atila
11-06-2010, 05:00 PM
آيا با قانون انتروپي ميشه خدا را اثبات كرد؟
چون سوال فنيه ؛ جواب آن به يك مقدمه نياز داره و آن اينكه:
ترموديناميک ، بخشی از فيزيک است که در آن تبادل کار و گرما بين دستگاه و محيط بررسی می شود .
قوانين ترموديناميك ( thermodynamic) يا دماپويا بر چهار پايه است.
قانون صفر : دو جسم هم دما با جسمي سوم، خود با يكديگر هم دما هستند.
قانون اول : كه به عنوان قانون بقاي كار و انرژي نيز شناخته ميشود،
(اصل بقاي انرژي كه درفيزيك بعنوان قانون لاوازيه مسلم شناخته شده است.)
قانون دوم: جهت تبادل حرارت را تعيين مي كند. هنگامي كه دو جسم گرم و سرد در مجاورت هم قرار مي گيرند، حرارت از جسم گرم به جسم سرد منتقل مي شود، نه برعكس.
قانون دوم ترمودینامیکبه ابداع مفهوم مجردی به نام آنتروپی می انجامد .
آنتروپی = بی نظمی یک سیستم . هرقدر نظم ساختاری و عملکردی یک سیستم کمتر باشد گفته می شود آنتروپی آن بیشتر است.
قانون سوم : هيچگاه نمي توان به صفر مطلق دمايي رسيد، يا از آن پايينتر رفت.
قانون دوم ترموديناميك ازاهمیت فلسفی فوق العاده ای برخورداراست و همیشه نظریات و مباحثات گوناگونی پیرامون آن در گرفته است. قانون دوم را عده ای به عنوان دلیلی بر وجود خدا بسیار با ارزش تلقی کرده اند . اما برعکس عده ای هم آنرا به دلیل ناسازگاری باکمال پذیری و تکامل و وضعیت انسان مردود دانسته اند.
طبق قانون دوم ترمودینامیک هر فعالیت طبیعی موجب افزایش آنتروپی می شود و جهت و گرایش طبیعت نیز به سوی بی نظمی است .
افزایش بی نظمی و مرگ حرارتی
یکی از نتايجي که با اعمال قانون دوم ترمودینامیک به دست می آید این است که جهان در آغاز پیدایش, آنتروپی مشخصی داشته است ولی مقدار آن رفته رفته افزایش پیدا کرده است.این افزایش آنتروپی تا جایی ادامه پیدا می کند که جهان به حالت تعادل ترمودینامیکی برسد. آنگاه از فعالیت باز خواهد ماند و هیچ اتفاقی در آن به وقوع نخواهد پیوست و به اصطلاح خواهد مرد. این فرایند به مرگ حرارتی جهان معروف است.
با اين فرض كه جهان در آغاز خلقت در یک حالت کاملاً نامنظم و هرج و مرج کامل و تعادل ترمودینامیکی بوده باشد احتمال اینکه به طور اتفاقی یک جهان منظم ایجاد شده باشد فوق العاده کم است. پس باید خالقی باشد که علاوه بر خلق همان جهان نامنظم آغازین, یکی از میلیاردها میلیارد حالت را برگزیند تا جهانی منظم مانند آنچه ما شاهدش هستیم به وجود آید."
نظریات مخالفی هم وجود دارد که بیان می دارند جهان می توانست در یک مدت طولانی در حالت تعادل ترمودینامیکی باقی بماند. در چنان وضعیتی بالاخره لحظه ای می رسید که در گوشه ای به طور اتفاقی نظم به وجود بیاید.
اما تمام اشكال به اين نظريه اينه كه (با توجه ه قانون عمومي علت و معلول) همان جهان هرج و مرج ونامنظم (انتروپي) قبل از اينكه نظم پيدا كنه چگونه بوجود آمد؟ درحالي كه ممكن الوجوده و هيچ ممكني نميتونه ممكن ديگر را بدون واسطه ايجاد كنه.
اينجاست كه به وجود واجب خالق ممكنات نياز هست كه هم از جنس ممكن نيست و هم علت براي همه ممكنات ذاتي يا زماني.
اما دیدگاههاییکه به پایان جهان در حالت تعادل ترمودینامیکی و بی نظمی حداکثر معتقدند ابراز می دارند که چون جهان به سوی بی نظمی و هرج و مرج می رود و مقدار بی نظمی آن روز به روز افزایش می یابد پس به همین دلیل می توان پیش بینی کرد که جهان هستی روزی به یک مقدار ماکزیمم در بی نظمی رسیده و فرو می پاشد.این تعبیر طرفداران بی شماری دارد زیرا پیش بینی فرجام محتوم جهان خلقت در حالت مرگ و زوال مستلزم این است که جهان هستی, ازلی و بی آغاز نبوده بنابراین آغاز و آفرینشی در کار بوده و بدین ترتیب از این امر, وجود خدا را استنتاج می کنند.
از دید کیهان شناسی سرانجام جهان ازانبساط میایستد ودچارفروپاشی درونی یامنقبض میشود :
چنانکه قرآن می فرمايد: يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاء كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ. (1) روزی که آسمان را مانند "طومار نوشته ها" در هم میپیچیم و مانند " آفرینش نخست" آنرا باز میگردانیم ، این وعده ایست که بر عهده ی ماست و ما بی تردید انجام دهنده ان خواهیم بود.
در مورد برهان، که در اصل قصد دارد ازلی بودن جهان را نفی کند، که از این موضوع در برهان های جهانشناختی استفاده کند (و مثلا بگوید که چیزی که شروعی در زمان دارد، نیاز به آفریننده دارد) اینگونه بیان می کند :
اگر جهان ازلی باشد، یعنی شروعی در زمان نداشته باشد، همواره در هر نقطه ای از زمان که باشیم، بی نهایت زمان را پشت سر گذارده ایم، و با توجه به اینکه آنتروپی جهان (یعنی کل فرآیندهایی که همواره در حال رخ دادن هستند) در حال افزایش است، مقدار این افزایش در طول این زمان بی انتها باید بی نهایت زیاد شده باشد، و در نتیجه جهان در بی نظمی مطلق به سر برد، طوری که هیچ فرآیندی نتواند انجام شود (زیرا هر فرآیندی باید باعث افزایش آنتروپی شود، و وقتی آنتروپی در نهایت خود باشد جایی برای افزایش ندارد و در نتیجه فرآیندی انجام نمی شود). چون می بینیم که جهان در چنین حالتی نیست و هم در آن فرآیندهایی انجام می شود و هم موجوداتی منظم وجود دارند، پس جهان نمی تواند ازلی باشد و حتما باید شروعی در زمان داشته باشد. وچون موجود زماني يعني ممكن نميتونه خودش خودش يا مثل خودش را اتفاقي بوجود بياره پس نياز به آفريننده داره كه :
اولا واجب الوجود باشه يعني فراتر از زمان
ثانياداراي ناظمي باشعور غير از خود داشته باشه. كه آن را خدا ميناميم.
پاورقي:
1- سوره انبیا آيه 104
چون سوال فنيه ؛ جواب آن به يك مقدمه نياز داره و آن اينكه:
ترموديناميک ، بخشی از فيزيک است که در آن تبادل کار و گرما بين دستگاه و محيط بررسی می شود .
قوانين ترموديناميك ( thermodynamic) يا دماپويا بر چهار پايه است.
قانون صفر : دو جسم هم دما با جسمي سوم، خود با يكديگر هم دما هستند.
قانون اول : كه به عنوان قانون بقاي كار و انرژي نيز شناخته ميشود،
(اصل بقاي انرژي كه درفيزيك بعنوان قانون لاوازيه مسلم شناخته شده است.)
قانون دوم: جهت تبادل حرارت را تعيين مي كند. هنگامي كه دو جسم گرم و سرد در مجاورت هم قرار مي گيرند، حرارت از جسم گرم به جسم سرد منتقل مي شود، نه برعكس.
قانون دوم ترمودینامیکبه ابداع مفهوم مجردی به نام آنتروپی می انجامد .
آنتروپی = بی نظمی یک سیستم . هرقدر نظم ساختاری و عملکردی یک سیستم کمتر باشد گفته می شود آنتروپی آن بیشتر است.
قانون سوم : هيچگاه نمي توان به صفر مطلق دمايي رسيد، يا از آن پايينتر رفت.
قانون دوم ترموديناميك ازاهمیت فلسفی فوق العاده ای برخورداراست و همیشه نظریات و مباحثات گوناگونی پیرامون آن در گرفته است. قانون دوم را عده ای به عنوان دلیلی بر وجود خدا بسیار با ارزش تلقی کرده اند . اما برعکس عده ای هم آنرا به دلیل ناسازگاری باکمال پذیری و تکامل و وضعیت انسان مردود دانسته اند.
طبق قانون دوم ترمودینامیک هر فعالیت طبیعی موجب افزایش آنتروپی می شود و جهت و گرایش طبیعت نیز به سوی بی نظمی است .
افزایش بی نظمی و مرگ حرارتی
یکی از نتايجي که با اعمال قانون دوم ترمودینامیک به دست می آید این است که جهان در آغاز پیدایش, آنتروپی مشخصی داشته است ولی مقدار آن رفته رفته افزایش پیدا کرده است.این افزایش آنتروپی تا جایی ادامه پیدا می کند که جهان به حالت تعادل ترمودینامیکی برسد. آنگاه از فعالیت باز خواهد ماند و هیچ اتفاقی در آن به وقوع نخواهد پیوست و به اصطلاح خواهد مرد. این فرایند به مرگ حرارتی جهان معروف است.
با اين فرض كه جهان در آغاز خلقت در یک حالت کاملاً نامنظم و هرج و مرج کامل و تعادل ترمودینامیکی بوده باشد احتمال اینکه به طور اتفاقی یک جهان منظم ایجاد شده باشد فوق العاده کم است. پس باید خالقی باشد که علاوه بر خلق همان جهان نامنظم آغازین, یکی از میلیاردها میلیارد حالت را برگزیند تا جهانی منظم مانند آنچه ما شاهدش هستیم به وجود آید."
نظریات مخالفی هم وجود دارد که بیان می دارند جهان می توانست در یک مدت طولانی در حالت تعادل ترمودینامیکی باقی بماند. در چنان وضعیتی بالاخره لحظه ای می رسید که در گوشه ای به طور اتفاقی نظم به وجود بیاید.
اما تمام اشكال به اين نظريه اينه كه (با توجه ه قانون عمومي علت و معلول) همان جهان هرج و مرج ونامنظم (انتروپي) قبل از اينكه نظم پيدا كنه چگونه بوجود آمد؟ درحالي كه ممكن الوجوده و هيچ ممكني نميتونه ممكن ديگر را بدون واسطه ايجاد كنه.
اينجاست كه به وجود واجب خالق ممكنات نياز هست كه هم از جنس ممكن نيست و هم علت براي همه ممكنات ذاتي يا زماني.
اما دیدگاههاییکه به پایان جهان در حالت تعادل ترمودینامیکی و بی نظمی حداکثر معتقدند ابراز می دارند که چون جهان به سوی بی نظمی و هرج و مرج می رود و مقدار بی نظمی آن روز به روز افزایش می یابد پس به همین دلیل می توان پیش بینی کرد که جهان هستی روزی به یک مقدار ماکزیمم در بی نظمی رسیده و فرو می پاشد.این تعبیر طرفداران بی شماری دارد زیرا پیش بینی فرجام محتوم جهان خلقت در حالت مرگ و زوال مستلزم این است که جهان هستی, ازلی و بی آغاز نبوده بنابراین آغاز و آفرینشی در کار بوده و بدین ترتیب از این امر, وجود خدا را استنتاج می کنند.
از دید کیهان شناسی سرانجام جهان ازانبساط میایستد ودچارفروپاشی درونی یامنقبض میشود :
چنانکه قرآن می فرمايد: يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاء كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ. (1) روزی که آسمان را مانند "طومار نوشته ها" در هم میپیچیم و مانند " آفرینش نخست" آنرا باز میگردانیم ، این وعده ایست که بر عهده ی ماست و ما بی تردید انجام دهنده ان خواهیم بود.
در مورد برهان، که در اصل قصد دارد ازلی بودن جهان را نفی کند، که از این موضوع در برهان های جهانشناختی استفاده کند (و مثلا بگوید که چیزی که شروعی در زمان دارد، نیاز به آفریننده دارد) اینگونه بیان می کند :
اگر جهان ازلی باشد، یعنی شروعی در زمان نداشته باشد، همواره در هر نقطه ای از زمان که باشیم، بی نهایت زمان را پشت سر گذارده ایم، و با توجه به اینکه آنتروپی جهان (یعنی کل فرآیندهایی که همواره در حال رخ دادن هستند) در حال افزایش است، مقدار این افزایش در طول این زمان بی انتها باید بی نهایت زیاد شده باشد، و در نتیجه جهان در بی نظمی مطلق به سر برد، طوری که هیچ فرآیندی نتواند انجام شود (زیرا هر فرآیندی باید باعث افزایش آنتروپی شود، و وقتی آنتروپی در نهایت خود باشد جایی برای افزایش ندارد و در نتیجه فرآیندی انجام نمی شود). چون می بینیم که جهان در چنین حالتی نیست و هم در آن فرآیندهایی انجام می شود و هم موجوداتی منظم وجود دارند، پس جهان نمی تواند ازلی باشد و حتما باید شروعی در زمان داشته باشد. وچون موجود زماني يعني ممكن نميتونه خودش خودش يا مثل خودش را اتفاقي بوجود بياره پس نياز به آفريننده داره كه :
اولا واجب الوجود باشه يعني فراتر از زمان
ثانياداراي ناظمي باشعور غير از خود داشته باشه. كه آن را خدا ميناميم.
پاورقي:
1- سوره انبیا آيه 104