Mehrbod
03-17-2013, 04:14 AM
فراهاختن[1] دربرابر فروهاختن[2] دربرابر آناهاختن[3]
در گُزیرش[4] به سه راه بالا (و بروشنی بیشمار راه دیگر) میتوان فرجامیبابی فرنودین[5] کرد.
در اینجا ما کوشیدهایم با برابرسازی برای این پندارهها[6], به زبان پارسی درون آورده اشان و از واژگان
بی سر و ته کنونی - که خود من هر بار از یاد میبرم - کارمان را آسانیده باشیم, باشد که آسوده شویم! (:
ریشهیِ واژگان
پیش از آغاز, کارواژهیِ Hâxtan (هاختن) بسادگی میشود «راهبردن, رهبری کردن, پیش بردن»:
Mid.Pers. hâxtan, hâzidan, "to lead, guide, persuade;" Av. hak-, hacaiti "to attach oneself to, to join;" cf. Skt. sacate "accompanies, follows;" Gk. hepesthai "to follow,"; L. sequi "to follow;" PIE *sekw- "to follow."
که همسان با duce* در برابرهای انگلیسی خود میباشد:
ducere "to lead" (see duke (http://www.etymonline.com/index.php?term=duke&allowed_in_frame=0) (n.)). Meaning "to bring about," of concrete situations, etc., is from early 15c.; sense of "to infer by reasoning" is from 1560s. Electro-magnetic sense first recorded 1777. Related: Induced; inducing.
فراهازش[7] - induction
فراهازش شیوهای است که ما از پیِِ نپاهشِ[8] پرگیر[9] مینگرهپردازیم[10] که درست روبروی فروهازش[11] جای میگیرد:
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/03/8.png
یک نمونه از فراهاختن[1]:
همهیِ غوهایی که میبینیم سپید میباشند.
پس همهیِ قوها سپید میباشند.
که هرچند فراهازش آنچنان خوبی نبوده و به گاه نپاهش تنها یک قوی سیاه, نگرهیِ[12] ما بسادگی از هم خواهد فروپاشید!
یک فراهازش توانمندتر میتواند اینگونه باشد:
٩٠% هومنان[13] راست-دست میباشند.
شراره یک هومن میباشد.
پس شراره به گرایند[14] ٩٠% راست-دست میباشد.
چنانکه از فرایند میتوان دید, در همهیِ نمونهها ما نخست پرگیر[9] را مینپهایم, سپس با دادههایِ گردآورده شده فرا رفته و مینگرهپردازیم[10].
فروهازش[11] - deduction
فروهازش همان فرایند وارونهیِ فراهازش[7] است. اینبار ما با در دست داشتن یک «نگره» آنرا روی پیرامون به کار
میگیریم, که از این راه میتوانیم بنمونه درستیِ نگره[12] را بسنجیم و همچنین به آماج[15] مهندتر امان که پیشبینی[16] رویدادها باشد بپردازیم.
یک نمونه از فرنودِ فروهازیک:
١. اگر شراره شب تا دیرگاه بیرون باشد زمان خواب کمی خواهد داشت.
٢. اگر شراره کم بخوابد بامداد خواب خواهد ماند.
٣. اگر شراره خواب بماند یک روز کاری را از دست خواهد داد.
4. ...
که در اینجا پیشپِیهایِ[17] ما یکی از پی دیگری آمده و یکدیگر را میدرتاهند[18]: P —> Q
آناهازش[19] - abduction
سرانجام ما آناهازش را داریم که شیوهیِ کمتر شناخته شده ولی بسیار توانمندی در فرجامیابی و اندیشیدن میباشد.
در آناهازش ما از پایان به آغاز میرسیم, یا به سخن دیگر, میکوشیم سناریویی را بیانگاریم که همهیِ انگاشتهای ما در آن همزمان درست باشند.
یک نمونهیِ ساده آناهازش میتواند در چنین جایی باشد:
١. در یخچال خانه امان را میگشاییم.
٢. ساندویچهایی که دیشب درست کرده بودیم را نمیابیم.
در اینجا با در نگرگیری «تیغ اُکام» و کمترین انگاشتها میکوشیم پرگرایندترین سناریویِ شایند[20] را از میان بیشمار سناریو بینگاریم:
١. ویر[21] ما درست کار نمیکند و دیشب ساندویچی درست نکردهایم.
٢. باشندگان[22] اسپاشیک[23] به زمین آمده و ساندویچهایِ ما را خوردهاند!
٣. دوست امان که دیشب در خانه امان و زودتر از ما بیدار شده ساندیوچها را خورده یا خود برده است.
٤. ...
نام دیگر آناهازش[19] «Lateral Thinking» میباشد که در این انجمن نیز چند چیستان آنرا پیشتر داشتهایم; نمونهوار یک چیستان خوب آناهازیک این است:
چیستان - برگه 2 (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C-3/%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-518/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-2.html#post13294)
یک زن سند بی چون و چرایی در دادگاه دارد که همسر وی بدست خواهر اش کشته شده است.
دادرس میگوید: «این شگفتانگیزترین پروندهای است که تاکنون داشتهام, اگرچه پروندهی بسیار آشکار و روشنی است، ولی این زن را نمیتوان به هیچ روی کیفر داد».
در اینجا آناهازانه[19] میبایستی سناریوهای شایند[20] را انگاشته و به پاسخی رسید که بخوبی و بی ایرنگ[24] برای ما کار کند, که در اینجا «دوقلو بودگی زن و خواهرش» میباشد.
یک نکتهیِ شایان بازگویی دربارهیِ آناهازیک «سوگیری پسنگر» میباشد که پیوند نزدیکی با آناهازش دارد: Hindsight bias - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Hindsight_bias)
این سوگیری که گریبانگیر همهیِ ما میباشد زمانی میژیراند[25] که ما یک رویداد را نه از اکنون به سوی آینده بپیشبینیم,
بساکه پس از رخداد آن و از آینده بدان نگریسته و آن را "پسبینیم (postdicate)", به پشت نگریسته و پیش خودمان سناریوی کنونی را شایندترین[20] بیانگاریم.
در این ریخت, رویدادهایی که در زمان رخداد خودشان تیرهتار بودهاند و ناپیشبینیپذیر, پس از رخدادشان
برای ما بسیار ساده و روشن و هتا پیشبینپذیرانه به نگر میایند که هر آینه, لغزشی اندیشیک بیشتر نیست:
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/26.gif
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/27.gif
----
1. ^ آ ب Farâhâxtan (farâ+hâxtan)|| فراهاختن: از نپاهش نگرهپرداختن ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Inductive_reasoning) To induce
2. ^ Foruhâxtan (foru+hâxtan)|| فروهاختن: کاربرد نگره و پیشدیدن; زبر-پایین ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Deductive_reasoning) To deduce
3. ^ Ânâhâxtan (ânâ+hâxtan)|| آناهاختن: اندیشیدن به سناریوهای شدنی با انگاشت همزمان پیشپیها ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Abductive_reasoning) To abduce
4. ^ Gozireš|| گزیرش: تصمیم گیری Decision making
5. ^ Farnudin (far+nudin)|| فرنودین: منطقی Logical
6. ^ Pendâre|| پنداره: مفهوم ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Concept) Concept
7. ^ آ ب Farâhâzeš|| فراهازش: ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Inductive_reasoning) Induction
8. ^ Nepâheš|| نپاهش: مشاهده; دریافت; نگرش ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Observation), ⚕☉ (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=%D9%86%D9%BE%D8%A7%D 9%87%D8%B4&formSubmit=Search&showAll=1) Observation
9. ^ آ ب Pargir|| پرگیر: پیرامون, محیط Environment
10. ^ آ ب Negarepardâxtan|| نگرهپرداختن: نگرهپرداختن; نگره ساختن; نگره دادن To theorize
11. ^ آ ب Foruhâzeš|| فروهازش: ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Deductive_reasoning) Deduction
12. ^ آ ب Negare|| نگره: فرضیه ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Theory) Theory
13. ^ Human|| هومن: آدم Human
14. ^ Gerâyand (agar+âyand)|| گرایند: احتمال, اگرآیند Probability
15. ^ Âmâj|| آماج: هدف Target
16. ^ Pišbordin|| پیشبردین: کاربردی, کاربستی, عملی Pragmatic
17. ^ Pišpey (piš+pey)|| پیشپی: فرض ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Premise) Premise
18. ^ Dartâhidan (dar+tâhidan)|| درتاهیدن: دلالت کردن ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Implication) To imply
19. ^ آ ب پ Ânâhâzeš|| آناهازش: ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Abductive_reasoning) Abduction
20. ^ آ ب پ Šâyand|| شایند: ممکن ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Possibility) Possible
21. ^ Vir|| ویر: حافظه; یاد; Memory
22. ^ Bâšande|| باشنده: موجود Being
23. ^ Espâšik|| اسپاشیک: فضایی Spatial
24. ^ Irang|| ایرنگ: خطا; لغزش Error
25. ^ Žirânidan|| ژیرانیدن: فعال کردن fa.wiktionary.org (http://fa.wiktionary.org/wiki/%DA%98%DB%8C%D8%B1%D8%A7), ⚕☉ (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=%DA%98%DB%8C%D8%B1%D 8%A7&formSubmit=Search&showAll=1) To activate
در گُزیرش[4] به سه راه بالا (و بروشنی بیشمار راه دیگر) میتوان فرجامیبابی فرنودین[5] کرد.
در اینجا ما کوشیدهایم با برابرسازی برای این پندارهها[6], به زبان پارسی درون آورده اشان و از واژگان
بی سر و ته کنونی - که خود من هر بار از یاد میبرم - کارمان را آسانیده باشیم, باشد که آسوده شویم! (:
ریشهیِ واژگان
پیش از آغاز, کارواژهیِ Hâxtan (هاختن) بسادگی میشود «راهبردن, رهبری کردن, پیش بردن»:
Mid.Pers. hâxtan, hâzidan, "to lead, guide, persuade;" Av. hak-, hacaiti "to attach oneself to, to join;" cf. Skt. sacate "accompanies, follows;" Gk. hepesthai "to follow,"; L. sequi "to follow;" PIE *sekw- "to follow."
که همسان با duce* در برابرهای انگلیسی خود میباشد:
ducere "to lead" (see duke (http://www.etymonline.com/index.php?term=duke&allowed_in_frame=0) (n.)). Meaning "to bring about," of concrete situations, etc., is from early 15c.; sense of "to infer by reasoning" is from 1560s. Electro-magnetic sense first recorded 1777. Related: Induced; inducing.
فراهازش[7] - induction
فراهازش شیوهای است که ما از پیِِ نپاهشِ[8] پرگیر[9] مینگرهپردازیم[10] که درست روبروی فروهازش[11] جای میگیرد:
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/03/8.png
یک نمونه از فراهاختن[1]:
همهیِ غوهایی که میبینیم سپید میباشند.
پس همهیِ قوها سپید میباشند.
که هرچند فراهازش آنچنان خوبی نبوده و به گاه نپاهش تنها یک قوی سیاه, نگرهیِ[12] ما بسادگی از هم خواهد فروپاشید!
یک فراهازش توانمندتر میتواند اینگونه باشد:
٩٠% هومنان[13] راست-دست میباشند.
شراره یک هومن میباشد.
پس شراره به گرایند[14] ٩٠% راست-دست میباشد.
چنانکه از فرایند میتوان دید, در همهیِ نمونهها ما نخست پرگیر[9] را مینپهایم, سپس با دادههایِ گردآورده شده فرا رفته و مینگرهپردازیم[10].
فروهازش[11] - deduction
فروهازش همان فرایند وارونهیِ فراهازش[7] است. اینبار ما با در دست داشتن یک «نگره» آنرا روی پیرامون به کار
میگیریم, که از این راه میتوانیم بنمونه درستیِ نگره[12] را بسنجیم و همچنین به آماج[15] مهندتر امان که پیشبینی[16] رویدادها باشد بپردازیم.
یک نمونه از فرنودِ فروهازیک:
١. اگر شراره شب تا دیرگاه بیرون باشد زمان خواب کمی خواهد داشت.
٢. اگر شراره کم بخوابد بامداد خواب خواهد ماند.
٣. اگر شراره خواب بماند یک روز کاری را از دست خواهد داد.
4. ...
که در اینجا پیشپِیهایِ[17] ما یکی از پی دیگری آمده و یکدیگر را میدرتاهند[18]: P —> Q
آناهازش[19] - abduction
سرانجام ما آناهازش را داریم که شیوهیِ کمتر شناخته شده ولی بسیار توانمندی در فرجامیابی و اندیشیدن میباشد.
در آناهازش ما از پایان به آغاز میرسیم, یا به سخن دیگر, میکوشیم سناریویی را بیانگاریم که همهیِ انگاشتهای ما در آن همزمان درست باشند.
یک نمونهیِ ساده آناهازش میتواند در چنین جایی باشد:
١. در یخچال خانه امان را میگشاییم.
٢. ساندویچهایی که دیشب درست کرده بودیم را نمیابیم.
در اینجا با در نگرگیری «تیغ اُکام» و کمترین انگاشتها میکوشیم پرگرایندترین سناریویِ شایند[20] را از میان بیشمار سناریو بینگاریم:
١. ویر[21] ما درست کار نمیکند و دیشب ساندویچی درست نکردهایم.
٢. باشندگان[22] اسپاشیک[23] به زمین آمده و ساندویچهایِ ما را خوردهاند!
٣. دوست امان که دیشب در خانه امان و زودتر از ما بیدار شده ساندیوچها را خورده یا خود برده است.
٤. ...
نام دیگر آناهازش[19] «Lateral Thinking» میباشد که در این انجمن نیز چند چیستان آنرا پیشتر داشتهایم; نمونهوار یک چیستان خوب آناهازیک این است:
چیستان - برگه 2 (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C-3/%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-518/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-2.html#post13294)
یک زن سند بی چون و چرایی در دادگاه دارد که همسر وی بدست خواهر اش کشته شده است.
دادرس میگوید: «این شگفتانگیزترین پروندهای است که تاکنون داشتهام, اگرچه پروندهی بسیار آشکار و روشنی است، ولی این زن را نمیتوان به هیچ روی کیفر داد».
در اینجا آناهازانه[19] میبایستی سناریوهای شایند[20] را انگاشته و به پاسخی رسید که بخوبی و بی ایرنگ[24] برای ما کار کند, که در اینجا «دوقلو بودگی زن و خواهرش» میباشد.
یک نکتهیِ شایان بازگویی دربارهیِ آناهازیک «سوگیری پسنگر» میباشد که پیوند نزدیکی با آناهازش دارد: Hindsight bias - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Hindsight_bias)
این سوگیری که گریبانگیر همهیِ ما میباشد زمانی میژیراند[25] که ما یک رویداد را نه از اکنون به سوی آینده بپیشبینیم,
بساکه پس از رخداد آن و از آینده بدان نگریسته و آن را "پسبینیم (postdicate)", به پشت نگریسته و پیش خودمان سناریوی کنونی را شایندترین[20] بیانگاریم.
در این ریخت, رویدادهایی که در زمان رخداد خودشان تیرهتار بودهاند و ناپیشبینیپذیر, پس از رخدادشان
برای ما بسیار ساده و روشن و هتا پیشبینپذیرانه به نگر میایند که هر آینه, لغزشی اندیشیک بیشتر نیست:
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/26.gif
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/27.gif
----
1. ^ آ ب Farâhâxtan (farâ+hâxtan)|| فراهاختن: از نپاهش نگرهپرداختن ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Inductive_reasoning) To induce
2. ^ Foruhâxtan (foru+hâxtan)|| فروهاختن: کاربرد نگره و پیشدیدن; زبر-پایین ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Deductive_reasoning) To deduce
3. ^ Ânâhâxtan (ânâ+hâxtan)|| آناهاختن: اندیشیدن به سناریوهای شدنی با انگاشت همزمان پیشپیها ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Abductive_reasoning) To abduce
4. ^ Gozireš|| گزیرش: تصمیم گیری Decision making
5. ^ Farnudin (far+nudin)|| فرنودین: منطقی Logical
6. ^ Pendâre|| پنداره: مفهوم ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Concept) Concept
7. ^ آ ب Farâhâzeš|| فراهازش: ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Inductive_reasoning) Induction
8. ^ Nepâheš|| نپاهش: مشاهده; دریافت; نگرش ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Observation), ⚕☉ (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=%D9%86%D9%BE%D8%A7%D 9%87%D8%B4&formSubmit=Search&showAll=1) Observation
9. ^ آ ب Pargir|| پرگیر: پیرامون, محیط Environment
10. ^ آ ب Negarepardâxtan|| نگرهپرداختن: نگرهپرداختن; نگره ساختن; نگره دادن To theorize
11. ^ آ ب Foruhâzeš|| فروهازش: ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Deductive_reasoning) Deduction
12. ^ آ ب Negare|| نگره: فرضیه ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Theory) Theory
13. ^ Human|| هومن: آدم Human
14. ^ Gerâyand (agar+âyand)|| گرایند: احتمال, اگرآیند Probability
15. ^ Âmâj|| آماج: هدف Target
16. ^ Pišbordin|| پیشبردین: کاربردی, کاربستی, عملی Pragmatic
17. ^ Pišpey (piš+pey)|| پیشپی: فرض ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Premise) Premise
18. ^ Dartâhidan (dar+tâhidan)|| درتاهیدن: دلالت کردن ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Implication) To imply
19. ^ آ ب پ Ânâhâzeš|| آناهازش: ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Abductive_reasoning) Abduction
20. ^ آ ب پ Šâyand|| شایند: ممکن ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Possibility) Possible
21. ^ Vir|| ویر: حافظه; یاد; Memory
22. ^ Bâšande|| باشنده: موجود Being
23. ^ Espâšik|| اسپاشیک: فضایی Spatial
24. ^ Irang|| ایرنگ: خطا; لغزش Error
25. ^ Žirânidan|| ژیرانیدن: فعال کردن fa.wiktionary.org (http://fa.wiktionary.org/wiki/%DA%98%DB%8C%D8%B1%D8%A7), ⚕☉ (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=%DA%98%DB%8C%D8%B1%D 8%A7&formSubmit=Search&showAll=1) To activate