلاقِ دینی می‌تواند کارکردهایی داشته باشد، سخن نمی‌رود. اما این از روی اصالتِ خودشان نیست، بلکه تنها یک امکانی‌‌ست که بناچار می‌توان بدان توسل جست. یعنی از آنجا که دین دارای نفوذ(نفوذی که عمدتا از جهل برآمده) است، می‌توان با تاکید بر روی ارزشهای اخلاقی‌ای که بر اصولِ انسانی انطباق دارد، قدری بر بارِ اخلاقی جامعه افزود. اما نکته‌ای که بسیار اهمیت دارد این است که این به هیچ وجه باعث نمیشود که ارزش‌های اخلاقی دینی را بتوان بهترین یا هتا قابلِ‌قبول دانست. قامتِ(عمدتا) کوتاهِ اندیشه‌ی انسان‌های دینی سبب می‌شود که آنها را دعوت کنیم حداقل در کنارِ دیگرِ اعمالِ ضدانسانی و احمقانه‌ای که به مرجعیت از دین‌شان می‌کنند، حکم‌های ندرتا انسانی‌ترِ دین‌شان را هم رعایت کنند تا یک بالانسِ حداقلی ایجاد شود! این هرگز و در هیچ حالتی باعث نمیشود که اخلاقِ دینی اصالتی را در ذاتِ خود بدست آورد، چرا که اخلاقِ دینی علاوه بر اینکه بر ایمانِ کور استوار است، یک پکیج است که نمی‌توان بخشی از آن را نپذیرفت؛ همه‌اش با هم است و از آنجا که درونِ این پکیج بس بسیار احکام و مصادیقِ ضدانسانی یافت همی‌شود، بنابراین هرگونه ارجاع به احکامِ اخلاقی دینی در واقع یا از روی همان استیصال در مواجه احمق‌های دینی‌ست و یا به سببِ آنکه موجبِ مشروعیت و یا اعتبارِ دستگاهِ دینی مذکور می‌شود، به هیچ رو قابلِ پذیرش نیست.

همانطور که بارها گفته‌ام و شما بدان بی‌توجه بوده‌اید، اساسا حکمِ اخلاقی‌ای که به تنهایی ارزشمند باشد، در دستگاهی اخلاقی که سرشار از احکامِ وحشیانه و حیوانی‌ست، هیچ ارزشی نمی‌تواند داشته باشد و اگر کسی باشد برای خیانت نکردن به همسرش می‌خواهد از هیتلر الگو بگیرد، باید به حالش گریست.

ادیان اگر هزاران سال که هیچ، میلیون‌ها سال هم از عمرشان بگذرد چیزی بر اصالت‌شان نمی‌افزاید. آنچه عقلانی و خردگرایانه است ربطی به قدمت ندارد و همیشه و در همه حال باید بتوان آنرا سنجیده و بکار گرفت. نازیسم هم اگرچه به اردوی غیردینی‌ها تعلق دارد، اما به هیچ رو به کار ِ شما در این جستار نمی‌آید چرا که در واقع اینجا بحث بر سرِ دینی یا غیردینی نیست، بلکه بحث بر سر این است که آیا تعالیمِ اسلام را می‌توان ارزشمند و اخلاقی دانست یا اساسا اخلاقِ دینی را می‌توان دارای مرجعیت دانست یا نه؟ اینکه اندیشه‌ای غیردینی در وادی بسیار وسیع و متنوعِ اندیشه‌های غیردینی نتوانسته یک دستگاهِ اخلاقی انسانی ارائه دهد، دلیل نمیشود که دست به دامانِ اسلام شویم. اساسا ربطی هم ندارد چرا که نازیسم هرگز ادعای اخلاقی نداشته اما دین بزرگترین و قدیمی‌ترین مدعی اخلاق است.
با درود
مشکل شما این است که اصل موضوع را کنار گذاشته اید و به حواشی میپردازید
این دین را که خدا نگذاشته این دین را انسان درست کرده
چرا درست کرده؟
چون نیاز داشته به ان نیاز دارد
همینطور میتوان گفت که انسان نیاز به سرعت بخشی در سفر داشته پس چه کرده:
اتومبیل را درست کرده و امروز میبیند که برای محیط زیست مخرب است ایا باید ان را کنار گذارد
پس نیازش چه میشود که برای ان اتومبیل را تولید کرده؟
پاسخ به این پرسش رهگشا است
در ضمن در ادبیاتتان تحقیر وتوهین دیده میشود
بنده دانشی ندارم پس از واژههای همگون با عقل بهره جویید که در ماجرا صادق باشد
سپاسگذارم

Dariush
08-11-2013, 07:06 AM
با درود
مشکل شما این است که اصل موضوع را کنار گذاشته اید و به حواشی میپردازید
این دین را که خدا نگذاشته این دین را انسان درست کرده
چرا درست کرده؟
چون نیاز داشته به ان نیاز دارد
همینطور میتوان گفت که انسان نیاز به سرعت بخشی در سفر داشته پس چه کرده:
اتومبیل را درست کرده و امروز میبیند که برای محیط زیست مخرب است ایا باید ان را کنار گذارد
پس نیازش چه میشود که برای ان اتومبیل را تولید کرده؟
پاسخ به این پرسش رهگشا است
در ضمن در ادبیاتتان تحقیر وتوهین دیده میشود
بنده دانشی ندارم پس از واژههای همگون با عقل بهره جویید که در ماجرا صادق باشد
سپاسگذارم
1-درود؛ با پوزش بابتِ دیرکرد.
2-هرآنچه انسان آفریده بر حسبِ نیاز(یا هرچه)، نمی‌تواند الزاما مفید یا درست باشد. قیاسِ اتومبیل و دیگر ملزوماتِ زندگیِ روزمره و همگانی با اخلاق و دین قیاس مع‌الفارق است.
3-من هرگز و در هیچ حالتی کسی را تحقیر یا بدو توهین نمی‌کنم، اگر هم بخواهم نمی‌توانم. اما عقایدی که مسخره و خرفت است، ربطی به من ندارد. اینکه در سالِ 2013 عده‌ای می‌روند برای امامِ زمان در چاهِ جمکران نامه می‌اندازند، خیلی احمقانه‌تر از آن است که من در موردش بتوانم با هر سعی و تلاشی بدونِ تحقیر و تمسخر سخن بگویم.
4-من ادعای دانشی ندارم، در اینجا در یک گفتمان تلاش کردم که به شما نادرستی‌های باورتان یا نظرتان را نشان دهم، اما شما شوربختانه با تجاهل و به این در و آن در زدن آن را تخریب و به بن‌بست کشاندید.