PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : غرانیق (آیات شیطانی)



Anarchy
05-24-2013, 08:20 AM
غرانیق در ادبیات اسلامی اشاره به ماجرایی دارد که بر اساس برخی منابع مانند تاریخ طبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%B7%D8%A8%D8%B1% DB%8C)، محمد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF) پیامبر اسلام در دوران زندگی در مکه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DA%A9%D9%87) در حال خواندن سوره نجم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%86%D8%AC%D9%85) بود که شیطان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%B7%D8%A7%D9%86) دو آیه کوتاه در دهان وی قرار داد و سپس توسط جبرئیل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A8%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D9%84) از وحی نبودن این آیات و شیطانی بودن آن مطلع شد. تقریباً همگی مسلمانان سراسر قرون، این داستان را ساختگی دانسته و رد میکردند، بیشتر مسلمانان دوران معاصر تا پیش از انتشار رمان جنجالی «آیات شیطانی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%B4%DB%8C%D8%B7%D8%A7% D9%86%DB%8C)» در دهه ۱۹۸۰ میلادی توسط سلمان رشدی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D8%B4%D8%AF% DB%8C) در این مورد، از این ماجرا اطلاعی نداشتند.[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-1)


پیرامون واژه غرانیق، جمع غرنوق یا غرنیق است. غرنوق به معنای مرغ آبی است که گردن بلندی دارد و سپید یا سیاهرنگ است، به معنای جوان سپید زیباروی نیز به کار رفته‌است. برخی غرنوق را لک‌لک، بوتیمار (غم خورک) نیز معنا کرده‌اند.[۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-2) از این رو این آیات را غرانیق می‌نامند که به این گمان اعراب که بت‌ها، مانند پرندگان، به آسمان عروج می‌کنند و برای پرستندگان خود شفاعت می‌نمایند، نزدیکی معنایی دارد.[۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-3)


داستان داستان چنین است که محمد روزی در نزدیکی کعبه سورهٔ نجم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AC%D9%85) را برای جمعی از قریش می‌خواند. در این سوره (آیه‌های ۱۹ و ۲۰) اشاره‌ای به سه بت معروف اعراب جاهلیت (لات، عزی و منات) هست. طبق داستان غرانیق محمد دو آیهٔ دیگر در ادامهٔ این دو آیه خوانده‌است که بعدها به عنوان اینکه این آیه‌ها را شیطان بر زبان محمد جاری ساخته‌است و محمد از ابراز آن پشیمان شده‌است از متن قرآن حذف شده‌است. متن دو آیهٔ ادعا شده چنین است:
«تلك غرانیق العلی. فسوف شفاعتهن لترجی» معنی آن به فارسی چنین است: «ایشان مرغان بلندپروازند که بر شفاعتشان امید می‌رود». نام ماجرا از همین واژهٔ غرانیق که در متن عربی دیده می شود گرفته شده‌است. ادامهٔ ماجرا چنین است که سرانجام محمد آیهٔ سجده را خواند و مسلمانان و نامسلمانان به سجده افتادند. این رفتارها و گفتارها نوعی سازش با نامسلمانان تلقی می‌شد.
در بعضی تفسیرها شأن نزول (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A3%D9%86_%D9%86%D8%B2%D9%88%D9%84) آیهٔ۵۲ سورهٔ حج را همین ماجرای غرانیق دانسته‌اند. در این آیه خطاب به محمد گفته می‌شود که پیغامبری پیش از تو [محمد] نفرستادیم جز آنکه چون برخواند شیطان به وی القائاتی کرد و خدا آن القائات را باطل کرد. و این را از بابت پشیمانی سترگی که محمد از برخواندن آن دو جمله احساس می‌کرده‌است، دانسته‌اند.[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-4)



رویکردها و واکنش‌ها ماجرای غرانیق برای مسلمین می‌تواند آزاردهنده باشد چون می‌تواند در تضاد با اصل عصمت قرار گیرد. عطاالله مهاجرانی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%85% D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C) این «قصه» را سم مهلک دانسته‌است.[۵] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-5) برخورد مسلمانان با ماجرای غرانیق که در بعضی کتاب‌های تفسیر آمده‌است چندگونه‌است. عده‌ای با توجه به این ماجرا (و پذیرفتن تلویحی یا نسبی آن) و مواردی دیگر «عصمت» را تنها در ابلاغ رسالت دانسته‌اند. گروهی دیگر از جمله شیعیان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D9%86) منکر این ماجرایند[۶] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-6) و به نظرشان این داستان به دلایل تاریخی و عقلی جعلی است . از جمله آیهٔ ۵۲ سورهٔ حج را که در بالا گفته آمد آیه‌ای مدنی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%AF%D9%86%DB%8C) می‌دانند.

به گفته لغت‌نامه دهخدا داستان غرانیق از داستان‌هائی است که از طرف مخالفین اسلام (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) ساخته شده‌است[۷] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-7) و به تفسیر بهاءالدین خرمشاهی ماجرایی است علیه قرآن و اصالت وحی[۸] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-8). این داستان در تاریخ طبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%B7%D8%A8%D8%B1% DB%8C)، [۹] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-9) تفسیر طبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D8%B7%D8%A8%D8%B1% DB%8C)، [۱۰] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-10) طبقات ابن سعد (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B7%D8%A8%D9%82%D8%A7%D8%AA_%D8 %A7%D8%A8%D9%86_%D8%B3%D8%B9%D8%AF&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF)[۱۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-11) و اسباب التنزیل (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D8%A8_%D8 %A7%D9%84%D8%AA%D9%86%D8%B2%DB%8C%D9%84&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) واقدی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%AF%DB%8C) با سندهای مفرد نقل شده‌است.[۱۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-12)
اکثر مستشرقین این داستان را با این استدلال پذیرفته‌اند که امکان اینکه مسلمانان خودشان چنین داستانی را ابداع کنند، یا اینکه آن را از معاندان اسلام بپذیرند کم است.
دائرةالمعارف قرآنی لایدن (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%A6%D8%B1%D8%A9%D8% A7%D9%84%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81_%D9%82%D8%B 1%D8%A2%D9%86%DB%8C_%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%86&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF)[۱۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-13) بیشتر سندهای داستان مشهور به غرانیق را منتهی به تابعین و گاه به برخی از صحابه می‌داند که از لحاظ زمان‌بندی نمی‌توان به جمع‌بندی دقیقی رسید جزآنکه داستان بصورت نسبی قدیمی است. همچنین شواهدی[۱۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-14) مبنی بر اینکه ممکن است این داستان در زمانی در نیمه اول قرن دوم هجری (هشتم میلادی) پدید آمده باشد، وجود دارد.[۱۵] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%82#cite_note-15)

در منابع از میان قدیمی‌ترین سیره‌های به دست رسیده، واقدی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%AF%DB%8C)، ابن سعد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%B3%D8%B9%D8%AF) و طبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%AC%D8%B1 %DB%8C%D8%B1_%D8%B7%D8%A8%D8%B1%DB%8C) این داستان را ذکر می‌کنند، اما این داستان در ابن هشام (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85) یافت نمی‌شود. این داستان تقریبا در تمام منابعی که از قرون اولیه به دست ما رسیده ذکر شده، البته در جزئیات این داستان میان این منابع اتفاق نظری وجود ندارد. اینکه آیا این داستان در قدیمی‌ترین زندگی نامه محمد مربوط به ابن اسحاق آمده بوده یا نه اختلاف نظر است (به عنوان مثال یوری روبین، شهاب احمد معتقدند که بوده و آلفرد ولش معتقد است که احتمالا نبوده). نوشته‌های بجا مانده از علمای اسلامی از قرن چهارم اسلامی به بعد بصورت شدیدی صحت تاریخی این روایت را زیر سؤال می‌برند چنانچه امروزه عموم عالمان اسلامی داستان غرانیق را ساختگی می‌دانند. استدلال‌های اصلی مسلمانان برای زیر سؤال بردن داستان، تصویری است که از محمد ترسیم شده که در آن توانایی تشخیص وحی از القائات شیطان را ندارد، عصمت پیامبران، و ضعف سلسله روات احادیث مربوط به داستان می‌باشد. اکثر اسلام‌شناسان غربی این داستان را با این استدلال پذیرفته‌اند که امکان اینکه مسلمانان خودشان چنین داستانی را ابداع کنند، یا اینکه آن را از معاندان اسلام بپذیرند کم است زیرا این داستان پیامبرشان را در وضعیت غیرمطلوبی و بدی نشان می‌دهد. استدلال آن گروه از اسلام شناسان غربی که صحت ماجرا را زیر سؤال می‌برند به شرح زیر است: جان بورتن (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D9%88%D8 %B1%D8%AA%D9%86&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) استدلال می‌کند که مسلمانان انگیزه ابداع این داستان را داشته‌اند زیرا جهت استفاده در مباحث رایج مربوط به نوع خاصی از بحث ناسخ و منسوخ سودمند بوده‌است، و بعلاوه طبری این داستان را تنها در بخشی از تفسیرش ذکر می‌کند که مربوط به بحث ناسخ و منسوخ می‌باشد. شهاب احمد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8_%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF) در پاسخ به استدلالی که کم احتمال بودن ابداع داستان توسط خود مسلمانان را بیان می‌کند، اینگونه استدلال می‌کند که پذیرش گسترده مسلمانان قدیمی نشان می‌دهد که از دیدگاه مسلمانان آن زمان این داستان بدیمن و شوم نبوده‌است که بخواهند در مقابل ابداع آن موضع‌گیری منفی کنند. آلفورد ولش (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%84%D9%81%D9%88%D8%B1%D8%AF_%D9%88%D9%84% D8%B4) اشاره به بخش‌هایی از داستان می‌کند که یا از نظر تاریخی کم احتمال هستند و یا مربوط به دوران زندگی محمد در مدینه (و نه مکه) هستند. بر پایه این استدلالات او نتیجه می‌گیرد که شکل حاضر داستان بخش‌هایی غیر تاریخی دارد، ولی امکان آن هست که داستان در شکل نهایی آن تحریف یافته ماجرایی باشد که حقیقت تاریخی داشته‌است.

Anarchy
05-24-2013, 08:22 AM
پشت پرده مذهب: ماجرای غرانیق و آیاتی که از قران حذف شده اند. (http://iris2m.blogspot.com/2009/04/blog-post.html)

ماجرای غرانیق و آیاتی که از قران حذف شده اند.
چون پیامبر اسلام دید که قوم قریش از او دوری می کنند محمد از خدا می خواهد که چیزی از پیش خدای بیاید که مین او و قومش نزدیکی اورد.وچون این اندیشه در خاطر وی گشت خدواند این ایه را بر زبان وی جاری ساخت.که در ان هنگام به ناگهان محمد می فرماید افرایتم اللات و عزی(آیا دو بت بزرگ لات و عزی را دیدید)) که در اینهنگام به ناگاه محمد به ستایش بت های قریش می پردازد و ایه ای را به این مضمون از جانب خداوند نقل می کند که((تلک الغرانیق العلی و ان شفاعنهن لترنجی)) که معنی ان اینچنین است(( همانا لات و عزی بزرگ اند و شفاعتشان پذیرفته است)).ان گاه محمد به سجده افتاد و قریشیان نیز از ستایش محمد خوشنود می شوندو به سجده بت ها می افتند(1).پس جبرئیل بیامد و گفت ای محمد چه کردی!برای مردم چیزی خواندی که من از پیش خدای نیاورده بودم.و بلافاصله محمد ایه 52 سوره حج را بیان می کند(2)این ایه را از متناکثر قران های موجود حذف کرده اندزیرا گروهی از مسلمانان معتقد بودند که این ایه را شیطان بر زبان محمد جاری ساخته است.اما ایات بسیاری در قران وجود دارند که واقعه غرنیق را تایید می کنند(3).

منابع:
1-تاریخ طبری-جلد 3-صفحه881-883/تفسیر لاهیجی پوشینه سوم صفحه 201
2-سوره حج ایه 52/تاریخ الملوک و الرسل ص 880
3- سوره اسری ایات 73 تا 76

Anarchy
05-24-2013, 08:24 AM
آیات 50-54 سوره حج مرتبط با ماجرای غرانیق :



وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ ﴿۵۱﴾



فولادوند: و كسانى كه در [تخطئه] آیات ما مى‏كوشند [و به خیال خود] عاجزكنندگان ما هستند آنان اهل دوزخند



مکارم: و آنها كه (برای تخریب و محو) آیات ما تلاش كردند و چنین می‏پنداشتند كه می‏توانند بر اراده حتمی ما غالب شوند اصحاب دوزخند.



خرمشاهی: و كسانى كه در [رد و انكار] آیات ما مقابله كنان [و بى‏حاصل‏] مى‏كوشند، اینان دوزخى‏اند





وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْكِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ ﴿۵۲﴾



فولادوند: و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبرى را نفرستادیم جز اینكه هر گاه چیزى تلاوت مى‏نمود شیطان در تلاوتش القاى [شبهه] مى‏كرد پس خدا آنچه را شیطان القا مى‏كرد محو مى‏گردانید سپس خدا آیات خود را استوار مى‏ساخت و خدا داناى حكیم است



مکارم: ما هیچ رسول و پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینكه هر گاه آرزو می‏كرد (و طرحی برای پیش برد اهداف الهی خود می‏ریخت) شیطان القائاتی در آن می‏كرد، اما خداوند القائات شیطان را از میان می‏برد سپس آیات خود را استحكام می‏بخشید و خداوند علیم و حكیم است.



خرمشاهی: و پیش از تو هیچ رسول یا نبى نفرستادیم مگر آنكه چون قرائت [وحى را] آغاز كرد، شیطان در خواندن او اخلال مى‏كرد، آنگاه خداوند اثر القاى شیطان را مى‏زداید، و سپس آیات خویش را استوار مى‏دارد و خداوند داناى فرزانه است‏





لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿۵۳﴾



فولادوند: تا آنچه را كه شیطان القا مى‏كند براى كسانى كه در دلهایشان بیمارى است و [نیز] براى سنگدلان آزمایشى گرداند و ستمگران در ستیزه‏اى بس دور و درازند



مکارم: هدف از این ماجرا این بود كه خداوند القای شیطان را آزمونی برای آنها كه در قلبشان بیماری است و آنها كه سنگدلند قرار دهد، و ظالمان در عداوت شدیدی دور از حق قرار گرفته‏اند.



خرمشاهی: تا [بدین وسیله‏] خداوند القاى شیطان را مایه آزمون بیماردلان و سختدلان بگرداند، و بى‏گمان ستمكاران در ستیزه‏اى دور و درازند





وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿۵۴﴾



فولادوند: و تا آنان كه دانش یافته‏اند بدانند كه این [قرآن] حق است [و] از جانب پروردگار توست و بدان ایمان آورند و دلهایشان براى او خاضع گردد و به راستى خداوند كسانى را كه ایمان آورده‏اند به سوى راهى راست راهبر است



مکارم: و نیز هدف این بود كسانی كه خدا آگاهی به آنان بخشیده بدانند این حقی است از سوی پروردگار تو، در نتیجه به آن ایمان بیاورند و دلهایشان در برابر آن خاضع گردد و خداوند كسانی را كه ایمان آوردند به سوی صراط مستقیم هدایت می‏كند.



خرمشاهی: و تا دانش‏یافتگان [راستین‏] بدانند كه آن حق و از سوى پروردگار توست، و به آن ایمان آورند و دلهایشان در برابر آن خاشع شود، و بى‏گمان خداوند رهنماى مؤمنان به راه راست است‏

Anarchy
05-24-2013, 08:27 AM
آیات 73-77 سوره الاسرا مرتبط با ماجرای غرانیق :



وَإِن كَادُواْ لَیَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ لِتفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِیلًا ﴿۷۳﴾



فولادوند: و چیزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‏ایم گمراه كنند تا غیر از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگیرند



مکارم: نزدیك بود آنها (با وسوسه‏های خود) تو را از آنچه وحی كرده‏ایم بفریبند، تا غیر آنرا به ما نسبت دهی، و در آن صورت تو را دوست خود انتخاب كنند!



خرمشاهی: و بسا نزدیك بود كه تو را از آنچه بر تو وحى مى‏كنیم غافل كنند تا چیزى غیر از آن را بر ما بربندى، و آنگاه تو را دوست گیرند





وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا ﴿۷۴﴾



فولادوند: و اگر تو را استوار نمى‏داشتیم قطعا نزدیك بود كمى به سوى آنان متمایل شوى



مکارم: و اگر ما تو را ثابت قدم نمی‏ساختیم (و در پرتو مقام عصمت مصون از انحراف نبودی) نزدیك بود كمی به آنها تمایل كنی!



خرمشاهی: و اگر گامت را استوار نداشته بودیم، چه بسا نزدیك بود كه اندك گرایشى به آنان بیابى‏





إِذًا لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَیْنَا نَصِیرًا ﴿۷۵﴾



فولادوند: در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مى‏چشانیدیم آنگاه در برابر ما براى خود یاورى نمى‏یافتى



مکارم: و اگر چنین می‏كردی ما دو برابر مجازات (مشركان) در حیات دنیا، و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ، به تو می‏چشانیدیم، سپس در برابر ما یاوری نمی‏یافتی!



خرمشاهی: در آن صورت دو چندان [عذاب‏] در زندگى دنیا و دو چندان پس از مرگ به تو مى‏چشاندیم آنگاه براى خود در برابر ما یاورى نمى‏یافتى‏





وَإِن كَادُواْ لَیَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ لِیُخْرِجوكَ مِنْهَا وَإِذًا لاَّ یَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَلِیلًا ﴿۷۶﴾



فولادوند: و چیزى نمانده بود كه تو را از این سرزمین بركنند تا تو را از آنجا بیرون سازند و در آن صورت آنان [هم] پس از تو جز [زمان] اندكى نمى‏ماندند



مکارم: نزدیك بود آنها تو را از این سرزمین با نیرنگ و توطئه ریشه كن و بیرون سازند، اما هر گاه چنین می‏كردند (گرفتار مجازات سخت الهی می‏شدند و) بعد از تو جز مدت كمی باقی نمی‏ماندند!



خرمشاهی: و نیز بسا نزدیك بود تو را از این سرزمین به فریب و فتنه به جاى دیگر بكشانند، تا تو را از آنجا آواره كنند، و آنگاه پس از تو جز اندكى نمى‏پاییدند





سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلًا ﴿۷۷﴾



فولادوند: سنتى كه همواره در میان [امتهاى] فرستادگانى كه پیش از تو گسیل داشته‏ایم [جارى] بوده است و براى سنت [و قانون] ما تغییرى نخواهى یافت



مکارم: این سنت (ما) در پیامبرانی است كه پیش از تو فرستادیم، و هرگز برای سنت ما تغییر و دگرگونی نخواهی یافت.



خرمشاهی: این سنت همان است كه در حق پیامبران خویش كه پیش از تو فرستاده بودیم، برقرار بود، و در سنت ما تغییر و تحولى نمى‏یابى‏

Anarchy
05-24-2013, 09:11 AM
پاسخی به ردیه مسلمین بر ماجرای غرانیق :

افسانه غرانیق چیست؟ - گنجینه پاسخ‌ها - اسلام کوئست - مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعی (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123)

افسانه غرانیق چیست؟
پرسش

در مورد آیات مشهور به غرانیق توضیح دهید که در آنها این طور گفته می شود که پیغمبر گول شیطان را خورده و از بتها تعریف کرده است ؟ اگر سندیت ندارد از کجا این افسانه پیدا شده است؟

پاسخ اجمالی


افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان و مخالفان بی خبری است که براى تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر (ص) چنین حدیث بى اساسی را جعل کرده‏اند. آنها در این افسانه گفته اند: پیامبر خدا (ص) در مکه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آیاتى که نام بتهاى مشرکان در آن بود یعنی: "أَ فَرَءَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى‏ وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى" رسید، (نعوذ بالله) شیطان این دو جمله را بر زبان او جارى ساخت که: «تلک الغرانیق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى»! یعنی: «اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است»! ، در این هنگام پیامبر (ص) سجده کرد و آنها هم سجده کردند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) اخطار کرد که این دو جمله را من‏ براى تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود.
قرائن و شواهد فراوانی نشان مى‏دهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است. لذا تمام محققان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن این حدیث را قویا نفى و آنرا به جعل جاعلین نسبت داده‏اند.

پاسخ تفصیلی

پیرامون افسانه ساختگى غرانیق در بعضى از کتب اهل سنت روایات عجیبى از ابن عباس نقل شده از جمله این که: پیامبر خدا (ص) در مکه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آیاتى که نام بتهاى مشرکان در آن بود رسید که: "أَ فَرَءَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى‏ وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى" یعنی:به من خبر دهید آیا بتهاى «لات» و «عزّى» و «منات» که سوّمین آنهاست (دختران خدا هستند) ؟.[1] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)‏ در این هنگام شیطان این دو جمله را بر زبان او جارى ساخت: «تلک الغرانیق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى»! یعنی: «اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است»![2] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#).
در این هنگام مشرکان خوشحال شدند و گفتند: « محمد (ص) تا کنون نام خدایان ما را به نیکى نبرده بود»، در این هنگام پیامبر (ص) سجده کرد و آنها هم سجده کردند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) اخطار کرد که این دو جمله را من‏ براى تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود در این موقع آیات مورد بحث (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ ...) نازل گردید و به پیامبر(ص) و مؤمنان هشدار داد[3] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)!
گر چه جمعى از مخالفان اسلام براى تضعیف برنامه‏ هاى پیامبر (ص) به گمان اینکه دستاویز خوبى پیدا کرده‏اند این قضیه را با آب و تاب فراوان نقل کرده و شاخ و برگهاى زیادى به آن داده‏اند. ولى قرائن فراوان نشان مى‏دهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است که براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن و کلمات پیامبر اسلام (ص)، به وسیله شیطان‏ صفتان جعل شده است زیرا:


اولا: به گفته ی محققان، راویان این حدیث افراد ضعیف و غیر موثقند، و صدور آن از ابن عباس نیز به هیچ وجه معلوم نیست، و به گفته" محمد بن اسحاق" این حدیث از مجعولات زنادقه مى‏باشد و او کتابى در این باره نگاشته است .[4] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)

به گفته کدام محققان؟همان طور که در پست اول اشاره شده محققانی هستند که این داستان رو غیر واقعی نمی دانند و مسلمانان در قرون اولیه هم به این داستان معتقد بوده اند.


ثانیا: احادیث متعددى در مورد نزول سوره نجم و سپس سجده کردن پیامبر و مسلمانان در کتب مختلف نقل شده، ولی در هیچ یک از این احادیث سخنى از افسانه غرانیق نیست، و این نشان مى‏دهد که این جمله بعدا به آن افزوده شده است.[5] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)

در کتب معتبر تاریخی مثل طبری،واقدی داستان ذکر شده بعد این احادیث که مسلمین هر گاه خوششان آمد معتبر می شوند و هر گاه خوششان نیامد جعلی، وقتی آیات دیگری از قرآن این موضوع رو تایید می کنند به طور کلی نه مورد نیاز هستند نه درجه ای از اعتبار دارند.


ثالثا: آیات آغاز سوره نجم صریحا این خرافات را ابطال مى‏کند آنجا که مى‏گوید:" پیامبر (ص) از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید آنچه مى‏گوید تنها وحى الهى است" [6] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#) این آیه با افسانه فوق چگونه سازگار است؟

اتفاقا آیات ابتدایی سوره نجم بیشتر نشون میده محمد دچار چنین لغزشی در این زمینه شده و این آیات هم به منظور موجه جلوه دادن محمد بیان شده و پوشش همان خطایی که موضوع ماجرای غرانیق شده و وقتی موضوع اصلی حقانیت خود قرآن و وحی هست ، استناد به متن قرآن می شود سفسطه مصادره به مطلوب !! حالا بماند که اصولا نحوه جمع آوری قرآن و چینش آیات در در هر سوره نا مشخص هست و نمی توان گفت لزوما تمام آیات یک سوره مرتبط با یک موضوع باشند !!!



























بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ


به نام خداوند رحمتگر مهربان


وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ﴿۱﴾


فولادوند: سوگند به اختر [= قرآن] چون فرود مى‏آید


مکارم: سوگند به ستاره هنگامی كه افول می‏كند.


خرمشاهی: سوگند به ثریا چون فرو گراید




مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ﴿۲﴾


فولادوند: [كه] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده


مکارم: كه هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است.


خرمشاهی: كه همسخن شما نه سرگشته است و نه گمراه شده است‏




وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿۳﴾


فولادوند: و از سر هوس سخن نمى‏گوید


مکارم: و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‏گوید.


خرمشاهی: و از سر هواى نفس سخن نمى‏گوید




إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ﴿۴﴾


فولادوند: این سخن بجز وحیى كه وحى مى‏شود نیست


مکارم: آنچه آورده چیزی جز وحی نیست كه به او وحی شده است.


خرمشاهی: آن جز وحیى نیست كه به او فرستاده مى‏شود




عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى ﴿۵﴾


فولادوند: آن را [فرشته] شدیدالقوى به او فرا آموخت


مکارم: آنكس كه قدرت عظیمی دارد او را تعلیم داده.


خرمشاهی: [فرشته‏] نیرومند او را آموخته است‏




ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى ﴿۶﴾


فولادوند: [سروش] نیرومندى كه [مسلط] درایستاد


مکارم: همان كس كه توانائی فوق العاده و سلطه بر همه چیز دارد.


خرمشاهی: برومند است و سپس [در برابر او] در ایستاد




وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى ﴿۷﴾


فولادوند: در حالى كه او در افق اعلى بود


مکارم: در حالی كه در افق اعلی قرار داشت.


خرمشاهی: و او در افق بالا بود




ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى ﴿۸﴾


فولادوند: سپس نزدیك آمد و نزدیكتر شد


مکارم: سپس نزدیكتر و نزدیكتر شد.


خرمشاهی: سپس نزدیك شد و فرود آمد




فَكَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى ﴿۹﴾


فولادوند: تا [فاصله‏اش] به قدر [طول] دو [انتهاى] كمان یا نزدیكتر شد


مکارم: تا آنكه فاصله او به اندازه دو كمان یا كمتر بود.


خرمشاهی: تا كه [فاصله آنها به قدر] دو كمان شد یا كمتر




فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى ﴿۱۰﴾


فولادوند: آنگاه به بنده‏اش آنچه را باید وحى كند وحى فرمود


مکارم: در اینجا خداوند آنچه را وحی كردنی بود به بنده‏اش وحی نمود.


خرمشاهی: آنگاه به بنده او آنچه باید وحى كند، وحى كرد



























مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى ﴿۱۱﴾


فولادوند: آنچه را دل دید انكار[ش] نكرد


مکارم: قلب او در آنچه دید هرگز دروغ نمی‏گفت.


خرمشاهی: دل او در آنچه دید ناراستى نكرد




أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا یَرَى ﴿۱۲﴾


فولادوند: آیا در آنچه دیده است با او جدال مى‏كنید


مکارم: آیا با او درباره آنچه دیده مجادله می‏كنید.


خرمشاهی: آیا شما با او درباره آنچه دیده است، مجادله مى‏كنید؟




وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى ﴿۱۳﴾


فولادوند: و قطعا بار دیگرى هم او را دیده است


مکارم: و بار دیگر او را مشاهده كرد.


خرمشاهی: و به راستى كه بار دیگر هم او [جبرئیل‏] را دید




عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى ﴿۱۴﴾


فولادوند: نزدیك سدرالمنتهى


مکارم: نزد سدرة المنتهی!


خرمشاهی: در نزدیكى سدرةالمنتهى‏




عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى ﴿۱۵﴾



فولادوند: در همان جا كه جنة‏الماوى است


مکارم: كه جنت الماءوی در آنجا است.


خرمشاهی: كه جنةالماوى هم نزدیك آن است‏




إِذْ یَغْشَى السِّدْرَةَ مَا یَغْشَى ﴿۱۶﴾


فولادوند: آنگاه كه درخت‏سدر را آنچه پوشیده بود پوشیده بود


مکارم: در آن هنگام كه چیزی (نور خیره كننده‏ای) سدرة المنتهی را پوشانده بود.


خرمشاهی: آنگاه كه [درخت‏] سدره را چیزى كه فرو پوشاند، فرو پوشاند




مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى ﴿۱۷﴾


فولادوند: دیده [اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت


مکارم: و چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان ننمود.


خرمشاهی: دیده‏[اش‏] كژتابى و سرپیچى نكرد




لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى ﴿۱۸﴾


فولادوند: به راستى كه [برخى] از آیات بزرگ پروردگار خود را بدید


مکارم: او پاره‏ای از آیات و نشانه‏های بزرگ پروردگارش را مشاهده كرد.


خرمشاهی: به راستى كه نشانه‏هاى بزرگ پروردگارش را دید




أَفَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى ﴿۱۹﴾


فولادوند: به من خبر دهید از لات و عزى


مکارم: به من خبر دهید آیا بتهای «لات» و «عزی»…


خرمشاهی: آیا شما لات و عزى را نگریسته‏اید




وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى ﴿۲۰﴾


فولادوند: و منات آن سومین دیگر


مکارم: و منات كه سومین آنها است (دختران خدا هستند)؟!



خرمشاهی: و آن دیگرى منات را كه سومین است‏








أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى ﴿۲۱﴾


فولادوند: آیا [به خیالتان] براى شما پسر است و براى او دختر


مکارم: آیا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟ (در حالی كه به زعم شما دختران كم ارزش تر از پسرانند).


خرمشاهی: آیا براى شما پسر و براى او [خداوند] دختر است؟




تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِیزَى ﴿۲۲﴾


فولادوند: در این صورت این تقسیم نادرستى است


مکارم: در این صورت این تقسیمی است غیر عادلانه!


خرمشاهی: در این صورت این تقسیم‏بندى ناعادلانه‏اى است‏




إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى ﴿۲۳﴾


فولادوند: [این بتان] جز نامهایى بیش نیستند كه شما و پدرانتان نامگذارى كرده‏اید [و] خدا بر [حقانیت] آنها هیچ دلیلى نفرستاده است [آنان] جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است پیروى نمى‏كنند با آنكه قطعا از جانب پروردگارشان هدایت برایشان آمده است


مکارم: اینها فقط نامهائی است كه شما و پدرانتان بر آنها گذاشته‏اید (نامهائی بیمحتوا و اسمهائی است بیمسمی!) و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نكرده، آنان فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس ‍ پیروی می‏كنند در حالی كه هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است.


خرمشاهی: آنها چیزى جز نامهایى كه شما و پدرانتان نامیده‏اید، نیست، [و] خداوند بدان حجتى فرو نفرستاده است، جز از پندار و خواسته دلها پیروى نمى‏كنند، و حال آنكه به راستى براى آنان از سوى پروردگارشان هدایت آمده است‏




رابعا: آیاتى که بعد از ذکر نام بتها در این سوره آمده، همه در بیان مذمت‏ بتها و زشتى و پستى آنها است و با صراحت مى‏گوید: اینها اوهامى است که شما با پندارهاى بى اساس خود ساخته‏اید و هیچگونه کارى از آنها ساخته نیست. قرآن می فرماید:"اینها فقط نامهایى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته‏اید (نامهایى بى‏محتوا و اسمهایى بى مسمّى)، و هرگز خداوند دلیل و حجتى بر آن نازل نکرده آنان فقط از گمانهاى بى‏اساس و هواى نفس پیروى مى‏کنند در حالى که هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است!. [7] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#) با این مذمتهاى شدید چگونه ممکن است چند جمله قبل از آن، مدح بتها شده باشد بعلاوه قرآن صریحا یادآور شده که خدا تمامى آن را از هر گونه تحریف و انحراف و تضییع حفظ مى‏کند چنان که در آیه شریفه مى‏خوانیم:" ما قرآن را نازل کردیم و ما بطور قطع نگهدار آنیم!".[8] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)

ایراد وارد بر این استدلال همانند ایراد وارد بر مورد قبلی هست.استناد به قرآن برای اثبات حقانیتش، سفسطه مصادره به مطلوب هست ضمن اینکه مگر تغییر مطالب یا همان آیات قرآن جهت سر پوش گذاشتن بر خطای مورد بحث در ماجرای غرانیق کار سختی بوده؟ مثلا قرآن نسخه الکترونیک داشته که بدانیم از اول تا آخر یکی بوده؟ ماجرای جمع آوری خودش نشون میده به سادگی مطالب قابل تغییر بوده !!



خامسا: مبارزه پیامبر (ص) با بت و بت پرستى یک مبارزه آشتى ناپذیر و پى‏گیر و بى وقفه از آغاز تا پایان عمر او بوده است، پیغمبر اکرم (ص) در عمل نشان دادند که هیچگونه سازش و انعطافى در مقابل بت و بت پرستى- حتى در سخت ترین حالات- از خود نشان ندادند!!با این وصف چگونه ممکن است چنین الفاظى بر زبان مبارکشان جارى شود؟

بله در زمانی که از حمایت قریش نا امید شده بود و در مکه بود دیگر چنین مبارزه ای نداشته !! برای به دست آوردن دل مخالفان چنین سخنانی بر زبان رانده و بعد از متوجه شدن اینکه چه سخنانی گفته سعی در سر پوش گذاشتن بر موضوع کرده است ! اصولا تمام این استدلال ها و توجیهات مسلمین عزیز جنبه درون دینی دارد.آیات قرآن در سوره های حج و الاسرا به خوبی نشان می دهد چنین موضوع رخ داده بود.



سادسا: حتى آنها که پیامبر اسلام (ص) را از سوى خدا نمى‏دانند و مسلمان نیستند او را انسانى متفکر و آگاه و مدبر مى‏دانند که در سایه تدبیرش به بزرگترین پیروزیها رسید. آیا چنین کسى که شعار اصلیش لا اله الا اللَّه و مبارزه آشتى ناپذیر با هر گونه شرک و بت پرستى بوده، و عملا نشان داده است که در ارتباط با مساله بتها حاضر به هیچگونه سازشى نیست، چگونه ممکن است برنامه اصلى خود را رها کرده و از بتها این چنین تجلیل به عمل آورد؟!

این استدلال های بچه گانه هم به راستی مایه خنده است !! اینکه به فرض محمد به کمک دوستان و مشاورینش در زمان هایی تدبیر هایی هم کرده که تضادی با خطا در زمان دیگری ندارد ! محمد هم در طول زندگی خودش بر اساس زمان و موقعیت و حتی حالات روحی و احساسی خودش می توانسته حرف هایی نظیر ماجرای غرانیق زده باشد و از نظر منطقی هیچ ایرادی در بین نیست.



از مجموع این بحث بخوبى روشن مى‏شود که افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان ناشى و مخالفان بی خبر است که براى تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر (ص) چنین حدیث بى اساسی را جعل کرده‏ اند. لذا تمام محققان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن این حدیث را قویا نفى و تضعیف کرده‏ اند و به جعل جاعلین نسبت داده‏ اند.[9] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)

در جواب به این موارد ذکر شده فقط می توان گفت زرشک :e057: !! اصل این داستان بر اساس حدیث تنها نیست که بر فرض محال با جعلی بودن حدیث مساله تمام شده باشد !! آیات دیگری از قرآن در اشاره به موضوع وجود دارد. حالا اینکه مثلا محققان اسلامی شیعه و سنی موضوع رو نفی کنند که چیز مهمی نیست !! اصلا ما توقع دیگری جز این نداریم...مسلمان که نمی آید با پذیرش این موضوع دست به خود ابطال گری بزند.


البته بعضى از مفسران توجیهى براى این حدیث ذکر کرده ‏اند که تنها بر فرض ثبوت اصل حدیث، قابل ذکر است و آن اینکه پیامبر اسلام (ص) آیات قرآن را آهسته و با تانى مى‏خواند، و گاه در میان آن لحظاتى سکوت مى‏کرد، تا دلهاى مردم آن را بخوبى جذب کند، هنگامى که مشغول تلاوت آیات سوره نجم بود و به آیه" أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‏" رسید بعضى از شیطان صفتان (مشرکان لجوج) از فرصت استفاده کرده و جمله" تلک الغرانیق العلى و ان شفاعتهن لترتجى" را در این وسط با لحن مخصوصى سر دادند تا هم دهن کجى به سخنان پیامبر (ص) کنند و هم کار را بر مردم مشتبه سازند، ولى آیات بعد به خوبى از آنها پاسخ گفت و بت پرستى را شدیدا محکوم کرد."[10] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)

این توجیه هم از یک طرف ابطال کننده ادعای مسلمین مبنی بر جعلی بودن کل داستان غرانیق هست(یعنی تلویحا می گویند این ماجرا به شکلی بوده اما نه کاملا آنچه که به ضد آنها هست) هم لطیفه بی مزه ای که مثلا کسی وسط حرف محمد می پریده و جملات دیگری می گفته که اصطلاحا ایجاد پارازیت بر صبحت های محمد کند و امر بر بقیه مشتبه شود که محمد چنین سخنانی گفته:e40d:!


از اینجا روشن مى‏شود این که بعضى خواسته‏ اند داستان غرانیق را نوعى انعطاف از ناحیه پیامبر (ص) نسبت به بت پرستان به خاطر سرسختى آنها و علاقه پیامبر(ص) به جذب آنان به سوى اسلام بدانند و از این راه تفسیر کنند، مرتکب اشتباه بزرگى شده ‏اند، و نشان مى‏دهد که این توجیه‏ گران، موضع اسلام و پیامبر(ص) را در برابر بت و بت پرستى درک نکرده ‏اند و مدارک تاریخى معتبری که مى‏گوید دشمنان هر بهایى را حاضر شدند به پیامبر (ص) در این زمینه بپردازند و او قبول نکرد و ذره‏ اى از برنامه خود عدول ننمود را ندیده‏ اند، و یا عمدا تجاهل مى‏کنند.[11] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)

این ها که روضه خوانی و حرف های پا منبری هست ! دقیقا موضوع همان انعطاف و احساس یاس و نا امیدی محمد از پذیرش حرف هایش توسط قریش بوده که منجر به ماجرای غرانیق شده...حالا در اثر حالات روحی و احساسی لحظه ای بوده یا سیاست ، مشخص نیست.باز هم این توجیه ماهیت درون دینی و توسل به سفسطه مصادره به مطلوب و از پیش معتقد به حقانیت محمد بودن ، دارد !!

[1] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)النجم،19و20.
[2] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#) غرانیق جمع غرنوق (بر وزن مزدور) یک نوع پرنده آبى سفید یا سیاه رنگ است و به معانى دیگر نیز آمده است (قاموس اللغة).
[3] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#) در المیزان ذیل آیات مورد بحث، این حدیث از جماعتى از حفاظ اهل سنت از جمله ابن حجر نقل شده است.
[4] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)تفسیر کبیر فخر رازى جلد 23 صفحه 50.
[5] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)همان مدرک.
[6] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)النجم،3و4، وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‏.
[7] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#) النجم،23،إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏.
[8] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)حجر،9، "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ".
[9] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)مجمع البیان، تفسیر فخر رازى، قرطبى، فى ظلال، تفسیر صافى، روح المعانى و المیزان و تفسیرهاى دیگر ذیل آیات مورد بحث.
[10] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)تفسیر" قرطبى" جلد 7 ص 4474" مرحوم طبرسى" در" مجمع البیان" نیز آن را به عنوان یک احتمال آورده است.
[11] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1123#)به نقل از تفسیر نمونه، ج‏14، ص 142- 145.

Hezbollah_YaHasan
05-31-2013, 06:11 PM
بسمه تعالی
اینها همش دروغ و جعلیات است. اگر حضرت محمد (ص) حتی یک آیه شیطانی دریافت کرده باشد بعد متوجه شده باشد و آیه را حذف کرده باشد در این صورت کل عصمت پیامبر و حقانیت قرآن و حدیث و اسلام زیر سوال میرود.

Dariush
05-31-2013, 06:52 PM
خب زیر سوال رفته است دیگر.